جایگاه کرامت انسانی در تفکر کانت

“کرامت انسانی” ازمفاهیم برجسته عصر روشنگری است که پس از چرخش نگاه انسان در این دوران، جایگاه خاص خود را یافته است. کمتر فیلسوفی را می‌توان سراغ گرفت که در تحقق این مفهوم و ندر نتیجه نهادینه شدن آن بسان کانت
يکشنبه، 22 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه کرامت انسانی در تفکر کانت
جایگاه کرامت انسانی در تفکر کانت

نویسنده: حمیدرضا سعادت




 
“کرامت انسانی” ازمفاهیم برجسته عصر روشنگری است که پس از چرخش نگاه انسان در این دوران، جایگاه خاص خود را یافته است. کمتر فیلسوفی را می‌توان سراغ گرفت که در تحقق این مفهوم و ندر نتیجه نهادینه شدن آن بسان کانت نقش ایفا کرده باشد. در این مقاله نشان داده می‌شود وی با طرح انقلاب کوپرنیکی و خودبنیادی، انسان را به عنوان قانون گذار معرفی کرده و ارزش اخلاقی را مربوط به عملی می‌داند که از سر تکلیف باشد، چراکه قایل است چنین عملی به دلیل احترام به امر مطلق، صورت پذیرفته و اراده نیک در آن متجلی می‌شود. سپس به تنسیق‌های سه گانه کانت از امر مطلق اشاره می‌کنیم و با تکیه به تنسیق دوم، محوریت آن برپایه احترام به کرامت انسان‌ها را باز نمایانده و وضوح تأثیر آن را در توجیه حقوق بشر نشان می‌دهیم.

مقدمه

ایمانوئل کانت، جدا از آنکه جزو برترین فلاسفه تاریخ محسوب می‌شود، نماینده برجسته عصر روشنگری است؛ چرا که در حوزه تفکرش یا مسائل متداول آن عصر را حل کرده یا آنکه اساساً مایه‌های فلسفی مفاهیم مطرح شده در عصر روشنگری را بنیان نهاده است. مفهوم “کرامت انسان”۱ از درخشان ترین مفاهیمی است که بر پایه‌های فلسفه اخلاق کانت استوار است. در خلال قرن نوزده، از واژه “کرامت انسان”، بیشتر کاربرد سیاسی- حقوقی می‌شد تا آنجا که سپس‌تر در قرن بیستم در قانون اساسی کشورهای مختلف اروپایی مانند ایرلند، ایتالیا، سوئد، پرتغال، اسپانیا، یونان، آلمان و نیز در تعداد بیشماری از اسناد بین المللی، جنبه حقوقی و رسمی یافت. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر که در دهم دسامبر ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده، کرامت انسان به عنوان مبنای آزادی، عدالت و صلح جهانی توصیف شده است. در ماده اول اعلامیه آمده است: ” تمام افراد بشر، از بدو تولد به لحاظ کرامت و حقوق بشری برابرند. همه آن‌ها از موهبت عقل و وجدان برخوردارند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. ”۲
این مقاله به توضیح جایگاه کرامت انسان در فلسفه اخلاق کانت می‌پردازد.
هر مفهومی که در منظومه فکری فیلسوف مطرح می‌شود بر پایه‌هایی قرار دارد که در مجموع دستگاه فلسفیش را می‌سازد؛ لذا برای درک آن ناگزیریم اصول اساسی فلسفه‌اش را به صورت مجمل بررسی کنیم.

انقلاب کوپرنیکی ۳

کانت می‌گوید در فلسفه، انقلابی برپا کرده است و آن را ” انقلاب کوپرنیکی” نامید. به نظر می‌رسد توضیح این تعبیر راهگشا باشد. پیش از کوپرنیک، تصور بر این بود که خورشید به دور زمین می‌چرخد اما کوپرنیک در مسایل نجومی با مشکلاتی مواجه شد که با فرض گردش زمین به دور خورشید قابل حل بود. کانت، چه در حوزه معرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق وقتی نظریه‌های فیلسوفان قبل خود را با مشکل مواجه دید با معکوس کردن مفروضات قبلی، انقلابی کوپرنیک وار در آن مسأله ایجاد کرد تا آن مشکلات را در پی نداشته باشد. مشکلی که به زعم کانت قبل از انقلاب کوپرنیکی وجود داشت، عدم تأمین دو شاخصه ” کلیت”۴ و “ضرورت”۵ در احکام تجربی بود؛ لذا وی در معرفت شناسی خود، فرض تطبیق ذهن با عین را عوض کرد و بیان داشت این عین است که خود را با ذهن سوژه منطبق می‌نماید. در حوزه اخلاق نیز نظریه‌های غایت مدارانه و مشروط را متکفل تأمین کلیت و ضرورت در زمینه حکم اخلاقی ندانست و فرض غایتمندی را عوض نموده و حل مشکل را در “خودبنیادی” تشخیص داد و انسان را موظف به اطاعت از قوانینی دانست که خود، وضع می‌نماید. خلاصه آنکه کانت حل تمام مشکلات فلسفی را در خودبنیادی می‌داند.

نوع احکام اخلاقی

به اعتقاد کانت، احکام اخلاقی مانند: “باید راست بگوییم”، “باید به عهد خود وفا کنیم” و … از اقسام احکام تألیفی ماتقدم هستند ۶، همانطور که در مورد احکام ریاضی و اصول علم طبیعی محض، چنین است. توضیح اینکه ضرورت (باید) ۷ موجود در احکام اخلاقی، ما را از اینکه آن‌ها را محصول تجربه بدانیم، برحذر می‌دارد. چرا که نمی‌توان از آنچه که ” هست ” و در طبیعت جریان دارد، “باید” را نتیجه گرفت. به عنوان مثال اگر تمام مردم به قول خود وفا کنند یا فقط تعدادی از آنها به قول خود وفا کنند یا حتی هیچکس به قول خود وفا نکند، این قضیه که ” انسان باید به قول خود وفا کند ” مطلقاً و بدون استثنا معتبر است، پس تجربه، ضروری بودن را به دست نمی‌دهد. بنابراین احکام اخلاقی که ضروری هستند مبتنی بر تجربه نمی‌توانند باشند. از طرف دیگر آن روی سکه ضروری بودن، کلیت داشتن است و تجربه، توان حکم کلی کردن را ندارد؛ لذا احکام اخلاقی اگر بخواهند درست باشند ناگزیرند ” ماتقدم “باشند. کانت وظیفه خود را جداسازی عناصر ماتقدم تلقی می‌کرده است. پرسشی که مطرح می‌باشد این است که یک دستور، در چه قالبی دستوری اخلاقی است؟ رهیافت کانت به این پرسش از طریق یک حکم آغازین است مبنی بر اینکه هیچ چیز جز ” اراده نیک”۸ به نحو نامشروط، خوب نیست.

اراده نیک، تکلیف و منشأ آن

یکی از دو کتاب برجسته کانت در زمینه فلسفه اخلاق، کتاب ” مبانی مابعدالطبیعه اخلاق” است. جمله اول این کتاب بنابر نقل کاپلستون این است: ” محال است در عالم یا در خارج از عالم، چیزی را بدون قید و شرط جز اراده نیک، خیر نامید. ”۹
در توضیح باید گفت چیزهای دیگر غیر از اراده نیک مانند ثروت، علم، استعداد سرشار و…
نمی‌توانند به نحو مطلق، خیر باشند، زیرا وقتی اراده شر به آن‌ها تعلق می‌گیرد، شر می‌شوند اما در مورد اراده نیک نمی‌توان گفت در مواضعی خیر و در جاهای دیگر شر است. نکته دیگر این که اراده نیک، ذاتاً خیر است یعنی به واسطه ارزش ذاتی خود، خیر است نه از لحاظ غایتی که به وجود می‌آورد. دلیل این مدعا را شاید بتوان اینگونه ذکر کرد که اگر خیریت اراده نیک را ذاتی نشمریم ناگزیریم آن را مربوط به متعلقاتش بدانیم، در حالی که اهداف و متعلقات اراده نیک، مشروط هستند و شرط آن‌ها همان اراده خیر است. سؤالی که مطرح می‌شود این است که ” چه وقت اراده‌ای ذاتاً خیر است؟ ” کانت برای جواب به این پرسش متوجه مفهوم ” تکلیف “۱۰ می‌شود و بیان می‌دارد اراده‌ای که برای انجام تکلیف عمل کند، اراده نیک است.
شاید توجه دادن به یک نکته در دفع اشکالی مقدر لازم باشد و آن اینکه اینچنین نیست که هر اراده خیری حتماً و ضرورتاً همان اراده‌ای است که به خاطر تکلیف عمل می‌کند زیرا اراده مقدس یعنی اراده خداوند در عین حال که کاملاً خیر است به خاطر تکلیف، عمل نمی‌کند؛ چون در بطن مفهوم تکلیف غلبه بر تمایلات نهفته است در حالی که او میل طبیعی ندارد.۱۱
تا اینجا بیان شد غیر از اراده مقدس که در مطلب اخیر به آن اشاره شد، اراده‌ای که برای انجام دادن تکلیف عمل می‌کند، اراده خیر است، اما باید به این نکته توجه کرد که کانت بین اعمال “مطابق تکلیف “۱۲ و اعمال ” از سر تکلیف ” ۱۳ تمایز قائل است و ارزش اخلاقی ۱۴ را ازآنِ عملی می‌داند که از سر تکلیف باشد چرا که ارزش اخلاقی عملی که از سر تکلیف انجام می‌گیرد به دلیل احترام به قانون است. این احترام به قانون، منشأ انفکاک علیت اراده و اختیار و آزادی اخلاقی از علیت طبیعی است؛ چرا که فقط موجود عاقل است که اراده و انتخاب می‌کند و این عملِ از سرِ احترام به قانون، منشأ اختیار است. قانون اخلاقی (همچنین قانون طبیعی)، ذاتاً کلی و ضروری است و این کلیت و ضرورت، امری پیشینی است.

قاعده واصل

کانت میان قاعده واصل، فرق گذاشته است. قاعده عبارت است از صورت ذهنی قانون اخلاقی و اصل عبارت است از جنبه کلی و عینی قانون. مثلاً اینکه ” من نباید دروغ بگویم. ”، یک قاعده است و اینکه ” دروغگویی اساساً بد است. “، یک قانون یا اصل کلی است.
احترام به قانون اقتضا دارد که باید کلیه قواعد عادی خود را به صورت قانون درآوریم؛ و این صورت، همان کلیت است. باید پرسید که آیا می‌توانیم اراده کنیم قاعده معینی قانون کلی بشود، یعنی صورت کلیت بیابد یا نه. کانت مثالی می‌آورد: اگر شخصی مشکلاتی دارد که تنها راه خلاصی از آن این است که وعده‌ای بدهد که قصد وفای به آن وعده را نداشته باشد، آیا می‌تواند این کار را بکند؟ اگر این کار را بکند قاعده‌ای که اتخاذ کرده، این است که هر زمان تنها به وسیله وعده دروغ بتواند خود را از تنگنا نجات دهد، می‌تواند چنین کند. آیا او می‌تواند اراده کند این قاعده، قانون کلی بشود؟ اگر کلیت یابد چنین می‌شود که هرکس می‌تواند وعده دروغ بدهد اگر تنها راه نجات از گرفتاریی که در آن قرار گرفته، آن باشد. بنا به نظر کانت، کلیت دادن به این قاعده را نمی‌توان اراده کرد. زیرا نتیجه آن این است که هیچ وعده دروغی را نتوان باور کرد در حالی که قاعده شخص مورد بحث، بنابر فرض باور کردن وعده‌ها است؛ لذا نمی‌تواند این قاعده را اختیار کند و در عین حال اراده کند این قاعده، اصل و قانون کلی بشود و بنابراین باید رد بشود.

امر مطلق ۱۵

چنانچه گفته شد باید طوری اراده و رفتار کنیم که بتوانیم اراده خود را به صورت یک قانون کلی اخلاق تبدیل کنیم. کانت، این تبدیل قاعده اخلاقی به قانون یا اصل کلی را ” امر مطلق ” می‌نامد. تمام اوامر با لفظ ” باید ” بیان می‌شوند و این لفظ، آن‌ها را الزام آور می‌کند. بنابراین یک امر مطلق، قاعده‌ای است که به یک طبقه فعل، مستقل از هر غایت مطلوب، اعم از سعادت، فرمان می‌دهد. الزام آوری خاص اصول اخلاقی را فقط از طریق کلیت محدود ناشده آن‌ها و لذا از استقلال آن‌ها از هر واقعیت مربوط به طبیعت یا شرایط انسانی تبیین می‌توان کرد. اینکه ما خود را مجبور به اطاعت از اصول اخلاقی، احساس کنیم، نه به خاطر چیزی است که نیازهای بشری را ارضاء می‌کند، بلکه به خاطر این تقاضای عقل است که فعل باید مطابق با قانون کلی باشد. ۱۶

تنسیق‌های امر مطلق

در فلسفه کانتی، انسان دوگونه مواجهه با عالم دارد؛ از آن حیث که موجودی جسمانی است مانند سایر موجودات محکوم به احکام طبیعت است اما فرق فارقش با موجودات دیگر در عنصر اراده می‌باشد. در حقیقت قوام بخش انسانیت انسان، اراده آزاد ۱۷ است. وقتی اراده آزاد متعین می‌شود، در قالب امر مطلق خود را نمایان می‌سازد. امر مطلق که کانت آن را امر ضروری ۱۸ نامیده است، همان متابعت از قانون کلی است که بیان آن به این صورت می‌باشد که ” فقط طبق قاعده‌ای عمل کنید که توسط آن می‌توانید اراده کنید قاعده مذکور، قانون کلی بشود. ” قانون کلی اخلاق، یکی بیش نیست که کانت به سه تنسیق عمده بیان کرده است، البته کاپلستون معتقد است تنسیق‌های کانت از امر مطلق، در مجموع پنج صورت است اما خود کانت می‌گوید سه صورت بیش نیست.۱۹ صورت‌بندی‌های سه گانه را به ترتیب زیر می‌توان نام برد:
1.صورت‌بندی قانون کلی ۲۰
2.صورت‌بندی غایت فی نفسه
3.صورت‌بندی خودمختاری اراده ۲۱
در مورد تنسیق اول کانت، کم و بیش توضیحاتی داده شد. آنچه به نحو پیشینی، یعنی با لحاظ کردن مجرد مفهوم امر مطلق می‌توان گفت این است که متابعت از قانون را به طور کلی امر می‌کند. یعنی امر می‌کند که قواعدی که به عنوان اصول اراده به کار می‌روند، باید مطابق با قانون کلی باشند. فرض کنید شخصی به مرد فقیری که در وضعیت سختی به سر می‌برد پول می‌دهد و کس دیگری مستحق‌تر از او سراغ ندارد. اصل ذهنی اراده آن شخص این است که به کسی که مستحق‌تر از او نیافته کمک کرده، برای این که بفهمیم قاعده او به لحاظ اخلاقی موجه است یا نه باید جواب این سؤال که آیا آن شخص می‌تواند اراده کند این قاعده قانون کلی بشود، مثبت باشد که در این مثال چنین است. کانت مثالی در مورد عدم توانایی به اراده کردن این که قاعده شخص کلی بشود می‌زند؛ این مثال را به نقل از کاپلستون ذکر می‌کنیم.۲۲ مردی، ثروتمند است ولی می‌بیند سایرین در سختی هستند و او می‌تواند به آن‌ها کمک کند، ولی این قاعده را اختیار می‌کند که با بدبختی دیگران کاری نداشته باشد. آیا این قاعده ممکن است تبدیل به قانون کلی شود؟ این کار بدون تناقض ممکن است؛ زیرا تناقضی در این نیست که کسانی که در رفاه به سر می‌برند نباید به آن‌ها که در سختی هستند مساعدت نمایند. اما به رأی کانت، مرد ثروتمند نمی‌تواند این قانون را، بدون تناقض در داخل اراده خود، اراده کند؛ زیرا قاعده اصلی او مظهر بی‌اعتنایی از روی خود خواهی به دیگران بود و مقارن بود با میل راسخ به این که اگر خودش دچار بدبختی بشود باید از دیگران کمک بگیرد و این خواهش، اگر قانون کلی مورد بحث را اراده کند، با آن معارض خواهد بود.
از آن جا که موضوع مقاله مربوط به تنسیق دوم کانت از امر مطلق است، ابتدا به توضیح تنسیق سوم می‌پردازیم و در پایان تنسیق دوم کانتی را توضیح می‌دهیم. تنسیق خودمختاری (خود آیینی) اراده به این صورت است: ”چنان رفتار کن که گوئی اراده تو، باید دستور ناشی از عمل تو را به قانون کلی مبدل سازد.”
این اصل خودمختاری اراده، در مقابل تابعیت اراده از قوانین خارجی است. کانت خودمختاری اراده را ” اصل اعلای اخلاق ” می‌داند. خودمختاری اراده، معنایی نخواهد داشت مگر این که بین انسان به عنوان یک موجود عاقل، با انسان به عنوان مخلوقی که تابع شهوات است که با احکام عقل تعارض دارند، تمایز قائل شویم. اراده یا عقل عملی، وضع قانون می‌کند و انسان به عنوان تابع تمایلات مختلف، باید اطاعت کند. اراده‌ای که به دلیل میل، تابع قانون نیست، فقط می‌تواند تابع قانونی باشد که خود وضع می‌کند. بیان این امر که اراده اخلاقی خود مختار، قانون خود را وضع می‌کند، عین آن است که بگوییم اراده اخلاقی با هیچ میلی جمع نمی‌شود؛ زیرا متعین شدن به وسیله میل، دگرآیینی است یعنی تابع قانونی است که خود وضع نکرده است. برای فهم اهمیت خودمختاری، بهتر است رجوعی به مطالب گذشته کنیم. تنها چیزی که بدون قید و شرط خیر است، اراده نیک است و اراده‌ای نیک است که از سر تکلیف باشد نه صرفاً مطابق با تکلیف. اطاعت ممکن است منطبق با تکلیف باشد ولی از سر تکلیف نباشد؛ در این صورت، اراده نیک نمودار نمی‌شود و چنین اطاعتی ارزش اخلاقی ندارد. پس قانون و امر، برای اینکه اخلاقی باشند، نمی‌توانند از غیر اراده ما ناشی شده باشند. خودمختاری اراده نیز چیزی غیر از این نیست. کانت، برای این صورت‌بندی مثال‌هایی می‌زند که یک نمونه ذکر می‌کنیم: کسی که در فکر خودکشی است نمی‌تواند به طور سازگار هم به حیات خود خاتمه دهد و هم در عین حال به عنوان واضع قانون عام عمل کند؛ زیرا او در ازبین بردن خود همان منبع قانون را نابود می‌کند. قانون مورد بحث، قانونی است با ظهور خود، خود را از بین می‌برد.۲۳

تنسیق غایت فی نفسه

می‌توان اینگونه گفت که از ویژگی‌های اراده این است که اراده فاعل عقلانی همواره متوجه غایتی است که فراروی خود قرار می‌دهد. غایت را می‌توان متعلق اراده تعریف کرد که ایده آن می‌تواند اراده آزاد را متعین کند تا عملی را برای تحقق آن ایده انجام دهد. گرچه در نظام اخلاقی کانت اگر احکامی باشند که برای نیل به غایتی باشند، ارزش اخلاقی نخواهند داشت اما نوعی غایت در فلسفه اخلاق او وجود دارد که ذاتی حکم اخلاقی است. به تعبیری اگر چیزی به نام قانون اخلاقی کلی وجود دارد که ارزش آن در خود آن است، باید این قانون خود غایت باشد. کانت در مقابل این سؤال که این غایت دقیقاً چیست و کجاست، جواب می‌دهد غایت مطلق نمی‌تواند محصول اراده باشد، زیرا محصول اراده، نمی‌تواند ارزش مطلق داشته باشد بلکه غایت فی نفسه باید قائم به ذات باشد نه چیزی که به وسیله ما حاصل می‌شود. قبلاً گفته شد تنها اراده نیک است که ارزش مطلق دارد. این اراده نیک در هر موجود عاقلی و بنابراین در هر انسانی حضور دارد؛ پس هر موجود عاقلی عموماً و هریک از افراد انسان خصوصاً، غایت است؛ لذا کانت در این جا دستوری دارد: “چنان رفتار کن که انسان از آن جهت که انسان است، چه شخص تو و چه شخص دیگری، همیشه غایت تلقی شود نه وسیله. ” بر این اساس کانت با حکومت مستبدان مخالف است؛ زیرا از آنجا که هر شخصی ارزش ذاتی و بنیادی دارد هیچ کس حق ندارد در آزادی و سرنوشت دیگران مداخله کرده و از آن‌ها به عنوان وسیله صرف استفاده کند. همچنین بر پایه این اصل، برده داری خطاست؛ چراکه برده برای منفعت دیگران استثمار می‌شود و انسانیت در او به عنوان غایت تلقی نمی‌شود. فاحشه گری ناپسند است؛ چون در این عمل زن به عنوان وسیله‌ای برای لذت مردها بکار گرفته می‌شود. نادرست بودن میگساری، قماربازی و بیهوده وقت تلف کردن هم نمونه‌هایی از عدم احترام به خویش اند.
به این ترتیب، کلیت قانون اخلاقی مترادف است با غایت بودن افراد انسان و این دو مفهوم در عمل ودر مصداق یک چیزند. هر فرد انسانی ذاتاً شایسته احترام می‌باشد واین از جنبه‌های بسیار عالی اخلاق کانت است.۲۴ به نظر می‌رسد ذکر این نکته ضروری باشد که تنسیق دوم کانتی از امر مطلق، فقط تلقی آدمیان به صورت وسایل صرف را نهی می‌کند. کانت قطعاً بر این نکته واقف بود که مردم نمی‌توانند در مناسبات پیچیده اجتماعی روزگار بگذرانند بی‌آنکه بسیاری از آن‌ها در اغلب اوقات – و چه بسا گاهی اوقات همه آن‌ها- به صورت وسایلی برای غایات دیگران عمل کنند، اما در همان زمان که در این مقام به کار ما یا دیگران می‌آیند مقدورست که ایشان را غایت حساب کنیم.

کرامت ذاتی و حقوق بشر

هنجارهای حقوق بشر را می‌توان در چارچوبی قرارمدارانه ۲۵ توجیه کرد. موجه بودن این ایده، خود مبتنی بر به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و استقلال فردی است. افراد حق دارند بر مبنای قرارداد جمعی، هنجارهایی را به صورت مشخصی مورد توافق قرار داده و به عنوان حقوق بنیادین انسانی معین کنند. البته انعقاد قرارداد به نحوی که همه افراد در آن حضور داشته باشند، عملاً غیرممکن است. تجربه نشان داده هیچ ملتی، اتفاق آراء برمجموعه‌ای از هنجارها پیدا نکرده است. آنچه در عمل تحقق پیدا می‌کند رجوع به نظامی دموکراتیک است؛ بنابراین گرچه نمی‌توان از وجود قراردادی واقعی میان افراد ملت سخن گفت اما می‌توان از یک قرارداد فرضی سخن گفت. مراد از قرارداد فرضی این است که اگرافراد بدون لحاظ منافع شخصی بخواهند فهرستی از هنجارها که دربردارنده حقوق بنیادین هستند را برشمرند، چگونه فهرستی را پیشنهاد می‌کنند. در میان تمام نحله‌های فلسفی، تفکر کانت مهم‌ترین سنت فلسفی است که می‌تواند بر مبنای یک قرارداد عقلانی، توجیه گر حقوق بشر باشد. او تعهد احترام به حیثیت انسانی و آزادی را نه همچون وحی مداران بر مبنای فرامین الهی و نه همچون هیوم محصول امیال انسانی و یا نتیجه اراده حکومت‌ها نمی‌دانست، بلکه تکلیف و تعهد به احترام به انسان‌ها – که خود این تعهد، ریشه حقوق بشر معاصرست – را صرفاً مبتنی بر عقلانیت انسان‌ها توجیه کرد. اخلاق در نظریه کانت با نفی هر آموزه غیر جهانشمول آغاز می‌شود. امر مطلق در اندیشه کانت را می‌توان در نهایت به همین صورت‌بندی فروکاست. قانون فراگیر در واقع چیزی نیست جز ترجمان عقلانی توافق انسان‌ها بر اصول و هنجارهای مطلوب. ضروری است در کنار تنسیق قانون کلی، به تنسیق غایت بودن انسان توجه داشت. از حاصل جمع این دو، مبنایی عقلانی و در عین حال قراردادی برای حقوق بشر ارائه خواهد شد. مقتضای آن‌ها، تصویر برابری انسان‌ها در حیثیت انسانی و متضمن حق همه انسان‌ها در بهره مندی از محترم شمردنشان به عنوان موجوداتی که از ارزش ذاتی برخوردارند، است. از آنجا که همه انسان‌ها به صورت برابر از حیثیت ذاتی وانسانی برخوردارند، پس به صورت برابر و فقط بدلیل انسان بودنشان از حقوقی که لازمه محترم شمردن آنها به عنوان به عنوان غایت ذاتی است، بهره مند هستند. جلوه سلبی این اصل همانا منع استفاده ابزاری از انسان است. بنابرین در حوزه حقوق بشر، افراد حق خواهند داشت تا از عملی که غایت بودن آن‌ها را نادیده گرفته مصون باشند.۲۶
تأثیر این اصل کانتی در توجیه حقوق بشر واضح می‌باشد. در ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: ” تمام افراد بشر، از بدو تولد به لحاظ کرامت و حقوق بشری برابرند. همه آن‌ها از موهبت عقل و وجدان برخوردارند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. ”

جمع بندی

کانت با طرح خودبنیادی بشر و اتونومی اراده، بر لزوم اطاعت انسان از قوانینی که خود وضع کرده تأکید می‌کند. در حوزه اخلاق، نوع احکامی که عقل صادر می‌کند ناظر به “باید”ها است وجنبه امری دارد. در دسته‌ای از این اوامر هیچ غایتی مدنظر نیست، که موسوم به امر مطلق است. زمانی می‌توان عمل را دارای ارزش اخلاقی دانست که برخاسته از اراده نیک باشد یعنی ازسر تکلیف و نه به منظور غایتی معین، انجام شود. کانت سه صورت‌بندی از امر مطلق ارائه می‌دهد و در صورت‌بندی دوم، ضمن بیان حضور اراده نیک در هر موجود عاقل وقاعدتأ در هر انسانی، هر انسان را غایت تلقی می‌کند و با ضداخلاقی برشمردن نگاه ابزاری به انسان، برحفظ کرامت انسان تأکید می‌کند؛ بنابراین با توجه به آنچه در سنت فلسفی کانت در باب امر مطلق و صورت‌بندی دوم آن گفته شد، به نظر می‌رسد هیچ فیلسوف اخلاقی بسان کانت بنایی عقلانی برای دفاع اخلاقی از حقوق بشر ارایه نکرده است.

پی نوشت ها :

1. Human dignity
2. درد فلسفه، درس فلسفه، جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقض‌ها؛ بایرتز، کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
3. Copernican revolution
4. Universality
5. Necessity
6. Synthetic a periori judgement
7. ought
8. good will
9. کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، ج ۶، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ چهارم، تهران،۱۳۸۷، ص ۳۲۳.
10. duty
11. محمدرضایی، محمد؛ تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت؛ انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم،۱۳۷۹، ص ۵۳.
12. In accordance with duty
13. Out of duty
14. Moral value
15. Categorical imperative
16. درد فلسفه، درس فلسفه، جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقض‌ها؛ بایرتز، کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
17. The encyclopedia of philosophy: moral philosophy , edited by Paul Edwards , the macmilan company and the free press, New York, USA,1972.
18. Free will
19. apodictic
20. کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، ج ۶، ص ۳۳۳
21. Universalizability thesis
22. Autonomy
23. فردریک، کاپلستون؛ تاریخ فلسفه ج ۶، صص ۳۳۲ و ۳۳۳
24. محمد رضایی، محمد؛ تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت، صص ۱۵۸ و ۱۵۹
25. صانعی دره بیدی، منوچهر؛ فلسفه اخلاق و مبانی رفتار، ص ۱۳۸
26. contractarian
27. محمد، سید فاطمی؛ حقوق بشر در جهان معاصر، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، چاپ اول، ویرایش دوم، تهران، ۱۳۸۸

منابع تحقیق :
1-فردریک، کاپلستون؛ تاریخ فلسفه، ج ۶، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۷
۲-مک اینتایر، الِسدِر؛ تاریخچه فلسفه اخلاق، ترجمه انشاءالله رحمتی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، بهار ۱۳۷۹.
۳-ریچلر، جیمز؛ فلسفه اخلاق، ترجمه آرش اخگری، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران،۱۳۸۷.
۴-هولمز، رابرت. ال؛ مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسسعود علیا، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۵.
۵-ویراست سوم، تهران مجتهدی، کریم؛ فلسفه نقادی کانت، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۵.
۶-صانعی دره بیدی، منوچهر؛ فلسفه اخلاق و مبانی رفتار، سروش، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷.
۷-محمد رضایی، محمد؛ تبیین ونقد فلسفه اخلاق کانت، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم،۱۳۷۹.
۸-سید فاطمی، سید محمد؛ حقوق بشر در جهان معاصر، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، چاپ اول، ویرایش سوم، تهران، ۱۳۸۸.
۹-درد فلسفه، درس فلسفه، جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقض‌ها؛ بایرتز، کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
10- The encyclopedia of philosophy: moral philosophy, edited by Paul Edwards, The macmilan company and the free press, New York, USA, 197
منبع: سایت نصور

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط