نویسنده: ابوالقاسم حسینی
آموزشهای مکتب روان شناسی اسلامی به منظور ایجاد رشد در انسان به هر دو جنبه نظری و عملی توجه دارند و با تفصیلی که در کتاب بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی آمده است، این آموزشها می توانند و باید به عنوان اصول رشد تلقی شوند (1). اصول رشد در صورتی می توانند رشد انسان را تأمین نمایند که فرآیندهای سهگانه زیر اجراء شوند:
1ــ اصول رشد فراگرفته شوند. (دانش)
2ــ اصول رشد مورد پذیرش واقع شوند. (پذیرش)
3ــ اصول رشد در عمل مورد استفاده واقع شوند. (کنش)
بر اساس آموزش های اسلامی می توان مکانیسم بروز اضطراب را در اختلال در یکی از فرآیندهای سه گانه فوق خلاصه نمود. به منظور تعریف و بررسی مکانیسم بروز اضطراب به کتاب مؤلف تحت عنوان بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی مراجعه شود. به نظر می رسد که مرور آن برای بررسی روشهای روان درمانی و پیشگیری اضطراب لازم باشد.
فطری بودن اصول بهداشت روانی و ارتباط آنها با روان درمانی
نکته بسیار مهمی که در مورد اصول بهداشت روانی باید توجه داشت این واقعیت است که تمام آموزشهای الهی، (قوانین رشد) قوانین فطری و عقلانی هستند و به همین علت در تمام مناطق جغرافیایی و در تمام زمانها قابل استفاده می باشند. بر همین اساس این اصول می توانند در پیشگیری تظاهرات واکنشی روانی و به طور کلی پیشگیری از تمام اختلالات روانی که جنبه عضوی و ارثی ندارند مفید واقع شوند.وقتی بتوان اثبات کرد و پذیرفت که اختلالات روانی واکنشی به علت فقدان توجه، عدم یادگیری عدم پذیرش و عدم کاربرد «اصول رشد» به وجود می آیند به راحتی می توان به این نتیجه رسید که راه درمان این اختلالات از طریق معکوس نمودن این فرآیند، یعنی توجه، یادگیری، پذیرش، کاربرد اصول رشد امکان پذیر می باشد. با برداشت فوق، روان درمانی دارای سیر منظم خواهد بود.
بررسی اصول روان شناسی اسلامی و جریانهای اصلی روانی در انسان این واقعیت را نشان می دهند که انسان در حالت سلامت فکر، همواره در حالت پویایی در مسیر رشد می باشد. کندی، توقف و سیر معکوس در این روند موجب بروز اختلالات واکنشی روانی و اختلالات شخصیت می گردد. به طور کلی وظیفه درمانگر را می توان به صورت زیر خلاصه نمود:
1ــ کشف مشکلات اصلی مراجعه کننده.
2ــ بررسی شخصیت فرد مراجعه کننده و کشف این واقعیت که حاکمیت فطرت یا شهوت در او، چگونه است؟
3ــ کشف عوامل متوقف کننده رشد از طریق بررسی مدارهای اصلی زندگی.
4ــ بررسی امکانات لازم برای ایجاد توجه، آموزش، پذیرش و کاربرد اصول رشد، به صورت الاهم فالاهم.
5 ایجاد حرکت در مراجعه کننده از طریق اصلاح مدارها و کاربرد فرآیندهای فوق.
6ــ پیگیری مداوم به منظور تثبیت فرد در مدار توحید و ایجاد حرکت مداوم به سمت رشد، تا دستیابی به کیفیت استقلال و خودکفایی.
7ــ به منظور تعیین میزان بازدهی روان درمانی بر اساس روش فوق می توان قبل و بعد از جلسات روان درمانی، کاهش مشکلات روانی بیمار را بر اساس پرسشنامه های خودسنج و آزمونهای متداول در تعیین میزان اضطراب و افسردگی ارزیابی نمود، به عنوان مثال از بیمار می خواهیم که به مشکلات روانی خود در بیشترین مقدار، نمره 8 و برای این مشکلات در حالی که به طور کامل فروکش کرده باشند، نمره صفر بدهد. در صورتی که مشکلات خاص او به نصف تقلیل یافته باشند نمره چهار را منظور کند. و برای تقلیل کمتر از نصف، نمره 2 و بیشتر از نصف نمره 6 بدهد. این درجه بندی را که ما معمولاً در روشهای رفتار درمانی مورد استفاده قرار می دهیم می توان در مورد ارزیابی کلیه مشکلات روانی در ضمن درمانهای پروفسور مارکس I.M. Marx در انستیتوی روان پزشکی لندن استفاده نموده ام. در این روش ساده می توان میزان بهبود را به راحتی روی منحنی آورد. به این ترتیب که روی محور افقی طول درمان و روی عمودی میزان بهبود را مورد بررسی قرار داد. زمان درمان را می توان برحسب تعداد جلسات روان درمانی و یا برحسب تعداد هفته ای که بیمار تحت درمان قرار گرفته است، مشخص ساخت.
برای دستیابی به اهداف فوق، شناخت مشخصات فطرت و شهوت، تضادها و فعل و انفعالات بین آنها برای درمانگر الزامی است، اعتقاد به فطرت به عنوان یک جنبه ذاتی که در تمام انسانها عمومیت دارد، نتایج مثبت خود را در روان درمانی و تعلیم و تربیت به خوبی نشان می دهد. این برداشت به درمانگر و مربی امکان می دهد که جنبه های خوش آیند و ناخوش آیند و همچنین محرکها و فعل و انفعالات روانی افراد تحت تربیت خود را بشناسد و روشهای مقتضی را به کار بندد. در روان درمانی نیز، اغلب آموزشها و راهنماییهایی که توسط درمانگر اعمال می شود و می تواند مورد استفاده قرار گیرد، براساس همین فطرت مشترک است. درمانگر که به علت آموزشهای قبلی در مورد انگیزه های رفتار و طبیعت بشر و فعل و انفعالات حاصل از انگیزه های رفتاری، زمینه بهتری برای تجزیه و تحلیل فعل و انفعالات روانی و انگیزه های رفتاری مراجعین خود دارد، با استفاده از تمام آموزشها، در نهایت کار می تواند و باید خود را معیار قرار دهد که اگر به جای بیمار و یا مراجعه کننده خود بود چگونه عمل می کرد و سعی کند که مراجعه کننده را در چهارچوب قابل قبولی هدایت نماید.
همین برداشت اساس روشهای روان درمانی بطور کلی و مخصوصاً انواعی از روان درمانی است که به نام روان درمانی استدلالی Rational Psychotherapy روان درمانی هدایت کننده Directive Psychotherapy روان درمانی تلقینی Suggestive Psychotherapy و روان درمانی براساس ایجاد امید Hope Psychotherapy مورد استفاده قرار می گیرند.
بدیهی است هنگامی مسؤول روان درمانی می تواند در کار خود موفق باشد که روان شناسی انسان را براساس موازین ذکر شده بشناسد و خود به صورت قابل ملاحظه ای اصول رشد را در خویش پیاده کرده باشد. به عبارت دیگر فردی که در مسیر توحید حرکت نمی نماید و اصول رشد را نیاموخته و یا نپذیرفته است، نمی تواند و نباید در یک جامعه موحد به روان درمانی اشتغال یابد و در صورت اشتغال به روان درمانی، ممکن است حتی اختلالات مراجعه کننده خویش را عمیقتر نماید. این اصل باید در انتخاب دانشجویان پزشکی و علوم پزشکی و مخصوصاً در دوره های تخصصی عالی روان پزشکی و روان شناسی بالینی و تربیت مدرس و کادرهای آموزشی وابسته مورد توجه قرار گیرد. بطور کلی توجه به اصل فوق در انتخاب تمام معلمان و کادرهای آموزشی الزامی است و یک فرد ملحد حق ندارد و نباید به عنوان معلم در جامعه اسلامی، به کار اشتغال یابد.
پی نوشت ها :
1- دکتر سید ابوالقاسم حسینی، بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی، نشر و توزیع مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ص 362-346-1364.
منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر