اصطلاح شناسی سیاسی

جریان فکری- سیاسی: جریان به معنای جاری شدن و روان شدن است و منظور از جریان فکری- سیاسی، حرکتی است اعتقادی با جهت گیری به سوی کسب قدرت در جامعه که در درون خود گروههای ذینفوذ، فشار، احزاب، نهادها،
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصطلاح شناسی سیاسی
اصطلاح شناسی سیاسی

نویسنده: آیت مظفری




 
1. جریان فکری- سیاسی: جریان به معنای جاری شدن و روان شدن است و منظور از جریان فکری- سیاسی، حرکتی است اعتقادی با جهت گیری به سوی کسب قدرت در جامعه که در درون خود گروههای ذینفوذ، فشار، احزاب، نهادها، سازمانها، انجمن ها، جناح ها و حتی جبه های فکری- سیاسی را داراست.
جریان فکری- سیاسی، فراتر از حزب، جناح و جبهه مطرح است، پدیده ای است پویا و زنده که از یک دین، مکتب یا ایدئولوژی برخوردار بوده، در زمان مشخصی پدیدار گشته، در مکان اولیه اش رشد و نمو کرده، سپس حوزه های ملی یا فراملی را در نور دیده، بر نیروهای اجتماعی قدرت و سیاست تأثیر می گذارد. جریان فکری- سیاسی دارای مبدأ یا منشأ، مسیر یا بستر و مقصد یا هدفی است که در آن روان است. هدف های یک جریان بدستگیری حاکمیت در یک جامعه و استقرار ارزش ها و رژیم سیاسی مورد نظر خود است.
2- جبهه فکری- سیاسی: جبهه فکری سیاسی متشکل از چند حزب است که با توجه به شخصیت یا هدف مشترک متحد شده و برای رسیدن به مقصود به مبارزه می پردازد. یک جبهه ممکن است از احزاب با ایدئولوژی مختلف و یا همگن تشکیل شود. مثلاً چند حزب اسلامی با ائتلاف یک جبهه را تشکیل دهند و یا احزاب ملی گرا، کمونیست و اسلامی با هم یک جبهه را به وجود آورند. جبهه های فکری سیاسی مادامی که هدف مشترک پابرجاست معمولاً تداوم می یابند. امّا با رسیدن به هدف، اختلافات آشکارتر شده و بویژه با مرگ یا کنار رفتن شخصیت محوری آن دچار فروپاشی می شوند.
3. جناح های فکری- سیاسی: این مفهوم در علوم سیاسی تعریف مورد توافقی ندارد. از این اصطلاح سه معنا اراده می شود:
1. به معنای گروه بندی داخل یک حزب سیاسی
2. به معنای گروه بندی در جنگ داخلی
3. به معنای رقابت در داخل یک نظام حکومتی
امّا آنچه در اینجا منظور می شود، گرایش هایی است که در داخل یک دستگاه سیاسی (اعم از حزب، جبهه، جریان) در برابر هم وجود دارد. (1)
یاد آور می شویم که اگر گرایش های متقابل در درون دو دستگاه سیاسی وجود داشته باشد دیگر مفهوم جناح درباره آن صادق نیست.
4. ائتلاف (Coalition): به توافق موقت احزاب و گروه های سیاسی به منظور رسیدن به هدف های سیاسی و پارلمانی گفته می شود. (2)
5. اپوزیسیون: به احزاب، گروهها و جریان های مخالف یک نظام سیاسی و یا ضد انقلاب اطلاق می شود. جریان های اپوزیسیونی به دلیل تضادهای ایدئولوژیک، سیاسی و منافع اقتصادی در برابر یک رژیم به مبارزه می پردازند.
آنان علاوه بر این که ایدئولوژی های مختل دارند، ممکن است در داخل یا خارج از کشور فعال بوده و راهبردهای مبارزه با رژیم یا انقلاب از سوی آنان متفاوت باشد، یعنی طیفی از آنها به مبارزه غیر قهر آمیز و بخشی به مبارزه خشونت آمیز و براندازانه روی آورند.
6. حزب سیاسی (Political Party) : حزب سیاسی به مفهوم گردهمایی افرادی است با ایده و هدف مشترک به مظور دستیابی به قدرت. برای بوجود آمدن یک حزب سیاسی شرایط زیر لازم است:
1. توافق بر سر اصول بنیادی میان افراد تشکیل دهنده.
2. وجود تشکیلات مرکزی (رهبری و کادر رهبری)
3. وجود شعبه هائیکه با مرکز پیوند و ارتباط داشته باشد.
4. پشتیبانی مردم.
5. کوشش برای دست یافتن به قدرت سیاسی. (3)
7. گروهای ذینفوذ (Interest groups): گروه ذینفع، ذینفو‌ذ یا فشار به تجمع عده ای گفته می شود که:
1. دارای منافع، هدفها و شیوه نگرش مشترک هستند.
2. به خاطر پیش برد، حفظ یا نیل به این هدف ها و شیوه نگرش گردهم آمده باشند.
3. با وجود تشکیل گروه، مصمم به در دست گرفتن مستقیم حکومت نبوده بیشتر در پی تأثیر گذاری برحاکمان اند. (4)
8. نیروهای اجتماعی: مجموعه طبقات و گروههایی هستند که بر روی زندگی سیاسی تأثیر می گذارند. نیروهای اجتماعی مرکب از افرای است که دارای وجوه همسانی از نظر علایق ارزشی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن بوده، به شکرت در حیات سیاسی اعم از قبضه قدرت، اداره جامعه، نهادهای سیاسی و مشکارکت در تصمیم گیرهای و سیاستگذاریها علاقه مندند. (5)
9. مکتب سیاسی: مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی سیاسی است که هادی و راهنمای عمل سیاسی رهبران و پیروان آن مکتب است.
10. ایدئولوژی: منظومه و مجموعه ای از افکار مدون مشتمل بر باید و نباید های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که راهنمای عمل پیروان بوده و می تواند زیر بنای یک رژیم سیاسی شود.
11. اسلام گرا: به گروه ها، احزاب، نهادها و جریان هایی گفته می شود که به حاکمیت اصول، ارزشها و شعائر اسلام بر همه شئون جامعه اعتقاد دارند.
12. سلطنت طلب: منظور افراد یا گروههایی است که در پی حاکمیت یک خاندان سلطنتی و نظام موروثی بر کشورند. سلطنت طلبان در دو دسته کلی مطلقه و مشروطه تقسیم می شوند. گروه اول هیچ قید و شرطی را برای محدودیت حاکمیت شاه نمی پذیرند امّا گروه دوم خواهان سلطنت شاه هستند. این گروه شاه را بیشتر مقامی تشریفاتی می خواهند و اختیارات او را مشروط به تصویب مجلس یا پارلمان می کنند.
13. مارکسیست: به پیروان افکار کارل مارکس و فریدریش انگلیس آلمانی اطلاق می شود و خود به شعبه های مختلفی متناسب با رهبران بعدی مانند لنین، استالین، مائو و دیگران تقسیم می شود.
14. ملی گرا: به افراد یا گروههایی اطلاق می شود که بر هویت مشترک یک جامعه (مثلاً ایران) تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم باستانی و زبان مشترک تأکید دارند. ملی گرایان یا ناسیونالیست ها به اصالت یک ملت و یا یک قوم خاص و حق حاکمیت و استقلال آنها معتقدند.
15. التقاطی: به فرد یا گروهی گفته می شود که از نظر مکتب یا ایدئولوژی به ترکیب یا تلفیقی از مکاتب و اندیشه های مختلف معتقد است. یعنی از هر مکتبی بخشی را که مورد پسند اوست، گرفته با مکتب دیگری مخلوط کرده، یک مجموعه نامتجانس به وجود می آورد.
16. تجدد گرائی دینی: یعنی اعتقاد به مبانی مدرنیته غربی (اومانیسم، لیبرالیسم، حقوق بشر غربی، راسیونالیسم، و سیانتیسم) در عین تعلق خاطر به دین.
17. سنت گرا: به کسانی اطلاق می شود که بر حفظ ارزش ها و آداب و رسوم اصیل یا کهن تأکید می کنند.
18. عرف گرا (سکولار): افرادی که معتقدند بر مبانی عرف بشری (عقلانیت عمومی، قرارداد اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و حقوق بشر) و فارغ از آموزه های دینی و حیاتی می بایست، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و سایر امور اجتماع را سامان داد. سکولارها جدایی یا کنار ماندن دین از سیاست، اقتصاد، اجتماع، نظامیگری و سایر امور را خواهانند.
19. قوم گرا: به افراد، گروه ها یا جریان هایی گفته می شود که بر هویت متمایز یکی از اقوام کشور (مانند ایران) همچون آذری- عرب، کرد، بلوچ، و... تأکید داشته، به دنبال مطالبات قومی، خودمختاری، فدرال خواهی یا جدایی طلبی از ملت مادرند. (6)
20. خواص: به افراد صاحب نفوذ و تحلیل، هوشمند و برگزیده، مهم و توانمند در به کارگیری دیگران یا عوام گفته می شود. کسانی که به نحوی در جامعه خاص یا ویژه اند. آنان صاحب قدرت و مقامات سیاسی، پرستیژ، صاحب فکر و اندیشه فن و تجربه و تحصیلات بالا و ثروتمند و یا به نحوی در عوام نفوذ داشته، تلاش می کنند آنان را در راستای اهداف خود به کار گیرند. خواص را می توان در دو جبهه حق و یا باطل تقسیم بندی کرد.
21. عوام: به توده ی مردم از اقشار مختلف اطلاق می شود که فاقد اندیشه و تحلیل بوده، معمولاً تابع جو حاکم در جامعه و دنباله رو خواص اند. آنان ممکن است طرفدار جبهه حق و یا باطل باشند.
22. خودی: به معنای‌ آشنا، اهل و خویش به حامیان و وفاداران به یک دین، مکتب، جریان، جناح، حزب، و گروه و مانند آن گفته می شود که در اعتقاد، گرایش و رفتار از دیگران یا غیرخودی ها جدا هستند.
23. غیر خودی: به غریبه ها، نااهلان و نامحرمان و کسانی اطلاق می شود که مخالف باورها، اصول و ارزش های یک دین، مکتب، جریان و مانند آن هستند، آنان بینش، منش و کنش مغایر و متضاد با خودی ها دارند.
24. متحجر: به فردی اطلاق می شود که از نظر فکر و اندیشه همچون سنگ، انعطافی ندارد. کسی که تنها به سطح و ظواهر توجه کدره به شدت از آن دفاع می کند و به حقیقت یا روح، عمق و باطن امر توجهی ندارد. چنین فرد یا گروهی به مقتضیات زمان و مکان بی توجه است و لذا در پاسخ به نیازهای جدید دچار مشکل اساسی است.
25. منفعل: در نقطه متقابل متحجر قرار دارد، کسی که به سادگی افکار غیر خودی را پذیرفته، در مقابل بیگانگان تسلیم و مرعوب است. چنین فرد یا گروهی با دشمن مرز ندارد و تعصبی در دفاع از اصول و ارزش های خودی نشان نمی دهد، خود باخته است.
26. اصول گرا: به کسانی اطلاق می شود که علاوه بر پایبندی به اصول، ارزشها و احکام شریعت، اصرار بر اجرای همان اصول بنیادی در جامعه دارند امّا متحجّر یا منفعل نیستند.
27. اصلاح طلب: به افرادی گفته می شود که خواهان تغییرات و اصلاح امور جامعه براساس اصول و ارزشهای دینی یا مصلحت اندیشی عقلانی، عرف جدید و تحولات روزگارند. واژه اصلاح در عرف سیاسی سکولار معمولاً معادل Reform و در مقابل انقلاب یا RevoIution قرار دارد یعنی برخی از حکومت ها برای جلوگیری از وقوع انقلاب و کنترل نارضایتی ها اقدام به رفرم یا اصلاحات می کنند، امّا این کلمه در عرف ادبیات سیاسی دینی در مقابل کلمه فساد قراردارد و به هرحرکت اصلاحی برای رفع فساد اطلاق می شود.

پی نوشت ها :

1. سعید برزین، جناح بندی سیاسی در ایران از دهه 1360 تا دوم خرداد 1376 7 ص 4-7.
2. علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ج1، ص 24.
3. نیکلاس آبرکرامبی، اتفن هیل، برایان اس، ترنر، فرهنگ جامعه شناسی.
4. ترجمه حسن پویان، ص 343-345.
5. حسن بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، ص 107.
6. درتعریف برخی از مفاهیم از کتاب جریان شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی (1380-1357) زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، گروه تحقیق جهاد دانشگاهی به سرپرستی کاظم خورمهر، ص 623-636 استفاده شده است.

منبع : مظفری( قنبری) ، آیت، (1341)، جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، قم: زمزم هدایت ، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط