نویسنده: دکتر ذوالفقار علامی مهماندوستی
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهراء(س)
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهراء(س)
چکیده
برای شناخت میزان اهمیت و تعیین جایگاه هر شاعر راههای گوناگونی از قبیل نقد و بررسی اشعار او، اظهارنظر متقدمین و متأخرین، بررسی منابع معتبر کهن و نو، مقبولیت عام و شهرت عمومی شاعر و... وجود دارد.یکی از این راههای روشن شدن تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شعرا از یکدیگر و بر یکدیگر و معلوم شدن میزان محبوبیت و مقبولیت آنها نزد سخنوران دیگر است. هدف مقاله حاضر کندوکاو در کم و کیف تأثیر سخن رودکی بر شاعران دیگر است تا از این رهگذر استقبالها و تضمینهایی که توسط گویندگان مختلف از اشعار او صورت گرفته و نیز مضامین و اندیشه هایی که از اشعار او به آثار شعرای دیگر راه یافته، شناسایی و جایگاه او در این قلمرو تبیین و تعیین شود.
کلید واژه ها:
رودکی، تأثیرگذاری، شعر فارسی.مقدمه
برای شناخت میزان اهمیت و تعیین جایگاه هر شاعر راههای گوناگونی از قبیل نقد و بررسی اشعار او، اظهارنظر متقدمین و متأخرین، بررسی منابع معتبر کهن و نو، مقبولیت عام و شهرت عمومی شاعر و... وجود دارد.یکی از این راهها روشن شدن میزان استقبال و تضمین شعرا از همدیگر و تأثیر و تأثر آنها از یکدیگر و بر یکدیگر و معلوم شدن میزان محبوبیت و مقبولیت آنها نزد سخنوران دیگر است. مثلاً هنگامی که، فردوسی و اثر او، شاهنامه، را از این حیث بررسی می کنیم، روشن می شود که تأثیر مستقیم و غیرمستقیم او در ادب فارسی با هیچ شاعر دیگری طرف نسبت و قابل سنجش نیست یعنی تأثیر شاهنامه در سرنوشت زبان فارسی و در شعرای ادوار بعد و به وجود آمدن منظومه های حماسی متعدد، که حکم اقمار شاهنامه را دارند، بسیار خیره کننده است.
از این حیث، رودکی نخستین شاعر بزرگ ایران است و بی سبب نیست که از میان شاعران نخستین دوره زبان و ادب فارسی، القاب آدم الشعرا، استاد شاعران، پدر شعر فارسی و... به او اختصاص یافته است.
گرچه امروزه اشعار باقی مانده از او بسیار اندک است اما دیوان صد هزار بیتی، و بنا به روایتی اغراق آمیز یک میلیون و سیصد هزار بیتی او تا قرن ششم موجود بوده، چنانکه رشیدی سمرقندی به آن تصریح کرده است:
گر سری باید به عالم کس به نیکو شاعری
رودکی را بر سر آن شاعران زیبد سری
شعر او را بر شمردم سیزده ره صدهزار
هم فزون آید اگر چونانکه باید بشمری
(لباب الالباب)
صرف نظر از این قبیل روایات مبالغه آمیز و گزارش عوفی در اینکه او صد دفتر شعر داشته یا حمدالله مستوفی، که تعداد ابیات او را هفتصد هزار بیت و جامی که یک میلیون و سیصد بیت خوانده اند(اشعار تازه رودکی، یاد یار مهربان، ص 245)و یا اسدی طوسی که در قصیده مناظره برتری عجم بر عرب، که اشعار او را یکصد و هشتاد هزار بیت دانسته است، آنجا که می گوید:
شاعر چو گزین رودکی آن کش بود ابیات
بیش از صد و هشتاد هزار از در دیوان
(سرچشمه های فردوسی شناسی، ص 98)
همگی بر این دلالت دارد که او شاعری پرکار و کثیرالشعر بوده است. نکته دیگری که حاکی از اهمیت و نقش ممتاز او در شعر فارسی است، موقعیت زمانی اوست، رودکی در آغاز رواج شعر فارسی، سرودن شعر را آغاز کرده است، زمانی که هنوز تا پختگی و کمال و به وجود آمدن قالبها، اوزان و سبکهای مختلف، راه زیادی در پیش بود.
گام نهادن در چنین راه دشوار و ناهموار و طبع آزمایی در قالبهای مختلف شعری و سرودن اشعاری که از نظر فصاحت و بلاغت در اوج است و اختراع قالبی جدید یعنی رباعی که از دشوارترین قالبهای شعری است(رودکی و اختراع رباعی، یاد یار مهربان، ص 151).
وی نخستین شاعری است که زبان فارسی را پرمایه و غنی کرد و بدان وسعت و ثروت بخشید و آن را برای بیان معانی و افکار لطیف شعری آماده ساخت... توجه بدین نکته که معروف ترین شعرای ادوار بعد، نظیر دقیقی و عنصری و خاقانی که هریک سر سلسله مکتب خاصی در شعر فارسی بوده اند، از رودکی به بزرگی و عظمت نام برده اند و اغلب به تضمین اشعار او با ذکر عظمت مقام وی در شاعری مبادرت ورزیده و طرز کلام خود را به اسلوب سخن وی مانند دانسته اند، دلیل دیگری بر این مدعاست.(شرح احوال و اشعار رودکی، ص 56). جهت دیگر شهرت و مقبولیت رودکی در توصیف احوال و تجسم مناظر و تشبیهات لطیف و توصیفات دقیق است افزون بر آن، جزالت و روانی از وجوه ممیزه شعر اوست(رودکی شاعر روشن بین یاد یار مهربان، ص 40) چنانکه خود می گوید:« لفظ هم خوب و هم به معنی آسان».
با توجه به آنچه گفته شد مقاله حاضر به کندوکاو در کم و کیف تأثیر سخن رودکی بر شاعران دیگر و نظر سخن سنجان و ستایشگران رودکی اختصاص دارد.
رودکی و سخنوران دیگر
سمعانی به نقل از ابوالفضل بلعمی، وزیر سامانیان و از هم عصران رودکی، او را در میان عرب و عجم بی نظیر توصیف کرده است: لیس للرودکی فی العرب و العجم نظیر(شرح احوال و اشعار رودکی، ص 48).در هر چیزی نام یک نفر در اشتهار از دیگران پیش افتاده است و در هر چیزی به او مثل می زنند، چنان که لقمان در حکمت، امرءالقیس در شعر عرب، رودکی در شعر فارسی و...(همان، ص 48).
شهید بلخی
شهید از جمله شاعران بزرگ هم عصر رودکی است و مقامش در شاعری چنان است که شعرای آن روزگار و نیز ادوار بعد به بزرگی و احترام تمام از او یاد کرده اند، چنان که رودکی خود قطعه ای در رثای او سروده که بسیار معروف است. شهید نیز به ثنای او پرداخته است:به سخن ماند شعر شعرا
رودکی را سخنی تلونُبی است
شاعران را خه و احسنت مدیح
رودکی را خه و احسنت هجی است
(شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، ص 28)
بشار مرغزی
بشار از شاعران سده چهارم است و تنها شعری که از او باقی مانده قصیده ای است در وصف «رز» و«می» که به پیروی از رودکی سروده و مطلع آن، این است:رز را خدای، از قبل شادی آفرید
شادی و خرّمی ز رز آمد همی پدید
(شاعران همعصر رودکی، ص 56)
خسروانی
ابوطاهر طیب بن محمد خسروانی از شاعران سده چهارم است که به گفته شمس قیس رازی مضمون شعر زیر را:عجب آید مرا ز مردم پیر
که همی ریش را خضاب کنند
به خضاب از اجل همی نرهند
خویشتن را همی عذاب کنند
از این شعر رودکی گرفته است:
ریش و سبلت همی خضاب کنی
خویشتن را همی عذاب کنی
(همان، ص 113)
معروفی بلخی
از شاعران سده چهارم و مداح امیر رشید عبدالملک بن نوح سامانی رودکی را سلطان شاعران خوانده است، از اشعاری که به او نسبت داده اند از جمله این بیت است:از رودکی شنیدم سلطان شاعران
اندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی
(شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، ص 145)
البته در صحت انتساب رودکی به فاطمیان تردید جدی وجود دارد.
دقیقی
دقیقی که از شاعران نکته سنج و دارای دقت نظر بوده، همانند بسیاری از شعرای دیگر از رودکی به نیکی یاد کرده و او را ستوده است.استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیره چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح گفتندی
به الفاظ خوش و معانی رنگین
کرا رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد پیش او،
چو خرما بود برده سوی هَجَر
یعنی اگر بخواهم آنکه را رودکی ستوده است بستایم بدان کس مانم که خرما را به هجر برد(نظیر زیره به کرمان بردن).
مخلّدی جرجانی
ابوشریف احمد بن علی مخلّدی جرجانی نیز، از شاعرانی است که به ماندگاری شعر رودکی اشاره دارد:از آن چندان نعیم این جهانی
که ماند از آل سامان و ال سامان
ثنای رودکی مانده است و مدحت
نوای باربد مانده است و دستان
(همان، ص 341)
ابوزراعه معمری گرگانی
ابوزراعه معمری(معماری)گرگانی از شاعرانی است که تلویحاً به قدرت سخنوری و توانایی رودکی در شاعری اشاره کرده است. آنگاه که یکی از بزرگان خراسان اشعاری مانند اشعار رودکی از او خواسته، گفته است:اگر به دولت با رودکی نمی مانم
عجب مکن سخن از رودکی نه کم دانم
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را
زبهر گیتی من کور بود نتوانم
هزار و یک زان کو یافت از عطای ملوک
به من دهی سخن آید هزار چندانم
(شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، ص 185)
غضائری رازی
غضائری از شاعران نامدار آغاز قرن پنجم و از مداحان محمود غزنوی و بهاءالدوله دیلمی در قصیده ای مطوّل با تضمین مصراعی از رودکی به تنعم و برخورداری زیاد او از مال و مکنت اشاره کرده است:یقین شناسم کز آب چشم حیوان
فغان کنند چو از سر گذشت آب زلال
به شعر شکر نگه کن که رودکی گفته است
«همه کسی را درویشی است و رنج عیال»
غم و عناست مرا گفت زین ضیاع و عقار
فغان همی کنم از رنج گنج وضعیت مال
فغان بنده همان و غم عناش همین
نه جای طعنه بماند نه حیلت محتال
(شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، ص 463)
کسایی
کسایی از شاعران بزرگی است که سخنش از لطف بیان و حس ترکیب، قدرت و توانایی و صمیمیت خاصی برخوردار بوده است، به طوری که ناصرخسرو لاف همسری با او زده است با این همه کسایی خود را در برابر رودکی بسیار کوچک و مقام او را بسیار بزرگ قلمداد کرده است:رودکی استاد شاعران جهان بود
صد یک از او توئی کسائی؟ برگست
خاک کف پای رودکی نسزی تو
هم بشوی گاو و هم بخایی برغست
زیبا بود ارمرو بنازد به کسائی
چونانکه سمرقند به استاد سمرقند
شاعری ناشناخته قرن چهارم در مرثیه رودکی:
رودکی رفت و، ماند حکمت اوی
می بریزد نریزد از می بوی
شاعرت کو؟ کنون که شاعر رفت
نبود نیز جاودانه چون اوی
چند جوئی چون او نیابی باز
از چون او در زمانه دست بشوی
(المعجم فی معاییر اشعار العجم، ص 189)
فردوسی
فردوسی از کسانی است که ترجمه منظوم کلیله و دمنه را ستوده و به داستان ترجمه و نظم آن اشاره کرده است:نویسنده از کلک چون خامه کرد
ز برزوی یک در سر نامه کرد
نبشتند بر نامه خسروی
نبد آن زمان خط به جز پهلوی
همی بود با ارج در گنج شاه
بدو ناسزا کس نکردی نگاه
چنین تا به تازی سخن راندند
از آن پهلوانی همی خواندند
چو مأمون جهان روشن و تازه کرد
چنین نامه بر دیگر اندازه کرد
دل مؤبدان داشت و رأی کیان
ببسته به هر دانشی بر میان
کلیله به تازی شد از پهلوی
برین سان که اکنون همی بشنوی
به تازی همی بود تا گاه نصر
بدان گه که شد بر جهان شاه نصر
گرانمایه بوالفضل دستور او
که اندر سخن بود گنجور او،
بفرمود تا پارسی و دری
بگفتند و کوتاه شد داوری
از آن پس چو بشنید رأی آمدش
برو بر خرد رهنمای آمدش
همی خواستی آشکار و نهان
کزو یادگاری بود در جهان
گزارنده ای پیش بنشاندند
همه نامه بر رودکی خواندند
به پیوست گویا پراکنده را
بسفت این چنین درّ آگنده را
بر آن کو سخن راند آرایش است
چو نادان بود جای بخشایش است
حدیث پراگنده بپراگند
چوپیوسته شد جان و مغز آگند
(شاهنامه، ص 7)
امیر معزی
یکی دیگر از کسانی که هم در استقبال رودکی شعر گفته و هم او را ستوده است امیر معزی است که اینک به نمونه های آن اشاره می کنیم:1-امیر معزی درباره مراجعت خواجه صدرالدین محمد به دارالملک قصیده ای دارد با مطلع:
به دارالملک باز آمد تن آسان
خداوند بزرگان خراسان
که در آن رواج شعر خود را در نزد ممدوح به روانی شعر رودکی در دربار سامانیان همانند کرده است:
روان شد شعر من در آل اسحق
چو شعر رودکی در آل سامان
2-امیر معزی قصیده ای در مدح سنجر دارد با مطلعِ:
ایا شهریاری که صاحب قرانی
زجدّ و پدر یادگار جهانی
که در آن بیتی از رودکی را تضمین کرده است:
یکی بیت نغز است مر رودکی را
که اندر جهان تو سزاوار آنی
«نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی»
3- امیر معزی گاهی برخورداری خود را از صله های شاهانه سنجر بیش از تمتع رودکی از سامانیان دانسته است چنانکه در تهنیت مراجعت سنجر از جنگ در قصیده ای با مطلعِ:
شاه سنجر چون ز میدان جانب میدان رسید
از زمین بانگ بشارت تا بر کیوان رسید
می گوید:
بر من آنچ از تو رسید از انعم و الا کجا
صد یکش بر رودکی از دوره سامان رسید
همچنین در طی قصیده ای در مدح سلطان ملکشاه با مطلعِ:
همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر
به شهریار ولایت گشای کشور گیر
رودکی را هم از مدح ممدوح خود عاجز دانسته است:
گر بود رودکی به مثل در این ایام
ز مدح هر دو شود عاجز و خورد تشویر
که مراد از هر دو ضمیر و وهم ممدوح است که در بیت قبل به آن اشاره کرده است:
ضمیر و وهم شما را ثنا چگونه کنم
که بر گذشت ثنای شما ز وهم و ضمیر
سوزنی و سمرقندی
سوزنی در مدح ممدوح خود شمس الدین محمد بن عبدالعزیز بن مازه، در قصیده ای با مطلعِ:صدر جهان رسید به شادی و خرّمی
در دوستان فزونی و در دشمنان کمی
بیتی از رودکی را تضمین کرده است:
در مدح تو به صورت تضمین ادا کنم
یک بیت رودکی را در حق بلعمی
صدر جهان، جهان همه تاریک شب شدست
از بهر ما سپیده صادق همی دمی
همچنین در قصیده ای با مطلع:
خورشید به برج حمل آمد چو رخ یار
هم نور به حاصل شود از تابش و هم ناز
می گوید:
بلبل بشود از دل راوی و بخواند
بیت و غزل رودکی اندر حق عیار
فرخی سیستانی
1-فرخی طی قصیده ای در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدّین سبکتکین با مطلع:باغ دیبا رخ پرند سلب
لعبگر گشت لعب هاش عجب
به ستایش از رودکی پرداخته است:
شاعرانت چو رودکی و شهید
مطربانت چو سرکش و سرکب
(دیوان اشعار،ص 15)
2- همچنین در قصیده دیگری که در مدح خواجه ابوسهل حمدوی دارد رودکی را یاد کرده است:
یک بیت شعر یاد کنم زانکه رودکی
گرچه فرانگفت سزاوار آن توی
جز برتری نجویی گویی که آتشی
جز راستی نخواهی مانا ترازوی
3- فرخی در قصیده ای پس از اشاره به آمدن خزان مانند رودکی به کشتن دختران رز اشاره کرده و خونشان را نزد خردمندان حلال شمرده است:
شیرخواران رزان را ببریدند گلو
تارزان تافته گشتند و بگشتند از حال
و نیز در قصیده ای با مطلع:
اندر آمد به باغ باد خزان
گرد برگشت گرد شاخ رزان
از قصیده«مادر می» رودکی متأثر شده است.
4- و نیز تغزل زیبای خود را با مطلع:
«ای دل من ترا بشارت باد» به پیروی از تغزل معروف رودکی سروده است با مطلع:
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
5-طرز پرسش و پاسخ یکی از قصاید فرخی که در وصف خزان و مدح امیر ابوالمظفر سروده شده به ظاهر از یکی از رباعیات رودکی تأثیر پذیرفته است.
چو زر شدند رزان از چه؟ از نهیب خزان
به کینه گشت خزان، با که؟ باستاک رزان
منوچهری
1-منوچهری در قصیده ای که در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی با مطلع زیر سروده است:وقت بهارست و وقت ورد مورّد
گیتی آراسته چو خلد مخلّد
می گوید:
شاعر و مهتر دل است و زیرک و والا
رودکی دیگر است و نصر بن احمد
(دیوان اشعار، ص 18)
2-در لغز شمع و مدح عنصری در قصیده ای که با مطلع:
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
سروده، در بیتی می گوید:
در خراسان بوشعیب و بوذر آن ترک کشی
وان صبور پارسی، وان رودکی چنگزن
(همان، ص 81)
3-همچنین در قصیده ای که با مطلع:
بساز چنگ و بیاور دو بیتی و رجزی
که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی
در مدح ممدوح خود سروده مصراعی از رودکی را تضمین کرده است:
جز این دعات نگویم که رودکی گفته است
«هزار سال بزی، صد هزار سال بزی»
(همان، ص 13)
4- منوچهری در قصیده ای که در شرح شکایت و با مطلع:
گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی
کز هجی بینم زبان و از مدایح سودنی
دارد، رودکی را از حکیمان خراسان خوانده است:
از حکیمان خراسان، کو شهید و رودکی
بو شکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی
(همان، ص 140)
عبدالواسع جبلی
عبدالواسع جبلی، نیز از زمره شاعرانی است که در مدح ممدوح خود به بزرگی رودکی اشاره کرده است:صد هزاران شاعر و مداح باید پیش تو
از عجم چون رودکی و از عرب چون بوفراس
(دیوان اشعار،ص 618)
راوندی
راوندی، صاحب راحه الصدور، که آن را در تاریخ سلجوقیان تألیف کرده است، می نویسد:«امیرالشعرا و سفیرالکبرا، شمس الدین احمد بن منوچهر شصت کُله، که قصیده تتماج گفته است، حکایت کرد که سید اشرف به همدان رسید، در مکتبها می گردید و می دید تا که را طبع شعر است مصراعی به من داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم به سمع رضا اصغا فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحریض واجب داشت و گفت از اشعار متأخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و بلفرج رونی و امثال عرب و اشعار تازی و حکم شاهنامه آنچه طبع تو بدان میل کند قدر دویست بیت از هر جا اختیار کن و یادگیر و بر خواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر[ت]به غایت رسد و از شعر سنایی و عنصری و معزّی و رودکی اجتناب کن هرگز نشنوی و نخوانی که آن طبعهای بلند است طبع تو ببندد و از مقصود باز دارد، شمس الدین شصت کله گفت من و چند کس این وصیت را به جای آوردیم و به مقصود رسیدیم و غایت مطلوب بدیدیم.»(سرچشمه های فردوسی شناسی، صص 248-249).ناصرخسرو
ناصرخسرو نیز به رودکی و اشعار پندآمیز او اشاره دارد:اشعار پند و زهد بسی گفته است
آن تیره چشم شاعر روشن بین
او همچنین از یکی از اشعار معروف رودکی با مطلع:
ای آنکه غمگینی و سزاواری
وندر نهان سرشگ همی باری
استقبال کرده و قصیده ای با مطلع زیر سروده است:
تمیز و هوش و فکرت و بیداری
چون داد خیره خیره تو را یاری؟!
که نکات اخلاقی و فلسفی فراوان دارد. ناصرخسرو در قصاید دیگری نیز به رودکی اشاره دارد از آن جمله است:
جان را زبهر مدحت آل رسول
گه رودکی و گاهی حسان کنم
عنصری
عنصری که ملک الشعرای بهار محمود غزنوی بود، آرزو کرده که ای کاش می توانست رودکی وار غزل بگوید:غزل رودکی وار نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بکوشم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
(دیوان اشعار، ص 302)
شمس قیس رازی
یکی دیگر از ستایشگران رودکی شمس قیس رازی است، به گزارش او زین الملک ابوسعید هندو ابن محمد بن هندو الاصفهانی، از مستوفیان ملکشاه سلجوقی از امیر معزی خواست تا قصیده معروف رودکی با مطلع:بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
را استقبال کند، معزی اظهار ناتوانی کرد، اما سرانجام پس از اصرار زیاد، ابیاتی را سرود که یک بیت آن، این است:
رستم از مازندران آید همی
زین ملک از اصفهان آید همی
آنگاه شمس قیس در مقام داوری می گوید:« همه خردمندان دانند که میان این سخن و آن سخن چه تفاوت است»(المعجم فی معاییر اشعار العجم، ص 161).
مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان در قصیده ای که در مدح ارسلان بن مسعود سروده مصراعی را از رودکی تضمین کرده است:جز آن نگویم شاها که رودکی گوید
خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد
(مسعود سعد، ص 98)
نظامی عروضی
نظامی عروضی سمرقندی نیز از کسانی است که رودکی را تحسین کرده و او را در شعر و شاعری استاد و صاحبقران خوانده است:ای آنکه طعن کردی در شعر رودکی
این طعن کردن تو ز جهل و ز کودکیست
کان کس که شعر داند، داند که در جهان
صاحب قران شاعری استاد رودکی است
(چهار مقاله، ص 473)
دولتشاه سمرقندی
دولتشاه، گرچه شعر رودکی را ساده و عاری از صنایع و بدایع دانسته و علت مقبولیت سخن او را در مجلس سامانیان ناشی از استفاده شاعر از قول و تصنیف و آهنگ اغانی تلقی کرده، در عین حال می گوید:« القصه استاد [رودکی] را نشاید انکار کرد به مجرد این سخن بلکه او را در فنون فضایل و علوم وقوفی است و از اقسام شعر قصاید و مثنوی نیکو می گوید و استاد رودکی عظیم الشأن و مقبول خاص و عام بوده است»(تذکره الشعرا، ص 59).سنایی
سنایی نیز از شاعرانی است که گاهی به استقبال رودکی رفته از جمله در غزلی که اندکی پیش از مرگ خود سروده علاوه بر وزن و قافیه، مضمون را هم از مرثیه ای که رودکی درباره مرادی ساخته اخذ نموده است و مطلع آن این است:مرد سنایی نه همانا بمرد
کار چنین خواجه نه کاریست خرد
سنایی در یکی از اشعار خود ضمن استقبال از قصیده معروف رودکی مصراعی از آن را تضمین کرده است.
خسرو از مازندران آید همی
با مسیح از آسمان آید همی
این از آن وزن است گفته رودکی
«باد جوی مولیان آید همی»
همچنین در ترکیب بندی که در مدح مکین الدّین سروده چنین می گوید:
در یکی رو رودکی و عنصری با طعن و ضرب
و ز دگر سو بو تمام و بحتری با کرّ و فر
از قفای بحتری از حلّه تا در قیروان
بر وفای رودکی از دجله تا در کاشغر
عطار
عطار در الهی نامه، مقاله بیست و یکم،در حکایت رابعه دختر کعب در بیان عاشق شدن او بر بکتاش به داستان دیدار و گفتگوی دختر کعب با رودکی و استادی او اشاره کرده است:به راهی رودکی می رفت یک روز
نشسته بود آن دختر دل افروز
اگر بیتی چو آب زر بگفتی
بسی دختر از آن بهتر بگفتی
بسی اشعار گفت آن روز استاد
که آن دختر مجاباتش فرستاد
زلطف طبع آن دلداده دمساز
تعجب ماند آنجا رودکی باز
ز عشق آن سمنبر گشت آگاه
نهاد آنگاه از آنجا پای در راه
چو شد بر رودکی راز آشکارا
از آنجا رفت تا شهر بخارا
مگر از رودکی شه شعر درخواست
زبان بگشاد آن استاد برخاست
زحارث رودکی آگاه کی بود
که او خود مست شعر و مست می بود
(الهی نامه، ص 348)
خاقانی
اگر چه خاقانی بنا به عادت خویش در مقام خودستایی، رودکی را در قطعه ای ریزه خوارخوان خود خوانده:شاعر مفلق منم خوان معانی مراست
ریزه خوار خوان من عنصری و رودکی
در عین حال، قصیده ای دارد با مطلع زیر که در استقبال از او سروده است:
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
و در پایان مصراعی از او را در شعر خود آورده است:
کس به عیّار فرستادی و گفتی که به سرّ
خون بریزد به سحر خنجر خونخوار مرا
وز پس آنکه ز سرّ تو خبردار شوم
«کس فرستاد به سر اندر عیار مرا»
همچنین در قصیده دیگری به روان بودن شعر رودکی در عجم اشاره دارد:
گرچه بدست پیش از این در عرب و عجم روان
شعر شهید و رودکی، نظم لبید و بحتری
در صفت یگانگی آن صف چهارگانه را
بنده سه ضربه می دهد در دو زبان شاعری
مولوی
مولوی از شاعرانی است که از رودکی هم استقبال و هم تضمین کرده است:بوی باغ و گلستان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
از نثار گوهر یارم مرا
آب دریا تا میان آید همی
با خیال گلستانش خار زار
نرم تر از پرنیان آید همی
از چنین تجار یعنی عشق او
نردبان آسمان آید همی
از در و دیوارهای کوی دوست
عاشقان را بوی جان آید همی
مولانا همچنین شعری دارد که در سرودن آن ملهم از رودکی است و مصراعی از او را تضمین نموده است:
گفت کسی خواجه سنایی بمرد
«مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد»
حافظ
حافظ به شعر رودکی- که در عصر او بسی بیشتر باقی مانده بود، تا عصر ما... نظر داشته است و این حکم دو شاهد دارد. نخست شباهت بیان استوار تغزلی حافظ به بافت کلام پخته و پرورده رودکی، دوم تضمین مصراع همین «ترک سمرقندی»که حافظ خاطر خود را به او می دهد و می گوید:کز نسیمش« بوی جوی مولیان آید همی»(خرمشاهی، ب1، ص 40)
علاوه بر این، مضمون برخی از اشعار حافظ بی شباهت به اشعار رودکی نیست از آن جمله است که:
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هرکس از این لعل توانی دانست
که مصراع دوم آن این شعر رودکی را در ذهن تداعی می کند:
می آرد شرف مردمی پدید
وازاده نژاد از درم خرید
می آزده پدید آرد از بداصل
فراوان هنرست اندرین نبید
جامی
نورالدّین عبدالرحمن جامی نیز در سلسله الذهب از هفت اورنگ خود به قدرت سخنوری رودکی اشاره کرده است:رودکی آن که دُرهمی سفتی
مدح سامانیان همی گفتی
حزن لاهیجی
حزین در مثنوی خرابات که با بیت زیر شروع می شود:حزین از سخن سنجی بی حضور
دل نکته پرداز من شد نفور
به فردوسی و رودکی اشاره کرده است:
از این نامه گردون پرآوازه شد
روان سخن گستران تازه شد
نوائی که این خامه بنیاد کرد
دل طوسی و رودکی شاد کرد
بیدل
بیدل نیز از شاعرانی است که به رودکی نظر داشته و از اشعار او استقبال و تحدّی نموده است:دی خفت، که؟ ناقه، در کجا خفت؟ به گل
کردم چه؟ فغان، از چه؟ زیاد منزل
داد از که؟ ز خود، چرا؟ ز سعی باطل
کافتاد، چه؟ بار، از که؟ ز سر، بر که؟ به دل
که اثرپذیری بیدل از یکی از رباعیات رودکی آشکار است.
آذربیگدلی
آذر نیز از خیل شاعرانی است که به استقبال از قصیده معروف رودکی رفته اند، مطلع قصیده او چنین است:از صفاهان بوی جان آید همی
بوی جان از اصفهان آید همی
حیرت
حیرت که از شاعران دوره قاجار است در قصیده ای با مطلع:چون که باد جاجرود آید همی
اشکساز چشمم چو رود آید همی
به استقبال رودکی رفته است.
شباب کرمانشاهی
محمد جواد شباب کرمانشاهی قصیده ای دارد با مطلع:بوی موی دلستان آید همی
یا نسیم از گلستان آید همی
را به پیروی از قصیده معروف رودکی سروده است.
غبار همدانی
غبار نیز در قصیده ای که با مطلع زیر سروده به استقبال رودکی رفته است:باد صبح از گلستان آید همی
یا ز کوی دلستان آید همی
دهخدا
دهخدا در قطعه ای در وصف لیک به استقبال رودکی رفته است با مطلعِ:لیک را بین زیر لاله برگ
یا زان هر سو کشف آساسرا
گفته است تنش زیراور متراب و دو چشم
هوری و قلیائی دو گوهرا
ملک الشعرای بهار
بهار که از شاعران بزرگ و توانای معاصر است، بیش از همه به ستایش رودکی پرداخته، گاهی نیز از او استقبال کرده است.شد چو شهید و بوشعیب شعر «دقیقی»دقیق
طفل رفیع سخن از نفس رودکی
چنان فزونی زان یافت رودکی به سخن
کز آل سامان کارش همه به سامان بود
افشاند عبیر نفس زر و رودکی سخن
آری سخن ز دل دهد و سیم و زر زکان
نگه کن تا چه گوید رودکی آنک
به اربابش ز حکمت بود بخشا
خواند یکی ترانه شیوای رودکی
خواند یکی حماسه غرّای عنتره
جاه و آب رودکی شد تازه زین چار اوستاد
فرخی و عسجدی و زینتی و عنصری
شهریار
از شاعران معاصر، شهریار علاوه بر اشارات پراکنده ای که به رودکی و اشعار او دارد، طی قصیده ای که در استقبال از او سروده شاعران دیگر را پیرو رودکی دانسته است. در اینجا شماری از ابیات این قصیده را عیناً نقل می کنیم:تا جهان بود، تا جهانیان بود
شعر را منصبی و عنوان بود
مردی از روستای رودک خاست
خسروش خوانم ار چه دهقان بود
کاخی از نظم پارسی افکند
کش نه آسیب باد و باران بود
پایه نظم را بدانجا برد
که به دوران آل سامان بود
وقت خوش بود آل سامان را
جای در خطّه خراسان بود
رودکی نیز چون در شهوار
زیب دربار آل سامان بود
همچو تیغ امیر اسماعیل
خامه رودکی به جولان بود
رودکی کاربور دستان کرد
کاین هنر کارپور دستان بود
در نزاع بقای ملیت
اولین قهرمان میدان بود
ملت ما رهین منّت اوست
منت او را سزد که منّان بود
رودکی با دو چشم نابینا
رهنمای مآل بینان بود
اولین بار او رهی پیمود
کش نه پیدا کران و پایان بود
دگران پیروان رود کنید
نتوانند رودکی سان بود
بود به سال هزار و اندی پیش
رودکی چون هزار دستان بود
شاعر و نغمه ساز و رودنواز
خوش و خوش لهجه و خوش الحان بود
هر چه او را ز طبع شیرین خاست
دلنشین بود گرچه پیکان بود
پدر پارسیش می خوانند
هرچه گویم هزار چندان بود
به وفاتش یتیم شد ایران
راستی کاین عظیم فقدان بود
راستی کز تن هنر جان رفت
رودکی در تن هنر جان بود
رودکی مرد و نام او زنده ست
زنده باید همی به دوران بود
ماند از وی چه مایه درّ یتیم
که چو پروردگان عمان بود
لیک دیوان رودکی که نخست
منتظم همچو عقد مرجان بود
وقتها شد که همچو برگ خزانش
هر صحیفت به کنجی افشان بود
رودکی گرچه جاودان زنده ست
لیک از این زندگی به زندان بود
شفیعی کدکنی
از میان شاعران معاصر استاد شفیعی نیز در شعر هزاره دوم آهوی کوهی از مجموعه ای به همین نام، ضمن استقبال از یکی از اشعار معروف رودکی، مصراعی را از او تضمین کرده است.تا کجا می برد این نقش به دیوار مرا؟
تا درودی به سمرقند چو قند،
و به رود سخن رودکی آن دم که سرود:
«کس فرستاد به سر اندر عیّار مرا»(هزاره دوم آهوی کوهی، ص 19)
نتیجه گیری
از پدر شعر فارسی، یعنی رودکی سمرقندی، گرچه اشعار اندکی باقی مانده است اما در منابع کهن کمترین تعداد ابیاتی که به او نسبت داده شده یک صد هزار بیت است، حتی اگر روایات اغراق آمیز رشیدی سمرقندی، محمد عوفی و جامی را درباره شمار ابیات او نادیده بگیریم، باز پرکاری و کثیرالشعر بودن او نیک پیداست.رودکی از شاعرانی است که در حیات خود به شهرت رسیده و در همه جا آوازه درافکنده است و شاعران و سخن سنجان عصر او از قدرت سخنوری و لطف طبعش سخنها گفته اند.
در میان گویندگان ادوار بعد نیز کمتر شاعری را می توان یافت که از تأثیر و نفوذ کلام و قدرت بیان او بدور مانده باشد. از دوران رودکی تا روزگار ما شاعران زیادی را می توان یافت که در استقبال از او شعر گفته و یا بیتی و مصراعی از او را تضمین کرده اند، و یا در اشعار خود تحت تأثیر مضامین و اندیشه های او بوده اند.
از میان اشعار رودکی ظاهراً قصیده معروف او در مدح امیر سامانی با ردیف «آید همی» بیش از شعرهای دیگرش مورد استقبال و تضمین قرار گرفته است و قله های بزرگ شعر فارسی همانند سنایی، مولوی، حافظ و... در این میان دیده می شوند.
منابع تحقیق :
1-اداره چی گیلانی، احمد. شاعران همعصر رودکی. تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار، 1370.
2-امیر معزی، محمد بن عبدالملک. دیوان اشعار، به کوشش محمد رضا قنبری، تهران: زوار، 1385.
3-انوری، حسن و شعار، جعفر. شرح احوال و اشعار رودکی. تهران: امیرکبیر، 1369.
4-بهار، محمدتقی. دیوان اشعار. تهران: انتشارات توس، 1368.
5-جبلی، عبدالواسع، دیوان اشعار، به تصحیح ذبیح الله صفا، چاپ سوم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1361.
6-حزین لاهیجی، محمدعلی. دیوان، تصحیح ذبیح الله صاحبکار، تهران: انتشارات سایه، 1384.
7-دهخدا، علی اکبر. دیوان اشعار، به اهتمام محمد معین، تهران: انتشارات زوار، 1334.
8-ریاحی، محمدامین. سرچشمه های فردوسی شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1372.
9-دولشاه سمرقندی. تذکره الشعرا، به تصحیح فاطمه علاقه، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1385.
10-سلجوقی، صلاح الدین. نقد بیدل، تهران: انتشارات عرفان، 1380.
11-سنایی غزنوی، مجدود بن آدم. دیوان اشعار، به تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران.
12-زرین کوب، عبدالحسین. رودکی شاعر روشن بین یاد یار مهربان، به کوشش علی دهباشی، تهران،1385.
13-شفیعی کدکنی، محمدرضا. هزاره دوم آهوی کوهی، تهران: انتشارات سخن، 1376.
14-شمس قیس رازی. المعجم فی معاییر اشعار العجم، به تصحیح سیروس شمیسا، تهران: انتشارات سخن، 1378.
15-شمیسا، سیروس. زندانی نای(گزیده اشعار مسعود سعد)، تهران: انتشارات سخن، 1375.
16-شهریار، محمدحسین. یاد یار مهربان، تهران: 1385.
17-صادقی، علی اشرف. اشعار تازه رودکی، یاد یار مهربان، به کوشش علی دهباشی، 1385.
18-عطار نیشابوری، فریدالدین. الهی نامه، به تصحیح هلموت ریتر، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس، 1368.
19-عنصری بلخی، دیوان اشعار. به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: کتابفروشی سنایی، 1342.
20-عوفی، محمد. لباب الالباب. به سعی و اهتمام ادوارد براون، تهران: کتابفروشی فخر رازی، 1369.
21-فرخی سیستانی، ابوالحسن علی بن جولوغ، دیوان اشعار، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: زوّار، 1380.
22-فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به اهتمام سعید حمیدیان، تهران، 1368.
23-مدبری، محمود. شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، تهران: پانوس، 1370.
24-منوچهری دامغانی، احمد بن قوس بن احمد. دیوان اشعار، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: زوار،1379.
25-ناصربن خسرو قبادیانی، ابومعین حمیدالدین، دیوان اشعار، به تصحیح مهدی محقق و مجتبی مینویی، تهران: دانشگاه تهران، 1380.
26-نظامی عروضی سمرقندی، احمد بن عمر بن علی. چهار مقاله، به کوشش محمد معین، چاپ سوم، تهران: زوّار،1333.
27-همایی، جلال. رودکی و اختراع رباعی یاد یار مهربان، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1385.
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.