نقش رودکی در معیارسازی زبان فارسی

در زبان شناسی اجتماعی برای زبان معیار پایه هایی بر شمرده اند. برخی از این پایه ها درون زبانی و بعضی برون زبانی اند. مطالعه در تاریخ زبانها نشان می دهد که در انتخاب زبان معیار پایه های جغرافیایی و قدرت نقش اصلی را
پنجشنبه، 24 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رودکی در معیارسازی زبان فارسی
نقش رودکی در معیارسازی زبان فارسی

نویسنده: دکتر ناصرقلی سارلی
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت معلم تهران



 

چکیده

در زبان شناسی اجتماعی برای زبان معیار پایه هایی بر شمرده اند. برخی از این پایه ها درون زبانی و بعضی برون زبانی اند. مطالعه در تاریخ زبانها نشان می دهد که در انتخاب زبان معیار پایه های جغرافیایی و قدرت نقش اصلی را دارند اما در سایر مراحل تبدیل یک گونه زبانی به معیار به ویژه برای حفظ معیار، پایه های درون زبانی چون ادبی و منطقی بودن و زیبایی مؤثرترند. با این چارچوب نظری نشان داده ایم که شاعر بزرگی چون رودکی با تقویت پایه های درون زبانی معیار چه مایه در روند معیارسازی زبان فارسی نقش ایفا کرده اند.
با وجود آنکه زبان نوپای فارسی دری در دوره رودکی چندان در دستیابی به پایگاه زبان دین، زبان اداری و دیوانی و زبان علم موفق نبود( هرچند کوششهای ارجمندی در این زمینه صورت گرفت)، شاعرانی چون رودکی تنها با ابزار شعر و ادبیات توانستند فارسی دری را به پایگاه معیاری ارتقا بخشند.

واژگان کلیدی:

رودکی، زبان فارسی، زبان معیار، معیارسازی زبان.

درآمد

معاصران و متأخران رودکی او را به القابی چون«استاد شاعران»، «مقدّم شاعران عجم»، «سلطان شاعران» و «صاحبقران شاعری»ستوده اند. برخی او را در میان شاعران عرب و عجم بی نظیر شمرده اند. شهید بلخی، شاعر بزرگ هم روزگار رودکی، در شعری مبالغه آمیز، سخن او را «تلوِ نُبی»(دنباله رو قرآن) دانسته است(تاریخ ادبیات در ایران، صص 371-377). اغلب سخنانی که در ستایش و بزرگداشت رودکی گفته اند، متوجه شاعری و کمال شعر اوست. گذشته از مقام بلند رودکی در شاعری، او در معیارسازی زبان فارسی نیز مقامی ارجمند دارد. او در یکی از مهم ترین نقاط عطف تاریخ زبان فارسی زندگی کرده و نقشی یگانه در تثبیت زبان فارسی ایفا کرده است.
در این مقاله می کوشیم با چارچوبی نظری که از زبان شناسی اجتماعی(sociolinguostics) برگرفته شده است، نقش رودکی را در معیارسازی زبان فارسی تبیین کنیم.

چارچوب نظری

زبان معیار«یکی از گونه های زبانی رایج در جامعه زبانی است که با تغییراتی که در صورت و ساخت و نیز نقش و کارکرد آن ایجاد می گردد، از سوی اکثر افراد جامعه زبانی به عنوان الگوی زبانی معتبر پذیرفته می شود و در نوشتارهای رسم و گفتارهای برنامه ریزی شده به کار می رود» (زبان فارسی معیار، ص 43). معیارسازی نیز روندی است که در آن یک گونه زبانی به پایگاه معیار ارتقا می یابد و آن را حفظ می کند.
یکی از پرسشهای اساسی در این زمینه آن است که آن گونه زبانی که اکنون معیار شده است، از چه منبعی گرفته شده و به کدام قوم، طبقه اجتماعی یا منطقه جغرافیایی تعلق دارد و چه ویژگیهایی داشته که چنین پایگاهی یافته است.
یسپرسن(Jespersen)چند پایه و مبنا برای زبان معیار برشمرده است:
1-معیار قدرت یا اقتدار(authority)؛
2-معیار جغرافیایی؛
3-معیار ادبی؛
4-معیار اشرافی؛
5-معیار دموکراتیک؛
6-معیار منطقی؛
7-معیار زیبایی شناختی(Rubin:157-179)
این پایه ها و مبانی را می توان به دو دسته درون زبانی و برون زبانی تقسیم کرد. معیار ادبی، منطقی و زیبایی شناختی به ویژگیهای گونه زبانی مربوطند. گونه زبانی خاص ادبی، منطقی و زیباست یا مردم چنین تصوّری درباره آن دارند، و از این رو به پایگاه معیار دست می یابد. برخی دیگر مانند معیار قدرت، جغرافیایی و اشرافی برون زبانی اند؛ یعنی به ویژگیهای گونه زبانی ارتباط ندارند بلکه به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کاربران گونه زبانی بازبسته اند. گویشوران یک گونه زبانی دارای تفوّق فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اند و این امر آن گونه زبانی را به پایگاه معیار برمی کشد.
منظور از معیار قدرت یا اقتدار آن است که گروهی از مردم(گروه قومی یا اجتماعی) که از نظر قدرت سیاسی بر سایرین برتری دارند، زبان خود را به عنوان معیار ترویج می کنند یا زبان آنها به سبب قدرت و وجهه اجتماعی و سیاسی شان سایر گونه های زبانی را کنار می زند و خود نقش معیار را ایفا می کند.
معیار جغرافیایی، گویش یا گونه زبانی ناحیه ای جغرافیایی است که به واسطه قدرت و وجهه مردمی که در آنجا زندگی می کنند یا به سبب آنکه مردم سایر نواحی برای داد وستد بازرگانی به آنجا می روند یا به دلیل آنکه پایتخت و مرکز مهم سیاسی و اداری محسوب می گردد، رفته رفته وجهه اجتماعی و سیاسی کسب می کند و به عنوان معیار پذیرفته می شود. معیار جغرافیایی معمولاً در ترکیب با معیارهای دیگر به پایگاه معیار دست می یابد و آن را حفظ می کند.
سابقه ادبی یک گونه زبانی و اشتمال آن بر آثار ادبی نیز می تواند مبنایی برای پذیرش آن به عنوان زبان معیار باشد که یسپرین از آن به معیار ادبی تعبیر کرده است. داشتن پیشینه ادبی غنی برای زبان معیار حسن بزرگی محسوب می گردد. این عامل نه تنها در انتخاب گونه زبانی به عنوان معیار بلکه در حفظ پایگاه آن نیز نقش اساسی دارد. برای مثال، زبان یونانی قدیم، به سبب داشتن پیشینه درخشان و داشتن آثار ادبی فراوان، مدتی طولانی(حدود هشت قرن)زبان معیار و رسمی حوزه دریای مدیترانه بوده است(چهار گفتار درباره زبان، ص 57).
منظور از معیار اشرافی، گونه زبانی طبقه اشرافی حاکم بر بعضی کشورهاست. چنین معیاری بیشتر در کشورهای اروپایی وجود داشته و اشراف زادگان از گونه زبانی خاصی استفاده می کرده اند. افراد طبقات دیگر، در پی دستیابی به مقام و منزلت اجتماعی گاه گونه زبانی طبقه اشرافی را سرمشق و الگوی خود قرار می دادند و برای کسب وجهه والا سعی در تقلید گونه زبانی اشراف زادگان داشتند.
منظور یسپرسن از معیار دموکراتیک چندان روشن نیست. ظاهراً منظور او، گونه ای زبانی است که با توافق عمومی مردم نقش معیار را ایفا می کند.
منطق حاکم بر یک گونه زبانی و ساختار آن نیز می تواند در پذیرش آن به عنوان معیار مؤثر باشد. شاید از دیدگاه زبان شناختی نتوان به قطعیت ادعا کرد که فلان گونه زبانی منطقی تر از گونه دیگر است، اما مردم، چنین دیدگاهی درباره برخی گونه های زبانی دارند. نگرش مردم در مورد گونه های زبانی، اغلب تحت تأثیر عوامل اجتماعی است. اینکه چه کسی به فلان گونه زبانی سخن می گوید، ممکن است عقایدی در مورد منطق و ساختار منطقی آن گونه زبانی در ذهن مردم ایجاد کند.
معیار زیبایی شناختی هم همین گونه است. اینکه فلان گونه زبانی زیباتر از گونه های دیگر است، شاید هیچ دلیل عینی و مبتنی بر واقعیتی نداشته باشد امام مردم ممکن است چنین تلقی و طرز فکری داشته باشند. طبقه و قدرت اجتماعی و سیاسی گویندگان یک گونه زبانی، به وجود آمدن ادبیات غنی در آن و نیز بافت اجتماعی و سیاسی، ممکن است مردم را به سوی چنین نگرشی سوق دهد.
هیچ یک از پایه ها و معیارهایی که ذکر گردید، به تنهایی نمی توانند زبان معیار را شکل دهند و باعث پذیرش آن از سوی مردم شوند و در درازمدت پایگاه معیار آن را حفظ کنند. تمام زبانهای معیار در واقع ترکیبی از این پایه ها و معیارها بشمار می روند. گاهی نیز معیارها برهم منطبق می شوند. برای مثال، معیار جغرافیایی در بسیاری از موارد، از دید دیگری معیار اقتدار نیز به حساب می آید یا معیار منطقی و زیبایی شناختی اغلب همراهند.

توالی و ترتیب پایه های معیار

به نظر می رسد معیارها و پایه های درون زبانی و برون زبانی با نوعی توالی و پی رفت زبان معیار را شکل می دهند و حفظ می کنند. ظاهراً در ابتدا و به هنگام انتخاب گونه معیار، پایه های برون زبانی نظیر معیار اقتدار، معیار جغرافیایی و معیار اشرافی نقش مؤثرتری دارند. پس از انتخاب و پذیرش نسبی زبان معیار، پایه های برون زبانی کم کم جای خود را به پایه های درون زبانی می دهند؛ به عبارت دیگر، ابتدا یک گونه زبانی به سبب برتری و تفوّق سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی کاربرانش به عنوان معیار انتخاب می گردد و مردم به دلیل آنکه کاربران آن گونه زبانی را برتر می دانند، در جستجوی پایگاه اجتماعی و سیاسی والاتر، آن گونه زبانی را می پذیرند. پس از گذشت زمان، دیگر این معیارهای برون زبانی نیستند که معیار را حفظ و ترویج می کنند بلکه با خلق آثار ادبی و تأثیر دیگر عوامل اجتماعی، مردم کم کم معتقد می شوند که آن گونه زبانی، از منطق و زیبایی بیشتری نیز برخوردار است.
روند شکل گیری زبان فرانسوی این توالی را به خوبی نشان می دهد. یکی از محققّان با بررسی تطّور نگرش مردم درباره زبان فرانسوی، نشان داده است که در فاصله سالهای 1500-1660میلادی، گونه ای از زبان فرانسوی، بهترین گونه زبانی شناخته می شد که مردم کاربران آن را والاترین و برترین گروه مردم می شمرده اند. اما در فاصله سالهای 1660-1789میلادی این معیار برون زبانی به معیاری درون زبانی بدل شده است.
مردم در این دوره معتقد بوده اند که همان گونه زبانی به سبب منطق و روشنی اش بهترین گونه زبانی است و از آن هنگام تاکنون اغلب مردم فرانسه، روشنی و منطق حاکم بر زبان فرانسوی معیار را ویژگی ذاتی آن می دانند؛ به ویژه آنکه نویسندگانی چون روسو، بالزاک، موپاسان و هوگو نیز ظهور کرده و میراث ادبی عظیمی به فرانسوی معیار برجا نهاده اند(Lodge:165-187).

فارسی دری: از گویشی نانوشته تا زبانی معیار

در روند شکل گیری زبان فارسی معیار نیز توالی یاد شده در کار بوده است. در باب اشتقاق «دری» و منشأ آن اختلاف نظر ژرفی میان محقّقان وجود دارد اما آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که دری یا فارسی دری حدّ وسط لهجه های مشرق و وجه مشترک همه آنها بوده و در شهرهای خراسان و فرا رود(ماوراء النهر)تداول داشته( تاریخ زبان فارسی، صص 259-260)ولی پیش از ارتقا و به پایگاه معیاری در نوشته ها جایی نداشته است(تکوین زبان فارسی، ص 25). با پیدایی نخستین سلسله های ایرانی در خراسان و فرا رود این گویش کم کم به خط عربی نوشته شد. در واقع، دری معیاری جغرافیایی است که به مدد عوامل سیاسی( پایه های برون زبانی)رفته رفته به عنوان معیار انتخاب گردید و سپس با شکل گیری میراث ادبی و علمی به معیاری ادبی، منطقی و زیبایی شناختی(پایه های درون زبانی) بدل شد و پایگاه معیاری خود را حفظ کرد.
در اینجا به ویژه باید بر نقش ادبیات تأکید کنیم. معیار ادبی همواره با معیارهای دیگری ترکیب می گردد و بیش از آنکه در انتخاب گونه زبانی به عنوان معیار تأثیر نهد، در حفظ آن مؤثر است. فارسی دری که به عنوان معیار جغرافیایی به پایگاه رسمی و معیار دست یافته بود، به واسطه شاعران و نویسندگان توانایی که به آن زبان شعر سرودند و کتاب نوشتند، حتی به هنگام غلبه اقوام ترک تبار نیز پایگاه خود را از دست نداد.
معیار ادبی با داشتن واژگان غنی و امکانات زبانی وسیع به راحتی می تواند در پرتو معیارسازی دقیق، امکانات واژگانی، نحوی و سبکی فراوانی در اختیار کاربران زبان قرار دهد. مردم نیز که عموماً به ادبیات علاقه مندند، راحت تر معیار ادبی را می پذیرند. به هر روی از دید پایه های معیار، فارسی دری نوعی معیار جغرافیایی و همزمان گونه ای معیار اقتدار یا قدرت بوده است که به سبب شرکت گویش و رانش در تشکیل نخستین حکومتهای مستقل ایرانی پس از اسلام، به پایگاه معیاری دست یافته است. هنگامی که میراث ادبی قابل ملاحظه ای به این زبان پدید آمد، این زبان معیاری ادبی نیز محسوب گردید و این امر در حفظ پایگاه آن در قرون بعد تأثیر فراوان داشته است.
قرون نخستین هجری، صحنه جدال چند زبان برای حفظ یا به دست آوردن پایگاه معیار است. ابتدا زبان عربی جای زبان پهلوی را می گیرد و سپس به تدریج دری زبان عربی را در برخی حوزه ها به کنار می زند و به زبان معیار بدل می شود. زبانی که در پی دستیابی به پایگاه معیاری است، باید بتواند کاربردهای سطح بالای زبان را به خود اختصاص دهد. زبانی که بتواند این کاربردها را بدون رقیب یا شریک به خود اختصاص دهد، سطح معیاری بالاتری خواهد داشت. این کاربردها عبارتند از: زبان دین،‌ زبان علم، زبان اداری و دیوانی، زبان ادبی. اینک این کاربردها را در دوره زندگی رودکی که مقارن دوران شکوه سامانیان است، بررسی می کنیم و آنگاه مستقلاً به نقش رودکی در معیارشدن فارسی دری می پردازیم.

زبان دین

یکی از کارکردهای والایی که برخی زبانهای معیار یافته اند، به کار رفتن به عنوان رسانه و زبان دین است. روشن است که در تمام قلمرو اسلامی، زبان اول و بلامنازع اسلام، عربی بود. در اوایل رواج و رسمیّت زبان فارسی در خراسان و ماوراءالنهر تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا فارسی در کنار عربی، زبان دینی باشد. چنانکه از قرائن برمی آید، یادگیری زبان عربی برای فارسی زبانان نو مسلمان دشوار بوده است. به همین سبب کوشش کردند بسیاری از کاربردهای غیرضروری عربی را کنار بگذارند و به جای آن فارسی دری را به کار برند. اما زبان عربی در حوزه فعالیتهای دینی به عنوان زبان قرآن جایگاه دیگری داشت و هیچ کس نتوانست عربی را از این کارکرد باز دارد. کاربرد عربی برای انجام فرایض دینی ضرورت تام داشت. با این حال، چنانکه در تاریخ بخارای نرشخی آمده است، بسیاری از ایرانیان نماز را به فارسی می خوانده اند(سبک شناسی، 229/1- 230). به نظر می رسد در صورت ادامه چنین روندی، فارسی می توانست دست کم در کنار عربی، به پایگاه زبان دین ارتقا یابد. اقدام دیگری که گامی در جهت رسیدن فارسی به این پایگاه محسوب می گردد، اهتمام سامانیان به ترجمه تفسیر طبری به زبان فارسی بود. برای این کار از علمای ماوراء النهر فتوا خواسته شد و آنها به امکان ترجمه قرآن به زبانهای دیگر فتوا دادند. بدین ترتیب تفسیر طبری به دست گروهی از علما به «فارسی راه راست»ترجمه شد؛ زبانی که می توان تصور کرد برای اکثر مردم خراسان و ماوراءالنهر ساده و قابل فهم بوده است. با این حال فارسی دری نتوانست به تنهایی یا در کنار زبان عربی پایگاه زبان دین را به دست آورد.

زبان علم

امروزه، زبان علم را زبانی می دانند که برای بیان مطالب دقیق علمی در علوم تجربی و اثباتی به کار می رود. معاصران، علم را به عنوان معادلی برای science به کار می برند اما هنگامی که از علوم در فرهنگ اسلامی و ایرانی در قرون گذشته سخن می گوییم، منظورمان «مجموعه اطلاعات و دانشهایی است که در امور دینی و دنیاوی بحث و تحقیق کند اعم از مسائل شرعی و عرفی و ادبی و عقلی و جز آنها. بنابراین مراد ما همه انواع اطلاعات بشری است»(تاریخ ادبیات در ایران، ص 65).از این دید، کتب علمی دامنه وسیعی را از کتابهای موسیقی و حکمت و فلسفه گرفته تا کتب طبی و داروسازی و از کتب اخلاقی گرفته تا کتب مربوط به عرفان و تصوف دربرمی گیرد.
زبان فارسی دری در کسب پایگاه زبان علم از ابتدا تا ادواری متأخرتر از تاریخ خود با زبان عربی معارضه و جدال کرده است. هنگامی که فارسی دری به عنوان معیار انتخاب گردید، زبان عربی به تنهایی زبان علمی تمام قلمرو حکومت اسلامی بشمار می رفت. در نتیجه نهضت ترجمه ای که به وجود آمد، بسیاری از کتب علمی اقوام و ملل آن روزگار به عربی ترجمه شده بود و اعتباری علمی به این زبان داده بود.
بسیاری از علوم و دانشهای روزگار نیز در بستر و بر پایه زبان عربی شکل گرفته بود و چنان انگاشته می شد که این علوم را نمی توان به زبانی، جز عربی آموخت. رواج گونه علمی معیار فارسی با دوره حکومت سامانیان همزمان بوده است. در دوره آنان، نوشتن کتب علمی به زبان فارسی و در صورت لزوم ترجمه کتب علمی از عربی به فارسی مورد تشویق بوده است. در دوره غزنویان نیز تألیف کتب علمی به فارسی و ترجمه برخی کتب از عربی به فارسی ادامه یافت. برخی از کتب علمی این دوره نیز دارای دو تحریر عربی و فارسی بوده اند. با این حال و با وجود تألیف کتب مهمی چون دانشنامه علایی ابن سینا و التفهیم بیرونی، اکثر کتب درجه اول علمی مانند آثار دیگر ابن سینا و ابوریحان به زبان عربی نگارش یافت. بسیاری از نویسندگان ایرانی در دوره سامانی و غزنوی، اساساً عربی نویس بودند و کتاب یا رساله ای به فارسی ننوشتند. ابوحیّان توحیدی، ابومنصور ثعالبی و ابوبکر محمد بن عباس خوارزمی، مؤلف مفتاح العلوم از این دسته اند. به هر روی، در این دوره زبان فارسی تنها توانست در قلمرو حکومتهای ایرانی خود را در پایگاه زبان علم با زبان عربی شریک کند. سیاست علمی بی طرفانه سامانیان و گرایش طبیعی دانشمندان به زبانی که سه قرن تنها زبان فرهنگی قلمرو حکومت اسلامی بوده است، از عواملی است که پایگاه زبان علم عربی را تا ادوار بعد امتداد داد.
در این دوره، برخی نویسندگان کتب علمی فارسی به ویژه در دوره های نخستین از خامی فارسی در زمینه علم شکایت کرده اند. ابوریحان بیرونی که خود التفهیم را به فارسی نوشته است، در مقدمه کتاب الصیدنه(به عربی)، فارسی را زبان داستانهای خسروان و قصه های شبانه می شمارد و زبان عربی را زبان واقعی علمی می داند.

زبان اداری و دیوانی

یکی از کارکردهای والای زبانهای معیار، به کار رفتن در دیوان سالاری و مکاتبات حکومتی و دربار شاهان است. هر زبانی که در این موقعیت زبانی به کار رود، وجهه و اعتبار والایی کسب می کند.
در نخستین قرون هجری، گشاد و بست امور دیوانی و اداری به دست ایرانیان صاحب تجربه صورت می پذیرفت. زبان دیوانی نیز تا مدتها پهلوی بود و سپس به عربی برگردانده شد. از میان نخستین سلسله های مستقل و نیمه مستقل ایرانی، طاهریان قطعاً در دربار خود و نیز در کارهای دیوانی از عربی استفاده می کرده اند. در باب صفاریان، به دلایل گوناگون اطلاع کافی در اختیار نداریم. به گزارش فرای، غالباً اعتقاد بر این بوده که در دیوان رسایل سامانیان نیز تا انقراض آن دولت تنها زبان عربی به کار می رفته است و تمام تلاشها برای رایج کردن زبان فارسی بی نتیجه مانده بود. با این حال، دلایل و اشاراتی وجود دارد که نشان می دهد زبان فارسی به جای عربی زبان دیوان سالاری شده بود اما در مورد زمان این جایگزینی اطلاع دقیقی در دست نیست. حمدالله مستوفی اشاره ای به این امر دارد که امیر احمد بن اسماعیل سامانی، اعلانها و فرمانها را از فارسی به عربی برگرداند( این فرمان بعدها لغو شد). این سخن به تلویح نشان می دهد که تا پیش از احمد، فارسی، زبان دیوان سالاری بوده است. فرای حدس می زند زبان نوشتاری دیوانی در دربار سامانیان و نیز زبان گفتگوی اداری، فارسی بوده و از عربی در موارد رسمی تری چون امور دینی یا مسائل مربوط به خلیفه استفاده می شد(تاریخ ایران: از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان، ص 126). بنابراین دیوان سالاری سامانی دو زبانه بود. فرای در جای دیگری، به کار رفتن فارسی به وسیله دیوانیان را عامل اصلی رواج ادبیات فارسی در زمان سامانیان دانسته است و به ویژه حدس می زند قاعدتاً دبیران باید تنها گروهی بوده باشند که به آموزش فارسی نوشتاری به خط عربی پرداخته اند(عصر زرّین فرهنگ ایران، ص 223).

زبان ادبی

اولین نقش از نقشها و کارکردهای معیار که فارسی دری آن را کسب کرد، به کار رفتن به عنوان زبان ادبی است. اینکه نخستین شاعر فارسی چه کسی است، خللی در این امر پدید نمی آورد. محمد بن وصیف، بسّام کورد،‌حنظله بادغیسی یا هر کس دیگری که شعر گرفتن به فارسی دری را آغاز کرده باشد، کاربرد فارسی دری را به نقش و کارکردی کشانده که فارسی بعدها بیشترین مایه وری را در آن یافته است. در سه قرن اول هجری، ایرانیان بسیاری در زبان عربی استاد و ادیب بودند و به این زبان شعر می گفتند. با این حال، حتی در دوره سامانیان که زبان فارسی دری به طور قطعی به عنوان رسانه شعر و ادبیات تثبیت شد، شاعران بسیاری در خراسان و ماوراءالنهر به عربی شعر می سروده اند. در دوره ای از تاریخ زبان فارسی که از ابتدای ادب فارسی تا نیمه اول قرن پنجم امتداد دارد، تشویق امیران و وزیران و رجال حکومتی مهم ترین دلیل ترویج شعر و ادب فارسی بوده است. در دوره یاد شده، بخارا، پایتخت سامانیان، در قرن چهارم مهم ترین مرکز ادبی ایران بود. غیر از بخارا مراکز مهم دیگری از جمله سیستان، غزنین، گرگان، نیشابور،‌ری و سمرقند وجود داشت که مرکز تجمع شاعران و ادبا بود. امیران و وزیران سامانی و چغانی ضمن آنکه گاه خود به سرودن شعر و تألیف کتاب می پرداختند، شاعران را به سرودن اشعار و به ویژه ساختن منظومه های شعری تشویق و از آنان حمایت مالی می کردند.
به نظر می رسد هر قدر در سه حوزه دیگر پیشرفت و توسعه زبان فارسی اندک بود، شاعران و ادیبان در کار خود توفیق داشتند. هنجاربخشی(normalization)بسیاری از الگوها و ساختهای زبانی به دست شاعران ممکن شد و اشعار آنان امکانات واژگانی، ساخت واژی، نحوی و سبکی متنوعی برای فارسی معیار فراهم آورد. در میان این شاعران، رودکی موقعیتی ممتاز دارد.

نقش ممتاز رودکی

رودکی را می توان نخستین شاعر معیارساز زبان فارسی شمرد. نقش یگانه رودکی را فهرست وار در پی می آوریم:
1-رودکی شاعری بسیار شعر بوده و میراث عظیمی به جا گذاشته است اما تنها اندکی از آن به دست ما رسیده است. با این حال، این میراث بزرگ تأثیر خود را بر معاصران و متأخّران رودکی برجا نهاده است.
2-شاعران بسیاری چون ابوزراعه،‌ فردوسی، نظامی عروضی، کسائی، شهید بلخی، عنصری، فرّخی سیستانی و دیگران به علوّ مقام رودکی اشاره کرده اند. زبان معیار بسیاری از الگوهای خود را از آثار بزرگان ادبی می گیرد. چنانکه الگوهای فصیح زبانی در یونان قدیم از آثار هومر گرفته می شد، کاربرد زبانی شاعران بزرگی چون رودکی هم برای سایر ادیبان و نویسندگان و هم برای مردم عادی نمودار حدّ اعلای فصاحت و معیاری بوده است. از این جاست که دری را بسیاری از نویسندگان و به تبع آنان فرهنگ نویسان به معنای «فصیح»به کار برده اند.
3-زبانی که در اشعار رودکی به کار رفته با تغییرات اندک در آثار نظم و نثر فارسی تکرار شده است. برخی شاعران چون فرّخی سیستانی و سوزنی شعر او را تضمین کرده اند و حتی مضمون و تعبیرات ابیات ابتدایی کلیله و دمنه منظوم رودکی را در مقدمه شاهنامه ابومنصوری هم می توان دید.
4-اشعار رودکی از حیث نوع(ژانر)، قالب و مضامین، تنوع بسیار دارد، و از این رو قابلیت فارسی دری را برای بیان اندیشه و احساس افزایش داده است.
5-اشعار رودکی به عنوان شاهد در فرهنگهای فارسی آمده است. فرهنگها در کنار کتب دستور از مهم ترین ابزارهای تدوین و تثبیت(codification) زبان معیار بشمار می روند.
6-اشعار بسیار رودکی پایگاه فارسی دری را در مقابل گونه های زبانی رقیب تقویت کرده است. برای مثال، شاعرانی در دربار آل بویه زندگی می کردند که به زبانهایی غیر از دری شعر می سرودند. در دربار عضدالدوله دو شاعر به زبان طبری و بندار رازی به زبان رازی شعر می سرودند. شاعری به این زبانها، بعدها به طور رسمی ادامه نیافت، و گرنه این زبانها ممکن بود از حیث میراث ادبی با فارسی دری رقابت کنند. رسمیت فارسی دری در مقابل گویشهای دیگر به سبب ظهور شاعرانی بزرگ چون رودکی است.
7-زبان فارسی در دوره رودکی نتوانست در دو حوزه دینی و دیوانی با عربی رقابت کند و هنوز برتری با عربی بود. در حوزه زبان علم هم هنوز پختگی لازم حاصل نشده بود. رودکی و پیروان او توانستند تنها با ابزار شعر و ادبیات فارسی دری را به پایگاه معیار برکشند.
منابع تحقیق :
1-ابوالقاسمی، محسن. تاریخ زبان فارسی، تهران: انتشارات سمت، 1374.
2-باطنی، محمدرضا. چهار گفتار درباره زبان. تهران: انتشارات آگاه، 1355.
3-بهار، محمدتقی. سبک شناسی. 3 جلد، چاپ ششم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1370.
4-سارلی، ناصرقلی. زبان فارسی معیار. تهران: انتشارات هرمس، 1387.
5-صادقی، علی اشرف. تکوین زبان فارسی. تهران: دانشگاه آزاد ایران، 1357.
6-صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران. ج اول، چ یازدهم، ‌تهران: انتشارات فردوس، 1371.
7-فرای، ریچارد ن. تاریخ ایران: از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان. ج4، چاپ سوم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1379.
8-__،__. عصر زرّین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: انتشارات سروش، 1358.
9-Lodge,R.A.,French:From Dialect to Standard,Rautledge,1993.Rubin,J.,"Language Standardization in Indonesia",Language Planning Processes,Ed by J.Rubin,B.H.Jernudd,J.Das Gupta,J.A.Fishman and C.A.Ferguson,The Hague,Mouton,1977
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما