دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران
چکیده
رودکی، از نخستین شاعران پارسی گوی ایران بشمار می رود و اشعار و زبان وی برای شاعران پسین از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است، اگرچه تصاویر شعری و ویژگیهای بیان وی نسبت به پیروان او چندان اوجی ندارد، لیکن به جهت تقدّم و راه نمایی و جلوه در پایگاه استادی قابل جستجوست. نه تنها شاعران سبک خراسانی از اشعار وی اقتفا و استقبال داشته اند، بل شاعران سبک عراقی نیز با نگاه به شعر و زبان وی بهره ها یافته اند. بررسی زبان شعری رودکی به سبب تقدّم وی نسبت به شاعران صاحب دیوان از اهمیت خاصی برخوردارست و با این تفحّص در اشعار باقی مانده از وی می توان هم به ویژگیهای زبانی وی وقوف یافت و هم به زبان زمان شاعر آگاهی یافت و با شاعران دیگر سنجید. این مقاله می کوشد تا خصایص برجسته اغلب مقوله های زبانی اشعار رودکی را مورد بررسی قرار دهد تا در بررسیهای سبکی در حوزه زبانی مورد استفاده قرار گیرد.واژگان کلیدی
فعل، اسم، صفت، قید، حروف.زبان شاعران سبک خراسانی متفاوت از دوره های بعدی است ساختار زبان در حوزه صرفی و نحوی پیچیدگیهای دوره های بعد را ندارد. دامنه واژگان کمتر و بسامد افعال و صفات و دیگر مقوله های زبانی نیز کم است.
ساختمان آنها نیز متفاوت از دوره های بعدی است. اگر به افعال این دوره نظری دقیق افکنده شود دریافت می گردد که بیشتر افعال پیشوندی و ساده و پس از آن مرکب اند و یا صفات از حیث کمیّت قابل مقایسه با دوره های بعدی نیست و یا ساختمان قید و تنوّع آنها در حوزه معنایی چندان نیست. برعکس دوره های بعدی که مقوله زبانی فعل و صفت و قید در ساختمان و در تعداد، فراوان می گردد، اما کمیّت و تنوع حروف در این دوره بیشتر از دوره های بعدی است و این مقوله زبانی نقشی برجسته نسبت به دیگر مقوله ها دارد. تنوّع حروف در افزایش و کاهش معانی جمله ها جالب توجه است. در حالی که در سبک عراقی و اصفهانی و معاصر این تنوع به قلّت گراییده است. شعر رودکی نیز همان گونه است. اسم و فعل و صفت هم در کارکرد در زنجیره جمله و هم در ساخت و شمار غیرپیچیده است.
به هر حال، با بررسی دقیق در اشعار این دوره می توان با ذکر مصادیق، یافته های دقیق تری عرضه داشت و مستدل سخن گفت چیزی که هدف این مقاله نیست. لیکن بررسی مقوله های زبانی فعل و اسم و صفت و قید و حرف در اشعار رودکی از حیثی دیگر هدف اصلی این مقاله است. امید است که مفید افتد و در کارهای سبکی به کار آید.
چند بار اشعار رودکی مورد مطالعه قرار گرفت و برجستگیهای زبانی اشعار وی استخراج شد اینک با تقسیم بندی در مقوله های زبانی به ترتیب فعل، اسم، صفت، قید و حرف به استثنای شبه جمله به علاقه مندان عرضه می گردد.
فعل
فعل مرکب
در اغلب کتابهای دستور و سبک شناسی می نمایند که شمار فعلهای مرکب سبک خراسانی از حیث ساخت بسیار کم و برعکس؛ افعال پیشوندی بیشتر است. شاید این نکته در برخی از دیگر شاعران چنین باشد و یا در آثار منثور تعداد فعلهای پیشوندی برجسته نماید.اما به راستی با دقت و مطالعه و استخراج افعال مشخص می گردد که ساختمان فعلهای مرکب در شعر رودکی نیز همسو با افعال پیشوندی رخ می نمایند. افعالی چون: باد پیمود، خضاب کرد، خشم راند، یاد کرد، عذاب برد، سرپیچید، نگه داشت و غیره حتی افعال مرکبی با ساخت دگری که امروز در برخی کتابهای دستور از آن به عبارتهای فعلی یاد می شود نیز کم نیست افعالی چون: از پا افکندن، دل سرد شدن و... اینک به برخی از نمونه های فعل مرکب مستخرج از دیوان رودکی اشاره می رود:
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه
که را زبان نه به بند است پای دربند است
(دیوان، ص 16، بیت 17)
هر که سر از پند شهریار بپیچید
پای طرب را به دام گرم درافکند
(دیوان، ص 20، بیت 45)
پوزش بپذیرد و گناه ببخشد
خشم نراند به عفو کوشد و غفران
(دیوان، 38، بیت 71)
باد یک چند برتو پیماید
اَند کو را روا بود بازار
(دیوان، ص 26، بیت6)
و یا:
به خوش دلی گذران بعد از این که باد اجل
درخت عمر بداندیش را زپا افکند
(دیوان، ص 21، بیت 53)
همچنین ابیات زیر: 9/ 11، 18/ 12، 3/ 53، 28/ 55، 94/ 60، 27/ 70، 6/ 15، 34/ 70 و...
جمع پسوند صرفی «می و یا همی» و «ب»در افعال استمراری و اخباری
چو عارض بر فروزی می بسوزدچو من پروانه بر گردت هزارا
(دیوان، ص 11، بیت3)
لاله میان کشت بخندد همی زدور
چون پنجه عروس به حنّا شده خضیب
(دیوان، ص 13، بیت11)
بلبل همی بخواند در شاخسار بید
سار از درخت سرو مرو را شده مجیب
(دیوان، ص 13، بیت12)
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
(دیوان، ص 27، بیت21)
به باز کریزی بمانم همی
اگر کبک بگریزد از من رواست
(دیوان، ص 71، بیت42)
به کارگیری افعال بجای یکدیگر
به جهت محدودیت افعال در این دوره شاعران افعال را در جای فعلهای دیگر به کار می بردند و در مواردی نیز معنایی غیر از معمول از آن اراده می کردند، رودکی نیز چنین مواردی را به کار داشته است که به برخی از آن اشاره می شود.هرکه را رفت همی باید مرده شمری
هر که را مُرد همی باید مرده شمرا(بشمری)
(دیوان، ص 412، بیت20)
زیر خاک اندرونت باید خفت(بخوابی)
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
(دیوان، ص 15، بیت2)
آزار بیش بینی از گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری(آزرده شوی)
(دیوان، ص 42، بیت7)
بچه او را از او گرفت ندانی(نتوانی)
تاش نکوبی نخست و زونکشی جان
(دیوان، ص 33، بیت2)
همچنین است ابیات: 7/ 17، 32/ 47، 100/ 78، 9/ 13، 9/ 17، 32/ 18، 80 و 78/ 39 و....
کاربرد افعال وجهی امروزی در معنی اصلی خود
افعال وجهی چون«باید و شاید»که امروزه از معنی مستقل پیشین خود رها شده اند و به شکل عنصر فعلی در ساخت افعال التزامی به کار می روند در اشعار رودکی به دو صورت بیان وجه به عنوان یک عنصر غیرفعل واژگانی به کار می رود و در مواردی نیز به صورت مستقل در مفهوم فعل به کار رفته است. نمونه هایی از آن:شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب
(دیوان، ص13، بیت2)
نه پادیز باید تو را نه ستون
نه دیوار خشت و نه آهن درا
(دیوان، ص 53، بیت2)
اندی که امیر ما باز آمد پیروز
مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید
(دیوان، ص 56، بیت37)
ازو بی اندهی بگزین و شدی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی
(دیوان،ص 100، بیت 32)
آنگه شاید ز روی دین و ره داد
بچه به زندان تنگ و مادر قربان
(دیوان، ص 33، بیت 5)
در موارد فراوانی پیشوند صرفی فعل «همی» یا «می» به جای «ب»به کار رفته است.
نمونه ها:او خشم همی گیرد تو عذر همی خواه
هر روز به تو یار دگر می نتوان کرد
(دیوان، ص 19، بیت 27)
ای ملک از حالِ دوستانش همی ناز
ای فلک از حال دشمنانش همی خند
(دیوان، ص 20، بیت47)
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
اگرت بدره رساند همی به بدر منیر
(دیوان، ص 27، بیت23)
کاروان شهید رفت از پیش
وان ما رفته گیر و می اندیش
(دیوان، ص 30، بیت5)
همچنین است شماره های 23/ 27، 9/ 32، 191/ 14 و...
کاربرد نوعی فعل گذرا از ناگذر
گذرا کردن افعال ناگذر با افزایش عنصر سببی«ان» به آخر ستاک حال فعل صورت می گیرد. اما نوعی ساخت فعل گذرا از ناگذر در شعر رودکی وجود دارد که نوعی هنجارگریزی صرفی بشمار می رود. مانند:در دل ما شاخ مهربانی بنشاست
دل نه به بازی زمهر خواسته برکند
(دیوان، ص20، بیت39)
به جای هر گرانمایه فرومایه نشانیده
نمایندست ساراوی او کره اوت مانیده
(دیوان، ص 96، بیت 261)
کاربرد افعالی که در دوره های بعد کهنه و غیر استفاده مانده اند
در سیر تاریخی افعال، به افعالی برمی خوریم که در دوره نخستین کاربردی فراوان داشته اند و اینک در زبان به کار برده نمی شود و تنها در برخی از فرهنگها یافت می شوند البته دلایل زیبایی شناسی و مسائلی دیگر در عدم کاربرد دخیل بوده اند. در شعر رودکی نیز این افعال قابل توجه است.نمونه ها:
بودنت در خاک باشد با فدُم
همچنان کز خاک بود انبودنت(آفریدن)
(دیوان، ص 73، بیت54)
گفت: خیز اکنون و ساز ره بسیچ
رفت بایدت ای پسر، مَمغز تو هیچ(درنگ مکن)
(دیوان، ص 74، بیت 64)
کفیدش دل از غم، چو یک کفته نار
کفیده شود سنگ تیمار خوار(ترکیدن)
(دیوان، ص 80، بیت 121)
و بیتهای 186/ 87(نچمم) 188/ 87(بیوبارد)192/ 88(نخچیزم)198/ 88(ترنجید)و...
افعال ناگذر یک شخصه
در برخی از دستورها ساختمان افعالی به اقسامی چند تقسیم شده است که افعال ناگذر یک شخصه یکی از آنهاست. در دستورهای پیشین این تقسیم بندی وجود ندارد البته شمار این گونه فعلها در زبان امروز فارسی بیش از گذشته است. این نوع فعلها در شعر رودکی نیز آمده است لیکن شمار آن زیاد نیست. مانند:کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت
خوشش آمد سوی نیلوفر شتاف
(دیوان، ص50، بیت 37)
سر فرو بردم میان آبخور
از فرنج مَنَش خشم آمد مگر
(دیوان، ص 81، بیت 127)
خشمش آمد و همانگه گفت: ویک
خواست کو را برکند از دیده کیک
(دیوان، ص 85، بیت 169)
«همی»غیراستمرار
«می یا همی» از پسوندهای صرفی فعل است که بر سر افعال ماضی استمراری و مضارع اخباری می آید، در اشعار و آثار نویسندگان دوره تکوین گاهی به جای«ب» فعل نیز به کار گرفته شده است. لیکن«همی» در مواردی برای غیراستمرار نیز آورده شده است گویا مفهوم تأکید داشته است در اشعار رودکی نیز این نوع کاربرد وجود دارد و تعداد آن نیز قابل توجه است.نمونه ها:
همی تا قطب با حور است زیر گنبد اخضر
شکر پاشش ز یک پله ست و از دیگر فلاسنگش
(دیوان، ص 84، بیت 153)
گپّیان آتش همی پنداشتند
پشته هیزم برو برداشتند
(دیوان، ص 47، بیت4)
گرد کردند و گرامی داشتند
یا به سنگ اندر همی بنگاشتند
(دیوان، ص 48، بیت 21)
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزه چینی می خواهم و اسب تازی
(دیوان، ص 99، بیت 294)
شگفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
به دور لاله به کف برنهاده به زیغال
(دیوان، ص 32، بیت3)
جمع «می» استمرار با «همی»
از موارد نادری است ظاهراً برای تأکید یا اشباع وزن به کار رفته است:از که[ چه] جویم وصل او، کز هر سوی
می نفیر عاشقان آید همی
(دیوان، ص 42، بیت21)
کاربرد «ی»استمراری با فعل
در مواردی «ی» در آخر فعل به جای «می» یا «همی» آغاز فعل که معمولاً نشان استمراری است به کار رفته است در اشعار رودکی نیز این کاربرد وجود دارد.نمونه ها:
از زمی برجستمی تا چاشدان
خوردی هرچ اندر او بودی ز نان
(دیوان، ص 90، بیت 214)
همیشه شاد و ندانستمی که غم چه بود
دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود
(دیوان، ص 23، بیت 86)
زهره کجا بودمی به مدح امیری
کز پی او آفرید گیتی یزدان؟
(دیوان، ص 39، بیت87)
-گاهی هر دو در یک فعل جمع آمده است.
ابا خلعت فاخر از خرّمی
همی رفتی و می نوشتی زمی
(دیوان، ص 100، بیت 300)
کاربرد «ی»شرط با فعل
اگر از ادات شرط است که در جمله افاده معنی شرط می کند گاهی افزون بر «اگر»«یایی» نیز در آخر فعل به کار می رفته است این نوع کاربرد در شعر رودکی نیز به کار رفته است.گرنه بدبختمی مرا که فکند
به یکی جاف جاف زود غرس؟
(دیوان، ص 30، بیت1)
کاربرد فعل نشابوری
نوعی فعل در گذشته به کار می رفته است که فعل نشابوری نام یافته است در شعر رودکی نیز این کاربرد وجود دارد.نمونه ها:
نه کفشگری که دوختستی
نه گندم و جو فروختستی
(دیوان، ص 98، بیت 285)
آن رخت کتانِ خویش من رفتم و پردختم
چون گرد بماندستم تنها من و این باهو
(دیوان، ص 94، بیت245)
کاربرد پیشوند صرفی«می»با پیشوند فعلی «بر»
همی برآیم با آنکه نیاید خلقو بر نیایم با روزگارر خورده کریز
(دیوان، ص 57، بیت 57)
تندر میان دشت همی باد بردمد
برق از میان ابر همی برکشد قضیب
(دیوان، ص 13، بیت 10)
کاربرد افعال دعایی
جهان به کام خداوند باد و، دیر زیادبرو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در هزار در بگشاد
____________
خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد
(دیوان، ص 17، ابیات8، 9و 11)
و بسیار نمونه های دیگر.
حذف فعل
حذف فعل، عوامل فراوانی دارد که پرداخت بدان خود کتابی ویژه می طلبد اما در شعر این دوره حذف فعل در ابیاتی که بافت خبری دارند و یا در اوزان خاصی سروده شده اند فراوان به چشم می خورد، رودکی نیز از این گونه ابیات بهره زیادی دارد و در چنین مواردی حذف فعل بی هیچ قرینه ای صورت گرفته است. نمونه ها:صلصل به سرو بن بر، با نغمه کهن
بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب
(دیوان، ص 14، بیت13)
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
(دیوان، ص 30، بیت6)
شادی بوجعفر احمد بن محمد
آن مه آزادگان و مفخر ایران
(دیوان، ص 35، بیت36)
کشتی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
(دیوان، ص 48، بیت13)
دخت کسری ز نسل کیکاووس
درستی نام، نغز چون طاووس
(دیوان، ص 83، بیت 147)
از پی الفغده و روزی به جهد از بامداد
جانور سوی سپنج خویش جویان و روان
(دیوان، ص 90، بیت 215)
اسم
اسم در شعر رودکی ساختمان پیچیده ای ندارد و اسمهای اشتقاقی که امروزه در زبان فارسی معمول است، در زبان شعری رودکی زیاد به کار نرفته است. ترکیبات اسمی، نیز چشمگیر نیست و سادگی در این بخش نسبت به دوره های بعد مشهود است. پرداخت به آنها رسالت مقاله نیست و به برخی موارد نادر اشاره در می رود.1- کاربرد پسوندهای اشتقاقی«فام» و «دیس» به عنوان اسم
که فرغول پدید آید آن روزکه بر تخته تو را تیره شود فام
(دیوان، ص 32، بیت6)
اگرچه در وفا بی شبهی و دیس
نمی دانی تو قدر من از ندیس
(دیوان، ص 83، بیت 149)
کاربرد پسوند اشتقاقی « گاه» امروزین به عنوان اسم
چاکرانت به گه رزم چو خیّاطانندگرچه خیاط نیند، ای ملک کشورگیر
(دیوان، ص 57، بیت 49)
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گه رفتن فراز آمد بجست
(دیوان، ص 50، بیت 38)
وز درخت اندر، گواهی خواهد اوی
تو بدان گاه از درخت اندر بگوی
(دیوان، ص 50، بیت 42)
<p class="p1>قید<br /></p> بررسی ساختمان و نوع قید در دوره نخستین شعر فارسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به جهت ظرفیت کم افعال در دوره مورد مطالعه قیدها نقش بایسته ای در ایجاد معنا بازی می کنند، مطالعه در ساختمان آنها به جهت عدم بهره مندی از واژه های عربی تبار از اهمیت خاصی برخوردار است. شعرا و نویسندگان این دوره در این خصوص متفاوت از دوره های بعدی به شیوه ای استادانه و قابل تحسین عمل نموده اند. رودکی نیز از جمله آنهاست بررسی ساختمان قیدها نیک می نماید که چه سان از واژه ای فارسی تبار از راه ترکیب و اشتقاق در ساخت قید بهره جسته است. در ادامه به اختصار تنها از راه ساختمان به آنها می پردازیم.<br /> <p class=" p2"="">قید ساده
این نوع قید در اشعار رودکی با واژه های فارسی و به ندرت عربی آمده است. واژه های فارسی آن در آثار منثور نیز فراوان به کار رفته است.
نمونه ها:
گیردی آب جوی را پندام
چون بود بسته نیک راه ز خس
(دیوان، ص 30، بیت4)
آن کرنج و آن شکر برداشت پاک
واندر آن دستار آن زن بست خاک
(دیوان، ص 49، بیت 27)
هست بر خواجه پیخته ز فتن
راست چون بر درخت پیچد سن
(دیوان، ص 61، بیت 103)
هرکو برود راست نشسته است به شادی
و آن کو نرود راست همه مرده همی دیش
(دیوان، ص 84، بیت 161)
هر آنگه که خوری می، خوش آنگه است
خاصّه چو گل و یاسمین دمید
(دیوان، ص 25، بیت 103)
همچنین است بیتهای 1/ 26، 36/ 71، 10/ 33 و...
قید مشتق
این نوع قید در شعر رودکی بیشتر از اقسام دیگر به کار رفته است. رودکی با استفاده از حروف اضافه به همراه صفت یا اسم این قید را در معانی گوناگون به کار داشته است. به نظر می رسد شمار این نوع قید از قید ساده نیز بیشتر است. واژگانی چون: به تمامی، به ناز، به آسانی، به ذلّ به اندام و...برخی نمونه ها:
تا نخورد شیر هفت مه به تمامی
از سر اردیبهشت تا بن آبان
(دیوان، ص 33، بیت4)
بر بالینم نشین و، می گوی به ناز
کای من تو بکشته و پشیمان شده باز!
(دیوان، ص 57، بیت 52)
آنچه با رنج یافتیش و به ذلّ
تو به آسانی از گزافه مدیش
(دیوان، ص 30، بیت8)
و همچنین است بیتهای 19/ 56، 9/ 11، 3/ 15، 82/ 23، 29/ 28...
مشتق مرکب
این نوع قید نیز پس از قید مشتق کاربرد نسبتاً زیادی دارد و گاهی به صورت مکرر ناقص یا متباین به کار رفته است:مرغ دیدی که بچه زو ببرند
چاوچاوان؟ درست چونان است
(دیوان، ص 53، بیت11)
باران مشک بوی ببارید نو به نو
در برش برکشید یکی حلّه قشیب
(دیوان، ص 13، بیت8)
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری سر به سر همه پنداشت
(دیوان، ص 16، بیت15)
همچنین است بیتهای: 29/ 28، 6/ 11، 28/ 70، 296/ 99 و...
قید جمله
قید جمله که اغلب نماینده حالت است در شعر رودکی فراوان به کار رفته است نمونه هایی از آن عبارتند از:پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و، با دو چشم از سرمه شوخ
(دیوان، ص 54، بیت 19)
روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان طراز
(دیوان، ص 57، بیت53)
صفت
کاربرد دیگر گونه صفات
در این کاربرد موصوفها با صفتهایی توصیف می شوند که امروزه چنان کاربردی ندارد.صفات موصوفهای جاندار به غیر جاندار نیز تسرّی داده شده است.
چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد
لشکرش ابر تیره و، باد صبا نقیب
(دیوان، ص 13، بیت3)
سیرت او تخم کشت و، نعمت او آب
خاطر مداح او زمین برومند
(دیوان، ص 20، بیت42)
بربط عیسی و لونهای فؤادی
چنگ مدک نیر و نای چابک جانان
(دیوان، ص 35، بیت26)
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
(دیوان، ص 24، بیت88)
همچنین است بیتهای: 316/ 101، 279/ 98، 58/ 57 و...
ضمیر
در شعر رودکی ضمیرهای شخصی«او» که امروزه برای انسان به کار می رود برای غیر انسان نیز به کار رفته است. مانند:بهشت آیین سرایی را بپرداخت
زهرگونه درو تمثالها ساخت
(دیوان، ص 47، بیت1)
کپّیان آتش همی پنداشتند
پشته هیزم برو برداشتند
(دیوان، ص 47، بیت4)
نیک او را (سرای پنج)فسانه دارو شد
بد او را کمرت سخت بتج
(دیوان، ص 54، بیت18)
و بسیار نمونه های دیگر.
حرف
حرف در اشعار رودکی و معاصران وی نقش بایسته ای را ایفا می نمایند. در ایجاد معانی فراوان در جمله و همچنین در اقتصاد زبانی و کارکردهای دیگر حائز اهمیت است. یافت معانی گوناگون آنان و چگونگی کاربرد آنها خود مجالی فراخ می طلبد اما اشاره ای مختصر با عنایت به اشعار رودکی به آنها می رود.به کارگیری حروف به جای یکدیگر
ای ملک، از حال دوستانش همی نازای فلک، از حال دشمنانش همی خند
(دیوان، ص 20، بیت 48)
(کاربرد «از» به جای«به»)
ز عدل توست به هم، باز و صعوه را پرواز
ز حکم توست شب و روز را به هم پیوند
(دیوان، ص 21، بیت52)
«به»بجای«با»
رگ که با پیشیار بنمایی
دل تو خوش کند به خوش گفتار
(دیوان، ص 26، بیت5)
«با» بجای «به» و نمونه های فراوان دیگر.
به کارگیری«کجا» به جای«که»
بود از نعمت آنچه پوشیدندو آنچه دادند و آن کجا خوردند
(دیوان، ص 21، بیت59)
کهن کند به زمانی همان کجا نو بود
و نو کند به زمانی همان که خلقان بود
(دیوان، ص 22، بیت 73)
و نمونه های دیگر در ابیات 10/ 53 و 120/ 62 و...
همراهی دو حرف اضافه با یک اسم
به جهت فراوانی این نوع کاربرد به چند نمونه اشاره می گردد:از آن جان توز لختی خون رز ده
سپرده زیر پای اندر سپارا
(دیوان، ص 11، بیت8)
پوپک دیدم به حوالی سرخس
بانگک برده به ابر اندرا
(دیوان، ص 12، بیت15)
صلصل به سروبن بر، با نغمه کهن
بلبل به شاخ گل بر با لحنک غریب
(دیوان، ص 14، بیت13)
همچنین ابیات: 79/ 23، 34/ 19، 3/ 53 و...
تنوع کاربرد «را»
«را» گاهی به عنوان نشان مفعول و گاهی غیرنشان مفعول و گاهی فاعل مضاف و مضاف الیه و گاهی به همراه«مر» نقشهای متفاوتی را در جمله بازی می کند. بی شک پرداخت به هر یک خود مقاله ای ویژه می طلبد تنها به بیان نمونه هایی از آن اکتفا می شود.1-فکّ اضافه:
وار آذر گذشت و شعله آن
شعله لاله را زمان آمد
(دیوان، ص 19، بیت33)
که را بزرگی و نعمت ز این و آن بودی
مرا بزرگی و نعمت ز آل سامان بود
(دیوان، ص 24، بیت96)
2-همراه با «مر»:
گیتی چو گاو نیک دهد شیر مر تو را
خود باز بشکند به کرانه خنور شیر
(دیوان، ص 28، بیت26)
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانش مر جان را
(دیوان، ص 53، بیت6)
3-به معنی حرف اضافه:
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
تا بید را نباشد چون داربوی بوی
(دیوان، ص 44، بیت27)
ناز اگر خوب را سزاست به شرط
نسزد جز تو را کرشمه و ناز
(دیوان، ص 28، بیت33)
4- نشان نهاد مفعولی:
هر که را رفت، همی باید رفته شمری
هرکه را مرد، همی باید مرده شمرا
(دیوان، ص 12، بیت20)
به کارگیری «و»در آغاز مصراع
«و»به عنوان حرف ربط همپایگی معمولاً در میان جمله ها آورده می شود. در شعر رودکی نمونه هایی وجود دارد که«و»در آغاز مصراع به کار رفته است.و آن کجا بگوارید، ناگوار شده ست
و آن کجا نگزایست، گشت زود گزای
(دیوان، ص 62، بیت120)
و خوبرویان ترکان ما همه بر ما
و ما چو نافه گشاده شده ز کازه دام
(دیوان، ص 87، بیت181)
همی برآیم با آنکه برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
(دیوان، ص 57، بیت57)
به کارگیری «الف» اشباع و کثرت
به کارگیری الف اشباع و کثرت در اسم و صفت و قید نمود زیادی در شعر رودکی دارد چیزی که در دوره های بعدی منسوخ شده است.-الف اشباع
به حق نالم زهجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هزارا
(دیوان، ص 11، بیت1)
به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و تاج و گوشوارا
(دیوان، ص 11، بیت6)
جهانا چنینی تو با بچگان
که گه مادری گاه مادندرا
(دیوان، ص 53، بیت1)
-الف کثرت
بسا حصن بلندا که می گشاد
بسا کرّه نوزین که بشکنید
(دیوان، ص 25، بیت104)
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
اگرت بدره رساند همی به بدر منیر
(دیوان، ص27، بیت23)
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
بسا کسا که برّه ست و فرخشه برخوانش
(دیوان، ص 84، بیت154)
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.