ارکان جامعه ی تکنولوژیک

ژرژ فریدمن خصلتهای متفاوت آنچه را که وی محیط طبیعی و محیط فنی می نامد، مشخص کرده است. (1) محیط طبیعی، محیطی است که در آن انسان در تماس مستقیم و بی واسطه با طبیعت قرار می گیرد و با تطابق نیازها و الزامات با
دوشنبه، 2 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارکان جامعه ی تکنولوژیک
ارکان جامعه ی تکنولوژیک

نویسنده: گی روشه
مترجم: دکتر هما زنجانی زاده



 
ساخت اقتصادی جامعه تکنولوژیک

محیط طبیعی و محیط فنی

ژرژ فریدمن خصلتهای متفاوت آنچه را که وی محیط طبیعی و محیط فنی می نامد، مشخص کرده است. (1) محیط طبیعی، محیطی است که در آن انسان در تماس مستقیم و بی واسطه با طبیعت قرار می گیرد و با تطابق نیازها و الزامات با محیط فیزیکی، با طبیعت هماهنگ می شود. دقیقاً در محیط طبیعی است که جامعه سنتی که ما توصیف کردیم، زندگی می کند و سازمان می یابد.
در محیط فنی بین انسان و طبیعت شبکه ای از ماشینها، فنون پیچیده، شناختها، وسایل ساخته شده، تغییر شکل یافته و تطابق یافته وجود دارد. دیگر انسان وابسته به طبیعت نیست بلکه گرایش بدان دارد که طبیعت را مطابق نیازها، امیال، جاه طلبیها و افزون خواهیهای خود به خدمت گیرد، و به معنای واقعی کلمه، طبیعت را استثمار می کند و برحسب اهداف خود بر آن مسلط می شود و از آن استفاده می کند. همان طور که فریدمن متذکر می شود محیط فنی «محیط جدیدی» است، زیرا پدیده تازه ای در تاریخ بشریت است و ناشی از انقلاب صنعتی، یعنی گذر از ابزار ساده به ماشین، از کار یدی به کار مکانیزه و همچنین کشف مواد جدید و انرژیهایی است که هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است. محیط فنی واقعاً مشخصه جامعه مدرن است و در آن واحد هم علت و هم محصول آن محسوب می شود.

محیط فنی و اقتصاد تولید

در نتیجه توسعه محیط فنی، ساخت اقتصادی جامعه تکنولوژیک بسیار پیچیده تر از ساخت اقتصادی جامعه سنتی شده است. اقتصاد تکنولوژیک، اقتصاد تولید است که با بهره وری بسیار بالای کار انسانی و کاربرد ماشین، الکتریسیته، الکترونیک، و انرژی هسته ای مشخص می شود، و همچنین اقتصادی است ضرورتاً گسترش یابنده. اقتصاد تولید برعکس اقتصاد معیشتی نمی تواند بی آنکه انحطاط یابد ثابت بماند. طبیعی ترین حالت اقتصاد تولید، پویا بودن آن است. بنابراین اقتصاد تکنولوژیک ضرورتاً گسترده، و ماهیتاً بین المللی است و بر پایه شبکه وسیع مبادله فعالیتها - با استفاده بسیار از اعتبار پولی - قرار گرفته است. چنانکه دیدیم شبح قحطی همواره بر جامعه سنتی حاکم است، اما غول تهدید کننده ی اقتصاد تکنولوژیکی، تولید بیش از حد است. بنابراین یگانه راه حل، توسعه بازار بیرونی و درونی است و سرانجام کاهش ساعات کار انسان. در پایان، اقتصاد تولید - برخلاف عقیده رایج - منجر به «تمدن فراغت» می شود.

سه عامل دیگر تولید انبوه

تکنولوژی به تنهایی نمی تواند افزایش بهره وری را تبیین کند. سه عامل دیگر به این نتیجه کمک می کنند، که نخستین مورد سرمایه گذاریهای انبوه است. انقلاب صنعتی ممکن نمی شد مگر به برکت وجود سرمایه گذاری کلان که در خدمت ایجاد نخستین مانوفاکتورها، ماشینها، صنایع مدرن، و وسائل حمل و نقل و ارتباط بوده است. بنابراین جامعه تکنولوژیک دارای یک دستگاه پولی پیچیده است که برپایه اعتبار و همجنین خود پول استوار است.
دوم آنکه، اقتصاد تکنولوژیک تنها به وسیله یک تقسیم کار بسیار پیشرفته تحقق یافته است. آدام اسمیت در تحلیل در ثروت ملل با مثال کلاسیک خود از کارخانه سنجاق سازی نشان داده است که کار زنجیره ای که جایگزین ساخت سنجاق کامل توسط هر کارگر می شود چگونه بهره وری را افزایش می دهد. (2) جامعه تکنولوژیک بیش از هر چیز دیگر تقسیم کار را تا بدان جا پیش برده است که وظایف بسیار کوچک گشته اند، به طوری که ژرژ فریدمن بحق، آن را «کار تکه تکه» می نامد. مع ذلک این فقط در کارخانه نیست که این قطعه قطعه شدن صورت می گیرد، این مجموعه جامعه است که با تخصص کارکردها و حرفه ای شدن مشخص می شود.
سوم آنکه، جامعه تکنولوژیک سبب جابجایی قابل ملاحظه نیروی کار از بخش تولیدی که بدان اولیه می گویند به سوی بخشهای دوم و سوم می شود. بخش اول بخش استفاده از منابع طبیعی است که شامل کشاورزی، ماهیگیری، شکار،‌ دامداری و معاون است. بخش دوم شامل تمام فعالیتهایی است که صرف تغییر شکل مواد خام به محصولات ساخته شده می شود و بنابراین شامل تمامی اشکال فعالیت صنعتی است.
بخش سوم شامل تمام فعالیتهای تجاری، حمل و نقل، ارتباطات، خدمات حرفه ای و عمومی، مشاغل، و کلاً مشاغل غیر یدی است. اقتصاددانای چون کولین کلارک و ژان فوراستیه (3) در نموداری که در اینجا ارائه می شود نشان می دهند که می توان از آغاز دوره صنعت انتقال نیروی کار از بخش اولیه را که قبلاً بخش مسلط بود نخست به سوی بخش دوم و سپس بیش از پیش به سوی بخش سوم مشاهده کرد. در کشورهای کاملاً صنعتی می توان یک سقف و حتی آغاز کاهش بخش دوم به نفع بخش سوم را مشاهده کرد. پس قابل پیش بینی است که بزودی بیشتر نیروی کار را بر برکت آموزش همگانی جمعیت و پیشرفت اتوماسیون در بخش سوم بازیافت.

جدایی بین تولید کننده و مصرف کننده

تقسیم کار فزاینده و ساخت مشاغل نتیجه ای مهم به همراه داشته است که مشخصه جامعه تکنولوژیک است و آن جدایی بین تولید کننده و مصرف کننده است. در جامعه سنتی، خانواده آنچه را که تولید می کند مصرف می نماید. خانواده در یک زمان واحد تولید و واحد مصرف است، حال آنکه در جامعه تکنولوژیک عموماً فقط واحد مصرف است. کارگر برای بازاری تولید می کند که اغلب خود نمی شناسد، محل کار از محل اقامت جداست و تولید کاملاً از استراحت، فراغت و مصرف تفکیک شده است.

افزایش تداوم نیازهای مصرفی

بالاخره شایسته است که آخرین خصلت اقتصاد صنعتی مشخص شود و آن نیز توسعه دائم چنین اقتصادی برپایه افزایش مداوم نیازهای مصرفی است. همچنان که هالبواکس و بعد از او شومبار دولو نشان داده است (4) نیازهای انسانی نه ثابت است و نه قطعی و همراه با چرخه اقتصادی تحول می یابد. «دوره های توسعه اقتصادی سبب پیدایی نیازهای جدیدی می شوند که می خواهند تثبیت شوند (5)». به مناسبت یک دوره رونق اقتصادی، بعضی نیازها تلطیف می شوند، همچون نیازهایی که به تغذیه، پوشاک، و مسکن مربوط می شود. نیازهای جدیدی نیز به وجود می آیند، همچون نیاز به تلویزیون و اتومبیل که در تمدن غربی تقریباً همانند نیاز به غذا ابتدایی و اولیه شده است و نیازها نظم نوینی یافته و متنوع شده اند و می توان مثلاً از نیازهای روشنفکرانه، زیباشناختی و روحی سخن گفت. «میزان» نیازها یک داده انتزاعی یا عام نیست بلکه یک واقعیت روانی - فرهنگی متغیر است و با لااقل می تواند متغیر باشد. در جامعه صنعتی این تحرک میزان نیازها، نیروی اصلی چیزی است که اقتصاددانان بدان کشش تقاضا، یعنی عامل اصلی توسعه صنعتی نام نهاده اند. آگهی تجاری و تمام صور فروشهای استثنایی کالا می کوشند تا با بالا بردن میزان نیازهای مصرف کنندگان، تقاضا را افزایش دهند. در اینجا شاهد شرایطی کاملاً برعکس جامعه سنتی هستیم، در جامعه سنتی میزان نیازها پایین و تقریباً ثابت است.

سازمان اجتماعی جامعه تکنولوژیک

یک سازمان اجتماعی پیچیده
تمیز و تشخیص بعضی محورهای سازمان اجتماعی جامعه سنتی چون خویشاوندی گروههای سنی نسبتاً ساده است، اما در مورد جامعه تکنولوژیک بسیار دشوار است. در واقع عناصر و ساختهای جامعه تکنولوژیک بیش از جامعه سنتی است. علاوه بر خویشاوندی که همچنان کارکردهای مشخصی را ایفا می کند و همچنین دسته های سنی، بخصوص آنچه که در چند سال اخیر تحت عنولن «فرهنگ جوانان» شهرت یافته است دلالت بر این امر دارد؛ جامعه تکنولوژیک همچنین دربرگیرنده مشاغل، طبقات اجتماعی، انجمنهای داوطلبانه، احزاب سیاسی، کلیساها و اتحادیه کارگری و دیگر گروههای ذی نفع است. به علاوه می توان گفت که خصلت مسلط سازمان اجتماعی جامعه تکنولوژیک، پیچیدگی آن است تا آن حد که علی رغم تمام مطالعاتی که موضوع آن جامعه تکنولوژیک بوده است، هنوز هم توصیف منسجم و کاملی از آن ارائه نشده است. وانگهی اغلب اتفاق می افتد که در جامعه شناسی،‌ به جای آنکه جامعه تکنولوژیک را در مقابل جامعه سنتی قرار دهند که نسبتاً ساده تر است در مقابل جامعه پیچیده قرار می دهند (لااقل تا آنجا که به نظر می رسد).
بسیاری از جامعه شناسان تعدد نقشهایی را که یک شخص واحد در جامعه تکنولوژیک ایفا می کند نشان داده اند. یک شخص واحد هم پدر خانواده، و هم کارمند اداره یا کارخانه، عضو یک باشگاه، حزب سیاسی، اتحادیه شغلی، کلیسا و انجمنهای مختلف است. بنابراین خطر «تضاد نقشها» بسیار بیشتر از جامعه سنتی است. چنین جامعه ای روابط بیشتری را بر اعضایش تحمیل می کند که پارسنز آن را «خاصب نامیده است، یعنی رابطه ای که هر شخص فقط با بخشی از خود با آن درگیر می شود و به جهت آنکه خصوصیت گرایی در نهایت هرج و مرج واعی به وجود می آورد، جامعه باید مقرراتی را به وجود آورد که پارسنز آن را عام می نامد. و اینها شیوه های بیان پیچیدگی جامعه تکنولوژیک هستند؛ بخشی شدن شخصیت در سطح افراد و رفتارشان، با تنوع ساختهای جامعه مطابقت می کند.

یک جامعه بر محور تولید

با وجود این هرگاه بخواهیم مشخصه سازمان اجتماعی جامعه تکنولوژیک را در یک جمله خلاصه کنیم، خواهیم گفت که این جامعه اساساً بر محور تولید، شرایط و نتایج آن استوار است. انسان جامعه تکنولوژیک باید یک تولید کننده باشد، آنهم نه فقط در حوزه صنعت بلکه در حوزه فکری، هنری، سیاسی و حتی مذهبی (به این دلیل است که دائماً «آراء جدید»، «ارزشهای نو»، «فلسفه جدید» و کشفهای علمی طلب می شود). انسان جامعه تکنولوژیک باید همواره و به فراوانی تولید کند، زیرا و و دیگران انبوه قابل ملاحظه ای از کالاهای مادی، آرا، تصاویر، آثار هنری و به طور خلاصه بتهایی از همه نوع را مصرف می کنند. در نتیجه جامعه تکنولوژیک بخصوص با جایگاه برجسته ای که جهان کار دارد و همچنین ساخت و سازمان اقتصادی مشخص می شود. بدون شک در جامعه سنتی نیز کار همیشه در حیات روزمره حضور دارد، اما تأمین معاش یک مبارزه همه روز به شمار می رود. ولی در جامعه سنتی همانند جامعه تکنولوژیک یک «سپهر کار» که سازمان یافته، دارای ساخت و مسلط باشد نمی یابیم. در این نوع جامعه همان طور که قبلاً متذکر شدیم ساخت اقتصادی ابتدایی و ساده است.
بنابراین تعجب آور نیست که مارکس در تعریف خود از انسان به کار مولد و «پراکسیس» جایگاه والایی داده است و در تاریخ بشری نقش برجسته ای را به اقتصاد بخشیده است. با توجه به آنکه تحلیل او در مورد جامعه صنعتی ای صورت گرفته که در مقابل چشمش شکل می گیرد، تحلیلش معتبر است.
حال از نزدیک ببینیم این اولویت بخشیدن به تولید و جهان کار در سازمان اجتماعی چگونه تحقق می یابد.

تقدم پایگاه محقق

در جامعه سنتی، دو محوری که در مرکز سازمان اجتماعی قرار گرفته است به اشخاص پایگاههایی می بخشد که پایه های آن اساساً بیولوژیکی یعنی روابط خونی و سنی است. این روابط سبب می شود که رالف لینتون (6) بگوید در این نوع جامعه شخص از پایگاه محول (ascribed status) برخوردار است، یعنی پایگاه اجتماعی ای که از بدو تولد و یا در مراحل مختلف زندگیش دریافت می کند بی آنکه برای به دست آوردن آن تلاشی کرده باشد و یا لزوماً شایستگی آن را داشته باشد (مثلاً پایگاه پسر، برادر زن، جوان، و پیرمرد). برعکس در جوامع صنعتی این پایاه محقق (achieved status) است که برتری دارد، یعنی پایگاه اجتماعی که فرد از طریق آنچه انجام می دهد به دست می آورد. این پایگاه ناشی از فعالیت خاص اوست و بنابراین او سعی می کند آن را بهبود بخشد، هرگاه که بخواهد و یا توانایی به دست آوردن آن را داشته باشد پایگاه محقق در مقابل پایگاه محول قرار دارد مثل بودن در برابر انجام دادن؛ در یک جامعه سنتی وقتی می خواهند کسی را بشناسند می پرسند «پسر کیست؟»، در جامعه تکنولوژیک می پرسند «چه شغلی دارد؟» یا «همسرش چه کاره است؟»؛ بنابراین از طریق سپهر کار است که پایگاه محقق و شخصیت اجتماعی مطابق با آن به دست می آید. آنچه بخوبی این مطلب را نشان می دهد، سؤالاتی است که در هر پرسشنامه ای درباره شغل پاسخ دهنده پیش بینی شده است. این اطلاعات بیش از نام و روابط خویشاوندی او اهمیت دارد، زیرا به ما امکان می دهد تا با توجه به میزان تحصیلات و درآمد، بعضی از عادات زندگی و حتی محل اقامت، جایگاه فرد را در جامعه دقیقاً شناسایی کنیم.
یک جامعه حرفه ای شده
از آنجا که جامعه تکنولوژیک، یک جامعه تولید کننده است از دیدگاه جامعه شناختی یک جامعه حرفه ای شده است. از دنیای کار بسیار متنوع است، در نتییجه تقسیم وظایف بی وقفه به مشاغل متعدد تقسیم می شود. این شبکه مشاغل متنوع، کل جامعه را همانند شبکه توری فراگرفته است. چنانچه هر جا برویم و هر کار بکنیم در همه جا آن را باز می یابیم. از طریق شبکه مشاغل است که هر شخص باید هویت اجتماعی خود و دیگران را تعریف کند؛ و از طریق همین شبکه است که هر کس پایگاهی معین و شناخته شده به دست می آورد. در چنین زمینه ای، بیکار بودن نه فقط به معنای از دست دادن درآمد است بلکه برابر است با فقدان پایگاه اجتماعی یا از دست دادن آن. این چنین سخن گفتن سبب رنجاندن زنان خانه دار و دانشجویان می شود، زیرا در جامعه ای مبتنی بر تقسیم کار و تولید، آنها از داشتن یک پایگاه شناخته شده محرومند.
مشاغل جامعه تکنولوژیک هر چند متعدد و متنوع هستند اغلب برحسب یک نظم مبتنی بر سلسله مراتب توزیع شده اند. جای تعجب است که چگونه اعضای یک جامعه تکنولوژیک همگی تصویر واحدی از توزیع سلسله مراتب مشاغل در ذهن خود دارند. شمار زیادی از جامعه شناسان، با تحقیق تجربی این امر را تحت عنوان «مقیاس منزلت مشاغل» (7) بررسی کرده اند. تحقیقات مشابه در اکثر کشورهای صنعتی نشان داده است که تقریباً مقیاس منزلت واحدی در ایالات متحده، بریتانیای کبیر، فرانسه، شوروی، ژاپن و کانادا (8) وجود دارد. این تشابه همانقدر تکان دهنده است که ارائه پاسخی قانع کننده برای این سؤال که چرا ارزش و منزلت یک شغل از دیگری بیشتر است.

یک جامعه دیوانسالار

جهان کار جامعه تکنولوژیک خصلت دیگری هم دارد که بخصوص دارای اهمیت بسیاری است؛ این جامعه بشدت دیوانسالار است. بدون شک این ماکس وبر بود که به تحلیل عمیق دیوانسالاری غربی و به طور کلی دیوانسالاری پرداخت. ما طرح جدول ویژگیهای اساسی یک دیوانسالاری «محض» (9) را مدیون او هستیم. این ویژگیها به طور خلاصه عبارتند از اینکه: 1) دیوانسالاری اساساً یک سازمان عقلانی کار عده زیادی از افراد است که همگی در تولید کالای واحد یا خدمت واحد مشارکت دارند. 2) دیوانسالاری همیشه امتزاج سلسله مراتب حقوقی مسؤلیتهاست، به نحوی که هر فرد در برابر فرد بالاتر از خود مسئول است و آن فرد هم به نوبه ی خود در برابر مافوق خود و همینطور تا بالاترین مقام، 3) قواعد مفصلی وظایف هر فرد، عملکرد او، قضاوت در مورد مسئولیت، و فرادستی که وابسته اوست و جز اینها را مشخص می کند. 4) هر کارمند حقوق ثابتی دریافت می کند که با معیارها و هنجارهایی چون شغل قبلی وی، سابقه کار، و تجربه و توانایی وی بستگی دارد. 5) ورود به دیوانسالاری و ارتقا از یک مرتبه به مرتبه دیگر برحسب معیارهای عینی و مشخصی است که امکان می دهد شایستگی داوطلب برای احراز یک مسئولیت را مورد داوری قرار دهد. دیوانسالار نه صاحب شغل خود است و نه صاحب وسایل کار خود.
بار دیگر باید متذکر شد که این ویژگیها متعلق به یک دیوانسالار «در حالت ناب و خالص» است. در عمل ممکن است دیوانسالاران کم و بیش از این ویژگیها انحراف جویند تا جایی که غیر عقلایی و بی اثر و بی فایده شوند و این همان چیزی است که منتقدین معاصر عملاً مورد سرزنش قرار داده اند. (10)
در واقع دیوانسالاری در قرن گذشته به وجود نیامده است، بلکه همیشه وجود داشته است و سابقه آن به روزگار کهن باز می گردد؛ در مصر قدیم پیامبری در جرگه دیوانسالاران درمی آید و حضرت یوسف همان طور که در انجیل آمده است، توسط برادرانش فروخته می شود و به صورت برده ای سر از دربار درمی آورد. و چون خواب فرعون را تعبیر می کند به مقام رایزنی و صدر اعظمی می رسد و مأمور اجرای سیاست اقتصادی می شود و سرانجام «عزیز مصر» می گردد. در جامعه نوین، تکثر مشاغل و توسعه و رشد واحدهای بزرگ اقتصادی دیوانسالاری را بیش از هر زمان دیگر ضروری ساخته است. دولت، واحد تولید صنعتی یا تجاری، اطاق بازرگانی، نظام آموزشی، نهادهای بیمارستانی، کلیسا، اتحادیه های کارگری و حتی جنبشهای اجتماعی، سازمانهایی دیوانسالار هستند. دیوانسالاری دیگر به بخش دولتی تعلق ندارد، و در مؤسسات خصوصی نیز دیده می شود. مشاغل مستقل قدیمی چون پزشکی، حقوق و تجارت نیز بیش از بیش دیوانسالاری به خود می گیرد.

یک جامعه شهری

سپهر کار حرفه ای و دیوانسالار مستلزم تمرکز جمعیت است. جامعه تکنولوژیک ضرورتاً یک جامعه شهری است. شهر بزرگ شاید بهترین نماد از واقعیت ملموس جامعه تکنولوژیک باشد. شهر مدرن در هر حال تجسم کامل «محیط فنیب است که ژرژ فریدمن از آن سخن می گوید و در ضمن موضوع تحقیقات فراوان جامعه شناختی بوده که ما خواننده را به آنها ارجاع می دهیم. (11)

اولویت ساخت اقتصادی

تقدم سپهر کار ضرورتاً تقدم ساخت اقتصادی در سازمان اجتماعی را به دنبال دارد و هیچیک بدون دیگری کارآیی ندارد. جایگاه ساخت اقتصادی در جامعه تکنولوژیک با شاخصهای متعددی آشکار می شود. بدین سان اگر قدرت سیاسی از قدرت مذهبی جدا می شود صرفاً به خاطر نزدیک شدن به قدرت اقتصادی است. مردان سیاسی (دولتمردان) نمی توانند به کسانی که قدرت اقتصادی را در دست دارند بی اعتنا بمانند. ثروتمندان، کارفرمایان بزرگ، و رؤسای اتحادیه های کارگری، همگی قدرتهای پشت صحنه ای هستند که نفوذ خود را به گونه های مختلف اعمال می کنند. مثلاً آنها همه راههای اعمال نفوذ بر دولت ایالات متحده را می شناسند و در سایر کشورها نیز این امر صادق است. (12)
به علاوه، پول یک مقیاس دقیق و اساسی به شمار می رود که به هزار و یک شیوه به کار می رود. هر سازمانِ کار در جوامع تکنولوژیک معاصر بدون مقیاس پولی از هم پاشیده می شود. زمان اختصاص داده شده به کار به توانایی و شایستگی کارگر، تجربه، سابقه و خدماتی که قبلاً انجام داده است بر پایه ارزش پولی محاسبه می شود و پایه و شاخص اصلی آن است. «هر فرد کارامدی حقوق معینی دارد»، «هر سال تجربه ارزش مشخص دارد»، «هر جلسه برحسب آنکه یک ساعت یا یک روز زمان بگیرد ما به ازای معلومی دارد»، «وقت طلاست».
همچنین منزلت، اقتدار، وظایف و مسئولیتهای همراه با یک مقام نیز با پول اندازه گیری می شود. به کیفیت اشخاص اعتنایی نمی شود: تنها «مقام است که حقوق را مشخص می کند». بدین سان در دانشگاه، حقوق رئیس دانشگاه از رئیس دانشکده و حقوق رئیس دانشکده از حقوق یک استاد بیشتر است (یا لااقل از حقوق اکثر استادان). همچنین است حقوق منشی رئیس دانشگاه که از حقوق منشی رئیس دانشکده بیشتر است. پول به عنوان نماد مطرح سلسله مراتب در یک نظام دیوانسالار و کل جامعه به کار می رود.

یک جامعه طبقاتی

طبقات اجتماعی یک واقعیت اجتماعی - اقتصادی مهم دیگر در جامعه تکنولوژیک است. همان طور که مارکس بخوبی نشان داده است، ریشه طبقات اجتماعی در روابط تولید و در دسترس به تفاوت و تمایز به ابزار تولید نهفته است. طبقات اجتماعی هم در ساختهای اقتصادی و هم در سپهر کار و مجموعه سازمان اجتماعی قرار می گیرند. بنابراین جای شگفتی نیست که همه این مقوله ها در جوامع تکنولوژیک متبلور می شوند، شکل می گیرند و آگاهی می یابند و تبدیل به عنصر اصلی تاریخ نوین می گردند. طبقات اجتماعی حاصل تقسیم یک جامعه مبتنی بر تولید و کار و حاصل وضعیتهای اقتصادی متفاوت صاحبان ابزار تولید (سرمایه داران، بورژواها، مالکین بزرگ، کارفرمایان) و گروههای متفاوت کارگران (کارگران روستایی، کارگران صنعتی، پیشه وران، یقه سفیدها، تکنیسینها) است. منافع اقتصادی مدیران و سرمایه داران از سویی و کارگران از سوی دیگر هر چند گاهی مکمل یکدیگرند، غالباً متفاوت و گاهی متضادند. اما گاهی اختلاف منافع بین گروههای مختلف کارگران نیز دیده می شود، مثلاً بین کارگران روستایی و کارگران شهری، بین یقه سفیدها و یقه آبیها، بین پیشه وران و کارگران صنعتی به نحوی که «مبارزات طبقاتی» همانند تضاد بین کارفرمایان و کارگران می تواند کارگران را مقابل یکدیگر قرار دهد.
تمرکز کارگران متعدد در یک واحد تولید و در یک شهر امکان آگاهی یافتن جمعی از منافع مشترک برای تمامی اعضای یک دسته واحد یا گروه اقتصادی واحد را فراهم می آورد. بنابراین فقط در محیطهای صنعتی و شهری است که می تواند به معنای خاص کلمه طبقه اجتماعی به وجود آید و هم در چنین محیطی است که آگاهی راستین طبقاتی و مبارزات طبقاتی رشد و توسعه یابد.

انجمنهای داوطلبانه و جنبشهای اجتماعی

با وجود این آگاهی یافتن از منافع مشترک صرفاً خاص طبقات اجتماعی نیست. این آگاهی سبب به وجود آمدن تعداد زیادی انجمنهای داوطلبانه و انواع مختلف جنبشهای اجتماعی می شود که طیف وسیعی از احزاب سیاسی تا انجمنهای سری همکاری کننده و توطئه گر را در برمی گیرد که در میان آنها اتحادیه های کارگری، انجمنهای ملی، باشگاههای تفریحی، تعاونیهای حرفه ای، انجمنهای مذهبی یا بشر دوستانه، جنبشهای اصلاح طلب یا انقلابی و غیره وجود دارد. هر یک از این انجمنها به منظور پیشبرد و یا دفاع از منافع خاص می تواند بدل به «گروه فشار» در برابر صاحبان قدرت (سیاستمداران، رهبران مذهبی، ادرای و غیره) شود.

تعدد نخبگان

در برابر تعدد انجمنها، تعدد نخبگان وجود دارد که خصلت متمایز دیگر جامعه تکنولوژیک است. در اینجا مراد از نخبگان افراد یا گروههایی است که نماینده یا به قولی نماینده یک اجتماع معین (قوم، طبقه اجتماعی، گروه کارگران و غیره) هستند. در حالی که نظام نخبگان نسبتاً ساده و عموماً در جوامع سنتی ثابت است، در جوامع تکنولوژیک شدیداً پیچیده و متحول است. اغلب دیده می شود که نخبگان با آهنگی سریع جانشین یکدیگر می شوند، با هم برخورد می کنند و با هم در می افتند و در مقابل یکدیگر قرار می گیرند. گرچه جامعه سنتی نیز دارای تقسیم کار درونی و مبارزات است، به نظر می رسد که تخاصم و کمشکش در سازمان چند پاه و متنوع جامعه تکنولوژیک یک عنصر دائمی است.
در پایان این تحلیل اجمالی، اکنون بهتر در می یابیم که چراگاهی جامعه تکنولوژیک را «جامعه پیچیده» می نامند. این جامعه از جهات بسیاری پیچیده است به حدی که مشخص کردن محورهای اصلی سازمان آن دشوار است. شاید اکنون بهتر می فهمیم که چرا جامعه شناسی در چنین جامعه ای، جامعه ای که نیاز به شناخت و درک بهتری از خود دارد، متولد شده است.

ذهنیات جامعه تکنولوژیک

در مقایسه با طرز تفکر سنتی، طرز تفکر جامعه تکنولوژیک عمیقاً اسطوره زدایی شده است، هر چند یافتن نشانه های متعددی از تفکر جادویی و اسطوره ای در آن دشوار نیست. این اسطوره زدایی در دو سطح شناخت و ایستارهای ذهنی از یک سو و نظام اخلاقی از سوی دیگر مشاهده می شود.
اسطوره زدایی شناختها:

عقلانیت

نخست در سطح شناختها، اغلب گفته می شود که «علم، جهان را اسطوره زدایی کرده است» یعنی علم تبیینات عقلانی یا علمی را جانشین تبیینات اسطوره ای ساخته است که بدون شک کمتر لطیف و شاعرانه و بیشتر خشن است و چون بر پایه تجربه و شناخت علمی قرار دارند عینی و واقعی هستند. این رویه و ایستارهای عملی ناشی از آن را ماکس وبر عقلانیت نامیده است و در برابر سنت گرایی قرار می دهد. عقلانیت بر پایه این اعتقاد است که اشیا تبیین خود را در خود می یابند و نه در بیرون از خود، خواه در اسطوره باشد و خواه در سنت. حقایق بدین دلیل که حقیقی یا بدیهی هستند شناخته نمی شوند، بلکه از آن جهت که به طور تجربی یا منطقی و عینی قابل بررسی اند. عقلانیت به لحاظ عملی و به منظور اهداف معین قابل تحقق تحقیق مداوم ابزاری را که به طور عینی مناسب هستند، به دنبال دارد. اهداف و وسایل یک بار برای همیشه انتخاب نمی شوند، بلکه آنها موضوع بررسی مجدد و تجدیدنظر قرار می گیرند.
بدیهی است این ایستار ذهنی و عملی عقلانیت است که منشأ انقلاب صنعتی و پیشرفت علمی و فنی شده است. در سازمان اجتماعی، این ایستار عقلانی است که در دیوانسالاری تجسم می یابد. در واقع دیوانسالاری لااقل در هدف خود می خواهد کاربرد تفکر عقلانی در سازمان اجتماعی کار مجموعه ای از اشخاص باشد.
ایمان به علم و پیشرفت
بنابراین عقلانیت در نهایت منجر به ایمان به علم می شود که بدون شک پایه اصلی ویژگی متمایز ذهنیت تکنولوژیک است. ایمان به علم که رموز طبیعت را کشف می کند و به اسطوره زدایی منشأ جهان و نوع انسانی می پردازد، مکانیسمهای سازمان اقتصادی و اجتماعی را تبیین می کند و حتی اسرار تفکر و روان انسان را آشکار می سازد. بنابراین ایمان به یک علم تسخیر کننده و تعمیم یافته است که توانایی تبیین آن در همه حوزه ها گسترش می یابد و هیچ محدودیتی ندارد. به عبارت دیگر، علم، متحول و متغیر و در حال پیشرفت مداوم در نظر گرفته شده و پذیرفته می شود. پس ایمان به علم ضرورتاً منجر به ایمان به پیشرفت و پیشرفت نامحدود می شود.
بدیهی است که ایمان به پیشرفت بیش از همه در نظام علمی مشاهده می شود. آنچه که انسان جامعه تکنولوژیک را متعجب می سازد کشف واکسن بر ضد بیماری فلج نیست، بلکه تأخیر در کشف علل سرطان است. چرا که از نظر او هیچ مسأله علمی نمی تواند مدتهای مدید حل ناشده بماند و این چنین است مسائل فنی، مسائل اقتصادی و اجتماعی، و موانع رفاه فردی و جمعی انسانها. تغییرات و نوآوری دیگر تهدیدی به شمار نمی روند، بلکه راه اساسی پیشرفت یعنی بهبود شرایط زندگی انسانند. طرز فکر تکنولوژیک در مقابل طرز فکر سنتی، بر دگرگونی و تحول ارزش می نهد چون پیشرفت را ارج می نهد، و این هر دو با هم همراه هستند. «امیدواری به بهبود و بهتر شدن امور» نه فقط قبول تغییر و انتظار تغییر را به همراه دارد، بلکه متضمن آرزو و جستجوی آن است. انسان عالم، مدیر،‌ و دولتمرد مقیاس پیشرفتی هستند که به نوبه ی خود در آن سهم دارند. جامعه مبتنی بر تولید و ارج گذاردن پیشرفت به منظور تقویت متقابل به یکدیگر می پیوندند: جامعه تولید کننده همیشه در حال توسعه است و بر نوآوری مداوم تکیه می ورزد و روحیات متناسب با تغییرات را می طلبد.

ارج گذاری آموزش

طبیعی است که ارج گذاری آموزش با عقلانیت و ایمان به علم همراه باشد. اولی شرط و راه رسیدن به دومی است. در واقع، در جامعه صنعتی است که نظام تحصیلی گسترش بسیار می یابد و کاملاً از نهاد خانواده متمایز می گردد. در بسیاری از کشورها با قانونی که آموزش اجباری را تا سن معینی برای کودک الزامی می ساخت مخالفت می شد، چون آن را صدمه ای به حقوق خانواده می دانستند. امروز این قانون در تمامی کشورهای صنعتی رایج شده و در بسیاری از کشورهای در حال توسعه کم و بیش معمول است، چون آموزش به عنوان حق هر شهروند تلقی می شود و می توان گفت که در واقع وظیفه همگانی است. حقوق کودک برای کسب آموزش مقدم بر حقوق خانواده کودک است، و این یک تغییر مهم در ایستارهاست که تغییر عمیق طرز فکر در مورد علم را نشان می دهد.
با وجود این در جامعه تکنولوژیک براحتی می توان نوعی دوگانگی را در مورد آموزش مشاهده نمود. هر چند آموزش اساسی و مفید تلقی می شود، از افراط در کسب آن اظهار نگرانی می شود. از انسان «بسیار فرهیخته» با نگرش انتزاعی و به دور از واقع گرایی بیمناکند. اصطلاح «روشنفکران» اغلب در معنای تحقیرآمیز به کار می رود. فرهنگ عامه کاریکاتورهایی از روشنفکر ارائه می کند و او را «سیگاری» همیشه سر به هوا و «ایدئالیست» می نامد. در ایالات متحده او را به شکل فردی می کشند که سرش به سبب دانش اندوزی بیش از حد به شکل تخم مرغ درآمده است. در واقع، در جامعه ای که تولید بر آن مسلط است، تحقیق و هنر ناب یا بدون قید و شرط همیشه باید ثابت کند که «روزی به درد چیزی می خورد» وگرنه به زحمت مقبول خواهد افتاد و همیشه تضادی پنهان و گاهی آشکار بین نظریه پردازان و اهل عمل، بین محققان و مدیران، بین اهل تفکر و اهل عمل مشاهده می شود.

اختلاط آرا

با وجود این، پیشرفت آموزش و علم به نتیجه مهم دیگری نیز منجر می شود. جامعه تکنولوژیک محیط امتزاج و اختلاط آرا و محیطی است که همواره همه چیز و همه کس مورد سؤال قرار می گیرد. عقلانیت برای آنکه گسترش یابد به حاشیه ای از آزادی تفکر نیازمند است. در یک کشور خودکامه، گروههایی که بیش از همه موجب نگرانی و واهمه دولتمردان هستند، دانشگاهیان، استادان و دانشجویانند، زیرا این قشر بیش از سایر اقشار میل به آزادی دارند و دموکراسی را رشد می دهند. ایجاد فضای آزاد برای بحث و گفتگو مستلزم طرز فکری است که دگرگونی و نوآوری را می پذیرد و تحمل پذیرش تضاد ارزشهایی را دارد که نمی تواند به شیوه مداوم باقی بماند. این تعارض بین ارزشهای متفاوت یا متضاد در سطح فرهنگ و آرا با تضاد بین نخبگان و انجمنهایی که قبلاً در مورد سازمان اجتماعی از آن سخن گفتیم مطابقت می کند. جامعه تکنولوژیک هرچه بیشتر آموزش را توسعه دهد و عمومیت ببخشد، منابع جدید روحیه انتقادی، ‌تمایل به آزادی اندیشه و بیان و در نتیجه تضاد ارزشها را می آفریند. بنابراین نوعی جامعه است که تطابق نسبتاً زیاد افراد را با نوآوری و توانایی دفاع از خود در برابر عدم امنیت روانی منتج از آن ایجاب می کند. از این نظرگاه، جامعه تکنولوژیک مطمئناً برای افراد خود کمتر از جامعه سنتی «اطمینان بخش» است.

اسطوره زدایی اخلاقی:

علاقه مندی به امور دنیوی
این امر ما را به سطح نظام اخلاقی رهنمون می سازد. اسطوره زدایی جهان از طریق عقلانیت و علم منجر به تغییر شکل بنیادی پایه های زندگی اخلاقی می شود، تغییری که اصطلاح «دنیوی شدن» را برای آن برگزیدیم. در واقع طرز فکر تکنولوژیک انگیزه هایی را که می توان «الهام فرااجتماعی» نامید، تضعیف می کند. این انگیزه ها از الزامات اخلاقی، ملاحظات اسطوره ای یا مذهبی نشأت می گیرد و تضعیف آنها به سود اخلاقی است که منشأ صرفاً اجتماعی دارد. در این گونه جوامع انسانها چه فردی و چه جمعی کمتر از جوامع سنتی به وسیله انگیزه ها و مجازاتهای از نوع فوق طبیعی نظیر میل به رستگاری ابدی، ترس از ارواح، و تسلیم عنایت الهی وادار به عمل می شوند. انسان، حیات دنیوی، رفاه فردی و جمعی فی نفسه و مستقل از هر وابستگی به یک نظام بندی فوق بشری مقصود و مطلوب افراد است.

تمایز بین مقدس و غیر مقدس

این امر بدان معنا نیست که در جامعه تکنولوژیک مذهب لزوماً کنار گذاشته می شود. بدون شک حیات مذهبی همچنان باقی می ماند و در بعضی موارد حتی می توان رستاخیز حیات و فعالیت مذهبی را مشاهده کرد. اما دنیوی شدن به دو صورت مشخص می شود: نخست آنکه در اذهان و در نهادها، بین مقدس و غیر مقدس تمایز مشخص و بنیادی به وجود می آید. زندگی مذهبی دیگر مثل زندگی در جامعه سنتی یک خصلت جمعی و جامعه ای ندارد. سازمان اجتماعی دیگر کاملاً در فعالیتها و چرخه های مذهبی درگیر نیست. به شیوه قدرت سیاسی که کاملاً از قدرت مذهبی متمایز می شود، چامعه تکنولوژیک خصلت غیر مذهبی دارد. سپهر کار و زندگی غیر مقدس کاملاً از نماز و دعا و روابط با نظم فوق طبیعی فاصله می گیرد. این فاصله گرفتن و تمایز در نهادها نیز تجلی می یابد و سبب می شود که آنها دلالت ضمن مذهبی خود را از دست بدهند (دولت، مدارس،‌ انجمنهای داوطلبانه و غیره غیر مذهبی می شوند). در فعالیتیهای روزمره اشخاص نیز زندگی مذهبی خصلت بسیار فردی و درونی شده به خود می گیرد.

تعددگرایی مذهبی و اخلاقی

دوم آنکه علاقه مندی به امور دنیوی در جامعه تکنولوژیک صورت تعددگرایی مذهبی و اخلاقی به خود می گیرد. در جامعه تکنولوژیک از وحدت مذهبی و اخلاقی که معمولاً مشخصه جامعه سنتی است، اثری نیست. در سطح مذهبی همانند سطح اخلاقی روحیه انتقادی و آزادی تفکر، تنوع انتخاب شخصی، بخشی شدن تعلقات مذهبی و تعدد ایستارهای اخلاقی متنوع و گاهی متضاد را به همراه دارد، چیزی که سبب می شود فرهنگ جامعه تکنولوژیک همان وحدت و همان انسجام فرهنگ جامعه سنتی را نداشته باشد. در این جامعه آیینهای (credos) متفاوتی را می توان یافت، رفتارهایی که ملهم از ارزشها و اخلاقهای متفاوت است و سبب ایجاد «خرده فرهنگهایی» می شود که بخصوص در این نوع جامعه قابل مشاهده است. تعددگرایی فرهنگی از نظر طرز تفکر مشابه پیچیدگی ای است که ما قبلاً سازمان اجتماعی جامعه تکنولوژیک را مشخص کردیم.

احساس برتری

بالاخره آخرین خصوصیت طرز فکر تکنولوژیک، هر چند که از نوع دیگری است،‌ احساس برتری زیاد آن نسبت به جامعه سنتی است. اگر در جامعه سنتی بشریت را به قبیله تشبیه می کنند، در جامعه تکنولوژیک اعتقاد بر آن است که آگاهی، علم و حقیقت انحصاری شده است. در واقع معمولاً در شهر بزرگ که مرکز فکری و عصبی جامعه تکنولوژیک است ایده های نوین، جنبشهای اخلاقی و مُد و غیره گسترش می یابد. فرهنگ تکنولوژیک و شهری در برخورد با جوامع سنتی اطرافش خصلتی استیلاگر دارد و بندرت می توان عکس مسأله را مشاهده کرد. به علاوه، مگر نه اینکه شهری، روستایی را تحقیر می کند و او را عقب مانده یا عقب افتاده می داند. در این مورد فولکلور شهرنشینان [کانادایی] روستایی را بی دست و پا، با پاهای گل آلود و سبد و طیور به زیر بغل به تصویر می کشد. در کِبکِ کانادا کسی را «روستایی» یا «دهاتی» تلقی کردن توهین محسوب می شود. اما در اینجا نیز دوگانگی وجود دارد؛ شهری در عین حال که نسبت به روستاییان احساس ترحم دارد، از اینکه آنها در طبیعت زندگی می کنند و سرور و ارباب مزرعه خود هستند بدانها رشک و حسد می برد. در قلب انسان شهری که زندانی محیط فنی خویش است غم فراق برای زندگی طبیعی وجود دارد و آنچنان این نوع زندگی را آرمانی می سازد که عاقبت خانه روستایی بنا می کند یا زمینی می یابد که چادر مدرن خود را در آن برپا دارد.

پی نوشت ها :

1. Georges Friedmann. Sept Etudes Sur l'homme et la technique, Paris, Gonthier, 1966, p. 7-69. et 203-206.
2. Adam Smith, Sur la richesse des nations, Paris, Methuen, 1904, vol. 1, p. 6.
3. Colin Clark, Les Conditions du progres economique., trad. de l'anglais par A. Morin-Rambert, Paris, Presses universitaires de France, 1960; Jean Fourastie, Le Grand Espoir du XXe siecle, Paris, presses universitaires de France, edition definitive, 1958.
4. Maurice Halbwachs, L'Evolution des desoins dans les classes ouvrieres, Paris, Alcan, 1933; Paul-Henry Chombart de Lauwe, La Vie quotidienne des familles ouvrieres, Paris, Centre national de la recherche scientifique, 1956. Au Quebec, une etude a ete menee dans la meme veine par Marc-A. Tremblay et Gerald Fortin, Les Comportements economiques de la famille salariee du Quebec, Quebec, Les Presses de l'universite Laval, 1964.
5. P. H. Chombart de Lauwe, op. cit., p. 11.
6. Ralph Linton, The Study of Man, New York, Appleton-Century-Crofts, Inc., 1936, ch. VIII.
7. تحقیقی که بیش از همه سهمی در روشن کردن این امر داشته است بدون شک تحقیقی است که مرکز تحقیق عقاید ملی در امریکا تحت مدیریت نورث و پل هات به عمل آورده است:
"Jobs and Occupations: A Popular Evaluation", Opinion News, Vol. IX, 1er septembre 1947, p. 3-13.
در این بررسی از یک نمونه ملی از افراد خواسته می شود که 90 شغل را مرتب کنند. همبستگی بسیار زیاد جوابها بسیار شگفت آور بود. روش به کار برده شده توسط نورث و پل هات نقطه آغازی بود برای تحقیقات متعدد مشابه در اکثر کشورها.
8. Alex Inkeles et Peter H. Rossi, "National Comparisons of Occupational Prestige", American Journal of Socioligy, vol. 61, Janvier 1956, p. 329-339.
در این مقاله، مؤلفان، مقیاسهای منزلت در شش کشور را مقایسه می کنند: آلمان، بریتانیا، ژاپن، زلاندنو، شوروی و ایالات متحده امریکا. این تحلیل اخیراً بار دیگر صورت گرفته است و مقایسه در مورد تعداد بیشتری از کشورها و همچنین کشورهای در حال صنعتی شدن به عمل آمده است:
R. W. Hodge, D. J. Treiman et Peter H. Rossi, "A Comparative Study of Occupational Prestige", dans class, Status and Power, sous La direction de R. Bendix et S. M. Lipset, New York, The Free Press, 2e edition, 1966, p. 309-321.
حداقل در مورد ایالات متحده نشان داده شد که ثبات مقیاس منزلت مشاغل وجود دارد،‌ با تکرار تحقیق N.O.R.C در 1963 که 1947 به عمل آمده است:
R. W. Hodge, Paul M. Siegel et Peter H. Rossi, "Occupational Prestige in the United States, 1925-1963", American Journal of Sociology, vol. 70 (Novembre 1964), P. 286-302.
در مورد کانادا، دو تحقیق با استفاده از فنون متفاوت شباهت بین مقیاس منزلت امریکایی و مقیاس منزلت کانادایی و همچنین شباهت بین کانادای فرانسوی و کانادای انگلیسی را آشکار کرده است:
Peter C. Poneo et John Porter, "Occupational Prestige in Canada", La Revue canadienne de sociologie et d'anthropologie, vol. 4 (fevrier 1967), p. 24-40.
Bernard R. Blishen, "A Socio-Economic Index for Occupations in Canada", La Revue canadienne de sociologie et d'anthropologie, vol. 4 (fevrier 1967), p. 41-53.
9. From Max Weber: Essays in Sociology, traduction de H. H. Gerth et C. Wright Mills, New York, Oxford University Press, 1946, en particulier p. 196-244.
10. در این مورد می توان کتاب زیر را مطالعه نمود:
William W. Whyte Jr. L'Homme de l'organisation, Paris, Plon, 1959.
در واقع براحتی می توان ملاحظه کرد که اصطلاح «بوروکراسی» و «بوروکرات» در زبان روزمره معنای تحقیرآمیزی پیدا کرده است.
11. خواننده علاقه مند می تواند بخصوص به آثار محققان زیر مراجعه کند.
Max Weber, The City, traduciton anglaise de Don Martindale et Gertrud Neuwirth, Glencoe, Free Press, 1958; R. E. Park, E. W. Burgess, et R. D. McKenzie, The city, Chicago, The University of Chicago Press, 1925; Villes et campagnes, publie sous la direction de Georges Friedmann, Paris, Armand Colin, 1953; Paul-Henry Chonbart de Lauwe, Paris et l'agglomeration parisienne, Paris, Presses universitaires de France, 1952 et du meme auteur Des hommes et des villes. Paris, Payot , 1965; Michel Quoist, La Ville et L'Homme, Paris. Editions ouvrieres, 1952; Louis Wirth «Urbanism as a Way of Life», American Journal of Sociology, XLIV (juillet 1938), p. 1-24; Pierre George, La Ville, Paris, Presses, universitaires de France, 1952. Au Canada, deux etudes ont porte sur des banlieues de Toronto: Gohn R. Seeley, R. Alexander Sim et E. W. Loosley, Crestwood Heighs, New York , Basic Books , Inc., 1956 et S. D. Clark, The Suburban Society, Toronto, University of Toronto Press, 1966. La region metropolitaine de Montreal a fait l'objet d'une analyse ecologique approfondie par Norbert Lacoste, Les Caracteristigues sociales de la population du Grand Montreal, Montreal, universite de Montreal, 1958.
12. درباره کانادا روابط بین صاحبان قدرت اقتصادی و صاحبان قدرت سیاسی در اثر ذیل عنوان شده است:
John Porter, The Vertical Mosaic, Toronto, University of Toronto Press, 1965.

منبع: روشه، گی، (1375)، مقدمه ای بر جامعه شناسی عمومی سازمان اجتماعی، دکتر هما زنجانی زاده، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، پنجم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط