پیش نیازها، اصول وروش های ارتباط درست با جوانان
نامه ی سی ویکم نهج البلاغه مجموعه ی کاملی از آموزش پیش نیازها، اصول و روش های تعلیم و تربیت است و محورهای گوناگونی همانند عوامل تربیت، موانع تربیت، اهداف تربیت، پیش نیازهای تربیت، اقسام تربیت، تربیت دینی، تربیت سیاسی، تربیت عاطفی و... را در بردارد. در این نوشتار، تنها به برخی از پیش نیازها و ظرافت های روان شناختی یا تعلیمی و تربیتی لازم برای برقراری ارتباط تعلیم و تربیتی سازنده با جوانان با استفاده از بخش هایی از نامه ی 31 نهج البلاغه اشاره می شود. چه بسا بتوان این نکات و دستاوردها را الگوی ارتباط با نوجوانان هم قرار داد و با رعایت اصول تعمیم، در دامنه ی گسترده تری از آن بهره گرفت:1.لزوم برقراری روابط تربیتی افقی و همسطح
روابط دو سویه ما با دیگران ممکن است روابطی عمودی یا از بالا به پایین و همراه با تحمیل، واداری و بهره گیری ازابزار قدرت باشد. در این موارد مخاطب انگیزه ای برای پذیرش و هم سویی با ما ندارد. این گونه روابط از بالا به پایین، به ویژه در جاهایی که ما درصدد آموزش و پرورش فراگیر هستیم، کمتر اثرگذار و پذیرفتنی است. از این رو، روابط آموزشی و تربیتی ما با نوجوانان و جوانان باید افقی، متقابل و همراه با درک احساسات، ظرفیت و موقعیت مخاطب باشد، نه به گونه ای عمودی که حالت القا و تلقین می یابد. برخورد هایی که از بالا به پایین صورت می گیرد و مربی می کوشد بر اساس فهم یا انتظارات خود با فراگیر رابطه برقرار کند، معمولاً برخوردهایی کلیشه ای و همراه با پیش داوری است. مربی در ارتباط خود با نوجوان و جوان نمی تواند ارتباط عمودی و از بالا به پایین داشته باشد، بلکه باید ارتباطی افقی، هم سطح و همتراز که حاصل تفاهم و درک طرفینی است، داشته باشد. ایجاد این فضای تربیتی افقی، راهکارهای گوناگونی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:برخی از مربیان و فیلسوفان تعلیم و تربیت امروزه معتقدند که بهترین فرایند تربیت، به ویژه در ارتباط با جوانان، زمانی رخ می دهد که این ارتباط به ارتباطی عاطفی افقی مسبوق باشد، به گونه ای که در آن مربی و متربی همدیگر را درک کرده باشند و بالاتر آنکه مربی در فرایند تربیت، گذشته از اثرگذاری، خود را متعلم نیز بداند. البته چون حضرت علی (علیه السلام) خود، معصوم، پیراسته و برخوردار از برترین نوع آگاهی ها هستند، نقششان جهت دهی و هدایت متربی است، اما پیش از این می کوشند که با فراگیر خود ارتباط افقی برقرار کنند. ناگفته نگذارم که مخاطب این نامه ی امام علی (علیه السلام)، فرزندشان امام حسن (علیه السلام) هستند که در آن هنگام در سنین جوانی و میان سالی بوده اند، اما فرمایش ایشان می تواند به اصلی بزرگ و پیش نیاز مهم ارتباط انسانی اشاره داشته باشد که به ویژه در مورد نوجوانان اهمیت و ضرورت بیشتری پیدا کند؛ زیرا ظرفیت های عاطفی در آنان برجسته تر و فعال تر است. به این دلیل در آغاز نامه، امام هم خودشان و هم طرف مقابلشان را توصیف وتعریف می کنند و این احساس تفاهم و درک طرفینی را این گونه شروع می کنند: من الوالد الفان المقرّ للزمان المدبر للعمر، المستسلم للدّهر... الی المولود المؤمّل ما لا یدرک، السالک سبیل من هلک... .(9)
با این توصیفات، حضرت هم نشان می دهند که طرف مقابلشان را به خوبی می شناسند و هم خودشان را به گونه ای به مخاطبشان معرفی می کنند که متربی نقاط افتراق و اشتراک خود را با مربی بداند.
در فرایند تربیت، گذشته از شناخت و پذیرش نقاط اشتراک، که از راه برقراری ارتباط عاطفی به دست می آید، شناخت نقاط افتراق نیز تربیت را کیفی تر می کند و از جمله ی زیبایی های فرمایش امام علی (علیه السلام) این است که ایشان دست روی یکی از ویژگی های روان شناختی فضای روانی جوان می گذارند و می فرمایند:«المؤمّل ما لا یدرک». جوان شخصیتی است که فضای روانی اش شهر آرزوها و آرمان هاست. او شهروند شهرک آرزوهاست. مسلط ترین گرایش در بخش گرایش های حاکم در شخصیت جوان عبارت اند از: آینده نگری، دورنگری و حتی آرمان گرایی. از این رو، نخستین دریچه ی ارتباط درستِ تربیتی هنگامی گشوده می شود که متربی مطمئن باشد مربی او و شاخص های شخصیتی او را – چنان که هست – شناخته است. چنان که می دانیم آرزومندی و آرمان گرایی و تلاش برای رسیدن به آینده ای روشن و درخشان از جمله ی ویژگی های شخصیت نوجوان هم هست. این گرایش در ساختار شخصیت نوجوانان برجسته تر و پر رنگ تر است. بنابراین شاید از این گفتار امام در داشتن ارتباط با نوجوانان بیشتر و بهتر بتوان بهره گرفت.
از جمله ی راهکارهای دیگر ایجاد ارتباط افقی، ساختن فضای انس، دوستی و صمیمیت است. امام علی (علیه السلام) گام های ارتباط عاطفی خود را در برخی از بخش های این نامه، با به کارگیری واژه ی «یا بُنی» برداشته اند. این واژه 12 یا 13 بار دراین نامه تکرار شده است. عبارت یا بنی در زبان و ادبیات عرب برای «تحبیب» یعنی ابراز و جلب محبت و یا جلب گرایش های عاطفی به کار برده می شود. حضرت می توانستند بگویند: «ای پسرم» یا «ای بزرگ شده ی من» یا واژه ای به کار برند که هیچ پیامی عاطفی دربر نداشته باشد، اما ایشان ظریف ترین ارتباط عاطفی را با فرزند خود، این چنین برقرار می کنند. ای دل بندم، ای عزیزم، ای کسی که دوستت دارم. أی بنی، انّی لما رأیتنی قد بلغت سنّاً، ورأیتنی أزداد وهناً بادرت بوصیتی الیک.(10) بنابراین، مربی و آموزشگر هنگامی در کار تربیتی خود، به ویژه در برخورد با جوان، موفق است که بتواند پل ارتباطی تفاهم آمیز و افقی ایجاد کند، به گونه ای که فراگیر احساس کند که مربیِ او نه تنها از دانش تربیتی برخوردار است، بلکه ابعاد وجودی و ظرافت های وجودی و منزلت متربی خود را شناخته و به خوبی وی را درک کرده است و می تواند به راحتی و به گرمی با او ارتباط برقرار کند.
2.مدد رسانی شناختی متربی
جوانی و به ویژه نوجوانی دورانی است که در آن بسیاری از قابلیت ها و توانایی های جوان و نوجوان ناشکفته است؛ آنان هنوز نوش و نیش دنیا، تلخ و شیرین، و سرد و گرم زندگی را نچشیده اند و برای پوییدن راه زندگی آینده و درک از خود، قابلیت ها و بایدها و نبایدها، نیازمند آگاهی های بی شماری هستند.معمولاً برای به دست آوردن اطلاعات، دو راه اساسی وجود دارد:
الف)روش آزمون و خطا: برخی از دانشمندان علوم طبیعی می گویند: بهترین راه تسخیر و مهار طبیعت و منابع طبیعی، بهره برداری از روش آزمون و خطاست، رفتن به سمت طبیعت و آزمون کردن گزینه های احتمالی و به دست آوردن بهترین راهی که پاسخ بهتری می دهد.
ب)روش بهره بری از تجربه ها، دانش و اطلاعات ناب دیگران: امیرمؤمنان (علیه السلام) در این نامه می فرمایند که عمر جوان و نوجوان عزیزتر از آن است که برای تکرار و تجربه دوباره ی تلخی ها صرف شود. یکی از دغدغه هایی که مربی باید داشته باشد، این است که از اطلاعات و داشته های خود و دیگران متربی را امداد شناختی کند و او را از تکرار تک تک تلخی ها و شیرینی ها و فراز و نشیب ها بی نیاز سازد. این نکته راحضرت چنین بیان می فرمایند:
أی بنی، إنّی و إن لم أکن عمّرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی أعمالهم، و فکرت فی أخبارهم، و سرت فی آثارهم حتی عدت کأحدهم، بلی کأنی بما إنتهی إلی من أمورهم قد عمّرت مع أوّلهم الی آخرهم، فعرفت صفو ذلک من کدره، و نفعه من ضرره، فاستخلصت لک من کلٍّ امر نخیله.(11) گر چه عمر پدر تو به درازای عمر آدمیان روی این کره خاکی نیست، اما من در داستان زندگی ساکنان این کره اندیشیدم و در اخبار زندگی آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم؛ چنان که گویی با این مراجعه و بازنگری، پدر تو بازمانده ای است از زمان حضرت آدم – علیه سلام الله – که تاکنون همچنان شاهد حوادث و فراز و نشیب های زندگی آدمیان بوده است. در سایه ی اندیشیدن من در راز شکست و پیروزی آنها، گویا از آغاز هبوط آدم بر روی این کره ی خاکی همراه با همه ی عصرها و نسل ها بوده ام. من این اطلاعات را دسته بندی کرده ام و برای تو به یادگار می گذارم.
امداد شناختی مربی زمانی کامل است که در آغاز، خود اطلاعات را دریافت کند، آن گاه آنها را بازنگری و پالایش نماید و سرانجام، اطلاعات پالایش یافته و برگزیده را به گونه ای دسته بندی شده و با توجه به ظرفیت های شناختی و عاطفی مخاطب خود در اختیار وی قرار دهد. حضرت نیز در این زمینه می فرماید: من چکیده ی پالایش یافته ترین اطلاعات و داده های مربوط به گذشتگان را در اختیار تو قرارمی دهم. دانش و اطلاعات من در هم ریخته و گیج کننده نیست، به خوبی طبقه بندی شده و جهت دهنده است. دوست ندارم تو را با انبوه گیج کننده ای از اطلاعات و تجربیات درست و نادرست مواجه کنم که دچار شوک یا درهم ریختگی اطلاعاتی بشوی!
ناگفته نگذارم که نکات و گوشزدهای امام به خوبی برای مخاطبان نوجوان تعمیم پذیر است. از این رو، از آغاز این نوشته کوشیده ام برداشت های تربیتی از نامه ی امام را به گستره ی نوجوانی که سیزده تا بیست سالگی است، تعمیم دهم.
همچنین امداد رسانی شناختی در تعلیم و تربیت معمولاً هنگامی به خوبی اجرا می شود که مربی در نظر متربی دارای حیثیت و منزلتی برتر باشد و در نتیجه، به سبب این احساس اعتماد و اعتبار، از مربی اثر بپذیرد و به سخنان او گوش فرا دهد. به همین دلیل، علی (علیه السلام) نخست خود را در موقعیتی قرار می دهند که متربی و فراگیرشان متوجه باشد که طرف آموزشگر و مربی او فردی عادی و بی اطلاع و ناپخته نیست؛ کسی است که بهترین و پالایش یافته ترین اطلاعات تربیتی رادر اختیار دارد. بنابراین، اصل یا پیش نیاز دوم برای ایجاد ارتباط درست و بهینه با جوانان عبارت است از ارائه ی ناب ترین و پالوده ترین اطلاعات و آگاهی های ضروری به نسل نو با هدف بی نیاز سازی آنان از تکرار و تجربه ی دوباره ی تلخی ها و شیرینی هایی که مربی و پیشینیان او پشت سر گذاشته اند. به انجام رساندن این مهم هم معمولاً پس از جلب اعتماد متربی هموارتر است.
3.توجه به ویژگی تربیت پذیری بیشتر جوان در برهه ی جوانی
در بیشتر مکاتب تربیتی کهن و نو، تربیت پذیری اصلی پذیرفته و حاکم بر تمام گستره ی عمر آدمی بر شمرده شده است، اما از نگاه امیرمؤمنان، میان تربیت پذیری و متغیر سن همبستگی بالایی وجود دارد. معمولاً هنگامی که در یک پژوهش بخواهند متغیرها را با هم ارتباط بدهند، می گویند: ارتباط متغیرها زمانی معنادار است که میان آنها همبستگی آماری، کمی یا کیفی وجود داشته باشد.از نگاه امام علی (علیه السلام) با آنکه تربیت پذیری اصلی حاکم بر سراسر زندگی انسان است و هر انسان تا آخرین لحظه های زندگی خود، حالت تربیت پذیری و اثرپذیری دارد، اما بالاترین سطح همبستگی میان تربیت پذیری و سنین پایین وجود دارد. یعنی هر قدر سن فراگیر پایین تر باشد، تربیت پذیری او بهتر است؛ زیرا متربی و ساختار شخصیتی وی هنوز دست نخورده وبکر است. شخصیت فراگیر در سنین پایین تر شکل نیافته و نهال گونه است؛ به طوری که می توان او را به هر صورتی جهت داد. با توجه به این نگرش، می توان گفت که جوانان و نوجوانان کیفی ترین مخاطبان تربیتی در مکتب تربیتی امام علی (علیه السلام) هستند. این پیام از این کلام ایشان برگرفته می شود که می فرمایند:
إنّما قلب الحدث کالأرض الخالیه ما ألقی فیها من شیء قبلته، و بادرتک بالأدب قبل أن یقسو قلبک.(12) سرزمین دل جوانان و نوجوانان بسان یک زمین خالی، شخم زده و آماده است که هر چه در آن بپاشی به سرعت می گیرد و رشد می کند. اهمیت این نکته را با طرح این پرسش پی می گیریم که اگر در مزرعه ای بخواهید نهال بکارید، اگر آن مزرعه شخم زده وخالی باشد، رشد و پرورش گیاه و نهال سریع تر است یا اگر پیش تر با کاشت گیاه دیگری اشغال شده باشد؟ روشن است که موانع یا گیاهان کاشته شده به طور طبیعی نمی گذارند بذر و نهالی که مورد توجه و هدف زارع است، خوب رشد کند. این نکته در مورد تربیت پذیری جوانان و نوجوانان نیز صادق است. نوجوانان و جوانان سریع تر، راحت تر و بدون سرمایه گذاری کلان و دردسر آفرین تربیت پذیری دارند.
4.ضرورت پالایش انگیزه های آموزشی و پرورشی مربی
امام علی (علیه السلام) در این گفتار خود می فرمایند: فرایندی از تربیت موفق است که در آن، انگیزه های تربیتی مربی پالوده و پیراسته باشد. فراگیر همواره باید احساس کند که انگیزه ی مربی و آموزشگر او در این امداد رسانی، خیرخواهی و جدیت درهموارسازی روند رشد و تعالی اوست. فرزند یا متربی باید احساس کند که پدرش، مادرش یا مربی اش دغدغه ی او را دارند و به آینده اش چشم دوخته اند و برای وی دل می سوزانند.علی (علیه السلام) برای درک و سنجش پالایش انگیزشی مربی نشانه هایی مشخص کرده اند که به برخی از آنها با استفاده از نکته ها و نیز فضای تدوین این نامه اشاره می کنیم:
نخستین نشانه ی پالودگی انگیزشی امیرمؤمنان (علیه السلام) این است که حضرت زمانی به نوشتن این نامه اقدام می کنند که بحرانی ترین هنگام در زندگی ایشان است. ایشان از جنگ صفین بر می گردند، تلخی های جنگ توان فرسای صفین و ماجرای حکمیت در میان بوده است، هنوز هم به شهر وارد نشده اند، در منطقه ای به نام «حاضرین» حضرت به خیمه ای وارد می شوند و مدتی از چشم اطرافیان دور می مانند! مگر چه امر مهم و دغدغه آفرینی برای امام پیش آمده است؟ آیا جهاد دیگری در پیش است؟ آیا امام در صدد تدارک طرح و نقشه ی جدیدی است؟ حضرت پس از زمانی طولانی، از خیمه بیرون می آیند و آن نامه را خطاب به فرزندشان امام مجتبی (علیه السلام) به همراه دارند! پس تربیت فرزند مهم ترین دغدغه ی امیرمؤمنان (علیه السلام) بوده است که این همه وقت، آن هم در این موقعیت برای نوشتن نامه ی جهت دهنده ی خود به فرزندشان صرف کرده اند.
نشانه ی دوم این است که دغدغه های تربیتی امام در این نامه، تمام ساحت های وجودی متربی را فرا گرفته است. امروزه مربیان تعلیم و تربیت می گویند: تربیت، حتی تربیت دینی، زیر مجموعه های فراوانی دارد. تربیت دینی در ساحت احساسات و عواطف، تربیت دینی در ساحت ارزش های اخلاقی، تربیت دینی در حوزه ی مسائل سیاسی، اجتماعی، جنسی و... به همین دلیل، کارشناسان تعلیم و تربیت می گویند: تربیت ممکن است ابعاد و جنبه های گوناگونی داشته باشد. تربیت گاه سیاسی است، گاه اخلاقی، زمانی عاطفی، و گاه جنسی. این مرزبندی در واقع همان ساحت بندی و قلمرو گذاری فرایند عمر گستر تربیت است.
دغدغه های [امام] علی (علیه السلام) در این نامه فراگیر، متعدد و فراوان اند و گویی به همه ی ساحت های تربیتی انسان پرداخته اند. نشانه ی سوم اینکه امام به گونه ای هشدار تربیتی خود را مطرح می کنند که احساسات وعواطف متربی را تسخیر می کنند. پس از به کارگیری عبارت «یا بنی»، یعنی پس از بیان احساس مهر و دغدغه داشتن و نگران بودن برای آینده ی فرزندشان، می فرمایند:
وجدتک بعضی، بل وجدتک کلّی، حتی کأنّ شیئاً لو أصابک أصابنی، و کأنّ الموت لو أتاک أتانی (13)؛ تو پاره ی تن منی، بلکه تو همه ی وجود منی. چنین نیست که من تو را بریده و جدا از خودم بدانم. اگر حادثه ای یا خطری متوجه تو شود، آن خطر متوجه من می شود؛ چون تو دنباله ی وجود من هستی. ببینید با این پل زدن ها و ایجاد ارتباطات عاطفی، حضرت فرزند خود را آماده می کنند که به راحتی، پیام های تربیتی را به او منتقل کنند. آموزش ها و پرورش های دینی و غیر دینی ما هنگامی اثرگذار و جهت دهنده است که مربی و آموزشگر خود را دارای دغدغه ای فراگیر، مهری عمیق و واقعی و انگیزه ای رشد دهنده و تعالی بخش نشان دهد و در رفتار خود نیز این انگیزه را به روشنی بروز دهد.
5.پیشتازی و پیش دستی کردن در تربیت جوان
از آنجا که معمولاً شخصیت و منش جوانان و نوجوانان هنوز سمت و سوی خود را نیافته و حتی اگر شکلی هم به خود گرفته باشد همچنان آسیب پذیر و دگرگون شونده است، تربیت و آموزش جوانان و نوجوانان باید زود هنگام و بی درنگ باشد. امام (علیه السلام) می فرمایند: مربیان و آموزشگران باید پیش دستی کنند و در آغاز نمودن فرایند آموزش و تربیت، شتاب ورزند:أی بنی أنی لما رأیتنی قد بلغت قد بلغت سنّاً، و رأیتنی أزداد وهنا بادرت بوصیتی إلیک، وأوردت خصالاً منها قبل أن أنقص فی رأیی کما نقصت فی جسمی... أو یسبقنی إلیک بعض غلبات الهوی وفتن الدّنیا... فبادرت بالأدب قبل أن یقسوا قلبک و یشتغل لبّک.(12) هنگامی که احساس کردم تو به نضج و بالندگی لازم تربیتی رسیده ای، درصدد بر آمدم که وصیت هایم را در اختیارت قرار دهم. چرا؟ چون می ترسم پیش از آنکه من اقدامی بکنم، آسیب ها وانحراف ها به سراغ تو بیایند و تو را زمین گیر کنند. بنابراین، پیش از آنکه فکر و دلت به اندیشه ها و گرایش های آلاینده گرفتار شود، من دست به کار شدم و تو را از اندیشه ی ناب ودستاورد تجربه های پخته ی خود بهره مند کردم.
شاید مضمون این بند از فرمایش امیرمؤمنان (علیه السلام) همان باشد که امام صادق (علیه السلام) خطاب به مربیان می گویند:
بادروا أحداثکم بالحدیث قبل أن یسبقکم المرجئه (14) یا قبلّ أن تسبقکم إلیهم المرجئه(15)؛ پیش از اینکه دگراندیشان هجوم بیاورند و قلب و فکر و دل جوانان و نوجوانان شما را با افکار و اندیشه های انحرافی و آسیب زا پر کنند، شما به داد آنها برسید و آنان را دریابید. برای رشد و تعالی آنان متناسب با ظرفیت و توانشان برایشان برنامه ریزی کنید و در آموزش و پرورش همراهشان باشید.
6.لزوم خودشناسی متربی
در فرایند تربیت فراگیران، نخستین گام این است که متربی به خودشناسی و خودیابی دست یابد و سپس به خودسازی بپردازد. تقوا، که در فرهنگ تربیت اخلاقی و دینی اسلامی اوج هدف تربیت دینی بر شمرده شده است، هنگامی به دست می آید که متربی به خودشناسی، خودیابی، شناخت امکانات، محدودیت ها و ظرافت های خویش موفق شده باشد و در پی آن بکوشد تا به درجه ی خودسازی برسد. در مکتب تربیتی علوی، ظرافت ها و ویژگی های شخصیتی است.با توجه به اینکه امروزه ما در عصر یورش و بارش انبوه اطلاعات به سر می بریم و استفاده از متغیرهای بیرونی یا مهار کننده های بیرونی برای افراد جامعه، به ویژه جوانان، چندان نمی تواند کارگشا باشد، باید گفت زمانی جوانان می توانند در برابر ریزش و یورش اطلاعات بایستند که به حالت ثبات و خودسازی درونی رسیده باشند. این مهم معمولاً پس از خودشناسی درست و کامل امکان پذیر است. از این رو، یکی از پیش نیازها و اصول تربیتِ بهینه، داشتن تصویری و دریافتی روشن از خود، امکانات، قابلیت ها، محدودیت ها و موانعی است که ممکن است ما را از رشد و تعالی باز دارد. هر گونه برنامه ریزی و سیاست گذاری آموزشی یا پرورشی یا حرکت در جهت رشد و تعالی بدون داشتن تصویری روشن از خود تقریباً ناممکن است. پیش از این نیز یادآور شدیم که مربی و آموزشگر هم برای امداد آموزشی و پرورشی فراگیر خود از داشتن چنین آگاهی هایی درباره ی فراگیر بی نیاز نیست.
7.استفاده ازگرایش های آرمان گرایانه ی جوانان و جهت دهی آنان به سوی واقع گرایی
علی (علیه السلام) می فرمایند: چون جوان آرمان گراست و آرمان گرایی با واقعیت ها و نگرش واقع بینانه فاصله دارد، از ظرافت های کار مربی در برخورد با جوان این است که از گرایش آرمان گرایی به منزله ی محرک روانی برای جهت دهی او به سمت زندگی واقع گرایانه و موفق بهره برداری کند. آرمان گرایی موهبتی درونی و الهی است که همانند کانونی از انرژی می تواند آدمی را به سمت فجور یا به سمت تقوا سوق دهد. مربی است که با دقت و هوشمندی می کوشد این نیروی روانی را به سمت تقوا جهت دهد.امروزه برخی از فیلسوفان تعلیم و تربیت بر این باورند که نوجوانان در درون خود سرشار از انرژی ای خیره کننده و حرکت آفرین اند که از جنبه های گوناگونی به انرژی آتش می ماند. اگر نوجوان بخواهد ظرفیت ها و قابلیت های درونی اش را شکوفا کند، این انرژی آتش گونه باید مهار، نظارت و هدایت شود. نوجوانان معمولاً در حال تجربه ی یک سیرو سفر هستی شناختی اند که بیشتر قهرمانانه و همراه با انگیزه ی رسیدن به قهرمانی های اسطوره آمیز است. این سیره هستی شناختی دربردارنده ی دو گونه حرکت و تکاپوست:
-سیر و حرکت بیرونی به سمت ورزیدگی و خودکفایی در این جهان؛
-سیر و حرکت درونی در راستای بیدارسازی ویژگی ها و قابلیت های روان.
نظارت و هدایت انرژی درونی نوجوانان ما را بر آن می دارد که آنان را با موقعیت هایی روبه رو کنیم که با درگیر شدن در آن بتوانند روان تازه کشف شده ی خود را بیدار و شکوفا کنند وخواسته های خود را بروز دهند. در کنار این آزادی، آنان نیازمند گونه ای از آزادی هستند که بتوانند در پرتو آن، دنیای تازه ی درون خود و پیرامون خویش را بشناسند و به خودباوری دست یابد.(16)
گذار از دوران نوجوانی اجتناب ناپذیر است. اگر دوست داریم که نوجوانان ما معماران تندرست و مطمئن آینده ی خود باشند بر ماست که گذار از این فرایند را هموار و تسهیل کنیم. به پایان رساندن این سفر روان شناختی نیازمند تجلیل و تأیید ماست. ما باید آنان را در پشت سر گذاردن راهی که در پیش گرفته اند همراهی و تشویق کنیم.(17)
به خاطر داشته باشیم که این انرژی روانی نوجوان می تواند عامل حرکت کمال آفرین یا آسیبزا و نابود کننده باشد. پس می توان از این گرایش آرمان گرایانه در جهت رشد و هدایت جوان برای رسیدن به قله ی تقوا بهره گرفت. مربی با استفاده از همین گرایش آرمان گرایی، می تواند در جوان روح خوش بینی به آینده، اعتماد به نفس، گزینش آرمان های الهی ماندگار و پایدار و روح توکل به خداوند را ایجاد کند.
بنابراین، از کارهای مهم مربی یکی این است که برای بازشناسی مرز بین آرمان ها و واقعیت ها، به کمک متربی خود بشتابد؛ زیرا او هنوز تلخ و شیرین، و نیش و نوش دنیا را تجربه نکرده و مرز بین واقعیت ها و آرمان ها را خوب نمی شناسد؛ نیازمند شناخت واقعیت هاست و این کمکی است که مربی به مثابه ی پیش نیاز و باید برای او انجام دهد. البته نه اینکه برای او تصمیم بگیرد، اما کمکش کند که آرمان گرایی او به سمت واقعیت ها سوق یابد.
8.تقویت روح امید در برابر مشکلات
بحران ها و مشکلات زندگی و گرایش های شهوت آمیز روانی به قدری تند و براندازنده است که به زودی جوان را از پای در می آورد و به تسلیم می کشاند. مربی باید به گونه ای با فراگیر جوان برخورد کند که اولاً، در فرایند تربیت، خود را نخستین پناهگاه در برابر متربی نشان بدهد که وقتی وی با سختی ها و فراز و نشیب ها مواجه می شود، مربی را اولین پناهگاه خود بداند.همچنین مربی باید متربی را در رسیدن به باور توکل و دریافت امدادهای غیبی یاری کند. از بخشی از این نامه چنین استفاده می شود که مربی گذشته از اینکه باید خود را نخستین پناهگاه نشان دهد، باید دست متربی را در دست امدادهای غیبی بگذارد. نشانه های تربیتی غیب گرایی و امید به کمک های ماورایی و الهی به این صورت در کلام امام تصویر شده اند:
و اعلم أنّ الّذی بیده خزائن السموات و الارض أذن لک فی الدعاء و تکفّل لک بالإجابة و أمرک أن تسأله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک، و لم یجعل بینک و بینه من یحجبه عنک و لم یلجئک إلی من یشفع لک إلیه ، و لم یمنعک إن اسأت من التوبه، و لم یعاجلک بالنقمه.(18)
ببین خداوند چه آفریدگار کریمی است! هیچ پرده ای میان خود و آفریدگان ندارد، هیچ وساطتی نمی خواهد، در هر گوشه و مقطع زندگی به راحتی و به سادگی یک دعا می توانیم با او در ارتباط باشیم. هرگز برای بازگشت ما دیر نیست. نگران نباشید! حتی اگر لغزیدید، بازگردید! این راه بازگشت هیچ گاه بسته نیست، همیشه یک پنجره باز است! آغوش رحمت الهی همیشه گشوده است.
به دنبال تقویت روح خودیابی و خودشناسی و استفاده ی بهینه از نیروهای درونی، علی (علیه السلام) متربی را نیازمند توکل و بهره گیری از امدادهای غیبی می دانند؛ آن هم امدادی که پایان ناپذیر و هماره در دسترس است. این نگرش و این اطمینان فراگیر را چنان پایدار و استوار می کند که می تواند بحران ها را در نوردد وبا گشاده رویی با مشکلات دست و پنجه نرم کند.
9.مصونیت بخشی جوانان در برابر اندیشه های انحراف آمیز
از دیگر پیش نیازها و اصول آموزش و پرورش بهینه این است که بپذیریم تجهیز جوانان به بنیه های شناختی و باورهای اعتقادیِ مستدل و مستحکم به تنهایی کافی نیست، بلکه همواره باید امدادهای شناختی مربیان دو چندان و متراکم باشد. مربیان و آموزشگران باید بکوشند که بنیه ی اعتقادی جوانان با ثبات و مستدل باشد و فراتر اینکه گرداگرد این بنیه های اعتقادی خاک ریز بزنند و از آنها در برابر شبهات، ابهامات و تهاجمات فکری و فرهنگی دیده بانی و حفاظت کنند. امام علی (علیه السلام) با ظرافت تمام می فرمایند:ثمّ أشفقت أن یلتبس علیک ما إختلف الناس فیه من أهوائهم و آرائهم مثل الّذی إلتبس علیهم، فکان إحکام ذلک علی ما کرهت من تنبیهک له أحبّ الی من إسلامک إلی أمر لا آمن علیک به الهلکة و رجوت أن یوفقک الله فیه لرشدک و أن یهدیک لقصدک.(19) به هیچ روی دوست نداشتم که ذهن تو را با انبوهی از شبهه ها و توهمات اعتقادی، که به ذهن دیگران آمده و از مسیر درست دین و فطرت دور شده اند، مشغول کنم، اما چه کنم که تو به ناچار در مسیر تهاجم و یورش این چالش ها و شبهات قرار می گیری. بنابراین، از خداوند می خواهم که راه راست و درست را در قالب این وصیت به تو بنماید.
در خور توجه است امام پیش از دعا به فرزند خود و درخواست از خداوند برای هدایت او می کوشند که فرزندشان را به چالش ها و آمدوشدهای غبارآلود فکری و اعتقادی آشنا و برای هر یک پاسخی روشن و متقن عرضه کنند. بدین صورت فرزند توانایی رویارویی با شبهات و پرسش ها را داراست و در رویارویی با آنها دچار تزلزل فکری و ایمانی نمی شود.
امام در این بخش از نامه ی خود به مربیان پیشنهاد و سفارش می کنند که بنیان های شناختیِ ارائه شده به جوان باید دارای دو ویژگی باشند: هم در آنان بنیه های اعتقادی زیرساز را – که از تعلیم کتاب خدا و آشنایی با معارف آن آغاز می شود- ثبات و استقرار بخشند؛ و هم گرداگرد این بنیه ها خاک ریز زده، آنان را برای مقابله با تهاجمات فکری و اعتقادی، که بعدها با آن مواجه می شوند، آماده سازند. شاید خاک ریز زدن اعتقادی به این معنا باشد که ما فراگیران را از برخوردهای انفعالی و تزلزل آفرین دور کنیم؛ ذهن و اندیشه ی آنان را با چالش های نو و پاسخ محکم آن آشنا سازیم. هوشمندی امام اینجاست که پیش از آگاه سازی متربی به شبهات و گونه های تهاجم عقیدتی و ایمانی، می فرمایند:
و أن أبتدئک بتعلیم کتاب الله عزّوجلّ و تأویله و شرائع الإسلام و أحکامه و حلاله و حرامه لا أجاوز ذلک بک إلی غیره.(20) پیش از هر چیز، تو را با معارف نورانی قرآن و تأویل آن آشنا ساختم. واژه ی «تاویل» به لزوم آگاه سازی جوان از پیچ و خم های معارف قرآنی دو یا چند پهلو اشاره دارد که ممکن است وی را در تیررس یورش های فکری وشناختی دگراندیشانِ منحرف و آلوده قرار دهد.سپس می فرمایند: آن گاه حدود مقررات حلال وحرام الهی را در اختیارات قرار دادم. اگر برای هدایت و راهنمایی بشر چیزی کارآمدتر و مفیدتر از قرآن، معارف قرآنی و شناخت مرزهای حلال و حرام خدا وجود داشت، خداوند در ربوبیت تشریعی خود همان را معیار آموزش و پرورش آدمیان قرار می داد. به دنبال این آموزش و آماده سازی، کوشیدم تا تو را از لغزش گاه ها ومناطق لرزان و لغزنده ی اعتقادی، فرهنگی و ارزشی، که در مصاف با دیگر فرهنگ ها یا خرده فرهنگ ها ممکن است برایت پیش آید، آگاهی بخشم.
نتیجه گیری
چنان که دیدید در این نوشتار موضوع مهم امام علی (علیه السلام) و جوان را با هم از دو راه پی گرفتیم: یکی بازنگری جوانیِ خودِ امام و دیگری توصیف جوانی در گفتار امام نکات ارزش مندی را پیش رویمان گذاشت. ردیابی این نکات ما را به مکتب تربیتی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) کشاند. این ردیابی به ما نشان داد که تربیت نبوی و علوی دو روی یک سکه اند. از امام آموختیم که برهه ها و لحظه های زندگی همگی و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی زودگذر و ابرگونه اند و باید آنها را غنیمت شمرد.تلاش برای پایین آمدن تا سطح شخصیت، دید و نگرش جوان و نوجوان گام نخست در برقراری ارتباط تربیتیِ بهینه با آنان است. اقدامات تربیت دینی و اخلاقی ما باید با امداد رسانیِ شناختی آغاز شود. خوب است بدانیم که جوانان در فطرت انسانی خود تربیت پذیرند؛ سپس کاری نکنیم که شخصیت آنان و به ویژه دیگرگرایی و میل به اثرپذیری شان بلوکه و بسته شود. از پیش نیازهای این ارتباط و اثرگذاری آن است که فراگیر به صداقت، دلسوزی و خیرخواهی ما یقین پیدا کند. گام دیگر در هدایت و پشتیبانی تربیتی جوانان این است که برنامه ریزی و اقدامات تربیتی ما باید به موقع و بلکه همراه با پیش دستی و شتاب باشد. اگر دیر بجنبیم و بی درنگ این کار را نکنیم جوانان و نوجوانانمان در دام فتنه انگیزان و گمراه کنندگان می افتند و فکر و منش شان وارونه شکل می گیرد.
همچنین از گفتار امام دریافتیم همه ی اقدامات و تلاش های تربیتی نباید تنها از سوی مربی و آموزشگر باشد. برای آنکه جوانان و نوجوانان به رشد و تعالی برسند، نخست خود آنان باید گامی بردارند؛ به خودشناسی و خودیابی برسند و قابلیت ها، ظرفیت ها و محدودیت های خود را بشناسند. از دیگر نکات برجسته در مکتب تربیتی علوی این بود که برخی چیزها ممکن است در نگاه نخست به نظرمان مزاحم و سدکننده بیاید، اما اگر آنها را خوب بشناسیم، می توانیم در روند تربیت از آنها بهره بگیریم. آرمان گرایی و بلندپروازی یکی از این چیزهاست. نوجوانان و جوانان شهروندِ شهر آرزوهایند. آرمان گرایی شاخص ترین ویژگی شخصیت آنان است. از این گرایش فطری می توان برای تعالی و رشد آنان بهره گرفت، به شرطی که این انرژی روانی مهار ونظارت شود. روش کج دار و مریز، شیوه ای نیک در مهار این گرایش و نظارت بر آن است. جوانان و نوجوانان باید هم در شناخت خود و هم کشف دنیای بیرون آزادی و خوداتکایی را تجربه کنند. در کنار این آزادی باید از تلاش های خسته کننده و زمین گیر کننده ی پی جویی از آرمان های دور و دراز باز داشته شوند. این مهم در گرو برجسته سازیِ واقعیت های زندگی و مهار آرمان گرایی از یک سو، و دمیدن روح امید برای رسیدن به فردایی بهتر، از سوی دیگر است. سرانجام از نامه ی امام به فرزندشان دریافتیم که فرزندان و فراگیران گذشته از امدادهای شناختی نیازمند مصونیت یابی در برابر چالش ها و یورش های اطلاعاتی دین زدایی اند. دو جداره کردن سازمان شناختی و استوار ساختن بنیادهای اعتقادی، از جمله ی راهکارهای این تلاش تربیتی مصونیت بخشانه است.
آخرین نکته اینکه این نوشتار سیری کوتاه در سیره ی گفتاری علی (علیه السلام) برای رسیدن به نگاه امام به چگونگی پرورش جوان و بهره گیری از فرصت جوانی بود. بی تردید دقت و بازنگری عمیق تر در این نامه ی حضرت و دیگر گفته های ایشان و به ویژه سیره ی رفتاری و کنشی امام می تواند ما را به نکات وظرافت های فراوان تربیتی دیگری رهنمون کند.
پی نوشت ها :
8.نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ی 21، ص 363: «فرصت چون ابر گذران است. پس فرصت های نیک را غنیمت بشمارید».
9.نهج البلاغه، همان، نامه ی 31، ص 295: «از پدری که در آستانه ی فناست و چیرگی زمان را پذیراست، زندگی را پشت سر گذاشته، به گردش روزگار گردن نهاده... به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نمی آید، رونده ی راهی است که به جهان نیستی می انجامد...».
10.همان،ص297: «پسرکم، چون دیدم سالیانی را پشت سر نهاده و به سستی در افتاده ام، بدین وصیت برای تو پیش دستی کردم».
11.همان، ص 297،298: «پسرکم، با آنکه من به اندازه ی همه آنان اکه پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کارشان نگریسته ام و در سرگذشت هاشان اندیشیده و در آنچه از آنان بر جای مانده، فرو رفته و درنگ نموده ام تا چون یکی از ایشان گردیده ام، بلکه با دانشی که از کارهاشان به دست آورده ام، گویی که با نخستین تا پسینشان به سر برده ام. پس، از آنچه دیدم، روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و برای تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم».
12.همان، ص 297: «دل جوان همچون زمین ناکاشته است؛ هر چه در آن افکنند، بپذیرد، پس به آموختن و تربیت تو پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود».
13.همان، ص 296: «تو را دیدم که پاره ای از منی، بلکه دانستم که همه ی جان و تن منی؛ چنان که اگر آسیبی به تو رسیده، به من رسیده و اگر مرگ به سراغت آید، رشته ی زندگی مرا بریده است».
14.همان،ص297: «پسرکم، چون دیدم سالیانی را پشت سر نهاده ام و به سستی درافتاده ام، بدین وصیت به تو پیش دستی کردم، و خصلت هایی را در آن برشمردم، پیش ازآنکه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو نگفته باشم... یا پیش از نصیحت من، پاره ای از خواهش های نفسانی بر تو غالب گردد».
15.محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج8، ص 11، روایت 30، باب36.
16.ر.ک: اولد فیلد، 1994، ص 218-222.
17.همان،ص 228-230.
18.سید جعفر شهیدی، همان، نامه ی 31 ، ص 302: «بدان کسی که گنجینه های آسمان و زمین به دست اوست، تو را در دعا رخصت داده، و پذیرفتن دعایت را به عهده گرفته، و تو را فرموده که از او بخواهی تا به تو بدهد، و از او بطلبی تا تو را بیامرزد، و از کسی ناگزیرت نکرده که نزد او برایت میانجی گری کند، و اگر گناه کردی از توبه ات منع ننموده و در کیفرت شتاب نفرموده است».
19.همان، نامه ی 31، ص 298: «و اینک تو را کتاب خدا بیاموزم، و تأویل آن را به تو تعلیم دهم، و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم، و به چیز دیگری نپردازم».
20.OLdfIeld,D.(1994)."the journey of the Adolescent soul."A.Simpkinson,C.Simpkinson,&R.Solari,eds. nourishing the Soul,San Francisco:Harper Collins,217-30