نگاه یعقوبی به تاریخ اجتماعی

مطالعه جامعه شناسانه گروه ها و فرقه ها در بستر تاریخ(چگونگی و فراز و فرود زیست اجتماعی ).بنابراین در تاریخ اجتماعی بسترهایی چون فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نیز در خود نهفته دارد و در بررسی تاریخ اجتماعی باید به این سه
چهارشنبه، 15 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاه یعقوبی به تاریخ اجتماعی
نگاه یعقوبی به تاریخ اجتماعی

 

پژوهشگر: غلامرضا جاویدی




 

تعریف تاریخ اجتماعی

مطالعه جامعه شناسانه گروه ها و فرقه ها در بستر تاریخ(چگونگی و فراز و فرود زیست اجتماعی ).بنابراین در تاریخ اجتماعی بسترهایی چون فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نیز در خود نهفته دارد و در بررسی تاریخ اجتماعی باید به این سه مقوله توجه جدی مبذول داشت.زندگی اجتماعی بر اساس نظم اجتماعی صورت می گیرد.نظم اجتماعی به اصطلاح جامعه شناسی، یکی از بنیادی ترین مفاهیم در واژگان طبقات و قشرهای اجتماعی است و اساس شکل گیری یک جامعه بر اساس نظم صورت می گیرد، که در اصطلاح نظم اجتماعی می گویند.نظم کنار هم قرار گرفتن، چیزهایی بر اساس یک ضابطه یا یک اصل نظم اجتماعی تلقی می شود.بدین معنا که یک چیز در جائی مطلوبی قرار گرفته و دقیقاً مرتب شده باشد.
کتاب تاریخ یعقوبی یکی ازقدیمیترین منابع در تاریخ عمومی به شیوه سالشماری است؛که در قرن سوم هجری تالیف یافته است.یعقوبی سیاحی تیز بین و مورخی چیره دست است و در تاریخ نویسی به مانند بسیاری از مورخان تنها به ذکر پادشاهان و حوادث سلطنت ایشان اکتفا نمیکند،بلکه سعی داشته تادرباره هر ملتی به تحقیق پردازد و مذاهب،سنتها،فلاسفه،دانشمندان و کتابهای آنان را نیز ذکرکند.گرچه یعقوبی نیز بیشتر همّ خود رادر بازنمائی رویدادهای سیاسی ،شرح اعمال خلفاوزیر دستان و...گذاشته،و این امر سبب گردیده تا وی از پرداختن به همه شئون زندگانی مردم غافل شود.
از نکات قابل توجه کتاب تاریخ یعقوبی توجه نویسنده به زندگانی ائمه معصومین(تا وفات امام هادی) و آوردن احادیثی از ایشان در کتاب است.در این نوشتار مختصر که با توجه به صفحات ۲۰تا ۵۲ که مربوط به دوران خلافت عمر بن خطاب می باشد،سعی گردیده تا مطالبی را که یعقوبی در زمینه تاریخ اجتماعی مردم آورده؛ استخراج و به آنها اشاره گردد.
طبقه بندی ذیل اساس بررسی کتاب یعقوبی برای یافتن مطالبی است،که می تواند به نوعی تاریخ اجنماعی به حساب آید؛هر چند که نگاه یعقوبی به مقوله سیاست پررنگتر است.در واقع با کمی دقت در منابع مختلف به خوبی می توان دریافت که توجه مورخان بیشترصرف بازنمائی و شرح رخدادهای سیاسی می گشته است.
۱) وضعیت سیاست و اداره حکومت(تشکیلات دولتی،نحوه حکومت کردن و به حکومت رسیدن،رسیدگی به مظالم،دیوانها،امور لشکری و اداری،بیت المال و....)
۲) جامعه و طبقات(طبقات مردم در عصر اسلامی،روحانیان،دهقانان،طرز زندگی و آداب و رسوم مردم،زمان سنجی و تقویم،مراتب مردم در حکومت اسلامی و...)
۳) اوضاع اقتصادی،اجتماعی،فکری،علمی و ادبی(خراج و مالیات،زراعت،صنعت،آبیاری،مراکز تجاری،مسکوکات،راههای تجاری،اوزان،مدارس اسلامی،علوم اسلامی،مساجد،ساخت و ساز ابنیه ها توسط مردم یا دولت و...)
حال با توجه به تقسیم بندی بالا وقایع و مطالب مربوط به هریک از این موارد که از صفحات ۲۰تا ۵۲ کتاب تاریخ یعقوبی استخراج و تلخیص شده ،ارائه می گردد.
نگاه یعقوبی به تاریخ اجتماعی

وضعیت سیاست و اداره حکومت:

سیاست از جمله مواردی بوده که نه تنها یعقوبی،بلکه اکثر نویسندگان گذشته بدان توجه بیشتری داشته اند.در صفحاتی که ذکر شده (۲۰ ۵۲)ما شاهد وقایع متعدد سیاسی، جنگهای متعدد با روم و ایران،و نیز بدنبال آن صلح میان طرفین،فرامین مختلف درباره فتوح،عزل و نصب فرماندهان و امرا و...هستیم، که به صورت نمونه به موارد زیر اشاره می گردد. توجه به برخی از نکات سیاسی ما را هر چه بیشتر با رفتار خلیفه دوم آشنا می گرداند. از جمله اینکه وی دربسیاری از مسائل با اطرافیان خویش مشورت می نمود. «عمر درباره سواد کوفه با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و بعضی از ایشان گفتند: آن را در میان ما بخش کن، پس با علی مشورت کرد و...».
عمر به هنگام رسیدن به خلافت،قبولی این منصب را به خاطر وصیت ابوبکر می داند و چنین می گوید:
«من جز مردی از شما نیستم و اگر ناخوش نمی داشتم که فرموده جانشین پیامبر خدا را رد کنم،امر شما را بر عهده نمی گرفتم...»(صفحه ۲۰)
نخستین کار عمر آن بود که اسیران مرتدان را به قبیله های ایشان باز گردانید و گفت من خوش ندارم که بردگی بر عرب معمول گردد.(ص۲۰)
... ونیز فرمان فرماندهی او را (ابو عبیده جراح) بر شام بجای خالد بن ولید باشداد بن اوس فرستادو خالد رابجای ابو عبیده قرار داد.(ص۲۱)
ابو عبیده مسلمانان را نزد خویش فراهم ساخت و یرموک را لشکر گاه ساخت،جبله بن ایهم غسانی با لشکری از قوم خود بر مقدمه لشکر رومیان بود و ابوعبیده نیز خالد بن ولید را بر مقدمه خود گماشت و او با مشرکان نبرد کرد و با ماهان سردار رومیان روبرو شدو جنگ سختی میان ایشان روی داد و ابو عبیده و مسلمانان نیز بدو پیوستند و نبردی بزرگ و مرگبار بانجام رسید و رومیان کشتاری عظیم دادند و خدای، مسلمانان را پیروز نمود. (ص۲۳)
...پس در جابیه دمشق فرود آمد (منظور عمر بن خطاب خلیفه دوم) و سپس به سوی بیت المقدس رهسپار گردید و آنرا با صلح گشود و برای ایشان صلح نامه ای نوشت:
بنام خدای بخشاینده مهربان،این نوشته ای است که عمربن خطاب آنرا برای مردم بیت المقدس نوشته است،همانا از نظر خونها و مالها و کلیساهای خود در امانید،نه کسی در آن ساکن شود و نه ویران گردد،مگر آنکه همگانی کار تازه پدید آورید و گواهانی بر آن گرفت.(ص۳۱)
و در این سال عمر استانها را معین کرد و گفت انسانها هفت است،پس مدینه استانی است و شام استانی و جزیره استانی و کوفه استانی و بصره استانی و سپاهان را ترتیب داد،پس فلسطین را سپاهی،و جزیره را سپاهی و موصل را سپاهی و قنسرین را سپاهی گردانید.(ص۴۲)
عمر خلافت را میان شش نفر از اصحاب پیامبر شوری قرار داد:
علی ابن ابی طالب،عثمان بن عفان،عبد الرحمان بن عوف،زبیر بن عوام،طلحه بن عبید اللف و سعد بن ابی و قاص....(ص۵۰)
به هر حال با مراجعه به همین بخش کوچک کتاب با انبوهی از حوادث سیاسی(جنگ و صلح،امور لشکری،فرامین و نامه های حکومتی و...)روبرو می شویم که هریک از این رویدادهامی تواند،سبب آشنائی بیشترما درباره نوع سازماندهی لشکریان،نحوه اداره مناطق فتح شده،تصمیم گیری و شیوه رفتار مسلمانان درباره مناطق فتح شده به جنگ و صلح،هدف مسلمانان از فتوحات ،نحوه تعیین جانشین و ...گردد.
جامعه و طبقات (طبقات مردم در عصر اسلامی، روحانیان، دهقانان، طرز زندگی و آداب و رسوم مردم، زمان سنجی و تقویم، مراتب مردم در حکومت اسلامی و...)
با توجه به این قسمت از تاریخ می توان اطلاعات جامعی درباره آداب و رسوم مختلف،نحوه بوجود آمدن برخی از امور مذهبی،وجود مراتب در جامعه اسلامی وموارد دیگر پی برد.
"در این سال(۱۴ه.ق)عمر قیام ماه رمضان(بجماعت خواندن نافله شبها ماه رمضان)را معمول ساخت و فرمان آنرا به شهرها نوشت و ابی بن کعب و تمیم داری را فرمود تا با مردم نماز بخوانند.پس به او گفته شد که پیامبر خدا این کار را نکرد و ابوبکر نیز آنرا انجام نداد.گفت:
اگر بدعت هم باشد چه نیکو بدعتی است." (ص۲۲) از این تاریخ اهل سنت نمازهای مستحبی ماه رمضان را به جماعت می خوانند.
در سال ۱۸ عمر "امیر المومنین"نامیده شد و پیش از آن خلیفه خلیفه رسول خدا گفته می شد و ابو موسی اشعری باو نوشت:
ببنده خدا عمر امیر المومنین.و چنین معمول شد.و بقولی مغیره بن شعبه بر او در آمد و گفت:السلام علیک یا امیر المومنین.پس عمر گفت:باید از عهده آنچه گفتی بیرون آیی.گفت: مگرما مسلمانان نیستیم؟گفت:چرا.گفت:و تو هم امیر مائی.گفت :به خدا اینطور است.(ص۳۶)
عمرو بن عاص شیره انگور نزد عمر آورد،پس گفت:
این را چگونه می سازند؟گفت:پخته می شود تا دو سوم آن برود و یک سوم آن بماند.پس گفت:بنظر من اشکالی ندارد.(ص۳۱)
در همین سال(۱۶ه.ق)عمر نامه ها را تاریخ نهاد و می خواست تاریخ را از میلاد پیامبر خدا بنویسد،سپس گفت:
از مبعث.پس علی بن ابی طالب بدو پیشنهاد کرد که تاریخ را از هجرت بنویسد،پس آنرا از هجرت نوشت.(ص۲۹)این خبرنحوه شکل گیری تقویم هجری قمری را می رساند.و نشان می دهد که اعراب تا قبل از این در امور اداری و گرفتن خراج ،از تقویم ممالک فتح شده استفاده می کرده اند.گر چه اعراب جاهلی قبل از اسلام دارای تقویمهای خاص خود بودند.(ص۲۹)
"پس (عمر) عقیل بن ابی طالب و مخرمه بن نوفل و جبیر بن مطعم بن نوفل بن عبد مناف را غرا خواند و گفت:
مردم را به ترتیب مراتب ایشان بنویسد و از ۱. بنی عبد مناف آغاز کنید.پس نخستین کس علی بن ابی طالب را نوشت در پنج هزار،حسنین در سه هزار و...و هر که را که از ۲. انصار در بدرحاضر بوده است در چهار هزار و برای ۳. اهل مکه از بزرگان قریش مانند ابوسفیان بن حرب و معاویه در پنج هزار وسپس آنان از قریش که در ۴. بدر نبوده اندبه ترتیب مراتب ایشان،و برای ۵. امهات مومنین(زنان پیامبر) شش هزار شش هزار و برای عایشه و حفصه در دوازده هزار و در ۶. مردم مکه آنان که هجرت نکرد ه اند در ششصد و هفتصد و برای ۷. مردم یمن در چهارصد و برای ۸. مضر در سیصد و برای ۹. ربیعه در دویست مقرر داشت."(ص۴۰و۴۱)
از نوشته بالا به خوبی استنباط می گردد که در دوران خلافت خلیفه دوم نوعی سلسله مراتب در جامعه اسلامی بوجود آمد.واین مراتب سهم هر یک از افراداز بیت المال را مشخص می کرد. هرکس بنا به بداشتن نسب بهتر، سابقه در اسلام آوردن و تلاش در گسترش و نفوذ هر چه بیشتر آن سهم بیشتری از بیت المال دریافت می نمود.با توجه به این دستور خلیفه دوم می توان دریافت که اشخاص فاقد دودمان و نسب بالا از جایگاه پایینی برخوردار بوده ودر نتیجه سهم ایشان از بیت المال اندک،ودر این جامعه به خوبی مشاهده می گردد که عده ای هر روز ثروتمند تر و عده ای فقیر تر می گشتند.و به نوعی فاصله طبقاتی را در جامعه بوجود می آورد.
در دوران خلیفه دوم برخی از مناطق ایران توسط مسلمانان فتح گردید،ولی این تسلط نتوانست بسیاری از فرهنگها و آداب و رسوم،دین و... این مردم را تغییر دهد.به عنوان مثال زمانی که عثمان بن حنیف مالیاتهایی را بر مردم سواد قرار داد،یعقوبی از "دهگانان "نام می برد که یکی ازجوامع طبقاتی ایران باستان بوده است که همچنان با نفوذ اسلام به حیات خویش ادامه می داده است."...پس از خراج سواد در نخستین سال هشتاد هزار هزار درهم و در سال آینده صد و بیست هزار هزار درهم بدست آمدو دهگانان نزد عثمان بن حنیف آمدند و ..."(ص۳۹)
اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فکری، علمی و ادبی (خراج و مالیات، زراعت، صنعت، آبیاری، مراکز تجاری، مسکوکات، راههای تجاری، اوزان، مدارس اسلامی، علوم اسلامی، مساجد، ساخت و ساز ابنیه ها توسط مردم یا دولت و...)
با نگاهی گذرا به دوران خلیفه دوم می توان دریافت که بیشترین عایدات دولت از طریق خراج و جزیه بوده است.بویژه اینکه بحث فتوحات از دوران خلیفه دوم بسیار مورد توجه قرار گرفته بود .شاهدیم که فرماندهان اسلامی در قبال صلح با مردم مناطق مختلف مبالغ مختلفی خراج و جزیه دریافت می کردند.در همین حال که نیروهای مسلمان در حال پیشروی و پیشرفت به سوی سرزمینهای مختلف بودند ،شاهد بروز قحطی در سال ۱۸ه.ق و وجود بیماریهای متعدد چون طاعون در مناطقی مانند شام هستیم.به این واسطه می توان دریافت که سیستم نظارتی مسلمانان به مانند سیستم نظامی آنان مقتدر نبوده،که چنین حوادثی در قلمرو پهناور اسلامی رخ می داده است.
فرمان خلیفه دوم مبنی بر اندازه گیری سواد،برای دریافت خراج نشان دهنده آشنائی مسلمانان باعلومی چون ریاضیات بوده است.موارد ذیل ،بخشهایی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی و علمی مردم در دوران خلیفه دوم را نشان می دهد.
...خالد بعلبک و زمین بقاع را فتح و رهسپار حمص گردید و ابو عبیده هم باو پیوست.پس اهل حمص را سخت محاصره و سپس خواستار صلح شدند.ابو عبیده با آنان صلح کرد که از همه سرزمینهای ایشان صرفنظر کند و در مقابل یکصد و هفتاد هزار دینار خراج بدهند،سپس مسلمانان به شهر درآمدند و ابو عبیده کارمندان خود را در نواحی حمص پراکنده ساخت...(ص۲۳)
ابو عبیده،عمروبن عاص را به قنسرین فرستاد و او با مردم حلب و قنسرین ومنبج صلح کرد و چنانکه ابو عبیده با مردم حمص کرده بود بر ایشان خراج نهاد.(ص۲۴)
عمر بازگشته(از بیت المقدس)،رهسپار مدینه شد و بر مردمی گذشت که برای خراج شکنجه می شدند.پس عمر گفت:
آنان را واگذارید و شکنجه ندهید ،چه من خود از پیامبر خدا شنیدم که می گفت:همانا کسانی که در دنیا مردم را شکنجه می دهند،خدای در آخرت و روز رستاخیز آنان را شکنجه می دهد.(ص۳۲)
عمر عثمان بن حنیف وحذیفه بن یمان را فرستاد تا سواد را مساحی کردند و آنان را فرمود که بر هیچکس بیش از توانائی او بار نکنند.پس خراج سواد به هشتاد هزار درهم رسید و برای عثمان بن حنیف روزی پنج درهم و یک انبان آرد معین کرد و او را فرمود که نه پشته ای و نیزاری و نه جائی را که آب بدان نمی رسد،مساحی نکند و نیز دستور داد با ذراع سیاه مساحی کند و آن یک ذراع و یک قبضه است و شست خود را اندکی بالای قبضه راست نگهداشت.پس عثمان هر چیزی را که از دامن کوه حلوان تا زمین عرب که پائین فرات است مساحی کرد و آنگاه به عمر نوشت که من زمینهای آباد و بایری را که آب بآنها می رسد چه مالک آنرا کشت کرده یا نه درهمی و قفیزی و بر تاکستان ده درهم وبر یونجه پنج درهم،خراج نهاد وبر خود ایشان بر دارا چهل و هشت،و بر پائینتر بود بیست و چهار و بر نادار دوازده درهم نهاد و گفت درهمی در ماه مردی را نادار نمی کند.(ص۳۹)
مردم در صلح بیت المقدس اختلاف کرده اند،گفته اند که با یهود صلح کرد و گفته اند که با نصاری،و آنچه بر آن اجماع شده نصرانیان است.وبلال نزد عمر برخاست و گفت:
ای امیر مومنان فرماندهان لشکرهای شام جز گوشت مرغ و نان پاکیزه نمی خورند و عموم مردم به آن دسترسی ندارند.پس عمر فرماندهان شام را گرفت تا خوراک مسلمین را به قرار هر روز برای هر مردی دو نان و آن مقدار سرکه وروغن زیتون که او را بکار آید،تعهد کردند.و عمر فرمود تا در آمدهای جنگی میان مردم یکسان تقسیم شود و گفت: کسی را که از راه دور به سوی دشمنش رهسپار شده است مانند کسی که از خانه اش بیرون آمده است قرار نمی دهم... (ص ۳۱ و ۳۲)
مردم در سال رماده که همان سال هجده است بخشکسالی و قحطی و گرسنگی سختی گرفتار شدند.پس عمر برای نماز باران بیرون رفت و مردم را بیرون برد...و در همین سال خلیفه جیره خانواده های گروهی از مسلمین را مقرر داشت و فرمود تا جیره و شیر کودکان سر راهی از بیت المال تامین شود. (ص۳۶)
طاعون در شام فراوان گشت و این همان طاعون عمواس بود....عمر پس از مرگ یزید بن ابی سفیان معاویه را به جای وی در شام گذاشت.و در آن سال (۱۸ه.ق)در طاعون عمواس بیست و پنج هزار بجز آنانکه بشمار نیامدند،مردند و نرخ گران شد و مردم دست به احتکار زدند.پس عمر از احتکار جلو گرفت. (ص۳۶و ۳۷)
زمانی که خواربار از طریق دریابه مدینه رسید،(عمر)کسی را وکالت داد که آن خواروبار راتحویل گیرد و در آنجا دو کاخ بنا نهاد وآن خواروبار در آن دو انبار کرد،سپس زید بن ثابت را فرمودکه مردم را بر حسب مراتب ایشان بنویسد و او را فرمود که برای ایشان چکهائی از کاغذ بنویسد و پائین آنرا مهر کند،پس عمر نخستین کس بود که چک داد و پائین چکها را مهر کرد. (ص۴۳)
عمر در سال ۱۷ رهسپار مکه شد و عمره رجب را بجای آورد و مقام راغ وسعت داد و از خانه دور ساخت و حجر را نیز وسعت داد و مسجد الحرام را تعمیر وبر وسعت آن افزود و از مردمی خانه های ایشان را خرید و دیگران زیر بار نرفتند،پس خانه هاشان را خراب کرد و بهای آنها را در بیت المال نهاد. (ص۳۴)
سعد بن ابی و قاص به کوفه بازگشت و آنجا اقامت گزید و نقشه ها را طرح کرد و خانه و محله ها را در آن ساخت....و چون مسلمانان از سرزمین نوبه باز آمدند شهر جیزه را خط کشی کردند وعمروبن عاص آنرا به عمربن خطاب نوشت،پس عمر بدو نوشت:
میان من و خود آبی را قرار مده و در جائی فرود آئید که هر گاه خواستم بر شترم سوار شوم و نزد شما آیم،بتوانم. (ص۴۳)
http://www.aftabir.com منبع : آفتاب



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط