تاریخ ادبیات منثور ایران

در ادبیات فارسی، تنها ادبیات محض نیست که بدان نثر زیبا اطلاق می شود، بلکه به مرور زمان بخش بزرگی از ادبیات عملی نیز به حکم شیوه ی بیانی که در آن به کار رفته نثر زیبا محسوب می شود. با توجه به این معنی، شاید چنین
يکشنبه، 29 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ ادبیات منثور ایران
تاریخ ادبیات منثور ایران

نویسنده: یان ریپکا
مترجم: عیسی شهابی



 

در ادبیات فارسی، تنها ادبیات محض نیست که بدان نثر زیبا اطلاق می شود، بلکه به مرور زمان بخش بزرگی از ادبیات عملی نیز به حکم شیوه ی بیانی که در آن به کار رفته نثر زیبا محسوب می شود. با توجه به این معنی، شاید چنین تصور شود که فصل حاضر بسیار مفصل خواهد بود، خاصه که آثار منثور از لحاظ کمیت مدام رو به افزایش است. لکن، در راه بسط کلام در این زمینه محذوراتی بیش از آن چه بتوان نادیده گرفت وجود دارد که، از یک سو، نارسایی ارزش یابی هایی که تاکنون به عمل آمده و یا ناآشنایی ما با بخش بزرگی از ادبیات محض منثور است (که حتی سبک شناسی کلاسیک بهار 2-3 نیز با آن روبه روست) و، از سوی دیگر، ضرورت اکتفا کردن به ذکر آثار معدودی از ادبیات آموزنده است که از هر لحاظ نمونه باشند؛ زیرا، این کتاب ها با وجود کسوت زیبایی که بر آن ها پوشانده اند و یا هنرپردازی هایی که در آن ها به کار رفته به حکم محتویات خود ناگزیر در عداد کتاب های علمی من جمله تاریخ، دین، اخلاق و تاریخ ادبیات به شمار است. از آن گذشته، آثار منثوری که صرفاً جنبه ی ادبیات محض داشته باشد فوق العاده کمتر از آثار منظوم بوده، صرف نظر از چند شاه کار، هر گز بدان پایه ی بلندی که وجه شاخص اشعار است نرسید. توجیه این معنی بسیار ساده است؛ ادیبان زیبایی بیان را فقط هنگامی کامل می دانستند که به صورت شعر باشد و اساس این نظر ذوق لطیف هنری و سنت بسیار کهنی است که در این زمینه وجود دارد و این که شاعران آثار منثور خود را نیز، به همه ی طرق متصور، آرایش می دادند و تار و پودش را با شعر می پیراستند به حکم تعلق خاطری بود که به نظرم در برابر نثر داشتند.
از این جهت و به علل دیگری (1)، در این فصل، ناگزیر از رعایت ایجاز است و چون هنگام بحث درباره ی هریک از شاعران به آثار منثور آنان نیز اشاره شده، در این جا، باید فقط به تکمیل آن پرداخته و بقیه ی آن چه را در ادوار مختلف این شش قرن پراکنده است نام برد.

دو جنبه ی مختلف در سبک: مغلق گویی و سادگی

با ذکر گلستان سعدی و بهارستان جامی و لمعات عراقی و اخلاق الاشراف عبید زاکانی و جز آن ها بهترین آثار نثر زیبا را نام برده ایم. در درجه ی اول، مؤلفانی مورد بحث اند که هنر و قریحه ی خویش را (مانند حسین واعظ) بیش از همه در زمینه ی نثر زیبا نشان داده اند؛ ولی، در ادواری که ذکرش رفت، کتاب هایی هم با موضوعات آموزنده تألیف یافته که، صرف نظر از افراط در استعمال لغات عربی در آنها، سبکشان چنان مصنوع است که ناگزیر باید آن را در ردیف ابداعات هنری قرار داد. چنین رغبت و تمایلی در دوران پیش از مغول نیز موجود بود و هر دوره ی بعدی، به سهم خود، بر تکلفات و صنایع بدیعی، هم در ادبیات محض و هم در ادبیات عملی، افزود. مع ذلک، مسیر این تطور به خط مستقیم نبوده، بلکه کاملاً در هم پیچیده است. تشریح جامع و مدلل این سیر را مدیون استاد بزرگ و فراموش نشدنی شعر و ادب کلاسیک و مدرن محمد بهار(2) هستیم. هر چند نمی توان منکر شد که سیر اصلی در جهت ازدیاد تصنع است و البته، گاه به گاه، انحرافاتی نیز پدید می آید که خیلی دامنه دار است؛ ولی، با این همه، این تنها سیر تحول نیست. سعیدی نفیسی(3) نویسندگان متعددی را به تصریح نام می برد که حتی در بحبوحه ی رونق تزیینات شاعرانه به سادگی بیان و پرهیز از حشو و زواید بیش تر راغب اند. پس همواره دو جریان به موازات یکدیگر وجود داشت و، در عین حال، سبکی که مدام بر تصنعش می افزود بر دیگری که سادگی را ترجیح می داد بی تأثیر نمی ماند. توجه ما معطوف به آثار واقعاً شگفت انگیزی (مثل تاریخ منثور وصاف و یا انوار سهیلی حسین واعظ در زمینه ی ادبیات محض) است که مورد تحسین قرار گرفت و با به کار بردن مبالغات بیش تری از آن ها اقتضا شد (مانند دره ی نادره میرزا مهدی خان) پژوهندگان مدرن ایرانی با تلویح و تعریض اصرار عجیبی در بیان این معنی دارند که در آن دوران تعداد زیادی نویسندگان ساده نویس می زیسته اند؛ ولی، به نظر من، یک ناظر اروپایی هنگام قضاوت درباره ی سادگی سبک نویسندگان مختلف غالباً نظر دیگری خواهد داشت. باید توجه داشت که میان سادگی نخستین آثار مثنور و بهارستان جامی تفاوت از زمین تا آسمان است. بی گمان، در مورد اخیر، سادگی مورد بحث فقط نسبی است و نیز باید در نظر داشت که انواع مختلف نثر نیز هر یک به راهی رفته اند. لازم به تذکر است که صرف به کار بردن واژه های تازی، هر اندازه هم که در آن افراط شده باشد، بنفسه نشانه ی سبک متکلف نیست. دلیلی بر این معنی کتاب هایی است که در حکمت، کلام، قضا، علوم طبیعی و نظایر آن نگارش یافته است. کتاب های تاریخی شامل انواع سبک های مختلف من جمله شیوه های بسیار متصنع است؛ ولی، تصوف؛ به طور کلی، شیوه ی بیانی ساده تر دارد. رشته هایی که بیش از همه در معرض تکلفات اغراق آمیز قرار دارد عبارت است از تاریخ و منشآت. در ادبیات محض نیز کیفیت مشابهی حکم فرماست. سبک آن غالباً مشحون از استعارات و مطایبات و تکلف و اطناب ممل است. عبارات از لحاظ معانی فقیر و حتی گاهی میان تهی است. در به کار بردن واژه های تازی تا آخرین حد امکان افراط شده، چنان که این ابداعات ادبی صرفاً برای خوش ذوق های حرفه ای قابل فهم است. نیازمندی های واقعی زندگی مطلقاً محل اعتنا نیست. این شیوه، یا بهتر بگوییم این شیوه ی ناهنجار، تا دوران قائم مقام (وفات: 251هـ.) دوام یافت و او نخستین کسی بود که آن را مکاتبات دولتی منسوخ ساخت، لکن در هندوستان از ایران هم بیش تر مورد توجه بود و دیرتر پایید. بی جهت نبود که در امتحانات سطح بالا که از کارمندان انگلیسی برای خدمت در هندوستان به عمل می آمد من جمله آشنایی کامل آنان با انوار سهیلی، که مالامال از این تکلفات است، ضروری بود. این سبک نگارش رواج عجیبی یافت و ششصد سال تمام بر ابیات ایران حکم فرما بود. از این روست که ناگزیریم ذیلاً به ذکر مشهورترین آثار اکتفا کنیم که بخش بزرگی از آن شامل نثرهای آموزنده است.

حسین واعظ، معلمان اخلاق

یک نثر نویس والا جاه کمال الدین حسین واعظ کاشفی (وفات: 910هـ.) از مردم سبزوار است که آثار فوق العاده زیادی از خود به جای گذارده است. وی در هرات واعظ بود و شهرتش، در درجه ی اول، به خاطر تحریر نوینی است که از کتاب تمثیلی کلیله و دمنه کرده و آن را بنابر تخلص حامی خود، نظام الدین امیر شیخ احمد شاعر (وفات: 907هـ.)، انوار سهیلی نامیده است. انگیزه ی نگارش این کتاب آن بود که سبک نسبتاً ساده ی ترجمه کلاسیک ابوالمعالی نصرالله دیگر موافق ذوق تکلف پسند آن عصر نبود و حسین واعظ، بیش از حد لزوم، این خواسته را اجابت گفت. سپس، علی چلبی (وفات: 950هـ)، بر اساس انوار سهیلی که قبول عامه یافته بود، همایون نامه را به ترکی عثمانی پرداخت. کتاب انوار سهیلی که گذشته از محبوبیت فوق العاده ای که به نفسه داشت جنبه ی کتاب درسی هم یافته بود متأسفانه بر پیشانی سبک ادبی فارسی داغی زشت نهاده که محو آن میسر نیست. شگفت آن که، ساده کردن و هم چنین اشاعه ی این کتاب در هندوستان انجام یافت که بیش از هر جای دیگر پای بند تصنع و تکلف بود (996هـ.): ابوالفضل بن مبارک، مورخ به نام و وزیر اکبر شاه، فرمان خردمندانه ی ولی نعمت خود را که تکلف انوار سهیلی در نظرش طاقت فرسا می نمود اجرا کرد و کتاب عیار دانش را نگاشت. دیگر از مؤلفات حسین واعظ روضه الشهداست که مخصوصاً شامل وقایع مربوط به شهادت امام حسین (ع) نواده کهتر پیامبر (ص) است و، مهم تر از آن، کتاب اخلاق محسنی مؤلف به سال 900هـ. است. کتاب اخیر جزء یک ردیف کتاب های اخلاق است که نخستین آنها اخلاق ناصری (633هـ.)، تألیف نصیرالدین طوسی، (تولد 597 /1201، وفات 672 /1274) است. وی مشاور هلاگو و نظریاتش نزد او سخت محترم بود. نصیرالدین منجمی برجسته و صاحب تألیفات متعدد علمی به تازی و پراسی و، در عین حال، نصیرالدین منجمی برجسته و صاحب تألیفات متعدد علمی به تازی و پارسی و، در عین حال، یک معلم اخلاق بسیار شگفت بود(4)، از آن که در آن واحد به حشاشیون و دشمنان آن ها، یعنی مغولان، هر دو، خدمت می کرد و در برانداختن آخرین خلیفه ی عباسی دست داشت که، به زعم عده ای، به سائقه ی پیروی وی از مذهب تشیع بوده است. چنان که می دانیم، کتاب خود مخصوصاً دیباچه ی آن را از ابتدا طبق ذوق و نظر مخدومان خود، یعنی فرمان روایان الموت، نگاشته و بعداً در عهد هلاگو، بر اندازنده ی حشاشیون، در آن تجیدد نظر اساسی کرده است(5). نصیرالدین متعذر به آن است که در تحریر اولیه ی کتاب خود اسیر حکم و نظر حشاشیون و ناگزیر از رعایت نظریات آنان بوده است. طبیعی است که در اوضاع و احوال جدید همش مصروف بر آن بود که حتی الامکان بر گذشته ی خود پرده افکند. کتاب اخلاق جلالی، نگارش فیلسوف جلال الدین محمد دوانی (وفات: 908 هـ) ، که عنوان صحیح ترش لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق (872 تا 82هـ.) و متکلف ترین کتاب های اخلاق است بر کتاب اخلاق ناصری متکی است که خود از منابع عربی مایه گرفته است. در این جا، این سؤال پیش می آید که نامه ای که همین دانشمند به پارسی «سرهم انشا کرده از کدام منبع روان شناسی سرچشمه گرفته است(6).

وصاف - سده ی هشت هـ.

(و مقلد او مهدی خان - سده ی دوازده هـ.)

یکی از کتاب های نفیس تاریخی که دوره ی مغول بدان ممتاز است از تاریخ جهانگشا (یعنی چنگیز) تألیف علاءالدین عطاملک جوینی نیز، که خود سبکی سخت متکلف دارد، بسی فراتر رفته و نمونه ی هراس انگیز یک نثر مصنوع فنی تاریخی است. این کتاب تاریخ وصاف و عنوان کامل آن تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار است که تا آخرین حد امکان در آن تصنع و تکلف به کار رفته و در توصیف روی دادهای سال های 728-655هـ (هلاگو - ابوسعید) است. مؤلفش شرف الدین عبدالله(7)، ملقب به وصاف الحضره، از مردم شیراز (663هـ، وفات؟) است. این اثر در حقیقت مجموعه ی بزرگی از انشاپردازی هاست، خاصه که مؤلف بشخصه اذعان دارد که توجهش بالاخص معطوف به سبک نگارش بوده روی دادهای تاریخی را فقط به منزله ی مبنایی برای کتاب تلقی کرده است. وصاف، بر اثر مبالغه ی بیش از حد در استعمال لغات عربی و تصنع فوق العاده و استعارات و تشبیهات ملال انگیز، در زمره ی کسانی است که بزرگ ترین لطمه را به نثر فارسی وارد آورده اند و به طور مداوم آن را در این جهت منفی متأثر داشته اند. (قصیده ی وی درباره ی عروضی و هنر شاعری جلوه گاه یک «قریحه ی » سرشار است). شگفت آن که کتاب تاریخ وی، با این همه، شامل مقدار زیادی اطلاعات فوق العاده با ارزش است، ولی برای دسترسی یافتن به آن باید از میان انبوه مبالغات تکلفات نامأنوس و نالازم راهی گشود(8). برای آن که معلوم شود که در دوره ی مغول تاریخ نویسی ایران به چه پایه ی رفیعی رسید باید اشاره کرد که مورخان تنها به ذکر و بررسی مسائل خارجی اکتفا نکرده، بلکه در مورد هر ایلخان به ذکر جزئیات پرداخته اوضاع داخلی کشور را تشریح می کنند. این شیوه، بیش از همه، در جامع التواریخ رشید الدین فضل الله (مقتول به سال 718هـ) مشهود است.(9) لکن، در دوره ی انحطاط، کیفیت دیگری حکم فرماست: گویی تاریخ نویسان هدف اصلی نگارش خود را از یاد برده اند. در دوران آخرین شاهان صفوی، سعی می شد که با عبارت پردازی های عجیب و غریب آرامش مرگ باری را که در این زمینه پدید آمده بود پوشیده دارند. یکی از متکلف ترین این انشا پردازان نظام الدین محمد هادی الحسینی الصفوی معروف به مهدی خان است وی دبیر (منشی الممالک ) و مورخ نادرشاه و دارای منشآت است و تبحری فوق العاده در دستور زبان جغتایی دارد و حتی فیزیک دان است. در تاریخ جهانگشای نادری (که میرزا علی عسکر آن را تصحیح کرده)(10) و در دره ی نادره (که ایهام به نام نادرشاه در آن کاملاً آشکار است) به توصیف ولی نعمت و فرمان روای خود پرداخته است. محتویات دره تقریباً با تاریخ مطابقت دارد؛ ولی، از لحاظ تصنع و شیوه ی نگارش، تمام آن چه را تا آن زمان وجود داشته تحت الشعاع قرار داده است. مهدی فرمان یافته بود که با روحانیان مسیحی در ترجمه ی انجیل به فارسی همکاری کند و به واسطه ی این شرکت در نقشه ی اصلاحات دینی نادر بود که مهدی خان را، پس از قتل ولی نعمتش، به خدانشناسی متهم ساختند.(11) کتاب مبانی اللغات او یک دستور زبان جغتایی است که به فارسی نوشته شده. نگارش این کتاب مرهون اهتمامی است که مهدی خان، از اوان جوانی، برای درک کامل آن شاعر محبوب خود نوایی داشت و، به این منظور، به جمع آوری و تدوین مطالب و دقایق زبان مزبور پرداخت.

رسایل هندی، انشا، تذکره و امثال آن

رسایل جولانگاه مناسبی برای نویسندگان هندی بود که از آن برای عبارت پردازی های متکلف و متصنع، هم لفظ و هم در معنی، به نیکوترین وجهی استفاده می کردند. در این عرصه، سردستگان نورالدین محمد ظهوری و ملاطغرا در سده ی یازده هجری و نعمت خان علی (وفات: تقریباً 1122هـ) هستند و در رأس همه بیدل نابغه قرار دارد. در نامه نگاری نیز، که آن هم شاخ های از درخت شعر و ادب ایرانی و هندی و ترک است و در پرورش آن دقت و مواظبت بی حد و حصر به کارمی رفت، همین سبک مصنوع و مستعار مورد پسند است. البته، نخستین حکم رانان مغول روی خوشی به این سبک نشان ندادند، با وجود این، قادر به سد راه آن نگشتند و سرانجام ناچار آن را به حال خود گذاشتند. قواعد و هنرهای نامه نگاری همگی عنوان مشترک «انشا» دارد. انشای ایرانی غالباً از حدود کتاب های مشابه ما فراتر می رود، زیرا تنها شامل انواع مکاتبات خصوصی و من جمله مسائل اجتماعی و عشقی یا احساسی نیست، بلکه متضمن نامه های دولتی و سیاسی نیز هست. نمونه هایی را که در آن ذکر می شود ممکن است صرفاً برای همین منظور ابداع کرده و یا از مکاتباتی که واقعاً صورت گرفته بدون توجه به این که متعلق به چه دورانی از زندگی نامه ی اشخاص بی اهمیت نیست، هر چند که کمیت مطالب قابل استفاده آن ها با لفاظی هایی که در آن ها به کار رفته نسبت معکوس دارد. نظر ادیبان کلاسیک نسبت به این کتاب ها از این جا معلوم می شود که مردی چون جامی نیز انشایی تألیف کرده(12) و آن را دون شأن خود ندانسته است. از این گونه منشآت و مجموعه های نامه ها تعداد زیادی وجود دارد (13). بدیهی است که شاعران و ادیبان مدام با یکدیگر در مکاتبه بوده اند. مجله ی ارمغان و هم چنین مجلات دیگر به مناسب هایی، گاه به گاه، نمونه هایی از نامه های مهم ترین شخصیت های ادب کلاسیک را چاپ می کردند.
تعداد تذکره ها و مجموعه های زندگی نامه ها و برگزیده های آثار زیاد است. همه ی این ها در حقیقت به منزله ی کوشش هایی است که در ایران برای تدوین تاریخ ادبیات به عمل آمده و، با وجود همه ی ابتدایی بودن و نقایصی که از لحاظ دقت دارد، منابع فوق العاده ذی قیمتی برای کسب اطلاعات و اخبار است. بهترین نمونه ی این تذکره ها، که شاخص عصر خود هست، تذکره امیر دولتشاه سمرقندی (وفات: 900هـ؟) است که برای اروپاییان، مدت های مدید، به اصطلاح کتاب دستی ادبیات فارسی بود. این کتاب شامل شرح حال شخصیت های ادبی از زمان تهاجم تازیان تا سال 892هـ است. دولتشاه توانسته است مطالب زیادی را جمع آوری کرده به طرز جالبی عرضه کند، ولی متأسفانه لغزش هایی دارد که در سراسر این کتاب قدم به قدم به آن بر می خوریم(14). پاره ای از تذکره ها جنبه ی عمومی داشته و برخی ناظر بر منطقه ای خاص و بعضی نیز محدود به معاصران است. برخی از آنها بر حسب تقدم تاریخی و برخی دیگر به ترتیب حروف تهجی، مناطق جغرافیایی، مراتب طبقاتی و یا به نحوی دیگر مرتب شده اند. برگزیدن قطعات نمونه همیشه موفقت آمیز نیست. از این لحاظ (بنا به اظهار شفاهی پروفسور سعید نفیسی)، خلاصه الاشعار تقی کاشانی، از سال 1016 هـ ( مقصود تحریر ثانوی و گسترش یافته ی آن است) مستثنا است. صائب شاعر کتاب بسیار نفیسی از برگزیده های آثار دیگران تألیف کرده که بسیار مورد استفاده ی اخلافش قرار گرفته است. بر تعداد زیاد تذکره ها و منتخبات آثاری که می شناسیم، مدام، به علت کشفیت تازه، افزوده می شود که در این جا از چند فقره ی آن ها بدون داشتن نظر خاصی نام می بریم. مونس الاحرار فی دقایق الاشعار تألیف محمد بن بدر جاجرمی، از سال 741هـ(15)؛ تذکره ی حسن نثاری که از لحاظ تشریح حیات فرهنگی آسیای مرکزی در سده ی دهم هجری حائز اهمیت است؛ برگزیده ی آثار شاعران قائنات در سده ی سیزده هجری (16) و جز آن ها. ادبیات از لحاظ کتاب های مربوط به صناعت شعری و عروض و قافیه بسیار غنی است. در این مورد نیز جامی تبحر همه ی جانبه ی خود را نشان داده است.

ادبیات محض

با وجود همه ی تصنعات معمول، منثوراتی که صرفاً جنبه ی داستانی داشته عاری از هرگونه استعاره و کنایه و حکمت باشد همواره مورد علاقه است. برای آن قسمت از این آثار که از ابداعات عامیانه است بخش ویژه ای از این کتاب تخصیص داده شده است و در این جا فقط چند کلمه ای به اجمال درباره ی آن بیان می شود. رمان های مفصلی در دست داریم که غالباً مؤلفان آن ها ناشناخته اند. موضوعات این رمان ها، چون گذشته، از مضامین تخیلی شهسورای و زندگی بدوی ها و گاهی هم از افسانه های مذهبی مایه می گیرد. و نیز داستان های کوتاه تر و مستقلی از نوع رمانتیک یا افسانه ای هست که مؤلفانشان، تقریباً بلااستثنا، نامعلوم اند. این داستان ها از همان نوع دسته ی قبلی و فوق العاده محبوب است. در این کتاب ها، طنزگویی نیز به صورت مطایباتی از حوادث زندگی معرکه گیران و آوراه گردان می آید که سرانجام تلطیف شد و تبدیل به «مقامات» می شود. از طوطی نامه به عنان نمونه ی شاخص مجموعه ای از افسانه ها و روی دادها که به صورت درج داستان در داستان آمده نام بردیم و هم چنین به مجموعه ی تمثیلات کلیله و دمنه، که مهم ترین این نوع کتاب هاست، پیش از این اشاره شد. تعداد نظیره هایی که بر گلستان نوشته شده، روی هم رفته، بدان اندازه که قاعدتاً انتظار می رود نیست و مهم ترین آن ها بهارستان جامی است. این ها در زمره ی کتاب هایی است که در آن ها داستان ها، سرگذشت ها و حکایت ها جمع آوری و بر حسب مضامینشان مرتب شده است. در این جا، از اته (17) پیروی کرده، با رعایت ایجاز، از تراجم احوال پیامبران (تحت عنوان کلی قصص الانبیا) و هم چنین به طور کلی از مجموعه های زندگی نامه ها نام می بریم. علی بن حسین واعظ کاشفی، پسر مؤلف مشهور انوار سهیلی، متخلص به صافی، مجموعه ای از لطایف و حکایات به نام لطایف الطوایف (یا لطایف الظرایف) تألیف و آن را بر حسب طبقات مختلف اجتماع مرتب کرده است. ولی کتاب های هم داریم که فاقد تقسیم بندی از نظر گاه خاصی است. در میان تمثیلاتی که به صورت تفکرات عرفانی تألیف شده جالب تر از همه داستان تمثیلی حسن و عشق و یا حسن و دل است که تحریرهای چندی از آن از مؤلفان مختلف، بالاخص فتاحی، وجود دارد که سه شرح به زبان ترکی عثمانی بر آن نوشته شده است. ولی، با اشاره به این اثر، مجدداً ذکر کتابی رابه میان آوردیم که بیانش مستعار است.

کتاب های آموزنده

در نتیجه ی سقوط خلافت بغداد، نفوذ سیاسی زبان عربی بالقطع و برای همیشه بر افتاد؛ لکن، نفوذ فرهنگی بر جای ماند، هر چند که آن هم، نظیر اولویتی که در گذشته زبان لاتین در اروپا داشت، اندک اندک کاهش می یافت. تعداد ایرانیانی که به تازی شعر می سرایند به حداقل می رسد، لکن این زبان هنوز مقام خود را در علوم طبیعی، علوم دقیقه و بعضی از علوم انسانی حفظ می کند. مستحکم ترین پایگاه های زبان عربی علم کلام، فقه و فلسفه است؛ ولی، در دوران صفویه که تبلیغات نیرومند و پرهیاهوی شیعه به عنوان مذهب رسمی دولتی طبقات بزرگ جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد، فارسی مخصوصاً در علم کلام و فقه نفوذ می کند. وانگهی، ما نباید هنگام داوری درباره ی علوم در سرزمین های شرقی اسلامی در دوران بعد از مغول همان معیارهای پیش از آن دوره را در نظر بگیریم. شاید در هیچ زمینه ی دیگری اختلاف میان آن چه پیش از چنگیز وجود داشت و آن چه پس از او پدید آمد مانند آثار و تألیفات علمی چشم گیر نباشد. اندیشه های بزرگ و هدف های عالی کاملاً از میان رفته است و به جای آن تألیف و اقتباس صرف از آثار دیگران و ریاکاری و سالوس بازی متداول گشته. با بر آمدن دانشمندی ایرانی در صحنه ی فرهنگ نویسی عربی در هیئت محمد فیروزآبادی (وفات: 817هـ) چنان می نمود که انعکاسی از دوران های گذشته به گوش می رسد. وی مؤلف قاموس است که پس از صحاح تألیف جوهری (وفات: 392هـ)، که او هم ایرانی است، رایج ترین فرهنگ عربی است. این فصل را با ذکر دو چهره ی درخشان پایان می دهیم: سعدالدین مسعود تفتازانی (وفات: 791هـ)؛ یکی از بزرگ ترین دانشمندان اسلام، و دوست و رقیبش، علی جرجانی (وفات: 816هـ). هر دو، طوعاً و کرهاً؛ در سمرقند عهد تیموری به وعظ و خطابه می پرداختند و کتاب های خود را منحصراً به تازی می نگاشتند. (انتساب نادرست یک ترجمه ی ترکی عثمانی از بوستان، مربوط به اوایل تشکیل ادبیات عثمانی، به تفتازانی از آن روست که مترجم آن همین نام و نام خانوادگی را داشته است).

پی نوشت ها :

1. در حال حاضر، دوست من، پروفسور دکتر فلیکس تاوئر، مشغول نگارش کتابی راجع به منثورات علمی و آموزنده است که عن قریب منتشر خواهد شد.[1]
2. سبک شناسی، جلد 2و3.
3. نفیسی، پیش گفتار بر شاه کارها (کتاب نامه C)، ص 8-14.
4. «که راجع به او پروفسور لوی اظهار نظر می کند که قضاوت تاریخ درباره اش فوق العاده نامساعد است» ـــــ .Arberry, Class. Pers. Lit. 253
5. جلال الدین همایی، مقدمه ی قدیمی اخلاق ناصری، مجله ی دانشکده ی ادبیات تهران 3/3، 1335 شمسی، ص 17-25.
6. ارمغان 22، 14 به بعد.
7. Story: Sihabu'd-din' Add'ullah "Saraf"
8. آثاری با همین سبک متکلف که به حکم تعداد قابل ملاحظه ی نسخه های خطی که از آن ها به جای مانده به منتها درجه محبوب بوده اند: تاریخ آل مظفر تألیف معین الدین یزدی تحت عنوان مواهب الهی (!!) از سال 67-757؛ تاریخ تیمور تألیف شرق الدین علی یزدی موسوم به شرف نامه (5) از سال 828 هـ و شاید هم تاریخ عالم آرای عباسی، تألیف اسکندر منشی.
9. ؛.Barthold-Hinz, Die pers. Inschrift 249 et seq
کریمسکی 3، ص 47 به این کتاب به عنوان ثمره ی یک کار دسته جمعی اشاره می کند؛ شپولر در Mongolen in Iran[2] ، ص 249، سرقات ادبی را نکوهش می کند.
کریمسکی 3، 51 از تاریخ نویسان ایلخانی انتقاد می کند.
10. بنا به اظهار شفاهی استاد مینوی، شخصی به نام علی عسکر اردوبادی بوده که کتاب های چاپ سنگی را می نوشته و بعید نیست که همین شخص منظور مؤلف باشد.
11. نقشه ی اصلاحات دینی نادرشاه، تا آن جا که در تاریخ آمده، عبارت از کوششی بوده که وی برای قبولاندن مذهب شیعه جعفری درردیف مذاهب چهارگانه ی اهل سنت مبذول می داشت و معلوم نیست به چه علت مؤلف آن را به اتهام مهدی خان به خدانشناسی (؟) ربط داده است.
12. انشای جامی، نورالدین عبدالرحمن، لاهور، 1286ق.
13. کریمسکی 3، 135.
14. سبک شنای 3؛ 186 به بعد.
15. کتاب نامه ذیل عنوان Qazvini, An Account of the mu'nis ج1، چاپ میر صالحی طبیبی، 1337 شمسی.
16. کتاب نامه ی ذیل عنوان Boldyrev (Bib.D) and Bertel,s.
17. Ethe GIPh 2, 317 et seq.
پانوشت ها:
1. در نسخه ی انگلیسی این پی نوشت نیامده و از این جهت مشخصات این کتاب معلوم نشد.
2. در نسخه ی آلمانی اشتباهاً شرف نامه قید شده. عنوان صحیح کتاب ظفرنامه است.

منبع : ریپکا، یان، با همکاری اوتاکار کلیما؛ (1354)، تاریخ ادبیات ایران( از دوران باستان تا قاجاریه)، عیسی شهابی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم: زمستان 1385.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.