نظریه های پُست مدرنیسم و ارتباطات

مفهوم پست مدرنیسم(1) علی رغم رواج گسترده، مفهومی پیچیده و غامض است که طیف گسترده ای از رویکردهای مربوط به رسانه ها را در برمی گیرد. لارنس کِهون(2) در اثر از مدرنیسم تا پست مدرنیسم(3) با تأیید دشوار و غامض بودن
پنجشنبه، 13 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظریه های پُست مدرنیسم و ارتباطات
 نظریه های پُست مدرنیسم و ارتباطات

نویسنده: سید محمد مهدی زاده




 

رسانه، تصویر و وانمایی
مفهوم پست مدرنیسم(1) علی رغم رواج گسترده، مفهومی پیچیده و غامض است که طیف گسترده ای از رویکردهای مربوط به رسانه ها را در برمی گیرد. لارنس کِهون(2) در اثر از مدرنیسم تا پست مدرنیسم(3) با تأیید دشوار و غامض بودن تلخیص معنای پست مدرنیسم، اذعان می کند که برای درک این پدیده باید از جایی شروع کرد و راه بهتری از فهرست کردن وجود ندارد.
وی می نویسد: پنج مضمون برجسته برای پست مدرن می توان مشخص ساخت: چهارتای آن ها موضوع های نقادی آن هستند و یکی از آن ها روش ایجابی را تشکیل می دهد. پست مدرنیسم نوعاً مضامین زیر را مورد نقادی قرار می دهد: 1. حضور یا حاضر بودن(در مقابلِ بازنمایی و ساختن) 2. منشأ(در مقابلِ پدیده ها) 3. وحدت(در مقابلِ کثرت) 4. تعالی هنجارها(در مقابلِ درونی بودن آن ها). پست مدرنیسم نوعاً تحلیلی از پدیده ها از طریق غیریتِ سازنده پیش می نهد(کِهون، 14:1381).
حضور راجع است به کیفیتِ تجربه ی بی واسطه و به اعیانی که از این طریقِ بی واسطه «حاضرند». آن چه به طور مستقیم و بی واسطه در تجربه داده می شود، همواره در تقابل با بازنمایی، یعنی حوزه ی نشانه ها و مفاهیم زبانی قرار داده شده است، و هم در تقابل با ساختن، یعنی محصولات ابداع انسانی، و از این رو هرچه که عامل انسانی واسطه ی آن است. پست مدرنیسم منکرِ چیزی«بی واسطه حاضر» و از این رو مستقل از نشانه ها، زبان، تعبیر، عدم توافق و غیره است.
منشأ عبارت است از مفهومِ سرچشمه ی هر چیزی که مورد نظر است. بازگشتی به آن چه غالباً هدف پژوهش عقلانی دانسته می شود. پژوهش در منشأ کوششی است برای نگریستن به وراء یا پشت پدیده ها و مشاهده ی بنیاد نهاییِ آن ها. پست مدرنیسم منکر بازگشت، به دست آوردنِ مجدد، یا حتی بازنماییِ منشأ، سرچشمه یا هر واقعیت عمیق تری پشت پدیده است و درباره ی آن شک می کند یا حتی وجود آن را انکار می کند. به یک معنا پست مدرنیسم عملاً سطحی است، نه به این معنی که از تحلیل دقیق اجتناب می کند، بلکه از این جهت که به سطح چیزها و پدیده ها می نگرد و خود را محتاج ارجاع به چیزی عمیق تر و بنیادی تر نمی داند.
پست مدرنیسم می کوشد تقریباً در همه ی انواع فعالیت های فکری نشان دهد که آن چه دیگران آن را یک «واحد»، یک وجود، یا مفهوم منفرد و تام پنداشته اند، یک کثرت است. هر چیز به وسیله ی رابطه با چیزهای دیگر ساخته شده است، از این رو، هیچ چیز ساده، بی واسطه یا تماماً حاضر نیست و هیچ تحلیلی از هیچ چیز نمی تواند کامل و نهایی باشد. انکارِ تعالیِ هنجارها برای پست مدرنیسم جنبه ای قاطع و تعیین کننده دارد. هنجارهایی همچون حقیقت، نیکی، زیبایی و عقلانیت دیگر مستقل از فرایندهایی که این هنجارها بر آن ها حکومت یا درباره ی آن ها داوری می کنند، نیست؛ بلکه محصولاتی از این فرایندها و ذاتی در آن ها هستند. این نگرش در واقع طرد ایده آلیسم و هرگونه ثنویت گرایی (دو‌آلیسم) است که مدعی است بعضی چیزها(مثلاً هنجارها) مستقل از طبیعت یا نشانه(تولیدِ نشانه) یا تجربه یا منافع اجتماعی اند. و بالاخره استراتژیِ شاخصی برای بسیاری از صُور پست مدرنیسم وجود دارد و آن کاربرد پیچیده ی چهار مضمون فوق الذکر است. این استراتژی به کار بردن ایده ی «غیریتِ سازنده» در تحلیل هر موجودیت فرهنگی است. هر آن چه واحدی فرهنگی به نظر می رسد- ابناء بشر، واژه ها، معانی، ایده ها، نظام های فلسفی، سازمان های اجتماعی- وحدت ظاهری خود را فقط از طریق روندی فعال از طرد، تقابل و سلسله مراتبی شدن حفظ می کنند. سایر پدیده ها یا واحدها باید از طریق نمایش ثنویتی سلسله مراتبی که در آن، واحدِ مورد نظر «ممتاز» و مورد توجه است و غیر به گونه ای بی اعتبار شده است، به عنوان خارجی یا «غیر» نمایش داده شوند(کهون، 16:1381-14).
پست مدرنیسم، پیش فرض مدرنیته و اندیشه ی روشنگری مبنی بر قابل شناخت بودن جهان به روش های معتبر و بی طرفانه را به چالش می کشد و تمامی ادعاهای سطحی درباره ی اعتبار دانش را مزوّرانه می داند. دلالت سیاسی وضعیت پست مدرن آن است که «پروژه ی روشنگری» که بر پیشرفت مادی، مساوات طلبی، اصلاج طلبی و به کارگیری ابزارهای بروکراتیک برای موفقیت تأکید می کرد، به پایان تاریخی اش رسیده است. از این لحاظ، پست مدرنیسم بر تمایز مفهومی و تاریخیِ آشکار با «مدرنیسم» دلالت می کند.
دن لافی(2007) پست مدرنیسم را واکنش به نخبه گرایی مدرنیسم والا و رد واقع گرایی یا کوشش برای ارائه ی واقعیت عینی معرفی می کند. دومینیک استریناتی(1380) پنج ویژگی اساسی پُست مدرنیسم را چنین برمی شمارد:
1. ازمیان رفتنِ تمایز بین فرهنگ و جامعه
پست مدرنیسم ظهور یک نظم اجتماعی را توصیف می کند که در آن رسانه های جمعی و فرهنگ عامه بر تمام اشکالِ دیگرِ روابط اجتماعی حاکمند و به آن شکل می دهند. به عبارت دیگر، نشانه های فرهنگ عامه و تصاویر موجود در رسانه ها به طور فزاینده بر درک ما از واقعیت و تعریف ما از خود و دنیای اطراف مان تأثیر می گذارند. برای مثال، رسانه های جمعی در گذشته یک آینه محسوب می شدند که واقعیت اجتماعی را منعکس می کردند. اکنون واقعیت تنها از طریق توصیف تصاویر سطحی در این آینه قابل تعریف است. جامعه در رسانه های جمعی غرق شده است. دیگر مسئله ی مخدوش شدن واقعیت مطرح نیست. چون خارج از محرک های سطحی رسانه ها، واقعیتی وجود ندارد تا مخدوش شود. این نکته در نظریه ی پست مدرنیسم دقیقاً مسئله ای است که باید به آن توجه شود. اگر بخواهیم از استعاره ی اولیه استفاده کنیم، باید بگوییم که این آینه تنها واقعیتی است که وجود دارد.
2. تأکید بر سبک بیش از محتوا
در دنیای پست مدرن سطح و سبک مهم تر از عمق و منشأ هستند. هاروی در عبارتی موجز، این نکته را چنین بیان می کند: «تصاویر بر روایت سیطره می یابند». منظور او این است که ما روز به روز بیشتر تصاویر و نشانه ها را به خاطر خودشان مصرف می کنیم و به فایده ی آن ها یا ارزش های عمیق تری که ممکن است در آن ها وجود داشته باشد، توجه نمی کنیم. ما در واقع تصاویر و نشانه ها را به این دلیل مصرف می کنیم که تصویر و نشانه هستند. این نکته در فرهنگ عامه کاملاً بارز است، چون در این فرهنگ سطح، ظاهر و سبک یعنی ظاهر مسائل و سرگرم کننده بودن آن ها به بهای از میان رفتن محتوا، جوهر و معنی آن ها مورد تأکید قرار می گیرد. در نتیجه، خصوصیاتی چون کیفیات هنری، انسجام، برجستگی، اصالت، واقع گرایی، ژرفای فکری و قدرت داستان اهمیت خود را از دست می دهند. به علاوه، تصاویر رایانه ای از واقعیت عملاً برای مردم این امکان را فراهم می آورند که اشکال مختلف واقعیت را تجربه کنند. بنابراین، این همانندسازی های سطحی می توانند جایگزین همتایان واقعی آن ها شوند.
3. از میان رفتن تمایز بین هنر و فرهنگ والا و عامه
اگر تأثیر نشانه ها در فرهنگ عامه و تصاویر رسانه ای در شکل بخشیدن به درک واقعیت در ما افزایش می یابد و اگر این بدان معنی است که سبک جای محتوا را می گیرد، در آن صورت تمایز بین هنر و فرهنگ والا و عامه روز به روز کاهش می یابد. دیگر
معیار توافق شده و معینی که هنر و فرهنگ را از هم متمایز سازد، وجود ندارد. یکی از جنبه های این فرایند این است که هنر به صورت فزاینده ای با اقتصاد عجین می شود، چون از طریق گسترش نقشی که در تبلیغات ایفا می کند، برای تشویق مردم به مصرف به کار می رود و خود به یک کالای تجاری تبدیل می شود. جنبه ی دیگر این است که فرهنگ عامه ی پست مدرن به هیچ وجه تن به پذیرش تمایزی که در هنر وجود دارد نمی دهد. بنابراین، از میان رفتن تمایز بین هنر و فرهنگ والا و عامه و همچنین نقاط مشترک آن ها جنبه ی عمومی به خود می گیرد.
4. به هم ریختگی کامل زمان و مکان
دسترسی آسان به تمام مکان ها و زمان ها که در اثر گسترش رسانه های جمعی به وجود آمده، باعث شده است که عقاید واحد و منسجم قبلی ما درباره ی فضا و زمان ارزش خود را از دست بدهند و مخدوش و گمراه کننده شوند. جریان های سریع سرمایه، پول، اطلاعات و فرهنگ بین المللی، وحدت خطی زمان و فواصل تثبیت شده ی جغرافیایی و فضا را از بین برده است. به دلیل سرعت و دامنه ی ارتباطات وسیع مدرن و سادگی نسبی و سرعت به حرکت درآمدن مردم و اطلاعات، زمان و فضا بی ثبات تر، پیچیده تر، گمراه کننده تر و نامنسجم تر شده اند.
5. اُفولِ فرا روایت ها
از میان رفتن درک تاریخ به عنوان یک «روایت» خطی و ممتد و توالی منطقی وقوع رخدادها، حاکی از این واقعیت است که در دنیای پست مدرن فراروایت ها رو به افول هستند. فراروایت ها که مثال های آن شامل علم، هنر، مدرنیسم و مارکسیسم است، ادعاهای مطلق، جهانی و جامعی درباره ی شناخت و حقیقت دارند. این روایت ها در دنیای پست مدرن در حال فروپاشی هستند و اعتبار و صلاحیت آن ها رو به افول است. مردم دیگر نمی توانند به آسانی زندگی خود را بر حول و حوش فرا روایت ها از هر نوعی که باشد، سازماندهی کنند. پست مدرنیسم به ویژه نسبت به فرا روایت مارکسیسم و ادعاهای آن درباره ی حقیقت مطلق به دیده انتقادی می نگرد؛ همان طور که از تمام نظریه هایی که سعی می کنند روند پیشرفت را در تاریخ دنبال کنند، انتقاد می کند(استریناتی، 8:1380-293).
به لحاظ فرهنگی، فرهنگ پست مدرن متغیر و ناپایدار، غیرمنطقی، شهر فرهنگ وار و لذت جویانه است و فرهنگ رسانه های جمعی نیز، جذب احساسات انبوه و چیزهای بدیع و گذرا را ترجیح می دهد.
جان فیسک معتقد است، فقدان واقعیت و ایدئولوژی به عنوان پایه های اصلی تصاویر، مصداق دیگری از فقدان یک «روایت اصلی» است. پیامد کلیدی این فقدان، پاره پاره شدن تجربه و پنداره های تجربه است. فرهنگ پسامدرن یک فرهنگ پاره پاره است.
این پاره ها تصادفاً کنار یکدیگر قرار می گیرند و بر مبنای نظم سازمان یافته و اصول خاص جمع نشده اند. تلویزیون به خصوص برای فرهنگ پاره پاره مناسب است، چرا که «جریان» مداوم آن شامل تکه های نسبتاً مرتب است که براساس نظمی غیرپایه ای و حاصل مخلوطی از الزامات روایی یا متنی اقتصادی و سلایق بینندگان شکل گرفته است(فیسک، 10:1376).
ویژگی های فرهنگی پست مدرنیسم اشاره ای است به روح مسلط زمان و گرایش های خاص هنری و فرهنگی. زایل شدنِ ایمان به علم و عقل در پست مدرنیسم، به این معناست که هیچ اشتراک نظر و باور یا اعتقاد پایدار و ثابتی در عصر حاضر وجود ندارد، و لذت جویی، فردگرایی و زیستن در لحظه ی حاضر، میل غالب و روح زمانه ی ماست. زیگمونت باومن(4) (1384)، روابط پست مدرن را نوعی پاره پاره شدن، سطحی شدن، نشأت گرفته از مصرف گرایی و فقدان مسئولیت اخلاقی در قبال دیگران ارزیابی می کند.
این ویژگی ها با این ادعای لیوتار سازگار است که «هیچ روایت اعظم وجود ندارد». برای پُست مدرنیسم می توان ویژگی های زیر را برشمرد:
•عصر مدرنی عقلانی- خطی در حال گذر است
•هیچ ایده ی سامان بخشِ گسترده و معتبری درباره ی فرهنگ و جامعه وجود ندارد
•هیچ ارزش فرهنگی پایدار وجود ندارد
•تجربه و واقعیت، غیرواقعی(خیالی) و ناپایدار است
•ویژگی های فرهنگ جدید نوظهور، التقاطی، شوخ و شوک آور است
•فرهنگ پست مدرن، فرهنگ تجاری است.
زیبایی شناسیِ فرهنگیِ پست مدرنیسم شامل نفی و رد سنت و جست و جوی امر نوظهور، خلاقیت، امور موقت و گذرا، لذت، نوستالژی، بازیگوشی و تضاد و تعارض است. جیمسون(5)، پست مدرنیسم را منطق فرهنگیِ سرمایه داری متأخر می داند. گراسبرگ(6) با اشاره به فرایند تجاری شدن، پست مدرنیسم را در تلازم و تناسب با تجارت می داند، زیرا تجارت پاسخ به نیازهای مصرف کننده و تبلیغ فعالانه ی مد، سبک، [و تنوع طلبی و لذت جویی] است(مک کوایل، 132:2006).
پان بودریار(1983) با وضع مفهوم «وانمایی»(7) (شبیه سازی) به فهم ماهیت فرهنگ پست مدرن کمک می کند. وانمایی اشاره ای است به محو شدن مرز میان واقعیت و تصویر(انگاره). رسانه های جمعی با عرضه ی بی پایان تصاویر، مرز واقعیت و تصویر را مخدوش و تصویر را جایگزین واقعیت می سازند.
به لحاظ درک فرهنگی، در پست مدرنیسم درک ما از واقعیت زیر سلطه ی تصاویر رسانه های جمعی قرار گرفته است؛ اشکال فرهنگی دیگر نمی توانند آیینه ی تمام نمای
واقعیت باشند، زیرا خود واقعیت مملو از تبلیغات بازرگانی، فیلم، بازی های ویدئویی و تصاویر تلویزیونی است. تبلیغات بازرگانی دیگر تلاش نمی کنند که با جدیت اعتماد ما را نسبت به کیفیت واقعی محصولات جلب کنند، بلکه مثلاً تنها به یک بیان خیلی بامزه در مورد آن محصول اکتفا می کنند.
این که درک ما از واقعیت تا حدود زیادی به میانجیِ زبان و رسانه ها شکل می گیرد، خیلی مهم است. ما چیزی نیستیم جز تصویری که از خود در یک تالار آینه می بینیم.
لیون(8) (1999)، به دو جنبه ی پست مدرنیته اشاره می کند. نخست، ظهور و گسترش رسانه های جدید و فناوری های اطلاعات و ارتباطات که عامل تغییر اجتماعی و نشانه ی جهانی شدن است، و دوم، ظهور فرهنگ مصرف و اضمحلال همزمانِ اَشکالِ معین تولید.
جیانی واتیمو(9)، در مقاله ی «پسامدرن: جامعه شفاف؟» (1374) معنای اصطلاح پسامدرن را وابسته به ارتباطات و رسانه ها می داند. وی ظهور و تکامل رسانه ها را یکی از علل فروپاشی اندیشه ی ترقی و توسعه ی مدرنیته و دیدگاه مرکز- بنیاد غرب برمی شمارد که اصطلاح جامعه ی شفاف را با سؤال مواجه کرده است. واتیمو می نویسد: 1. رسانه های جمعی نقش تعیین کننده ای در پیدایش جامعه ی پسامدرن بازی می کنند. 2. آن ها جامعه ی پسامدرن را «شفاف تر» نکرده اند، بلکه آن را پیچیده تر و حتی آشفته تر کرده اند. 3. همین آشوب نسبی، نقطه ی امید ما برای رهایی است. او معتقد است رادیو، تلویزیون و مطبوعات، بدل به عناصری برای گسترش، تکثیر و فوران جهان بینی های گوناگون شده اند و فوران تصاویر و بازنمایی ها توسط رسانه ها، باعثِ افول شفافیت شده است. در جامعه ی رسانه ای شده، انگاره ی آرمانیِ آزادی و رهایی، جای خود را به انگاره ای استوار بر نوسان و چندگانگی و کثرت و در نهایت افولِ اصل بی چون و چرای واقعیت داده است.
یکی از اندیشمندان پسامدرن که آراء و نظریه های او در قلمرو ارتباطات و رسانه، بیشترین مجادلات را برانگیخته است، ژان بودریار فرانسوی است که با اشاره به انفجار نشانه ها در دنیای جدید، عصر حاضر را عصر وانمایی و شبیه سازی می نامد.

پی نوشت ها :

1. Postmodernism
2. L. Cahoone
3. From modernism to postmodernism
4. Z. bauman
5. F. Jameson
6. L. Grossberg
7. Simulation
8. D. Lyon
9. G. Vattimo

منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط