همهپرسی دوازدهم فروردین؛ چگونگی و چرایی
در همهپرسی دوازدهم فروردین 1358، مدل حکومت «جمهوری اسلامی» به آرای مردمی سپرده شد. برگزاری این همهپرسی به پیام تاریخی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) به بازرگان برای تصدی پست نخستوزیری، بازمیگردد. امام خمینی در ابتدا، برگزاری این همهپرسی را لازم نمیدانستند؛ چرا که در نظرگاه ایشان، مردم با حضور مستمر و جدی خود در راستای فروپاشی نظام شاهنشاهی، در واقع رأی خود را به جمهوری اسلامی داده بودند؛ اما پس از چندی، جهت جوابگو بودن در برابر پارهای سؤالات و کسب اعتماد و مشروعیت لازم، نیاز به انجام این همهپرسی احساس شد. الزام و ضرورت برگزاری این همهپرسی در مرحلهی بعد، با منازعه بر سر نام و عنوان آن آغاز شد.[1]این منازعه در میان گروههای اسلامی و غیراسلامی حول چگونگی ترکیب مؤلفههای اسلامیت و جمهوریت ایجاد شد. گروهی به نام «نهضت رادیکال»، که انشعابی از جبههی ملی بودند، تشکیل حکومت جمهوری را خواستار شدند. تشکیل «جمهوری دموکراتیک ایران» دیگر نظری بود که از سوی کانون نویسندگان «حزب ناسیونال دموکرات ایران» و «احزاب کرد» بیان شد. نظر سوم مبنی بر تشکیل «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بود که از سوی نهضت آزادی مطرح شد.
افزون بر این، برخی میگفتند که بهتر این است که شعار انقلاب جمهوری باشد.[2] برای نمونه، حسن نزیه در اسفند 1357، طی مصاحبهای با روزنامهی کیهان، از اعتقاد خود به جمهوری ایران و نه جمهوری اسلامی گفت.[3] در این میان «جمهوری خلق» یا «جمهوری فدراتیو خلقهای ایرانی» نیز از دیگر آرایی بود که پیرامون شکل حکومت وجود داشت. این نظر متعلق به گروههای چپگرایی بود که در آن مقطع زمانی، معتقد به پنهانکاری نبودند.[4] در میان گروههای چپگرا، حزب کمونیست و توده نیز حامی رأی امام و سخن ایشان مبنی بر «جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم» بودند. «جمهوری ملی اسلامی ایران» و «جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی» از دیگر مدلهای حکومتی بودند که در منازعات جاری گروهها و افراد سیاسی مطرح میشدند.
دیدگاه بعدی، دیدگاهی اسلامی بود که معتقد بود هیچ حکومتی، اعم از جمهوری و غیرجمهوری، نمیتواند اسلامی باشد و نباید حکومت اسلامی در زمان غیبت حضرت مهدی تشکیل شود.[5]نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.»[6] ایشان همچنین در چهارم فروردین 1358، ملت را در انتخاب نوع حکومت آزاد دانستند، اما با صراحت حمایت خود را از جمهوری اسلامی اعلام کردند: «...خود من به جمهوری اسلامی رأی میدهم.»[7] برخی نیز که طرفدار حکومت اسلامی بودند، بر مبنای قرائت خودشان از این الگوی حکومتی، با جمهوری اسلامی مخالف بودند. مهمترین دیدگاه اما در سخنان امام نمود داشت: «جمهوری اسلامی»
چرایی برگزیدن جمهوری اسلامی
چرایی گزینش جمهوری اسلامی در همهپرسی 1358 را به طور اخص باید در مختصات ایدهی حکومتی امام خمینی جستوجو کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفتمان انقلاب اسلامی در امام خمینی نمود یافت. مردم انقلابی، معنا و جاذبهی انقلاب را در امام پیدا میکردند و بدین ترتیب، شخصیت امام خمینی به مثابهی محوری برای بازتولید جریان انقلابی بدل شد. در چنین شرایطی، جریان اسلامی حامی جمهوری اسلامی در میان مردم فراگیر شد. بدین ترتیب شمولیت و فراگیری این جریان و برخوردار بودن آن از ویژگیهای مذهبی، چنان جاذبهی معنایی را به آن بخشید که دامنهی گستردهای را حول آن ایجاد کرد.بنابراین حمایت شخص امام یا به عبارتی دیگر، تعلق این الگو به ایشان، در برتری جمهوری اسلامی بر دیگر مدلهای حکومتی افزود. به استناد تاریخ، جمهوری اسلامی برای نخستین بار در 22 مهرماه 1357 از سوی امام در مصاحبهی خبرنگار فیگارو مطرح شد و تا این زمان، بازنمودی در سخنان ایشان نداشت. اما همزمان با طرح نظریهی جمهوری اسلامی در تاریخ 22 مهرماه 1357 به عنوان قالب نظام سیاسی جدید، عدهای از آن به عدول از حکومت اسلامی یاد کردند.[8]
پس از این، پرسشهای متعددی پیرامون ابعاد مختلف جمهوری اسلامی مطرح شد و از این پس، یکی از محورهای چالشبرانگیزی بود که در گفتوگوها و مصاحبههای با ایشان نمود داشت. برای نمونه، ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگار فاینشنالتایم انگلیس، حول نوع حکومت درخواستی، پاسخ دادند:
«ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم. جمهوری شکل حقوقی حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم که قوانین الهی است.»[9]
در میان این برخورد و منازعهی آرای سیاسی موجود در این مقطع، امام خمینی با شناخت از شرایط و مقتضیات کامل جامعه، به ترکیب جمهوری اسلامی، دست یافت. ایشان از سویی حقوق اولیهی هر ملت را حق تعیین سرنوشت میدانستند[10] و از سویی نیز احترام به حق آرای عمومی را مهم ارزیابی میکردند[11] و به همین دلیل نیز ایشان چنین از پیوست گزارهها، نتیجه میگیرند: 1. با توجه به خصوصیات جامعهی ایران که اکثریت قریب به اتفاقشان مسلماناند[12] و 2. چون در همهی مراحل کار، اسلام تنها ملاک و ضابطهی نظام اجتماعی و نوع حکومت خواهد بود،[13]در نتیجه بدیهی است که جز به حکومت اسلامی راضی نشوند.[14] بدین ترتیب جمهوریت و اسلامیت در نظرگاه ایشان به ترکیبی عینی دست مییابند و جمهوری اسلامی بر دوش انقلاب ساخته میشود.
افزون بر این موارد، در روزهای آخر حیات پهلوی، در تظاهرات مردمی علیه شاه، شعارهای مردمی نیز نمایانگر جمهوری اسلامی به مثابهی حکومت درخواستی مردم بود و برای مثال، در شعارهای استقلال، آزادی، حکومت اسلامی و به تدریج جمهوری اسلامی بازنمون شد. هرچند این شعارها از صراحت بیشتری دربارهی رأی مردم برخوردار هستند، رأی مردم در روز دوازدهم فروردین نمود عینیتری از خواست مردم یافت.
با وجود زمینههای اینچنینی پیرامون جایگاه ایدهی جمهوری اسلامی در میان مردم، اما اکثریت برای بار دوم به تعیین نوع نظام سیاسی از راه همهپرسی رضایت دادند؛ یعنی با توجه به شناخت خواست مردم حول چیستی حکومت، اما باز هم به این امر اکتفا نشد و در این باره همهپرسی برگزار شد که موجبات تکاپو و منازعات سیاسی جریانهای سیاسی را فراهم ساخت.[15] نتیجهی این منازعات هم، چنان که گذشت، تفوق جریانی بود که مرکزیت آن را رهبر انقلاب اسلامی، امام خمینی، تشکیل میداد.
برتریهای جمهوری اسلامی
هنگامی که حمایت امام خمینی از مدل حکومتی جمهوری اسلامی آشکار شد، با توجه به جایگاه معنوی ایشان در میان مردم و محبوبیتشان، اکثریت مردم به جرگهی جمهوریخواهان اسلامی درآمدند. بنابراین در بررسی عوامل متعددی که در رأی تقریبی 98درصدی مردم ایران به جمهوری اسلامی نقش دارد، از جمله مهمترین عوامل، باید به نقش رهبری امام خمینی در تبیین این الگوی حکومتی و همچنین جایگاه ایشان به عنوان رهبر انقلاب اسلامی اشاره کرد که موجب اهمیت بیشتر الگوی حکومتی جمهوری اسلامی در میان مردم شده بود.پیوست گزارهها دربارهی جمهوری اسلامی در اندیشهی امام این گونه متبلور میشود: 1. با توجه به خصوصیات جامعهی ایران که اکثریت قریب به اتفاقشان مسلماناند و 2. چون در همهی مراحل کار، اسلام تنها ملاک و ضابطهی نظام اجتماعی و نوع حکومت خواهد بود، در نتیجه بدیهی است که جز به حکومت اسلامی راضی نشوند. بدین ترتیب، جمهوریت و اسلامیت در نظرگاه ایشان به ترکیبی عینی دست مییابند و جمهوری اسلامی بر دوش انقلاب ساخته میشود.
از این منظر، امام خمینی در جایگاه رهبری انقلاب اسلامی توانستند به یک انگیزهدهنده یا کاتالیزور در تبدیل یک گزینه به یک نمونهی انتخابی و در نتیجه، عملیاتی شدن آن الگو، بدل شوند. ورای نقش رهبری امام به مثابهی یک حامی برای این ایدهی حکومتی، باید به نقش ایشان در شناساندن برتریهای این شکل حکومتی و اقناع مردم نیز توجه کرد. برای نمونه، جمهوری اسلامی برساختهی آرای امام، برخوردار از مختصاتی بود که دو محور اسلامیت و جمهوریت را به خوبی بازمینمایاند:
1. حکومتی متکی بر قانون و ضوابط اسلام که اصول مسلم آن در قرآن و سنت بیان شده و الگوی رفتاری آن شیوهی پیامبر و امام علی در حکومت است.[16]
2. حکومتی متکی به آرای عمومی، مراد از جمهوریت تکیه بر آرای اکثریت مردم است. مملکت توسط نمایندگان واقعی مردم اداره میشود. از آنجا که حق تعیین سرنوشت به دست خود ملت است، حتی نوع حکومت پیشنهادی ما، جمهوری اسلامی نیز به رأی عمومی (همهپرسی) گذاشته میشود.[17]
3. جمهوری همان جمهوری است که همه جا هست؛ شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که همه جا جمهوری است.[18]
4. حکومت جمهوری، حکومتی مستقل و عدم وابسته به شرق و غرب است که سیاستهای آن را اجانب تعیین نمیکنند.[19]
5. حکومت جمهوری، حکومتی مبتنی بر عدالت اجتماعی و حکومتی عادلانه است.[20]
6. حکومت جمهوری، نظامی مبتنی بر آزادی است. احزاب آزادند که با ما، با هر چیزی مخالفت کنند، به شرط اینکه مضر به حال مملکت نباشد. آزادی اقلیتهای مذهبی و اظهار عقیدهی آزاد نیز از موارد دیگری است که در آرای امام، مفهوم آزادی را در جمهوری اسلامی روشنتر میکند.[21]
7. جمهوری اسلامی نظامی است که علما در آن وظیفه دارند تا بر قوانین نظارت کنند؛ نظارتی که از سوی شورایی از علما و دانشمندان اسلامی بر جمهوری اسلامی اعمال میشود.[22]
بر اساس مختصات فوق، مشخص میشود که اسلام در اندیشهی امام از جایگاه والایی برخوردار است و به همین جهت نیز هنگامی که ایشان به حوزهی سیاست گام نهاد، حکومت اسلامی را مبنایی برای قیام قرار داد؛ حکومتی اسلامی که بعدها در جمهوری اسلامی تخصیص پیدا کرد و از معیارهایی برخوردار شد که موجبات برتری آن را بر دیگر آرای سیاسی موجود فراهم کرد.
سخن آخر
دوازدهم فروردین 1358، مردم ایران به جمهوری اسلامی رأی «آری» دادند. این رأی در فضایی آکنده از شمیم انقلاب و اعتبار و وجاهت و نفوذ کلامی و معنوی امام خمینی، به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، تفسیر میشود. در فضایی که منازعه میان آرای سیاسی، با وجود شخصیت امام خمینی موازنهی نابرابری بود، در میان جریانهای سیاسی، حامیان جمهوری اسلامی، به زبان تودهی مردم سخن میگفتند. آنها از سویی آشنا به فرهنگ و جایگاه مذهب در ایران بودند و از سویی نیز حضور مردم را برای عینی کردن ایدههای اسلامی لازم و ضروری میدانستند.در واقع در میان نظریات سیاسی موجود، آنچه با آمیزهای ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت توانست در فاهمهی عمومی از جذابیت برخوردار شود، گفتمان برخاسته از انقلاب بود؛ گفتمانی که پیش از پیروزی انقلاب نیز در میان جریانهای رقیب ملی و سوسیالیستی، رهبری جریان مقاومت را از آن خود ساخته بود. پس دور از ذهن نبود که این جریان پس از پیروزی انقلاب نیز بر جریانهای دیگر غلبه یابد. بنابراین چرایی برتری جمهوری اسلامی به سایر مدلهای موجود رقیب در منازعات، از یک سو، به ترکیب آموزههای اسلامی با آموزههای دموکراسی و توجه به دو اصل اسلامیت و جمهوریت مرتبط است و از سویی دیگر، به نقش امام خمینی با توجه به جاذبهی شخصیتی و معنوی ایشان در اقناع مخاطبان و تبیین ابعاد مختلف جمهوری اسلامی و همچنین مطابقت جمهوری اسلامی با فرهنگ مذهبی مردم ایران و خواست آنها هنگام مبارزه با رژیم پهلوی بازمیگردد. در نتیجه، امام خمینی در میان نظریات سیاسی موجود حول حکومت، یعنی اسلام منهای مردم و مردم منهای اسلام، ترکیبی تلفیقی از این دو ایجاد کرد که مایهی برتری نظریهی جمهوری اسلامی در میان دیگر آرای رقیب شد.(*)
پینوشتها:
[1]امام خمینی، صحیفهی نور، ج 6، تهران، مؤسسهی تنظیم نشر و آثار امام خمینی، 1378، ص 408.
[2]ناصر کاتوزیان، گذری بر انقلاب ایران، تهران، دانشگاه تهران، 1369، ص 67.
[3]اکبر گنجی، ایرانیان خارج از کشور، ج اول: بحران هویت، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373، ص 1025.
[4]غلامرضا خواجه سروی، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 233 و 234.
[5]عباسعلی عمید زنجانی، مبانی فقهی کلیات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، جهاد دانشگاهی، بیتا، ص 104.
[6]امام خمینی، پیشین، ج 5، ص 122.
[7]همان، ص 207.
[8]حسن بیارجمندی، مفهوم جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی، فصلنامهی علوم سیاسی، سال هشتم، شمارهی 29، بهار 1384، ص130.
[9]امام خمینی، همان، ص 157.
[10]همان، ج 3، ص 42 و همان، ج 2، ص 125.
[11]همان، ص 28.
[12]همان، ص 279.
[13]همان.
[14]امام خمینی، همان، ص 279.
[15]غلامرضا خواجه سروی، همان، ص 233.
[16]امام خمینی، همان، ج 2، صص 114 و 131 و ج 3، ص 41.
[17]همان، ج 2، صص 162، 244، 319، 349، 351، 482 و 517.
[18]همان، ص 351.
[19]همان، ص 168.
[20]همان، ص 216.
[21]همان، ص 259 و ج 3، ص 140.
[22]امام خمینی، همان، ج 2، ص 250.
علیرضا حیدری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر
/ج