طنز در شعر رودکی

طنز و شوخ طبعی، از درونمایه های اساسی شعر فارسی است و سخنوران پارسی گو از آغاز تاکنون با ظرافتها و خوشگوییهای خویش شعر خود را آراسته اند.
چهارشنبه، 23 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طنز در شعر رودکی
 طنز در شعر رودکی

نویسنده: دکتر محمدرضا ترکی
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران



 
طنز و شوخ طبعی، از درونمایه های اساسی شعر فارسی است و سخنوران پارسی گو از آغاز تاکنون با ظرافتها و خوشگوییهای خویش شعر خود را آراسته اند.
در شعر ابوعبدالله رودکی که استاد شاعران و آدم الشعرای زبان فارسی نامیده شده می توان با نمونه های دلنشینی از طنز و شوخ طبعی آشنا شد؛ نمونه هایی که به واسطه همین ظرافت در گفتار، از دیوار قرون گذشته و به دست ما رسیده است.
ابیات طنزآمیز رودکی، با وجود اندک بودن، بیانگر طنزی نجیب و زلال و به دور از هجو و تندگوییهای تلخ است. در اینجا نخست به نمونه هایی از شعر رودکی که از آنها می توان برداشت طنزآمیز داشت، اشاره می کنیم، سپس به تحلیل نمونه ای از طنز رودکی در قصیده مشهور«مادر می» خواهیم پرداخت که می تواند اهمیت خاصی در تاریخ طنز در زبان فارسی داشته باشد. همه شواهد از کتاب محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی انتخاب شده است.

بود اعور و کوسج و لنگ و، پس من
تشنه بر او چون کلاغی بر اعورا
(دیوان، ص 500)

تصویری است طنزآمیز از اسب شاعر و خود او که ما را بیشتر به یاد دن کیشوت و مرکوب ناتوان و زهوار در رفته او می اندازد!

گرنه بدبختی مرا که فگند
به یکی جاف جاف زود غَرس

در مرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم بر او نشسته مگس!
(دیوان، ص 503)

شکوه ای است لطیف از معشوقی که با همه ناپارسایی و بدخلقی در چشم شاعر عزیز و دوست داشتنی نمی نماید! جاف جاف به معنی روسپی و زود غرس به معنی زود خشم است.

گرد گل سرخ اندر خطّی بشکیدی
تا خلق جهان را بفکندی به خلالوش

کافور تو با لوس بَود مشک تو با ناک
با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش!
(دیوان، ص 503)

روی طنز با معشوقی است که با آرایش و تصنّع، برای خود جمالی دروغین می آفریند و در میان خلق فتنه به پا می کند. از نظر شاعر، این رفتار از قبیل در آمیختن کافور با لوس [=غش] و مشک با ناک[ =مشک تقلبی]است! «خلالوش» به معنی غلغل و غوغا باید باشد.
در مواردی هجوی ملیح و تقریباً به دور از درشت گویی شعر رودکی را آراسته است. رودکی نشان می دهد که دستی نیز در هجو دارد و می تواند مخالفان خود را با تیغ زبان برجای بنشاند. اینک نمونه هایی از این قبیل هجوها:

چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله دون و ژکور

خواجه ابوالقاسم از ننگ تو
برنکند سر به قیامت زگور!
(دیوان، ص 502)

که گویی در هجو یکی از بزرگزادگان ناخلف روزگار است. «ژکور» به معنی زُفت و بخیل است.

هست بَر خواجه پیخته ز فِتَن
راست چون بر درخت پیچد سن

این عجب تر که می نداند او
شِعر از شَعر و خنب از خن
(دیوان، ص 505)

ظاهراً در هجو یکی از ندمای خواجه وزیر یا یکی از بزرگان است که هِر از بِر و شِعر از شَعر نمی داند، اما خود را همچون من[ پیچک] بر درخت دستگاه او پیچیده است!«خنب»به معنی خُم و«خن» گویا به معنی زیرزمین است و نیز در نکوهش حرص کسی سروده است:

خُلّخیان خواهی و جمّاش چشم
گِرد سُرین خواهی بارک میان

کشکین نانت نکند آرزوی
نان سَمَن خواهی گرد و کلان!
(دیوان، ص 509)

اما این دو بیت مشهور را نیز که در نکوهش زاهدان ربایی سروده شده می توان از مصادیق طنز دانست:

روی به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان تر از

ایزد ما وسوسه عاشقی
از تو پذیرد، نپذیرد نماز!
(دیوان، ص 503)

مادر می را بکرد باید قربان
بچه او را گرفت و کرد به زندان

بچه او را از او گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان

جز که نباشد حلال دور بکردن
بچه کوچک ز شیر مادر و پستان

تا نخورد شیر هفت مه به تمامی
از سرِ اردیبهشت تا بُن آبان

آن گه شاید ز روی دین و ره داد
بچه به زندان تنگ و مادر قربان...
(دیوان، ص 506)

مادر می از قصاید رودکی است. مضمون این قصیده، همواره مدنظر شاعران بوده و مورد تتبع شاعرانی چون بشّار مرغزی و منوچهری دامغانی قرار گرفته است.
سرآغاز این قصیده را می توان از نمونه های نخستین طنز در شعر فارسی دانست. این قصیده ظاهراً اولین قصیده کامل فارسی است که به دست ما رسیده است.(سبک خراسانی در شعر فارسی، ص 148)فقط این چکامه را وامدار مؤلف ناشناخته تاریخ سیستان(تألیف پس از 445ه ق)هستیم. تاریخ سروده شدن این قصیده، با توجه به مأخذ پیشین، بین سالهای 311-329ه ق است.(تاریخ سیستان، صص 317-323).
مادر می، در عین حال یک«خمریه»است که شاعر در آن به توصیف شراب و چگونگی ساختن آن پرداخته است. با توجه به همین فضاست که طنزی لطیف و پوشیده در شعر رودکی، در همان ابیات نخست شکل گرفته است.
اگر دقت کنیم، می بینیم که شاعر در بیان شیوه شراب سازی، با زرنگی خاصی از اصطلاحات دینی یاری گرفته و واژگانی را که به حوزه شریعت ارتباط می یابد، برای سرودن خمریه به کار گرفته است!
واژگانی چون: قربان(قربانی کردن)، حلال، دین و داد اصطلاحاتی هستند متفاوت با فضای کلی شعر که در ابیات نخست خودنمایی می کنند. لحن شاعر در بیت سوم دقیقاً لحن فقیهی است که گویی مسئله ای شرعی را بیان می کند که «باید توجه داشت هیچ مادری را هرچند واجب القتل باشد، تا زمانی که به فرزند خود شیر می دهد نباید کشت یا به او آسیب رساند.»
چنان که می دانیم استفاده از «پارادکس»یا متناقض نما یکی از شگردهای مؤثر طنزآفرینی است و رودکی با توجه به همین شیوه است که طنزی ظریف و پوشیده را در شعر خود پرورده است! اما برای توضیح پیشتر در مورد نقش پارادکس در آفریدن طنز باید به مقاله«طنز حافظ»از اشعار گرامی محمدرضا شفیعی کدکنی مراجعه کرد(زمینه اجتماعی شعر فارسی،‌ص 305).
منابع تحقیق :
1-شفیعی کدکنی،‌ محمدرضا. زمینه اجتماعی شعر فارسی. تهران: اختران- زمانه، 1385.
2-محجوب، محمدجعفر. سبک خراسانی در شعر فارسی،‌تهران: انتشارات فردوس جام، (بی تا).
3-مؤلف ناشناخته. تاریخ سیستان. تصحیح محمدتقی بهار، چاپ تهران، بی تا،‌1314.
4-نفیسی، سعید. محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی. تهران: ابن سینا،‌1382.
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط