پژوهشگر: بهزاد جامهبزرگ؛
به فراخور ایجاد شرایط جدید در غرب و ایجاد صنایع و دستآوردهای جدید، توجه دولتهای استعمارگر اروپایی به منظور تأمین الزامات زاییدهی دوران جدید، به خارج از مرزهای اروپا جلب شد. با توجه به این شرایط، اصطکاک سایر تمدنها با تمدن غرب اجتناب ناپذیر بود و جامعهی ایران نیز همانطور که در قسمت قبل ذکر شد، از این قاعده مستثنی نبود.
به فراخور ایجاد شرایط جدید در غرب و شکلگیری صنایع و دستآوردهای جدید، توجه دولتهای قدرتمند اروپایی به منظور تأمین نیازها و الزامات زاییدهی دوران جدید، به خارج از مرزهای اروپا جلب شد. با توجه به این شرایط، اصطکاک سایر تمدنها و کشورها با تمدن جدید غرب اجتناب ناپذیر بود و جامعهی ایران نیز همان طور که در قسمت قبل ذکر شد، از این قاعده مستثنی نبود و طعم دخالتها و حضور غربیها را در شمال و جنوب خود چشیده بود و اینک نیز نمیتوانست خود را مصون از برخورد با غرب بداند. چالش ایران با دولتهای غربی و با بسط و گسترش تمدن غربی، به شکل مضاعفی در دوران قاجار افزایش یافته بود و هر چه با به قدرت رسیدن قاجارها زمان به جلو میرفت، زمینههای تنش میان طرفین افزایش مییافت.
با گسترش روز افزون صنایع در اروپا نیاز کشورهای اروپایی جهت دستیابی به منابع اولیهی مورد نیاز صنایع خود و نیروی کار، بیشتر میشد. از طرفی دستیابی به تجهیزات و ادوات نوین نظامی که بخشی از نتایج پیشرفت صنایع در اروپا بود، ظرفیت لازم را برای این کشورها جهت تأمین مطامع و منافع خود در سایر نقاط جهان هموار میکرد. از این رو رقابت میان دولتهای قدرتمند این زمان اروپا یعنی انگلستان، فرانسه و روسیه جهت دستیابی به سرزمینهای غنیتر آغاز شد و رقابت تنگاتنگی میان این کشورها در این راستا شکل گرفت.
امپراطوری روسیه در شمال ایران پس از اصلاحات «پتر کبیر» و آغاز فرآیند نوسازی در این کشور به امپراطوری قدرتمند تبدیل شده بود که در پی پرکردن فاصلهی خود با قدرتهای مطرح مثل انگلستان و فرانسه در عرصههای مختلف بود. روسها در جهت نیل به قدرت و مانور بیشتر در عرصهی مناسبات جهانی و دستیابی به سرزمینهای بیشتر، آبهای گرم را هدف اصلی خود قرار داده تا از این راه بتوانند با سایر قدرتها به رقابت بپردازند. همان طور که در قبل نیز به طور مجمل اشاره شد، ایران به واسطهی موقعیت حساس جغرافیایی خود همواره از اهمیت ویژهای برای دولتهای اروپایی برخوردار بوده است. به ویژه این که در این زمان با وجود کشور ثروتمندی مثل هند در همسایگی ایران و رقابت دولتهای قدرتمند اروپایی بر سر تسلط بر این منطقه، حساسیت و اهمیت ایران به مثابه دروازهی ورود به هند، دو چندان شده بود و توجه دولتهای اروپایی خاصه، انگلستان، فرانسه و روسیه به ایران بیش از پیش نمود پیدا کرده بود.
استراتژی انگلستان به عنوان قدرت مسلط بر هندوستان، ممانعت و پیشگیری از تسلط و یا حتی نفوذ رقبا به خاک ایران قرار گرفته بود تا از این راه مستعمرهی ارزشمند خود را در حاشیهی امنیت کامل، حفظ کند. در آن طرف نیز تلاشهای دیگر قدرتها (روسیه، فرانسه) معطوف به نفوذ هر چه بیشتر در خاک ایران به جهت کاهش نفوذ انگلستان در هند و تلاش جهت دستیابی به منابع بیشتر و در اختیار گرفتن ابتکار عمل در مناسبات جهانی، شده بود. از این رو مقارن با دوران ابتدایی سلطنت قاجارها بر ایران، این سرزمین به محل توجه و به دنبال آن درگیری دولتهای قدرتمند غربی مبدل گشته بود.
اقدامهای «آقامحمدخان قاجار» در قبال گرجستان و حملات همراه با ویرانگری و غارت این ناحیه توسط شاه ایران، خشم «کاترین کبیر» امپراطریس روسیه را در پی داشت. وی که نتوانسته بود از گرجستان به عنوان تحت الحمایهی روسیه در برابر تهاجمهای ایران حمایت لازم را به عمل آورد، زمانی که آقامحمدخان مشغول ساماندهی امور خراسان بود، قوایی به فرماندهی ژنرال «گودوویچ» روانهی گرجستان کرد.
این قوا توانست علاوه بر گرجستان، اکثر نواحی غرب دریای خزر را تحت اطاعت خود درآورد. پس از این قوای تکمیلی روسیه به فرماندهی «زوبوف»، از رود ارس گذشت و نیروهای خود را در دشت مغان مستقر کرد. در حالی که شرایط برای تسلط روسها بر آذربایجان مهیا شده بود، مرگ کاترین منجر به توقف پیشروی و بازگشت نیروها بنا بر سیاستهای تازهی امپراطور جدید (پل اول) از مناطق تصرف شده گردید.
در ایران نیز آقامحمدخان که در پی احراز از تسلط خود بر نواحی گرجستان بود، توسط نیروهای قشون خود کشته شد. با مرگ آقامحمدخان موضوع گرجستان خاتمه نیافت و جدال ایران و روس بر سر تسلط بر این نواحی به دوران «فتحعلی شاه» قاجار رسید. در روسیه با به قدرت رسیدن «الکساندر اول»، الحاق گرجستان به روسیه رسمیت یافت و قوای روسیه با استقرار در گرجستان و با حرکت به سمت ایروان، هیأت حاکمه در ایران را به شدت نگران و مستأصل کرد و فتحعلی شاه به ناچار با فرستادن «عباس میرزا» ولیعهد خود به ایروان، مقابله با قوای روس را آغاز کرد.[1]
دور اول جنگهای ایران و روس علیرغم برخورداری روسیه از قشون منظم و توپخانه، با پیروزی قوای ایران به رهبری عباس میرزا و عقب راندن روسها از ایروان همراه بود: «چون دو لشکر در برابر یکدیگر رسیدند، روسیه در اول مصاف دست به عرادههای توپ جهان آشوب برده شروع به انداختن گلولههای البرز شکاف کردند ... لشکر اسلام از مشاهدهی این حالت به فرمان نایب السلطنه والخلافه از صفوف خود در حرکت آمدند ... سپاه روس از سه طرف گلولههای توپ و تفنگ مانند تگرگ بر تارک و ترک ایشان ریختند. سواران معرکه هیجا در میان شعلههای آتش تیر راندند و با دم شمشیر خون بالا قطرات خون از تارک اعدا به اوج سپر والا افشاندند. پیادگان روس که مانند پلنگ خشم آلود خیره و فضای معرکه از برق و دخان توپ و تفنگ ایشان روشن و تیره بود، پای ثبات و قرارشان از جای رفته، از آن قلعه به قلعه دیگر فرار و لشکر ظفر شعار دست به غارت و تاراج خیمه و اسباب آن گروه برآورد جمعی اسیر و دستگیر کردند.»[2]
برتری نسبی قوای ایران در جنگهای ایران و روس تا سال1120ه.ق. علیرغم فراز و نشیب فراوان، ادامه دارد. در این سال با قتل «سیسیانف» فرماندهی قوای روس، ژنرال گودوویچ جانشین وی میگردد. با این تغییرات در جبههی روسیه و در سال 1221ه.ق. پیشرفتهای مختلفی در ایالات شمال غربی ایران و در طول کرانههای رود ارس نصیب روسها شد و دولت روسیه شهرهای دربند، باکو و شیروان و شکی را توانست به تصرف خود در آورد.[3] اما خطر قدرت نوظهور اروپا یعنی «ناپلئون بناپارت» مانع از این شد که روسها بتوانند با آسودگی در ایران به پیش بروند.
فتوحات ناپلئون در اروپا و پیشروی به سمت مشرق سبب شده بود تا روسیه در پی یافتن راهکاری جهت متارکهی جنگ با ایران و تمرکز قوای خود در جبههی اروپا باشد، از این رو مارشال گودوویچ فرماندهی قوای روس در جبههی ایران تصمیم گرفت معاهدهی صلح یا قرارداد متارکهای با دولت ایران امضا کند. از این رو چند روز پس از شنیدن خبر فتح بزرگ ناپلئون در «ایلواستیفانو» گودوویچ نمایندهی خود را که حامل پیشنهاد صلح از طرف لشکریان روس بود، به دربار تهران فرستاد. ولی چون دولت ایران خواستار تخلیهی تمام نواحی اشغالی از طرف لشکریان روس بود، نمایندهی دولت روس در مأموریت خود توفیق نیافت.[4]
در این شرایط در تهران نیز روابط جدیدی در حال شکلگیری بود که میتوانست جنگهای ایران و روس را تحت تأثیر خود قرار دهد. فتحعلی شاه پس از مشاهدهی ناکامی قشون ایران در برابر روسیه و از دست رفتن نواحی شمال غربی ایران در پی یافتن کمک مالی جهت ادامهی جنگ با روسیه و پس گرفتن نواحی از دست رفته بود. پس از به قدرت رسیدن ناپلئون در فرانسه و فتوحات وی در اروپا، وی همواره در صدد رقابت با انگلستان و کنار زدن این رقیب مهم خود در اروپا و عرصهی جهانی بود. از این رو ناپلئون همواره در صدد ضربه زدن به انگلستان بود و از آنجا که به خوبی از اهمیت هند برای انگلیسها آگاه بود، در رأس برنامههای خود، تصرف و استیلا بر هندوستان را قرار داده بود.
در این راستا ایران به عنوان دروازهی هند و جایی که وی میتوانست از آنجا به خوبی به انگلیسیها ضربه وارد کند، به شدت مورد توجه ناپلئون قرار گرفت. از طرفی ناپلئون ایران را در جنگ با قدرت شرق اروپا یعنی روسیه میدید. کشوری که مانع بزرگی برای پیشروی ناپلئون در شرق اروپا بود. با توجه به این شرایط، تأمین منافع فرانسه در گرو برقراری ارتباط با ایران و حضور فرانسویها در این کشور بود. ناپلئون در صورت دستیابی به این مهم نخست میتوانست با برقراری اتحاد نظامی با ایران از دو جبهه بر روسیه بتازد. دوم با باز شدن پای فرانسویها به ایران، این منطقه به یک پایگاه مهم جهت تحت فشار قرار دادن انگلیسیها در هند و باز کردن راه ورود فرانسویها به هند مبدل میگشت.
ناپلئون به جهت برقراری ارتباط با ایران، «ژوبر» و «رومیو» دو فرستادهی ویژهی خود را با فاصلهی کوتاه زمانی در 1219 و 1220ه.ق. مأمور سفارت ایران کرد[5] و از این راه پیام دوستی و اتحاد خود را به سمع و نظر شاه ایران رساند. فتحعلی شاه که حتی پس از ورود سفرای ناپلئون به ایران در صدد جذب و همکاری انگلیسیها بود و پیش از این نیز پاسخ درخوری را از سفارت «محمد نبیخان» به هندوستان دریافت نکرده بود، در حالی که تجاوزهای دولت روس به شدت وی را مضطرب کرده بود، «محمدرضا خان» را مصحوب پاسخ خود به ناپلئون، روانهی فین کنشتاین در پروس شرق کرد.
معاهدهی فین کنشتاین در سال 1222ه.ق. (1807م.) در فین کنشتاین میان دولتین ایران و فرانسه به امضا رسید. در این معاهده فرانسه متعهد گردید تمامیت ارضی ایران را به رسمیت بشناسد و گرجستان را متعلق به ایران بداند. امپراطور فرانسه میبایست تمام مساعی خود را به کار ببرد تا دولت روسیه را با عقد معاهدهای وادار به غلبهی گرجستان اراضی متصرفی ایران بکند. همچنین ناپلئون متعهد میشود توپ و تفنگ به دولت ایران تحویل دهد و افراد و افسران لازم را برای تربیت ارتش ایران اعزام دارد. در طرف مقابل نیز تعهدهای ایران به این شرح است:
شاه ایران تعهد میکند که با انگلستان قطع رابطه کند و بلافاصله به این کشور اعلام جنگ دهد. پادشاه ایران متعهد است تا تمام نفوذ خود را به کار ببرد تا افاغنه و سایر طوایف قندهار را بر ضد دولت انگلستان متعهد گرداند. همچنین فتحعلی شاه میبایست قوای دریایی دولت فرانسه را در بنادر خود قبول کرده و به تمام لشکریانی که ناپلئون از راه خشکی بر ضد دولت انگلستان به هندوستان خواهد فرستاد، اجازهی عبور بدهد.[6]
بررسی مفاد این معاهده نشان میدهد که فرانسه به خوبی منافع خود را از قبل این معاهده در برابر دو کشور انگلستان و روسیه تأمین میکند و شاه ایران و دولتمردان ناآگاهش به شرایط زمانه و زیرکیهای مستقر در بندهای معاهده، ایران را قربانی تأمین منافع فرانسه در برابر روسیه و انگلستان میکنند. فرانسه از قلب اروپا به جنگ و تنش ایران و روس به نفع خود دامن میزند و با دادن وعدهی باز پس گیری اراضی ایران از روسیه و تأمین تدارکات و تجهیزات، شاه ایران را وادار به اعلام جنگ با انگلستان میکند. این در حالتی بود که در صورت عدم انجام تعهدهای فرانسه و ناکامی ایران در برابر روسیه و انگلستان، فرانسه در این قضیه متضرر نمیشد و این ایران بود که در میان فشار دو دولت قدرتمند شمال و جنوب خود، تحت فشار قرار میگرفت.
به هر ترتیب پس از امضای معاهدهی فین کنشتاین، ناپلئون هیأتی نظامی را به سرپرستی ژنرال گاردان روانهی ایران ساخت. هدف ظاهری هیأت گاردان تجهیز و آموزش قشون ایران بود، اما علاوه بر این گاردان بنا بر دستور ناپلئون موظف به پیگیری اهداف دیگر نیز بود. ناپلئون در دستور خود به گاردان، ایران را از دو حیث حائز اهمیت دانسته بود: «به عنوان دشمن طبیعی روسیه و به عنوان وسیلهی عبور برای لشکرکشی به هندوستان»[7] بنابراین گاردان موظف بود براساس دستورهای ناپلئون نخست بر آتش جنگ میان ایران و روس بیافزاید[8] و دوم به شناخت دقیق و همه جانبهی ایران و به ویژه شرایط جغرافیایی ایران بپردازد تا از این راه به خوبی راه ورود به هندوستان ارزیابی شده باشد و از طرفی ظرفیتهای استفاده از ایران برای ناپلئون روشن گردد.
پس از ورود به تهران، گاردان تمام تلاش خود را برای انجام وظیفهی اصلیش که لشکرکشی به طرف هندوستان بود، مصرف کرد تا این مأموریت را به نحو احسن انجام دهد. تمام راهها و نقاط سوق الجیشی مطالعه شد. خط سیر دستههای ترمیم و بنادر دو دریا با نهایت دقت از طرف هیأت نظامی دولت فرانسه مورد بازدید قرار گرفت. برای جلب حمایت کامل فتحعلی شاه لازم بود که دولت فرانسه، دولت ایران را در مسألهی گرجستان کاملاً راضی کند. به همین منظور گاردان با کوشش خستگی ناپذیر به تجدید سازمان ارتش ایران همت گماشت. یک کارخانهی توپ ریزی در اصفهان ایجاد شد. «نیکلاس بارون فابویه» ستوان توپخانه، به تأسیس یک توپخانهی صحرایی موفق گشت و در تهران زرادخانهای تأسیس کرد و 20 عراده توپ مجهز ساخت.
«وردیه» نیز که در تبریز تحت تعلیمات عباس میرزا کار میکرد، در مدت خیلی کوتاه 4 هزار سرباز به طرز اروپایی تربیت کرد.[9] همان طور که پیشتر ذکر شد، روسیه پس از تهاجمهایی که در 1221ه.ق. برضد ایران انجام داد و توانست شهرهای دربند، باکو، شکی و شیروان را به تصرف خود در آورد، به واسطهی نبرد با فرانسه و در جبههی اروپا توانست قوای خود را در جنگ با ایران متمرکز کند و به اعتباری در جبههی نبرد با ایران، روسها حالت تدافعی را اتخاذ کردند.
معاهدهی فین کنشتاین میان فرانسه و ایران، اوضاع را برای روسیه وخیمتر میکرد. از این رو بود که سه روز پس از اطلاع از انعقاد این معاهده، روسیه «ایتیخانف» سفیر فوق العادهی خود را که حاوی پیشنهادهایی برای صلح بود، روانهی تهران کرد که این سفارت به دلیل عدم پاسخ روشن شاه ایران به پیشنهاد روسها، نتیجهای در بر نداشت.[10] انقلاب عثمانی و خلع «سلطان سلیم سوم» منجر به تغییر سیاست ناپلئون در شرق گردید. بدین صورت که تضعیف عثمانی به هدف مهم وی تبدیل شد و برای دستیابی به این هدف، نزدیکی به روسیه میتوانست بسیار مثمر ثمر باشد. از این رو زمانی که ناپلئون در «فرید لاند» به روسها شکست سختی وارد کرد، تقاضای متارکهی الکساندر اول، تزار روسیه را پذیرفت.[11]
حاصل این سازش میان دولتین روس و فرانسه، عهدنامهی «تیلیسیت» است که در ژوئیهی 1807م. (جمادی الاول 1222ه.ق.) میان طرفین منعقد میشود و ناپلئون بدون توجه به تعهدهایی که به دولت ایران در برابر روسیه طبق معاهدهی فین کنشتاین دارد و بدون این که نامی از ایران در تیلیسیت بیاورد، با روسها مصالحه کرد. این معاهده برای ایران نتایج ناگواری را در پی داشت. روسها که اینک در جبههی اروپا از نبرد با فرانسه فارغ شده بودند توانستند قوای خود را در برابر ایران متمرکز کنند و این برای دولت ایران که چشم به حمایتهای ناپلئون در برابر روسها داشت و به تعهدهای وی دلخوش بود، بسیار تلخ و ناگوار بود.(*)
به فراخور ایجاد شرایط جدید در غرب و شکلگیری صنایع و دستآوردهای جدید، توجه دولتهای قدرتمند اروپایی به منظور تأمین نیازها و الزامات زاییدهی دوران جدید، به خارج از مرزهای اروپا جلب شد. با توجه به این شرایط، اصطکاک سایر تمدنها و کشورها با تمدن جدید غرب اجتناب ناپذیر بود و جامعهی ایران نیز همان طور که در قسمت قبل ذکر شد، از این قاعده مستثنی نبود و طعم دخالتها و حضور غربیها را در شمال و جنوب خود چشیده بود و اینک نیز نمیتوانست خود را مصون از برخورد با غرب بداند. چالش ایران با دولتهای غربی و با بسط و گسترش تمدن غربی، به شکل مضاعفی در دوران قاجار افزایش یافته بود و هر چه با به قدرت رسیدن قاجارها زمان به جلو میرفت، زمینههای تنش میان طرفین افزایش مییافت.
با گسترش روز افزون صنایع در اروپا نیاز کشورهای اروپایی جهت دستیابی به منابع اولیهی مورد نیاز صنایع خود و نیروی کار، بیشتر میشد. از طرفی دستیابی به تجهیزات و ادوات نوین نظامی که بخشی از نتایج پیشرفت صنایع در اروپا بود، ظرفیت لازم را برای این کشورها جهت تأمین مطامع و منافع خود در سایر نقاط جهان هموار میکرد. از این رو رقابت میان دولتهای قدرتمند این زمان اروپا یعنی انگلستان، فرانسه و روسیه جهت دستیابی به سرزمینهای غنیتر آغاز شد و رقابت تنگاتنگی میان این کشورها در این راستا شکل گرفت.
امپراطوری روسیه در شمال ایران پس از اصلاحات «پتر کبیر» و آغاز فرآیند نوسازی در این کشور به امپراطوری قدرتمند تبدیل شده بود که در پی پرکردن فاصلهی خود با قدرتهای مطرح مثل انگلستان و فرانسه در عرصههای مختلف بود. روسها در جهت نیل به قدرت و مانور بیشتر در عرصهی مناسبات جهانی و دستیابی به سرزمینهای بیشتر، آبهای گرم را هدف اصلی خود قرار داده تا از این راه بتوانند با سایر قدرتها به رقابت بپردازند. همان طور که در قبل نیز به طور مجمل اشاره شد، ایران به واسطهی موقعیت حساس جغرافیایی خود همواره از اهمیت ویژهای برای دولتهای اروپایی برخوردار بوده است. به ویژه این که در این زمان با وجود کشور ثروتمندی مثل هند در همسایگی ایران و رقابت دولتهای قدرتمند اروپایی بر سر تسلط بر این منطقه، حساسیت و اهمیت ایران به مثابه دروازهی ورود به هند، دو چندان شده بود و توجه دولتهای اروپایی خاصه، انگلستان، فرانسه و روسیه به ایران بیش از پیش نمود پیدا کرده بود.
استراتژی انگلستان به عنوان قدرت مسلط بر هندوستان، ممانعت و پیشگیری از تسلط و یا حتی نفوذ رقبا به خاک ایران قرار گرفته بود تا از این راه مستعمرهی ارزشمند خود را در حاشیهی امنیت کامل، حفظ کند. در آن طرف نیز تلاشهای دیگر قدرتها (روسیه، فرانسه) معطوف به نفوذ هر چه بیشتر در خاک ایران به جهت کاهش نفوذ انگلستان در هند و تلاش جهت دستیابی به منابع بیشتر و در اختیار گرفتن ابتکار عمل در مناسبات جهانی، شده بود. از این رو مقارن با دوران ابتدایی سلطنت قاجارها بر ایران، این سرزمین به محل توجه و به دنبال آن درگیری دولتهای قدرتمند غربی مبدل گشته بود.
اقدامهای «آقامحمدخان قاجار» در قبال گرجستان و حملات همراه با ویرانگری و غارت این ناحیه توسط شاه ایران، خشم «کاترین کبیر» امپراطریس روسیه را در پی داشت. وی که نتوانسته بود از گرجستان به عنوان تحت الحمایهی روسیه در برابر تهاجمهای ایران حمایت لازم را به عمل آورد، زمانی که آقامحمدخان مشغول ساماندهی امور خراسان بود، قوایی به فرماندهی ژنرال «گودوویچ» روانهی گرجستان کرد.
این قوا توانست علاوه بر گرجستان، اکثر نواحی غرب دریای خزر را تحت اطاعت خود درآورد. پس از این قوای تکمیلی روسیه به فرماندهی «زوبوف»، از رود ارس گذشت و نیروهای خود را در دشت مغان مستقر کرد. در حالی که شرایط برای تسلط روسها بر آذربایجان مهیا شده بود، مرگ کاترین منجر به توقف پیشروی و بازگشت نیروها بنا بر سیاستهای تازهی امپراطور جدید (پل اول) از مناطق تصرف شده گردید.
در ایران نیز آقامحمدخان که در پی احراز از تسلط خود بر نواحی گرجستان بود، توسط نیروهای قشون خود کشته شد. با مرگ آقامحمدخان موضوع گرجستان خاتمه نیافت و جدال ایران و روس بر سر تسلط بر این نواحی به دوران «فتحعلی شاه» قاجار رسید. در روسیه با به قدرت رسیدن «الکساندر اول»، الحاق گرجستان به روسیه رسمیت یافت و قوای روسیه با استقرار در گرجستان و با حرکت به سمت ایروان، هیأت حاکمه در ایران را به شدت نگران و مستأصل کرد و فتحعلی شاه به ناچار با فرستادن «عباس میرزا» ولیعهد خود به ایروان، مقابله با قوای روس را آغاز کرد.[1]
دور اول جنگهای ایران و روس علیرغم برخورداری روسیه از قشون منظم و توپخانه، با پیروزی قوای ایران به رهبری عباس میرزا و عقب راندن روسها از ایروان همراه بود: «چون دو لشکر در برابر یکدیگر رسیدند، روسیه در اول مصاف دست به عرادههای توپ جهان آشوب برده شروع به انداختن گلولههای البرز شکاف کردند ... لشکر اسلام از مشاهدهی این حالت به فرمان نایب السلطنه والخلافه از صفوف خود در حرکت آمدند ... سپاه روس از سه طرف گلولههای توپ و تفنگ مانند تگرگ بر تارک و ترک ایشان ریختند. سواران معرکه هیجا در میان شعلههای آتش تیر راندند و با دم شمشیر خون بالا قطرات خون از تارک اعدا به اوج سپر والا افشاندند. پیادگان روس که مانند پلنگ خشم آلود خیره و فضای معرکه از برق و دخان توپ و تفنگ ایشان روشن و تیره بود، پای ثبات و قرارشان از جای رفته، از آن قلعه به قلعه دیگر فرار و لشکر ظفر شعار دست به غارت و تاراج خیمه و اسباب آن گروه برآورد جمعی اسیر و دستگیر کردند.»[2]
برتری نسبی قوای ایران در جنگهای ایران و روس تا سال1120ه.ق. علیرغم فراز و نشیب فراوان، ادامه دارد. در این سال با قتل «سیسیانف» فرماندهی قوای روس، ژنرال گودوویچ جانشین وی میگردد. با این تغییرات در جبههی روسیه و در سال 1221ه.ق. پیشرفتهای مختلفی در ایالات شمال غربی ایران و در طول کرانههای رود ارس نصیب روسها شد و دولت روسیه شهرهای دربند، باکو و شیروان و شکی را توانست به تصرف خود در آورد.[3] اما خطر قدرت نوظهور اروپا یعنی «ناپلئون بناپارت» مانع از این شد که روسها بتوانند با آسودگی در ایران به پیش بروند.
در این شرایط در تهران نیز روابط جدیدی در حال شکلگیری بود که میتوانست جنگهای ایران و روس را تحت تأثیر خود قرار دهد. فتحعلی شاه پس از مشاهدهی ناکامی قشون ایران در برابر روسیه و از دست رفتن نواحی شمال غربی ایران در پی یافتن کمک مالی جهت ادامهی جنگ با روسیه و پس گرفتن نواحی از دست رفته بود. پس از به قدرت رسیدن ناپلئون در فرانسه و فتوحات وی در اروپا، وی همواره در صدد رقابت با انگلستان و کنار زدن این رقیب مهم خود در اروپا و عرصهی جهانی بود. از این رو ناپلئون همواره در صدد ضربه زدن به انگلستان بود و از آنجا که به خوبی از اهمیت هند برای انگلیسها آگاه بود، در رأس برنامههای خود، تصرف و استیلا بر هندوستان را قرار داده بود.
در این راستا ایران به عنوان دروازهی هند و جایی که وی میتوانست از آنجا به خوبی به انگلیسیها ضربه وارد کند، به شدت مورد توجه ناپلئون قرار گرفت. از طرفی ناپلئون ایران را در جنگ با قدرت شرق اروپا یعنی روسیه میدید. کشوری که مانع بزرگی برای پیشروی ناپلئون در شرق اروپا بود. با توجه به این شرایط، تأمین منافع فرانسه در گرو برقراری ارتباط با ایران و حضور فرانسویها در این کشور بود. ناپلئون در صورت دستیابی به این مهم نخست میتوانست با برقراری اتحاد نظامی با ایران از دو جبهه بر روسیه بتازد. دوم با باز شدن پای فرانسویها به ایران، این منطقه به یک پایگاه مهم جهت تحت فشار قرار دادن انگلیسیها در هند و باز کردن راه ورود فرانسویها به هند مبدل میگشت.
ناپلئون به جهت برقراری ارتباط با ایران، «ژوبر» و «رومیو» دو فرستادهی ویژهی خود را با فاصلهی کوتاه زمانی در 1219 و 1220ه.ق. مأمور سفارت ایران کرد[5] و از این راه پیام دوستی و اتحاد خود را به سمع و نظر شاه ایران رساند. فتحعلی شاه که حتی پس از ورود سفرای ناپلئون به ایران در صدد جذب و همکاری انگلیسیها بود و پیش از این نیز پاسخ درخوری را از سفارت «محمد نبیخان» به هندوستان دریافت نکرده بود، در حالی که تجاوزهای دولت روس به شدت وی را مضطرب کرده بود، «محمدرضا خان» را مصحوب پاسخ خود به ناپلئون، روانهی فین کنشتاین در پروس شرق کرد.
معاهدهی فین کنشتاین در سال 1222ه.ق. (1807م.) در فین کنشتاین میان دولتین ایران و فرانسه به امضا رسید. در این معاهده فرانسه متعهد گردید تمامیت ارضی ایران را به رسمیت بشناسد و گرجستان را متعلق به ایران بداند. امپراطور فرانسه میبایست تمام مساعی خود را به کار ببرد تا دولت روسیه را با عقد معاهدهای وادار به غلبهی گرجستان اراضی متصرفی ایران بکند. همچنین ناپلئون متعهد میشود توپ و تفنگ به دولت ایران تحویل دهد و افراد و افسران لازم را برای تربیت ارتش ایران اعزام دارد. در طرف مقابل نیز تعهدهای ایران به این شرح است:
شاه ایران تعهد میکند که با انگلستان قطع رابطه کند و بلافاصله به این کشور اعلام جنگ دهد. پادشاه ایران متعهد است تا تمام نفوذ خود را به کار ببرد تا افاغنه و سایر طوایف قندهار را بر ضد دولت انگلستان متعهد گرداند. همچنین فتحعلی شاه میبایست قوای دریایی دولت فرانسه را در بنادر خود قبول کرده و به تمام لشکریانی که ناپلئون از راه خشکی بر ضد دولت انگلستان به هندوستان خواهد فرستاد، اجازهی عبور بدهد.[6]
بررسی مفاد این معاهده نشان میدهد که فرانسه به خوبی منافع خود را از قبل این معاهده در برابر دو کشور انگلستان و روسیه تأمین میکند و شاه ایران و دولتمردان ناآگاهش به شرایط زمانه و زیرکیهای مستقر در بندهای معاهده، ایران را قربانی تأمین منافع فرانسه در برابر روسیه و انگلستان میکنند. فرانسه از قلب اروپا به جنگ و تنش ایران و روس به نفع خود دامن میزند و با دادن وعدهی باز پس گیری اراضی ایران از روسیه و تأمین تدارکات و تجهیزات، شاه ایران را وادار به اعلام جنگ با انگلستان میکند. این در حالتی بود که در صورت عدم انجام تعهدهای فرانسه و ناکامی ایران در برابر روسیه و انگلستان، فرانسه در این قضیه متضرر نمیشد و این ایران بود که در میان فشار دو دولت قدرتمند شمال و جنوب خود، تحت فشار قرار میگرفت.
به هر ترتیب پس از امضای معاهدهی فین کنشتاین، ناپلئون هیأتی نظامی را به سرپرستی ژنرال گاردان روانهی ایران ساخت. هدف ظاهری هیأت گاردان تجهیز و آموزش قشون ایران بود، اما علاوه بر این گاردان بنا بر دستور ناپلئون موظف به پیگیری اهداف دیگر نیز بود. ناپلئون در دستور خود به گاردان، ایران را از دو حیث حائز اهمیت دانسته بود: «به عنوان دشمن طبیعی روسیه و به عنوان وسیلهی عبور برای لشکرکشی به هندوستان»[7] بنابراین گاردان موظف بود براساس دستورهای ناپلئون نخست بر آتش جنگ میان ایران و روس بیافزاید[8] و دوم به شناخت دقیق و همه جانبهی ایران و به ویژه شرایط جغرافیایی ایران بپردازد تا از این راه به خوبی راه ورود به هندوستان ارزیابی شده باشد و از طرفی ظرفیتهای استفاده از ایران برای ناپلئون روشن گردد.
پس از ورود به تهران، گاردان تمام تلاش خود را برای انجام وظیفهی اصلیش که لشکرکشی به طرف هندوستان بود، مصرف کرد تا این مأموریت را به نحو احسن انجام دهد. تمام راهها و نقاط سوق الجیشی مطالعه شد. خط سیر دستههای ترمیم و بنادر دو دریا با نهایت دقت از طرف هیأت نظامی دولت فرانسه مورد بازدید قرار گرفت. برای جلب حمایت کامل فتحعلی شاه لازم بود که دولت فرانسه، دولت ایران را در مسألهی گرجستان کاملاً راضی کند. به همین منظور گاردان با کوشش خستگی ناپذیر به تجدید سازمان ارتش ایران همت گماشت. یک کارخانهی توپ ریزی در اصفهان ایجاد شد. «نیکلاس بارون فابویه» ستوان توپخانه، به تأسیس یک توپخانهی صحرایی موفق گشت و در تهران زرادخانهای تأسیس کرد و 20 عراده توپ مجهز ساخت.
«وردیه» نیز که در تبریز تحت تعلیمات عباس میرزا کار میکرد، در مدت خیلی کوتاه 4 هزار سرباز به طرز اروپایی تربیت کرد.[9] همان طور که پیشتر ذکر شد، روسیه پس از تهاجمهایی که در 1221ه.ق. برضد ایران انجام داد و توانست شهرهای دربند، باکو، شکی و شیروان را به تصرف خود در آورد، به واسطهی نبرد با فرانسه و در جبههی اروپا توانست قوای خود را در جنگ با ایران متمرکز کند و به اعتباری در جبههی نبرد با ایران، روسها حالت تدافعی را اتخاذ کردند.
معاهدهی فین کنشتاین میان فرانسه و ایران، اوضاع را برای روسیه وخیمتر میکرد. از این رو بود که سه روز پس از اطلاع از انعقاد این معاهده، روسیه «ایتیخانف» سفیر فوق العادهی خود را که حاوی پیشنهادهایی برای صلح بود، روانهی تهران کرد که این سفارت به دلیل عدم پاسخ روشن شاه ایران به پیشنهاد روسها، نتیجهای در بر نداشت.[10] انقلاب عثمانی و خلع «سلطان سلیم سوم» منجر به تغییر سیاست ناپلئون در شرق گردید. بدین صورت که تضعیف عثمانی به هدف مهم وی تبدیل شد و برای دستیابی به این هدف، نزدیکی به روسیه میتوانست بسیار مثمر ثمر باشد. از این رو زمانی که ناپلئون در «فرید لاند» به روسها شکست سختی وارد کرد، تقاضای متارکهی الکساندر اول، تزار روسیه را پذیرفت.[11]
حاصل این سازش میان دولتین روس و فرانسه، عهدنامهی «تیلیسیت» است که در ژوئیهی 1807م. (جمادی الاول 1222ه.ق.) میان طرفین منعقد میشود و ناپلئون بدون توجه به تعهدهایی که به دولت ایران در برابر روسیه طبق معاهدهی فین کنشتاین دارد و بدون این که نامی از ایران در تیلیسیت بیاورد، با روسها مصالحه کرد. این معاهده برای ایران نتایج ناگواری را در پی داشت. روسها که اینک در جبههی اروپا از نبرد با فرانسه فارغ شده بودند توانستند قوای خود را در برابر ایران متمرکز کنند و این برای دولت ایران که چشم به حمایتهای ناپلئون در برابر روسها داشت و به تعهدهای وی دلخوش بود، بسیار تلخ و ناگوار بود.(*)
پینوشتها:
[1]. علی اکبر بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، (تهران: دانشگاه تهران،1383)، ج1، ص 78
[2] . عبدالزراق دنبلی، مأثر السلطانیه، غلامحسین زرگری نژاد، (تهران: روزنامهی ایران، 1383)، صص 95-94
[3]. بینا، همان، ص 82
[4]. همان، ص 86
[5]. سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهی معاصر، عبدالکریم جربزه دار، (تهران: اساطیر، 1383)، ج1 ، ص 127
[6]. بینا، همان، ص 103
[7]. نفیسی، همان، ص 139
[8]. بینا، همان، ص 106
[9]. همان، ص 107
[10]. نفیسی، همان، ص 149
[11] . مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، (تهران: امیرکبیر، 1384)، ص 214
/ج