لوتی های اصلی و بدلی

از دیرباز در شهرهای مختلف کشور از جمله شهر تهران، افرادی به نام «لوتی» در محله ها وجود داشتند که علاوه بر جوانمردی، ریشه های اعتقادی هم داشتند. لوتی ها به عنوان پشتوانه امنیت محله مطرح بودند و بر این اساس کسی
چهارشنبه، 22 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لوتی های اصلی و بدلی
لوتی های اصلی و بدلی






 
از دیرباز در شهرهای مختلف کشور از جمله شهر تهران، افرادی به نام «لوتی» در محله ها وجود داشتند که علاوه بر جوانمردی، ریشه های اعتقادی هم داشتند. لوتی ها به عنوان پشتوانه امنیت محله مطرح بودند و بر این اساس کسی جرئت نمی کرد به ناموس و اموال مردم تعرض کند. اینان انسان های آزاده ای بودند که تحمل ظلم و ستم دستگاه حاکمه را نداشتند. مرحوم «طیب حاج رضائی» و «حسین رمضان یخی» از جمله آن مردان بودند.
رژیم همواره سعی می کرد از وجود آنان در جهت منافع خود بهره برداری کند و تا حدودی هم موفق شده بود، اما اگر کسانی بودند که در مقابل این خواسته مقاومت می کردند، رژیم لوتی های خودفروخته دیگری را در مقابل لوتی های واقعی علم می کرد تا به اصطلاح، روی آنها را کم کند. مثلاً در مقابل افرادی مانند طیب، حسین رمضان یخی و حاج قدم، خودفروختگانی مانند شعبان بی مخ را که مستقیماً عامل ساواک و دربار بودند، علم کرده بود.
مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضائی در روز 15 خرداد، در تعطیل کردن میدان و بسیج میدانی ها علیه رژیم نقش بسیار مؤثری داشتند. آن موقع من در خیابان بوذرجمهوری، جلوی گذر نوروزخان بودم که خبر دادند طیب با یاران و طرفدارانش از میدان به خیابان «اسماعیل بزاز» رسیده و کلانتری 6 را خلع سلاح کرده اند. همین امر موجب شد تا بسیاری از مردم روحیه بگیرند و احساس کنند که همه نیروها به صحنه آمده اند. آنان پس از خلع سلاح کلانتری 6 به طرف میدان ارک و اداره رادیو حرکت کردند.
پس از یکی دو ساعت رژیم احساس کرد اگر با آنها مقابله نکند، حاکمیت خود را از دست خواهد داد و مردم بر همه جا مسلط خواهند شد، به همین دلیل دستور حمله و تیراندازی را صادر کرد. به دنبال تیراندازی و رگبار، خیل شهیدان و مجروحان به طرف بیمارستان ها سرازیر شد.
یکی از عوامل اوج گیری 15 خرداد در تهران حضور میدانی ها بود. یکی دیگر از عوامل اوج گیری حرکت توفنده مردم، شرکت گروه های زیادی از طرف دروازه غار، گودهای اطراف محله سعادت و میدان اعدام و عباسی و سه راه آذری، محله های جنوب شهر و صابون پزخانه و از طرفی حضور دانشجویان بود. احزاب و گروه های سیاسی، به خصوص گروه های غیرمذهبی کمتر در این روز حضور داشتند. یکی از ویژگی های قیام 15 خرداد این بود که هیچ کس و هیچ گروه، سازمان، حزب و تشکیلات سیاسی غیراسلامی نمی تواند ادعا کند که نقشی در شکل گیری و مقدمات وقایع پانزده خرداد و پس از آن داشته است. آن قیام منحصراً قیامی اسلامی و مردمی بود.

کمال ایثار و ازخودگذشتگی

حرکت ملت مسلمان ایران در پانزده خرداد، نمونه یک قیام کاملاً مردمی و یک رفراندوم حقیقی بود. در آن روز جوانان ما حماسه ها آفریدند. من خود شاهد بودم که جوانان پس از مجروح شدن، با دستان خونین، روی آسفالت و سنگفرش خیابان ها می نوشتند: «با خون خود نوشتم: یا مرگ یا خمینی» یا در بیمارستانی، شهیدی که در حال احتضار بود، با خون خود روی دیوار نوشت: «با خون خود نوشتم: یا مرگ یا خمینی» از این منظره ها که نهایت ایثار و ازخودگذشتگی بود، در لحظه لحظه های 15 خرداد بسیار دیدیم.
پانزده خرداد نشان دهنده یک حرکت و انقلاب عمومی، درونی و یکپارچه ملی اسلامی در ایران بود که نقش آفرین آن، شخص حضرت امام بود. به دنبال ایشان، روحانیت انقلابی در حوزه های علمیه و در شهرها مقدمات این قیام مقدس را فراهم کردند و مردم هم با انگیزه اسلامی و دفاع از مرجعیت و اصول و ارزش های اسلام و قرآن به صحنه آمدند و آن حماسه حسینی را در تاریخ ایران اسلامی آفریدند.

تبلیغات رژیم پس از قیام 15خرداد

پس از قیام 15 خرداد، رژیم و گروه های تبلیغاتی وابسته داخلی و خارجی، تبلیغات گوناگونی را درباره این رویداد در دستور کار خود قرار دادند. عمده ترین تبلیغاتشان این بود که بیگانگان و دشمنان کشور برای امام پول فرستاده اند و ایشان به «طیب» پول داده که او بین میدانی ها و سایر مردم و تعدادی اوباش تقسیم کند تا در خیابان ها به نفع حضرت امام شعار دهند و علیه رژیم راه پیمایی کنند. رژیم برای اینکه دستگیرشدگان را مجبور به اقرار کند که از حضرت امام یا رهبران کشورهای مسلمان دیگر مانند عبدالناصر، رهبر مصر پول گرفته اند، آنان را شکنجه می کرد، ولی به رغم شکنجه های زیاد هیچ کدام راضی نشدند به اهداف مقدس قیام 15 خرداد خیانت کنند. نقل شده است که مرحوم طیب در یکی از جلسه های بازجویی، لباس خود را بالا زده، سینه و شکم خود را نشان داده و گفته بود: «این عکس را نگاه کنید (عکس رضاشاه را روی شکم و سینه اش خالکوبی کرده بود). من یک عمر از این خاندان دفاع کرده ام، این دفاع با دین من مخالفتی نداشته است. امروز شما می گویید علیه دین خودم و به نفع شاه اقدام کنم، این خیانت به اسلام است. من دیگر در اینجا حاضر نیستم با شما همکاری کنم. این پیشنهادهایی که شما به من می دهید که بیایم و اعتراف کنم که از آقای خمینی پول گرفته و در روز 15 خرداد تقسیم کرده ام تا این وقایع اتفاق بیفتد، دروغ است. من چنین تهمتی نمی زنم».
دژخیمان رژیم سرانجام پس از کشیدن ناخن ها و آویزان کردن سنگ های چند کیلویی به بیضه های آن آزادمرد و شکنجه های سخت، او را همراه همسنگرش، حاج اسماعیل رضائی به جوخه اعدام سپردند.

اقامه نماز وحشت

همان شبی که خبر شهادت مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضائی را اعلام کردند و خبر آن به قم رسید، نماز جماعت مغرب و عشا به امامت آیت الله اراکی در مدرسه فیضیه برپا شد. یک نفر به پا خاست و مردم را برای اقامه نماز وحشت برای آن دو شهید دعوت کرد. شاید آن شب حدود هزار نفر در مدرسه فیضیه نماز وحشت خواندند. در اکثر مساجد قم و تهران نمازگزاران برای آن دو بزرگوار نماز وحشت اقامه کردند و به حق، زحمات آنان را ارج گذاردند. حضرت امام بعدها طیب را حربن یزید ریاحی و آزادمرد خواندند. این در حالی است که عناصر سرسپرده و خودفروخته و اراذل و اوباش همچون شعبان بی مخ با نوچه های چاقوکش خود به کمک کماندوهای سفاک شتافتند و از شاه جایزه گرفتند.

دلایل عدم بهره برداری مناسب از قیام 15خرداد

من فکر می کنم در مقابل سعی و تلاش و سرمایه گذاری حضرت امام در رخداد عظیم پانزده خرداد، حوزه، سیاسیون و گروه های مختلف، آن طور که شایسته بود بهره برداری نکردند. ممکن است یک دلیلش فقدان رهبری پس از قیام باشد. حضرت امام پیش از دستگیری شان با سخنرانی و تحلیل مسایل سیاسی کشور، نهضت را رهبری می کردند و علما و مراجع هم پشت سر ایشان بودند، ولی وقتی رژیم، حضرت امام و چند تن از مراجع را دستگیر و زندانی کرد، فقدان رهبری کاملاً محسوس بود. رژیم هم با استفاده از این ضعف به قلع و قمع و سرکوب وحشیانه مردم و گروه های اسلامی پرداخت و ترس و وحشتی گسترده را در میان اقشار گوناگون مردم و حوزه های علمیه حاکم کرد. طبیعتاً آن روحیه بالا و شجاعت و شهامت خاصی که در شخص حضرت امام بود، در دیگران کمتر به چشم می خورد؛ از این رو کمتر کسی پیدا می شد که این جو ترس و وحشت را فرو ریزد.
ممکن است یکی دیگر از دلایل آن، حفظ جان حضرت امام بوده باشد. بسیاری احساس می کردند اگر بخواهند مقداری تند حرکت کنند و با همان شتاب گذشته اقدام نمایند، شاید رژیم سریع تر تصمیم خودش را مبنی بر اعدام حضرت امام عملی کند؛ بنابراین برای حفظ جان حضرت امام ترجیح می دادند دست به عصا راه بروند و سکوت کنند.
منبع: شاهد یاران، شماره 68

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.