نویسنده: دکتر باقر قدیری اصلی
اعمال بیش از دو قرن سیاست مرکانتی لیستها (که بر اساس آن افزایش ثروت از تجارت و محصول خالص از استثمار ملتهای همسایه و یا مستعمرات به دست می آمد) از نیمه دوم قرن 18 در اروپا مخالفان جدی پیدا کرد.
از نظر اقتصادی فعالیتهای کشاورزی به عمد فدای صنعتی که رو به انحطاط می نهاد گردیده بود و وجود مقررات مزاحم تجاری و صنعتی، کار صنعت و تجارت را متوقف کرده بود. پایین نگهداشتن عمدی سطح قیمت کالاهای کشاورز از یک طرف موجب افزایش زمینهای بایر واز طرف دیگر موجب فرار کشاورز از روستا و پناه آورد او به شهر شده بود. وضع عوارض داخلی مانع دادوستد بود و تنظیم مقررات تولید و تعیین قیمت و مزد توسط اصناف (1) ، توسعه صنعت را نامقدور ساخته بود.
اجبار فروش در «بازار»و به مقدار محدود و مقررات فروش گندم در بازار، اول به مصرف کننده بعد به نانوا و آخر به کسبه یا تجار، مشکلات عدیده در داد و ستد غلات به وجود آورده بود.
در همان زمان روشنفکران به طرفداری از آزادی برخاستند. آنسیکلوپدیستها(2) (وابستگان به دائره المعارف) از فکر آزادی تجلیل می کردند و به قدرت لایزال عقل، ایمان آورده بودند. فلاسفه مکتب طبیعیون سعی می کردند زندگانی در جامعه را با اصول کلی که از طبیعت انسانی نشأت گرفته و در همه شرایط و احوال مصداق یافته باشد، توجیه کنند.
مونتسکیو(3) و کندرسه(4) تصور می کردند که قاطع بودن اصول اجتماعی به مانند قاطعیت اصول و قوانینی که حاکم بر پدیده های طبیعی است، امکان پذیر است.
فیزیوکراتها، این نحوه فکر و تمایل عقیدتی را اولین بار در مطالعه وقایع اقتصادی مورد بررسی قرار دادند.
سردسته فیزیوکراتها، طبیب مادام دوپمپادور (5) و لوئی پانزدهم به نام دکتر کنه (6) (1774-1694) بود که در آستانه پیری در سنین 60 سالگی به مطالعه اقتصاد روستایی پرداخت و تئوری اقتصادی خود را در سالهای 1756 و 1757 در مقالاتی تحت عنوان «کشاورزان اجاره دار(7)»و دانه ها (8)»و به خصوص در کتاب معروف خود «جدول اقتصادی (9)» در سال 1757 ارائه نمود.
برخلاف مکتب سوداگران که پیدا کردن ثروت را برای ملت و دولت از طریق جمع آوری هر چه بیشتر طلا و نقره توصیه می کرد دکتر کنه عقیده داشت که تجسس و اکتشاف لزومی ندارد؛ در اجتماع بشری، یک نظام طبیعی حاکم است و روابط بین انسانها تحت حکومت قانونی ازلی است که بدیهی بودند آن بر هر کسی که چشمان خود را بازکند روشن خواهد شد و هیچ آدم عاقلی نمی تواند قدرت آن را انکار کند، فقط کافی است که انسان اول آن را بفهمد و سپس از آن تبعیت کند. هواداران دکتر کنه که گروه کوچکی را به ریاست او تشکیل داده بودند عبارت بودند از: میرابو(پدر) (10)نطاق معروف انقلاب کبیر فرانسه، دوپون دونمور(11)مرسیه دولاری ویر(12) و آبه نیکلابدو(13) بودند. همچنین فیزیوکراتها به عوض کلبر که مجری اصول فکری مرکانتی لیستها بود تورگو(14)را داشتند که اصول و قواعد غله فیزیوکراتها را به مرحله عمل در آورد.
با ارائه اندیشه های فیزیوکراتها، برای اولین بار، یک تئوری اقتصادی جامع و به هم پیوسته پی ریزی شد. با وجود اینکه هیچ یک از فیزیوکراتها به استثنای تورگو قلمی شیوا و دلچسب نداشتند و نوشته های تورگو نیز بی روح بود، عقیده آنها در عمل آن چنان اعتباری در جامعه بالاخص نزد سیاستمداران، سفرای خارجی و شاه و پیروان او بدست آورد که علوم آنها در آن عصر، به اصطلاح امروز «مدروز»شده بود.
برای اطلاع از اصول فکری فیزیوکراتهای اول باید ببینیم«نظام طبیعی» آنها چیست و بعد محصول خالص و نقش تجارت و دولت را از نظر فیزیوکراتها مورد بررسی قرار می دهیم:
نظام طبیعی(15)
نظام طبیعی اساس فکر سیستم فیزیوکراتها بود. این نظام به نظر فیزیوکراتها یک نظام اجتماعی که مخلوق خواسته انسانها باشد نیست بلکه نظامی است حاکم بر اجتماع بشری، همان گونه که قوانین طبیعی در زیست شناسی و در علم فیزیک حاکم است. نظام طبیعی بر جامعه انسانی که جزئی از طبیعت و بر علم اقتصاد که شاخه ای از علم طبیعت است حکومت می کند، ولی نظام طبیعی چیست؟نظام طبیعی خواست خداست و برای سعادت انسانها نظامی است مقدر و مشیتی است الهی. اما این نظام را چگونه می توان شناخت و درک نمود؟
به نظر فیزیوکراتها علامت و نشانه ای که بتوان آن را شناخت اویدانس(16) یعنی بداهت و وضوح است. این کلمه، اغلب در بسیاری از نوشته های فیزیوکراتها به چشم می خورد. ولی این امر بدیهی را چگونه می توان احساس کرد و ملاک تشخیص آن کدام است؟
وقتی که ما برای درک درخشانترین شیء به چشم احتیاج داریم چگونه می توانیم این چیز بدیهی را ببینیم و کدام یک از حواس است که با آن بتوانیم آن را حس کنیم.
آیا می توان این امر بدیهی را با غریزه ادراک کرد؟ آیا می توان با وجدان یا با شعور و یا با عقل آن را شناخت؟ آیا می توانیم بگوییم که این ندایی است ربانی که به ما الهام می بخشد و راه حقیقت را با قدرتی فوق طبیعی به ما نشان می دهد؟
مرسیه دولاری ویر به گفتار سن ژان (17) که می گوید «نوریست که تاریکیها را روشن می کند و انسان را هنگام ولادت روشنی می بخشد»توسل می جوید و کتر کنه در پاسخ به این سؤالات می گوید که «انسان باید به خودش پناه ببرد تا در خود مفهوم وصف ناپذیر قوانین طبیعی را درک کند»وانگهی قبل از آنکه نظام طبیعی شناخته شود بشر باید آگاهی ضمنی از نحله فیزیوکراتها داشته باشد و درک بداهت نصیب آنهایی است که آمادگی روحی و فکری آن را داشته باشند و دارای عقلی کافی، معرفتی بتمام و آزادگانی چون فیزیوکراتها باشند.
این نظام طبیعی آن نظامی نیست که مشاهده وقایع برای درک آن الهام بخش باشد بلکه نظامی است که وقایع را در خود نهان دارد.
این نظام طبیعی نظامی است که فوق طبیعی؛ نظامی است جهانی و جاودانی که در همه شرایط و در همه جا چون قانون سقوط اجسام و قوه جاذبه زمین یکسان است. با این وجود شناختن نظام طبیعی کافی نیست و نه تنها باید آن را شناخت بلکه باید کردار خود را با آن منطبق نمود. پس چه باید کرد؟ به نظر فیزیوکراتها این کار، کار مشکلی نیست زیرا نظام طبیعی برای نوع بشر به طور مسلم از همه پرفایده تر است و هر کس به طور طبیعی طریقی که برای او «مزایای بیشتری»دارد در پیش خواهد گرفت و آزادانه بدون کمک غیر، آن را پیدا خواهد کرد.
برهان عقلی که راهنمای فعالیتهای انسان است و فکر تمتع بیشتر که توجیه فعالیتهای اقتصادی بشر است در این فکر دکتر کنه که تمتع بیشتر با کمترین هزینه، کاملترین و با صرفه ترین کردار اقتصادی بشر است خلاصه می شود، و این در حقیقت همان نظام طبیعی است.
پس اگر همه، پیروان این فکر باشند به جای آنکه این نظام محتمل شود تحکیم بیشتر خواهد یافت زیرا: جوهر این نظام، لاینفک بودن نفع شخصی از نفع عمومی است و تأمین منافع عمومی نیز با استقرار رژیم آزادی امکان پذیر خواهد بود و در چنین شرایطی است که گردونه نظام جامعه به خودی خود می گردد همه چیز خود بخود به پیش می رود و جهان با نظم و یکنواختی تکامل پیدا می کند. تمنای تمتع بیشتر و تعقیب مزایای فزونتر جنبشی دایمی برای رفاه بیشتر به وجود خواهد آورد. تنها راه چاره این است که دولت مردم را در کارشان آزاد گذارد و به آنها «آزادی عمل»بدهد تا به دنبال منافع خود و مزایای بیشتر بروند.
فیزیوکراتها، تجارت و نقش دولت
مبادله(18)در حقیقت معاوضه دو ارزش معادل است؛ پس اگر طرفین معامله دو چیزی را که معادل هم اند با هم مبادله کنند ثروت جدیدی بوجود نمی آورند و اگر یکی از طرفین معامله، سودی برد این سودی است که به ضرر طرف دیگر معامله برده است.اگر کشاورزA شیر می دهد و در عوض آن از کشاورزB گندم می گیرد و اگر کشاورز C ذرت می دهد و از کشاورز D برنج می گیرد؛ در این معامله دوشیء معادل با یکدیگر معاوضه شده اند و این معاوضه در حقیقت جابجا شدن و تعویض دوکالاست بدون آنکه درآمد اضافی برای کسی تحصیل شده باشد، هر چند که هر یک از طرفین نیازمندیهای خود را با عمل مبادله برآورده کرده باشند.
امروزه نحوه استدلال فرق می کند:اگر Aشیر می دهد واز B گندم می گیرد برای این است که اولی به گندم احتیاج دارد و برای او گندم بیش از شیر ارزش و فایده دارد و دومی که گندم عرضه می کند برای این است که به شیر بیش از گندم احتیاج دارد و برای او فایده شیر بیشتر از گندم است و در نتیجه از عمل مبادله هر دو نیازمندیهای خود را مرتفع می کنند و هر دو از عمل مبادله نفع می برند و برای هر دو ارزش اضافی بوجود می آید. ولی فیزیوکراتها این نوع استدلال را نمی پذیرفتند؛ برای آنها اضافه تولید فقط اضافه ارزش مادی است و تصور نمی کردند که ممکن است تولید ذهنی (19)وجود داشته باشد.
نتیجه اینکه به نظر فیزیوکراتها تجارت کاری است بی حاصل و در عمل تجارت ثروت حقیقی تحصیل نمی شود زیرا کسی که در یک طرف معامله چیزی برده است در حقیقت همان چیزی است که طرف دیگر آن را باخته است. و در نتیجه سیستم مرکانتی لیسم کلبر با موازنه بازرگانی مثبت، نه تنها به نظر آنها مقرون به صواب نیست بلکه خلاف اخلاق نیز می باشد. چیزی که برای فیزیوکراتها عجیب می نمود این بود که همه دولتهای سوداگر خیال می کردند از تجارت، سود واقعی می برند غافل از آنکه سودی که یک کشور می برد به ضرر کشور دیگر است.
پس اگر تجارت بی حاصل است چه باید کرد؟
آیا بهتر نیست که تجارت قدغن شود؟ یا مقرراتی برای آن وضع گردد؟ و یا به حال خود آزاد گذارده شود؟
اگر تجارت بی حاصل است، منطقی است که عمل تجارت ممنوع گردد. ولی به جای آن فیزیوکراتها طریق سوم را انتخاب کردند. آنها با آزادی تجارت که قیمت کالاهای کشاورزی را در سطح بالا متضمن باشد موافق بودند.
نظر آنها در درجه اول استقرار آزادی، معاوضه در داخل کشور و حذف مقررات مزاحم و پیچیده داد و ستد بود و نظام طبیعی از نظر آنها حکم می کرد که آزادی تجارت برای عموم تأمین شود، اعم از اینکه داخلی یا خارجی باشد.
وانگهی به طوری که در بالا اشاره شد، آزادی تجارت متضمن «قیمت خوب(20)»خواهد بود و منظور فیزیوکراتها از قیمت خوب، نازلترین قیمت نیست بلکه سودمندترین و مناسبترین قیمتی است که از طریق آزادی خارجی بدست می آید.
ممکن است تصور شود که آزادی بازرگانی خارجی موجب تنزل قیمت کالاهای داخلی می شود ولی نباید اشتباه کرد که در آن زمان فیزیوکراتها با توجه به ابتدایی بودن وسایل نقلیه تصور هم نمی توانستند بکنند که غلات خارجی ممکن است در خاک فرانسه با غلات فرانسه رقابت کنند.
«آزادی عمل(21)»و «آزادی عبور(22)» دو شعار سیاست اقتصادی و تجارت داخلی و خارجی فیزیوکراتها بود.
مفهوم شعار «آزادی عمل»این است که افراد در کار و انتخاب مشاغل و حرف آزاد باشند و مقررات و نظامهای مزاحم اصناف و دولت حذف شود.
و شعار «آزادی عبور»شعار آزادی تجارت داخلی و خارجی و شعار حذف سدهای گمرکی و لغو قوانین بازرگانی بود.
نقش دولت در سیستم فیزیوکراتها برای انسانها از همه با صرفه تر است و به نظر آنها هر کس به طور طبیعی راهی را که برای او مزایایی بیشتری تأمین کند دنبال خواهد کرد.
پس نظامهایی که مخلوق خواسته بشر باشد و وضع قوانینی که انسانها را مجبور به اطاعت از آن قوانین کند ضرورت ندارد. زیرا تعقیب تمتع بیشتر و تولید با صرفه تر با هزینه کمتر، اقتضای طبیعت هر انسان است. پس لزومی ندارد که دولت نظامات تصنعی وضع کند و قوانینی برای کردارهای اقتصادی بشر که بطور طبیعی بدنبال با صرفه ترین فعالیتهای اقتصادی می رود بنویسد.
بیان این فکر نفی وجود دولت نیست و فیزیوکراتها قصد نفی وجود دولت را هم نداشتند. در سیستم آنها نقش دولت محدود است. قانونگذار باید «قوانین بی فایده» را لغو کند و اگر قوانین جدیدی لازم باشد باید آن قوانین، ترجمان قوانین طبیعت باشد.
عجیب اینکه فیزیوکراتها با همه علاقه ای که به آزادی اقتصادی ابراز می کردند از آزادی سیاسی انزجار داشتند. اگر طالب محدود کردن قوانین بودند در ازای آن، طرفدار هر چه بیشتر اقتدار دولت بودند. آنها به دموکراسی یونانیان و به رژیم پارلمانی انگلیس با چشم حقارت می نگریستند. آنها از لیبرالیسم سیاسی متنفر و به استبداد دلبستگی داشتند.
آنها طرفدار پادشاهی مقتدر، ولی روشنفکر که سلطنت را از طریق وراثت بدست آورده و قوانین طبیعی را برای سعادت ملت خود اعمال کند بودند.
استبداد از نظر فیزیوکراتها مترادف با حکومت جبارانه (23)نیست. منظور آنها از پادشاه مقتدر پادشاه مستبد و روشنفکری که سعادت مردم را علی رغم میل آنها تأمین کند نیز نمی باشد زیرا آنها با فکر اینکه قانون باید مخلوق اراده شاه باشد به همان اندازه مخالف بودند که قانون مخلوق خواسته ملت باشد.
استبداد فیزیوکراتها، همان استبداد نظام طبیعی است که هر انسان عاقل موظف است کردار خود را با آن منطبق کند منتها این استبداد نظام طبیعی در شخص پادشاه تجسم می یابد و وظیفه اوست که قوانین طبیعی را آن طور که هست نه آن طور که اراده اوست اجرا کند.
شارل ژید(24) و شارل ریست(25) دو نویسنده بزرگ اقتصادی فرانسه که «تاریخ عقاید اقتصادی(26)»آنها برای همه نویسندگان عقاید اقتصادی آموزنده و الهام بخش است و ما در تهیه این کتاب مکرر به آنها مراجعه کرده و خواهیم کرد، استبداد سیستم فیزیوکراتها را به استبداد حکومت تزاری نیز شدیدتر است تشبیه کرده است زیرا همه اعضای ارکستر موظف به اطاعت از کوچکترین حرکت دست رهبرند ولی این اجبار به تبعیت را، نمی توان استبداد رأی رهبر نامید زیرا که هر عضو آزادانه متابعت از رهبر را پذیرفته است و کسی که متابعت از رهبر ارکستر را نکند نمی توان او را یاغی گفت بلکه احمقی است که خود را منطبق با نظام عمومی ارکستر نکرده است.
اما اگر تعلق خاطر فیزیوکراتها به سلطنت موروثی بود به این لحاظ بود که آنها سلطنت را به مالکیت پیوسته می دانستند و چون وراثت وابسته به مالکیت است پس در مقام سلطنت نیز همان خواهد بود.
به نظر فیزیوکراتها کار حکومت کار ساده ایست، دولت باید عمل خوب را که به خودی خود انجام می شود مانع نشود و به آن عده معدودی که به مالکیت خصوصی سوء قصد می کنند مجازات دهد.
فیزیوکراتها در مورد کارهای عمومی مثل راه و جاده سازی و حفر قنوات نظر جالبی ارائه کرده اند و این نوع کارها را از وظایف دولت دانسته و عقیده داشتند به همان گونه که یک مالک خوب باید در قلمرو ملکی خود راه و جاده بسازد دولت یا پادشاه نیز باید در قلمرو حکومت خود کارهای راه و جاده سازی را انجام دهد.
اینها در حقیقت توقعات فیزیوکراتها از دولت بود و تئوری مالیات فیزیوکراتها نیز مولود اندیشه «محصول خالص»است.
به تقسیم طبقات سه گانه فیزیوکراتها، باید سهم حکومت را که دولت همه ساله از محصول خالص جامعه برداشت می کند اضافه کرد.
در آن زمان که وظایف دولت محدود به برقراری نظم جامعه و احیاناً تعلیم و نشر فرهنگ بود فیزیوکراتها به این گمان که دستگاه حکومت، مالک قلمرو است وظیفه راه و جاده سازی و حفر قنوت و ... را به آن وظایف اضافه کرده بودند و برای انجام وظایف فوق، دولت را ناگزیر به دریافت مالیات می دانستند. اما مالیات برچی و از کی؟
جواب به این سؤال از نظر فیزیوکراتها ساده بود. مالیات باید از محصول خالص یعنی از درآمد ویژه وصول شود، زیرا فقط محصول خالص است که در و اقع به درآمد ملی اضافه شده و دولت باید از آن مالیات وصول کند. ولی مالیات باید از کی گرفته شود؟ از کشاورز از مالک یا از صنعتگران و کارگران؟
آیا کشاورز باید مالیات بدهد؟ جواب منفی است زیرا دیدیم که این طبقه هر چه درآمد تحصیل می کند یا خود مصرف می نماید یا برای تحصیل درآمد بکار می برد.
طبقات بی حاصل همان طور که از نام آن پیداست حاصلی ندارند که برای آن مالیات بدهند به عنوان مثال کارگران با توجه به اینکه برای اشتغال با هم رقابت می کنند مزد ناچیز آنها فقط تکافوی معیشت آنها را می نماید و از این جهت نباید از آنها مالیات گرفت. مالیات واحد را باید طبقه مالک بپردازد، آن هم به میزان 30 درصد از درآمد تحصیل شده، یعنی 600 میلیون فرانک از 2 میلیارد فرانک سهم مالک که کل درآمد عمومی دولت را تشکیل می دهد.
پی نوشت ها :
1. Corporation
2. Encyclopedistes
3. Montesquieu
4. Condercet
5. Mme de pompadour
6. Dr Quesney
7. les fermiers
8. les Grains
9. Tableau Economique
10. Mirabeau
11. Dupon de Nemours
12. Mercier de la Riviere
13. Abbe Nicolas Baudeau
14. Turgot
15. Ordre Naturel
16. Evidence
17. Saint jean
18. Echange
19. Production Subjective
20. Bon Prix
21. Laisser Faire
22. Laisser passer
23. Tyrannie
24. Charles Gide
25.Charles Rist
26. Histoire des Doctrines
Economiques