هارولد جوزل لاسکی( 1893- 1950) درخانواده ای یهودی در منچستر به دنیا آمد. درجوانی از یهودیت دست کشید، زیرا اصول آن را با اندیشه های مدرن ناسازگار می دانست. درجوانی به جامعه ی فابین پیوست؛ و پس از مدتی تدریس در کانادا و امریکا، استاد علوم سیاسی در مدرسه ی اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن شد. وی از فعالیت سیاسی اتحادیه های کارگری حمایت می کرد؛ و در سال 1940 عضو هیئت اجرایی حزب کارگر شد.
اندیشه های لاسکی به سادگی قابل تبویب نیست، زیرا وی میان لیبرال- دموکارسی و سوسیال - دموکراسی درنوسان بود. کمونیست ها ، سوسیالیست ها، و محافظه کاران همگی بر او می تاختند. لاسکی خواستار دگرگونی های اساسی در ساختار اجتماعی و اقتصادی بود تا موانع موجود بر سر راه آزادی و برابری و عدالت از میان برود. درعین حال در برخی از آثار خود دولت را نیز از دشمنان اصلی آزادی انسان دانسته و از تکثر انجمن ها و نهادهایی که در کار ویژه های دولت سهیم باشند، حمایت کرده است. به همین علت وی از هواداران عمده ی نظریه ی تکثر گرایی و دولت تکثر گرایان به شمار می رود. آثار عمده ی او عبارت اند از : اقتدار در دولت مدرن(1) ؛ بنیادهای حاکمیت و مقالات دیگر(2) ؛ گرامر سیاست(3) ؛ آزادی در دولت مدرن(4) ؛ دولت در نظریه و در عمل(5) ؛ پیدایش لیبرالیسم اروپایی(6) ، حکومت پارلمانی در انگلستان(7) ؛ تأملاتی درباره ی انقلاب عصر ما(8) ؛ ایمان، عقل، تمدن(9) .
سیر اندیشه ی سیاسی لاسکی با توجه به نوسان او بین دموکراسی و سوسیالیسم به سه دوره بخش می شود:
دوره ی اول دوران اعتقاد به لیبرالیسم و تکثر گرایی و دموکراسی بود که سال های 1916 تا 1930 را در بر می گیرد. لاسکی در آثار این دوران، به ویژه اقتدار درجامعه ی نو و بنیادهای حاکمیت، از فرد گرایی افراطی و ضد دولتی، و آزادی کامل هر عقیده ای، هر چند مخرب و انقلابی، دفاع کرد؛ و بر قدرت دولتی تاخت. به نظر او صرف داشتن و بیان هیچ عقیده ای نباید باعث مجازات شود؛ و هیچ اندیشه ای فی نفسه ممنوع نیست، حتی اگر به عمل جنایی بینجامد. دراین صورت نیز عمل باعث مجازات می شود نه اندیشه.
همچنین بر خلاف نظر رایج، در وضع بحرانی آرای گوناگون باید مجال بروز بیابند، زیرا بحران دقیقاً همان وضعی است که طرح نظرهای مختلف را طلب می کند. وی بر آن بود که مسائلی از قبیل روابط اجتماعی و عشق آزاد را دیگر نمی توان بر اساس مفاهیم اخلاقی و حقوقی باقی مانده از اقوام و مذاهب شرق قدیم رد کرد، بلکه باید آن ها را از نو بر حسب معیارهای علمی عصر جدید بررسی کرد.
لاسکی در دوران دوم تفکر سیاسی خود، 1930 تا 1940 ، به نظریه های انقلابی مارکسیستی و اندیشه ی ضرورت انقلاب برای تحقیق دموکراسی راستین گرایش پیدا کرد. در آغاز این دوره کتاب آزادی در دولت مدرن ( 1930) منتشر شد. لاسکی دراین کتاب از مفهوم آزادی منفی دفاع کرد، به این معنا که باید هر گونه فشار و محدودیت خارجی را که مانع تحقق فردیت شود از میان برداشت. از این دیدگاه، بدون امنیت اقتصادی آزادی سیاسی ارزش ندارد. درهر جامعه ای که محصول کار اقتصادی مردم به گونه ای نابرابر توزیع شود، آزادی به معنای واقعی جایی ندارد. در چنین جوامعی طبقه ی حاکم عمده ی امتیازات اجتماعی را به انحصار خود در می آورد؛ و هیچ گاه حاضر نمی شود آن امتیازات را داوطلبانه رها کند. از همین رو انقلاب و خشونت ضرورت می یابد. برقراری سوسیالیسم بدون توسل به قهر ناممکن است. مهم ترین اثر این دوره از حیات فکری لاسکی کتاب دولت در نظریه و درعمل ( 1935) است که تحت تأثیر بحران رکود اقتصادی ، پیروزی جنبش های فاشیستی، و شکست حزب کارگر درانتخابات 1931 نوشته شده است. لاسکی دراین کتاب نظریه ای کاملاً مارکسیستی درباره ی ماهیت و کار ویژه های دولت می دهد؛ و بحران در سرمایه دار برای حفظ قدرت خود به هر وسیله ای از جمله جنگ متوسل می شود. جنگ جهانی اول جنگی امپریالیستی بود؛ و علت ورود امریکا بدان این بود که سرمایه داران آن کشور میزان هنگفتی وام و اعتبار به دولت های متفق داده بودند؛ و دولت امریکا مجبور بود از منافع آنان حراست کند. وی بر آن بود که فاشیسم نیز مانند جنگ وسیله ای برای حفظ سرمایه داران بوده است. وقتی توده ها بخواهند از طریق نهادهای دموکراتیک بنیاد قدرت سیاسی و اقتصادی طبقه ی حاکم را در هم بشکنند- در آن صورت طبقه ی سرمایه دار دموکراسی را ملغی می کند. از این رو فاشیسم چیزی جز مقاومت بی رحمانه ی سرمایه داران برای نجات سرمایه داری رو به احتضار نبوده است. درهمین دوران لاسکی درکتاب پیدایش لیبرالیسم اروپایی _ 1936) گذار از لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم به لیبرالیسم رادیکال قرن بیستم را به معنای زوال کامل ایدئولوژی لیبرالیسم و پیدایش ایدئولوژای کاملاً جدید دانست. به نظراو لیبرالیسم قدیم چون ایدئولوژی ضد اشرافی و نماینده ی منافع بورژوازی درحال رشد بود، نمی توانست درباره ی ضرورت دخالت دولت در اقتصاد موضع درستی اتخاذ کند.
دوران سوم تفکر سیاسی لاسکی دوره ی میانه روی پس از گرایش به مارکسیسم انقلابی بود؛ و سال های پایانی عمر او را از 1940 به بعد در برگرفت. دراین دوران، درکتاب تأملاتی درباره ی انقلاب عصر ما از وقوع انقلابی عظیم در قرن بیستم سخن می گوید که نشانه های آن را می توان در شکاف فزاینده میان نیروها و روابط تولید، شورش ملل تحت سلطه، تقاضاهای دموکراتیک تودهها برای ایجاد رفاه اجتماعی و برنامه ریزی اقتصادی، زوال مذهب و غیره یافت؛ اما به نظر او نارسایی های این دوران تنها حاصل سلطه و استثمار طبقاتی نیست. بعلاوه می توان دموکراسی را بدون از میان بردن کامل مالکیت خصوصی تحقق بخشید؛ ولی دموکراسی بدون دخالت مستقیم دولت در اقتصاد و کوشش در راه برقراری عدالت توزیعی ممکن نیست. او این مطلب را درکتاب ایمان، عقل، تمدن بسط داده است. لاسکی دراین دوران از ضرورت وقوع انقلاب بر اساس توافق سخن می گفت. به نظر او انقلاب های خشونت بار در صورت پیروزی، ناگزیر به تعلیق دموکراسی و پیدایش دیکتاتوری می انجامید؛ و در صورت شکست، موجب پیدایش دورانی از ارتجاع می شوند.
پی نوشت ها :
1. Authority in the Modrm State.
2. The Foundations of Sovereignty and Othet Essays.
3. A Grammer of Politics.
4. Liberty in the Moderm State.
5. The State in Theory and Practice.
6. The Rise of European Liberalism.
7. Parliametary Govermment in England.
8. Reflections on the Revolution of Our Time.
9. Faith, Reason, and Civilization: An Essay in Historical Analysis.