فــوکو و مساله تاریـخ

در تفکر فوکو مفهوم بسیار متفاوتی از تاریخ وجود دارد که عمدتاً متأثر از تفکر نیچه است، مفهومی که عمیقاً با نظریه پیشرفت در تاریخ مغایرت دارد. به طور کلی در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوکو چندین نکته اساسی وجود دارد که
چهارشنبه، 6 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فــوکو و مساله تاریـخ
فــوکو و مساله تاریـخ

 





 
فــوکو و مساله تاریـخ
پژوهشگر:داوود شاهی
در تفکر فوکو مفهوم بسیار متفاوتی از تاریخ وجود دارد که عمدتاً متأثر از تفکر نیچه است، مفهومی که عمیقاً با نظریه پیشرفت در تاریخ مغایرت دارد. به طور کلی در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوکو چندین نکته اساسی وجود دارد که با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد.
مراحل مختلف سیر اندیشه فوکو
میشل فوکو، استاد کرسی «تاریخ نظام های اندیشه» در بالاترین مؤسسه آموزشی عالی فرانسه، یعنی «کلژدوفرانس» در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در شهر پواتیه فرانسه به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۹۴۵م به دبیرستان هانری چهارم در پاریس فرستاده شد. در سال ۱۹۶۴م بعد از موفقیت در آزمون ورودی، وارد «اکول نورمال سوپریور» در پاریس شد. او در سال ۱۹۴۸م لیسانس خود را در رشته فلسفه از همان جا دریافت کرد. در این دوران با حضور در کلاس های ژان هیپولیت، هگل شناس فرانسوی و مترجِم پدیدارشناسی روح، با آرای هگل آشنا شد. از استادان دیگر او می توان از موریس مرلوپونتی و لویی آلتوسر، مارکسیست معروف نام برد. در همین دوران بود که فوکو به مطالعه آثار سارتر و فردینان دوسوسور، زبان شناس معروف سوئیسی همت گماشت. اما از آن جا که مباحث فلسفی به زودی جاذبه خود را برای فوکو از دست داد، او به تحصیل در رشته روان شناسی روی آورد و در سال ۱۹۵۰م لیسانس روان شناسی خود را از اکول نورمال سوپریور دریافت کرد.
فوکو پس از دریافت دومین لیسانس خود، مطالعاتش را با علاقه فراوان در حوزه های مختلف مربوط به مسائل روانی، نظیر روان شناسی، روان پزشکی و روان کاوی دنبال کرد و در سال ۱۹۲۵م دیپلم «آسیب شناسی» خود را از انیستیتوی روان شناسی پاریس دریافت کرد. هدف فوکو از روی آوردن به روان شناسی و آسیب شناسی، پاسخ دادن به معضلات روانی جامعه فرانسه بود. او فلسفه رسمی را پاسخ گوی دردهای جامعه نمی دانست. در همین دوران به تشویق یکی از دوستان پدر خود، ژاکلین وردو که مسئولیت بیمارستان روانی «سنت آن» را به عهده داشت، به کار پاره وقت در آن جا مشغول شد. فوکو به درخواست ژاکلین که مشغول ترجمه کتاب رؤیا و اگزیستانس، نوشته روان شناس سوئیسی اتوبینسونگر بود، به همکاری در ترجمه این اثر مشغول شد. می توان گفت که اولین مرحله فکری فوکو از همین جا آغاز می شود.
بینسونگر که از دوستان نزدیک هایدگر، یونگ، فروید و یاسپرس به شمار می آمد، در دیدگاه های خود نوعی تحلیل پدیدار شناسانه، موسوم به «تحلیل وجودی» را در خصوص مسائل روانی مطرح ساخته بود. این همکاری بعدها در سیر اندیشه فوکو تأثیر عمیقی بر جای گذاشت. ترجمه این کتاب در سال ۱۹۵۴م منتشر شد. فوکو در مقدمه ای که طولانی تر از خود کتاب بود، به شیوه ای متأثر از هایدگر به تبیین رؤیا پرداخت. فوکو مطالعه در زمینه روان شناسی را با نوشتن مقدمه ای بر کتابی مربوط به تاریخ روان شناسی از سال ۱۸۵۰ ـ ۱۹۵۰م و نیز تألیف رساله بیماری های روانی و شخصیت که در سال ۱۹۵۳م منتشر شد، ادامه داد. وی این رساله را که تفسیری ساختارگرایانه از مارکسیسم در آن ارائه کرده بود، به توصیه آلتوسر، مارکسیست معروف نوشت. فوکو به علت همین تأثیرات، در سال ۱۹۵۰م به توصیه التوسر به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. این همکاری تا سال ۱۹۵۵م ادامه یافت، اما بعد از مدتی به محدودیت حزب کمونیست فرانسه و فلسفه دانشگاهی واقف شد و خط سیر فکری خود را تغییر داد و از این حزب کناره گیری کرد.
گرایش های مارکسیستی و علاقه فوکو به کاوش های روانی از ره گذر بررسی زبان شناسانه از یک سو، و شکست پدیدارشناسی اصالت وجودی سارتر و مرلوپونتی پس از دهه ۱۹۵۰م از سوی دیگر، او را به سوی تحلیل های خاص ژاک لاکان در زمینه روان کاوی کشاند. مطالعات نظری فوکو در زمینه روان شناسی و تجربه شخصی او در بیمارستان روانی «سنت آن» ابتدا به عنوان یک بیمار، و بعداً به عنوان یک کارآموز، او را به این فکر انداخت که پژوهش گسترده تری درباره تاریخچه بیماری روانی انجام دهد. در اوایل سال ۱۹۵۵م او به عنوان مدرّس زبان فرانسه، به دانشگاه «اپسالا» در سوئد اعزام شد و در همان جا تصمیم گرفت که رساله دکترای خود را در زمینه تاریخ دیوانگی، از آن دانشگاه دریافت کند. دوستان دانشگاهی فوکو به او هشدار دادند که شیوه دانشگاه های سوئد بیشتر با مذاق فلسفه های تحلیلی سازگار است و این گونه رساله ها را نمی پسندند. فوکو از استاد خود ژان هیپولیت درخواست می کند تا مسئولیت نظارت بر رساله اش را به عهده بگیرد. ژان هیپولیت پس از مطالعه رساله فوکو به او توصیه می کند که چون رساله اش عمدتاً بحث تاریخی است و نه تحلیل فلسفی، مسئولیت راهنمای این رساله را به ژرژکانگیهم، استاد تاریخ علوم زیستی در اکول نورمال واگذار کند. کانگیهم در این زمینه توصیه هایی به فوکو می کند، اما او نمی پذیرد و رساله به همان صورت اولیه در سال ۱۹۶۱م به عنوان جنون و بی خردی: تاریخ جنون در عصر کلاسیک منتشر می شود.
دومین مرحله سیر تطور اندیشه فوکو که می توان آن را دوره دیرینه شناسی آرا و اندیشه ها نامید، از سال ۱۹۶۳م و با انتشار کتاب زایس درمانگاه: دیرینه شناسی ادراک پزشکی آغاز شد. اتخاذ رهیافت ساختارگرایانه و کنار زدن رهیافت هرمنوتیکی، وجه ممیز این کتاب از تألیف قبلی فوکو یعنی، تاریخ دیوانگی است.
فوکو در سال ۱۹۶۶م کتاب عظیم و پر مخاطب خود، یعنی نظم اشیاء: دیرینه شناسی علوم انسانی را منتشر کرد که با استقبال عظیمی روبه رو شد. فوکو از یک سو، بر ایده وجود گسست های معرفتی در تاریخ تفکر ـ که در دو اثر قبلی مورد اشاره قرار داده بود ـ با وضوح و صراحت بیشتری تأکید و تاریخ اندیشه را به سه دوره معرفتی رنسانس، کلاسیک و مدرن تقسیم کرد. در این مرحله، مفهوم «دیرینه شناسی» نقش محوری در اندیشه او ایفا می کند.
طرح بعدی فوکو که پایان مرحله دوم تحول تفکری اوست در کتاب دیرینه شناسی در سال ۱۹۶۹م منتشر شد. در سال ۱۹۶۸م ژان هیپولیت درگذشت. فوکو پس از یک رقابت سخت با پل ریکور و ایوان بلاوال در سال ۱۹۷۰م برای تصدی کرسی استادی در کلژدوفرانس به استادی این مؤسسه تحقیقاتی برگزیده شد. سخنرانی فوکو در مراسم تصدی مسئولیت جدید، تحت عنوان «نظم گفتار» نشانه شروع یک دوره تازه در تفکر اوست.
فوکو در سال ۱۹۷۱م جستار نیچه، تبارشناسی، تاریخ را به پاس داشتِ ژان هیپولیت منتشر کرد. مفهوم کلیدی «تبارشناسی» در این دوره، نقش محوری را در تفکر او ایفا می کند. در همین سال او با پیوستن به G.I.P (گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها)۲ و درگیر شدن در پاره ای فعالیت های سیاسی، به مطالعات گسترده ای درباره قدرت و جامعه انضباطی روی آورد. در سال ۱۹۷۳م کتابی تحت عنوان من، پیررییور، مادر، خواهر و برادرم را سلاخی کرده ام را که پژوهشی در یک پرونده جنایی در سده نوزده بود با همکاری دانشجویانش در دانشگاه فرانسه به چاپ رساند.
فوکو در سال ۱۹۶۸م کتاب این چپق نیست را منتشر کرد که درباره تابلوهای نقاشی رنه مگریت، سور رئالیست بلژیکی است. اما فوکو پروژه بررسی علوم انسانی و کاوش در خصوص رابطه قدرت و معرفت را در کتاب مهم خود، تحت عنوان مراقبت و مجازات: تولد زندان در سال ۱۹۷۵م منتشر کرد.
وی در دهه ۱۹۸۰م آخرین مرحله فکری خود را آغاز کرد. در این مرحله، تحقیقات تاریخی گسترده ای را در حوزه جنسیت و نسبت آن با اخلاق آغاز کرد. اولین جلد تاریخ جنسیت را تحت عنوان اراده دانش در سال ۱۹۶۷م منتشر کرد. این کتاب، آغازگر روش تازه فوکو در تحلیل اخلاق، مسئله سوژه و رابطه با نفس بود. او در فاصله نسبتاً طولانی تا انتشار مجلدات بعدی تاریخ جنسیت، به کشورهای مختلفی سفر کرد و در سخنرانی ها و مصاحبه های گوناگونی شرکت نمود که مهم ترین آن ها درباره «تبارشناسی اخلاق» بود. هم چنین او در این زمان، مقالات متعددی منتشر کرد که بحث انگیزترین آن ها «روشنگری چیست کانت؟» می باشد. مجلدات دوم و سوم تاریخ جنسیت تحت عنوان کاربرد لذت و مراقبت از خویش اندکی پیش از مرگ فوکو در سال ۱۹۴۸م منتشر شد. فوکو در ۳ ژوئن ۱۹۸۴ بر اثر بیماری ایدز درگذشت.
پژوهش های میان رشته ای فوکو
اگر اعتقاد داشته باشیم که حیات ذهن، همواره مستلزم دیدگاه های نقادانه، مجادله و بحث و گفتوگو است باید بپذیریم که اندیشه های فوکو نیز مانند سایر متفکران و فیلسوفان، همواره در حال پیشرفت، تکامل و دگرگونی بوده است. همان طوری که بسیاری از شارحان اندیشه فوکو هم اشاره کرده اند، اندیشه های او را به راحتی نمی توان در یکی از حوزه های پژوهشی مرسوم و جاری قرار داد، زیرا نگرش او در حوزه های گوناگونی چون جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه، تاریخ، علوم سیاسی و. ... قابل مطالعه است. به طور کلی فوکو از افقهای خاصی به کلیه شاخه های علوم اجتماعی می نگرد و مدعی است که نباید خود را درون یکی از اندیشه های علمی محبوس کرد.به هر تقدیر، در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوکو چندین نکته اساسی وجود دارد که با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد.
یکی از آن ارجاعات فراوان فوکو به کانت، هگل، هایدگر، نیچه، بلانشو و ... و انبوه نقل قول هایی است که از مورخان، زیست شناسان، روان پزشکان و... آورده تا حدودی آثار او را متمایز و بحث برانگیز جلوه داده است. مثلاً فوکو در مقدمه کتاب تاریخ دیوانگی هدف خود را از نوشتن این کتاب این گونه اعلام می کند:
ما باید تلاش کنیم تا در تاریخ به آن نقطه صفر در سیر جنون دست یابیم; یعنی زمانی که برداشت انسان از جنون یک دست و نامتمایز بود، زمانی که مرزبندی میان عقل و جنون هنوز خود مرزبندی نشده بود.۳
فوکو در کتاب نظم اشیاء که آن را در سال ۱۹۶۶م منتشر کرد، رسیدن به نقطه صفر را غیر عملی دانسته و به جای آن، پروژه دیرینه شناسی علوم انسانی وتحلیل رابطه میان معرفت و قدرت را پیشنهاد می کند. در دهه ۱۹۸۰م فوکو یکبار دیگر هدف خود را تغییر داد و هدف نهایی و طرح کلی خود را این گونه اعلام کرد:
قبل از هر چیز دیگرمایلم بگویم که هدف کارهای من در خلال بیست سال گذشته چه بوده است; هدف من پرداختن به تاریخی از شیوه های گوناگونی بوده است که به موجب آن ها انسان ها در فرهنگ ما به سوژه هایی تبدیل شده اند.۴
بنابراین، روش تحلیل فوکو، هم پایه تغییر در اهداف مورد نظر او دست خوش تغییر و تحول شده است. مثلاً فوکو در اولین اثر خود که مقدمه ای طولانی بر کتاب بینسونگر، روان شناس سوئیسی است، از شیوه تحلیل هرمنوتیک استفاده می کند و همین شیوه را تا حدودی در تاریخ دیوانگی دنبال می کند.
فوکو از سال ۱۹۶۳م به بعد به شیوه ساختارگرایان روی آورد و چند کتاب مهم خود، یعنی زایش درمانگاه، نظم اشیاء و دیرینه شناسی دانش را بر اساس همین شیوه به رشته تحریر درآورد، اگرچه هرگز عنوان ساختار گرایی را بر خود و آثارش نپذیرفت. او از دهه ۱۹۷۰م به بعد روش تبارشناسی را از نیچه گرفت و جلد دوم و سوم تاریخ جنسیت را بر اساس همین شیوه به نگارش در می آورد.
نکته دیگر این که بسیاری از شارحان اندیشه فوکو بر این عقیده اند که اندیشه های فوکو را نمی توان به حوزه پژوهشی خاصی محدود کرد. دکتر ضیمران بر ویژگی «میان رشته ای بودن» مطالعات فوکو تأکید می کند; بدین معنا که فوکو در پژوهش های تحلیلی ـ تاریخی خود، روان شناسی فلسفه، حقوق، سیاست و جامعه شناسی را به کار گرفته تا پیوند میان دانش، حقیقت، قدرت و ذهنیت را آشکار کند. بر همین اساس در تعبیرهای گوناگون، او را «فرزند ناخلف ساختارگرایی»، «دیرینه شناسی غرب»، «پوچ انگاری» و «ویران گر علوم اجتماعی» خوانده اند، زیرا درباره مفاهیمی چون حقیقت، قدرت، دانش و... در قالب های جدید تأمل می کند و آن ها را در روند تاریخی و وضعیت ساختاری، و در معنایی جدید، جدای از معنای متعارف، نقد و بررسی می کند. به طور کلی از افقهای خاصی به کلیه شاخه های علوم اجتماعی می نگرد و مدعی است که نباید خود را درون یکی از این حوزه ها محبوس کرد.
فوکو به لحاظ فکری و نگرش، هرگز خود را در چارچوب مرام یا دکترین خاصی محدود نساخت و همواره در حال تغییر، اصلاح و تکامل مواضع فکری خود بود. به لحاظ موضوعی نیز هیچ گاه خود را به یک مسئله محدود نکرد.۵ در آثار وی تنوع گسترده ای به چشم می خورد، از فلسفه شناخت در اشکال نظری و عملی آن گرفته تا فلسفه، تاریخ، ادبیات، نقد ادبی، روان کاوی، فمینیسم، سیاست، مدرنیسم و پست مدرنیسم، تا شرح دقیق و مفصل درباره تقریباً همه چیز، ازجمله سیستم تأمین اجتماعی در فرانسه، نظام حقوق کیفری و سیستم زندان ها، و ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی ایران که از آن به عنوان تجلی اراده جمعی ایرانیان یاد کرده است و به ستایش آن می نشیند و ایران را روح دنیای فاقد روح می داند که با خلق و ارائه گفتمانی جدید و در نوع خود بی سابقه از رادیکالیسم نظری سیاسی ـ عرفانی تشیع از دل مفاهیم و آموزه های مذهبی که طی قرون در لایه های غبار خرافه، جهل و ارتجاع به فراموشی سپرده شده بود، نوعی الهیات آزادی بخش را نوید می دهد.۶
کتابنامه
۱. تاپشمن، جنی و گراهام وایت، فلسفه اروپایی در عصر نو، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹.
۲. حقیقی، مانی، سرگشتگی نشانه ها، نمونه هایی از نقد پسامدرن، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۴.
۳. دریفوس، هیوبرت و پل رابینو، میشل فوکو، فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشریه، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷.
۴. ضیمران، محمد، دانش و قدرت، تهران، نشر هرمس، ۱۳۷۸.
۵. کوزنزی هوی، دیوید، فوکو در بوته نقد، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۰.
۶. فوکو، میشل، تاریخ جنون، ترجمه فاطمه ولیانی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۲.
۷. ماتیوز، اریک، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ترجمه محسن حکیمی، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۷۸.
۸. نوذری، حسینعلی، فلسفه تاریخ روش شناسی و تاریخ نگاری، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۹.
۹. Kirtzman, Lawrence, D. "Michel Foucault, politics, philosophi, culture", NewYork, ۱۹۸۸.
۱۰. Foucault, Michel "The order of things": An Archeology of human scine, NewYork, ۱۹۷۳.
۱۱. Trigo, Bengino, "Foucault and latin America", Rutledge, NewYork, London, ۲۰۰۱.
۱۲. Htpp:// iris۲۲.it.jyu. Fi/iris۲۲/pub/finken Sisses-Foucault. Pdf.
۱۳. حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیته، نیچه، فوکو، لیوتار، دریدا، تهران، نشر آگاه، ۱۳۸۱.
۱۴. فوکو، میشل، نیچه، فروید، مارکس، ترجمه افشین جهاندیده، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۱.
۱۵. فوکو، میشل، نظم گفتار، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر آگاه، ۱۳۸۰.
۱۶. ساراپ، مادن، راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ترجمه محمد رضا تاجیک، تهران، نشر نی، ۱۳۸۲.
۱. کارشناسی ارشد تاریخ.
۲. "Groupd information surles prisons" گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها در روز هشتم فوریه ۱۹۷۱، دو هفته بعد از اعتصاب غذای گروهی از فرانسویان در اعتراض به وضعیت بعضی از دوستان خود در زندان صورت گرفت. فوکو به همراه برخی دوستان خود به تشکیل گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها اقدام می کنند. هدف اصلی این گروه علاوه بر جمع آوری اطلاعات درباره وضعیت اسف انگیز زندان ها، ایجاد نوعی ماشین جنگی و اسلحه فرهنگی نو در قبال سیاست های دولت در قبال زندانیان اعلام شد.
۳. فوکو، تاریخ جنون، ص ۱.
۴. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو فرانسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک، ص ۳۴۳.
۵. نوذری، فلسفه تاریخ روش شناسی و تاریخنگاری، ص ۴۴۸ ـ ۴۴۹.
۶. نوذری، همان، ص ۴۴۹.
۷. مادن ساراپ، راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ص ۸۵.
۸. نوذری، همان، ص ۴۴۹.
۹. همان، ص ۴۵۰.
۱۰و۱۱. همان.
۱۲. نوذری، همان، ص ۴۵۰.
۱۳. محمد ضیمران، دانش و قدرت، ص ۳۸.
۱۴. همان، ص ۸۱ ـ ۸۲.
۱۵. همان، ص ۸۴.
۱۶. نوذری، همان، ص ۴۵۷.
۱۷. در قرن ۱۷ میلادی مسایل فلسفی با مسایل مربوط به زبان در هم آمیخت و سبب پیدایی دستورهایی (گرامر) به نام دستور عمومی شد. مشهورترین این نوع دستورها دستور عمومی و عقلانی، معروف به دستور پورت رویال است که در سال ۱۶۶۰م منتشر شد.
۱۸و۱۹. ژرژ کویه (۱۷۶۹ ـ ۱۸۳۲م) طبیعی دان فرانسوی، بنیان گذار علم تشریح تطبیقی.
۲۰. لئوپُلدفن رانکه(۱۷۹۵ ـ ۱۸۶۶ م leopoldvonranke) مورخ آلمانی، بنیان گذار مکتب جدید تاریخی که شدت وی بیشتر به دلیل نگارش آثا تاریخی بر اساس مطلب و موضوعات اصلی، منابع مادی و عینی است تا تکیه بر افسانه ها، حکایات و روایات سینه به سینه و سنت ها.
۲۱. نوذری، همان، ص ۴۵۸.
۲۲و۲۳و۲۴. همان، ص ۴۵۸ ـ ۴۵۹.
۲۵و۲۶. دیوید کوزنزی هوی، فوکو در بوته نقد، ص ۶۱.
۲۷. جنی تاپشمن و گراهام وایت، فلسفه اروپایی در عصر نو، ص ۳۲۵.
۲۸. همان، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷.
۲۹. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان، ص ۲۰.
۳۰. دیوید کوزنزی هوی، همان، ص ۷۱.
۳۱. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان، ص ۱۹.
۳۲. مانی حقیقی، سرگشتگی نشانه ها، نمونه هایی از نقد پسامدرن، ص ۳۱۹.
۳۳. میشل فوکو، نیچه، فروید، مارکس، ص ۲۳.
۳۴. همان، ص ۲۴.
۳۵. اریک ماتیوز، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ص ۱۲۵.
۳۶. میشل فوکو، نظم گفتار، ص ۵۲ ـ ۵۵.
۳۷. اریک ماتیوز، همان، ص ۲۱۹.
۳۸. شاهرخ حقیقی، گذار از مدرنیته؟ نیچه، فوکو، لیوتار، دریدا، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.
۳۹. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان.
منبع:فصلنامه «تاریخ درآینه پژوهش»، سال سوم، شماره دوم، تابستان ۸۵
منبع:آفتاب
http://www.aftabir.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.