علیت در روایت

علیت در ادبیات روایی عبارت است از کنش یا رخدادی که مستقیم یا غیر مستقیم، باعث دگرگونی در داستان شود. علیت یکی از بنیادی ترین ابعاد روایت است، که در سطوح گوناگون متن حضور دارد. [ در این مقال] موضوعات مربوط
شنبه، 7 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علیت در روایت
علیت در روایت

نویسنده: برایان ریچاردسون
مترجم: دکتر قدرت قاسمی پور



 

علیت در ادبیات روایی عبارت است از کنش یا رخدادی که مستقیم یا غیر مستقیم، باعث دگرگونی در داستان شود. علیت یکی از بنیادی ترین ابعاد روایت است، که در سطوح گوناگون متن حضور دارد. [ در این مقال] موضوعات مربوط به علیت به ترتیب زیر بررسی خواهند شد: مفهوم علیت، علیت و کنش شخصیت ها، روابط علی میان رخدادهای متوالی و حوادث فرعی ( edisodes) در داستان، نگرش های انتقادی قرن بیستم در باب علیت در داستان، علیت و تعریف روایت، قوانین علی حاکم بر جهان های داستانی، و در نهایت بررسی روابط علی میان خطوط داستانی مجزا.

مفهوم علیت

علیت در طول تاریخ فلسفه موضوع مهمی بوده است. ارسطو با استمداد از سنت های پیشین، چهارگونه علت را مشخص کرده است: علت فاعلی که تغییری را به جریان می اندازد؛ علت صوری، یعنی چیزی که در آن تغییری ایجاد می شود؛ علت مادی که در بطن تغییری ساخته و پرداخته می شود؛ و علت غایی، یعنی هدف و مقصودی که آن تغییر برای آن ساخته و پرداخته شده است. بوتی یوس ( Boethius) چارچوب نیرومندی از مباحث چندین قرن مربوط به مسائل عام تری همچون: حادثه، مشیت الهی و جبریت را فراهم کرده است. او با کنار هم نهادن سنت های الهی و جبریت را فراهم کرده است. او با کنار هم نهادن سنت های یونانی و مسیحی، تصدیق کرده است که حادثه یا پیشامد ظاهری، امری مرهوم است، زیرا حادثه تحت حکم و تمهیدات تقدیر است. تقدیر خود نیز تحت سلطه ی مشیت الهی است، که پروردگار به مدد آن همه چیز را به خیر و نیکی پایان می بخشد. این مفاهیم در کیهان شناسی سده های میانه، رنسانس و قرن هفدهم بسیار مهم و اساسی بوده اند.
از میان فیلسوفان معاصر که به مفهوم علیت پرداخته اند. هیوم به مراتب مهم تر از همه است، چنان که همه ی مفاهیم مربوط به علیت را به پرسش کشیده است. هیوم یادآور شده است که بسیاری مواقع ممکن است رخدادی را ببینیم که در پی رخدادی دیگر بیاید، لیکن ما هرگز نمی توانیم نیرو یا ضرورتی را مشاهده کنیم که موجب شود معلول در پی علت بیاید. سرانجام این که ما فقط دو واقعه داریم، که یکی از آن ها، بنا بر مشاهده مکرراً در پی دیگری می آید. این نگرش هیوم مبدل به بنیانی شده است. برای تأملات دوره های بعد در باب امر علیت، از جمله برای رویکردهای احتمال گرای ( probabilistic) معاصر، که بر مبنای آن ها می گویند یک رخداد، علت رخداد دیگری است، و در عین حال این احتمال بسیار قوی هم وجود دارد که رخداد دوم در پی رخداد اول آمده باشد. گر چه این مفاهیم فلسفی و مفاهیمی متعاقب آن در تاریخ عقاید بسیار مهم بوده اند، تأثیر نسبتاً محدودی بر کار و کنش روایت گذاشته اند.

علیت و کنش شخصیت ها

روابط علی میان شخصیت ها در روایت، برای مباحث مربوط به روان شناسی، انگیزه ها و کنش و واکنش های شخصیت ها در چارچوب پی رنگ بسیار اساسی است؛ این روابط که گاه در بردارنده ی مسائل متافیزیکی هم هستند. تک گویی پایانی تروایلوس ( Troilus) در تروایلوس و کریسی ده ( Criseyde) چاوسر به طور کامل با آموزه ی بوتی یوس مطابقت دارد؛ همچنین قهرمان شکاک اَلن پو در فرشته ی عجیب و غریب به طرز غم باری نقش مهم امور نامعمول و اتفاقی را در تجربه ی انسان، نشان می دهد. اَندره برتون جهان «اتفاقات عینی» را در زمان نجده ( Nadja) به نمایش گذاشته است؛ شخصی در رمان ماجراهای لافکادیوی ( Lafcadio's Adventures) ژید عزم آن دارد تا دست به عملی بی علت و بی دلیل بزند، و بنابراین بر آن می شود تا حکمی در باب آزادی متافیزیکی بیان کند. خورخه لویس بورخس در تولین، اوکبار، اوربیس ترتیوس جهان کاملی را می آفریند، که ساکنانش قادر به درک روابط علی نیستند: از نظر آنان درک و دریافت ابری از دود سیاه بر افق، و از آن پس ناحیه ای در حال آتش گرفتن و سپس سیگاری روشن، که موجب آتش شده است، فقط و فقط به عنوان مثالی از تداعی و پیوستگی عقاید در نظر گرفته می شود. در رمان مولی بکت، آموزه های علی و معلولی دکارت و دیگر عقل گرایان در بخش «موران» ( Moran) نقیضه سازی می شوند، در همان زمانی که شخصیت مولی نقش انکار هیوم وار ( Humean)روابط میان علت و معلول ها را ایفا می کند.

روابط علی میان رخدادها

رابطه ی علی میان رخدادها در داستان مهم ترین جنبه علیت در روایت است، که به طور گسترده ای بررسی شده است؛ هر چند هنوز هم اختلاف نظرهای چشم گیری هست، مبنی بر این که علیت دقیقاً در کجای روایت است، و وسعت آن چقدر است. تمایز معروف ای. ام. فورستر میان «داستان » ( story) و «پی رنگ» ( Plot) وابسته به حضور یا غیاب رابطه ی علی است. در مثال فورستر: «شاه مرد و سپس ملکه جان سپرد»، رخدادها صرفاً بر اساس توالی زمانی به هم مرتبط شده اند، در حالی که در مثال «شاه مرد و سپس ملکه از غصه جان سپرد» توالی زمانی حفظ شده است، لیکن مفهوم علیت نیز بر آن سایه افکنده است ( Forster. 1927:86). این نوع صورت بندی را سال های سال همه پذیرفته بودند؛ با این همه در سال 1978 سیمور چتمن ( Seymour Chatman) اظهار کرد که به سبب ویژگی جهت دار و غایت مدار سخن، خوانندگان حتی در مثال اول نیز چنان فرض خواهند کرد که مرگ ملکه، رابطه ای با مرگ شاه داشته است؛ هر چند این رابطه صراحتاً بیان نشده، لیکن به گونه ای ضمنی، حاضر و موجود است ( Chatman, 1978. 49). نتیجه ی کاملاً متفاوت زمانی آشکار می شود که با گزاره هایی در باب رخدادهایی روبه رو شویم که کاملاً به لحاظ زمانی و مکانی جدا از هم باشند. مثلاً در این گزاره ها «سیاست مداری در پرتقال به قتل رسید، سپس پلی در آدن (Aden) فرو ریخت، و روز بعد یک تسانومی به فیجی اصابت کرد»، معمولاً نمی توانند یک روایت را بسازند؛ مگر این که این شبکه ای از روابط علی به آن ها اضافه شود، تا همه ی آن ها بخشی از یک داستان شوند.

روابط علی میان واحدهای روایی

در متون نقد ادبی، وضعیتی مشابه آنچه گفتیم، پیرامون رابطه ی علی میان واحدهای روایی بزرگ تر را فرا گرفته است. از زمان ارسطو، منتقدان میان داستان هایی که رخدادهای آن ها متقابلاً وابسته به هم هستند و «وحدت کنش» را می سازند، در برابر روایت های ناپیوسته ( episodic) که در بردارنده ی واحدهایی روایی هستند، که می توان آن ها را حذف یا جا به جا کرد، بدون این که تأثیری بر متن- در مقام یک کل- بگذارند، تفاوتی قائل شده اند. این امر - که ارسطو آن را در بخش دهم فن شعر تصدیق کرده است - بر این تفاوت عمده که آیا یک رخداد صرفاً پس از رخداد پیشین آمده است، یا این که معلول آن است دلالت دارد؛ اما از این سخن نمی توان نتیجه گرفت که هیچ نوع رابطه ی علی ای، داستان های اپیزودیک را به هم پیوند نمی دهد. مثلاً در پایان حکایت های پیکارسک، شخصیت پیکارو همواره به سبب برخی تجربه های تصادفی متفاوت، دگرگون می شود. پیامدها و نتایج این امر ممکن است اندک یا بسیار گسترده باشد؛ همچنین این طور نیست که تمام اپیزودها می باید. منجر به دگرگونی ای نهایی شوند، بلکه در آن ها همواره یک چارچوب علی را به آسانی می توان تشخیص داد. لزوماً این طور هم نیست که هر رخدادی وابسته و متصل به یک زنجیره ی علی واحد باشد؛ برخی از روابط علی برای حفظ تسلسل رخدادها شرط لازم هستند، ولی شرط کافی نیستند، برخی از آن ها هم نسبتاً زائد هستند، و برخی از روابط علی برای حفظ تسلسل رخدادها شرط لازم هستند، ولی شرط کافی نیستند، برخی از آن ها هم نسبتاً زائد هستند، و حتی برخی از آن ها را، بدون آن که روایت هایی که لزوماً در بردارنده ی رابطه ای علی باشند، که در آن تمام رخدادهای عمده، بخشی از یک زنجیره علی واحد باشند- همچون نمایش نامه های کورنیل ( Corneil) یا رمان های جین آوستین - اندک هستند، با این همه می توان نتیجه گرفت که رابطه ی علی به ناگزیر در روایت موجود است. رابطه ی علی، اگر شده به شکلی ضمنی و ظریف، در میان بیشتر یا تمام زنجیره ها و پی رفت های ( sequences) مهم داستانی در روایت ( هرچند نه در هر صحنه یا رخداد واحد)، موجود است.

نگرش های انتقادی قرن بیستم در باب علیت در روایت

در سه دهه ی پایانی قرن بیستم تلاش هایی برای بر انداختن یا ساخت شکنی کامل روابط علی صورت گرفت. رولان بارت اظهار کرد که «محرک اصلی روایت دقیقاً در تداخل امر پی آیند و متوالی، و امر نتیجه مند( = علی] نهفته است؛ یعنی در نقل و روایت آنچه [به لحاظ زمانی] پس از رخدادی می آید، به عنوان چیزی خوانده می شود که معلول رخداد پیشین است. بر این اساس، تحلیل روایت عبارت است از کار بست نظام مند مغالطه ای منطقی، که فلسفه ی مدرسی آن را در این عبارت معرفی کرده است: post hoc, ergo propter hoc [پس از این، زیرا به این دلیل]» (Barthes, 1977:44). همان طور که بعدها میکه بال ( Mike Bal) اظهار کرد، این دریافتی نادرست است که فرض شود، توالی های زمان مندانه و علی، همواره وابسته به هم هستند. البته درست است که شخص صرفاً زمانی پس از به دنیا آمدنش، می تواند پدر خود را بکشد؛ کسی هم ممکن است مرتکب این عمل بشود، چون به هر جهت از جانب پدری در وجود آمده است. اما ممکن است دلایل کاملاً گوناگونی برای ارتکاب به پدرکشی وجود داشته باشد ( Bal, 1985: 42) برخی نظریه پردازان ساخت شکن اظهار کرده اند که بعضی متون، توالی معمول ابتدا علت و سپس معلول را وارونه می کنند و بر هم می زنند. جاناتان کالر ( Jonathan Culler)، در پرتو تأملات پل دمان ( Paul de Man) در باب علت و معلول، هنگام بحث در باب رخدادهای عقده ی ادیپ و دانیل دروندا، استدلال می کند که برخی از حوادث معلول این داستان ها، علت های خود را پدید می آورند، همچنان که مسیر و جهت زمان مندانه ی علت هم واژگون می شود. هر چند به لحاظ نظری، کردار می باید. عامل و علت گناه ادیپ لحاظ شود، لیکن نمایش نامه این امکان را برای خوانش متفاوت دیگر فراهم می آورد، که در آن علت و معلول جایشان عوض می شود، و گناه موجد کردار می شود. جان ک. آدامز (Jon- K Adams, 1989) و دیگران بر این نتیجه گیری های کالر شدیداً ایراد گرفته اند؛ استدلال ایشان این است که تقصیر کالر این است که داستان ( fabula) نمایش نامه را با شناخت و آگاهی احتمالی شخصیت ها از آن داستان، یک کاسه کرده است؛ بنابراین هیچ نوع بی قاعدگی علی ای مطرح نیست.
روابط علی در رخدادها، همواره در برخی از پژوهش های مربوط به دستور زبان پی رنگ ( از جمله در کارهای بارت) مسلم فرض شده است؛ هر چند این مسأله به ندرت به طور دقیق بررسی شده است. با این حال، شناخت گرایان، به امر علیت در روایت توجه دوباره ای کرده اند. مثلاً پژوهش های تجربه گرا، نتایجی گرفته اند دال بر این که اشخاص، رخدادها را هنگامی که بخشی از زنجیره ای علی باشند، بهتر به خاطر می آورند. بورتولاسی (Bortolussi) و دیکسون (Dixon 2003) گوشزد می کنند که مشکل اساسی در خصوص چنین تحلیلی از زنجیره های علی و بی درنگ شخصیت ها، این است که نمی توان بر اطلاعات موجود در متن تکیه کرد؛ در عوض چنین تحلیلی می باید برگرفته از درک و دریافت خواننده باشد؛ البته چنین باز ساخت هایی [از روابط علی ] میان خوانندگان، متفاوت است. این مسأله به ویژه در خصوص متون مدرنیستی صادق است، که امر علیت را به بازی می گیرند و نیروی آن را تضعیف می کنند و تقلیل می دهند.
همچون بیشتر آثار معمول و مرسوم، متون غیر رئالیستی و ضد رئالیستی، دربردارنده ی روابطی میان رخدادهای متوالی هستند، و اغلب پیش فرض های حاصل از تجربه ی روزمره را یا نادیده می گیرند، یا تخریب می کنند. روی جی نلسون ( Roy jay Nelson) به برخی از این «راهبراهای علیت مدار غیر خطی و کج و معوج» اشاره می کند؛ از جمله: بازگویی موضوعات مربوط به الگوهای اسطوره ای، تفصیل و گسترش متن به شیوه ی پروست، داستان هایی (fabulas) که به لحاظ علی از هم گسیخته باشند، و همچنین بازنمایی رخدادهای آشکار و عیان از طریق [فرآیندهای ] روح و روان. در برخی از این متون، روابط علی در حاشیه ی اثر می آید، نقیضه سازی می شود یا این که به طور متناوب روابط و مناسبات دیگری جایگزین آن می شود.
علاوه بر این، شماری از نظریه پردازان فمینیست از جمله توبین ( Tobin, 1987: 7-12) در باب نقل و گزارش های علیت مند به طور کلی، اظهار شک کرده اند؛ برخی دیگر نیز به آن نوع نقل و گزارش هایی که ادعای غایت شناسی های علی را دارند، یا حاکی از آنها هستند، تاخته اند. بر همین منوال، فمنیست ها استدلال کرده اند که مفاهیم نقادانه مربوط به احتمال، واقع گرایی و حقیقت مانندی، اغلب در خصوص داستان های زنان بد به کار رفته اند. نانسی ک. میلر ( Nancy k. Miler) می گوید قرن هاست که نویسندگان زن به خاطر قهرمانان زن داستان هایشان، خلاف جهت نتایج مورد انتظار و یا مورد پسند عام، حرکت کرده اند، و بنابراین متهم به نقض قوانین مربوط به واقع گرایی شده اند، یا پی رنگ های ضعیفی آفریده اند که هنجارگریزی در آن ها رغبتی را بر نمی انگیزند. چنین حملاتی این پندار را ایجاد می کند که نویسندگان زن نمی توانند، یا این که نمی خواهند از مفاهیم سنتی مربوط به راست نمایی و حسن تناسب پیروی کنند. در مقابل، میلر استدلال می کند که نویسندگان را می باید. این طور دید، که می خواهند مشخصه هایی برای رخدادهای باور پذیر شخصیت های زن بیافرینند. نویسندگان زن معترض، با مقاومت در برابر پایان بندی های [علیت مدار] مورد تأیید و رایج، و همچنین با ارائه ی کنش ها، رخدادها و روابط در جایگاه هایی که معلول عوامل خلاف عادت داشتند در مقابل محدودیت های مربوط به بازنمایی اعتراض کرده اند.

علیت و تعریف روایت

خیلی روشن و واضح نیست که اگر علیت به طور کامل از اثری خارج شود، آن اثر همچنان روایی باقی می ماند یا نه. برخی نظریه پردازان استدلال می کنند که رابطه ی علی، شرط لازم هر روایت است.&&& در حالی که بسیاری از تعاریف مربوط به روایت، منحصر به ارائه دو یا چند رخداد در توالی زمانی هستند، برخی دیگر دلایلی بر لزوم ایجاد نوعی از روابط علی می آورند ( Richardson, 1997: 89- 96). یکی از جالب ترین مثال ها در این حیطه، بحثی است که نظریه پردازان فیلم، دیوید بوردول ( David Bordwell) و کریستین تامپسون ( Kristin Thompson) بیان کرده اند؛ اینان برای مشخص کردن تمایز میان سینمای روایی و غیر روایی، پی رفت زیر را اساس بحث قرار داده اند: «مرد از این پهلو به آن پهلو می شود، خوابش نمی برد. آیینه می شکند تلفن زنگ می زند». دراین حالت، این توالی روایی ( sequence) صرفا مجموعه ای است از تصاویر مستقل، که نمی توانند رابطه ی زمانی، میان رخدادها واقع شود، فیلم مبدل به روایت می شود. این مسأله در سناریوی زیر مصداق دارد: « م رد با رئیس دعوا کرد؛ در طول شب هی این پهلو آن پهلو می شد، طوری که خوابی نمی برد. صبح آنقدر عصبانی بود که درحین تراشیدن ریش، آیینه را شکست. سپس تلفن زنگ خورد؛ رئیس بود که برای معذرت خواهی تماسی گرفته بود» ( Bordwell. and Thompson, 1990:55). به هر تقدیر، این تصاویر می توانند کلیتی جالب را شکل ببخشند، و بنابراین مطابق با ملاحظات گریس ( Grice) در باب ماهیت هدفمند وغایتمند سخن انسانی باشند. تنها، مورد پایانی است که پی رفتی روایی به شمار می آید.

فضای علت و معلولی جهان های داستانی

علیت نه تنها در روابط علی میان رخدادهای داستان متجلی می شود، بلکه بعد و جنبه ای بنیادین از جهانی داستانی است، که از طریق متون روایی بازنمایی می شود. هر جهان داستان ای دارای ویژگی هایی هستی شناختی است، و بنابراین تحت تأثیر مجموعه ای از قوانین علی است. نظام علت و معلولی ای که بر یک روایت حاکم است، همان قدر برای فضا و محیط داستانی عنصری اساسی به شمار می آید، که اجزای مرتبط به هم زمان و مکان، اهمیت دارند. «فضا و محیط علی» اثر یا قوانین احتمال، که ممکن است جهان داستانی آن را تنظیم کند، معمولاً یکی از این چهار گونه ی اساسی است: فرا طبیعی، طبیعت گرایانه، احتمالی و فراداستانی.
در فضا و محیط علی فرا طبیعی، نیروهایی فراطبیعی همچون خدایان، پریان و جادوگران از توانایی هایی برخوردارند که می توانند رخدادها را شکل بدهند، یا مسیر آن ها را تعیین کنند. نمونه های این گونه متون عبارتند از : عقده ی ادیپ، مکبث، بهشت گمشده و فاوست. در جهانی داستانی که بر آن نظام علی طبیعت گرایانه حاکم است، تمام دگرگونی ها، معلول قوانین، رفتار ها وکنش های انسانی شناخت پذیر هستند. دراین مقام، احتمال وحقیقت نمایی سلطه دارند، و نویسندگان سعی می کنند ویژگی های علیت مند زندگی روزمره را باز تولید کنند. آثار این حوزه عبارتند از : برادران ترنس، بازار خود فروشی تکری و ژرمینال زولا. در جهان های تصادفی و احتمالی، رشته های علی امور محتمل یا معمول، از هم گسیخته یا غایب هستند. تلافی رخدادها به گونه ای باور ناپذیر افزایش می یابد؛ علت های آشنا و معمول قادر به ایجاد معلول های همیشگی و ثابت خود نیستند؛[ در چنین حالتی] به لحاظ آماری هم رخدادهای نامحتمل فراوانند. دیگر شیوه های تنظیم نامعمول واتفاقی رخدادها را، که درمتون رؤیایی، پوچ گرا و رئالیسم جادویی دیده می شود، می توان در این گروه قرار داد. جهان های اتفاقی را می توان در یولیسس، بخت کنراد و بچه های عاقل آ«جلا کارتر یافت. تنظیمات فرا داستانی هنگامی حضور می یابند که رخدادهای جهان های داستانی، آشکارا، به دست نویسنده، بر اساس عملکرد روایت گریزی ( metalepsis) دگرگون می شوند؛ مثل زمانی که یکی از بازیگران، نویسنده را طوری به تصویر ونمایش می کشد، که نویسنده در پایان تراژیک وهولناک اشتباه است ومی باید تغییر یابد. علیت فراداستانی در ژاک قدری مسلک دیدرو، بچه های نیمه شب رشدی و آثار بکت، هچون وورث وارد هو ( Worstward Ho ) که روایت زدایی را به خدمت گرفته اند، حضور دارد.
از آن جا که این فضاها و محیط های علی، هنگامی که به جهانی که در آن ساکن هستیم ربط داده شوند، با هم متناقض خواهند بود( گفتنی است جهان این ها یا فرا طبیعی است یا طبیعت مدار، ونه هر دو با هم)، اغلب اوقات مسأله این است که جهان نگری های متفاوت، در اثری معین به آزمون گذاشته می شوند. در عقده ی ادیب قدرت فرا طبیعی تقدیر که به واسطه ی پیروزی های تیرزیاس ( Teiresias) بر باورهای دیگر شخصیت ها تأیید وتصریح می شود، نه وجود دارد و نه از آن قدرت می توان پرهیز کرد. در عوض، در بسیاری از رمان ها ونمایش نامه های واقع گرای قرن نوزدهم، تلاش بسیاری می شده است تا نشان دهند که هیچ مدعای فرا طبیعی ای در جهان، از چنان پشتوانه ای برخوردار نیست که د رمتن باز نمایی شود. آنچه تودوروف آن ها را داستان های «شگرف» ( fantastic) می نامد، مربوط به جهانی داستانی هستند که فضای علیت مند آن ها میان موقعیت های فراطبیعی و طبیعت گرایانه معلق می ماند، تا این که داستان به پایان برسد. هنگامی که فضا و محیط علیت مند روایت آشکار نباشد، یا این که محل شک باشد، در این حالت خواننده همان عدم قطعیت علی را تجربه می کند که شخصیت ها نیز از سر گذرانده ا ند. دیگر متون، همچون خانه ی هفت شیروانی هاتورن، به چارچوب های علی گوناگون و رقیب هم اجازه می هند که در جریان روایت معتبر به نظر برسند؛ خوانندگان نیز آن جهان را به گونه ای که دوست دارند و می پسندند، در می یابند. (2)
ایجاد قوانین علی در کلامی داستانی نیز، غربت های خود را دارد؛ مفهوم اتفاق و تصادف از زمان آگاتون. نمایش نامه نویس یونان باستان، کاملاً پرسش بر انگیز بوده است، [ این مفهوم اگر در داستانی آورده می شده] صرفاً برای بیان این احتمال بوده که ممکن است شماری از امور باور نکردنی نیز رخ بدهند. به عبارت دقیق تر، اتفاق وتصادف در جهانی که تحت حکم تقدیر، مشیت الهی، قضا و قدر و جبر قرار دارد، ناممکن است. با توجه به برداشت های دیگر، نقش اتفاق مهم است؛ در دهه ی 1880 رمان نویسان پذیرفتند که باید شمار خاصی از رخدادهای تصادفی را، با نام رئالیسم، به آثار خود وارد کنند، لیکن جایگاه دقیق چنین رخدادهایی باعث ایجاد نظریه های کاملا متضادی شد. کاواناگ ( Kavanagh) گفته است که رخداد اتفاقی از قوانین روایت سرپیچی می کند. ( Kavanagh, 1993:113):
دریدا نیز اهمیت ( clinamen یا انحراف های علی را تصدیق می کند؛
مونک ( Monk) استدلال می کند که عبارت «اتفاق و تصادف در روایت» نوعی بیان نقیضی ( oxymoronic) است، زیرا شکاف ها و وقفه هایی که به سبب رخدادهای تصادفی ایجاد می شوند، به واسطه ی برخی مقاصد طرح صوری اثر، جبران می شوند( Monk, 1993:7-10).
ریچاردسون ( Richardson) نیز امر متناقض نمای اتفاق را در بازنمایی داستانی بدیهی فرض می کند: غیاب اتفاق وامر تصادفی [ در داستان ] بر علیت باوری قطعیت گرا دلالت دارد، در حالی که حضور آن همواره حاکی از مداخله ی نویسنده اس، زیرا اتفاق و تصادف در داستان، هرگز اتفاقی نیست که روی بدهد( Richardson 1997:68-166)

روابط میان خطوط داستانی

در هر روایتی، رخدادها در یک خط داستانی، ممکن است به لحاظ علی رابطه ی نسبتاً مستحکمی با هم داشته باشند، و سپس در کنار خط داستانی دیگری قرار گیرند؛ اولین خط داستانی، دارای نقاط تماس مستقیمی برای خواننده است. در دوره ی رنسانس نویسندگان چندین خط داستانی سست و نامرتبط را در یک اثر واحد در کنار هم قرار می داده اند. بسیاری از نویسندگان مدرن، چنین وضعیتی را پیش از این آزمایش کرده اند، به صورتی که حتی خطوط داستانی نامرتبط باهم، مماس و نامتقاطع را پدید آورده اند. ویرجینیا ولف در مقاله اش با عنوان «داستان مدرن» به حال وهوای احتمال - که کلیت اثر را فرا می گیرد- می پردازد، به نظر او احتمال یکی از مفاهیم کهنه است، که نویسندگان مدرن باید از آن فراتر بروند. آثار کلاسیک مدرنیستی ای همچون یولیسس وخانم دالووی رابطه ی علی مستقیم را در میا خطوط داستانی اصلی به حداقل می رسانند: کاملاً روشن نیست که آیا خطوط داستانی ای که استفان ددالوس و لئوپالدبلوم را فرا گرفته اساساً، به لحاظ داستانی ای که استفان ددالوس و لئوپالدبلوم را فرا گرفته اساساً، به لحاظ علی مرتبط با هم هستند یا نه؛ درحالی که خطوط داستانی کلاریسا دالووی و سپتیموس اسمیت، ابداً ارتباط به هم ندارند. در متون متأخری همچون نخل های وحشی فاکنر ومولی بکت رابطه ی علی کمر نگ تر میشود، یا این که از ببن می رود. در نهایت چنان می نماید که برخی آثار پسامدرنیته ای ( کبرای سورو ساردی [Severo Sarduy] واگر شبی از شب های زمستان مسافری، اثر کالوینو) بیش از پیش روابط میان خطوط داستانی را محو کرده اند.

پی نوشت ها :

1. این متن ترجمه ی مقاله ای است که در کتاب زیر آمده است:
Herman، David، Jahn، Manfred and Ryan، Marie-laure(Eds).(2005).Rutledge Encyclopedia of Narrative Theory، London and New York: Routledge.
2. چند سطر پایانی این بند که در خصوص ماجرای یکی از داستان های فلدینگ بود حذف شد، زیرا چندان کمی به فهم موضوع نمی کرد.
References and further Reading
Adams، Jon-K.(1989)، Causality and Narrative،
Journal of literary Semantics, 18, 149-62.
Bal, Mike (1985) Narratology: Introduction of the Theory of Narrative,, Toronto: University of toronto Press.
Barthes, Roland (1977)'Introduction to the Structural Analysis of Narrative',in Image-Music-Text, New York:Hill and Wang.
Bordwell, David, and Kristin Thompson (1990)Film Art, 3rd ed, New York: McGraw Hill.
Bortolusssi, Marisa, and Peter Dixon (2003)psycholonarratology: Foundations for the Empritical Study of Litarary Response, Cambridge University Press.
Carrol, Noell (2001) 'On the Narrative Connection' in Willie van peer abd Seymour Chatman (eds) New perspectives on Narrative perspective, Albany: University of New York Press.
Chatman, Seymour (1978) Story and Discourse, Narrative Structure in Fiction and Film, Ithaca: Cornell University Press.
Culler, Jonathan (1980) 'Fabul and Sjuzhet in the Analysis of Narrative', Poetics Today, 1.3,27-37.
Forster, E. M. (1927) Aspect of the Novel, London: Harcourt, Brace and world.
Hayman, David (1987)Re-forming the Narrative: Toward a mechanics of Modernist Fiction, Ithaca: Cornell Universiy Press.
Kavanagh, Thomas M. (1993) Enlightement and Shadow of Chance: The Novel and Culture of Gambling in Eighteen-Century France, Baltimore: John Hopkins University Press.
Miller, Nancy K (1981) 'Emphasis Added: Plot and Plausibilities in Woman's Fiction, PMLA,96, 36-48.
Monk, Leland (1981) Standard Deviations: Chance and the Modern British Novel, Stanford: Stanford Universiy Press.
Nelson, Roy Jay (1990) Causality and Narrative in French Fiction from Zola to Robbe-Grillet, Columbus Oh: Ohio State University Press.
Richardson, Brain (1997) Causality and the Nature of Modern Narrative, Newark, DE: University of Delware Press.
Ryan, Marie-Laura (1991) Possible World, Artificial intelligence and Narrative Theory, Bloomington Indiana University Press.
Tobin, Patricia (1978) Time and the Novel: The Genealogical Imperative, Princeton: Princeton University Press.

منبع : مقالات منتخب از نشریات گوناگون.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط