استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک
با توجه به آثار متأخرین همچون کشف الاسرار، تاریخ وصاف، مرصاد العباد، تاریخ گزیده، حبیب السیر و شعر سنایی«باد جوی مولیان» بهتر و صحیح تر از بوی جوی مولیان است. لذا شکل صحیح بیت نخست قصیده چنین است:(چهل گفتار در تاریخ و فرهنگ ایران، صص 472-473).
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
حال این قصیده در چه موقعیتی سروده شده است و با چه حالتی؟ خود بحثی مفصل است که تنها اندک اشاره ای از بعضی تذکره ها بدان می شود:
به گفته نظامی عروضی:
«همشهری رودکی، پس از آنکه امیر نصر سامانی پس از چهار سال متوالی مقام کردن درهری(هرات) و ترجیح دادن آن منطقه بر بهشت، سران لشکر و مهتران ملک به نزدیک استاد و ابوعبدالله رودکی رفتند و پنج هزار دینار به وی داده تا با شگردی خاص پادشاه را وادار به حرکت به سوی بخارا کند و او نیز با نواختن چنگ در پرده عشاق این قصیده آغاز کرد و از تأثیرش امیر چنان منفعل شد که از تخت فرود آمد و بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی آورد و روی به بخارا نهاد»(چهار مقاله عروضی، ص 49-52).
شهاب الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی در تاریخ وصاف ماجرا را این گونه توضیح داده که:
«چون امیر نصر سامانی متفرجات اماکن و متنزهات مساکن را نیکو بپسندید و از آب و هوای آنجا بسیار شادمان گردید و در صیف و خریف و شتاء اقامت نمود مدت طولانی مفارقت خاطر وزرا و ندما و امرا و کافه عساکر ملالت فزود و تمایل به بخارا بر آنان غالب گشت در خفیه به اتفاق پیش رودکی شاعر، که مداح سلطان بود، رفته از او خواستند تا با انشای شعری محرک سلسله عزیمت پادشاه گردد و بر آن شرط چند هزار دینار زر را متقبل شدند و ادای آن را هم در خراسان متکفل، رودکی این قصیده را به انشا و انشاد رسانید و سلطان بی تهیه اسباب رکضت از مجلس انشاد این ابیات بر نشست با پیراهنی یکتا آنگونه که پس از طی یک فرسنگ راه موزه ورانین را به او رساندند»(تاریخ وصاف، صص 78-80به نقل از محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، صص 386-387).
به هر صورت، علیرغم آنکه افرادی از تذکره نویسان مثل منهاج سراج در طبقات ناصری در انتساب این قصیده به رودکی دچار اشتباه شده اند و آن را به دیگری از جمله امیر معزی نسبت داده اند، محققین با دلایلی متقن ثابت کرده اند که شعر از رودکی است و هرگز دیگری غیر از او نمی تواند چنین سروده باشد(محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، ص 383 و مجموعه مقالات محمد معین، ج1، ص 105). به هر صورت آن قصیده معروف که ابوعبدالله چنان شاعرانه آن را سروده و انشاد کرده و امیر را بدان گونه به وجد و هیجان آورده این است:
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیرپایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا، شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و، بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و، بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
(کلیات دیوان رودکی،ص 59)
البته در اینجا ضرورت دارد گفته شود که در کتب و تراجم دیگر، تغییراتی در این قصیده داده شده است، گاهی واژه ای به صورتی دیگر و زمانی نیز ابیاتی افزوده شده است که بدانها اشاره می شود ولی در این مقال جای نقد و بررسی و صحت و سقم آنها نیست.
جعفر شعار در تصحیح خود به جای 6 بیت فوق 9 بیت را ذکر کرده است و اندک تغییراتی نیز در واژگان دیده می شود(دیوان شعر رودکی،ص 43).
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا، شاد باش و دیرزی
میر زی تو شادمان آید همی
میرماه است و، بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و، بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
اسب، مار از آرزوی روی او
زیر ران جولان کنان آید همی
از که [چه] جویم وصل او، کز هر سُوی
می نفیر عاشقان آید همی
استاد نفیسی نیز تنها یک بیت(آخرین و مدح سود آید همی/ گر به گنج اندر زیان آید همی) را به ابیات دیوان مصحح براگینسکی افزوده و قصیده را در 7 بیت آورده است(محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، ص 512).
جامی نیز در بهارستان تنها 6 بیت اول را با تغییراتی آورده است( باد جوی مولیان و بوی یار مهربان، بیت اول/ درشتیهای او- زیر پا چون پرنیان، بیت دوم/ آب جیحون و شگرفیهای او، بیت سوم/ شاه نزدت میهمان آید همی، بیت چهارم/ شاه ماه است و شاه سرو است در آغاز ابیات پنجم و ششم)و در تقسیم بندی انواع شعر این ابیات رودکی را با عنوان غزل در کتاب خود ثبت کرده است و شاید این اظهارنظر تحت تأثیر سروده عنصری باشد آنجا که گفته است:
غزل رودکی وار نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
(تاریخ ادبیات در ایران، ص 372)
آری، جامی، آورده که«نصربن احمد از بخارا به مروشاهجان نزول فرموده بود و مدت مکث وی آنجا متمادی شده، ارکان دولت را خاطر به بخارا و قصور و بساتین آن می کشید از رودکی چیزی بسیار تقبّل کردند تا بیتی چند مشوق و مرغّب وی به بخارا بگوید و در محلی مناسب بر آهنگ عود بر آن ترنّم کند، در سحری که پادشاه صبوحی کرده بود این ابیات را بر آهنگ عود ساز کرد و بخواند»(بهارستان، ص 91).
در پایان مقدمه لازم است گفته شود جوی مولیان کجاست که چنین شهرت یافته است؟ در اغلب فرهنگها و تراجم و تذکره ها بدان اشاره شده است که جوی مولیان، جویی است در نزدیکی قلعه بخارا که در آنجا سامانیان باغ بزرگی داشته اند و همچنین محله مولیان که از مجموعه مطالب برمی آید جوی مولیان نام ضیاعی و باغی و قصر پادشاهی در بیرون شهر بخارا بوده است و جایی نزه و با صفا و...(محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، صص 380-381). اما ریاحی می گوید:« جوی مولیان نه اسم جویی بلکه نام کوی و محله ای در بخارا بوده است، به طوری که در تاریخ بخارا آمده، این محل ضیاعی(ملک و مزرعه ای) در خارج حصار بخارا و اسماعیل سامانی که همیشه نگران حال بندگان خود بود آن را خرید و در اختیار مولیان(غلامان آزاد کرده) نهاد« تا جوی مولیان» نام شده و عامه مردم«جوی مولیان»گویند»(چهل گفتار در تاریخ و ادب و فرهنگ ایران، ص 475).
قصیده رودکی و استقبال کنندگان
بدون شک این قصیده رودکی بسیار معروف و مشهور گردید و در بسیاری از کتب و آثار ادبیات و شاعران ایرانی بدان اشاره شده و افراد فراوانی به استقبال از آن پرداخته اند که این افراد را می توان در سه گروه دسته بندی کرد:1-کسانی که به استقبال آن رفته و از آن تضمین کرده اند؛
2-شاعرانی که تضمین نکرده اند اما در وزن و قافیه یا حداقل ردیف استقبال کرده اند؛
3-اشعاری که با وجود تنها ردیف و گاهی قافیه شعر رودکی، احتمال استقبال می رود.
استقبال کنندگان همراه با تضمین
امیرمعزی(م 520)نظامی عروضی در چهار مقاله گفته است که امیر معزی از آن استقبال کرده و با ذکر بیت زیر به اثبات سخن خود پرداخته است:(چهار مقاله، صص 52-53).
رستم از مازندران آید همی
زین ملک از اصفهان آید همی
اما در میان اشعار امیر معزی در تمام دیوان چنین بیتی دیده نشده است و به نظر می آید معزی، خود از قصیده ای که حسب الامر به استقبال رودکی ساخته ناراضی بوده، آن را در جزو اشعار دیگر خود نیاورده است و به دلایل مختلف قابل قیاس با شعر رودکی نیست و به قول نظامی برتری شعر رودکی بر این بیت امیر معزی چونان فضیلت قُل هوَ الله احد بر تَبَت یدا ابی لهب است(مجموعه مقالات دکتر معین، صص 109-110).
و ما بدان علت که توجهی به نظر نظامی عروضی داشته باشیم و با عنایت به وزن، قافیه و ردیف همانند با قصیده رودکی، امیر معزی را در این دسته آوردیم.
سنایی غزنوی(م 535)
سنایی در اشعاری هفت بیتی در بخش غزلیاتش اقتفا و استقبال به قصیده رودکی دارد و با همان وزن و قافیه و ردیف تا جایی که دو بیت و دو مصراع رودکی را تضمین کرده است و به نام شاعر نیز تصریح دارد اما معشوق خود را مقامی آسمانی بخشیده و او را به مسیح(ع)و روح الامین تشبیه می کند:(دیوان سنایی، ص 1036)
خسرو از مازندران آید همی
یا مسیح از آسمان آید همی
یا ز بهر مصلحت روح الامین
سوی دنیا زان جهان آید همی
یا سکندر با بزرگان عراق
سوی شرق از قیروان آید همی
«ریگ آموی و درازی راه او
زیر پامان پرنیان آید همی»
«آب جیحون از نشاط روی دوست
اسب ما را تا میان آید همی»
رنج غربت رفت و تیمار سفر
«بوی یار مهربان آید همی»
این از آن وزن است و گفته رودکی:
«یاد جوی مولیان آید همی»
جلال الدین مولوی بلخی(604-672)
مولوی عارف نامدار و شاعر شهیر قرن هفتم در غزلی 18بیتی به استقبال رودکی رفته و علاوه بر وزن و قافیه و ردیف یکسان تضمین نیز کرده و با این ابیات خود یاد پدر شعر فارسی را زنده نگه داشته است. جایی که مولوی چنین به استقبال برود جا دارد که همه جا سخن از رودکی و شعر او باشد اما از نظر موضوع اختلاف بین این دو از زمین تا آسمان است.موضوع بزمی رودکی و موضوع عرفانی مولانا قابل جمع نیست و جلال الدین حقیقت عالم معنا را در جهان مادی گنجانده و از این دیدگاه بسیار فراتر از مفهوم عادی رودکی است ولی از نظر قوانین ادبی چندان پایبند نیست و این از ویژگیهای مولاناست که در بند قافیه و ظواهر نمی باشد.
او مصراع دوم بیت نخستین خود را تضمین کرده و در مصراع دوم ابیات 2 و 3 نیز اقتباسی از رودکی دارد: (دیوان شمس، ص 636).
بوی باغ و گلستان آید همی
«بوی یار مهربان آید همی»
از نثار گوهر یارم مرا
آب دریا«تا میان آید همی»
با خیال گلستانش خارزار
نرم تراز«پرنیان آید همی»
جوع کلبی را ز مطبخهای جان
لحظه لحظه بوی نان آید همی
از چنین بخار یعنی عشق او
نردبان آسمان آید همی
از در و دیوارهای کوی دوست
عاشقان را بوی جان آید همی
یک وفا می آرومی بر صد هزار
این چنین را آنچنان آید همی
هرکه میرد پیش روی نقش دوست
نابمرده در چنان آید همی
کاروان از غیب می آید یقین
لیک از زشتان نهان آید همی
نغز رویان سوی زشتان کی روند
بلبل اندر گلستان آید همی
پهلوی نرگس بروید یاسمین
گل به غنچه نوش دهان آید همی
این همه رمز است مقصود آن بود
کان جهان اندر جهان آید همی
همچو عقل اندر میان خون و پوست
بی نشان اندر نشان آید همی
همچو روغن در میان جان شیر
لامکان اندر مکان آید همی
وز ورای عشق آنکس شرح نیست
جز همین گفتن که آن آید همی
بیش از این شرحش توان کرد ولیک
از سوی غیرت سنان آید همی
تن زنم زیرا زحرف مشکلش
هرکسی را صد گمان آید همی
سیف فرغانی(متوفی نیمه اول قرن هشتم)
سیف فرغانی، در شعری بلند(32بیت) با وزن، قافیه و ردیف یکسان از قصیده رودکی استقبال کرده، حتی دو مصرع از او را نیز تضمین کرده است که ابیاتی چند جهت اختصار از آن شعر بلند آورده می شود:(دیوان سیف فرغانی، صص 159-160).
نام تو چون بر زبان آید همی
آب حیوان در دهان آید همی
در تن مرده چه کار آید زجان
در دل از یاد تو آن آید همی
در دل من آتش سودای تست
آب در چشمم از آن آید همی
اشک من بر سوزن مژگان من
چون دُر اندر ریسمان آید همی
خاک کوی او خوهم کز هر سوش
«باد جوی مولیان آید همی»
در بهاران کزگل آراسته
باغها همچون جنان آید همی
سوی گل زان می روم کز وی مرا
«بوی یار مهربان آید همی»
شهاب الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی معروف به وصاف الحفره(م719)
وصاف الحفره در کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار(معروف به تاریخ وصاف)ضمن بیان ماجرای سرودن این قصیده رودکی در قصیده ای 22 بیتی به استقبال رودکی رفته و آن را در مدیح صاحب دیوان، شمس الدین جوینی، منتظم کرده است و در پایان گفته:« به امید آنکه ممیز میان این دو قصیده طبع نقاد و خاطر وقار خداوندان فضل باشد»(تاریخ وصاف، به نقل از محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، ص 387). که ابیاتی از آن قصیده چنین است:
باد مشک افشان وزان آید همی
بوی گل پیوند جان آید همی
در سپیده دم نسیم مشک بید
خوش تر از مشک دمان آید همی
از فروغ لاله هر شب وقت شام
بوستان چون آسمان آید همی
مغز جان آسوده می گردد مگر
بوی زلف دلستان آید همی
این سخن کز آرزویش خلد را
آب کوثر در دهان آید همی
گر شنیدی رودکی کی گفتیی
«باد جوی مولیان آید همی»
خواجه شمس الدین حافظ شیرازی(م792)
لسان الغیب شیراز، در غزلی با همان بحر ولی یک رکن اضافی(رمل مثمن) به شعر رودکی نظر داشته و مصراع دوم بیت آغازین رودکی را در یکی از مصرعها تضمین کرده است، ولی ردیف و قافیه هم یکسان نیست اما علت آنکه حافظ را در این دسته ذکر کردیم تنها به خاطر تضمینش بوده و هیچ شکی نیست که به هر صورت شعر رودکی سمرقندی را در نظر داشته است: (دیوان غزلیات حافظ، ص 355)
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل زتنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و رفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و زنوآدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندراین دریا نماید هفت دریا شبنمی
اما نکته ای اینجا لازم به ذکر است که منظور حافظ از ترک سمرقندی در غزل خود چیست و کیست؟ در شرح این نکته پژوهشگر و محقق ارجمند بهاءالدین خرمشاهی به طور مستوفی سخن گفته است و با توجه به نظری که منظور از ترک سمرقندی تیمورلنگ است!! آن را با دلایلی قابل قبول رد کرده است و منظور از ترک سمرقندی را رودکی دانسته و دلیل اصلی او این است که در سنت شعر فارسی به هنگام تضمین بیت یا مصراعی از یک شاعر، بالصراحه یا با کنایه از او یاد می کنند و در اینجا هم که مصراعی از رودکی تضمین شده، شایسته است که لااقل به کنایه از او نام برده باشد(حافظ نامه، صص 1203-1205).
استاد ارجمند امین ریاحی نیز در مقاله ای اشاره بدین غزل حافظ دارد و او نیز تیمور را نابجا می داند و ضمن توضیحاتی چند در پایان می گوید که نمی دانم ضمیر «ش»در نسیمش به کجا برمی گردد؟!(چهل گفتار در ادب و تاریخ، صص 477-479).
اما در اینجا بیان این نکته ضروری است که نبایستی از نظر دور داشت که با توجه به فضای کاملاً عرفانی غزل حافظ، منظور خواجه از ترک سمرقندی همان معشوق آسمانی است که در ظاهر رودکی نیز به ذهن متبادر می شود چون ترک در عرفان مظهر زیبایی و جمال است و عارفان معانی رمزی و استعاری از آن خواهند و نمونه بارز جمالش دانند (فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی،ص 235) و«ش»به معشوق برمی گردد، نسیم نیز نفحات روحانی است که طراوت و شادابی را به جان عاشق وارد می کند. او در قالب تضمین منظور عرفانی والای خود را در نظر داشته چون در طریق عشق بازی امن و آسایش را بلا می داند و اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نمی دهد و با استغنای عشق عظمت معشوق و حقارت عاشق را نشان می دهد و اینجا تنها ترک سمرقندی لفظی است برای کنایت از معشوق آسمانی.
استقبال کنندگان در وزن و قافیه بدون تضمین
ملک الشعرای بهار(1265-1330ش)
میرزا محمدتقی، ملک الشعرای بهار که از اوان کودکی شعر می سرود و در این فن به حد کافی پیشرفت کرده بود در تمامی نوع شعر، استادی مسلم خود را ثابت کرد و علاوه بر مضمونهای اجتماعی و سیاسی از نظر قالب و سبک بسیار به شعر خراسانی رغبت نشان می داد.این شاعر معاصر در قصیده ای 55 بیتی به استقبال قصیده رودکی رفته ولی تنها در وزن و ردیف اقتفا نموده و قافیه ها نیز متفاوت است. هرچند که تضمینی در شعر بهار از رودکی وجود ندارد اما با خواندن ابیاتی از آن فوراً ذهن خواننده به طرف قصیده رودکی سوق داده می شود. این قصیده زیبا که در توصیف دماوند و رشته کوههای شمال تهران است چنان استادانه سروده شده است که تصویری زیبا را در مقابل دیدگان آدمی به نمایش می گذارد: (دیوان بهار، ص 431)
باد صبح از کوهسار آید همی
یاد یار غمگسار آید همی
یار گویی سوی شهر آید زکوه
دوست گویی از شکار آید همی
بامدادان در هوای گرم ری
بوی لطف نوبهار آید همی
قله البرز در چشمان من
چون یکی زیبا نگار آید همی
راست گویی سوی دشت از کوهسار
لشگری نیزه گذار آید همی
خیل در خیل و درفش اندر درفش
این پیاده و آن سوار آید همی
آبشار از گوشه وادی به چشم
چون یکی سیمینه تار آید همی
ور برو نزدیک تازی در نظرت
همچو پولادین منار آید همی
گویی از بالا خروشان زی نشیب
اژدهایی دیو سار آید همی
آسمان باشد به لون و در صفت
آسمانی آبدار آید همی
گرنه چرخ است از چه اش قوس قزح
از گریبان آشکار آید همی
وزچه همچون کهکشان در وی پدید
اختران بی شمار آید همی
سید احمدخان هندی
علامه شبلی نعمانی در کتاب ارزشمند خود، شعر العجم، به شعر سید احمدخان اشاره دارد که به قصیده رودکی نظر داشته است و می گوید که معلمین شهر علی گر از احمد خان خواستند تا در قصیده ای، سپاسنامه ای به وزیر ریاست حیدرآباد دکن، آسمان جاه، که به علی گر می آید، بگوید و او نیز در قصیده ای که تنها سه بیت آن ذکر شده است در استقبال از قصیده رودکی با همان وزن و ردیف و قافیه چنین می گوید:(شعرالعجم به نقل از مجموعه مقالات دکتر معین، ج1، ص 114)
همچنان باشیم گرم گفتگو
قاصد از در ناگهان آید همی
افگند شور مبارکباد و پس
این حدیثش بر زبان آید همی
آسمان جاه از سوی ملک دکن
جانب هندوستان آید همی
غلامحسین خان(حیرت)
استاد معین در مقاله محققانه و ارزشمند خود(پس از آوردن اشعار چند نفر از استقبال کنندگان و مقایسه آنها با قصیده رودکی در نهایت به افرادی همچون غلامحسین خان متخلص به «حیرت» و معروف به اشرفی از امرا و شعرای عصر ناصرالدین شاه اشاره می کند که قصیده ای با همان وزن و ردیف ولی قافیه ای متفاوت دارد و در تطبیق آن با قصیده رودکی نگارنده مقاله نکاتی ارزشمند را آورده است که جهت پرهیز از اطاله کلام خوانندگان را بدان نوشته سودمند حوالت دهیم: (تذکره ناصری به نقل از مجموعه مقالات دکتر معین، ج1، ص 113)
چونکه باد جاجرود آید همی
اشک از چشمم چو رود آید همی
آب چشمم صد ره از جیحون گذشت
از فراقش گرچه زود آید همی
دل چو عود و سینه مجمر شد زهجر
آه بنگر همچو دود آید همی
در حضیض هجر از دوری شاه
مانده تا گاه صعود آید همی
تیر مژگان تیغ ابر و رخ سپر
زلف بر سر همچو خود آید همی
در مشامم از نسیم زلف او
سالها شد بوی عود آید همی
مشک دعوی می کند سوی دلم
باید او را آزمود آید همی
گر ببیند سرو ابروی تو را
در رکوع و در سجود آید همی
گر خرامی پیش او در بوستان
تا قیامت در قعود آید همی
کسانی که احتمالاً به استقبال رودکی رفته اند ولی نه تضمینی و نه وزن همانند با رودکی دارند
امیرخسرو دهلوی(705ق)
این شاعر بزرگ در دو غزل خود با ردیف آید همی با بحر«رمل» اما «رمل مثمن» احتمالاً به استقبال قصیده رودکی رفته است:
باز این ابر بهاری از کجا آید همی
کز برای جان مسکینان بلا آید همی
من نخواهم زیست این بو می شناسم کز کجاست
خون من در گردنش بر من چه ها آید همی
اما امیرخسرو در غزل دیگر خود که با همان وزن غزل اول است( رمل مثمن)قافیه را نیز با رودکی همسان کرده و این غزل بیشتر قصیده پدر شعر فارسی را به ذهن متبادر می سازد:(دیوان امیرخسرو دهلوی، ص 828)
سبزه نوخیز است و باران درفشان آید همی
سیل دل بر سبزه و آب روان آید همی
ابر گوهر بار پنداری که از دریا کنار
بار مروارید بسته کاروان آید همی
جای آن باشد که دل چون گل ز شادی بشکفد
کز صبا امروز بوی آن جوان آید همی
می رود آن نازنین گیسوکشان از هر طرف
صد هزاران دل به دنبالش کشان آید همی
جان من گر زنده ماند جاودان نبود عجب
کآب حیوان از لبت در جوی جان آید همی
وه که هر شب با چنان فریاد کاندر کوی تست
خواب در چشمت ندانم بر چه سان آید همی
باد هر دم تازه تر گلزار حسنت کز چه رو
هر سحر خسرو چو بلبل در فغان آید همی
ادیب الممالک فراهانی(1277-1335ق)
این شاعر و استاد دوره بیداری در غزلی 12 بیتی و در مسمطی نیز احتمالاً به شعر رودکی نظر داشته است ولی نه از ردیف آید همی در تمام ابیات خبری است و نه از قافیه و وزن یکسان، تنها چیزی که آدمی را به طرف شعر رودکی سوق می دهد وجود «همی» در پایان ابیات و قافیه هایی همسان با آید که چون یکی از ابیات شعر او نهایتاً به روان آید همی ختم می شود قافیه و ردیف ترکیبی(آید همی) رودکی را بیشتر به ذهن متبادر می سازد: (گزیده دیوان ادیب الممالک، صص 132-133).
ماه من بر برگ سوری ارغوان ساید همی
و زدل سیمین صدف یاقوت تر زاید همی
بُسّدین درجش عقیق و لعل و مرجان پرورد
باده گلگون به سیمین جام پیماید همی
حیرتم زان پسته خندان که ماهی چند روز
با دل خونین لب اندر خنده بگشاید همی
حقه سیمین چو چشمان من است کز فراق
بر گل سوری عقیق سوده پالاید همی
شکرستانی است الحق طوطی ما را سزد
برگشاید بال و از این خوان شکر خاید همی
بسکه خون اندر دل ما کرد از هجران خویش
از گریبانش به دامان خون روان آید همی
اقبال لاهوری(1289-1357ق)
اقبال در مثنوی رموز بیخودی در یک بیت ردیف آید همی به کار برده است که کمی ذهن را به طرف قصیده رودکی متمایل می سازد(کلیات اقبال لاهوری، ص 63).
حرفش از لب چون به دل آید همی
زندگی را قوت افزاید همی
میرزا محمدتقی حجه الاسلام(نیّر)
نیّر در دیوان خود به نام آتشکده بیتی دارد که با بودن ترکیب«بوی خون آید همی» در آن مخاطب را به طرف قصیده رودکی سوق می دهد(CD در ج3).
بسکه خونبار است چشم خامه ام
بوی خون آید همی از نامه ام
لازم به ذکر است که استاد سعید نفیسی در بین متأخرین از افرادی همچون لطفعلی بیگ آذر بیگدلی، سروش اصفهانی، محمدجواب شباب کرمانشاهی، غبار همدانی، بهار مشهدی، ابوالقاسم لاهوتی و محمد دانش بزرگ نیا نیز یاد می کند که از این قصیده رودکی استقبال کرده اند(محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، ص 387).
همان گونه که در آغاز مقاله گفته آمد این قصیده رودکی در کتب فراوانی از جمله: کشف الاسرار میبدی، تاریخ وصاف، مرصاد العباد، تاریخ گزیده و حبیب السیر خواند میر آمده است به خصوص بیت اول آن، ولی آنچه قابل ذکر است داستان امیر نصربن احمد سامانی و ماجرای سرودن این قصیده از جانب رودکی است که در ظفرنامه به وسیله حمدالله مستوفی به نظم درآمده است. او در خلال مثنوی خود که در بحر متقارب مثمن سروده شده، ابیات رودکی را نیز گنجانده و از آن یاد کرده است. و ما این مقال را با چند بیت از منظومه ظفرنامه به پایان می بریم(ظفرنامه به نقل از محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، صص 378-379). امید است که مقبول طبع نکته سنجان و ادیبان نگهبان ادب پربار این سرزمین گوهرخیز واقع گردد:
هری یافت خوش تر ز خرم بهشت
همه رنگ و بوی و همه زرع و کشت
به هر گوشه آبی زلال و روان
کز و طبع شد شاد و تازه روان
عمارات مطبوع هر جایگاه
گرو برده از خلد و مینو به جاه
بهاران ندادی دلش کآن دیار
گذارد از او بگذرد شهریار
چو صیف آمد و گرم شد زو هوا
به گرما نمی دید رفتن روا
به پاییز بستان ز برگ و زبار
بسی بود خوش تر ز صد نوبهار
زمستان شکار و طرب بود و می
گذر چون کند در چنین وقت کی؟
چو زآنجا نرفتی شه بی همال
مهان را فزودی ز بودن ملال
یکی خوش سخن بود در پیش تخت
که بد رودکی نام آن نیک بخت
سخنگو زدریای طبع روان
گهرها برآورد شیرین روان
زدانش به گفتار گوهر فشاند
چنین خوب شعری بر آن شاه خواند
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
چو بر خواند گوینده این بیت شش
برآمد زجا میر خورشید فش
نماندش که ابیات خواند تمام
روان گشت آن میر گردون غلام
1-آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما. چاپ پنجم، تهران: انتشارات زوار، 1372.
2-__،__. از نیما تا روزگار ما. چاپ سوم، تهران: انتشارات زوار، 1379.
3-ادیب الممالک فراهانی. گزیده دیوان. به اهتمام احمد رنجبر، چاپ اول، تهران: انتشارات زوار، 1355.
4-اقبال لاهوری محمد(علامه). کلیات اشعار، مقدمه احمد سروش، چاپ چهارم، تهران: انتشارات سنایی، 1368.
5-بهار محمدتقی(ملک الشعرا)، دیوان اشعار، به اهتمام چهرزاد بهار، تهران: انتشارات توس، 1380.
6-جامی، عبدالرحمن. بهارستان، به تصحیح اسماعیل حاکمی، چاپ سوم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1374.
7-حافظ شیرازی، شمس الدین محمد. دیوان غزلیات، به اهتمام ع- جربزه دار، چاپ سوم، تهران: انتشارات اساطیر، 1370.
8-خرمشاهی، بهاءالدین، حافظ نامه. چاپ سوم، تهران: علمی و فرهنگی و سروش، 1368.
9-دهلوی، امیرخسرو. دیوان شعر، تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات نگاه، 1380.
10-رودکی سمرقندی، کلیات دیوان رودکی، تصحیح ی.براگینسکی، چاپ سوم، تهران: کتابفروشی فخر رازی، 1368.
11-رودکی سمرقندی، ابوعبدالله محمد. دیوان شعر رودکی، به اهتمام جعفر شعار، چاپ سوم، تهران: قطره، 1382.
12-ریاحی، محمد امین. چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران. چاپ اول، تهران: سخن، 1379.
13-سجادی، سیدجعفر. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. چاپ هفتم، تهران: طهوری، 1383.
14-سنایی غزنوی، ابوالمجد. دیوان شعر، به اهتمام مدرس رضوی، سنایی، چاپ چهارم، بی تا.
15-سیف فرغانی، دیوان شعر. به اهتمام ذبیح ا... صفا، چاپ دوم، تهران: فردوسی، 1364.
16-صفا، ذبیح الله. تاریخ ادبیات در ایران. چاپ دوازدهم، تهران: فردوسی، 1372.
17-معزی، امیر. دیوان شعر، تصحیح ناصر هیوی، تهران: نشر مرزبان، 1362.
18-معین، محمد. فرهنگ فارسی معین. چاپ هفتم، تهران: امیرکبیر، 1364.
19-__،__. مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، چاپ دوم، تهران: انتشارات معین، 1368.
20-مولوی، جلال الدین. دیوان شمس، به کوشش درویش، چاپ دهم، تهران: جاویدان، 1371.
21-نظامی عروضی سمرقندی. چهار مقاله، به اهتمام دکتر معین، چاپ هشتم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364.
22-نفیسی، سعید. محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی. تهران: کتابخانه ابن سینا، 1341.
23-CD درج 3 اشعار شاعران فارسی.
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.