روحانیون مبارز و یک سوء‌تفاهم تاریخی

اساسا انقلاب هایی که بر پایه مکاتبی نوین پا به عرصه سیاست می گذارند جهت نیل به اهداف مکتبی خود ناگزیر به کاربرد واژگان و اصطلاحاتی می باشند تا به وسیله آنها بتوانند توده های مردمی و افکار ایشان را با ترتیب بهتری
سه‌شنبه، 17 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روحانیون مبارز و یک سوء‌تفاهم تاریخی
روحانیون مبارز و یک سوء‌تفاهم تاریخی

 

نویسنده:مصطفی شایسته




 
اساسا انقلاب هایی که بر پایه مکاتبی نوین پا به عرصه سیاست می گذارند جهت نیل به اهداف مکتبی خود ناگزیر به کاربرد واژگان و اصطلاحاتی می باشند تا به وسیله آنها بتوانند توده های مردمی و افکار ایشان را با ترتیب بهتری رهبری و هدایت نمایند.
واژه ها و تعابیری چون «پرولتاریا»، «بورژوا»، «میلیشیا»، «صدای جیغ سرمایه داری» و... ذهن آدمی را به شناسایی مکاتبی خاص رهنمون می سازد و انقلاب اسلامی ایران نیز که با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» سخن از قوای سوم جهانی و امت اسلام به میان آورد، از این قاعده مستثنی نبود و در طول حیات خود، مولد ادبیاتی خاص برای خود شد.
از جمله این واژگان، طرح کلیدواژه «اسلام ناب» در برابر «اسلام آمریکایی» از سوی امام خمینی(ره) بود که هنوز هم ردپای آن در ادبیات انقلاب قابل مشاهده است و علاوه بر این، در زمان طرح این واژگان از سوی حضرت امام، یک واقعه سیاسی مهم به وقوع پیوست که در ادامه می آید.
بنابر این در این مقاله سعی بر آن است تا مفاهیم تعابیر «اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی» در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) مورد بازبینی قرار گیرد و پس از آن به برداشت (یا سوءبرداشت) احزاب و گروه های سیاسی از این مفاهیم اشاره شود.

تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی

طرح واژگان «اسلام ناب» در برابر «اسلام آمریکایی» در سال های پایانی عمر شریف حضرت امام(ره) و روزهای پایانی جنگ تحمیلی صورت گرفت. نخستین بار واژه «اسلام ناب» در قلم حضرت امام در هفته گرامیداشت دفاع مقدس پدیدار می شود که فرمودند:
« خداوندا! امروز تمامى قدرتها و ابرقدرتها مصمم شده‏اند تا ریشه اسلام ناب رسول گرامى‏مان- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را قطع کنند.»[1]
در این برهه از انقلاب اسلامی و با توجه به نزدیک شدن به پایان جنگ تحمیلی، گویی آفتی جدید انقلاب اسلامی و مبانی آن را تهدید می کند که بنیانگذار انقلاب اسلامی در آخرین پیام های خود به ملت ایران موکدا به آن می پردازند.
از جمله ویژگیهاى پیامهاى اخیر، تأکید امام بر ضرورت توجه مسلمین به دو نوعِ برداشت متقابل از اسلام است. وی به استناد شواهد تاریخى بی شمار معتقد بود که اسلام و دیگر ادیان الهى از قرون اوّلیه تا زمان حال همواره به دو صورت کاملًا متضاد عرضه شده‏اند: در یک سوى، دین و اسلامى تحریف‏شده است که در خدمت ستم‏پیشگان و استعمارگران حاکم، و به وسیله روحانى‏نمایان دروغین ابداع و ارائه شده است؛ و در سوى دیگر دین و اسلام حقیقى و ناب است که با نثار خون مجاهدان و تلاش بى‏وقفه عالمان متعهد دینى در طول تاریخ از گزند پیرایه و خرافات و تحریفها مصون مانده است. یکى از رموز موفقیت امام خمینى در به حرکت درآوردن و به قیام واداشتن جامعه اسلامى، بیان همان تقابلِ دائمى و ویژگیهاى هر یک از آن دو بوده است.
امام خمینى معتقد بود که بى‏توجهى و عدم بازشناسى این واقعیت تاریخى، منشأ رخنه استعمار در ممالک اسلامى، و دور شدن مسلمین از دوران تمدن و فرهنگ پر آوازه خویش، و در نهایت گرفتار آمدن در وضعیت کنونى است که متأسفانه دولتهاى اسلامى که روزگارى اسلاف آنان شعارشان «الاسلام یعلو و لا یعلى علیه» و «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا» بود، امروز حتى براى ادامه حیات و حفظ موجودیت مرزهاى خویش نیز دست گدایى و نیاز به سوى دشمنان اسلام و کفار و مشرکین دراز کرده‏اند.
امام خمینی معتقد بود اسلامى که در آن احکام مسلّم قرآن و سنّت پیامبر اکرم (ص) در باب مسئولیتهاى اجتماعى نادیده گرفته شوند و اسلامى که در آن ابواب جهاد و امر به معروف و نهى از منکر و عدالت اسلامى و احکام مربوط به روابط اجتماعى و اقتصادى در جامعه اسلامى متروک شوند و مسلمانان از دخالت در سیاست و سرنوشت خویش بازداشته شوند و دین در مجموعه‏اى از اذکار و عبادات فردى، آن هم بدون توجه به فلسفه و روح حقیقى آنها خلاصه شود، چنین اسلامى ساخته و پرداخته امریکا و وابستگان به اوست.
حضرت امام براى این تحلیل خویش دلایل تاریخى و شواهد گویایى از وضع موجود در ممالک اسلامى داشت. او بر این باور بود که استعمار نوین برآیند تلاش استعمارگران گذشته است. آنها در تلاش گذشته خود براى تغییر دین مردمِ مسلمان به وسیله اعزام میسیونها و مبلّغین مسیحى با شکست مواجه گردیدند و از آن زمان تا کنون سعى خویش را معطوف به خنثى کردن احکام مترقى اسلام و بى‏خاصیت‏ کردن دین از درون نموده‏اند.[2]

شاخصه‌های اسلام ناب

با توجه به این درک تاریخی از سوی حضرت امام(ره)، ایشان به تبیین شاخص های دوگونه از اسلام می پردازند و در اولین گام «حشر و نشر» با پابرهنگان را از مولفه های اسلام ناب معرفی می نمایند و به همین ترتیب است که در توصیف نماینده تراز انقلاب اسلامی فرمودند:
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانى رأى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- باشند[3]»
ایشان در معرفی روحانیت متعهد به اسلام ناب نیز در پیامی به مناسب شهادت روحانی مجاهد پاکستانی اذعان می دارند:
«... ملتهاى اسلامى حتماً دلیل این واقعه را دریافته‏اند که چرا در ایران «مطهرى» ها و «بهشتى» ها و شهداى محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر» ها و «حکیم» ها و در لبنان «راغب حرب» ها و «کُرّیم» ها، و در پاکستان «عارف حسینى» ها، و در تمامى کشورها روحانیون درد آشناى اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- هدف توطئه و ترور مى‏شوند.[4]»
حضرت روح الله در شناساندن دقیق تر روحانیت متعهد به اسلام ناب، «مبارزه با سرمایه داران زالو صفت» را از دیگر شاخصه ها می دانند و به صراحت اعلام می کنند:
«علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول‏پرستان و خوانین نرفته‏اند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کرده‏اند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانى را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى‏کنند، نمى‏بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هر گز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت‏.[5]»
اهمیت اسلام ناب آنچنان مرتبتی در اندیشه ایشان داشت که حتی در پیام به هنرمندان نیز این موضوع متجلی می شود و شاخص های اسلام ناب در این پیام نیز قابل مشاهده است که فرمودند:
«باید به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیبا پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند. تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- اسلام ائمه هدى- علیهم السلام- اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم‏آور محرومیت‌ها باشد.[6]»

شاخصه های اسلام آمریکایی

اسلام آمریکایی نیز که از نگاه ایشان نوع انحرافی اسلام در عصر حاضر است دارای ویژگی‌های خاص خود می باشد که در این رابطه افزون می دارند:
«و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند.[7]»
حتی مفهوم هنر متعهد نیز در این منظومه فکری، معنای خاص خود را می یابد و این گونه معنی می گردد که:
«هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى‏درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» باشد.[8]»

اسلام ناب و تشکیل حکومت جهانی اسلام

اهمیت تداوم خط اسلام ناب و انذار نسبت به اسلام آمریکایی، زمانی قابل درک است که در اندیشه حضرت امام، اسلام ناب به عنوان شالوده اصلی تشکیل حکومت جهانی اسلام و مبارزه با استکبار مطرح می شود.
ایشان در این رابطه اشاره می دارند:
«حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهاى اصیل اسلام ناب محمدى را در اختیار تمامى اعضاى بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامى باشند و این شدنى است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست، باید هسته‏هاى مقاومت را در تمامى جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.[9]
حضرت امام خمینی(ره) در حالی اسلام ناب را به عنوان راهکار اصلی تشکیل حکومت جهانی اسلام مطرح می سازند که همواره آن را به عنوان آلترناتیو و مقابل با انواع دیگر اسلام معرفی نمودند و محل خطر و پاشنه آشیل دشمن را بسط و گسترش این اسلام می دانند.

‏طرح کلید واژه اسلام ناب؛ برداشت و سوء برداشت جریان های سیاسی

طرح این کلید واژه ها از سوی حضرت امام در زمانی صورت می پذیرد که مهم ترین تشکل سیاسی روحانیت در آن زمان، آماده انشعابی جدی شده بود.
گروهی از اعضای جامعه روحانیت مبارز که در موضوعات متعدد با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند، خود را طرفدار اسلام ناب معرفی نموده و مجموعه جدیدی به نام «مجمع روحانیون مبارز» را تشکیل دادند.
ماجرا از آنجایی جدی شد که برخی از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز تهران(مانند آیت الله مهدوی کنی) به مخالفت با سیاست های اقتصادی دولت آقای موسوی پرداختند که آیت الله مهدوی در این باره اشاره می دارد:
«دولت آقای موسوی با همه خوبی هایی که داشت و امام هم ایشان را تایید می کرد ولی دولت سالاری را در مسائل اقتصادی عملا ترجیح می داد و این سیاست تنها به خاطر جنگ نبود بلکه اصلا سبک تفکر ایشان اینطور بود و برداشت ما این بود که آقای موسوی می خواهد کلا دولت در تمام امور اقتصادی حضور داشته باشد و ما این را قبول نداشتیم[10]...»
برخی اعضای موسس مجمع روحانیون مبارز در آن مقطع با موضع گیری های افراطی، طرفداران اندیشه اقتصادی مخالف تشکل خود را از مصادیق بارز اسلام سرمایه داری و اسلام مرفهین بی درد معرفی می کردند و ادامه یافتن مالکیت کلان اقتصاد دولتی را استمرار حاکمیت اسلام پابرهنگان می دانستند.
بدین ترتیب مجمع روحانیونِ آن سال ها خود را مدافع سرسخت اسلام ناب خواند و تهمت اسلام آمریکایی را برای اعضای باقیمانده در جامعه روحانیت مبارز بر خود روا داشت.
در اندیشه سیاسی ایشان، اسلام ناب با انگاره هایی که مختص به آن است، راهکار عملی به حساب می آید که مسلمین را قادر به تقابل با دشمن می سازد و این همان اسلامی است که غرب از آن همواره می هراسد و این مهم قابل مشاهده است که آمریکا با نوع اسلام مستقر در کشورهای حاشیه خلیج فارس هیچ مشکل و نقطه تقابلی ندارد.
سیدمحمد خاتمی در سال 1367 اعلام کرد: «باید راه را بر سوء استفاده همه کسانی که نسبت به جنگ جاودانه فقیر و غنی حساسیتی ندارند یا اسلام را برای منافع و مسائل مادی و سیاسی خود می خواهند، بست.»
سیدمحمد موسوی خوئینی ها نیز در آن هنگام گفت: «اسلام آمریکایی می گوید اساساً ما در اسلام بحث فقیر و غنی نداریم. یعنی با یک تحریف و ایجاد انحراف در تفکر جامعه می خواهد این مبارزه اساسی را از ذهنیت جامعه بیرون ببرد و می گوید آنچه در جامعه برای مان مطرح است مبارزه تقوا و بی تقوایی است، ولی ما اصلاً در اسلام بحث فقر و غنا نداریم.[11]»
آیت الله مهدوی کنی که از اقدام این اعضا و تهمت اسلام آمریکایی سخت برآشفته بود، وارد مذاکره با امام(ره) شد تا نظر صریح ایشان را در این باره جویا شوند و در دیدار خود با امام عرضه داشتند:
« ما نمی دانستیم که بعد از 60 سال طلبگی و مبارزه در راه اسلام و انقلاب، آمریکایی شده ایم...[اگر این چنین است] قاعده اش این است که دستور بفرمایید ما را در دریاچه ساوه بریزند و درِ جامعه روحانیت را ببندند و کرکره اش را پایین بیاورند. »
حضرت امام نیز پس از آنکه این واکنش آیت الله مهدوی را دیدند و متوجه سوء برداشت برخی از جریان های سیاسی از طرح موضوع «اسلام ناب» شدند، صریحا نسبت اسلام آمریکایی به جامعه روحانیت را مردود اعلام کردند و حتی پذیرفتند که پس از انتخابات مجلس سوم در نامه ای نسبت به این موضوع اعلام نظر کنند. [12]
علاوه بر این اظهارات حضرت امام، نگاهی به عملکرد مجمع روحانیون نیز به خوبی از سوء برداشت آنها حکایت دارد که از حوصله این بحث خارج می باشد.

پی‌نوشت‌ها:

[1] - صحیفه امام، ج20، ص392.
[2]- حدیث بیدارى، صص:172- 174.
[3]- پیام به ملت ایران در خصوص حفظ شئونات اسلامى و اخلاقى در تبلیغات کاندیداها، صحیفه امام خمینی، ج21، ص11.
[4]- پیام به ملت مسلمان و علماى پاکستان به مناسبت شهادت سید عارف حسین حسینى، صحیفه امام، ج21، ص120.
[5]- منشور روحانیت، صحیفه امام، ج21، ص276.
[6]- پیام به هنرمندان و خانواده شهدا، صحیفه امام، ج21، ص145.
[7]- پیام به ملت ایران در خصوص حفظ شئونات اسلامى و اخلاقى در تبلیغات کاندیداها، صحیفه، ج21، ص11.
[8]- پیام به هنرمندان و خانواده شهدا، صحیفه امام، ج21، ص145.
[9]- پیام به ملت ایران و بسیجیان، صحیفه امام، ج21، ص195.
[10]- - آیت الله مهدوی کنی، کتاب خاطرات، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،ص 323.
[11]- ولى الله بهرامى، احزاب سیاسی ایران.
[12]- آیت الله مهدوی کنی، کتاب خاطرات، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 332-334.

منبع:برهان



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.