در این میان، برخی نیز تلاش کردند تا با ایجاد موجی فراگیر، فضا را برای حضور خاتمی فراهم آوردند و آن را به مطالبهی عمومی اردوگاه اصلاحطلبی بدل نمایند؛ از جملهی این اقدامات میتوان به نامهی 91 نفر از وزیران سابق، نمایندگان ادوار مجلس و فعالان سیاسی و فرهنگی دورهی اصلاحات خطاب به سید محمد خاتمی اشاره کرد که روزهای پایانی سال 1391 نوشته شده است و در آن از خاتمی خواسته شده است «تا با "همان عهد پیشین" در این شرایط خطیر و عرصهی سرنوشتساز حضور پیدا کنند و ندای علاقهمندان ملک و آیین را در پذیرش این مسوولیت سخت و جانکاه لبیک گویند.»[2]
صدور اطلاعیهی شورای هماهنگی جبههی اصلاحات در راستای دعوت از سید محمد خاتمی برای نامزدی انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نیز نشان داد که این مسئله به طور جدی توسط فعالان اصلاحطلبان دنبال شده و میتوان گفت بر سر آن نوعی اجماع حاصل شده است، هرچند این مسئله با اکراه و کتمان نظر واقعی همراه باشد. امضا کنندگان این اطلاعیه دعوت از خاتمی عبارتاند از:
مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیهی قم، حزب کارگزاران سازندگی ایران، انجمن اسلامی معلمان، مجمع نیروهای خط امام، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، انجمن اسلامی جامعهی پزشکان، حزب ارادهی ملت ایران، انجمن روزنامهنگاران زن ایران، حزب اسلامی کار، مجمع دانشآموختگان ایران اسلامی، انجمن اسلامی مهندسان، مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، حزب مردمسالاری، حزب همبستگی ایران، حزب خانهی کارگر، حزب جوانان ایران اسلامی و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی.[3]
در این مسیر، اغلب نامزدهای وارد میدانشدهی اردوگاه اصلاحطلب نیز آمادگی انصراف خود را در صورت حضور خاتمی اعلام کردهاند. به عنوان نمونه، «محمد شریعتمداری» که روزگاری وزیر بازرگانی دولت خاتمی بوده است میگوید: «من با این فکر همراهم و در صورت وجود یک کاندیدای اجماعی کنارهگیری میکنم. من یک فرض را برای کنارهگیری مطرح کردم که حضور اشخاصی که بخش قابل ملاحظهای از آنها اصلاحطلباند یا اصولاً در جناحی نمیگنجند مثل آقایان خاتمی، هاشمی، ناطق نوری و خمینی شرط کنارهگیری من است.»[4]
دبیر کل حزب مردمسالاری نیز تأکید دارد که «در صورتی که افرادی همچون هاشمی و خاتمی در عرصهی انتخابات وارد شوند، ما تابع نظر شورای مرکزی خواهیم بود. من اصراری به رقابت با خاتمی ندارم»[5]و در تکمیل این سخن «میرزابابا مطهرینژاد» رئیس ستاد حزب مردمسالاری، میگوید: «در طرح مناسک پیشنهاد دادیم اگر خاتمی اعلام آمادگی کند، همه از وی حمایت میکنیم.»[6]
مهرعلیزاده نیز که یکی از نامزدها احتمالی از اردوگاه اصلاحطلبان است، با بیان اینکه تنها گزینهی مطرح مورد اجماع شخص خاتمی است، گفت: تلاش و امید همهی فعالین اصلاحطلب نیز مجاب کردن آقای خاتمی برای ورود به انتخابات است.[7]
انتشار بخش اول جزوهای با عنوان «بیمها و امیدها، باید و نبایدها»[8] که به درخواست سید محمد خاتمی و تلاش جمعی از صاحبنظران، کارشناسان و فعالان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اصلاحطلب تدوین شده و به امضای 46 نفر از مشاوران سید محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق کشورمان، رسیده است نیز حکایت از تلاشی جدی برای زمینهسازی ورود جدی اصلاحطلبان با محوریت شخص خاتمی دارد.
چه کسانی مدافع ورود خاتمی به انتخابات هستند؟
در میان اردوگاه اصلاحطلبان، چند دلیل برای اصرار مبنی بر ورود سید محمد خاتمی وجود دارد:
1. برخی معتقدند که در شرایط حاکم بر اردوگاه اصلاحطلبی، این تنها خاتمی است که میتواند اجماع گروههای سیاسی اصلاحطلب را به همراه داشته باشد. ضمن آنکه خاتمی خواهد توانست بار دیگر هواداران را که پس از ناکامی در انتخابات سال 88 و 90 در ناامیدی به سر میبرند، بار دیگر امیدوار سازد و به پای صندوقهای رأی بکشاند. ضمن آنکه چنین ویژگی ممتازی را در گزینههای جایگزینی چون محمدرضا عارف، اسحاق جهانگیری، محمدعلی نجفی، کواکبیان و... نمیتوان یافت. به واقع اصلاحطلبان بدون خاتمی رقیبی ازپیشباخته به حساب میآیند که با نامزدهای درجهدوم خود کاری از پیش نخواهند برد.
2. نظریهی ضعیف دیگر آنکه ورود خاتمی به صحنهی انتخابات، فضا را برای دیگر نامزدها جهت عبور از فیلتر نظارتی شورای نگهبان باز خواهد کرد؛ چرا که همهی توان شورای نگهبان صرف ایستادگی در برابر رد صلاحیت خاتمی میشود و دیگر نامزدها بدون دردسر تأیید خواهند شد. در این مدل از بازی، به واقع خاتمی نقش نامزد بدل را بازی میکند و گزینهی اصلی، فرد دیگری چون عارف، نجفی یا روحانی خواهد بود. ضمن آنکه در صورت رد صلاحیت شدن خاتمی، او میتواند با حمایت علنی از نامزد اصلی تأییدصلاحیتشده، در تقویت آرای وی موثر باشد.
3. طرفداران دیدگاه سوم، با علم کامل به آنکه خاتمی تأیید صلاحیت نخواهد شد، از حضور وی صحبت میکنند. آنان معتقدند، حضور پُرمناقشهی خاتمی در انتخابات و رد صلاحیت وی، زمینه را برای ناامنسازی انتخاب فراهم میکند و بار دیگر زمینهی فعال شدن اپوزیسیون و ضدانقلاب و رسانههای بیگانه و اغتشاش و درگیری فراهم خواهد آمد و فتنهی 88 تجدید و تکرار خواهد شد. برگزاری انتخابات در فضایی ناامن، جمهوری اسلامی را با بحران مشارکت و مشروعیت مواجه خواهد ساخت.
موانع پیش روی حضور خاتمی چیست؟
مسیر برای خاتمی آن قدر هم هموار نیست و وی برای حضور در این میدان با موانعی روبهروست:
1. یکی از موانع پیش رو، گسترش دامنهی فتنه در سالهای اخیر است که دامان خاتمی را نیز گرفته است. به واقع یکی از نگرانیهای اصلی اصلاحطلبان از نامزدی خاتمی، مسئلهی تأیید صلاحیت ایشان است. با توجه به عملکرد خاتمی در دوران فتنه، که ضمن داشتن اختلافاتی با سران فتنه، از حرکت کلی ایشان حمایت کرده است، مسئلهی تأیید صلاحیت وی با تردیدهای جدی مواجه شده است. مواضع اعلامی اخیر آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان و آیتالله مؤمن نیز مؤید این مسئله است که احتمالاً خاتمی تأیید صلاحیت نخواهد شد.
2. بیرغبتی شخصی خاتمی برای نامزدی مسئلهی دیگری است که به مانعی برای اصلاحطلبان بدل شده است. بخشی از این بیرغبتی از آنجا ناشی میشود که وی نگران رأیآوری خویش است. ضمن آنکه حتی رأیآوری با میزان کم نیز دستاوردی برای خاتمی نیست. به واقع در هر صورت، شرایط مناسبتری بیش از دوران اصلاحات برای او فراهم نخواهد آمد که نیازمند چنین ریسکی باشد.
3. اختلافات در درون اردوگاه اصلاحطلبان نیز جدیتر از آن است که به این سادگی حل شود. امروز بخشی از جریان اصلاحطلب، با محوریت یافتن خاتمی مخالف است و به عملکرد وی در سالهای اخیر انتقاد دارد. زاویهی انتقاد خاتمی و سران فتنه و مخالفتهای صریح در محافل خصوصی با موسوی و کروبی و گاه موسوی خوئینیها و عبدالله نوری حکایت از این مسئله دارد. لذا این گونه نیست که خاتمی بتواند اجماع اصلاحطلبان را کسب نماید.
4. خاتمی همچنان نگران تخریب است؛ چرا که در پروندهی عملکردی او، نقاط پُرانتقادی را میتوان یافت که در فضای رقابتهای انتخاباتی میتواند توسط رقیبان باز شود. در این میان، نقاط ضعف دولت اصلاحات و عملکرد خاتمی در ماجرای فتنهی 88، مباحثی است که میتواند خاتمی را دچار انفعال نماید و خاتمی از قرار گرفتن در چنین وضعیتی اکراه دارد.
5. عملکرد خاتمی در دوران اصلاحات و ناتوانی در پیشبرد اهداف و برنامههای اصلاحطلبانه و نداشتن روحیهی جسارت و ساختارشکنی برای پیش بردن اصلاحات اصلاحطلبانه نیز مانع دیگری پیش روی خاتمی است که موجب کاهش استقبال از وی در درون اردوگاه اصلاحطلبان و فتنهگران شده است. ساختارشکنان و رادیکالهای این اردوگاه معتقدند خاتمی محافظهکار است و نخواهد توانست آرمانهای غیرقانونی ایشان را به پیش ببرد.
6. نگرانی دیگر اعلام شده توسط برخی از هواداران خاتمی، ناتوانی و عدم بضاعت کافی برای ادارهی دولت یازدهم در شرایط کنونی کشور است. این افراد معتقدند که «حضور آقای خاتمی بستگی به نظر خود ایشان و البته جو حاکم بر کشور دارد. در واقع با توجه مسائل و معضلاتی که در عرصهی سیاست داخلی و بینالمللی داریم، موضوع مهم این است که رئیسجمهور تا چه مقدار بتواند این موانع را از پیش پای ملت بردارد و آسایش، رفاه و امنیت را برای مردم به ارمغان آورد.»[9]
7. مسئلهی چگونگی ورود خاتمی به صحنهی انتخابات نیز از نکات پُرابهامی است که باید برای آن پاسخی ارائه داد؛ چرا که به اعتقاد برخی از اعضای اردوگاه اصلاحطلبی، خاتمی قبل از ورود به صحنه، باید موضع خود را در قبال فتنه و سران آن به طور آشکار اعلام نماید و این مسئله به بحرانی برای خاتمی بدل شده است. نویسندهی سایت روزآنلاین این پارادوکس را چنین شرح میدهد: «پیش از این "اگر" مهم اما چگونگی ورود خاتمی به صحنهی انتخابات اهمیت دارد. چگونگی ورودی که خود میتواند بسترساز شود و امکانآفرین. خاتمی میتواند همچون دیگر نامزدهای انتخابات، بیتوجه به آنچه در سال 88 و پس از آن رخ داده، پا به صحنهی رقابت نهد و منتظر تأیید یا رد صلاحیت شورای نگهبان باشد و به سامان مسلط بر انتخابات تمکین کند و میتواند با تکیه بر مطالبات جامعهی مدنی و تغییرخواهان (از اصلاحطلبان تا سبزها) پا به عرصهی رقابت گذارد و خواستههای جامعهی مدنی را نمایندگی و مطالبه کند و صدای تغییرخواهی را تکثیر و تقویت نماید.» [10]
موافقین ورود خاتمی چگونه پاسخ میدهند؟
در مورد برخی از موانع برشمرده، پاسخهایی نیز ارائه شده است:
1. در پاسخ به مسئلهی تأیید صلاحیت خاتمی، برخی معتقدند که نظام مجبور به تأیید صلاحیت خاتمی خواهد شد، چرا که:
اولاً: رد صلاحیت خاتمی با هزینههای فراوانی برای نظام همراه خواهد بود که ناآرامی و اعتراضات اجتماعی را به همراه خواهد داشت و میتواند انتخابات را با چالش جدی مواجه سازد.
ثانیاً: این اقدام از سوی دیگر، میتواند موجب کاهش شدید مشارکت مردمی و در نتیجه، از بین رفتن مشروعیت نظام گردد.
ثالثاً: وی دو دوره رئیسجمهور بوده است و رد صلاحیت وی، وجاهت جمهوری اسلامی را در سطح بینالمللی خدشهدار خواهد کرد.
رابعاً: نظام نیازمند حضور فعال همهی جریانهای سیاسی، بالاخص اصلاحطلبان برای برگزاری انتخاباتی باشکوه برای عبور از بحران حاصل از فشارها و تحریمهای بینالمللی است. لذا مجبور به باز کردن فضا و تأیید صلاحیت افرادی چون خاتمی است.
خامساً: تأیید صلاحیت مصطفی معین در نهمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری در سال 84 نشان داد که با فشار بر شورای نگهبان میتوان تأیید صلاحیت افراد را گرفت.
سادساً: نگرانی نظام از جریان انحرافی، فضا را برای فعالیت سیاسی اصلاحطلبان باز کرده است.
2. در مورد بیرغبتی خاتمی نیز باید گفت این مسائل مواردی نیست که لاینحل باشد؛ چرا که در انتخابات سال 88 نیز شاهد تأثیرگذار بودن اصرارها بر خاتمی بودیم. ضمن آنکه خاتمی ارادهی بیشتری برای حضور در انتخابات آتی دارد، چرا که به خوبی میداند شکست برای اصلاحطلبان در انتخاباتی آتی بسیار پُرهزینه خواهد بود!
3. در مورد اختلاف موجود در مورد ریاست خاتمی باید گفت که این مشکلات نیز با رایزنیها و متقاعد ساختن مخالفین و تبیین شرایط دشوار جریان اصلاحطلب و ضرورت عبور از این وضعیت، با تأکید بر وحدت و برشمردن توانمندیهای منحصربهفرد خاتمی، به عنوان تنها گزینهی عبوردهنده و خارجکنندهی اردوگاه اصلاحطلبی از محاق و انفعال موجود امکانپذیر خواهد بود.
4. در مورد نقاط ضعف عملکرد دولت خاتمی نیز باید منتقدین دروناردوگاهی را به این نکته توجه داد که فعلاً طرح این مسائل، به صلاح نیست و در جای دیگری باید به آنها پرداخت. ضمن آنکه تشکیل دولت جدید میتواند با آسیبشناسی دولت گذشتهی اصلاحات و اتخاذ تصمیماتی برای عبور از آن نقاط ضعف و آسیب حاصل، همراه باشد که توجه به آن را باید به بعد از انتخابات واگذارد!
چه کسانی مخالف ورود خاتمی به صحنهی انتخاباتاند؟
در کنار موافقین پروپاقرص خاتمی برای ورود به صحنهی انتخابات، مخالفینی جدی نیز برای حضور وی در اردوگاه فتنهگران و بخش افراطی و رادیکال این جریان حضور دارد که در مقالات متعددی دلایل مخالفت خود با حضور خاتمی را اعلام داشتهاند.
1. ناتوانی خاتمی از موجآفرینی:
برخی از منتقدین، با توجه به فروپاشی اردوگاه اصلاحطلبی بعد از فتنهی 88، معتقدند حتی رد صلاحیت خاتمی نیز نخواهد توانست به احیای مجدد ناآرامیهای سال 88 با هدف فشار به نظام منجر شود. به عنوان نمونه، نویسندهی سایت جرس معتقد است: «رد صلاحیت سید محمد خاتمی در داخل، شاید یک موج از اعتراض را به همراه داشته باشد، اما نمیتواند عاملی برای موج فراگیر اعتراض بر علیه آن روند باشد. بر فرض هم اگر چنین باشد، تنها به حکم حکومتی شخص ولی فقیه آن صلاحیت مجدداً تایید خواهد شد که البته قبول آن به معنی به رسمیت شناختن جایگاه آن حکم است و خود آن، مرجع بحثهایی میشود که پیشتر بعد از رد صلاحیت دکتر معین در سال 84 رخ داد.»[11]
2. شکست خاتمی و بر باد رفتن طومار فتنهی 88:
نگرانی از ناتوانی خاتمی برای پیروزی و احتمال شکست وی و حتی ناتوانی از تکرار رأی موسوی در انتخابات 88 نیز مسئلهی دیگری است که میتوان حاصل آن، جمع شدن همیشگی طومار فتنهگران باشد. نویسندهی دیگری از سایت جرس معتقد است: «اگر آمدید، تأیید هم شدید و در یک طراحی مهندسی ـکه اکنون صراحتاً دربارهاش گفته شده استـ کمتر از همین 13 میلیون رأی آوردید، چه خدمتی کردهاید؟ فقط صدای نظام بلندتر میشود که بله، ارشادات ما مؤثر بود، آن 13 میلیون هم به راه راست هدایت شدند و نه تنها از نظر سیاسی، که از نظر اجتماعی هم سرمایهای برای اصلاحطلبان باقی نمانده است. آیا واقعاً به این جنس پیامدهای احتمالی فکر شده است؟»[12]
3. نباید خاتمی را سوزاند!
در این میان، برخی نظرات نیز بر این مسئله تأکید دارند که انتخابات آتی نه برای در اختیار گرفتن قدرت، بلکه با هدف بازسازی و ساماندهی اردوگاه اصلاحطلبی بعد از حوادث انتخابات گذشته باید دنبال شود. لذا ضرورتی برای ورود خاتمی وجود ندارد و دیگر نامزدهای اصلاحطلبی برای عبور از این شرایط کفایت میکنند! نویسندهی سایت ضدانقلابی خبرنامهی گویا در این باره معتقد است:
«ورود آقای خاتمی به عنوان نامزد اصلاحطلبان به انتخابات موجب تحریک و هراس حلقههای امنیتی حاکمیت و بروز واکنشهای شدید و غریزی به وسیلهی آنها میشود و عرصه را بر اصلاحطلبان تنگ میکند. وقتی برخی دوستان صراحتاً میگویند و مینویسند هدفشان از دعوت از آقای خاتمی «تکرار الگوی 88 و تحمیل هزینه به حکومت» است، چه انتظاری از دستگاههای امنیتی داریم؟ همان طور که آقای خاتمی خود بارها در گفتوگو با فعالین سیاسی اصلاحطلب، طی ماههای اخیر گفتهاند، از این انتخابات نباید به عنوان عرصهای برای چالش با نظام استفاده کنیم و تلقی حکومت از ورود آقای خاتمی به انتخابات، آن هم با این تحلیلها و پیشزمینهی این چندساله، چیزی جز یک «چالش امنیتی» که لازم است «مهار و سرکوب» شود نخواهد بود.
ما همچنین با تحریم انتخابات هم نمیتوانیم به این هدف، یعنی بازسازی شبکهی ارتباطی اصلاحطلبان در سراسر کشور، دست یابیم؛ چرا که ستادهای انتخاباتی بهترین بستر برای احیای این شبکه است. بنابراین بهترین گزینهی شرکت در انتخابات با یک گزینهی دیگر به جز آقای خاتمی است؛ گزینهای معقول و معتدل و البته اختصاصی اصلاحطلبان که حساسیتهای امنیتی حول آقای خاتمی را نداشته باشد. چهرهای میانهرو محسوب شود و از حداقلهای لازم جهت نامزدی یک جریان بزرگ سیاسی، نظیر جریان اصلاحات نیز بهرهمند باشد.»[13]
4. حضور خاتمی موجب همگرایی نیروهای نظام:
برخی دیگر از منتقدین نیز معتقدند حضور خاتمی نه تنها برکاتی برای اصلاحطلبی نخواهد داشت، بلکه برعکس، موجب وحدت اصولگرایان نیز خواهد شد: «اتفاقاً حضور نیروهای اصلاحطلب به معنی تقویت نیروهای مخالف اصلاحات و حتی وحدت آنها خواهد شد تا با نیروی مشترک، ابتدا دشمن را شکست دهند و سپس به عرصهی اختلافات خانوادگی بپردازند، به مانند آنچه در 88 شاهد بودیم که همهی اردوگاه راست از شخص احمدینژاد، با همهی انتقادات، دفاع کرد و افرادی به مانند احمد توکلی اشاره کردند که چارهای نداشتند. با این حساب، ورود آقای خاتمی، میتواند به یک وحدت رویه در اردوگاه نیروهای نظام بینجامد.»[14]
برخی ملاحظات
با توجه به موارد مشروح، در نهایت میتوان به ملاحظات زیر نیز توجه نمود:
1. واقعیت آن است که هیچ یک از گزینههای دیگر مطرح در اردوگاه اصلاحطلبی، از جمله جهانگیری، نجفی، عارف، روحانی و کواکبیان، از توان لازم برای بسیج نیروها در حد و توان خاتمی برخوردار نیستند و این تنها اوست که میتواند اجماع نسبی اصلاحطلبان را به دنبال خود داشته باشد.
2. حضور خاتمی در صحنهی انتخابات خواهد توانست کفهی رقابت را تا حد زیادی به نفع اصلاحطلبان سنگین نماید. ضمن آنکه این حضور خواهد توانست اردوگاه اصلاحطلبی را انسجام ببخشید و در هویتیابی مجدد آنان مؤثر باشد.
3. تأکید صرف به پیشینهی موفقیتهای خاتمی، نگاه ناقص و یکجانبهای است که از رصد وضعیت موجود ناتوان است. واقعیت آن است که شرایط امروز با دوم خرداد 76 تفاوتهای جدی دارد و خاتمی نخواهد توانست به سادگی پیروز انتخابات شود. خاتمی در آن دوره در نزد افکار عمومی به مثابهی هندوانه دربستهای بود که آزموده نشده بود؛ اما عملکرد او در دوران اصلاحات، مخالفینی را حتی از درون اصلاحطلبان برای وی به وجود آورده است. ضمن آنکه در دوم خرداد، رأی خاتمی بیش از آنکه محصول تواناییهایی وی باشد، برخاسته از «نه به ناطق» بود! این شرایط امروز برای گزینههای اصولگرا وجود ندارد و این نگاه منفی نسبت به ایشان وجود ندارد.
4. از سویی دیگر، حضور خاتمی در صحنهی انتخابات، با توجه به شرایط نظام، از جمله فاصله گرفتن و برائت از فتنهگران، زمینه را برای واگرایی فتنهگران و اردوگاه اصلاحطلبان فراهم خواهد آورد. به هر حال، بخش عمدهی ضدانقلاب همچنان مخالف ورود اصلاحطلبان و از جمله خاتمی به صحنهی انتخابات است و از تحریم انتخابات سخن میگوید.
5. گذشت بیش از هشت سال از آخرین روزهای حیات دولت اصلاحات و شانزده سال از آغاز به کار دولت دوم خرداد و فاصلهی دودههای از دولت سازندگی، موجب شده است تا عملکرد اصلاحطلبان نزد نسل جوان امروز تا حدی نامعلوم باشد. معضلات و مصائب حاکمیت اصلاحطلبان در دوران دوم خرداد و با محوریت سید محمد خاتمی، بخشی از تاریخ نه چندان گذشتهی ماست که باید توسط کارشناسان و صاحبنظران مورد بازخوانی و نقد و بررسی مجدد قرار گیرد تا بالاخص نسل جدیدی که آشنایی با سیاست را از بعد از سوم تیر 1384 تجربه کرده است، با همهی حقایق دو دههی اخیر آشنا گردند.
پینوشتها:
[1]روزنامهی آرمان روابط عمومی، 27 اسفند 92.
[2]سایت امروز، 27 اسفند 91.
[3] خبرگزاری ایلنا، 27 اسفند 91، کدخبر: 57728.
[4]خبرگزاری ایلنا، 26 اسفند 92، کدخبر: 57138.
[5] خبرگزاری ایلنا، 26 اسفند 92، کدخبر: 57151.
[6] روزنامهی مردمسالاری، 27 اسفند 92.
[7] سایت خبرآنلاین، 27 اسفند 91.
[8] سایت امروز، 28 اسفند 91.
[9] محمدرضا تابش، خبرگزاری آریا، 27 اسفند 91، کدخبر: 20130317180507877.
[10] مرتضی کاظمیان، خاتمی سبز یا خاتمی دومخردادی؟، سایت روزآنلاین، 29 اسفند 91.
[11] کامیار بهرنگ، حضور و یا عدم حضور خاتمی، سایت جرس، 29 اسفند 91.
[12] رضا حقیقتنژاد، ممنون آقای نگهدار، خوش آمدید آقای خاتمی، سایت جرس، 28 اسفند 91.
[13] رشید اسماعیلی، اصلاحطلبان در انتخابات 92 چه بکنند؟، خبرنامهی گویا، 28 اسفند 91.
[14] کامیار بهرنگ، حضور و یا عدم حضور خاتمی، سایت جرس، 29 اسفند 91.
/ج