بلی، مردم، در حکومت اسلامی، جایگاهی رفیع دارند: نخست آنکه حکومت اسلامی حکومت «مصلحت» مردم بر مردم است (نه «امیال و اهواء» آنها)؛ آن هم مصلحتی که خدای جهان، با علم بینهایتش درباره انسان و برای دستیابی او به حیات طیبه، پسندیده و مقرر داشته است، و پوشیده نیست که، هیچ چیز جز حکومت صلاح و مصلحت (مصلحت راستین)، سودمند تر به حال مردم و برای مردم نیست.
ثانیا در حکومت اسلامی، قانون ازمبانی دینی (که مورد پذیرش «قاطبه» مردم قرار دارد) سرچشمه می گیرد و همچون دمکراسیهای غربی، بنیاد قانون بر میل و رای «اکثریت» (آن هم اکثریتی نسبی که گاه تا 24 درصد فرومی آید (1) و تحمیل آن بر 100 درصد مردم استوار نیست. (2)
ثالثا ولایت در اسلام، ولایت رحمت و رافت و سلم و صلاح و شفقت است، و ولی، حکم پدر ملت را دارد، به تعبیر پیامبر: انا و علی أبوا هذِهِ الامّة. (3) اما علی بن موسی الرضا علیهما السلام در حدیثی بلند (4) امام معصوم را، در حکم «برادر تنی» ، «پدر دلسوز» و «مادر مهربان و غمخوار» امت می شمارد و امام صادق علیه السلام تفاوت حکومت اموی و علوی را در این می داند که خاندان امیه به شمشیر و زور و ستم بر مردم حکومت کردند ولی امامت ما خاندان پیامبر، بر رفق و همبستگی با مردم، و... حفظ اسرار و حسن برخورد و تقوا و تلاش (در مسیر خدمت) استوار است. (5) و ولی فقیه نیز باید، در حد سعه وجودی خویش، در همین خط مشی کند تا شایسته جانشینی امام عصر عجل الله فرجه الشریف باشد. (6)
رابعا حکومت، به مثابه منشوری چند پهلو، دو جنبه دارد: «مشروعیت» و «مقبولیت» (کارآمدی) (7). حکومت دراسلام، به لحاظ «مشروعیت»، صرفا جنبه الهی داشته و از نصب (مستقیم یا غیر مستقیم) خداوند بر می خیزد و مردم در آن نقشی ایفا نمی کنند (8)؛ اما، به لحاظ «مقبولیت» اجتماعی، که پایه اقتدار وتوفیق حکومت در میدان عمل است، آرای مردم در «استقرار و استمرار» نظام اسلامی نقش اساسی دارد و «بسط ید» فقیه در جامعه، که به مسئولیت او در اجرای احکام فعلیت و تنجز بخشیده و حکومت او را ممکن بلکه متعین می سازد، مرهون اقبال «آگاهانه/ آزادانه» مردم به اوست لذا آحاد جامعه، گرچه در جنبه «مشروعیت» و الی امت نقشی ندارند، ولی در فرایند عینی سازی ولایت و «کارآمدی» حکومت، نقشی تعیین کننده دارند: «قیام الحجة بوجود الناصر» و «لا رای لمن لایطاع». (9)
خامسا افزون بر آنچه گفتیم، مردم، یک جای دیگر نیز نقش اساسی دارند، و آن: در مقام تشخیص محل، مورد و شیوه اجرای دستورات و احکام کلی الهی است. در سلسله مراتب قانون شناسی و قانون نویسی، بعد از فقها (که مسئولیت شناخت و معرفی احکام کلی الهی را به مردم دارند) نوبت به نمایندگان مردم در مجلس شورا می رسد که عهده دار تشخیص موضوعات آن احکام، و به دیگر بیان: برنامه ریزی برای دوائر حکومت (در پرتو احکام و موازین عام اسلام) است. لوایح و طرحهایی که در مجلس شورای اسلامی تصویب می شود علاوه بر ریشه داشتن در احکام و موازین دینی، سر بر شانه دیوار علوم و فنون و تجارب بشری دارد. زیرا ناظر به «موضوعات عینی خارجی» بوده و به اصطلاح، احکام کلی الهی را بر افراد و مصادیق آنها تطبیق می دهد.
پی نوشت ها :
1. مصوبات مجلس غالبا حاصل رای اکثریت (نسبی) اعضای مجلس، و آنان نیز نوعا برگزیده اکثریت (نسبی) حوزه انتخابیه خود می باشند. وانگهی، در هر انتخابات، نوعا عده ای از واجدین شرایط نیز شرکت نمی کنند! با محاسبه این ریزشهای متوالی، گاه می بینیم که مصوبات مجلس، به درصد بس ناچیزی از آراء ملت متکی است.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2000 که بوش دوم تنها با کسب 24% از آراء مردم به کاخ سفید راه یافت ( و اتفاقاً رقیبش ال گور نیز همین حدود، رأی داشت)، شاهد خوبی بر میزان تنزّل و نوسان عجیب اکثریت در نظام های دمکراتیک است.
2. چیزی که فرزانگان، گاه، از ان به «دیکتاتوری عدد» تعبیر می کنند.
3. من و علی، و پدر این امتیم. و به همین اعتبار، همسران پیامبر نیز مادر مومنان محسوب می شوند: ( النبیُّ اَولی بالمؤمنین مِن اَنفُسِهِم واَزواجُهُ اُمهاتُهُم) (احزاب، 6)
4. الامام کالاخ الشقیق والوالد الشفیق و الامِّ البارِّ علی وَلَدِهِ الصغیر (اصول کافی، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام)
5. ما علمتَ اَنَّ اِمارةَ بنی امیة کانَت بِالسیف و العسف و الجور، وِ انَ امامَتَنا بالرِفقِ و التالفِ والوقار والتقیة و حُسن الخلطة و الورع و الاجتهاد... (خصال صدوق، 2/354)
6. ولایت در اسلام، جنبه پدری بر امت دارد، و همان گونه که درباره ولایت پدر بر فرزند گفتیم، پیامبر و امامان علیهم السلام ازینرو بر خلق ولایت یافته اند که، سود و زیان خوش را از سود و زیان خلق (که عیال خدایند) جدا نمی دانند، بلکه سود و زیان خلق را بر آن خویش مقدم می دارند. برای دلجویی فقیران و سیری یتیمان –علی وار نان جوین می خورند و در دل شب گندم و خرما به دوش می کشند، و برای هدایت خلق – حسین وار –خود و عزیزانشان را به مسلخ شهادت می برند.. و فقیهان نیز به همین اعتبار (در عصر غیبت) جای امام نشسته اند. حکومت در اسلام، امانت است نه طعمه؛ و حاکم نیز خادم مردم است نه ارباب سلطه جوی و ستمگر.
7. Commptence، مجموعه ابزار و ساختاری که حکومت را قادر به اجرای مقاصد خویش می سازد (نظیر نظام حکومتی، سیستم قانونگذاری، قانون اساسی، انتخابات و..) ر.ک، حکومت و مباحثی در مشروعیت و کارآمدی، محمد جواد لاریجانی.
8. به این معنا که، اگر مردم –به هر دلیل- بهامام معصوم (یا فقیه پارسا) پشت کنند، او همچنان صاحب ولایت است و مردم موظف به اطاعت از او، چه، امام و فقیه، شایستگی قانونی و مشروعیت خود را برای پیشوایی بر خلق – همچون ارزش گوهر شبچراغ یا بلندی قله دماوند- از رأی مردم نمی گیرند؛ از ارج و برتری ذات خویش می گیرند.
9. انتخابات در نظام جمهوری اسلامی، در واقع، سامان دادن به همین نقش اساسی مردم در «کشف و برکشیدن» شایسته ترینها برای رای زنی و حکومت است، که اندیشمندان جامعه، باید اهمیت حیاتی این «کشف و انتخابا» را همراه با لوازم و ملزومات فرهنگی و اجتماعی آن، کاملا برای مردم تشریح کنند تا فرهنگ انتخاب اصلح، همچون نماز و روزه در کشورمان نهادینه شود و گزینش مسئولیت (از رهبر و رئیس جمهور گرفته تا اعضای مجلس و شوراها) با آگاهی و دقت و صبوری کامل و روی ملاحظه دقیق شایستگیهای ذاتی و اکتسابی آنها انجام گیرد، نه بر مبنای تعصبات قومی و چشم و همچشمی های نژادی وتصفیه حسابهای جناحی، و احیانا عقده گشاییهای فردی و جمعی...