باورهای عرفانی- اخلاقی پروین اعتصامی

شرح حال پروین اعتصامی را استادان و نویسندگان بارها نوشته و فراوان داد سخن داده اند. در این مقاله از تکرار مکررات پرهیز و سعی شده است موضوعی که در اشعار او واقعیت دارد و تا حدودی در خلال سطور مخفی مانده...
سه‌شنبه، 29 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باورهای عرفانی- اخلاقی پروین اعتصامی
 باورهای عرفانی- اخلاقی پروین اعتصامی

نویسنده: دکتر علی نجفی




 
شرح حال پروین اعتصامی را استادان و نویسندگان بارها نوشته و فراوان داد سخن داده اند. در این مقاله از تکرار مکررات پرهیز و سعی شده است موضوعی که در اشعار او واقعیت دارد و تا حدودی در خلال سطور مخفی مانده است عرضه شود و به مطالبی منطبق با قراین شعری استناد شود. از آنجا که پروین انسان شریف و با اخلاقی بود و از اخلاق و طبع بلندی انسانی برخوردار بوده، عرفان و اخلاق او موضوع این مقاله خواهد بود.
سراسر وجود او از شفقت و محبت به همنوع و خلایق و پدیده ها سرشته شده بود. این اشفاق چندان سیال است که حتی شامل حال گربه و سگ و ماکیان و یتیم و... می شود. او شاعر ریا و تزویر و خودنمایی نیست. شعر برای او وسیله ای است جهت تکریم انسانیت. دکتر عبدالحسین زرین کوب «پروین را زنی مردانه در قلمرو عرفان می داند» و می گوید: «وعظ و تحقیق پروین هر چند شامل تحذیر از تعلقات دنیوی است، متضمن الزام ترک دنیا و التزام فقر و تجرد صوفیانه نیست. نیل به کمال مرتبه ی انسانی را بدون رهایی از بی عدالتی های اجتماعی ممکن نمی داند».
پروین قبل از هر چیز شاعر تربیت و اخلاق است، اما تربیت و اخلاق مبتنی بر اندیشه عرفانی است. بدون رهایی از حرص و آز و جمیع صفات بهیمی نیل به کمال را ممکن نمی داند.
عرفان او تحت تأثیر تصاویر عرفانی-اخلاقی، سنایی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ و... است. مثلاً در قصیده ی «جامه ی عرفان»(1) که از لحن و فکر مولانا متأثر است. و شعر «کعبه ی ازل»(2) او که از شور و حال و درد عطار حکایت می کند. درد و همدردی با همنوع از زبان و بیان و محتوای اشعار او نمی افتد. آن را بارها در مجموعه ی اشعار خود در قالب قصیده و مثنوی و قطعه و مسمط بر زبان جاری می سازد و از زبان اشخاص روایات و قصه ها و تمثیل ها حرف می زند. درد او درد فردی نیست، چیز جسمانی نیست، درد انسان و جهان است. دردی است که برای عقیده خود که نشانه کمال و انگیزه اخلاقی است می خواهد اوصاف غیرانسانی را از وجود انسان بزداید.
او در تمثیلات و مناظرات - مبتنی بر طرز بیان سعدی، سنایی، نظامی و انوری- از عرفان مبتنی بر سعی و علم و کمال انسانی،‌ صحبت می کند (مثل قطعه ای که برای مزار خود سروده است) که بیشتر بیانگر اندیشه عرفانی و نجات روح است.
سخنان او در پرده ی اخلاق و ادب تنیده و همه جا تقوا و فضیلت و پاکدامنی را رعایت کرده است:
دانی که را سزد صفت پاکی
آن کو وجود پاک نیالاید
در تنگای پست تن مسکین
جان بلندخویش نفرساید
مردم بدین صفات اگر یابی
گر نام او فرشته نهی شاید
(دیوان، ص75)
وقتی کسانی که از دیوان او تتبع و تحقیق کرده، انس و الفت او را با شعرای حکیمی چون: ناصر خسرو، سعدی و انوری و مولوی نشان داده اند، باید اشعاری منسجم و جزیل در عرفان و اخلاق از طبق روان او توقع داشت که این گونه هم هست و از مشرب و مکتب بزرگان آسمان ادب ایران نوشیده و سیراب شده است و ذوق شعری خود را مجال بروز داده است.
با موهبتی الهی در لفظ و معنی و مضمون با شعرای فحول ادب فارسی برابری کرده و اشعاری مستحکم و عدیم النظیر سورده است.
خانم پروین اعتصامی، از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و تقوی در عصر حاضر است. (3) او در اشعار تعلیمی خود مردم را به محبت و نوع دوستی و پاک قلبی فرا می خواند و نکات اخلاقی را در اشعار مؤثر و دلاویز، با آزادی کامل که در تاروپود اشعارش تنیده شده است، بیان کرده است. شاعری متعهد به کنش های اجتماعی و مقید به مبانی اخلاق بوده است و از این جهت است که صداقت، پاکی، عفت کلام و ارج به ارزش های مثبت جامعه، مردم را پذیرای سخن نغز و بدیع پروین کرده است. شعر پروین، شعر تربیت و تهذیب و تعلیم اخلاق کریمه است، ترانه ی روح فزای مهر و عاطفت و فضیلت است. (4)
گفتار پروین زاده ی ایمان قلبی و پرورده ی عقیده راسخی است. با تمام معنی یک شاعره سخندان و طراز اول شعرای ماست. متانت سخن و لطف اسلوب و استحکام بیان، یک شخصیتی قوی و مقامی بلند در ادبیات برای او رقم زده است.
زنی که «فضل و هنرش» بر زیبایی ظاهر که هر زنی خواه ناخواه از داشتن آن بر خود می بالد، افزونی داشت. در سلامت و متانت و پای بند به معتقدات مذهبی یگانه و «رخشنده» (5)‌اکلیل مفاخر ادب معاصر است. شخصیت او با شهرت و تفاخر سازش ندارد و طالب تکریم عمومی نیست در پناه آزرم ذاتی و شیفتگی به ارزش های معنوی، از شهرت رسمی گریزان است. با بیداری و هوشیاری و شهامت فریفته ی رنگ و بوی ظاهری نشده است. این زمینه ی مساعد اخلاقی، در سایه ی تربیت ادبی و اخلاقی پدر او بروز یافته است. او هیچگاه از راه درستی و راستی منحرف نشد.
پروین در شعر «پایمال آز» و «جان و تن» به همه درس کمال اخلاقی می دهد و مسائل پست و تأثرانگیز را محکوم می کند و نفع پرستی و طمع و آز را از عیوب کشنده و وحشتناک میدان زندگی می داند:
جامه ی رنگین ما آز و هواست
هرچه بر ما می رسد از آز ماست
(دیوان، ص 203)
روح او هرگز به دنیای مادی آلوده نشد، هر چه بود تقوا و پاکی بود و توصیه به دانش اندوزی و کسب فضایل انسانی و رسیدن به گنج معانی:
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
(دیوان، ص 143)
مترس از جانفشانی گر طریق عشق می پویی
چو اسماعیل باید سرنهادن روز قربانی
(دیوان، ص 130)
پروین از تکبر و تفرعن بیزار است، پیوسته خودپرستی و خودخواهی را نکوهش می کند. فروتنی و خاکساری را می ستاید و خود را کمتر از ذره می نامد و سخن خویش را «صفر» نامیده است و دیوان خویش را «صحیفه ی ناچیز»:
چکامه و سخن من به صفر می مانست
که در برابر اعداد در شماری بود
نبود در خور ارباب فضل، گفته من
در این صحفیفه ی ناچیز یادگاری بود
(دیوان، ص 18)
به کوی شوق گذاری نمی کنی پروین
چو ذره نیز راه و رسم را نمی دانی
(دیوان، ص 238)
او خودپرستی را این گونه معرفی می کند:
«بتر زدیوپرستی است خود پرستیدن» یا در بیت دیگری مردم متکبر را رهیده از هنر و فضل می داند:
چه حاصل از هنر و فضل مردم خودبین
خوشم که هیچم و همچون تو نیستم خودخواه
(دیوان، ص 325)
اصطلاح «همت» و «غیرت» که مورد تأکید و اشاره عرفاست در پروین اخلاق مردانه ای به وجود می آورد که هر دو رویکرد روح است، جز به شعر و هنر خود دل نمی بندد و هر دو را ارزشی می داند برای درک حقایق زندگی و فراز و نشیب زندگی و دیدن بایست ها و نبایست ها. با این دو مقوله بر نظام فکری خود طرح ریزی می کند و چهره واقعی خویش را می نمایاند. وجدان و فطرت های خفته را به خیراندیشی و نیکوکاری تحریض می کند:
پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ برافراشت مسیحا را
(دیوان، ص 23)
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را
به مهمان خانه ی آز و هوس جز لاشه چیزی نیست
برای لاشخواران واگذار این میهمانی را
(دیوان، ص 29)
تو را فرقان دبیرستان اخلاق و معانی شد
چرا چون طفل کودن زین دبیرستان گریزانی
تو تصویر و هوا نقاش و خودکامی نگارستان
از آن رو گه سپیدی و گه سیاهی و گاه الوانی
(دیوان، ص 133)
این مار همیشه می زند نیش
زنهار به زخم کس نخندی
هشدار بسی است در پس و پیش
بیغوله و پستی و بلندی
(دیوان، ص 114)
پروین راز جاودانگی آدمی را در مثلث: عقل و علم و اخلاق ترسیم می کند:
کعبه ی دل مسکن شیطان مکن
پاک کن این خانه که جای خداست
پیرو دیوان شدن از ابلهی است
موعظت دیو شنیدن خطاست
اطلس نساج هوا و هوس
چون گه تحقیق رسد بو ریاست
تا بودت شمع حقیقت به دست
راه تو هر جا که روی روشناست
(دیوان، ص 41)
کارمده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
چرخ و زمین بنده ی تدبیر تست
بنده مشو درهم و دینار را
آینه ی تست دل تابناک
بستر از این آینه زنگار را
(دیوان، ص 26)
«اشعار پروین متضمن نیایش و ستایش است. نیایش انسان ها و موجودات و ستایش خالق آموزش های قرآنی را به صور گوناگون متجلی می سازد»(6).
او در قطعه «جمال حق» از مناظره گل سپید و گل زرد، باغی از جمال یار و فضایی از دیدار حق را به تصویر می کشد:
فضای باغ تماشاگه جمال است
من و تو نیز رد آن از پی تماشاییم
(دیوان، ص 205)
و مثنوی «لطف حق» با تعلیمات و اندیشه های اسلامی و باستانی و اسطوره ای عجین شده و با یادآوری قصص باستانی و تعلیمات قرآنی کوشیده است تا راه را برای تکامل و خودیابی آدمیان روشن سازد:
نقش هستی نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب سرگردان ماست
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
ما بسی گم گشته باز آورده ایم
ما بسی بی توشه را پرورده ایم
سوزن ما دوخت هر جا هرچه دوخت
زآتش ما سوخت هر شمعی که سوخت...
ایمنی دیدند و ناایمن شدند
دوستی کردم مرا دشمن شدند
کارها کردند اما پست و زشت
ساختند آیینه ها اما ز خشت
جامه ها لبریز کردند ازفساد
رشته ها رشتند در دوک عناد...
از تنور خودپسندی شد بلند
شعله ی کردارهای ناپسند
برق عجب آتش بسی افروخته
و ز شراری خان و مان ها سوخته
ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر چون می بریم
(دیوان، ص 367)
توانایی و توفیق پروین در گرو اخلاقیات اوست. او مروج اخلاق است و پند معتبری از آدمیت و شرافت انسانی را ارائه می دهد. هر چند ارتباط پروین را با عرفان چندان عمیق نمی یابیم و به ژرفای اندیشه های عطار و سنایی و مولانا نیست ولی مفاهیم عرفانی را که از صافی اخلاق می گذراند شعر او دلنشین و مؤثر واقع می شود.
او در انواع شش گانه قالب های شعری تک بیتی و رباعی و غزل و قصیده و قطعه و مثنوی موضوعات را با عشق و محبت پیوند می زند، عشق بر خدا و حق و حقانیت و مردم:
آهوی روزگار نه آهوست اژدر است
آب هوس و حرص نه آبست آذر است
در مهد نفس چند نهی طفل روح را
این گاهواره رادکش و سفله پرور است
(دیوان، ص 39)
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
(دیوان، ص 153)
دیوان او با همراه داشتن کمال هنری، میراث غنی از فرهنگ و عرفان اسلامی - ایرانی حکایت دارد و نشان از روحی دارد که بزرگواری بایزید بسطامی، ایثار مالک دینار، شجاعت نجم الدین کبری، عشق و محبت رابعه بنت کعب قزداری، صلابت گفتار ناصر، اخلاق والامنشی سنایی و عذوبت و روانی سعدی را در خود جمع آورده است.
اخلاق و عشق به انسانیت و مکارم و فضایل با رعایت ایجاز، برای پروین مقدم بر هر امر دیگری است. زیرا همه چیز را با معیار اخلاقی می سنجد و قبول می کند. تسلیم و رضا برای او از اصول مسلم و تردید ناپذیرند:
در این دو روزه ی هستی همین فضیلت ماست
که جور می کند ایام و ما شکیباییم
ز سرد و گرم تنور قضا نمی ترسیم
برای سوختن و ساختن ما مهیاییم
(دیوان، ص 205)
او همچون پیشوایان ادبی خویش، شفقت و ایمان به نیکی و نیکوکاری را که غذای روح انسان است، به نظم درآورده و از عهده کار برآمده است. سخنان نور افشان را در آیین آیینه خویش قرار داده است. دانشمندان معاصر و محقق چون بهار و دکتر زرین کوب و دکتر اسلامی ندوشن و دکتر غلامحسین یوسفی و دیگران به مقام والای ادبی پروین خستو و معترفند و به طلوعش فخر و مباهات کرده اند. (7)
پروین از مفاخر نسوان شرق و نوابغ زنان جهان است. شناخت و درک عمیق پروین از طبقات مختلف جامعه چون «دزد» و «فقیر» و «زن» و «عشق» و «توطئه گران» و «قاضی» و «مست و محتسب» و «نااهل» و «تیره بخت» و «زاهد خودبین» و «یتیم» و «رنجبر» و «اغنیا» و «معمار نادان» و «نغمه رفوگر» و ... به طور چشمگیر در اشعار او نمود پیدا می کند.
کلمات او از درد و رنج و مصیبت انسانی، قطرات سوزناکی هستند که از عمق قلب او چکیده و بر صفحات اوراق تاریخ بشری جاری و ساری شده اند.
شخصیت های داستانی پروین در شکل فولکور و افسانه و قصه، با خصوصیات انسانی و تشخیص دارای سجایای اخلاقی و بزرگواری ستودنی و تحسین برانگیز هستند:
گربه، مکار و حریص و طماع است، شیر متکبر و مغرور است، مورچه زحمتکش است، کلاغ بخیل است و حسود، بلبل بوالهوس است که در پایان و لابلای داستان شخصیت های دیگر بروز می کنند که منتج به تیجه اخلاقی می شود.
مطالب افسانه ها(فابل ها) مختلف و به قصد بیان مساوات در جامعه است، تأکید و تأیید نکات مثبت اخلاقی و ایده آل هاست.
گربه از زندگی شیر حسد می برد و تصمیم می گیرد که به جنگل برود و برای خود از شکار غذا تهیه نماید، اما او نمی تواند به شکارچی بی باکی تبدیل شود، در نخجیرگاه به چنگال پلنگ می افتد. نتیجه گیری اخلاقی ابیات پایانی داستان این است که انسان باید به داشته های خود قانع باشد و طمع کاری را به یک سو نهد و ادعای بیشتر را کنار بگذارد:
بهل، که کان هوس را نیافت کسی گوهر
مرو که راه هوس را نیافت کس پایان
چگونه رام کنی توسن حوادث را
تو خویش را نتوانی نگاه داشت عنان
منه، گرت بصری هست پای در آتش
مزن، گرت خِردی هست، مشت بر سندان
(دیوان، ص 214)
در افسانه «خاطر خشنود» ساختن وضع موجود در زندگی گربه ی متحول و مکار و سگی باوفا و صدیق تجسم یافته است. با این نتیجه گیری اخلاقی که آدم باید در سخت ترین شرایط حیات مطیع و منقاد باشد:
اسیر نفس تویی، همچو ما گرفتاران
ز بند بندگی حرص و آز، آزادند
(دیوان، ص 122)
او در شعر، «پایمال آز» و «جان سخن» به مردم درس کمال اخلاقی می دهد و مسائل پست و تأثرانگیز را مانع از نیل مردم به وضع بهتر می داند:
بار هر کس در خور یارای اوست
موزه ی هر کس برای پای اوست
(دیوان، ص 185)
جامه ی رنگین ما آز و هواست
هرچه بر ما می رسد از آز ماست
(دیوان، ص 203)
در هوس افزون و در عقل اندکیم
سالها داریم اما کودکیم
جان رها کردیم و در فکر تنیم
تن بمرد و در غم پیراهنیم
(دیوان، ص 203)
او از حرص و آز و هوی و هوس بیش از هر صفت نکوهیده ی دیگر نالیده است. پرهیز از هوی و هوس، آزمندی، خودپسندی وجه غالب اشعار تعلیمی پروین است:
ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
(دیوان، ص 144-145)
عزت نفس پروین، از نکات قابل تأمل در اشعار اوست که با داشتن آن از درخت جهان نیز سایبانی طلب نمی کند:
بسوز اندرین تیه ای دل نهانی
مخواه از درخت جهان سایبانی
(دیوان، ص 135)
پروین که مظهر کمال و اخلاق و پاک طینتی، پاکدامنی در طریق محبت و حقیقت بود، در معاشرت متانت را از دست نداده و هیچ وقت از فضایل ادبی و اخلاقی خویش سخن بر زبان نرانده است.
«شعر پروین، حاصل تأمل و تفکر او درباره ی انسان و نکات اخلاقی و اجتماعی است که بی گمان از چشمه افکار پیشینیان بهره مند است، شعر او بویی و لمحه یی از قصاید ناصر خسرو را دارد و زبان و بیان فصیح و بلیغ سعدی و حافظ را به یاد می آورد». (8)
در پند و اندرز و مکارم اخلاق و دل خونین مردم را سراسر تسلیت است:
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
رهائیت باید رها کن جهان را
نگهدار ز آلودگی پاک جان را
(دیوان، ص 22-26)
دزدند خودپرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیمایید
(دیوان، ص 75)
پروین تمثیل دل انگیز «معمار نادان» را با بیانی عارفانه به انجام می رساند:
طاس لغزنده است، ای دل، آز تو
مبتلایی، گر شود دمساز تو

زین حکایت، قصه خود گوش دار
تو چو موری و هوی چون مورخوار
چون شدی سرگشته در تیه نیاز
باخبر باش از نشیب و از فراز
پا منه بیرون ز خط احتیاط
تا چو طومارت نپیچاند بساط
(دیوان، ص 241-243)
در سراسر دیوان پروین، که حاکی از نظام خاص فکری اوست، خطرات مهلکی بر سر راه انسانیت انسان قرار گرفته است. «انسان در عرصه گیتی دشمنانی دارد که غفلت از آنها موجب حسرت و خسران خواهد گشت». (9)
صفات منفی اخلاقی، حوادث روزگار، جهالت و شیطان، همه و همه دشمنان انسان و بلای انسانیت و آفت جان و پاکی روح و بلای استعدادهای انسان هستند.
«هواهای نفسانی، حکم دزد را در وجود انسان دارند که بیداری و هشیاری دائمی را می طلبد».(10)
با نگرش به دیوان پروین از این منظر در می یابیم که ابعاد حیوانی و غریزی بشر همچون خشم و شهوت و حسد و کینه و آز و طمع از تجلیات نفس اماره اند و هر یک می توانند منشأ کژرویهایی شوند:
نگردد با تو تقوی دوست تا هم کاسه ی آزی
نباشد با تو دین انباز، تا انباز شیطانی
مزن جز خیمه علم و هنر، تا سر برافرازی
مکن جز راستی، تا گوش اهریمن بپیچانی
(دیوان، ص 133)
به داروغه و شحنه ی جان بگوی
که دزد هوی را به زندان کنند
(دیوان، ص 71)
به گذرگاه تو ایام بود رهزن
چه همی بار خود از جهل کنی سنگین
همت، گهر وقت را ترازوست
طاعت، شتر نفس را مهار است
(دیوان، ص 35)
ای دل، غرور و حرص، زبونی و سفلگی است
ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست
جان شاخه ایست و میوه ی آن علم و فضل و رأی
در شاخه ای نگر که چه خوش رنگ میوه هاست

جان را آنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هر آنکه نیک نگهداشت پادشاست
(دیوان، ص 45)
پروین غزلیاتی هم دارد که بیشتر جنبه ی عرفانی در آنها قوی است که از عشق عرفانی متموج است و یادآور غزلیات سنایی و لسان الغیب است:
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
(دیوان، ص 143)
پروین در مثنوی «عشق حق» مناظره ای را با فکر عرفانی ترتیب می دهد و با چیره دستی اوضاع ظاهری دیوانه ای را شرح می دهد که به ظاهر مجنون ولی در باطن از هر عاقلی خردمندتر است که یادآور شرح حال عقلای مجانین و دیوانه و شان عاقل در غزلیات عطار است. از شاهکارهای اخلاقی پروین مثنوی «کعبه ی دل» است که مقصود عالی و پر نغز خویش را با بیانی دلنشین بیان می کند. در این مثنوی کلماتی، شور و حال عرفانی شاعر را القاء می کنند:
مرآت نور ذوالجلال، عروس پرده ی بزم وصال، سرگشته اخلاص، بنای شوق و اناالحق زدن، دیبای جان... دل به تعبیر عرفا مرکز عشق و عرفان است که برتر از کعبه ی گلی است. پروین در قطعه ای بنام «گل بی عیب» موضوع را به ذات بی زوال و جمال بی عیب خدای متعال می کشاند که منظور نظر هر عارفی است. فانی بودن موجودات در برابر گل بی عیب و علت ذات باری، رکن رکین سخن شاعر در این قطعه است.
مثنوی «روح آزاد» با عرفانی دل انگیز خطاب به جان ملکوتی انسانی است که از گلشن فردوس به زمین هبوط کرده و تخته بند قالب جسم شده است پس تا تن آلوده هواجس نفسانی نشده باید به کعبه مقصود برسی و لیاقت همدمی و مصاحبت فیض ازلی را کسب نمایی.
تو چو زری، ای روان تابناک
چند باشی بسته ی زندان خاک
(دیوان، ص 245)
در قصیده ای با مطلع:
کار مده نفس تبه کار
در صف گل جا مده این خار را
(دیوان، ص 25)
و در دیگری:

رهائیت باید، رها کن جهان را
نگهدار ز آلودگی پاک جان را
(دیوان، ص 26)
با تأثر عمیق از قصاید سنایی، به مذمت نفس اماره و نکوهش مال پرستی و دنیا دوستی و شناخت قدر ایام عمر می پردازد.
و قصیده دوم با بیزاری از دنیا و مافیها، دم غنیمت شمردن، بی بصر و بصیرت نبودن، تمییز راه درست، ناپایداری جهان زیربنای فکر و اخلاقی پروین را تشکیل می دهد.
در ابیات دیگر می بینیم که پروین، با تأسی به عرفای بزرگ هشدار می دهد که پای بند دنیای دون و نفس اماره نباشیم و به فکر زاد وتوشه ی آخرت باشیم. طفل روح را در مهد نفس جای ندهیم چون روح را آزار می دهد و جوهر آدمیت را از بین می برد:
نفس تو گمره است و همی ترسم
گمره شوی، چون او کند ارشادت
تا از جهان سفله نه ای فارغ
هرگز نخواند اهل خرد رادت
کرد آرزوپرستی و خودبینی
بیگانه از خدای چو شدادت
(دیوان، ص 32)
پروین در اشعار «آرزوها»، «ای رنجبر»، «اشک یتیم»، «تهیدست»، «بی پدر»، «طفل یتیم»، «قلب مجروح»، «صاعقه ما ستم اغنیاست». آرزوی زندگی خوب، زندگی دور از ظلم و ستم و دشمنی و کینه، پاکی و صداقت، توکل، تسلیم و انسان دوستی، تصویر فقر و تقبیح ظلم را شجاعانه به تصویر کشیده است"
از طبیبم گرچه می دادی نشان
من نمی بینم طبیبی در جهان
من چه دانم کان طبیب اندر کجاست
می شناسم یک طبیب، آن هم خداست
پروین از مشاهده حال دردمندان، آزرده می شود. گویی کلماتش را با آب غم نوشته اند که از سوز درون دل او مایه می گیرد. از مشاهده ی پریشان حالی افراد به سختی منقلب می شود. هیچ کس یا کمتر کسی است مانند او اندوه کودکان یتیم را بهتر از او بتواند به تصویر بکشد. (دختر خرد در صفحه 108-110دیوان)
در مثنوی «لطف حق»، «معمار نادان»، «نااهل»، «تیمار خوار»، «دزد و قاضی»،‌«دکان ریا»، «روح آزاد» قوه ی بیان و اندیشه عرفان مولانا به خوبی موج می زند.
یک سلسله اصول اخلاقی، از درک عرفانی پروین سرچشمه می گیرد که در «مرکز و موتیو» آن رحمت و شفقت توأم با بدبینی نسبت به زورمداران، قرار دارد:
ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکن
خونابه می چکد همی از دست انتقام
در این درگه بلند آن شد که افتاد
کسی استاد شد کو داشت استاد
(دیوان، ص 189)
با توغل و تأمل در مواجید ذوقی و هنری پروین که در آیینه اشعارش هویداست او در افراشتگی و سرافرازی شعر فارسی سهم بسزایی داشته است. شهر اندیشه هایی که مانند دژ استوار در دشتستان شعر فارسی سر برافراشته اند. نهرهای زلال اندیشه اش از طبع روان او جاری شده است. جالب اینکه دراین شهر اندیشه ها، پرتوی از نور یزدان قبل از هر چیز مورد توجه خواننده قرار می گیرد که چون معماری زبردست از دل و جان کوشیده و جوهر لطیف خود را چون تحفه و ارمغانی ذی قیمت به فارسی زبانان تقدیم کرده است:
ره تن را بزن تا جان بماند
ببند این دیو را تا ایمان بماند
مرا اخلاص اهل راز دادند
چو جانم جامه ی ممتاز دادند
(دیوان، ص 200)
عارفان کین مدعا را یافتند
گم شدند از خود خدا را یافتند
من همی بینم جلال اندر جلال
تو چه می بینی به جز وهم و خیال
من همی ببینم بهشت اندربهشت
تو چه می بینی به غیر از خاک و خشت
گنج ها بردم که ناید در حساب
ذره ها دیدم که گشته است آفتاب
عشق حق در من شرار افروخته است
من چه می دانم که دستم سوخته است
(دیوان، ص 290)
یک سوم حجم دیوان پروین را قصاید او تشکیل می دهد که اندرز و تعلیم اخلاق موضوعات عمده آنهاست و سروکارشان با روح انسانهاست:
ترا پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید
که روزی پاک بودستی، کنون آلوده دامانی
(دیوان، ص 131)
این اشعار که از شخصیت هنری او منشعب می شود و این هنر ترکیبی است از فرهنگ اسلامی و عرفانی و پشتوانه ای عظیم از سنت های ادبی گذشتگان ایران زمین.
دیدگاه عرفانی-اخلاقی او به معنی مطلق سیر و سلوک متصوفانه نیست، بلکه برخورد عقلانی و منطقی با واقعیت های دینی و دینداری است. اندیشه های پارسایانه از قبیل تقوی و پرهیز و درست اندیشی و اعتلای روح را در قالبی به نمایش می گذارد که پیشینیان آن قالب را در خدمت مدح و ذم به کار می گرفتند.
در قصاید او را شاعری می بینیم که با لحنی پندآمیز از بیدادگری و آز و دانش، عشق و قناعت، توکل و تسلیم و... سخن می گوید. این صدا، صدای خردمندانه معلم با تجربه ای است که به طرح فضایل اخلاقی می پردازد. نه فقط از جایگاه یک انسان واقعی، حتی جانوران و اشیاء و اجناس، با مناسبات میان خود، و با شخصیت تمثیلی، اندرزهای اخلاقی را رقم می زنند مانند «شعر جولای خدا» با مطلع:
کاهلی در گوشه ای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
(دیوان، ص 205)
که یکی از بدایع این شعر طولانی، علاوه بر نوآوری و شعرسازی نکات اخلاقی از آن منتج می شود.
«از صفات برجسته پروین هنرمند، قلب صاف و روشنی بود که شخصیت واقعی او را منعکس می ساخت بزرگواری و مناعت طبع او کم نظیر بود. سادگی و سکوت او، کوته نظران را در فضیلت اخلاقی او به شبهه می انداخت». (11)
نفس را مطابق تعبیر عرفا می شناخت. اهریمن را که روح آریایی با آن وجود، کینه ی دیرینه دارد و همه در کمین جان پاک آدمی است، معرفی می کند. مهر و عاطفت و عمل و فضایل و همت را طریقه رستگاری دانسته است، عشق او، عشق واقعی است. آن عشق که عرفا و سالکان راه طریقت بدان سر نیاز فرود آورده اند. عشقی که اساس هستی انسان بر آن استوار است. عشقی که خمیرمایه ادبیات عرفانی است، عشقی که با درخشندگی نور و روح پر رونق شده است:
با خبر باش که بی مصلحت و قصدی
آدمی را نبرد دیو به مهمانی
اژدهای طمع و گرگ طبیعت را
گر بترسی، نتوانی که بترسانی
گر توانی، به دلی توش و توانی ده
که مبادا رسد آن روز که نتوانی
خون دل چند خور در دل سنگ ای لعل
مشتری هاست برای گهرکانی
(دیوان، ص 127)
شعر پروین، مصدر و منشأ ایمان و ایقان است. معتقد است که انگشت آز، امن تقوی و ایمان را سیه می کند. یار شفیق و یکدل را کیمیایی می داند که واحد ارزش و مقام است:

نفس دیوی است فریبنده از او بگریز
سر به تدبیر بپیچ از خط فرمانش
(دیوان، ص 88)
علم است میوه، شاخه هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را
(دیوان، ص 24)
پروین مرتباً بر نفس پرستی پرخاش می کند و این مبارزه علیه هواپرستی هواپرستان، زرپرستی و زرپستان شهوت پرستی و شهوت پرستان نشانه درک عظیم او از جایگاه عرفان است. او علیه تباهی اخلاق و آداب و انسانیت و اخلاق اسلامی به مبارزه همت گماشته است:
دزد ایام گرفته است گریبانت
بس کن این بیخودی و سربگریبانی
(دیوان، ص 124)
کینه می ورزی و در دایره ی صدقی
رهزنی می کنی و در ره ایمانی
(دیوان، ص 127)
دیده بگشای، نه این است جهان بینی
کفر بس کن، نه چنین است مسلمانی
(دیوان، ص 128)
ز خودبینی سیه کردی دل بی غش، ز خودبینی
زنادانی درافتادی در این آتش، زنادانی
(دیوان، ص 131)
بس که در مزرع جان دانه ی آز افکندیم
عاقبت رُست به باغ دل ما خاری چند
شوره زار تن خاکی، گل تحقیق نداشت
خرد این تخم پراکنده به گلزاری چند
(دیوان، ص 70)
چه حُله ای است گرانتر ز حلیت دانش
چه دیبه ای است نکوتر ز دیبه عرفان
(دیوان، ص 3)
پروین در مکتب عرفان و اخلاق، شاگردی است ممتاز و سلیم الفطر و عظیم الفکر و در خدمت اخلاق و آموزش جامعه، شعرا و یادگار شوق و ذوق، ‌نکته های عالی اخلاقی او ما را به یاد این سخن نظامی عروضی در چهارمقاله می اندازد که «شاعر باید که سلیم الفطره، عظیم الفکره، صحیح الطبع، جیدالرویه، دقیق النظر باشد».
من و تو از پی کشف حقیقت آمده ایم
از این مسابقه مقصود کامرانی نیست
(دیوان، ص 248)
همایی تو دلداده است آشیان است
مکن خیره برکرکسان میهمانی
(دیوان، ص 138)
همچو طاووس به گلزار حقیقت شو
همچو سیمرغ سوی قاف ارادت پر
(دیوان، ص 79)
صرف باطل نکند عمر گرامی پروین
آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
(دیوان، ص 397)
کردار از اندیشه خیزد و اندیشه های انسان را دو نیروی متضاد، نیرو می بخشند: مهر و قهر آن را که نیروی مهر قوی باشد، به عدل و داد می گراید و آن که نیروی قهر او چیره گردد ستمگری پیشه کند. این دو نیروی متضاد از نخستین روز آفرینش در نهاد انسان بوده است. پروین نابرابری ها و جور و ستم زورمداران را لمس کرده است و در ستم ستیزی با ستمگران سهم بیشتری دارد و با همه ی جوانی، با شمشیر قلم و بیان در میدان نبرد، با قامتی استوار و محکم ایستاده است:
ای دوست دزد حاجب و دربان نمی شود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی شود
(دیوان، ص 30)
بدمنشانند زیر گنبد گردان
از بدشان چهر جان پاک بگردان
پای بسی شکسته اند به نیرنگ
دست بسی را ببسته اند به دستان
(دیوان، ص 46)
پروین در ستیز با ستمگران مقید به زمان نیست، با اسطوره گرایی به سراغ قباد ساسانی می رود و دادخواهی پیرزنی را مطرح می کند:
سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد
گندم تراست، حاصل ما غیر کاه نیست

ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی پادشاه نیست
(دیوان، ص 274)
گرایش به عدل و ظلم ستیزی از صفات برجسته ی اخلاق پروین است که فطرتاً برای آن استعداد خاصی داشته است چون عدالت خواهی مربوط به ذات فطری هر انسان حکیم و عارف و آزاده ای است. به این سبب است که با بینش عاطفی، از زبان کشاورززاده ای بانگ بر می آورد که: «صاعقه ما، ستم اغنیاست»(دیوان، ص 172 -174)
موضوع ستم ستیزی و پیکار با سالوس و ریاکاری از مضامینی است که پروین در هر موقعیت مناسب آن را پیش می کشد و با بیانی افشاگر، نامردمی ها و ریاکاری ها و نیرنگ ها را نشان می دهد. در شعر پروین، ستمگران و زهد فروشان سالوس پیشه ی ریاکار در چهار گروه اجتماعی جای می گیرند:
الف) پادشاهان و فرمانروایان بدکردار
ب) قاضیان تبه کار محاکم
ج) عالمان دینی و متشرعان پارسانمای بی ایمان متنظاهر
د) توانگران قسی القلب و سنگدل
پروین، با خشم و انزجار بیشتری بر دژخیمان و زهدفروشان و سالوسان خون آشام می تازد:
یکی دیوار ناستوار بی پایه است خودکامی
اگر بادی وزد، ناگه گذارد رو به ویرانی
(دیوان، ص 130)
او راه نجات و رهایی را در اطاعت خداوند و پیروی از تعالیم قرآنی و احادیث می داند و می کوشد بشر را از پرستش هوای نفس و تعلقات دنیوی و پستی ها بر حذر دارد. نقش انسانی را دشمنی درونی می داند که همان جهل است که بشر را اسیر خودمحوری ها می کند.
«اشعار او به گونه ای آمیخته از معارف عرفانی و آموزه های اخلاقی از تعالیم قرآن و حدیث ائمه علیهم السلام مایه گرته که در قالب های گوناگون شعری با مضامین داستانی، پند و حکمت و دین و عرفان به صورت اشعار و مناظرات دلنشین جلوه گر شده است.» (12)
روحیه ی عرفانی پروین و نگرش اخلاقی او نسبت به محیط اطرافش چیزی است که اهل قلم و اندیشه را به شگفتی واداشته است اندیشه او چنان در وجود انسان چنگ می اندازد که گویی شاعر سلاح برایی در دست دارد تا به جنگ زشتی ها و زشت های اخلاقی برود. با تیغ تیز و تند طنز با رعایت عفاف و اصول اخلاقی به هدف تعلیم بر ریاکاری ها و هرج و مرج حاکم بر جامعه، حمله ور می شود.
«شعر او پیوند دهنیت و عینیت است» (13)
شعر او آرامش بخش است. خودآگاهی و خداجویی و تسلیم و رضای خدا از تعالیم عالی قرآن است که در جهان بینی شعری پروین مطرح می شود.
ناقدان ادبی، ادبیات را از حیث موضوع و محتوا به چهاردسته تقسیم می کنند:

حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی

تعلیم و آموزش اخلاق و هنر و نیکی و خیر عمده ای از محتوای اشعار پروین را تشکیل می دهند. نیکی به همنوع، آز و حسد، پسندیدگی مروت و انصاف، بی آزاری، کمالات اخلاقی، رذایل اخلاقی، کار و کوشش، تعصب و بدی و... از مقاصد عمده شعر تعلیمی پروین است. این همه، وقتی لذت بخش است که، در قالب تمثیل و مناظره به مخاطب القا شود. او در این مقاصد خویش بر هر یتیم و بینوا و دردمند گریسته است و برای انسان و انسانیت شعر سروده است. زنی آزرمگین، عارفی دانشمند با عواطف انسانی و اندیشه های عرفانی-اخلاقی او را چنان بار آورده است که پیوسته فضایل اخلاقی را پیش رو گذاشته و سیره ی زندگی و طرز تفکر و شیوه ی شعری خود را با آنان آراسته است. با همه افراد جامعه همدلی و همدردی کرده است که از توصیه های مکرر اولیای دین است. از قلب سوخته ی کودک یتیم، پیرزن فقیر، اشک دخترک، دسته خسته ی کارگر، دهقان رنجور و طبقات محروم و فرودست جامعه سخن گفته است و آنان را مورد تفقد و دلجویی قرار داده است. او اخلاق و طاعت رهایی دل از جنس خاکی و مادی و بازیافتن وجود ملکوتی و دانش و حقیقت را فرض راه سالک می داند. در اندیشه تابناک و بلند الهی پروین که شعر او را متمایز می کند امر به معروف و نهی از منکر و فروتنی و کرنش تعلیم داده می شود. آنچه که بر ارزش شعر تعلیمی او گواه صادقی است بهره گیری از دریای بیکران معارف قرآنی و احادیث و ضرب المثل ها و مواعظ حکمای دینی است که او چون عرفای بزرگ با استفاده از حکایت و تمثل برای بهتر و ساده نمودن حقایق تعلیمی خویش بهره جسته و به شعرش حال و هوای تازه ای بخشیده است. در کنار ایمان به خدا از باورهای اخلاقی پروین این است که در رویارویی با تباهی ها به تبلیغ خداپرستی و دوری از هوای نفسانی روی می آورد که بیشتر جنبه پرهیزگاری و عفاف دینی مطرح است:
ای شده سوخته ی آتش نفسانی
سالها کرده تباهی و هوس رانی

دزد ایام گرفته است گریبانت
بس کن این بیخودی و سر به گریبانی
(دیوان، ص 124)
کینه می ورزی و در دایره ی صدقی
رهزنی می کنی و در ره ایمانی
گاه از رنگرزان خم تزویری
گاه بر پشت خر وسوسه پالانی
روز بر مسند پاکیزه ی انصافی
شام در خلوت آلوده ی دیوانی
(دیوان، ص 127)
دیو بسیار بود در ره دل پروین
تا سر راه راست نپیچانی
(دیوان، ص 129)
نهنگ ناشتا شد نفس پروین
بباید کشتنش از ناشتایی
(دیوان، ص 139)
این باورها حاصل تجربه ای است برای شناساندن پستی و بلندی ها، زشت و زیبایی ها و شایست و ناشایست ها:
ترا پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید
که روزی پاک بودستی کنون آلوده دامنی
(دیوان، ص 131)
اخلاق پروین، وقتی که بیشتر مردم مکارم اخلاقی را فراموش کرده و عزت و شرف را زیرپا می گذارند به راستی ستودنی است: (14)
دیبه ی معرفت و علم چنان باید بافت
که توانیم فرستاد به بازاری چند
(دیوان، ص 71)
مرا اخلاص اهل راز دادند
چو جانم جامه ی ممتاز دادند
اگر هر روز تن خواهد قبایی
نماند چهره ی جان را صفایی
(دیوان، ص 201)
به قصیده ای از پروین که موضوع سخن، تجزیه و تحلیل زندگی و مرگ است نظری داشته باشیم که مراتب نفسانی و حیوانی ملکوتی زندگی و نوید زندگی جاوید و پر از تجلی عشق و توأم با خوشبختی در این قصیده جلوه گر است. ابیات سرشار از فکر عرفانی و روح فانی در حق و حقیقت است. جلوه های فکر عرفانی-ایرانی در فکر و ذهن این سخنور روزگار ما چنان اثری گذاشته و با روح او عجین شده که گویی سنایی را در پیش رو داریم که به ابیاتی نظر می اندازیم:
یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
بگفت ای بی خبر، مرگ از چه نامی زندگانی را
اگر زین خاکدان پست روزی بر پری، بینی
که گردون ها و گیتی هاست ملک آن جهان را
چراغ روشن جان را مکن در حصن تن پنهان
مپیچ اندر میان خرقه، این یاقوت کانی را
به چشم معرفت در راه بین، آنگاه سالک شو
که خواب آلوده نتوان یافت عمر جاودانی را
دلت هرگز نمی گشت این چنین آلوده و تیره
اگر چشم تو می دانست شرط پاسبانی را
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را
به مهمانخانه ی آزو هوی جز لاشه چیزی نیست
برای لاشخواران واگذار این میهمانی را
ز شیطان بدگمان بودن نوید نیک فرجامی است
چو خون در هر رگی باید دو اند این بدگمانی را
بگرداندیم روی از نور و بنشتیم با ظلمت
رها کردیم باقی را، بگرفتیم فانی را
چراغ آسمانی بود عقل اندر سرخاکی
زیاد عُجب کُشتیم این چراغ آسمانی را
بیفشاندیم چان اما به قربانگاه خودبینی
چه حاصل بود جز ننگ و فساد این جانفشانی را
چرا بایست در هر پرتگه مرکب دوانیدن
چه فرجامی است غیر از اوفتادن بدعنانی را
بباید کاشتن در باغ جان از هر گلی، پروین
بر این گلزار راهی نیست باد مهرگانی را
(دیوان، ص 27-31)
پروین اشعار عرفانی-اخلاقی دیگر نیز دارد که به خاطر اختصار تنها به ذکر مطلع های آنان اکتفا می کنیم:
شالوده ی کاخ جهان برآبست
تا چشم بهم برزنی خرابست
(غزل)
ای خوشامستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
(قصیده)
عاقلی، دیوانه ای را داد پند
کز چه برخود می پسندی این گزند
(مثنوی)
ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت
که چند دشمنی از بهر حرص و آز کنیم
(قطعه)
یکی گوهرفروش ثروت اندوز
به دست آورد الماسی دل افروز
(مثنوی)
گه احرام، روز عید قربان
سخن می گفت با خود کعبه، زینسان
(مثنوی)
بلبلی گفت سحر با گل سرخ
کاین همه خار به گرد تو چراست
(قطعه)
جوانی چنین گفت روزی به پیری
که چون است با پیریت زندگانی
(قطعه)
شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
(قطعه)
تو چو زری، ای روان تابناک
چندباشی بسته ی زندان خاک
(مثنوی)
کاهلی در گوشه ای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
(مثنوی)
برزگری پند به فرزند داد
کای پسر این پیشه پس از من تراست
(قطعه)
شکایت کرد روزی دیده با دل
که کار من شد از جور تو مشکل
(مثنوی)
منابع تحقیق :
1- چاووش اکبری، رحیم. دیوان پروین، حکیم بانوی شاعر. تهران: ثالث، 1378.
2- حائری، سید هادی. حدیث ناگفته. تهران: حدیث، 1375.
3- دهباشی، علی. یادنامه ی پروین اعتصامی. تهران: دنیای مادر، 1370.
4- دیوان پروین اعتصامی، با مقدمه ی دکتر احمدی گیوی، تهران: قطره، 1378.
5- دیوان پروین اعتصامی، با مقدمه ی سیمین بهبهانی، با ویرایش احمد کریمی، تهران: یادگار، 1369.
6- دیوان پروین اعتصامی ، با مقدمه ی ملک الشعرای بهار، تهران: نشر ثالث، 1380.
7- دیوان پروین اعتصامی ، ناظر، تهران: سروش، 1360.
8- زن، پروین، حقیقت یا مجاز، عبدالحسین موحد، ‌تهران: رویان، 1378.
9- شریعت، محمدجواد. پروین ستاره ی آسمان ادب فارسی. تهران: مشتعل، 1366.
10- گرگانی، فضل اله. تهمت شاعری. تهران: روزنه، 1356.
11- مظفریان،‌ منوچهر. دیوان پروین اعتصامی. تهران: انتشارات علمی، 1362.
12- نمینی، حسین. جاودانه پروین اعتصامی. تهران: فرزان، 1361.

پی نوشت ها :

1- دیوان پروین اعتصامی، منوچهر مظفریان، انتشارات علمی، 1362، ص 200 دیوان (ارجاعات مقاله بر اساس این دیوان است)
2- همان، ص 317 دیوان.
3- مجله پیام نوین، سال سوم، شماره دهم، مقاله ی دکتر اسلامی ندوشن.
4- جاودانه پروین اعتصامی، حسین نمینی، ص 33.
5- پروین مسماه به رخشنده شاعره ایرانی، دخت مرحوم یوسف اعتصامی (به نقل از لغت نامه).
6- زن، پروین، حقیقت یا مجاز، عبدالحسین موحد، ص79.
7- ر ک. یادنامه پروین اعتصامی، به کوشش علی دهباشی، دنیای مادر، چاپ اول، بهار1370.
8- حکیم بانوی شعر، دکتر رحیم چاووش اکبری، ص 365.
9- رشد آموزشی ادب فارسی، سال 4، شماره 18-17، سال 1368، مقاله مسعود جوادیان با عنوان «تأملی در اشعار پروین»
10- همان منبع.
11- پروین ستاره آسمان ادب فارسی، دکتر محمد جواد شریعت.
12- دکتر ابوالقاسم رادفر، کیهان فرهنگی، به مناسبت چهل و ششمین سال درگذشت پروین اعتصامی، ص 34.
13- همان منبع.
14- نگرشی بر اشعار پروین، ناظر، سروش، تهران 1360.

منبع: پروین پژوهی

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط