پروین، عارف اخلاق گرای اجتماعی

در سده ی اخیر گوینده ی گرانمایه ای در جامعه ی ادبی ایران درخشید که عصر کوتاه و نه چندان بلند او سلسله ی بلندی از فضیلت ها و سجایای اخلاقی است. این شاعر ارجمند و نامی که آسمان بارور ادب و فرهنگ تعلیمی و اخلاقی
سه‌شنبه، 29 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پروین، عارف اخلاق گرای اجتماعی
 پروین، عارف اخلاق گرای اجتماعی

نویسنده: دکتر فاطمه مدرسی




 
در سده ی اخیر گوینده ی گرانمایه ای در جامعه ی ادبی ایران درخشید که عصر کوتاه و نه چندان بلند او سلسله ی بلندی از فضیلت ها و سجایای اخلاقی است. این شاعر ارجمند و نامی که آسمان بارور ادب و فرهنگ تعلیمی و اخلاقی ایران را با سروده های خویش نورانی ساخت، پروین اعتصامی است.
پروین در روزگاری پا به عرصه ی هستی نهاد که نهضت مشروطه شالوده ی جامعه و آرا و اندیشه های سرایندگان ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داده بود. پروین در این دوران در کنار مشروطه خواهان برجسته ای چون استاد بهار و دهخدا و یوسف اعتصامی آشتیانی که خود در فراز و نشیب حوادث آن زمان حضور داشته، آسیب ها و رنج های بسیار هم دیده بودند، رموز شاعری و دادخواهی و توجه به حیات اجتماعی و هر آنچه که لازمه ی آن است، آموخت و آن را با باورهای دینی و تجارب عرفانی خود درآمیخت. به این ترتیب در آن دوران پر آشوب منشأ نوعی خاص از ادبیات شد که در عین اشتمال بر معارف اخلاقی مبتنی بر دین و عرفان بود. نگاهی گذرا و نه چندان پر تأمل و موشکافانه بر دیوان شعر پروین برای به دست دادن نظرگاه های این شاعر برجسته در مسئله ی دین، عرفان و اخلاق و شاخص ها و مفاهیم مربوط به آن کافی است. زیرا، این مفاهیم و معانی در اشعار وی چندان روشن است که در نخستین نظر، توجه و عنایت خواننده را به خود جلب می کند. در این مقال نگارنده بر آن است تا دقایق و ظرایف این مفاهیم را که به شیوه های گوناگونی در سروده های اختر چرخ ادب پرورده شده اند، مورد بررسی و مداقّه قرار دهد. برای اینکه بتوان به تصویر روشنی از اخلاق گرایی پروین دست یافت، یادآوری این نکته که پروین اخلاق را جزء انفکاک ناپذیر دین دانسته است، بایسته می نماید. و این نظری است که پیروان ادیان الهی و گروه عظیمی از متکلمان به آن اعتقاد دارند و در میان تمام ادیان، دین اسلام بیشترین تأکید را بر آن دارد.
چهارچوب اخلاق گرایی پروین و دقایق و مؤلفه های آن بر اندیشه ی عرفان اجتماعی مبتنی است، از این رو سخنان او بیشتر ناظر به نکات و دقایقی است که مورد تحسین دین و عرفان است. چنان که او در یادکرد از نیکان، خواننده را به گرایش به آنچه مایه ی هدایت است و اجتناب ازآنچه سبب ضلالت است، ترغیب می نماید. همچنان که در یادکرد بدکاران و ستمکاران به نکاتی عنایت دارد که از خروج خواننده یا جامعه از صراط مستقیم و ورود به طریقی که از نظر شریعت مایه ی ضلالت است، مانع گردد:
مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند
گه تدبیرعاقل باشد و بینا
ره امروز را مسپار فردا
بکوش اندر بهار زندگانی
که شد پیرایه ی پیری جوانی
حساب خود نه کم گیر و نه افزون
منه پای از گلیم خویش بیرون
اگر زین شهد کوته داری انگشت
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت
چه در کار و چه در کار آزمودن
نباید جز به خود محتاج بودن
(دیوان، ص161)
در خور تأمل است که تعالیم عرفانی تا آنجا مقبول خاطر، این ستاره ی ادب پارسی است که برای تهذیب جامعه نافع افتد و موجب تعدیل اخلاق اجتماعی گردد. پروین عزت و گوشه نشینی و انقطاع از مردم را نکوهیده و عبادت و زهد خشک را مذموم و ناپسند می شمرد:
نوبت از خلق گستن نبود
گاه در صومعه بستن نبود
(دیوان، 152)
اقتضای زمان و فساد رایج در زمانه ی او موجب آمده که عرفان اشراق بر همه ی هستی و جان او چیره نشود و جان و خردش را از خود بی خود و مسحور و شیفته نسازد. پروین با این نوع جهان بینی برای کاستن از رنج و درد ناشی از دیدن درد بینوایان و یتیمان و مظلومان در کنج خانقاه مسکن و مأوا نگزید، چرا که درد او درد مردم زمانه اش بود و خواسته اش همه این بود که از رنج ها بکاهد و مسکن و مرهمی گردد بر زخم دل خسته ی یتیمان و پیرزنان از پای فتاده و بیوه زنان رنج دیده و محرومان ستمدیده.
از این رو، اگر پروین را پیرو مکتب خاصی از عرفان بدانیم، عرفان او عرفانی است اجتماعی و واقع گرا که ناظر است به تأمین سعادت و خیر برای افراد جوامع انسانی از طریق پیروی از شریعت.
این نوع نگرش، التزام اعمال خیر و اجتناب از افعال نکوهیده و شر را بر انسان الزام می نماید. از نمودهای اخلاق و عرفان اجتماعی و واقع گرای پروین می توان به مفاهیم ذیل اشاره کرد.

ستایش خرد و علم

در نگرش عارفانه ی پروین خرد و فرزانگی نقش والایی دارد و در گنجینه ی اشعار وی بر نقش ارزنده ی خرد در حیات آدمی تأکید فراوانی شد و در بزرگداشت آن سخنان بسیار رفته است، از جمله وی عقل را، پیر فرزانه ای می داند که در ظلمات عالم ناسوت ره می نماید و راهروان را به سر منزل سعادت و رستگاری می رساند:
بیرس راه ز علم، این نه جای گمراهی است
بخواه چاره ز عقل، این نه روز ناچاری است
(دیوان، ص20)
او برخلاف عارفان درصدد نفی عقل و فرزانگی و دانش های این جهانی نیست، و می گوید:
چراغ آسمانی بود عقل اندر سرخاکی
ز باد عجب کشتیم این چراغ آسمانی را
(دیوان، ص 8)
پروین معتقد است که پرتو حقیقت را هم باید به چشم عقل دید:
به چشم عقل ببین پرتو حقیقت را
مگوی نور تجلی فسون و طراری است
(دیوان، ص 2)
زیرا، آنچه که روح می طلبد، در دکه ی عقل موجود است:
بجز ز دکه ی عقل آنچه روح می طلبد
هزار سود نهادن اندرین خریداری است
(دیوان، ص 11)
زیباترین میوه و ثمره ی خردگرایی این سراینده ی فرزانه، تجلیل و بزرگداشت دانش، معرفت و هنر و نکوهش جهل و نادانی است. در اشعار زیادی از علم و معرفت تمجید می کند، از آن جمله فضل را چراغی دل فروز و علم را بهاری بی خزان می داند و می گوید:
فضل است چراغی که دل فروز است
علم است بهاری که بی خزان است
(دیوان، ص 18)
و:
قصر رفیع معرفت و کاخ مردمی
در خاکدان پست جهان برترین بناست
... با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار
تنها هنر تفاوت انسان و چارپاست
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
و آن مس که گشت همسر این کیمیا طلاست
(دیوان، ص 15)
جان راهر آن که معرفت آموخت مردم است
دل را هر آن که نیک نگهداشت پادشاست
(دیوان، 17)
در نکوهش جهل گوید:
هم ز جهل تو سوخت حاصل تو
عمر چون پنبه، جهل چون شرر است
(دیوان، ص 87)
باید توجه داشت پروین در عین ستایش علم و دانایی، آن را برای وصول به درگاه احدیت ناقص و عاجز و ناتوان می بیند.
اگر به عقل و هنر، همسر فلاطونی
وگر به دانش وفضل، اوستاد لقمانی
به آسمان حقیقت، به هیچ پرنپری
به خلوت احدیت رسید نتوانی
در آن زمان که رسی، عاقبت به حد کمال
چو نیک در نگری در کمال نقصانی
(دیوان، 142)
او به مانند دیگر عرفا معتقد است که چون از آینه ی دل زنگار طبیعت و ظلمت صفات بشریت محو شود، پذیرای انوار الهی می شود. از این رو برای رسیدن به درگاه حق، رستن از محبس تن و چیرگی بر نفس را توصیه می کند:
ای که هر درگهیت سجده گهست
در دل پاک نیر درگاهی است
(دیوان، 110)

توجه به مسائل اجتماعی

«پس از مشروطیت شعارهای میهنی و سیاسی رفته رفته جای خود را به مطالب انتقادی و اجتماعی داد». (حقوقی، 1377 :388) شاعران و نویسندگان توجه خود را به مسائل اجتماعی از جمله قانون، رفاه اجتماعی و فقر زدایی معطوف داشتند. پروین در چنین دورانی اشعار خود را در قلم آورد. وی به اقتضای اوضاع و احوال اجتماعی، یا همدردی با مردم رنجیده و محبت به ایشان یا به هر دو جهت، با طبع و استعدادی پرمایه به سرودن اشعار اجتماعی و انتقادی گرایش پیدا کرد و اشعاری ساده و اثربخش و مقبول در حمایت از طبقات محروم و مظلوم جامعه سرود. این اشعار حاکی است از تأمل و تعمق وی در همه ی مسائل اجتماعی روزگار خود، یعنی هر موضوع و مسئله ای که به نوعی با احوال و سرنوشت و منافع مردم زمانه اش پیوند داشت، از وضع حکومت، روابط اولیای امور با مردم و... او جامعه ی آن روز ایران را، از زاویه های مختلف می نگریست و به همه ی مظاهر زندگانی اجتماعی توجه می کرد، از این رو از گوشه های گوناگون زندگی مردم جامعه اش، در اشعار او سخن رفته است.
پروین با سخنان نکته سنج خود، مفاسد و معایبی چون بی همتی وکلای مردم،‌ جهل و بی خبر عامه، رشوه گرفتن قضات، اختلاف طبقاتی، فقر رنجبران، ستمهایی که به شیوه های گوناگون به مردم می شد، عرضه می کرد و خواستار رفع آن بود. در شعر دزد و قاضی، از دزدی حکام چنین یاد می کند:
دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ارما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هر جا خواست برد
(دیوان، 101)

عدالت خواهی

بارزترین مشخصه ی اخلاق مبتنی بر دین و عرفان اجتماعی پروین، ویژگی اندیشه ی عدالت خواهی اوست. وی بارها درباره ی عدالت اجتماعی سخن گفته است. زیرا وی از این نکته ی ظریف و دقیق آگاه بود. که عدالت اجتماعی همواره نقش بنیادینی در تنظیم روابط و مناسبات افراد جامعه ایفا می نماید. در خور ذکر است «برقراری عدالت اجتماعی، علاوه بر حمایت مادی افراد جامعه تأثیر معنوی دارد و از آن احساس آرامش و امنیت و دلگرمی بر ادامه ی تلاش در راه سازندگی حاصل می شود. (تنکابنی، 1382 :‌29) این معانی، در سخنان پروین به آیینی نیکو، در کسوت زبانی ساده و زنده و پرتوان بیان گردیده است. به طور کلی می توان اذعان داشت که اندیشه ی اجتماعی و پیام انسانی در بیشتر سروده های پروین به نحوی بارز بروز و ظهور یافته است و آنچه در خلال دیگر اشعارش هم دیده می شود، به واقع اثبات و تبیین این اندیشه ی اجتماعی و پیام انسانی اوست.
در خور عنایت است که مضمون اشعار پروین، خاصه آن دست از اشعاری که مشتمل بر دقایق اخلاقی و تربیتی است، متضمن مفاهیم زهد و وعظ هم هست. با وجود این «مضمون وعظ و تحقیق پروین هر چند شامل تحذیر از تعلقات دنیوی هست، متضمن الزام ترک دنیا و التزام فقر و تجرد صوفیانه نیست. از این رو، سعی در ایجاد دنیایی بهتر و اهتمام در رفع ظلم و بیدادی را که در جامعه ی عصری هست، بر مخاطب الزام می کند و پیداست که نیل به کمال مرتبه ی انسانی را بدون رهایی از بی عدالتی اجتماعی ممکن نمی داند». (زرین کوب، 1373: 370)
باورمندی پروین به حاکم بودن مشیت الهی بر جهان، بر حذر داشتن از ظلم و ایستادگی در برابر ستم و بیزاری جستن از جور و ستم، عنایت به حقوق مردم، لزوم گماشتن افراد صادق و صالح در رأس امور، از جمله مقولاتی است که نظرگاه های پروین را در مسئله ی عدالت اجتماعی نشان می دهد، در این مقال به پاره ای از این مقولات تحت همان عنوان اصلی عرفان اخلاقی و واقع گرای پروین اشارت می رود.

عقیده به حاکم بودن مشیت الهی بر جهان

پروین معتقد است که در همه ی کاینات نظام و عدالت الهی برقرار است.
چو بنگری همه سررشته ها به دست قضاست
ره گریز ز تقدیر آسمان نیست
(دیوان، 15)
از آنجایی که این جهان مبتنی بر نظام است، در آن عدالت و قانون حکومت می کند. چرا که «در این نظام بین پدیده ها، از جمله رفتار انسان ها، رابطه ی علی برقرار است از دیدگاه او، هر کنشی در روابط انسانی، واکنش مناسب با آن را در پی خواهد داشت، پس به یک معنا، هر آنچه برای آدمی پیش می آید، چیزی جز نتیجه ی اعمال او در این دنیای قانونمند نیست». (تنکابنی، 1382: 30) این نکته حاکی از قانونمندی و برقراری عدالت در جهان است. به سبب آن، نیل به استقرار عدالت، خاصه عدالت اجتماعی جدا از نظام علی نیست، برای نشان دادن نظرگاه پروین در باب مسئله ی عدالت اجتماعی به چند نمونه از سروده های او اشارت می شود:
به زندان تاریک، دربند سخت
به خود گفت زندانئی تیره بخت
سرانجام کردار بد، نیک نیست
جز این سهمگین جای تاریک نیست
(دیوان، 69)
همان طور که اشارت رفت پروین معتقد است که هر کاری را، پاسخ و واکنشی مناسب و در خور در پی است، چنانکه فرجام نیکوکاران، نیکی است و ستم و بیداد ستمگران در پایان به ضرر و زیان ایشان خواهد انجامید:
چنین است فرجام بد کارها
چو خاری بکاری دمد خارها
(دیوان، 71)
و:
تقویم عمرماست جهان، هر چه می کنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک غلط و اشتباه نیست
(دیوان، 168)
در بیشتر اشعار پروین عدالت الهی جلوه ای بارز دارد. و این خود لطف و شکوه خاصی به سخنانش بخشیده است.

تشویق به کار نیک و نهی از ظلم و بدکرداری

جهان آرمانی و مطلوب پروین آکنده از نیکی، معنویت و دانش و مهرورزی است. زیربنای این اعتقادات بی گمان بر روحی مقید به آداب مسلمانی و معارف قرآنی و احادیث نبوی مبتنی است، این اندیشه ی پروین در شعر ذیل به روشنی پیداست.
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن
عقل را دیباچه ی اوراق هستی ساختن
علم را سرمایه ی بازارگانی داشتن
کاشتن اندر باغ جان هر لحظه ای رنگین گلی
وندر آن فرخنده گلشن باغبانی داشتن

دل برای مهربانی پروراندن لاجرم
جان به تن تنها برای جان فشانی داشتن
صید بی پر بودن و ازروزن بام قفس
گفتگو با طائران بوستان داشتن
(پروین، 71)
شایان عنایت است که اجتناب از ظلم ورزی و ترغیب به نیک کرداری و مهر ورزی، پایه ای بنیادین برای برقراری عدالت اجتماعی مبتنی بر اخلاق و عرفان اسلامی است:
صفای باغ هستی، نیک کاریست
چه رونق، باغ بی رنگ و صفا را

به نومیدی، در شفقت گشودن
بس است امید رحمت پارسا را
تو نیکی کن به مسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
از آن بزمت چنین کردند روشن
که بخشی نور، بزم بی ضیا را
(دیوان، 20)
اوج شکوفایی اندیشه های ژرف عرفان اجتماعی پروین، در آن نوع اشعاری دیده می شود که این گونه مضامین را بیان داشته است:
نکویی کن چو در بالا نشستی
نزیبد نیکوان را خودپرستی
(دیوان، 104)
و:
آن چنان کن به نیکیت مکافات دهند
چوگه داوری و نوبت کیفر گردد
نیک بخت آن که نیتش نیکوست
نیک نام آن که نیک رفتار است
(دیوان، 102)
از آن بازوت را دادند نیرو
که گیری دست هر بی دست و پارا
مشو خودبین که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را
(دیوان، 97)
در نکوهش ستمکاری گوید:

ستمکاری، نخست آیین گرگ است
چه داند بره کوچک یا بزرگ است
(دیوان، 27)
پروین بر این باور است آنگاه که قانون و عدالت بر جامعه حکومت نکند، ظلم و جور بر آن حاکم می شود:
مردمی و عدل و مساوات نیست
ز آن ستم و جور و تعدی رواست
گشته حق کارگران پایمال
بر صفت غله که در آسیاست
(دیوان، 172)

استبداد ستیزی و مبارزه با ستم و ستمگری

پروین با وجود روحیه ی آرام و انسان دوستانه ای که دارد، برای برقراری عدالت اجتماعی ستمدیدگان را به مطالبه ی حقوق خود دعوت می کند. می توان مدعی شد که استبداد ستیزی و پیکار با ظالمان و ستم ورزان، سرلوحه ی بسیاری از اندیشه های اخلاقی اوست. پروین در بسیاری از اشعارش خاطر نشان می سازد که سرانجام، تاب و توان رنجبران و ستمدیدگان از جانب زورمداران زرهدار با تضییق و تحدید رو به رو می شود و به پایان می رسد و تأثیر و واکنش خود را بروز می دهد.
پروین با آنکه از اضطرار انسان در برابر گردش روزگار بسیار یاد می کند، ‌اما از تشویق رنجبران و ستمدیدگان جامعه به ایستادگی و مبارزه در برابر ستمگران و قدرتمندان که چون زالو خون بینوایان را می مکند، احتراز نمی ورزد:
تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر
زین همه خواری که بینی ز آفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویش کن پرسشی
چندمی ترسی زهرخان و جناب ای رنجبر
جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب ای رنجبر
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوی می دهد
کسی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
(دیوان، 150)
پروین در «شعر ای رنجبر» با لحنی شاعرانه از اصول مهم زندگانی اجتماعی سخن گفته است از: لزوم استقرار عدالت در جامعه و حمایت حقوق مردم به خصوص ضعیفان که مستلزم کیفر بدکاران و تجاوزگران است، انتقاد از شیوه ی قضاوت - که در قطعات «دزد و قاضی»‌ و «مست و هشیار» و امثال آنها نیز به نظر می رسد- و زیان صبر و سکوت بر بیداد که سبب استمرار ظلم می شود. «شعرای رنجبر» به ظاهر با روح لطیف پروین سازگار نمی نماید، اما نمودار فکر واقع بین و استوار اوست و بیان نکاتی دقیق است با تعبیر و تصویر شاعرانه، به علاوه خاستگاه همه ی این اندیشه ها نظر گاهی انسانی است و بشر دوستانه». (یوسفی، 73: 423)
پروین اعتقاد داشت باید با جان به جانبداری از حقیقت برخاست و سخن حق را به هر بهایی بیان داشت:
وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است
شمشیر روز معرکه زشت است در نیام
(دیوان، 200)
گاهی از بی عدالتی حاکم بر جامعه فریاد می دارد:
عدل، چه افتاد که منسوخ شد
رحمت و انصاف چرا کمیاست
(دیوان، 173)

دعوت به سعی و عمل و کار و کوشش

اگر چه مضمون بسیاری از سروده های گران سنگ این شاعر گران مایه، متضمن تحذیر از تعلقات دنیوی و آرزوهای این جهانی و رستن از حرص و آز است، اما برخلاف برخی از تعالیم صوفیه که ترک تلاش و کوشش و اشتغال به ریاضت را الزام می کند، با سعی و عمل پیوند و رابطه ای سخت استوار دارد. این ویژگی او را شاعری جلوه می دهد، اجتماعی و اهل تفکر و اندیشه ای مبتنی بر اخلاق اسلامی. برای نمونه او تلاش دوران شباب را توش و توان روزگار پیری می داند و می گوید:
هشدار که توش و توان پیری
سعی و عمل موسم شباب است
(دیوان، 18)
و:
روزگار جوانی، خوش است کوشیدن
چرا که خوشتر ازین، وقت و روزگاری نیست
(دیوان، 105)
و:
راحت آن را رسد که رنج برد
خرمن آن را بود که برزگر است
(دیوان، 86)
به شنوندگان و خوانندگان توصیه می کند که اگر نیروی و قدرتی دارید، نان را از بازوی خود بخواهید:
نان خود از بازوی مردم مخواه
گر که تو را بازوی زور آزماست

سعی کن، ای کودک مهد امید
سعی تو بنا و سعادت بناست
(دیوان، 172)

دین باوری و خداخوانی و خداجویی پروین

پروین در هستی شناسی مبتنی بر وحدت وجود، با شعرای عارف و صوفی مشرب، وجه مشترک دارد و همانند ایشان کاینات را‌ آیات هستی و آیینه ی جمال و جلال حق و انسان را هم جلوه و ذره ای از جلوه های این خورشید بی زوال می داند:
فضای باغ، تماشاگه جمال حق است
من و تو نیز در آن، از پی تماشاییم
چه فرق گر تو ز یک رنگ و ما ز یک فامیم
تمام، دختر صنع خدای یکتاییم
برای سجده در این آستان، تمام سریم
پی گذشتن از این رهگذر، همه پاییم
تمام، ذره این بی زوال خورشیدیم
تمام، قطره ی این بی کرانه دریاییم
(دیوان، 117)
یکی از اصول اعتقادی در عرفان پروین، دین داری و دین باوری اوست که در سراسر گنجینه ی اشعار وی احساس می شود. او علقه خداپرستی و دین داری خود را به آشکاری بیان می دارد. مطالعه ی اشعاری که در باب سلوک طریقت و طی مقامات و احوال سروده، رابطه ی اعتقادات او را با نحله های عرفانی و تعالیم صوفیه قابل ملاحظه نشان می دهد. شکستن محبس تن و ترک علایق دنیوی و نکوهش دنیا به سبب ناپایداری و تشویق به ترک دلبستگی های دنیوی از جمله مسائلی است که پروین چون بسیاری از شعرای عارف به ان تأسی جسته است:
تو چو زری، ای روان تابناک
چند باشی بسته ی زندان خاک
بحر مواج ازل را گوهری
گوهر تحقیق را سوداگری
تو یکی تابنده گوهر بوده ای
رخ چرا با تیرگی آلوده ای
... محبس تن بشکن و پرواز کن
این نخ پوسیده از پا بازکن
تا بدانی صحبت یاران خوش است
گیر و دار زلف دلداران خوش است

تا ببینی کعبه ی مقصود را
برگشایی چشم خواب آلود را
تا نمایندت به هنگام خرام
سیرگاهی خالی از صیاد و دام
تا بیاموزند اسرار حقت
تا کنند از عاشقان مطلقت
(دیوان، 148)
به آیین دیگر عرفا، از خود گم شدگی را لازمه ی حق جستن می داند:
عارفان، کاین مدعا را یافتند
گم شدند از خود، خدا را یافتند
(دیوان، 181)

شفقت به همنوع

از زیباترین جلوه های عرفان گرایی اجتماعی پروین، مهرورزی و نوع دوستی اوست که این نوع اندیشه و تفکر در اشعار او انعکاس بارزی دارد. بی گمان از خطوط برجسته ی سیمای عاطفی سروده های پروین همین غمخواری دردهای انسان و بشردوستی است. این احساسات لطیف و قلب آگنده از محبت به همنوع است حاکی از جهان بینی متعالی پروین است که از اصول اخلاقی و تربیتی مکتبی متأثر شده که از دیدگاه رهبر فرزانه ی آن محمد مصطفی، آن حبیب و رسول خدا(ص) افراد جامعه به منزله ی اعضای یک پیکره ی واحد هستند. «مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی: حال مردم با ایمان در دوستی با یکدیگر و شفقت نسبت به هم، حال پیکره ای است که هرگاه عضوی از آن رنجور شود، دیگر اعضای آن کالبد با بی خوابی و تبداری با آن عضو همدردی می کنند». (رزمجو، 1366: 274)
برپایه ی این جهان بینی است که در سروده های پروین مهر و عاطفت و شفقت به همنوع و رعایت حال محرومان آن چنان درخشندگی و جلوه دارد و اشعارش را رونق و جلایی خاص بخشیده است.
عواطف بشر دوستی و حمایت از مردم محروم و یتیمان و سالخوردگان و ستمدیدگان که در بیشتر اشعار پروین به صورت واکنش روحی لطیف و مادرانه بروز کرده از درون جان او جوشیده و سرشار از صمیمیت و صداقت است و رنگ ویژه ای طبع و ذوق وی را دارد. (نک: یوسفی، 1373: 414)
باری، پروین کسی را آزاده می داند که در راه یاری و خدمت به مستمندان و محرومان رنج خود و راحتی و آسایش ایشان را بطلبند. و با آنها همدل و همنوا برای احقاق حق، با فضیلت و اعمالی صالح به دور از رذیلت، جهدی وافر و تلاشی بی حد از خود نشان دهد:
شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
(دیوان، 74)
خدمت به همنوع از پای فتاده و درمانده شرط نیک نامی است:
گویمت شرط نیک نامی چیست
زان که این نکته بایدت خواندن
خاری از پای عاجزی کندن
گردی از دامنی بیفشاندن
(دیوان، 74)

یاد مرگ و پندآموزی از آن

اندیشه ی بی اعتباری جهان و اینکه مرگ سرنوشت محتوم همه ی کاینات است و این نکته که همگان را باید به عبرت و فکرت کشاند، در شعر پروین جلوه و نمودی خاص دارد، و از جمله موضوعاتی است که پروین پیرامون آن سخنان حکمت آمیزی گفته است. در قطعه ای که برای سنگ مزار خود سروده است، گوید:
... خاک دردیده بسی جان فرساست
سنگ برسینه، بسی سنگین است
بینند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هرچه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمیکن است
(دیوان، 273)
از رویدادهایی که بر نوع بشر گذشته، باید درس عبرت گرفت و بر پایه ی اصول آن عمل کرد. آن وقت است که خانه بنا کردن در بستر رودخانه ی دنیا که همواره در معرض سیل خانمان برانداز مرگ و نیستی است، بایسته نمی نماید. از این دیدگاه نیل به دولت جاودان و رستگاری واقعی، زمانی تحقق می یابد که جان را از آلودگی پاک نمود و از بند تعلقات و دلبستگی به این سرای سپنجی رها شد:
رهاییت باید، رها کن جهان را
نگهدار از آلودگی پاک جان را
گذشتنگه است، این سرای سپنجی
برو باز جو دولت جاودان را
به ورد اندرون، خانه عاقل نسازد
که ویران کند سیل آن خانمان را
(دیوان، 6)
پروین رهایی از حیات دنیوی و دنیایی را، زندگانی حقیقی می داند و دیدگاه عارفانه ی او نسبت به مرگ یادآور آرا و اندیشه های عرفای بزرگ ایرانی در یاد کرد از مرگ می باشد. که بیشتر بر اندیشه ی عرفان و نجات روح مبتنی است:
یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
بگفت ای بی خبر، مرگ از چه نامی زندگانی را
اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی
که گردون ها و گیتی هاست ملک آن جهانی را
(دیوان، 2)

اعتلای روح

با تأمل در اشعار پروین می توان احساس کرد که وی عنایت خاصی به اعتلای روح داشته است، و معتقد بود که تعلیمات دینی و دستورات عارفانه ی مبتنی بر اخلاق، انسان را موظف به محدود کردن خواهش ها و تمنیات نفسانی می کند و از عالم شهوانی می رهاند. آن وقت است که ترقی در مراتب کمال برای وی امکان پذیر می شود. از این رو این شاعر فرزانه برای مقابله با خواسته های نامعقول، تمامت وجود آدمی را به چالش می طلبد:
همه پستی ز دیو نفس زاید
همه تاریکی از ملک تن آید
چو جان پاک در حد کمال است
کمال از تن طلب کردن وبال است
چو من پروانه ام نور خدا را
کجا با خود کشم کفش و قبا را
کسانی کاین فروغ پاک دیدند
ازین تاریک جا دامن کشیدند
گرانباری ز بار حرص و آز است
وجود بی تکلف بی نیاز است
مکن فرمانبری اهریمنی را
منه در راه برقی خرمنی را
(دیوان، 88)

احساس غربت

احساس غربت یکی از مؤلفه های آن نحوه زیستی است که اخلاق در متن آن امکان و معنا پیدا می کند. احساس غربت وقتی به انسان دست می دهد که او نسبت به پدیده ها و امور جاری عدم سنخیت داشته باشد. «این چنین انسانی، مضطر می شود. یعنی ناگریز از عمل و نیازمند به اخلاق می شود، این عمل هر چه باشد فراسوی نیک و بدست، عملی اخلاقی است: اخلاقی بودن در اندیشه ی عارف در مسیر هدایت بودن و هدایت هماهنگ و هم نوا بودن با تقدیر است که از طریق کشف تقدیر حاصل می آید. انسان وقتی خود را در جهانی بیابد که از جنس و سنخ خود اوست، با آن جهان احساس بیگانگی و ناآشنایی نمی کند و حس غربت روحش را نمی آزارد و با طیب خاطر خود را به دست روابط جاری و حاکم بر آن خواهد سپرد. و چنین فردی خود را ناگزیر از عمل و نیازمند اخلاق هم نمی بیند. (نک: معین زاده، 1384، 30 -27) پروین اعتصامی از آنجایی که به مانند دیگر عرفا میان خود و این دنیای فانی هیچ سنخیت و وجه اشتراکی نمی یابد، احساس غربت می کند. در درون این احساس اوست که اخلاق مبتنی بر عرفان وی پرورده می شود و می گوید گفتنی است که غربت، یعنی نبودن در جایی که آدمی در اصل متعلق به آنجاست.
دو دسته در جهان مادی احساس غربت نمی کنند: یک دسته آنانی هستند که خود از جنس ماده اند و جنبه ی لاهوتی و معنوی وجودشان از بین رفته و دسته دوم کسانی هستند که همه ی ظرفیت های مادی جهان را پیموده اند و به گونه ای که در همین جهان هم، در جهانی ملکوتی غیر قائم به ماده می زیند.
سخن آخر آنکه اگر بنا باشد که خلوص و مناعت طبع و آزادگی و پاک نفسی را بخشی از آموزه های عرفانی به شمار آورد و کمال تربیت دینی را به خلوص نیات و اخلاص در اعمال خیر تلقی کرد، از این منظر این بانوی ادب و شعر ایرانی را می توان عارفی واقع گرا و پاک نهاد دانست که همه ی تاب و توان اندیشه و هنر دانشوری خود را در نشر تعالیم و دقایق اخلاقی و اجتماعی مبتنی بر دین و عرفا مصروف داشت و منشأ نوعی ادبیات دینی و عرفانی شد که در عین اشتمال بر معارف و دقایق اخلاقی و مواعظ ادبی مقرون به لطایف و ظرایف ادبی در خور توجهی است.
منابع تحقیق :
1- اعتصامی، پروین. دیوان قصاید و مثنویات و تمثیلات و مقطعات، چاپ هفتم. تهران: چاپخانه محمد علی فردین، 2535.
2- تنکابنی، حمید. شناخت مفاهیم سازگار با توسعه و فرهنگ و ادب فارسی(سعدی). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
3- حقوقی، محمد. مروری بر تاریخ ادب و ادبیات امروز ایران (2 نظم، شعر). تهران: نشر قطره، 1377.
4- رزمجو، حسین. شعر کهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی. جلد دوم. مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1366.
5- زرین کوب، عبدالحسین. با کاروان حله. چ هشتم. تهران: انتشارات علمی، 1373.
6- معین زاده، مهدی. «اخلاق، ضرورت یا امکان»، سه علامه، فصلنامه تخصصی تحقیقات علوم اسلامی و انسانی دانشگاه تبریز، ‌سال 2، شماره 5، 1384.
7- یوسفی، غلامحسین. چشمه ی روشن، چ پنجم. تهران، انتشارات علمی، 1373.
منبع: پروین پژوهی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط