دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسان شناسی و جامعه شناسی (1)

در میان مؤلفه های دینی متشکل از آموزه های اعتقادی، اخلاقی و آداب دینی (احکام)، می توان بر حسب اولویت و اهمیت آموزه ها، یک تقسیم بندی ساختاری ارائه داد. هر یک از آموزه ها و تعالیم دینی نسبت به یکدیگر از رتبه و درجه خاصی
سه‌شنبه، 14 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسان شناسی و جامعه شناسی (1)
دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسان شناسی و جامعه شناسی






 

مقدمه

در میان مؤلفه های دینی متشکل از آموزه های اعتقادی، اخلاقی و آداب دینی (احکام)، می توان بر حسب اولویت و اهمیت آموزه ها، یک تقسیم بندی ساختاری ارائه داد. هر یک از آموزه ها و تعالیم دینی نسبت به یکدیگر از رتبه و درجه خاصی از اهمیت و اولویت برخوردار هستند و در امر دین داری و رسیدن به کمال دینی نقش ویژه ای را ایفاء می کنند. به طوری که نمی توان گفت تمام تعالیم دینی در امر دین شناسی و دینداری از اهمیت یکسانی برخوردار هستند، همین امر که در تعالیم دینی از سلسله مراتب مفاهیم تکلیفی و وضعی استفاده می شود و در قوانین جزائی و حقوقی برای هر یک از امور پاداش و جریمه خاصی لحاظ گردیده است، خود دلیلی بر این است که نوعی اولویت بندی مورد توجه دین قرار گرفته است و این تفاوت در واقع به مؤمنان اهمیت و میزان ارزش اعمال را گوشزد می کند.
حال با توجه به اولویت بندی میان تعالیم دینی اگر به اعتقاد یا آموزه ای دینی اهمیت لازم و شایسته داده نشود یا بی جهت به امری که از ارزش دینی کمتری برخوردار است، بیش از اندازه اهمیت دهیم، در هر دو صورت حق آموزه های دینی را ادا ننموده و به آنها ارزش لازم را نداده ایم، در حالی که لازم است شأن و منزلت تعالیم دینی متناسب با توصیه های وحیانی حفظ شود و از افراط و تفریط پرهیز گردد. در واقع اگر مؤمنان اعتقادی بنیادین و دینی را به اندازه ای که مورد توجه دین قرار دارد، اهمیت ندهند و به آن بی اعتناء باشند، مثل آن می ماند که انسان لباس باارزش و گران قیمت را در جایگاه خود استفاده نکند یا اینکه دانش آموزی در لحظات پایانی جلسه امتحان که به دو پرسش پاسخ نداده، به جای پاسخ دادن به سؤال سه نمره ای به سؤال نیم نمره ای بپردازد و به جای پاسخ به سؤال مهمتر توجه خود را به سؤال کم اهمیت تر معطوف سازد.
بی تردید در نظام آموزه ای تمامی ادیان نوعی رتبه بندی میان تعالیم به چشم می خورد و پاره ای از مؤلفه های دینی نسبت به دیگر مؤلفه ها از ارزش ساختاری و بنیادین برخوردار است، مثلاً در تمامی ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی مسئله وجود خداوند، عالم پس از مرگ، جاودانگی، نبوت، سعادت، امید و رضایت نسبت به زندگی و هستی، نجات و رستگاری، اصلاح جهانی یا منجی گرایی و امثال آن مورد توجه خاص قرار گرفته است، به طوری که هیچ دینی از پاسخ به این پرسش ها بی نیاز نیست و بر خود وظیفه می داند که به این پرسش های وجودی مؤمنان و پیروان خویش پاسخی منطقی و رضایت بخش دهد.
در مقاله حاضر ابتدا به این مسأله پرداخته شده است که چرا از مسئله مهدویت که در منابع دینی و تمدن اسلامی موقعیت حساسی دارد، در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی، استفاده لازم نمی شود؟ آموزه ای که تعیین کننده حرکت جوامع، فلسفه تاریخ و وظایف مؤمنان ــ چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهور ــ برای رسیدن به یک جامعه ایده آل همراه با انسان های متعالی است. سپس به این مسئله پرداخته شده که چرا فرهنگ مهدویت در بنیان های اصلی زندگی مسلمانان و در نظریه پردازی های آنان مهجور و متروک مانده است؟ در حالی که مهدویت از مباحث مشترک مذاهب اسلامی است و بیشترین تأثیر فردی و اجتماعی را در طول تاریخ بر تمدن و فرهنگ اسلامی داشته است. بررسی مدعیان دروغین مهدویت در تاریخ اسلامی خود بیانگر اهمیت و منزلتی است که این موضوع در نزد مسلمانان و همه فرقه های اسلامی داشته است، با وجود این، از مسئله مهدویت برای نظریه پردازی در قلمروهای متفاوت انسانی و اجتماعی کمک گرفته نمی شود و توانائی و قابلیت آن مورد غفلت واقع شده است.

تعریف اصطلاح دکترین

طبق پژوهش های مذکور در دائرة المعارف دین (1) و بیشتر فرهنگ های لغت، دو معنا برای کلمه دکتری (doctrine) برشمرده شده است: معنای نخست آن «تصدیق نمودن یا اعتقاد داشتن به یک حقیقت» (2) است و معنای دوم آن «آموزه» (3) و مترادف با کلماتی همچون «tenet/ اعتقاد»، «teaching/ آموزه، تعلیم» و «dogma/ آئین» می باشد. کلمه دکترین در معنای نخست (اعتقاد و باور به یک حقیقت) دارای ساختار فلسفی است اما در معنای دوم (آموزه) جنبه عملی آن بیشتر است.
از منظر اصطلاح شناسی کلمه دکترین در علوم متفاوت، دارای معانی و کاربردهای جداگانه ای است، گاه در علوم سیاسی به کار می رود و به معنای طرح و مدل یا یک اصل سیاسی است که از جانب یک سیاستمدار یا اندیشمند سیاسی مطرح می شود مانند «دکترین تساوی انسان»، (4) «دکترین ترومن» و «دکترین برژنف» (5) که منظور از دکترین در این جا، استراتژی یا نظریه خاص سیاسی است. در علوم تجربی و معارف بشری به معنای تئوری علمی است که روند اثبات را طی می کند اما هنوز به مرحله اثبات نرسیده است، مانند «دکترین تکامل» (6) که در این حالت «دکترین» به معنای آموزه نیست و منظور از آن تئوری است.
در ادیان و مذاهب، از واژه دکترین آموزه های مذهبی و کلامی اراده می گردد که بنیادین و اصیل، امری بدیهی و فوق چون و چرا، دارای مبنای استوار در متون دینی، مورد اعتقاد مؤمنان و دارای جنبه عملی و راهبردی باشد، مانند «دکترین بودا» «دکترین مایا» یا «دکترین مهدویت». در آیین مسیحیان اصطلاح «دکترین» یا «دگما» به معنای آموزه هایی است که برای پیروانش رستگاری را به ارمغان می آورد (7) و در دائرة المعارف کاتولیک آمده است که این اصطلاح برای «تعالیم مذهبی شفاهی» (8) یا «تبشیرهای انجیل» (9) بکار می رود.(10) در آیین یهودیان نیز به معنای «آموزه یا تعلیم» است که بیشتر برای تعالیم تورات بکار برده می شود. در اسلام منظور از آن آموزه یا آموزه هایی اعتقادی و کلامی است که هم اصیل و بنیادین است و هم جنبه راهبردی دارد.(11) گاه بر حسب استعمال و به مقتضای اضافه شدن «دکترین» به آموزه ای دینی همچون «مهدویت» از آن معانی ای همچون فلسفه (12)، مکتب فکری (13) و نوعی گرایش (14) می توان استنباط نمود. مانند «دکترین مهدویت» که به معنای «فلسفه مهدویت»، «مکتب فکری مهدویت» و «مهدویت گرایی» است.

اصطلاح شناسی دکترین مهدویت

بعضی از مؤلفه های دینی دارای محوریت است و از آنها به آموزه های اعتقادی یا «دکترین» تعبیر می شود، مثلاً در آئین بودایی مسئله «دوهکه» (15) یا رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا چنان اهمیت دارد که از آن به «دکترین دوهکه یا دکترین بودا» یاد گردیده است یا در آئین هندو از مسئله «مایا» که به معنای غیرواقعی و سراب بودن جهان و ماسوای برهمن است به «دکترین مایا» (16) تعبیر شده است.(17)
از جمله اعتقاداتی که در اسلام از منزلت و مقامی اصیل و بنیادین برخوردار است، مسئله مهدویت است که قابل تطبیق با مسئله «موعود گرایی یا منجی گرایی» (18)، «نجات یا رستگاری» (19) و «هزاره گرایی» (20) در دیگر ادیان می باشد. مسئله نجات و حکومت جهانی مهدوی در نزد فرقه های اسلامی از وفاق جمعی برخوردار است و در متون روایی فرقه های اسلامی همچون صحاح سته (کتاب های ششگانه) ذیل چهار عنوان از آن سخن گفته شده است: 1.کتاب المهدی 2.باب الفتن (آشوب و فتنه ها) 3.باب الملاحم (آشوب های بزرگ 4.اشراط الساعه (علائم روز قیامت) و هیچ یک از مذاهب اسلامی در آن تردید ندارند و هر چند در چگونگی و کیفیت مسئله مهدویت در میان مذاهب اسلامی، اختلافاتی به چشم می خورد، در بنیاد و اصیل بودن و حتمیت وقوع آن هیچ گونه اختلافی میان آنها وجود ندارد.
از طرف دیگر با توجه به تکرار و بسامد مسئله مهدویت در متون دینی فریقین (شیعه / سنی)، به نظر می رسد که مسئله مهدویت از مشترک ترین و مورد وفاق ترین مباحث در اعتقادات اسلامی است که همه مذاهب اسلامی آن را تصدیق نموده اند. از کارکردهای عملی و راهبردی دکترین مهدویت این است که با اینکه مسئله امامت و خلافت از آسیب پذیرترین و اختلافی ترین موضوعات در تاریخ اندیشه فریقین شمرده می شود و اختلافات مذاهب اسلامی با یکدیگر در نخستین امام و خلیفه موجب دسته بندی های مذهبی شده است، اما این اختلافات با آمدن و ظهور آخرین امام و خلیفه یعنی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یک اتفاق نظر و وحدت منجر خواهد گشت، گویی سرانجام تمامی فرقه های اسلامی با ظهور مهدوی یا دکترین مهدویت به اتحادی اعتقادی تبدیل خواهد شد و همه مسلمانان بر سر سفره نبوی با قرائتی مهدوی با یکدیگر دست دوستی خواهند داد و به پرستش خداوند خواهند پرداخت. در واقع به تعبیر قرآن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تجلی بخش بازگشت همه امور به خداوند خواهد بود (21) و همه انسانها را به یک امت تبدیل خواهد نمود.(22)
اگر مقام و منزلت مسئله مهدویت در منابع دینی شیعه و اهل سنت بررسی شود، بی تردید تصدیق می گردد که از این مؤلفه دینی می توان به عنوان یک نظریه اعتقادی ــ جهانی استفاده نمود که قابلیت تفسیر حوزه های متفاوت حیات فردی و جمعی همچون سیاست، حکومت، اقتصاد، مدیریت، انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و امثال آن را داراست، به طوری که می توان نظریه ها و الگوهای متفاوتی را در این ساحت ها بر اساس فرهنگ مهدویت ارائه داد.
منظور از دکترین مهدویت مجموعه آموزه هایی است که بر محور مهدویت می باشد و می توان از آن آموزه ها چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور در ارائه راه حل های کاربردی و طرح نظریه های راهبردی، در حوزه های متفاوت، استفاده نمود. در تفکر و نظام فکری مسلمانان، دکترین مهدویت شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است که در بسیاری از نظریه پردازی ها و ارائه الگوهای فکری می تواند حضور داشته باشد.
در طول تاریخ شیعه از بحث مهدویت برای نظریه پردازی در موضوع حکومت و دولت، شرایط و ویژگی های حاکمان در عصر غیبت و نحوه اداره جامعه توسط آنان استفاده می شده است و فقهاء و علمای اسلام مسئله مهدویت را به عنوان یک اصل و پارادایم مورد بحث و گفتگو قرار می داده اند و هیچ فقیهی نبوده که در عصر غیبت برای موضوعاتی همچون حکومت، ولایت، خلافت، و ویژگی های حاکمان به روایاتی که در باب امامت، مهدویت و شخصیت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است، استناد نکرده باشد، اما متأسفانه این توجه به فرهنگ مهدویت منحصر به همین حوزه بوده و در دیگر ساحت ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که می توان از مسئله مهدویت نه تنها در عرصه تئوری های حکومت بلکه در عرصه فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، علوم اجتماعی و دیگر حوزه ها استفاده نمود و آن را در نحوه مدیریت جامعه، اقتصاد، نحوه فقرزدائی، رفتار سازمانی، روابط و مناسبات اجتماعی، قانونمند سازی و قانون پذیری جامعه، انسان شناسی، روان شناسی و دیگر موارد بکار گرفت. در باور اسلامی ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سامان بخش همه این عرصه ها است و محدود به یک زمینه نمی شود، لیکن تاکنون توجه به فرهنگ مهدویت تنها در عرصه سیاسی و حکومتی بوده و متأسفانه نگاه فراگیر و گسترده به آن نشده است.
توجه مستمر و پیوسته به دکترین مهدویت و حضور آن در قلمروهای گوناگون، مانند توجه مراقبتی است که یک بیمار قلبی در همه حالات به وضعیت قلبی خود دارد. این شخص در هنگام غذا خوردن، خوابیدن، ورزش، مسافرت و هر گونه فعالیت دیگر توجه دارد که شرایط زندگی و برنامه های او سازگار و هماهنگ با وضعیت قلبش باشد. همچنین مهدویت نیز به مثابه قلب اندیشه اسلامی باید در تمامی شؤون زندگی حاکمیت داشته و جهت بخش باشد، نه اینکه توجه به مهدویت در حاشیه نظریه پردازی قرار گیرد و آن را یک امر تاریخی و گاه اسطوره ای تلقی کنیم.
مسئله مهدویت در تفکر دینی، پس از اینکه دوره امامت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز گردید، نسبت به بسیاری از دیگر اعتقادات اسلامی از رتبه و مقامی برتر برخوردار است. از کارکردهای مهدویت گرایی این است که تمامی قرائت های رسمی و غیررسمی از مذاهب و ادیان با ظهور مهدوی تصحیح خواهد شد و ظهور ایشان ارمغان آور تفسیری وحیانی و مطابق با منطق وحیانی تمامی انبیاء پیشین می باشد که به اختلافات مذهبی پایان خواهد داد. بنابراین ادبیات و فرهنگ مهدوی مدخلی است که تمامی اعتقادات اسلامی و حتی نظام اعتقادی دیگر ادیان از آن منظر نگریسته می شود و در عین حال که مهدویت قسیم دیگر اعتقادات همچون توحید، نبوت، معاد و امثال آن است، اما شاخصه مهمی دارد که آن را حتی از نبوت رسولان ممتاز می سازد و به آن، شایستگی احراز جایگاه یک دکترین جهانی را می دهد و آن تمامیت بخشی و تکمیل کارکردهای تمامی انبیاء در طول تاریخ بشر، به وحدت رساندن تمامی آموزه های ادیان گذشته، تفسیر خالص و توانا از اعتقادات دینی و قطعی بودن تحقق این ایده آل و آرمان دینی است.

کارکردهای دکترین مهدویت

معمولاً یک اعتقاد بنیادین و جدی سیاسی، علمی و دینی باید توانائی این را داشته باشد که به تحلیل و تفسیر مجموعه ای از مسائل بپردازد و برای برون رفت از وضعیت موجود و بهبودی وضعیت فرد و جامعه راهکارهایی راهبردی ارائه دهد. حال پرسش این است، همانطور که از یک دکترین کلان و بنیادین انتظار می رود تا کارکردهای مثبت و راهگشا داشته باشد، آیا دکترین مهدویت می تواند به عنوان یک نظریه اعتقادی و کلامی راهکارهای راهبردی برای انسان و جامعه ارائه دهد؟ در پاسخ به این پرسش در این مقاله می کوشیم تا دکترین مهدویت را در دو سطح انسان و جامعه بررسی و آثار و کارکردهای آن را به ویژه در دو مرحله پیش از عصر ظهور و پس از عصر ظهور بیان نماییم. بر اساس این تقسیم بندی کارکردهای دکترین مهدویت در چهار مرحله بررسی می شود که به شرح ذیل است:

1.کارکرد دکترین مهدویت از منظر انسان شناسی

1ــ1.کارکرد انسان شناسه دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور.
2ــ1.کارکرد انسان شناسانه دکترین مهدویت پس از عصر ظهور.

2.کارکرد دکترین مهدویت از منظر جامعه شناسی

1ــ2.کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور
2ــ2.کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پس از عصر ظهور.

پی نوشت ها :

1.W.Richard Comstock, The Encyclopedia of Religion, edited by Mircea Eliade, macmillan publishing company, New York, 1987, vol 4, pp. 384-385.
2.Affirmaion of a thruth.
3.Teaching.
4.The doctrine of the equality of man.
5.ن. ک به: مهدی نوروزی خیابانی، فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، چاپ ششم، نشر نی، تهران، 1376، ص 85 (ذیل واژه دکترین) / و احمد عطیه الله. القاموس السیاسی، الطبعه الثالثه، دار النهضه العربیه، قاهره، 1968، ص 287، (تحت عنوان ترومن).
6.The doctrine of evolution.
7.The Encyclopedia of Relligion, vol 4, p. 385.
8.CATHECHESIS.
9.KERYGMA.
10.M. E. William, New catholic Encyclopedia, second edition, Thomson Gale, washington, D. C, 2003, vol 4, p. 802.
11.W. Richard Comstok, op. cit, p. 385.
12.Philosophy.
13.School of thought.
14.ism.
15.dukkha/ duhkha.
16.Doctrine of MAYA.
17.«مایا، تخیل جهانی و نیروی سحرآمیز خلقت و نیروی استتار است، جهان را سرابی بس فریبنده پنداشت و واقعیت معادله «آتمان مساوی است با برهمن» را به شیوه طرد ماسوای حق آموخت» ن. ک به: داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، چاپ پنجم، امیرکبیر، تهران، س 1383، ج 1، ص 14.
18.Soteriology.
19.Salvation.
20.Millenarianism.
21.«و إلیه یرجع الأمر کله» (هود، 123).
22.«لو شاء ربک لجعل الناس أمه واحده» (هود، 118).

منبع: دکترین مهدویت

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط