نویسنده: محمد کاوه
سوء استفاده جنسی از کودکان، جزء جنایات جنگی با نسل بشریت محسوب می شود.
(بخشی از اساسنامه روم)
روز حادثه، پسرم پویا در اتاق مشغول بازی بود که شوهرم به خاطر سر و صدای بچه از خواب بیدار شد. او که از شیطنت های پویا عصبی شده بود، چند بار وسایل خانه را به طرفش پرتاب کرد و بعد با دیدن گریه او ناگهان خشمگین شد و او را زیر مشت و لگد گرفت. حال پسرم وخیم بود که ناچار او را با بدنی خونین به بیمارستان رساندم. پزشکان برای نجاتش تلاش زیادی انجام دادند، اما پسرم مقابل چشمانم فوت کرد.
(به نقل از روزنامه ایران شماره 4300)
تعریف و بیان موضوع:
سازمان بهداشت جهانی (WHO) کودک آزاری را «آسیب یا تهدید به سلامت جسم یا روان و سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسئول هستند» عنوان کرده است. هم چنین «هر گونه آسیب جسمی، روحی، روانی، سوء استفاده جنسی یا بهره کشی و عدم رسیدگی به نیازهای اساسی افراد زیر 18 سال که توسط افراد دیگر انجام شود و به صورت تصادفی نباشد، کودک آزاری تلقی می شود» (قراچورلو، 1384: 183). از دیدگاه روان شناسی نیز کودک آزاری یا بد رفتاری با کودکان «رفتاری است که به نوعی موجب آزار جسمی، روحی، ذهنی و عاطفی کودک می شود و به رشد و سلامت او آسیب می رساند» (شامبیاتی، 1385: 18).در واقع، کودک آزاری نوعی خشونت خانگی است که تحت عنوان «جرایم خشونت آمیز» طبقه بندی می شود. این نوع جرم به معنای آسیب و صدمه زدن به کودکان در محیطی است که باید از آن انتظار گرمی، تقویت، حمایت، ایمان و عشق داشته باشند(احمدی، 1384: 199). کودکان از آسیب پذیرترین گروه های جامعه هستند و خطر تعرض افراد گوناگون در خانواده یا اجتماع همواره آن ها را تهدید می کند. آزار و اذیت کودکان به شکل های مختلفی نمود یافته و متأسفانه گاهی کانون خانواده عرصه ای برای بروز خشونت و درد و رنج برای کودکان می شود(راهب و همکاران، 1388: 78).
باید توجه داشت که خشونت علیه کودکان و موارد نقض حقوق کودک پدیده ای ساختاری است و به جایگاه کودکان و روابط آن با خانواده و نهادهای عمومی جامعه و قوانین و باورها و سنت های تربیتی و فرهنگی جامعه و تغییرات آن مرتبط است. در واقع خشونت با کودک شکلی از روابط و مناسبات کودکان با بزرگ سالان و نهادهای اجتماعی است که در آن، به دلیل موقعیت ضعیف کودکان و بی پناهی آنان یا ارزش گذاری متفاوت و نابرابر بین کودکان و بزرگسالان، قابلیت ها و حقوق و ارزش های کودکان به شکل های مختلفی از قبیل غفلت از کودکان و سوء رفتار با آنان پایمال می شود (واحد پژوهش انجمن حمایت از حقوق کودکان، 1386: 25).
تأسف بارتر این که والدین در اغلب موارد عامل اصلی کودک آزاری هستند و خشونت نیز در چارچوب نظام خانواده ناکارآمد رخ می دهد و تعادل مرضی ضعیف برای سرپوش گذاشتن بر این پدیده معمولاً بین اعضای خانواده دیده می شود (تاجری، 1385، 26). بسیاری از والدین سوء استفاده گر نمی توانند با خودشان یا دیگران سازگار باشند. آنان می دانند که فرزندانشان موجوداتی ظریف و وابسته هستند؛ اما وقتی میل و هوس سوء استفاده کردن درون آن ها بر می خیزد؛ رفتارهای معصومانه فرزندانشان را نیز نوعی تحریک عمدی می پندارند. در آن لحظات، آن ها دیگر فرزندانشان را حواس پرت، فراموش کار و موجوداتی وابسته که به تأیید پدر و مادر نیاز دارند نمی بینند و به فرزندانشان به چشم انسان نگاه نمی کنند. وقتی والدین سالم فرزندانشان را آزرده می کنند، به تدریج از کار خود پشیمان می شوند و سعی در جبران آن دارند، اما پدر و مادرهای سوء استفاده گر، این رفتار خود را بر اساس کار اشتباه فرزند توجیه می کنند(نیوهارت، 1387: 151). این در حالی است که کودکان به دلیل شرایط جسمی و حساسیت روحی، آسیب پذیرترین اقشار جامعه نسبت به جرایم خشونت آمیز می باشند(نجفی توانا، 1385: 70).
در ایران آمار چندان دقیقی در خصوص شیوع این پدیده وجود ندارد و علت عمده آن نیز عبارت است از: عدم امکان آمارگیری از کودکانی که قربانی حادثه شده اند ولی به علت ترس از والدین یا ترس از بازجویی توسط مقامات قضایی و پلیس و امکان دستگیری والدین و ضعف در قدرت گفتار و عدم اطلاع از قانون حاضر به همکاری نیستند و دوم این که مرتکبین این اعمال برای فرار از مجازات و لعن و نفرین دیگران نه تنها موضوع را با آمارگیران در میان نمی گذارند، بلکه هنگام کشف اتفاقی این پدیده نیز سعی در مخفی کردن و گمراه ساختن یا دلیل تراشی برای بی تقصیر نشان دادن خود دارند (شامبیاتی، 1385: 18و 19). با این حال، بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که میزان کودک آزاری در ایران نیز به اندازه وقوع آن در مابقی کشورهای جهان است(آریا، 1385: 31).
انواع کودک آزاری:
کودک آزاری به شیوه های گوناگونی انجام می شود که رایج ترین آن ها عبارتند از:* فرزند کُشی(INFANTICIDE):
فرزند کشی عمدی عبارت است از: «سلب ارادی و ظالمانه حیات فرزند به وسیله پدر و مادر بالغ و عاقل» (اسحاقی، 1380: 151). فرزند کشی از گذشته های دور در جوامع انسانی مرسوم بوده و اختصاص به دوران جاهلیت و قبل از اسلام ندارد. لوید دوماژ در کتاب «تاریخ طفولیت» خود نشان می دهد که کشتن نوزادان مشروع و نامشروع یک قاعده معمول در عهد عتیق بوده است. البته موضوع فرزند کشی، در تورات و قبل از آن نیز وجود داشته است و مردمان به دلایل واهی فرزندان خود را می کشتند و یا در پای بت ها قربانی می کردند. حتی این پدیده نابهنجار در عصر حاضر نیز رواج داشته و از رشد فزاینده ای برخوردار است، به طوری که در جوامع غربی احتمال این که کودکان توسط اعضای خانواده خود به قتل برسند یا مورد حمله جنسی و آزار جسمی قرار بگیرند بسیار بیشتر از آن است که بیگانگان، کودکان را در معرض این خطرات قرار دهند. تجزیه و تحلیل 285 فقره قتل افراد زیر 18 سال در انگلستان، طی سال های 1989 تا 1991 نشان می دهد که تنها 13 درصد از این قتل ها توسط افراد غریبه صورت گرفته است و 60 درصد این جنایات از سوی والدین کودکان انجام شده است. نتایج مشابهی نیز در آمریکا و استرالیا گزارش شده است. بررسی موارد فرزند کشی در ایران نیز حاکی از آن است که فقر، مشکلات اجتماعی، اختلالات روانی، عصبانیت، بارداری ناخواسته دختران جوان، اختلافات خانوادگی، انتقام جویی از همسر سابق، تضعیف نقش خانواده، اعتیاد والدین و مورد اذیت و آزار قرار گرفتن قاتل در دوران کودکی از عوامل فرزند کشی محسوب می شوند(همان، 31-34).* قاچاق کودکان یا توریسم جنسی (SEXUAL TOURISM):
بر اساس ماده (1) قانون قاچاق انسان، قاچاق انسان عبارت است از:الف- خارج یا وارد ساختن و یا ترانزیت مجاز یا غیر مجاز افراد، از مرزهای کشور با اجبار و اکراه یا تهدید یا خدعه و نیرنگ یا با سوء استفاده از قدرت یا موقعیت خود یا سوء استفاده از وضعیت فرد یا افراد یاد شده به قصد فحشا یا برداشت اعضاء و جوارح، بردگی و ازدواج.
ب- تحویل گرفتن یا انتقال یا مخفی کردن یا فراهم ساختن موجبات اخفای فرد یا افراد موضوع بند «الف» این ماده پس از عبور از مرز با همان مقصود (ذره کارگر، 1388: 26).
در عصر حاضر، قاچاق تبدیل به یک پدیده فراگیر شده و می توان گفت هیچ کشوری در دنیا یافت نمی شود که از این بلیه در امان باشد. اما در میان انواع قاچاق، قاچاق انسان به دلیل سود سرشار آن بسیار مورد نظر باندهای سازمان یافته قرار گرفته است. به ویژه قاچاق زنان و دختران برای استفاده از آنان در اماکن فساد و وادار کردن آن ها به روسپی گری و یا استفاده از آنان به عنوان پیش خدمت، که گسترش قابل توجهی یافته است، به طوری که به صورت یک فاجعه جهانی درآمده و دولت ها با وجود تمام تلاشی که می کنند، تا کنون نتوانسته اند در مهار آن موفقیت چندانی به دست آورند (موثقی و اسفندیاری، 1387: 287). علت این امر آن است که توریسم جنسی که به صورت قاچاق کودکان به مناطق خاصی صورت می گیرد سودآورتر از قاچاق مواد مخدر می باشد؛زیرا از مواد مخدر تنها یک مرتبه می توان استفاده کرد، اما در قاچاق انسان می توان از شخص قاچاق شده به دفعات متعدد استفاده کرد(حبیب زاده و مقدسی روئین، 1385: 67و 68). گزارش اخیر شورای امنیت که با همکاری صندوق کمک کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) و کمیساریای عالی حقوق بشر این سازمان تهیه شده است نشان می دهد که تجارت انسان به ویژه سوء استفاده از کودکان در جنوب شرق اروپا به طور چشمگیری افزایش یافته و مراکز بین الملل تجارت انسان با روش های جدید و پیچیده ای در این زمینه فعال هستند. در این گزارش آمده است: «شمار زیادی از کودکان و زنان جوان به عنوان برده برای کارگری و یا کار در خانه های فساد به کشورهای غرب اروپا منتقل می شوند که بسیاری از این کودکان در ابتدا به عنوان نیروی کار ارزان قیمت مورد سوء استفاده های مختلف قرار می گیرند و در نهایت به خود فروشی غیر قانونی تن می دهند»(مسکنی، 1383: 4-6). هر چند فقر اقتصادی در ظهور این پدیده تأثیر به سزایی دارد، ولی نمی توان از نقش ضعف حکومت های مرکزی و دخالت بعضی حکومت ها در قاچاق انسان به سادگی چشم پوشی کرد. گاهی سود سرشار قاچاق موجب می شود که مأموران دولتی نیز در قاچاق کودکان و زنان شرکت کنند. از جمله این کشورها می توان تایلند و کامبوج را نام برد. ارقامی نیز که درباره قاچاق ذکر می شود، بسیار وحشتناک است و گفته می شود 2 میلیون کودک که اغلب آن ها دختر هستند در صنعت تجارت سکس به کار گرفته شده اند. امروزه این امر را می توان در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق به وفور مشاهده کرد. در حالی که قبل از فروپاشی شوروی میزان قاچاق زنان و کودکان اندک بود، اما پس از فروپاشی حکومت مرکزی و تشکیل جمهوری های تازه استقلال یافته، به یک مرتبه میزان قاچاق کودکان و زنان به اروپا افزایش یافت. از جمله این کشورها می توان به لیتوانی و مولداوی اشاره کرد(حبیب زاده و مقدسی روئین، 1385: 67و 68). هم چنین آمارها نشان می دهند که در سال 1999 بیش از 4 هزار زن و کودک قرقیزستانی برای یافتن فرصت های تازه شغلی و کسب درآمد به مراکز فساد خارج از کشور هدایت و فروخته شده اند. طبق آمار سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز در حال حاضر 100 هزار زن اوکراینی در مراکز فحشای اروپای غربی کار می کنند و سالانه بین 700 هزار تا 2 میلیون نفر زن و کودک قربانی برده داری دنیای امروزی می باشند. براساس اطلاعات یک منبع آماری دیگر، سالانه حدود 2 میلیون نفر دختر 5 تا 15 ساله در دنیا قربانی قاچاق جنسی می شوند(نجفی توانا، 1385: 75). به همین دلیل هر ساله بیش از 250 هزار توریست جنسی به آسیا سفر می کنند که 25 درصد از آن ها جهان گردان آمریکایی هستند. 16 درصد را نیز جهان گردان آلمانی و 13 درصد را هم جهان گردان استرالیایی و انگلیسی تشکیل می دهند (علی اصغر، 1388: 28). در همین راستا و به موازات شکل های مختلف فحشای سنتی، در اواخر قرن بیستم و به ویژه در سال های اخیر به خصوص با فروپاشی کشورهای موسوم به بلوک شرق، دنیا مواجه با شکل نوینی از روسپی گری شد. باندهای سازمان یافته با قاچاق دختران کم سن و سال و تشویق آن ها به مسافرت به کشورهای غربی عملاً موج جدید فحشا را گسترش داده اند. در واقع جوانان کم سن و سال در مقابل امتیازات مالی و یا گردشگری و تحصیل و فرار و یا تابعیت تن به خودفروشی می دهند. این شرایط باعث تنوع روسپی گری در قالب های داخلی بین المللی شده است و توریسم جنسی از جمله فرآیندهای این اوضاع و احوال جدید می باشد. افراد ثروتمند و خوش گذران با سفر به ممالک عقب مانده، از کودکان سوء استفاده جنسی می کنند. باندهای بین المللی با برنامه ریزی، زمینه مسافرت دختران و پسران نوجوان را به کشورهای ثروتمند فراهم می کنند و این افراد با اقامت در آن اماکن، تن به خود فروشی می دهند. آن چه مسلم است، بخش عمده این گونه انحرافات ریشه در مشکلات اقتصادی به ویژه فقر دارد. عوامل دیگری مانند طلاق، ازدواج اجباری، تشنج خانوادگی، از دست دادن والدین و عشق های نوجوانی علل بعدی ترویج فحشا به شمار می آیند. اما در ایران به دلایل فرهنگی و مذهبی و وجود علقه های شدید خانوادگی و اخلاقی، ارتکاب این گونه جرایم در مقایسه با کشورهای غربی کمتر است(نجفی توانا، 1385: 47و 48).
البته به نظر می رسد که اکثر تجاوز کنندگان داشتن روابط جنسی با کودکان را به برقراری این روابط با بزرگسالان ترجیح بدهند، بلکه مسئله بیشتر به دسترس پذیری و قدرت مربوط می شود(گیدنز، 1379: 448). به هر حال، قاچاق کودکان به اشکال مختلفی صورت می پذیرد. مثلاً گاهی کودکان تحت عنوان «فرزند خواندگی» مبادله می شوند و از آن ها سوءاستفاده شده و آزارهای بسیاری نسبت به این کودکان اعمال می شود. در این مورد متأسفانه جرم انگاری خاصی انجام نشده است و قانون و مقررات جداگانه ای برای ممنوعیت قاچاق کودکان وجود ندارد. این امر در حالی است که «کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد» با تأکید بر لزوم قانون گذاری خاص، در این خصوص از تمام دولت ها خواسته است که تا در قوانین کیفری خود استثمار جنسی و فحشاء و قاچاق کودکان را به عنوان جرائمی مهم و با حداکثر مجازات برای مرتکبان پیش بینی کنند و کودکان را به این وسیله مورد حمایت کیفری بیش تر قرار دهند (قراچورلو، 1384: 188).
* آزار جنسی یا خشونت جنسی «SEXUAL HARASSMENT):
منظور از آزار جنسی کودک، وادار کردن کودک به فعالیت هایی است که منجر به ارضای جنسی افراد بزرگ سال می شود. سوء استفاده جنسی، تماس یا تعامل بین کودک و فرد بالغی است که کودک را به منظور تحریک جنسی مورد سوء استفاده قرار داده است (همان، 183). این نوع خشونت به ویژه علیه صدها هزار زن و کودک در تمامی نقاط دنیا یک واقعیت تلخ می باشد؛ که در طول تاریخ اغلب به عنوان تاکتیکی جنگی برای تخریب غرور و شرافت ملی به کار رفته و نه تنها فرد قربانی، بلکه کل جامعه را تحت تأثیر قرار داده و اسباب تخریب فرهنگ و هویت آن را فراهم کرده است. این رفتار که اصطلاحی وسیع تر از تجاوز به عنف می باشد، مصادیق گوناگونی را تحت پوشش قرار می دهد و در طول تاریخ چه در عهدنامه های بین المللی مربوط به مخاصمات مسلحانه و چه در میان آرای صادره از محاکم بین المللی کیفری به ویژه دادگاه های کیفری یوگسلاوی سابق و روآندا طی فرآیندی به عنوان جنایت بین المللی قلمداد شده است که دارای عناوین مجرمانه متعددی می باشد(خاک، 1387: 101).خشونت جنسی شامل علائمی در فرد قربانی است که عبارتند از: کوفتگی، خون ریزی، پارگی یا تحریک اندام تناسلی و مقعد یا دهان و حلق، پارگی، آلودگی یا خونی بودن لباس زیر، درد هنگام ادرار کردن، درد و تورم و خارش در ناحیه تناسلی، ترشح از آلت تناسلی، زگیل های مقاربتی، به سختی راه رفتن یا نشستن، بوی غیر عادی در ناحیه تناسلی و عفونت های مکرر دستگاه ادراری. هم چنین رفتارهای کودک پس از سوء رفتار جنسی با او به این شرح است: بروز ناگهانی مشکلات جنسی، گوشه گیری، خیال بافی افراطی، دل مشغولی به تخیلات به خصوص در بازی، ارتباطات ضعیف با هم سالان، تغییرات ناگهانی مثل: اضطراب، از دست دادن وزن، چسباندن خود به دیگران، مکیدن شست، بروز ناگهانی ترس مرضی یا عادی به خصوص از تاریکی، فرار از خانه، سوء مصرف مواد، تغییر سریع و عمیق شخصیت به خصوص افسردگی افراطی، کاهش سریع در انجام وظائف مدرسه و تلاش برای خودکشی یا خیال بافی(امیری، 1387: 23). یک کودک که قربانی سوء استفاده جنسی می شود، احتمال دارد از این که ببیند ضعیف است و نمی تواند از خودش دفاع کند احساس شرمندگی کند. هم چنین نوجوانانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند با استعمال مواد مخدر، اختلالات خوردن، ضرب و جرح خود و اقدام به خودکشی سعی می کنند به خودشان لطمه بزنند(برگر، 1388: 515و 516).
به هر حال، کودک آزاری جنسی چه به صورت دائم و چه فقط 1 بار صورت گرفته باشد و خواه توسط نزدیکان یا توسط افراد بیگانه انجام شده باشد، معمولاً دارای 5 ویژگی اصلی است:
1. کودک عموماً آن را دوست ندارد.
2. ارضای جنسی فرد آزار دهنده هدف اصلی آزار است.
3. در این رابطه یک تفاوت سنی و قدرتی وجود دارد که به طور مؤثری رضایت معنادار از رابطه را از بین می برد.
4. فعالیت جنسی معمولاً به صورت پنهان و همراه با نقشه و توطئه قبلی و اِعمال زور از جانب فرد قدرتمند است.
5. گاهی اوقات کودک به خاطر نیاز شدید به حمایت فیزیکی یا عاطفی و توجه و وابستگی خود، شخصاً به پذیرش و شروع این رابطه و حفظ رابطه جنسی تمایل نشان می دهد(قراچورلو، 1384: 184).
نمایش آلت تناسلی فرد بزرگسال به کودک، اجبار کردن کودک به نمایش آلت تناسلی خود، وادار کردن کودک به روسپی گری و استفاده از کودک در حوزه هرزه نگاری نیز از مصادیق کودک آزاری جنسی تلقی می شود (جاهد، 1387: 177). برخی مطالعات حاکی از آن است که حدود 50 درصد قربانی های تجاوز جنسی را نوجوانان تشکیل می دهند. بر پایه یک تخمین، از هر 4 دختر و 11 پسر، قبل از این که به سن 18 سالگی برسند، 1 نفر قربانی زنا با محارم، تجاوز توسط یک دوست، تجاوز تبهکارانه و انواع دیگر تجاوز جنسی قرار می گیرند که حدود 40 درصد از موارد گزارش شده تجاوز جنسی را پسرها تشکیل می دهند و معمولاً توسط پسرهای بزرگ تر یا مردها مورد تجاوز قرار می گیرند (رجبی پور، 1387: 58). البته باید دانست که «پنهان کاری» یک عامل پویای قوی در خشونت جنسی است و اغلب با تهدید کودک همراه می باشد. اما نکته مهم در این قضیه آن است که در موارد آزار جنسی یا بدرفتاری جنسی، با آشکار شدن این مسئله، انکارها و تبانی ها و ترس اعضای خانواده برطرف شده و احتمال ارتکاب مجدد کاهش می یابد(تاجری، 1385: 25و 26).
* ازدواج اجباری:
یکی دیگر از انواع خشونت ها علیه کودکان، ازدواج اجباری دختران در سنین پایین است که معمولاً به اصرار و خواست خانواده های آنان و به خصوص با اجازه ولی قهری آنان صورت می گیرد که از مصادیق سوء استفاده جنسی از کودکان نیز به شمار می رود(قراچورلو، 1384: 195).* کودک آزاری جسمی:
در قدیم چنین می پنداشتند که کودکان به والدینشان تعلق دارند و آنان حق دارند هر وقت که بخواهند کودکان خود را مجازات کنند و مورد خشونت جسمی قرار دهند. این نوع خشونت شامل هر نوع بد رفتاری می باشد که پی آمد آن آسیب رساندن به جسم کودک مانند: ضرب و شتم، آزار و شکنجه جسمانی است(احمدی، 1384: 199، 200). معتاد کردن فرزندان به مواد افیونی، فرو کردن سوزن در بدن کودک، تجاوز جنسی، غذا ندادن و گرسنه نگه داشتن کودک، استثمار کودک برای به کار گماردن در کارهای سخت و زیان آور، محرومیت های آموزشی، پرورشی و درمانی، داغ کردن و سوزاندن، زندانی کردن کودک در اتاق بدون نور، وادار کردن کودک به خودفروشی، و اجاره دادن و اجاره کردن کودک از اشکال دیگر کودک آزاری جسمی و روحی به شمار می رود(شامبیاتی، 1385: 18).* کودک آزاری روانی و عاطفی:
کودک آزاری عاطفی، به کارگیری لغات و عبارات زشت و غیر مرسومی است که موجب آزار روانی کودک شده و به شخصیت فردی و اجتماعی او توهین می شود(احمدی، 1384: 199). مواردی چون تحقیر، مسخره کردن، سرزنش کردن، طرد کردن، محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز، کنترل شدید و نامعقول، دست انداختن، ترساندن، انتظارات نامناسب، اِعمال خشونت علیه همسر در پیش چشم فرزند، ناسزا گفتن و کلیه اقداماتی که کارکردهای روان شناختی رفتار و رشد کودک را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد از مصادیق کودک آزاری روانی و عاطفی به حساب می آید.* کودک آزاری آموزشی:
آسیب ها و بدآموزی هایی که از طریق نظام آموزشی و عموماً توسط معلمان، شیوه های تدریس و محتوای کتاب ها در دانش آموزان ایجاد می شود در این حوزه قرار می گیرد. البته عموماً آزار آموزشی با آزارهای جسمی و روانی نیز همراه است.* کودک آزاری اقتصادی:
عموماً آزار اقتصادی در معنای سوء استفاده و بهره برداری از کودک در جهت کسب درآمد و عدم تخصیص آن درآمد به خود کودک استفاده می شود.* کودک آزاری ناشی از غفلت:
این نوع کودک آزاری به صورت غیر عمدی و در اثر غفلت و مسامحه اتفاق می افتد. غفلت از تأمین نیازهای اولیه جسمی و روانی کودک هم چون، تغذیه، پوشاک، نظافت، ابراز علاقه و عدم تربیت مناسب تحت این عنوان قرار می گیرند(جاهد، 1387: 177و 176).* کودک آزاری سیاسی:
کودک آزاری سیاسی عبارت است از: استفاده از کودکان برای دستیابی به مقاصد سیاسی. مثل: سرقت کودکان زیر 15 سال در هنگام جنگ و استفاده از آنان برای جاسوسی و یا ازدواج های سیاسی (موسوی چلک، 1383: 141).نگاه قانون به موضوع:
در ماده (2) قانون حمایت از کودکان و نوجوانان آمده است: «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب می شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است». در ماده (3) همین قانون نیز مقرر شده است: «هر گونه خرید، فروش، بهره کشی و به کارگیری کودکان به منظور ارتکاب اَعمال خلاف از قبیل قاچاق ممنوع و مرتکب، حسب مورد علاوه بر جبران خسارت وارده، به 6 ماه تا 1 سال زندان و به جزای نقدی از 10 میلیون ریال تا 20 میلیون ریال محکوم خواهد شد». هم چنین ماده (4). بیان می دارد: «هر گونه صدمه و آزار و اذیت و شکنجه جسمی و روحی کودکان و نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصیل کودکان، ممنوع و مرتکب به 3 ماه و 1 روز تا 6 ماه یا 10 میلیون ریال جزای نقدی محکوم می شود» (همان، 180). در ماده(640) قانون مجازات اسلامی (در فصل 18 تحت عنوان جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی) نیز به طور کلی و عام مقرر شده است که: «هر کس نوشته یا طرح، گراور، نقاشی، تصاویر، مطبوعات، اعلانات، علائم فیلم، نوار، سینما و یا به طور کلی هر چیز که عفت و اخلاق عمومی را جریحه دار کند برای تجارت و توزیع و غیره نگهدارد، به حبس از 3 ماه تا 1 سال و جزای نقدی از 1 میلیون و 500 هزار ریال تا 6 میلیون ریال و تا 74 ضربه شلاق یا به 1 یا 2 مجازات مذکور محکوم خواهد شد»؛ که البته در این ماده قانونی هیچ اشاره و تأکید خاصی نسبت به کودکان برای حمایت بیش تر از آن ها به عمل نیامده است و به نظر می رسد که قانون گذار کیفری باید با توجه به آسیب پذیری بیش تر کودکان، کودک بودن را از علل تشدید کننده جرم قرار دهدو به جرم انگاری خاص برای کودکان در این زمینه اقدام کند (قراچورلو، 1384: 178و 188). اما با وجود این که کودک آزاری ها اعم از: جسمی، روحی و جنسی اغلب در داخل خانواده ها و توسط نزدیک ترین افراد کودک انجام می شود، با کمال تأسف هنوز هیچ قانون خاصی برای حمایت از کودکان در مقابل خشونت های خانگی تصویب نشده و حتی قانون حمایت از کودکان و نوجوانان نیز والدین را در مورد این گونه جرایم از تعقیب و مجازات معاف دانسته است. هم چنین هیچ نهاد یا سازمانی که مسئولیت حمایت از کودکان آسیب دیده یا نظارت بر این امر را بر عهده گیرد وجود ندارد و کودکان بدون هیچ گونه تأمینی مجدداً به داخل همان خانواده و نزدیکانی باز می گردند که آن ها را مورد اذیت و آزار قرار داده اند(همان، 196). حتی قانون مشخصی برای برخورد با کودک آزاری توسط پدر که منجر به فوت کودک شود وجود ندارد و در مواردی هم که وضعیت کودکآن قدر شدید باشد که به صدمات جدی جسمی و روحی بیانجامد، تنها ضمانت اجرای موجود، پرداخت دیه است که به اولیای دم غیر از پدر تعلق می گیرد و به غیر از این مجازات، مجازات دیگری در انتظار پدری که فرزند خود را به قتل رسانیده است وجود ندارد، مگر این که قاضی بخواهد پدر را تعذیر کند. به هر حال، هر چند قوانین مشخصی برای برخورد با افرادی که اقدام به کودک آزاری می کنند وجود ندارند، اما می توان با افرادی که اقدام به چنین عملی می کنند در قالب قوانین دیگر برخورد کرد و با جست و جو در متون قانونی، ماده ها و تبصره هایی را برای برخورد باافراد مجرم در این زمینه جست و جو کرد. به عنوان مثال، اگر فرد کودک آزار غیر از پدر باشد، این مسئله در قالب شکایت و در قالب قوانین عام قابل بررسی است؛ اما قانونی برای برخورد با پدر به عنوان ولی قهری وجود ندارد. در مواد(59) و (109) قانون مدنی نیز این نکته بیان شده که اگر تنبیه کودک از جانب پدر متعارف باشد، این مسئله ایرادی ندارد. طبق همین مواد قانونی، اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و مهجورین که به منظور تأدیب یا حفاظت کودک انجام شود، مشروط به این که اقدامات مذکور در حد متعارف تأدیب و محافظت باشد ایرادی ندارد. اما نکته جالب این است که قانون درباره زمانی که تنبیه نامتعارف باشد، سکوت کرده و این خلاء وجود دارد که اگر تنبیه در حد متعارف نباشد، آیا می توان به مواد دیگر قانون مراجعه کرد و مثل کسی که فرد ناشناسی را مورد ضرب و شتم قرار داده با پدر برخورد کرد؟ مجازاتی هم که از نظر قانونی برای پدر کودک در نظر گرفته می شود بیش تر جزای نقدی است و ممکن است شلاق هم جزء این مجازات ها باشد. مجازات حبس کم تر از 3 ماه و دیه هم ممکن است شامل حال مجرم شود. البته تعیین دقیق این مجازات ها به نوع کودک آزاری و میزان ضرب و جرح بستگی دارد. یعنی اگر ضرب و جرح به شکستگی یک عضو و یا از کار افتادن عضو و از بین رفتن عقل منجر شود هر یک از اینها احکام خاص خود را دارد و در صورت تقاضای فرد آسیب دیده (کودک)، دیه هم به او پرداخت خواهد شد(استادی، 1388، 14).عوامل مؤثر در کودک آزاری:
معمولاً شناسایی دلایل یک معضل از دو جنبه یادگیری علمی آن معضل و شیوه به کارگیری روش های مناسب در جهت پیشگیری از آن حائز اهمیت است. معضل کودک آزاری نیز از این قاعده مستثنی نیست و در حقیقت شناسایی علل کودک آزاری گام مهمی در جهت موفقیت برنامه های پیشگیری از وقوع این پدیده است. در مجموع، دلایل وعلل کودک آزاری را می توان با توجه به چند بعدی بودن آن به 3 دسته شرح زیر تقسیم بندی کرد:دسته اول- دلایل موجود در شخص آزار دهنده:
اختلالات روانی، سابقه تنبیه و آزار در دوران کودکی، اضطراب، افسردگی، عصبانیت زیاد، وسواس، شخصیت ضد اجتماعی، اعتیاد، نداشتن مهارت فرزند پروری، کم سوادی والدین، جوان بودن والدین، پیشینه کیفری و سوابق مجرمانه، عدم آشنایی والدین و افراد خانواده نسبت به حقوق کودک (جاهد، 1387: 177و 178)، عقب ماندگی ذهنی، عصبی بودن، عقده های روانی ناشی از تجربه ناکامی در دوران کودکی، فقدان آموزش های مهارت های زندگی، تضعیف روابط با دوستان، خود پنداره ضعیف و اعتماد به نفس پایین می تواند فرد را مستعد کودک آزاری کند(احمدی، 1384: 201 و 202). مطالعات کوکی و فونتین (COOKY & FONTAIN -1991) نیز نشان داده است که افزایش نوراپی نفرین، دوپامین و سروتونین تحریک پذیری فرد را افزایش داده و می تواند منجر به بروز انواع خشونت شود (راهب و همکاران، 1388: 81).دسته دوم- خصوصیات کودک آزار دیده:
بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند کودکان بیش فعال، ناآرام و کودکانی که در الگوهای خواب و بیداری و غذایی آن ها مشکل وجود دارد بیشتر در معرض خطر کودک آزاری قرار دارند(امیری، 1387: 23). برخی دیگر از ویژگی های کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار می گیرند عبارتند از: فرزند اول خانه بودن، نارس بودن، داشتن معلولیت جسمی و ذهنی، تولد ناخواسته یا نامشروع، فرزند خواندگی، مشکلات رفتاری، ظاهر فیزیکی بد، لاغر بودن و داشتن معلولیت جسمی و ذهنی، تولد ناخواسته یا نامشروع، فرزند خواندگی، مشکلات رفتاری، ظاهر فیزیکی بد، لاغر بودن و داشتن قیافه زشت.دسته سوم- دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی:
مشکلات شغلی، نوع شغل، بیکاری، فقر، تورم، صنعتی شدن جوامع، خانواده های پر جمعیت، حاشیه نشینی، مشکلات رفتاری والدین با یکدیگر، خانواده های از هم گسیخته یا جدا شده، مهاجرت(جاهد، 1387: 177و 178)، مشکلات مدرسه (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و یونیسف ایران، 1388: 60) و شرایط زندگی استرس آور از جمله: تراکم جمعیت در خانه های کوچک و انزوای اجتماعی از مهم ترین دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به شمار می آیند.یکی از نکات مهم در کودک آزاری آن است که این رفتار نابهنجار بیشتر در والدین جوان و کم سن دیده می شود. برخی مطالعات نشان می دهند که متوسط سن والدین کودک آزار 32 سال است و ازدواج در سنین پایین از ویژگی های والدین کودک آزار محسوب می شود. هم چنین در خانواده های تک والدی و فرزند خواندگی خطر کودک آزاری بالاست، اما علت بالا رفتن در خانه های تک والدی، غیبت یک والد نیست بلکه فقر است (امیری، 1387: 23). نتایج برخی یافته ها نیز نشان می دهند که متغیر نظم و تضاد در خانواده به ترتیب اهمیت اثرات، مؤثر و معناداری بر خشونت علیه کودکان خانواده ها دارند(چلبی و رسول زاده اقدم، 1381: 26). علاوه بر این، کودک آزاری اغلب در خانواده هایی اتفاق می افتد که از نظر اجتماعی بسیار منزوی بوده و با دیگران ارتباطی ندارند. والدینی که بیش از حد انتقاد می کنند و در روش های تربیتی و رعایت نظم بسیار خشن هستند، در زمره والدین کودک آزار قرار می گیرند (نیکو نژاد، 1385: 31). از طرفی، پذیرش اجتماعی تنبیه بدنی(صدیق سروستانی، 1386: 146) و نبود قوانین لازم و کافی برای حمایت از حقوق کودکان و وجود قوانین مبنی بر مجاز شمردن تنبیه بدنی با توجیه تربیت کودکان، کودک آزاری را افزایش می دهد. ضمن آن که فضای فرهنگی جامعه می تواند تأثیر قابل ملاحظه ای بر نگرش بزرگسالان نسبت به کودکان و آزار آنان توسط والدین داشته باشد. در فرهنگ هایی که خشونت، نابهنجاری تلقی نمی شود، تنبیه فیزیکی کودکان شیوع بیشتری دارد. البته نسبی بودن فرهنگ بر حسب جوامع مختلف سبب ایجاد ابهاماتی در موارد کودک آزاری شده است، بنابراین آن چه مهم است ماهیت ذاتی رفتار آزار دهنده یا تنبیهی به کودکان نیست؛ بلکه در نظر گرفتن شیوه ای است که آن رفتار در یک فرهگ خاص تعریف می شود. برای مثال، جدا کردن محل خواب کودکان از والدین که در آمریکا به عنوان عامل سلامت کودکان اعمال می شود ممکن است در یک کشور دیگر نوعی کودک آزاری محسوب شود. در برخی از فرهنگ ها نیز کودک آزاری با توجیه فرآیندی از تربیت کودک امری بهنجار تلقی می شود(احمدی، 1384: 201و 202).
آثار و پی آمدها:
اگر بدرفتاری با کودک زود شناسایی، گزارش و متوقف نشود، تمام جنبه های رشد کودک آسیب خواهد دید(برگر، 1388: 289) و کودک آزار دیده در همه جنبه های رشد مانند: رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوان رو به رو خواهد شد. بررسی های انجام شده نشان می دهد بسیاری از کودکانی که در دوران کودکی قربانی آزار و بدرفتاری بوده اند، در بزرگسالی خود به آزار کودکان پرداخته اند و این بزرگ ترین زیان کودک آزاری است؛ چون باعث تداوم کودک آزاری می شود(وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و یونیسف ایران، 1388، 61). مشکلات ناشی از کودک آزاری گاهی نیز به صورت اختلالات شناختی، اختلالات تجزیه ای، اختلالات شخصیت، کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، ترس های ناگهانی، اختلال استرس پس از ضربه، ابتلا به سایکوتیک، افکار خودکشی و ترس نمودار می شود (راهب و همکاران، 1388: 84). بِرنام و همکاران (BURNAM ET AL-1988) طی پژوهشی دریافتند که قربانیان تجاوزهای جنسی پس از فاجعه، 2 برابر مردمان عادی که گرفتار چنین وقایعی نبوده اند دستخوش بیماری های افسردگی، اضطراب و اختلالات مربوط به اعتیاد می شوند و وقتی قربانیان چنین تجاوزهایی کودکان باشند در این صورت بیش از سایر قربانیان دستخوش آن اختلالات می شوند. بررسی های دانکن و همکاران(DUNCAN ET AL-1996) و کِسلر و همکاران (KESSLER ET AL-1997) نیز نشان داده است که تا 6 ماه پس از حادثه، در قربانیان تجاوز یا خشونت جنسی، درجات شدید افسردگی، اضطراب، وحشت و یأس و دیگر علائم پریشانی روانی ایجاد می شود. البته پریشانی بعضی از قربانیان این قبیل حوادث در طول زمان کاهش می یابد؛ اما در بعضی دیگر این پریشانی ها مدت های دراز ادامه پیدا می کند(اتکینسون، اتکینسون و همکاران، 1385: 488). از طرفی، اثر خشونت در کودکان به دو صورت مستقیم وغیر مستقیم خودنمایی می کند. حالت غیر مستقیم ناشی از جو متشنج خانوده ها و برخوردهای فیزیکی بین والدین و یا هم سالان و افراد بزرگسال از یک طرف و تماشای فیلم های ترویج کننده خشونت از طریق تلویزیون و اینترنت از طرف دیگر می باشد، که بر روح و روان کودکان اثرات منفی و زیان بار قابل توجهی دارد. تحقیقات انجام شده در اکثر جوامع مبتنی بر این امر است کودکانی که در معرض چنین وضعیتی قرار می گیرند، به علت کاهش قُبح عمل و تقلیل حس هم دردی با قربانیان خشونت و آموزه های جدید خشونت یا تقلید از روش های اِعمال خشونت، از همان دوران مبادرت به ضرب و جرح و حتی قتل می کنند ویا در دوران های بعدی زندگی خود با سرمشق قرار داددن آموزه های خشونت، افرادی پرخاشگر و مهاجم خوانده شده و یا به کودکانی افسرده، گوشه گیر و ترسو مبدل می شوند. این کودکان با چنین تجربه ای آن هم در سنین رشد، قطعاً در دوران جوانی افراد متعادلی نخواهند شد و با خاطره ای تلخ از آن دوران، ضمن تلاش برای پاسخ گویی زور با زور، اشخاصی کینه جو، پرخاشگر، عصبی و زورگو شده و در واقع قربانی بی عدالتی خانوادگی یا اجتماعی شده و آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب بی عدالتی خواهند شد(نجفی توانا، 1385: 70و 71). به همین خاطر آثار و نتایج کودک آزاری از دو حیث آثار کوتاه مدت و آثار بلند مدت قابل بحث است. به این معنا که برخی از این آثار بلند مدت، متوجه اجتماع و افراد دیگر در آینده می شود. بر این اساس، عوارض جسمی و عاطفی هم چون، ترس های شدید، بی خوابی، اضطراب، افسردگی، هیجان زائد، احساس گناه، احساس ناامنی، احساس غیر مفید بودن، انزوا طلبی، پرخاشگری، کاهش اعتماد به نفس، فرار از خانه، خودکشی، انتقام جویی، اختلالات بینایی و شنوایی، اشکالات آکادمی، آسیب مغزی، عقب ماندگی ذهنی، عقب ماندگی رشد اجتماعی و تربیتی و بروز شخصیت نابهنجار و ضد اجتماعی از آثار زودرس این معضل در کودکان به شمار می رود. واضح است که کودکانی با چنین وضعیت جسمی و روانی، در آینده نخواهند توانست افراد مفید برای خود، خانواده و جامعه باشند، که این امر مشکلات متعددی را برای جامعه از حیث نداشتن نسل سالم و پویا، افزایش آمار جرم و جنایت و خانواده های مسئله دار به عنوان پی آمدهای دیررس این معضل به همراه خواهد داشت(جاهد، 1387: 178و 179). از طرفی، استرس مداوم در اثر بدرفتاری با کودک باعث ترشح بیش از اندازه هورمون های گوناگون مثل هورمون کورتیزول می شود. این هورمون بر ناحیه هیپوکامپ مغز اثر گذاشته و باعث ضعیف شدن سلول های عصبی مغز می شود. در این حالت کودک دچار ناتوانی یادگیری و کاهش حافظه می شود. به همین خاطر کودکان آزار دیده پیشرفت تحصیلی کمتری دارند و بیشتر از سایرین مردود می شوند و عملکرد ضعیف این کودکان به ویژه در ریاضیات و آزمون های زبان نشانه نابسامانی شناختی آن هاست. یافته های یک پژوهش (1384) نشان داد که بین حافظه نوجوانان دختر آزار دیده و عادی تفاوت وجود دارد و اگر آزارها در سنین 1 تا 3 سالگی رخ دهند باعث کاهش رشد و تغییر بخش هایی از مغز می شود که با حافظه، هیجانات و حرکات اساسی در ارتباط هستند. مشکلات تحصیلی کودکان آزار دیده در پژوهش های دورین(DOREEN- 1998)، مولن و فلمینگ(MULLEN & FLEMING-1998)، هارتر و تیلر (HARTER & TAYLOR- 2000)، پائلوکی، جنیوس و ویولتو (PAOLUCCI, GENUIS & VIOLETO & DEASI- 2004) و تامپسون، کینگری و دسای (THOMPSON, KINGREE & DESAI- 2004) نیز اثبات شده است (نقوی و همکاران، 1385: 141-143). خشونت جنسی در دوران کودکی نیز می تواند منجر به بروز همین رفتار توسط کودک در بزرگسالی شود. نمونه بارز آن «شکارچی چشم آبی» است که پس از شکایت 16 شاکی و دستگیری گفت: «از آن جاکه در دوران کودکی از سوی چند مرد مورد اذیت و آزار قرار گرفتم، از همان زمان به دنبال راهی برای عقده گشایی بودم تا این که تصمیم به آزار و اذیت زنان و دختران گرفتم» (روزنامه ایران، ش 4391: 26). به هر تقدیر، این گونه رفتارهای خشونت آمیز، اگر از جانب والدین صورت گیرد، فرزندان را مجبور می کنند تا مراقب خودشان باشند. آن ها حتی وقتی پدر و مادرشان حضور ندارند، باز هم احساس ناامنی می کنند. وجود سوزش یا کبودی ناشی از ضربه، عاقبت کم رنگ می شود؛ اما تهدید خشونت این چنین نیست و می تواند به ترسی فراگیر مبنی بر این که دنیا امن نیست تبدیل شود. خشونت علیه فرزندان پیامی پنهانی به بچه ها می فرستد که: «کسی که قرار است از من حمایت کند، مرا آزار می دهد و در این خصوص نمی توانم کاری انجام دهم» (نیوهارت، 1387: 152و 153).نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده:
* در بسیاری از کشورها میزان تجاوز جنسی نگران کننده است. به طور مثال، در کامرون 40 درصد از دختران نوجوان گزارش داده اند که اولین آمیزش جنسی آنان ناخواسته بوده است. در کنیا نیز 40 درصد از دختران دبیرستانی که دارای فعالیت جنسی بوده اند اعلام کردند که یا اغفال شده اند و یا به اجبار تن به انجام این عمل داده اند. هم چنین در کشور پرو یک مطالعه نشان داد که 90 درصد از مادران جوان در سنین 12 تا 16 سالگی قربانی تجاوز جنسی توسط یکی از اعضای خانواده شده اند (واحد امور بین الملل سازمان ملی جوانان، 1382: 490).* در سال 1994 تعداد گزارش های مربوط به بدرفتاری با کودکان در آمریکا حدود 3 میلیون مورد بوده که تنها کمتر از 1 میلیون مورد آن ها به اثبات رسیده است (برگر، 1388: 287). در این کشور، هر ساله بین 2000 تا 4000 مرگ در کودکانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند به وقوع می پیوندد و هر سال بین 150 هزار تا 200 هزار مورد سوء رفتار جنسی گزارش می شود. طبق تخمین ها یک نفر از هر 3-4 نفر دختر تا به سن 18 سالگی برسد مورد تهاجم جنسی قرار می گیرد(کاپلان و سادوک2، 1379: 591).
* آمارهای منتشر شده از سوی سازمان بهداشت جهانی و یک سازمان مستقل حمایت از حقوق کودک (2004) گویای آن است که 14 تا 17 درصد از موارد کودک آزاری به دلیل شدت جراحات فوت کرده اند. آمارها نشان می دهند که بیشترین موارد کودک آزاری در کشورهای افریقایی و آسیایی رخ داده است و پس از آن کشورهای اروپایی و آمریکایی با بیشترین نرخ کودک آزاری رو به رو هستند. کودک آزاری در کشورهای آسیائی و آفریقایی بیشتر در زمینه های بیگاری کشیدن از کودکان، سوء استفاده جنسی و قتل بوده است، ولی در کشورهای اروپایی و آمریکایی بیشتر آزارهای جنسی و روانی ناشی از مشکلات خانوادگی بوده است (راهب و همکاران، 1388: 78).
* یونیسف (2004) اعلام کرد که هر ساله تعداد 250 هزار زن و کودک در سراسر دنیا قاچاق می شوند. بر اساس گزارش شورای امنیت نیز 10 تا 15 درصد دختران شرق و جنوب شرقی اروپا که در خود فروشی از آنان استفاده می شود در سنین زیر 18 سال قرار دارند. در کشور پاکستان، مسئولان اعلام کرده اند که 40 هزار کودک از کشورهای پاکستان، هند، بنگلادش و کامبوج به کشورهای عربی برای کار قاچاق می شوند. تعدادی از این کودکان بین 4 تا 6 سال سن دارند که توسط مراجع بین المللی به کشورهایشان سریلانکا، سودان و اتیوپی برگردانده شده اند. این کودکان در اتاق های تاریک و بدون تهویه نگهداری می شده اند و غذاهایی که به آنان داده می شده به هیچ عنوان غذای سالم و بهداشتی نبوده و حتی به بسیاری از آن ها غذای حیوانات داده می شده است(مسکنی، 1383: 4-6).
* سازمان بهداشت جهانی (2005) اعلام کرده است که در سرتا سر جهان هر ساله 40 میلیون کودک زیر 15 سال با چنان شدتی قربانی بدرفتاری یا بی توجهی خانواده ها می شوند که نیاز به دارو و درمان پیدا می کنند(آریا، 1385: 31).
* انجمن پزشکی آمریکا (2007) اعلام کرده است که سالانه 1500 کودک در اثر تجاوزات جنسی جان خود را از دست می دهند. هم چنین هر سال بالغ بر 140 هزار مورد جراحت علیه کودکان در جریان تجاوزات جنسی به ثبت می رسد و در کل سالانه رقم 7/1 میلیون نفر در سراسر آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند(راهب و همکاران، 1388: 78و 79).
* بر پایه گزارش انجمن حمایت از حقوق کودکان ایران در سه ماهه اول سال 1383، تعداد 37 مورد کودک آزاری گزارش شده است. بیشترین نوع کودک آزاری از نوع جسمی با 67/6 درصد بوده است. کتک زدن، سوزاندن با قاشق داغ، کشیدن گوش و موی سر کودک و گذاشتن فلفل در دهان کودک از اشکال مختلف آزار بدنی بوده که به دفتر انجمن گزارش شده است. آزار روحی و عاطفی نیز با 28/4 درصد در رتبه دوم کودک آزاری قرار داشته است که شامل تحقیر، توهین، بیرون انداختن از خانه، بازداشتن از تحصیل و وادار کردن کودک به گدایی می باشد. هم چنین آزار جنسی با میزان 4 درصد در مرتبه سوم کودک آزاری قرار داشته است(نقوی و همکاران، 1385: 141).
* بنا بر آماری که انجمن حمایت از حقوق کودکان منتشر کرده، کودک آزاری در سال 1386 به نسبت سال 1385 رشد 3/5 درصدی داشته است. این در حالی است که از هر 20 مورد کودک آزاری تنها 1 مورد آن گزارش می شود (طارمی، 1389: 30).
* رحیمی (1382) در پژوهشی که در دو منطقه 3و 20 آموزش و پرورش تهران در دوره های دبستان، راهنمایی و دبیرستان انجام داد، نشان داد که میزان شیوع کودک آزاری در این دو منطقه به ترتیب 24و 46 درصد بوده است.
* بنابر گزارش سالانه انجمن حمایت از حقوق کودکان ایران در سال 1384، 44درصد کودک پسر و 56 درصد کودک دختر مورد آزار قرار گرفته اند که میانگین سنی آن ها بین 10 تا 12 سال است(راهب و همکاران، 1388: 78-80).
* آمارها حاکی از آن است که از ابتدای سال 1387 تا تیر ماه همین سال، در مجموع 14 مورد کودک آزاری گزارش شده که 43 درصد این آزارها جسمی، 57 درصد عاطفی، 64 درصد غفلت، 14 درصد بهره کشی اقتصادی، 21 درصد بدرفتاری آموزشی و 7 درصد آزارهای جنسی بوده است. از این میان، 43 درصد آزارها توسط پدران، 21 درصد توسط مادران، 14درصد ناپدری، 14 درصد نامادری و 7 درصد آزارها توسط مربی آموزشی صورت گرفته است. نتایج یک پژوهش که به منظور «بررسی میزان شیوع کودک آزاری در دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان های تهران» انجام گرفت نشان داد که میزان شیوع آزار جسمانی 17/5 درصد، بی توجهی 36/4 درصد و آزار عاطفی 49/46 درصد بوده است(ویژه فیاض و همکاران، 1387، 145).
*نتایج یک پژوهش (1387) نشان داده است که کودکان 4 تا 8 سال بیشتر از سایر کودکان مورد آزار قرار می گیرند و آزارهای جسمی، عاطفی و جنسی به ترتیب بیشترین فراوانی را دارند. نیمی از کودکان آزار دیده در خانواده های پر جمعیت و 33 درصد آن ها در خانواده های تک والدی زندگی می کنند. والدین این کودکان اغلب بی سواد یا سوادی در حد ابتدایی دارند. 33 درصد، پدرانشان بیکار هستند و وضعیت اقتصادی آن ها «خیلی بد» و «بد» است، به گونه ای که نیازهای اولیه این کودکان و نوجوانان در خانواده برآورده نشده است. مشکلاتی نظیر: اعتیاد، اختلالات روانی و سابقه زندان در والدین این کودکان مشهود است. کودکان آزار دیده اغلب توانایی کنترل خشم خود را ندارند و عواطف منفی خود را ابراز می کنند. هم چنین دچار، اختلالات عاطفی، تکانه ها، تنش های رفتاری، مشکلات تحصیلی، رفتارهای ناسازگارانه، تعلل در کارهای روزمره، پرخاشگری، اضطراب، عدم تمرکز، افسردگی، اختلالات ارتباطی، بیش فعالی، رفتارهای سلطه گرانه، مشکلات یادگیری اختلال در به کارگیری مهارت های اجتماعی و مطالعه هستند(راهب و همکاران، 1388: 96و 97).
* آمارها نشان می دهد 70 درصد تماس های تلفنی با خط اورژانس اجتماعی در سال 1388 مربوط به کودک آزاری بوده است (روزنامه جام جم، ش 2851: 17).
* بسیاری از پژوهش ها نشان می دهد که اکثریت کودکانی که مورد اذیت وآزار قرار می گیرند، زیر 5 سال سن دارند. بعد از این رده سنی، کودکان 6 تا 11 سال و سپس 12 تا 17 سال قرار دارند و بالاترین آسیب جسمی نیز در نوزادان و نوپایان گزارش شده است. هم چنین شکل های خفیف و شدید تنبیه بدنی روی کودکان مذکر انجام می شود(امیری، 1387: 23).
* نتایج یک مطالعه نشان داده است که در اکثر موارد، آزار دهندگان کودک، والدین وی و ناپدری و یا نامادری او هستند و بیگانگان درصد کوچکی از کل موارد را در بر می گیرند. هم چنین مطالعات نشان داده است که در بیش تر آزارهای جنسی کودکان که توسط پدر اِعمال شده است، کودک قربانی دختر بوده است(اتکینسون، اتکینسون و همکاران، 1385: 488).
*شِینبرگ و فرانکل(SHEINBERG & FRAENKEL-2001) پی بردند که سوء استفاده جنسی اگر پیوسته توسط یکی از والدین انجام شود، ضررهایش بسیار بیشتر است و به توانایی قربانی در ایجاد روابط قابل اعتماد راحت و صمیمی با دیگران لطمه می زند. تحقیقات آن ها نشان داد که بیش از نیمی از مرتکبین سوء استفاده جنسی از بچه ها، والدین هستند و سوء استفاده کنندگان معمولاً پدران یا ناپدری های قربانیان هستند. مادران هم با غفلت خود، اجازه دادن یا حتی تشویق سوء استفاده در این عمل شرکت می کنند(برگر، 1388: 515).
* پژوهش های ولف و همکاران(WOLFE ET AL -1998 ) و اسمیت و فونگ (SMITH &FONG-2004) نشان داد بچه هایی که مورد بد رفتاری واقع شده اند، در هر گروهی که هستند اغلب احساس قلدری ویا قربانی و یا هر دو حالت را با هم دارند. افرادی که در کودکی مورد بدرفتاری عاطفی، جسمی و جنسی قرار گرفته اند، اغلب به سوی مواد مخدر کشیده می شوند تا به این ترتیب احساسات خود را کنترل کنند. آن ها دارای روابط نافرجام هستند و مهارت های شغلی ضعیفی دارند؛ ضمن آن که از نظر تغذیه یا خیلی زیاد غذا می خورند و یا کم و عموماً درگیر رفتارهای خود تخریبی هستند (همان، 290). هم چنین رایان و تستا (RYAN & TESTA-2004) نشان دادند که احتمال بزهکاری توسط کودکانی که سابقه سوء رفتار دارند بیشتر از کودکانی است که در دوران کودکی از سوی والدین مورد بی توجهی قرار گرفته اند (زاهد و الماسی، 1386: 73و 74).
* پژوهشی (1386) که بر روی دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان های تهران انجام گرفت نشان داد که در حیطه آزار جسمی، شایع ترین آزارها عبارتند از: سیلی و لگد زدن، در حیطه بی توجهی شامل: بی توجهی به بیماری فرزند و نبردن او نزد پزشک و بی توجهی به علائق فرزند و در حیطه آزار عاطفی مواردی نظیر: فریاد زدن و ناسزا گفتن بیشتر به چشم می خورد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که تفاوت معناداری در میزان شیوع کودک آزاری در حیطه جسمی، بی توجهی و عاطفی بر حسب جنس دانش آموزان، پایه تحصیلی و سابقه طلاق والدین در خانواده وجود دارد. هم چنین شیوع کودک آزاری، شباهت زیادی با مطالعات خارجی ندارد؛ اما با نتایج مطالعات داخلی هم خوانی دارد(ویژه فیاض و همکاران، 1387: 145).
مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی:
هر چند تأدیب فرزندان در حد متعارف ضرورت دارد، ولی اگر ابزار تنبیه غیر مناسب باشد نه تنها اثر مثبت و سازنده بر شخصیت کودک نخواهد داشت، بلکه او را در زندگی بزرگسالی به فردی تندخو و یا ترسو و گوشه گیر تبدیل خواهد کرد، به همین دلیل اکثر کشورها در قوانین داخلی خود ضمن قبول حق تربیت برای والدین، آنان را از کودک آزاری فعال و غیر فعال برحذر داشته و از تمسک به اقداماتی مانند: شکنجه، آزارهای شدید جسمی و ضرب و جرح منع کرده اند و در صورت ارتکاب، والدین متخلف را در معرض مجازات های مختلف از جمله: محرومیت از حق حضانت، پرداخت خسارت، حبس و غیره قرار می دهند (نجفی توانا، 1385: 70و 71). بنابراین اولین قدم برای پیشگیری از کودک آزاری، استحکام بنیان خانواده و اجتماع است. برای این کار باید با مسئولیت های پدر و مادر شدن آشنا شد و شخصیت بچه ها را شناخت. اما دقت والدین در ازدواج و تشکیل خانواده، و تعداد مناسب فرزندان، افزایش آگاهی والدین در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان، پذیرش مسئولیت و انجام وظایف توسط والدین به عنوان سرپرست نسبت به کودکان، آشنایی والدین با حقوق و نیازهای اساسی کودکان، توجه والدین به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری که سبب کودک آزاری می شود، تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، امداد در مورد کودکان و خانواده ها (یونیسف؛1387: 28). راه اندازی خطوط تلفن کودک یاری، ساخت تیزرهای تلویزیونی، ارتقای تدریس حقوق کیفری در دانشکده ها، آموزش عمومی برای توانمند سازی خانواده ها در راستای کاهش مخاطرات، آموزش کودکان از طریق کتاب های درسی، ایجاد نهاد مدنی حقوق کودک، ایجاد نهاد حمایتی خاص، اصلاح نظام گزارش دهی درباره کودک آزاری و فرهنگ سازی (آریا، 1385: 31)، ثبت موارد کودک آزاری در خانواده ها به صورت منظم و در دوره های زمانی از سوی سازمان ها و نهادهای تخصصی با عملکرد مرتب، برگزاری نشست های علمی و خانوادگی برای بررسی و تحلیلی کودک آزاری والدین و شرارت فرزندان، ایجاد دوره های آموزشی برای سازمان های مرتبط و درگیر با مباحث و بسترهای کودک آزاری، طراحی و برگزاری واحدهای درسی آشنا سازی کودکان و نوجوانان دانش آموز در تمام مقاطع تحصیلی برای آگاهی از مصادیق کودک آزاری و راه کارهای دفاع از خود و گزارش آن ها به سازمان های مسئول، تعریف و بیان حقوقی و قضایی روابط کودک و والدین برای زوج های جوان قبل از تشکیل خانواده، فعال سازی واحدهای خاص برای پیوند بین نهادهای کیفری، استفاده از صدا و سیما در جهت تنویر اذهان عمومی در خصوص حقوق کودک و رعایت آن، فضاسازی فرهنگی و تربیتی و گسترش اخلاق اسلامی، آموزش مهارت های زندگی به والدین برای آموختن نحوه ارتباط با کودکان (جاهد، 1387: 187و 188)، شناسایی کودکان در معرض خطر و حمایت از آن ها توسط پلیس، حمایت از خانواده هایی که با مشکلات فقر، بیماری های روانی، اعتیاد و زندان رو به رو هستند، مداخله های اصلاحی و تربیتی در خانواده هایی که کودکان خود را مورد آزار قرار می دهند، پیگیری و نظارت بر وضعیت کودکان آزار دیده، آگاه سازی جامعه از نشانه های کودک آزاری و گزارش موارد کودک آزاری به مراجع قضایی و پلیس از جمله اقدامات مؤثر دیگری است که در این زمینه باید انجام شود (راهب و همکاران، 1388: 99و 100).منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.