بررسی دولت رفاه و مهندسی اجتماعی در اندیشه پوپر

ما در این مقدمه ابتدا شرح مختصری از زندگی پوپر را نقل می‌کنیم و در ادامه اندیشمندان تأثیرگذار بر آراء او را معرفی و سپس سؤالات اساسی این مقاله را مطرح می‌کنیم.
پنجشنبه، 19 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی دولت رفاه و مهندسی اجتماعی در اندیشه پوپر
بررسی دولت رفاه و مهندسی اجتماعی در اندیشه پوپر

نویسنده: محمد غفاری زاده / مجید فولادیان




 

مقدمه

ما در این مقدمه ابتدا شرح مختصری از زندگی پوپر را نقل می‌کنیم و در ادامه اندیشمندان تأثیرگذار بر آراء او را معرفی و سپس سؤالات اساسی این مقاله را مطرح می‌کنیم.

الف: زندگی‌نامه پوپر

پوپر فیلسوف آزاداندیش لیبرال در سال ۱۹۰۲ در وین چشم به جهان گشود. پدرو مادرش یهودیانی بودند که به کیش پروتستان درآمده بودند و پوپر با ایمان و آراء و تشریفات این مذهب بزرگ شد. او در حدود پانزده سالگی به حزب سوسیالیست اتریش پیوست و از نوجوانان فعال آن حزب شد. در آن زمان به جناح مارکسیت آن حزب تعلق داشت، ولی در سه سال بعد ایمان خود را به آن ایدئولوژی از دست داد. (کاتوزیان، ۱۳۷۵: ۱۸) خود پوپر در طی یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «هنگامی که ۱۳ ساله بودم، مارکسیت شدم، و در ۱۹۱۹ کمی مانده به هفده سالگی‌ام، ضد مارکسیت شدم، اما تا ۳۰ سالگی سوسیالیست ماندم.» (پوپر و مارکوزه، ۱۳۸۰: ۱۴) و اگر پیوند سوسیالیسم و آزادی فردی ممکن بود، هنوز سوسیالیسم بودم (پوپر، ۱۳۶۹: ۴۵).
در همان سال‌ها بود که او با فیلسوفان جوان محفل وین به بحث و گفتگو پرداخت. اما به زعم نزدیکی‌های شخصی و فکری که در آن زمان با آنان و به ویژه کارناپ احساس می‌کرد با این محفل آنقدر اختلاف اساسی داشت که بعدها به عنوان بزرگترین نقاد همین مکتب شناخته شد و نظریه علم خود را در برابر برداشت‌های آنان صورت‌بندی کرد که حاصل آن در سال ۱۹۳۴ در کتابی تحت عنوان «منطق اکتشافات علمی» به چاپ رسید.
یک سال بعد از انتشار منطق اکتشاف علمی، جنگ جهانی درگرفت و پوپر مجبور به جلای وطن شد و راهی زلاندنو شد. در همین سال‌های غربت بود که پوپر کتاب مشهور خود یعنی «جامعه باز و دشمنان آن» را نوشت. کتابی که خود آن را ادای تکلیف خود در جنگ می‌دانست و کتاب لایحه دفاعیه‌ای بود آزادی در مقابل توتالیتاریسم و استبداد (پوپر، ۱۳۶۹) نیز ثمره همین سال‌هاست. پوپر در طی زندگی پربار خود که سالها تدریس در مدرسه اقتصادی لندن، تأثیرگذاشتن بر بسیاری از فیلسوفان، جامعه‌شناسان و سیاستمداران و همچنین نوشتن انبوهی از مقالات و گفتارهای علمی از جمله «حدس‌ها و ابطال‌ها» و «دانش عینی» از نتایج آن است، تأثیر بسزایی در رشد و شکل‌گیری علم در قرن خودش داشت.
کارل ریموند پوپر در روز سه‌شنبه ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۴ در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

ب: ریشه‌های فکری و تأثیرگذاران اساسی بر اندیشه پوپر

در این بخش متفکرانی را که بیشترین تأثیر را بر اندیشه‌های پوپر داشته‌اند معرفی می‌کنیم. هرچند اندیشمندی و متفکری مانند پوپر که به تصحیح خطا در علم معتقد است، وامدار تمام کسانی هستند که حتی سرسخت‌ترن مخالفان اندیشه‌های آنانند. با این حال سعی می‌کنیم به ریشه‌های فکری اساسی‌تر اندیشه پوپر بپردازیم.
شاید تأثیرگذارترین و قدیمی‌ترین (از لحاظ تاریخی) کسی که پوپر متأثر از تفکر اوست، سقراط باشد. خود پوپر در آثار گوناگون خود به این که اندیشه سقراط اساس کار او در بحث‌های گوناگون قرار گرفته است، اذعان کرده است. و بارها در طول آثارش سقراط را به عنوان سردمدار آزادی و فرزانگی ستوده است و شاید مهمترین اندیشه‌های که پوپر از سقراط متأثر بوده است را بتوان در یک جمله آورد، که چند تز اساسی پوپر نیز بر اساس همین یک جمله است: داناترین انسانها آن کسی است که بر نادانی خود آگاهی دارد.
دومین اندیشمندی که پوپر بسیار وامدار اوست، «ایمانوئل کانت» است. کانت مهمترین فیلسوف عصر روشنگری بود و پوپر در جاهای گوناگون خود را یک فیلسوف معتقد به اصول روشنگری دانسته است از جمله در زندگینامه خود نوشته‌اش که در ایران با عنوان «جستجوی ناتمام» چاپ شده است به صراحت به این موضوع اشاره کرده است. البته تأثیر کانت را بر پوپر در جاهایی که او دیدگاه‌های سیاسی‌اش را مطرح می‌کند روشنتر است از جمله مبحث «آزادی» و «دموکراسی».
در مبحث آزادی در جاهای گوناگون خود را با کانت هم‌رأی می‌بیند و تز آزادی خود را براساس این تعریف کانت از آزادی که: «ما به جامعه‌ای نیاز داریم که آزادی هر فرد با آزادی دیگران سازگار باشد» بنا می‌نهد(۱). و یا روشنتر از آن در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» پوپر با لحنی تأثیرانگیز در نقد افلاطون در جایی می‌گوید: «در نزد کانت می‌توانیم اساسی‌ترین اصول آزادی و دموکراسی را ببینیم، آنجا که کانت می‌گوید: همیشه بدان که افراد انسان (هر یک فی‌نفسه) غایتند و از ایشان صرفاً همون وسیله‌ای برای رسیدن به غایت خویش استفاده مکن.» هیچ اندیشه دیگری نیست که در رشد اخلاقی آدمی از چنین قدرتی برخوردار باشد (پوپر، ۱۳۷۷: ۲۷۷).
تنها جایی که پوپر بطور روشنی از کانت فاصله می‌گیرد، بحث مربوط به دولت و عملکرد آن در یک نظام سیاسی است. هر چند پوپر اساس اندیشه کانت را قبول دارد(۲). کانت بر این عقیده بود که چون حکومت آزادی فردی را به خطر می‌اندازد پس می‌باید ما حکومت حداقلی داشته باشیم «حکومتی که در کمتر حد ممکن و به ملایمترین صورت ممکن نهادی شده باشد» (پوپر، ۱۳۷۷: ۱۲۶).
این نکته نیز قابل ذکر است که پوپر در موضعگیری که در اواخر عمرش نسبت به مسئله جنگ و صلح می‌کند، جوهر اساسی اندیشه خود را برگرفته از کانت در رساله «صلح دائم» می‌داند(۳) (پوپر، ۱۳۷۶: ۹۳). از دیگر افرادی که پوپر از آراء آنها سود جسته است «آلفرد تارسکی» است، که پوپر معیار صدق و کذب خود را با توجه به آراء او صورت‌بندی می‌کند.(۴)
اما مهمترین فیلسوف همه عصر پوپر که بسیار بر او تأثیر گذاشته است بی‌تردید «فریدریش هایک» فیلسوف شهیر لیبرال بوده است. که پوپر خود اذعان دارد که اندیشه‌های هایک برای او بسیار راهگشا بوده است. به عنوان نمونه در مباحث «مهندسی تدریجی» و مبحث وحدت روش در علوم اجتماعی و طبیعی پوپر از آراء هایک استفاده‌های فراوان می‌کند.(۵)
در اینجا می‌خواهم به یکی از جامعه‌شناسان اشاره کنم که می‌باید اعتراف کرد، پوپر به اندازه کافی دیْن خود را به او نپرداخته است و آن «ماکس وبر» است. پوپر تأثیر بسیار زیادی از وبر پذیرفته است، مخصوصاً در بحث مربوط به مدل‌های علوم اجتماعی که حرف بیشتری از وبر نمی‌زند و حتی شاید از برخی جنبه‌ها و بر دیدگاهی پخته‌تر داشته باشد. همچنین در بحث عقلانیت که می‌توانیم ریشه این بحث را در آراء وبر جستجو کنیم.
بدین ترتیب همانطور که در ابتدا گفتیم او تحت تأثیر افکار متعددی بوده است، مخصوصاً حلقه وین و شخص کارناپ. البته متفکران دیگری نیز به صورت منفی در اندیشه او تأثیر داشته‌اند، که پوپر بسیاری از آثار خود را در نقد آنان به نگارش درآورده است، از جمله: افلاطون، هگل، و مارکس.
شناسایی ریشه‌های اساسی تفکر پوپر و نشان دادن چگونگی تأثیر آنها در آثار پوپر خود مستلزم بیان مطالب بسیاری از است که از حوصله بحث ما خارج است.

ج: سؤالات و اهداف تحقیق

ما در این تحقیق برآنیم تا ثابت کنیم که پوپر برخلاف بسیاری دیگر از لیبرالهای که حتی با هر گونه پدرسالاری دولت مخالفت می‌کنند، بر آنست تا وجوهی از آن را که برای ایجاد جامعه‌ای کمتر محروم لازم است، حفظ شود. حال ما خواهیم کوشید با توجه به مطلب بالا به چند سؤال اساسی پاسخ دهیم،تا مطلب قابل فهمتر و دارای نظم بیشتر بیان شود. ما این سؤالات را در سه بخش عنوان می‌کنیم.
الف: اساساً دولت رفاه چیست؟ و نحوه عملکرد آن بصورت کلی چگونه است؟
ب: به طور کلی هر اندیشه اجتماعی که در جامعه پیاده می‌شود، دارای پیشینه نظری و تئوریک است و دولتهای رفاهی که امروز نیز موجودند، هر کدام به تناسب از دیدگاهی تئوریک برای ساختار و انجام دولت رفاه در جامعه خود برخوردارند(۶). با توجه به این مقدمه ما خواهیم کوشید:
۱) نظریات اساسی که در باب رفاه موجود است، دارای چه ماهیتی هستند مطرح کنیم؟
۲) نظر پوپر را در باب رفاه و ماهیت دیدگاه‌هایش را روشن کنیم؟
۳) مقایسه نظر پوپر در باب رفاه با دیگر متفکران؟
۴) تأثیر فلسفه علم پوپر بر نظریه رفاه او؟
ج: رفاهی که مدنظر پوپر است چگونه تحقق می‌پذیرد؟
که در ذیل عنوان این سؤال، سؤالات اساسی دیگری از جمله شرایط و لوازم لازم برای شکل‌گیری چنین نظامی است مورد بررسی قرار می‌گیرد.

تلقی کلی از مفهوم دولت رفاه

در اینجا به دنبال آن هستیم که تعریف کلی که همه بر آن اجماع داشته باشیم از مفهوم دولت رفاه ارائه دهیم. مفهوم دولت رفاه مانند هر مفهوم دیگری در علوم اجتماعی دارای تعاریف مختلفی است که با توجه نوع تلقی که از رفاه وجود دارد، تفاوت می‌کند.
اما با توجه به سیر تاریخی این مفهوم می‌توانیم بگوییم از اواخر قرن نوزدهم میلادی، که پیشرفتهای صنعتی باعث بروز تحولاتی عمده در الگوهای سنتی کار و زندگی و شهرنشینی شد و طبقات کارگر و کارفرمای صنعتی بر عرصه حیات اقتصادی و اجتماعی ملتها ظاهر شدند، مفهوم حمایت از نیروی کار در دوران از کارافتادگی و پیری مطرح شد و بتدریج به برآمدن نظام دولت رفاه منتهی شد که بخصوص در دوران پس از جنگ جهانی دوم در پاره‌ای از کشورهای پیشرفته اروپایی به اوج خود رسید (پلاک وکویست، ۱۳۷۹: ۱).
با توجه به نکات فوق تعریفی بدین صورت ارائه می‌دهیم که: دولت رفاه نظامی است که نسبت به تولید و توزیع و فراهم آوردن بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، مسکن، محفوظ ماندن سطح زندگی در دوران پیری و حقوق از کارافتادگی افراد، متعهد باشد یا آنها را تسهیل کند.
این تعریف به گونه‌ای است که مفهوم دولت رفاه را به صورت کلی مشخص می‌کند و ما در ادامه این تعریف را مبنای کارمان قرار می‌دهیم. و اگر در جایی از مفهوم دولت رفاه صحبت کردیم، مرادمان تعریف فوق است.

نظریات کلاسیک در باب رفاه

همانطور که ذکر آن گذشت اجرای هر سیاست اجتماعی و یا حتی سیاسی به یک ریشه و پیشینه تئوریک احتیاج دارد. مسلة دولت رفاه و اجرای عملی آن و حتی شکل ونوع و ماهیت دولت رفاهی که قصد پیاده کردن آن را در سطح جامعه داریم، نیز از این اصل مستثنی نیست. زیرا هر کدام از فلسفه‌ها و تئوری‌هایی که در باب رفاه وجود دارد را، انتخاب کنیم منجر به نوع خاصی از حکومت می‌شود. به عنوان نمونه می‌توانیم ادعا کنیم که «فلسفه سودگرایی عملی بنتام منشاء فکری شکل دیوانسالارانه رفاه اجتماعی بود که سیاستهای عمومی را در سده نوزدهم در انگلستان تحت‌الشعاع خود قرار داده بود» (باری، ۱۳۸۰، ۲۴).
به این ترتیب ملاحظه می‌کنیم که اساس بحث دولت رفاه به نظریات و تئوریهای رفاه بازمی‌گردد و می‌توانیم با انتخاب هر کدام از تئوری‌های رفاه نوع دولتی را که می‌تواند به پیش‌فرض گرفتن آن تئوری روی کارآید، مجسم نماییم. (که در ادامه این دیدگاه را در باب پوپر مورد استفاده قرار می‌دهیم.) در این بخش بر آن هستیم تا از میان نظریات کلاسیک رفاه، دو تا از تأثیرگذارترین و شاخص‌ترین نظریات را به شکلی کلی مطرح کنیم. دلیل ما نیز از انتخاب این دو نظریه‌پرداز این می‌باشد که پوپر نظریه رفاه خود را در مقابل نظریات آنها صورت‌بندی کرده است. به همین خاطر با مقایسه آراء او با این دو نظریه‌پرداز جایگاه و ویژگیهای نظریه پوپر بگونه‌ای عینی‌تر مشخص می‌شود.

الف: نظریه بنتام

نظریه بنتام را می‌توانیم به طور خلاصه بدین شرح بیاوریم که از میان امکانات مختلفی که در هر مورد در برابر ما وجود دارد، باید آن امکان را برگزینیم که بزرگترین سعادت (یعنی بیشترین لذت) را برای حداکثر افراد ایجاد کند. تونی فیتز پتریک نیز در کتاب نظریه رفاه می‌گوید: «برای بنتام، رفاه اجتماعی برابر است با بهره‌مندی اجتماعی یعنی حداکثر خیر و خوشبختی برای حداکثر آحاد مردم» (فیتز پتریک، ۱۳۸۱: ۳۲).
بنتام بر این عقیده بود که قوانین و حقوقی که در عصر او وجود دارند می‌بایست اصلاح شوند و به طور کلی هدفی را دنبال کنند: «غایت و هدف یک قانونگذار باید سعادت مردم باشد. در امور قانونگذاری، «سودمندی همگانی» باید اصل راهنما باشد. بنابراین علم قانونگذاری عبارتست از تشخیص و تعیین آن چیزی که خیر جامعه معینی را، که منافع آن مورد نظر ماست، تأمین کند» (جونز، ۱۳۶۲: ۴۸۴).
به نظر بنتام طبیعت، بشر را فرمانبردار دو حاکم گردانده است، یکی لذت و دیگری درد. و تمام تصمیمات ما بر این دو اصل استوار است. به این ترتیب اصل سودمندی و رفاه بنتام عبارت از آن است که «در هر استدلالی، اساس کار ما محاسبه و مقایسه دردها و لذت‌ها باشد و هیچ اندیشه دیگری را در استدلال خود دخالت ندهیم.» (همان: ۴۸۵). از نظر بنتام میزان لذت و درد قابل اندازه‌گیری است و دولت می‌بایست در انتخابهای حمایتی خودش: ۱- انتخابی را به عمل آورد که بیشترین لذت را در برداشته باشد. ۲- و این لذت بیشترین افراد را در یک جامعه دربربگیرد. البته این صورت‌بندی ما از نظریه بنتام شاید خیلی جامع و کامل نباشد اما مقصود نظر بنتام را می‌رساند(۷) و منظور ما نیز حاصل می‌کند.

ب: نظریه جان استوارت میل

میل در رساله‌ای با عنوان فایده‌گرایی در سال ۱۸۶۳ انتشار داد، اصل فایده‌گرایی خودش را مطرح کرد. او در تعریفی که از فایده‌گرایی ارائه‌ می‌کند و آن تأثیر بنتام نیز مشهود است می‌گوید:
«مطلوبیت یا اصل برترین خیر و خوشی که به عنوان اساس اخلاقیات پذیرفته می‌شود برآن است که صحت ودرستی اعمال با توجه به نقش آنها در پیشبرد خوشی‌ها سنجیده می‌شوند و نادرستی عمل با توجه به ناخوشی‌ای که در پی دارد برآورد می‌گردد. منظور از خوشی، لذت و نبود درد و رنج است و منظور از ناخوشی، درد و محرومیت از لذت است … همه چیزهای مطلوب بدان جهت مطلوبند که ذاتاً لذت آورند، یا وسیله‌ای برای پیشبرد لذت و خوشی و جلوگیری از درد و رنج» (بلوم، ۱۳۷۳: ۸۸۳). میل در ادامه می‌افزاید هر فرد خواهان خوشی خویشتن است … اگر خوشبختی هر فرد به خیر و صلاح اوست، خوشبختی عام وکلی نیز به خیر و صلاح همگان خواهد بود».
هر چند میل این دیدگاه خود را کمی تکمیل می‌کند اما مسائل اساسی در دیدگاه او مجهول است که بالاخره ماهیت این خوشی‌ها چیست؟ چگونه می‌باید این خوشی‌ها را در جامعه تعیین کرد؟ و نکات بیشماری دیگری که میل مبهم به آنها پاسخ داده است و یا از پاسخ‌دادن به آنها طفره رفته است.
ما اینجا قصد نقادی همه‌جانبه آموزه‌هایی میل و بنتام را نداریم و در حیطه ادعای ما در این مقاله نیز نمی‌باشد.
اما روشن کردن یک نکته در اینجا برای ادامه بحث ما بسیار مهم و مفید می‌باشد.
۱) مرجع این خیرها کدام هستند؟
۲) نقش حکومت در جامعه مدنظر آنها چگونه ترسیم می‌شود؟
پاسخ پرسش اول را تقریباً می‌توانیم در نزد بنتام و میل مشترک بگیریم. زیرا هر دو به بیشترین خیر برای بیشترین افراد جامعه اعتقاد دارند. اما پرسش‌های اساسی در این هنگام مطرح می‌شود. اولاً حق اقلیت در کجا قرار می‌گیرد؟ دوم از کجا معلوم است که خیرهای افراد جامعه با هم همسو باشند؟
این دو نقد در نزد پوپر بسیار اساسی است و هنگامی که نظریه او را مطرح می‌کنیم این دو پرسش را بطور مشروح‌تر پی می‌گیریم تا اشکال نظریات این دو فیلسوف از منظر پوپر بیشتر روشن شود.
اما در پاسخ دوم که در باب نقش حکومت بود. هر دو فیلسوف به حکومت حداقلی اعتقاد دارند مثلاً بنتام بر این عقیده بود که: «هیچ قیدی نباید تحمیل شود و هیچ اختیاری نباید تفویض گردد، و هیچ قانونی اجبارآوری نباید به تصویب برسد، مگر براساس دلایل ویژه و کافی …» اما در جایی دیگر مسئله‌ای را عنوان می‌کند که به نظر می‌آید با دیدگاه قبلی او در منافات است آن جای که می‌گوید: «قانونگذار باید در تجویز و توزیع حقوق و تکالیف، چنانکه یادآور شدیم، خوشبختی اجتماع سیاسی را غایت و هدف خود قرار دهد. در ضمن تحقیق بیشتر درباره اینکه خوشبختی در چیست، به چهار هدف فرعی … که همه وظایف قانون به یکی از این چهار هدف مربوط می‌شود، برخورد می‌کنیم که عبارتند از: معاش، فراوانی، برابری و امنیت …» (جونز، ۱۳۶۲: ۴۹۵) این چهار هدف مخصوصاً برابری و امنیت با اصل حداقلی دولت منافات دارد. زیرا دولتی که در پی ایجاد برابری باشد دیگر نمی‌تواند آزادی‌های فردی را احترام گذارد. و باز همین نکته در باب امنیت نیز به چشم می‌خورد زیرا اگر ما برای دولت کارکرد امنیتی قائل شویم این حق را به او تفویض کرده‌ایم که به نام امنیت، آزادی‌های فردی ما را محدود کند.
اما در مورد میل کار متفاوت است. میل از جمله سرسخت‌ترین طرفداران حکومت حداقلی بود و در این باب کتاب و مقالات بسیار نوشته است. «به هر شکل میل کوشیده است حکومت را به نحوی تثبیت کند که اعمال حاکمیت آن را در حداقل حدود ممکن نگاه دارد» (پوپر، ۱۳۷۷: ۱۳۵). که این نیز با اصل اخلاقی میل که: «خیر عمده، یعنی بیشترین حد خوشبختی اکثریت جامعه در کل – و نه برای فرد – ارزشی اساسی دارد.» (بلوم، ۱۳۷۳: ۸۹۸) تناقض دارد، زیرامشخص کردن این بیشترین خوشبختی اولاً اگر نگوییم محال، بسیار دور از دسترس است و دوماً برای اینکه خوشبختی اقلیت در خوشبختی اکثریت خلل وارد نکند، به دولتی سرکوبگر احتیاج می‌شود.
به عبارتی دیگر از نظر پوپر به جای کوشش در جهت ایجاد آرمان شهر، باید نارساییهای موجود را دفع کنیم. وی در کتاب جامعه باز و دشمنان آن چنین می‌گوید: «در بین همه آرمانهای سیاسی آرمان شاد و سعادتمند ساختن مردم احتمالاً خطرناکترین آرمان‌هاست. چنین آرمانی به کوشش برای تحمیل ارزشها والاتر ما بر دیگران می‌انجامد. چنین آرمانی به آرمان‌گرایی و گرایش‌های رمانتیکی منجر می‌شود. ما اطمینان داریم که همگان در جامعه کامل و زیبا و خیالی ما خوشبخت خواهند بود و بی‌شک اگر ما یکدیگر را دوست بداریم بهشت بر روی زمین برقرار خواهد شد… .
اما کوشش برای برقراری بهشت بر روی زمین در عوض دوزخ به پا می‌کند، به عدم مدارا می‌انجامد و به تأمین رستگاری از طریق برقراری دستگاه تفتیش عقاید منجر می‌شود.» (پوپر، ۱۳۷۷)

بررسی و مقایسه آراء پوپر با دیگر متفکران

رسیدن به رفاه را می‌توان غایت نظرات پوپر دانست. رفاهی که وسیله رسیدن به آن از طریق نظریه اجتماعی (مهندسی اجتماعی تدریجی) معروف او ممکن می‌شود. مانند دیگر نظریاتش از فلسفه علم او سرچشمه می‌گیرد.
تمام دیدگاه او درباره رفاه در جمله‌ای خلاصه می‌شود: «میزان سختی و فشار قابل اجتناب را به حداقل تقلیل دهید.» (پوپر، ۱۳۷۷: ۱۳) کسانی که با نوع اندیشه بدیع و ساختارشکن پوپر آشنا باشند، سرعت مشابهت‌های این جمله را با قائده ابطال‌پذیری پوپر درخواهند یافت.
همانطور که پوپر ادعا می‌کند می‌توان به راحتی نشان داد: «اگر گزاره‌ای مشاهده‌ای بارها و بارها صادق باشند باز هم نمی‌توان از مشاهده مکرر آنها به وسیله استنتاجات منطقی به قوانین و نظریه جهانشمول برسیم … . اما می‌توان که با به‌کارگیری استنتاجات منطقی به کذب قوانین و نظریه‌های کلی رسید. به عنوان نمونه، اگر گزاره «کلاغی در مکان م و زمان ز مشاهده شد سیاه نبود.» را در اختیار داشته باشیم، به طور منطقی از آن نتیجه می‌شود که: «همه کلاغها سیاه نیستند… کذب گزاره‌های کلی را می‌توان از گزاره‌های جزئی مناسب استنتاج کرد. در حالی که برعکس آن ممکن نیست. پوپر از این نکته منطقی در تمام آثارش کمال استفاده را برده است.» (چالمرز، ۱۳۸۳)
حال با داشتن این پیش‌فرض از فلسفه علم پوپر به اندیشه‌های پوپر در باب رفاه بازمی‌گردیم.
پوپر با توجه به این نوع تفکر، در نقد جان استوارت میل و بنتام می‌گوید: «مشخص کردن و معین کردن اینکه چه چیز مردم را خوشبخت می‌کند و باعث لذت و شادی آنها می‌شود، نه تنها ممکن نیست بلکه هرگونه کوششی برای طراحی جامعه‌ای که در آن شادی و لذت و خوشبختی بیشینه باشد ما را در خطر افتادن در ورطه اتوپیاییسم قرار می‌دهد (پوپر، ۱۳۷۷). پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن اتوپیایی‌گرایی رابه طور کامل نقد کرده است. و نشان داده است چگونه هرگونه اندیشه اتوپیایی‌گری و آرمان‌خواهانه تخیلی جوامع راگرفتار حکومتهای استبدادی می‌کند. و در اینجا بیشتر در نقد میل و بنتام به طور کلی همین نتیجه را می‌گیرد. همانطور که پوپر از کانت نقل می‌کند: «هیچ کس نمی‌تواند مرا مجبور سازد که بر طبق تلقی از رفاه و سعادت دیگران، سعادتمند باشم، زیرا هر کس سعادت خود را به نحوی می‌پسندد دبنال می‌کند … حکومتی که احیاناً بر مبنای اصل خیرخواهی نسبت به مردم تأسیس می‌شود … حکومت پدرسالار … حادترین نوع استبداد است که بتوان در نظر آورد.» (پوپر، ۱۳۷۷: ۱۲۴).
از این مقدمات نتیجه می‌گیریم که مشخص کردن خیر و خوشی لذت برای مردمان در یک جامعه بس دشوار و ناشدنی است. اما بقول پوپر: «مشخص و معین کردن مسائل و مشکلات اجتماعی و توافق بر سر آنها بسیار ساده‌تر است … درد و رنج، بیعدالتی و پیشگیری از آنها … مسائل ابدی، اطلاقی و عمومی هستند … هرچه باشد، مسائل و مشکلات پدیده‌هایی هستند که ما تجربه کرده‌ایم و اکثراً بر سر آنها تفاهم داریم» (لسناف، ۱۳۷۸).
در اینجا دوباره به فلسفه علم پوپر بازمی‌گردیم و این نظر پوپر را با قسمت بوجود آمدن مسئله در فلسفه علم پوپر مقایسه می‌کنیم. همانطور که می‌دانید چارچوب کلی روش علوم از نظر پوپر به شکل زیر است:
مسائل ← راه‌حل‌ها ← نقادی و حذف خطا ← مسائل جدید (پایا، ۱۳۸۲: ۲۷۵)
پوپر برعکس استقراءگرایان که عقیده داشتند علم از مشاهده آغاز می‌شود. بر این عقیده بود که علم از مسائل آغاز می‌شود(۸) و به مسائل نیز خاتمه می‌یابد.
پوپر با مثالی عینی ثابت می‌کند که علم با مشاهده آغاز نمی‌گردد و برای اثبات این منظور در یکی از سخنرانی‌های خودش دست به یک آزمایش می‌زند که به این شرح است: «می‌خواهم با آزمایشی ساده این موضوع را که مشاهده نمی‌تواند مسبوق بر همه مسائل باشد را به شما ثابت کنم و قصد انجام این آزمایش را بر روی شما دارم. آزمایش من عبارت از این است که از شما بخواهم هم‌اکنون و در همین جا به مشاهده بپردازید. امیدوارم همگی در این آزمایش شرکت کنید و مشغول شوید. با این حال نگران آنم که برخی از شما، به عوض آنکه مشغول مشاهده باشید، در خود این نیاز قوی را احساس کنید و بپرسید “می‌خواهد چه چیز را مشاهده کنیم؟” (پوپر، ۱۳۷۹: ۲۰۶) در این جاست که پوپر با این مثال، اولاً ثابت می‌کند که مشاهده نمی‌تواند مسبوق به مسائل باشد و در ثانی از همین جا فرض اساسی فرضیه علم خود را مطرح می‌کند. که اساساً علوم با مسائل آغاز می‌شوند: «می‌باید در ذهن پرسش معینی داشته باشیم تا براساس آن به مشاهده یا حتی تفکر بپردازیم» (پوپر، ۱۳۷۹: ۲۰۶). پوپر این آغاز از مسائل را در نظریات اجتماعی خود بسط می‌دهد و می‌گوید کاستن از دردها و آلام بشری که همه بر آنها توافق داریم وظیفه اصلی یک سیاستمدار و حاکم است و همین دردها، آن مسائل اساسی هستند که علوم اجتماعی می‌بایست به آن بپردازد. وکار خود را از آنها آغاز کند. او در یکی از سخنرانی‌هایش به نام منطق علوم اجتماعی که در ۲۷ تز مطرح شد، این موضوع را به طور روشنی عنوان می‌کند. «مسائلی که ما به دنبال حل آنها هستیم حتماً نباید مسائل نظری باشد، مسائل جدی عملی مانند، فقر، بیسوادی، سلطه‌گرایی سیاسی و ناامنی حقوق مهمترین منشاء و نقاط آغازین در تحقیقات علوم اجتماعی است» (پوپر، ۱۳۷۲: ۱۲۹). در اینجا رابطه تنگاتنگ نظریه علم پوپر و نظریه رفاه او روشن می‌شود. ما در هر دو مورد کارمان را از مسائل آغاز می‌کنیم (چه در علم و چه در اجتماع) پس از صورت‌بندی کردن روشن مسائل اجتماعی راه‌حلهای پیشنهادی را عنوان می‌کنیم (که این راه‌حلها می‌تواند از سوی صاحبنظران اجتماعی، مردمان عادی و یا سیاستمداران باشد). سپس به نقد نظریات می‌پردازیم و آنهایی که از پس شدیدترین انتقادات برآمدند(۹) را فعلا انتخاب کرده و به مرحله اجراء می‌گذاریم در این مرحله مسائل جدیدی پیش می‌آید که از مسائل قبلی عمیق‌تر و اساسی‌ترند و به همین شکل این روند ادامه پیدا می‌کند.(۱۰) و به برطرف کردن دردها و مشکلات جامعه می‌پردازیم.
می‌بینیم که در اینجا پوپر با مارکس همنوا می‌شود و همانطور که درمقدمه گفته‌ایم پوپر هیچگاه اندیشه اساسی سوسیالیسم که همان از میان بردن آلام بشری باشد را به کنار نگذاشت. اما تفاوت او با مارکس در این نکته نهفته بود که مارکس نیز خواهان از میان بردن همین معضلات ومشکلات بود اما راه آنرا تنها انقلاب پرولتاریا، می‌دانست و خواهان یک تغییر اساسی در سراسر جامعه بود اما پوپر روشی اصلاحی وعملی را مدنظر داشت. این موضوع به گونه‌ای روشن در اسطوره چارچوب بیان می‌کند. «ما هم اکنون می‌توانیم کار زیادی برای کاستن ازآلام و رنجها انجام دهیم و، مهمتر از همه، بر آزادی افراد انسان بیفزایم. ما نمی‌باید در انتظار خدای تاریخ یا خدای انقلاب باشیم که شرایط بهتری را در مورد انسانها پدید آورند. تاریخ و نیز انقلاب، ممکن است به آسانی ما را ناکام بگذارند … ما به منظور آنکه دریابیم هم‌اینک چه می‌توان و چه باید انجام داد، می‌باید اندیشه‌هایی عرضه کنیم و نقادانه این اندیشه‌ها را محک بزنیم – و هم‌اکنون به انجام این کار مبادرت ورزیم» (پوپر، ۱۳۷۹: ۱۵۸).

ماهیت و وظایف دولت رفاه از منظر پوپر

در این بخش دو مسئله به طور همزمان مورد بررسی قرار می‌گیرد.اولاً دلایل برای وجود و ماهیت دولت و دوماً وظایف رفاهی که دولت مکلف به انجام آن است.
پوپر در جاهای گوناگون شدیداً با انتقادات مارکس از سرمایه‌داری همدلی می‌کند و در کتاب جامعه باز و دشمنان آن می‌نویسد: «بیعدالتی و غیرانسانی بودن نظام سرمایه‌داری بی‌مهاری که مارکس توصیف می‌کند جای چون و چرا ندارد» (پوپر، ۱۳۷۷). البته پوپر راه‌حلی را که مارکس پیشنهاد می‌کند غیرعملی می‌داند و علاج این مسئله را اقدام سیاسی می‌داند، این اقدام را پوپر حمایتگری می‌نامد (لسناف، ۱۳۷۸).
اما این بحث را پوپر به این شکل آغاز می‌کند که همه ما تا حدی نسبت به دولت مسئولیت داریم (منظور همان مسئولیت نقد عملکرد دولت و داوری در باب آن) حتی اگر مستقیم در آن نقشی نداشته باشیم. اما مسئولیت مشترک ما نیاز به آزادی دارد، آزادی از چیزها: آزادی سخن، دسترسی رایگان به اطلاعات و آزادی بهره‌مند شدن از آن، آزادی نشر و بسیاری از آزادیهای دیگر. «افراط» در آزادی منجر به عدم آزادی می‌شود. ما نیاز به آزادی داریم تا دولت را از سوءاستفاده از قدرت بازداریم و ما نیاز به دولت داریم تا از سوءاستفاده از آزادیها جلوگیری کند (پوپر، ۱۳۷۹: ۵۲).
آزادی مطلق نه فقط مخرب است بلکه مسلماً ضد خویش را ایجاد کند. زیرا اگر همه حدود و موانع برداشته شود چیزی از این جلوگیری نخواهد کرد که صاحبان قدرت، ناتوانان (یا اهل تساهل) را برده نسازند. پس آزادی کامل موجب پایان آزادی است، و لذا کسانی که هواخواه آزادی کاملند در حقیقت دشمنان آزادی هستند، حال نیت آنها هرچه می‌خواهد باشد. پوپر مخصوصاً به آزادی اقتصادی اشاره می‌کند که استثمار و بهره‌کشی بدون قید فقیران را، به وسیله اغنیا، ممکن می‌سازد و نتیجه این آزادی اقتصادی، فقر بیشتر فقیران است (مگی، ۱۳۵۹: ۱۰۶).
سرمایه‌داری بی‌مهار بایستی جای به سرمایه‌داریی بدهد که مداخلات دولت آن را محدود و مقید می‌کند. «نبایستی اجازه داد که قدرت اقتصادی بر قدرت سیاسی چیره شود؛ اگر ضروری بود بایستی با قدرت سیاسی با آن در افتاد و تحت مهارش درآورد.» علی‌رغم نظرمارکس که سیاست و دولت «اساساً» ناتوان است و اقتصاد است که آنها را معین می‌کند، در عمل تا حدود زیادی قدرت سیاسی توانسته است قدرت اقتصادی را مهار کند و در درازمدّت موفق هم بوده است. اما شوق پوپر را برای «مداخله‌جویی» دولت این ترس و واهمه تعدیل می‌کند که اگر این مداخله‌جویی هم بی‌مهار باشد منجر به پدیدآمدن دولتی فوق قدرتمند خواهد شد. بنابراین، تجویز او این است که مداخله دولت محدود به لوازم عدالت و آزادی یکسان گردد و فقط از طریق قوانین جاری اعمال گردد و به میل و اختیار مقامات دولت واگذاشته نشود (لسناف، ۱۳۷۸: ۳۲۰).
از مباحث فوق این نتیجه را می‌گیریم که پوپر برخلاف بسیاری از لیبرالیستهای دیگر به اهمیت وجود دولت اذعان دارد، آن هم نه دولتی حداقلی بلکه دولتی که حتی در بعضی از جنبه‌ها دارای وجوه پدرسالاری است: «اما من معتقدم که هر حکومتی واجد یک یاچند جنبه پدرسالارانه است، واین جنبه‌ها در واقع از اهمیت اساسی برخوردارند» (پوپر، ۱۳۷۶: ۱۲۶). یا در جای دیگر می‌گوید: «هیچ کس نباید به مروت دیگران واگذاشته شود، بلکه باید حق برخورداری ازحمایت دولت را داشته باشد» (لسناف، ۱۳۷۸، ۳۲۰).

وظایف دولت

پوپر در مقالات و کتابهای گوناگونش وظایفی را که یک دولت باید در جامعه‌ای اجرا کند، بیان می‌کند او اعتقاد دارد که اموری در جامعه وجود دارد که تنها می‌توانیم دولت را مسئول آن بدانیم.
وظایف دولت ازنظر پوپر را به شرح زیر می‌توانیم صورت‌بندی کنیم:
۱- حفظ آزادی و صیانت نفس فرد در جامعه: «اصلی‌ترین وظیفه یک حکومت عبارت از اذعان به حق ما به حیات و آزادی و در صورت لزوم، کمک به ما برای دفاع از حیات و آزادیمان به عنوان یک حق.» (پوپر، ۱۳۷۶: ۱۲۶).
۲- دفاع ملی: «نقش سنتی دیگری که برای دولت به طور سنتی وجود دارد، دفاع ملی است.» (پوپر، ۱۳۷۶: ۱۳۰).
۳- مراقبت از سلامت افراد جامعه (حکومتی که دفاع از ملت را برعهده دارد می‌باید بر آمادگی نظامی شهروندان نظارت داشته باشد و بنابراین مراقب سلامت آنها باشد.» (پوپر، ۱۳۷۶: ۱۳۱).
۴- برخوردار شدن تمام شهروندان از آموزش و پرورش: «دولت باید در امر برخوردار شدن همه شهروندان از آموزش و پرورش جهت شکوفا شدن استعدادها و علایق، نظارت کند و باید مراقب این باشد که «عدم استطاعت مالی فرد» مانع وی از تحصیلات عالی نشود.» (پوپر، ۱۳۷۷: ۳۱۷).
۵- توزیع بار شهروندی: «یعنی آنگونه محدودیتهای که در زندگی اجتماعی در مورد آزادی لازم است … برخورداری از سهم مادی مزایای شهروندی.» (پوپر، ۱۳۷۷: ۲۵۹).
۶- رفتار مساوی با شهروندان در برابر قانون
۷- وجود انواع بیمه‌ها در جامعه: «یعنی نظام بیمه بیکاری، و سایر اشکال بیمه برای ناتوانی و … .» (لسناف، ۱۳۷۸: ۳۲۰).
۸- ایجاد اشتغال برای شهروندان
و همانطور که دیدیم تشخیص دیگر مشکلات و مسائل اجتماعی از جمله فقر، بیسوادی و ناامنی و … و از بین بردن آنها در اولویت قرار دارد.
در دو بخش اخیر دیدیم پوپر برخلاف بسیاری از معاصرانش با تمام قدرت و بی‌هیچ قید و شرطی از آنچه دولت رفاه خوانده شده است حمایت می‌کند – یعنی نظام بیمه بیکاری، سایر اشکال بیمه برای ناتوانی کهنسالی و غیره، سیاست اشتغال کامل، تضمین درآمد برای هر کسی که می‌خواهد کار کند، تمهید مقدمات آموزش برای همگان بدون توجه به درآمدشان و چیزهای دیگر از این دست … دولت رفاه مثال جالبی از اصل حمایتگری پوپر و علاوه بر آن کاربرد اصل خطاپذیری در سیاست است. اقدامات مختلفی که بر روی هم، دولت رفاه راتشکیل می‌دهند برای این اندیشیده شده‌اند که پاسخگوی برخی مسائل و مشکلات آشکار و مبرم و فوری سرمایه‌داری بی‌مهار باشند. در چنین مقامی این اقدامات پیشرفت بزرگی به حساب می‌آیند. اما در طول زمان و تا حدودی به دلیل شرایط متغیر این اقدامات هم مشکلات خاص خود را به بار آورده‌اند که نسل فعلی باید برای آنها راه‌حلّی بیابد.

مهندسی اجتماعی تدریجی: استراتژی پیشبرد اهداف دولت رفاه

تا اینجا سعی کردیم ماهیت و اهداف دولت رفاه را از جانب پوپر مورد شناسایی قرار دهیم. حال برآنیم تا این مسئله را تبیین کنیم که این اهداف و مسائل از نظر پوپر چگونه قابل پیگیری و حل هستند. اینجاست که به نظریه اجتماعی پوپر یعنی مهندسی اجتماعی تدریجی برمی‌خوریم. که سعی می‌کنیم به نحوی روشن و واضح این دیدگاه پوپر را تشریح کنیم. به همین خاطر لازم است ابتدا نوعی دیگر از مهندسی اجتماعی را که پوپر آنرا «تمامیت‌گرا» می‌خواند مطرح کنم و در ادامه معایب آن را از دید پوپر معین کنم.
مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا در پی آن است تا معضلات و مشکلات اجتماعی را برطرف نماید، اما پوپر بر این عقیده است که این نوع مهندسی اصولاً چه از لحاظ عملی و چه از نظر منطقی دارای مشکل است و عملی نیست. (مارکس از جمله کسانی است که این نوع مهندسی را تنها راه‌حل مشکلات جامعه ‌می‌دانست.) و حتی ‌می‌توانیم این بحث را مطرح کنیم که پوپر مهندسی اجتماعی تدریجی خود را در مقابل مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا مطرح می‌کند.

مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا

به طور کلی مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا از منظر پوپر به معنی تلاشی است که بخواهد با استفاده از نقشه تمام جامعه، دولتی آرمانی یا مثالی تأسیس کند، که این خود مقتضی حکومت متمرکز و نیرومند عده‌ای قلیلی خواهد بود و بنابراین، احتمالاً به دیکتاتوری خواهد انجامید. و دیکتاتور هر چقدر هم که خیرخواه باشد حاضر نیست بپذیرد که کسی درباره اقدامات او زبان به شکایت بگشاید. از سوی دیگر او نخواهد توانست بدون اینگونه بازسنجی بفهمد که آیا اقداماتی که به عمل می‌آورد، هدف خیرخواهانه‌اش را حاصل می‌کند یا نه. باری کسی که دست به کار مهندسی تمامیت‌گرا می‌زند وضع ناگزیر از این هم بدتر است. بازسازی جامعه کار بزرگی است. که لزوماً موجب ناراحتی بسیار برای عده زیادی به مدتی دراز خواهد شد. از این رو مهندسی تمامیت‌گرا باید بسیاری شکایتها راناشنیده بینگارد و در واقع باید گفت کارش ایجاب می‌کند که جلو اعتراض‌های نامعقول را بگیرد. اما همینکه به این کار دست زد، بدون استثنا باید جلو انتقادهای معقول را نیز بگیرد (پوپر، ۱۳۷۷).
در مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا ابتدا هدفی آرمانی را در آینده مشخص می‌کنند و سپس به سوی آن مقصود گام برمی‌دارند و جمله معروف هدف وسیله را توجیه می‌کند نیز از شاخه‌های مهندسی اجتماعی تمامیت‌گراست.
اما اگر تصدیق کنیم که هدف ممکن است در جریان حصول به آن به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر کند، پس این روش بیهوده و عبث است که نخست به تعیین هدف نهایی سیاسی بپردازیم و سپس به سوی آن گام برداریم. به قول پوپر: «کسانی که یک گام به سوی آرمانی دوردست را به حصول سازشهای تدریجی مرجح می‌شمارند باید به یاد داشته باشند که اگر آرمان خیلی دور باشد، ممکن است تشخیص این امر دشوار شود که آیا گام برداشته شده به سوی آن بوده یا به دور از آن (پوپر، ۱۳۷۷).
مهندسی تمامیت‌گرا، بازسازی سراسر جامعه را توصیه می‌کند، یعنی تغییرات دامنه‌داری که به علت تجارب محدود ما، محاسبه پیامدهای عملی آن دشوار است. مهندسی اجتماعی تمامیت‌گرا مدعی برنامه‌ریزی عقلانی برای تمام جامعه است حال آنکه شناخت واقعی مورد لزوم برای عملی کردن ادعای بلندپروازانه‌ای در اختیار ما نیست (پوپر، ۱۳۷۷).

مهندسی اجتماعی تدریجی

پوپر در فقر تاریخیگری می‌گوید: «من گمان نمی‌کنم که بتوان بر روش تدریجی انتقاداتی بدین صورت کرد. وعقیده دارد که این روش مخصوصاً برای حل مشکلات اجتماعی که با آن دست به گریبانیم بسیار کارآست. و تأکید می‌کند جنگ منظم بر ضد مفاسد معین و عینی بی‌عدالتی یا رنج‌های قابل اجتنابی‌ همچون فقر و بیکاری چیزی است کاملاً جدای از تلاش برای تحقق بخشیدن به یک مدل آرمانی برای اجتماعی در آینده‌ای دور. در روش مهندسی تدریجی کامیابی و ناکامی آسان‌تر ارزیابی می‌شود، و هیچ دلیل درونی وجود ندارد که این روش به تراکم قدرت وجلوگیری از انتقاد بیانجامد و به خاطر مشخص بودن مفاسد و مشکلات اجتماع احتمال بیشتری وجود دارد که اکثریت جامعه از چنین شیوه‌ای یا روشی پشتیبانی کنند. (پوپر، ۱۳۵۰: ۱۱۳)
مفهوم مهندسی اجتماعی تدریجی در نظر پوپر دیدگاهی عملی و نقدپذیر است. پوپر نظر خود را به طور مشروح در این باب در فصل نهم کتاب جامعه باز به این صورت عنوان می‌کند: «از لحاظ شناختی، به گمان من، این شیوه‌ای است درست. سیاستمداری که این روش را اختیار می‌کند ممکن است، نقشه جامعه را در ذهن داشته باشد یا نداشته باشد، ممکن است با اینکه نوع بشر سرانجام روزی دولت مثالی و آرمانی را تحقق بخشد و به سعادت و کمال در این دنیا دست یابد، امیدوار باشد یا نباشد. اما می‌داند که کمال، اگر اصولاً دستیاب باشد، بسیار دور است، می‌داند هر نسلی از بشر و، بنابراین، هر انسان زنده ادعای حقی دارد که شاید به سبب نبودن هرگونه وسیله برای خوشبخت کردن دیگران از طریق نهادها، بیش از آنکه حق خوشبخت شدن باشد، حق بدبخت نشدن است هرجا که بدبختی قابل اجتناب است … بنابراین، کسی که مهندسی تدریجی را پیشه می‌سازد، روشی اختیار می‌کند برای جستجو و مبارزه با بزرگترین و عامترین بدیهای گریبانگیر جامعه، نه جستجو ومبارزه در راه بزرگترین خیر نهایی برای آن … نقشه‌های مهندسی تدریجی، نسبتاً ساده‌اند. نقشه‌هایی هستند مربوط به هر نهاد به تنهایی، مانند تأمین بیمه درمانی و بیکاری یا تأسیس هیأتهای داوری یا طرح‌ریزی بودجه به منظور مبارزه با کساد اقتصادی یا اصلاح آموزش و پرورش و … (پوپر، ۱۳۷۷).
به هر شکل او موافق اصلاح تدریجی و گام به گام است. اصلاحی که بوسیله مقایسه نقادانه میان نتایج مورد انتظار و نتایج بدست آمده کنترل می‌شود (پوپر، ۱۳۷۹: ۱۴۱).

نتیجه‌گیری

ما در این تحقیق سعی کردیم تا به چند سؤال اساسی پاسخ دهیم.
الف: نظریه رفاه پوپر دارای چه ماهیتی است و در مقابل نظریه چه کسانی صورت‌بندی شده است.
ب: تأثیر روش‌شناسی پوپر در نظریه رفاه او را مشخص کنیم.
ج: دلایل و چرایی وجود دولت را در نزد پوپر بشناسیم و ویژگیها و حدود دولت رفاه پوپر را مشخص کنیم.
د: استراتژی را که پوپر براساس آن به اهداف دولت رفاه دست می‌یافت را مشخص کنیم.
در پاسخ به سؤال اول نشان دادیم که پوپر نظریه رفاه خود را در مقابل نظریه فیلسوفان مشهوری از جمله بنتام و جان استورات میل که به اصالت فایده اعتقاد داشتند، شکل‌بندی کرد. و در یک جمله بر این عقیده بود که به جای بوجود آوردن بیشترین خیر برای بیشترین افراد می‌بایست فشار و رنج قابل اجتناب را به حداقل برسانیم.
در باب سؤال دوم مشخص کردیم که پوپر مانند فلسفه علمش در جامعه نیز بر این عقیده است که می‌بایست ابتدا مسائل را بیابیم و سپس راه‌حل‌هایی را برای آنها ارائه دهیم. و در ادامه این راحل‌ها را مورد نقادی قرار دهیم و آنهایی را که تاب مقاومت آورده‌اند به صورت موقت مورد استفاده قرار دهیم.
در مورد مسئله سوم نشان دادیم که پوپر وجود دولت را ضروری می‌داند و حتی بر این عقیده است که در بعضی از مواقع باید اختیارات خاصی را به دولت بدهیم. تا دولت از پس اهداف رفاهی خود برای افراد جامعه برآید.
استراتژی که پوپر برای رسیدن به اهداف دولت رفاه پیشنهادی می‌کند همان مهندسی تدریجی است که این امکان را به ما می‌دهد تا ما به صورت اصلاحی و گام به گام در جریان روندی نقادانه مسائل و مشکلات اجتماعیمان را حل کنیم.

پی نوشت ها :

۱) نگاه کنید به کتاب درس این قرن صفحات ۱۲۷ – ۱۲۳ و ۷۶ و ۳۸ و ۳۷ و همچنین جامعه باز و دشمنان آن صفحات ۲۷۸ – ۲۷۷ و فصل شاه فیلسوف و همچنین کتاب اسطوره چارچوب فصل پنجم.
۲) در ادامه بحث آنجا که درباره آزادی و رفاه و دموکراسی بحث می‌کنیم این تأثیرپذیری اساسی را که پوپر از کانت داشته به نحو روشن‌تری تشریح خواهیم کرد.
۳) برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به مصاحبه پوپر با عنوان «ما با خطر سومین جنگ جهانی روبه‌رو هستیم» در کتاب درسی این قرن.
۴) برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به کتاب جهان بازنوشته پوپر، ترجمه احمد آرام، انتشارات سروش (۱۳۷۵) و همچنین اسطوره چارچوب فصل هشتم.
۵) نگاه کنید به کتاب فقر تاریخیگری پوپر، ترجمه احمد آرام مخصوصاً فصل چهارم.
۶) برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به کتاب «رفاه اجتماعی» نورمن باری صفحات: ۸و ۷ و فصل سودگرایی و خاستگاه فلسفه رفاه.
۷) برای مطالعه بیشتر در این باب به کتاب «خداوندان اندیشه سیاسی» چاپ انتشارات امیرکبیر فصل مربوط به نظریات بنتام مراجعه کنید.
۸) برای مطالعه بیشتر در این باب نگاه کنید به «چیستی علم» فصل سوم و چهارم همچنین منطق علوم اجتماعی تز اول تا پنجم مجله دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، شماره اول، سال بیست و ششم.
۹) هر چه قدر این قسمت دقیق‌تر و شدیدتر انجام شود، مسائل عملی‌تری بدست خواهیم آورد که درعمل بهتر جواب می‌دهند. البته این مسئله به جامعه‌ای باز و آزاد که در آن انتقاد به راحتی انجام شود احتیاج دارد.
در این باب نگاه کنید به بحث عینیت در علوم اجتماعی پوپر باز در منطق علوم اجتماعی تز سیزدهم.
۱۰) نگاه کنید به کتاب درس این قرن نوشته پوپر ترجمه علی پایا قسمت یادداشت مترجم صفحات ۱۰ – ۸.

منابع تحقیق :
۱) بلوم، ویلیام‌تی (۱۳۷۳) نظریه‌های نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران: انتشارات آران، جلد دوم.
۲) باری، نورمن (۱۳۸۰) رفاه اجتماعی، ترجمه اکبر میرحسینی، مرتضی نوربخشی – تهران: سمت.
۳) پایا، علی (۱۳۸۲) ابهام‌زدایی از منطق موقعیت، نامه علوم اجتماعی، شماره پیاپی ۲۱، مجله ۱۱، شماره ۱.
۴) پوپر، کارل (۱۳۷۷) جامعه‌ باز و دشمنان آن، ترجمه عزت‌الله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی.
۵) پوپر، کارل (۱۳۶۹) جستجوی ناتمام، ترجمه ایرج علی‌آبادی، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
۶) پوپر،کارل و مارکوزه، هربرت (۱۳۸۰) انقلاب یا اصلاح، ترجمه هویزی، تهران: انتشارات خوارزمی.
۷) پوپر،کارل (۱۳۷۶) درس این قرن، ترجمه علی پایا، تهران: انتشارات سروش.
۸) پوپر، کارل (۱۳۵۰) فقر تاریخیگری، ترجمه احمد آرام، تهران: انتشارات خوارزمی.
۹) پوپر، کارل (۱۳۷۲) منطق علوم اجتماعی،ترجمه غلامرضا خدیوی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، سال بیست و ششم، شماره اول.
۱۰) پوپر، کارل (۱۳۷۹) اسطوره چارچوب، ترجمه علی پایا، تهران، انتشارات طرح نو.
۱۱) پوپر، کارل (۱۳۷۹) آزادی و مسئولیت روشنفکر، ترجمه کوروش زعیم، تهران: انتشارات ایران مهر.
۱۲) پلاگ، نیلز و کویست، یان (۱۳۷۹) تأمین اجتماعی در اروپا: توسعه یا تعطیل؟، ترجمه هرمز همایون‌پور – تهران: مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی.
۱۳) پتریک، تونی فیتز (۱۳۸۱)، نظریه رفاه، ترجمه هرمز همایون‌پور – تهران: مؤسسه عالی پژوهشی تأمین اجتماعی.
۱۴) جونز، و. ت (۱۳۶۲) خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، تهران: انتشارات امیرکبیر.
۱۵) چالمرز، جان اف (۱۳۸۳) چیستی علم، سعید زیبا کلام، تهران: انتشارات سمت.
۱۶) کاتوزیان، محمد علی (۱۳۷۵) چهارده مقاله در اجتماع و فلسفه، تهران: نشر مرکز.
۱۷) مگی، برایان (۱۳۵۹)، پوپر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، انتشارات خوارزمی.
منبع مقاله: سایت فصل نو ۲۲ بهمن ۱۳۸۴
منبع: سایت نصور

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط