فیلسوف قدرت و جنون

به گفته نیچه، نکته مهم آن است که اندیشمندان همواره گویی تیرهایی را در هوا رها می کنند، و اندیشمندانی دیگر آن ها را برگرفته و در جهت دیگر پرتاب شان می کنند. و این همان چیزی است که درباره فوکو مصداق دارد.
پنجشنبه، 2 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فیلسوف قدرت و جنون
فیلسوف قدرت و جنون

نویسنده: استیفن کتز
مترجم: فرهنگ ارشاد



 

نگاهی به زندگی و آموزه های میشل فوکو
به گفته نیچه، نکته مهم آن است که اندیشمندان همواره گویی تیرهایی را در هوا رها می کنند، و اندیشمندانی دیگر آن ها را برگرفته و در جهت دیگر پرتاب شان می کنند. و این همان چیزی است که درباره فوکو مصداق دارد.
(ژیل دلوز)

زندگی نامه و زمینه نظری

میشل فوکو در 15 اکتبر 1926 در پواتیه در فرانسه زاده شد و در 25 ژوئن 1984 در اثر عوارض ناشی از بیماری ایدز درگذشت. او را یکی از مهم ترین اندیشمندان عامه گرای(1) سده بیستم می دانند. هرچند تصویر مرتاض وار و سرِ تراشیده او نماد نظریه پسانوگرایی شده است، اما مناسب تر آن است که فوکو را با توجه به سیر فکری خیال پردازانه اش در فراسوی محدوده حقایق موجود و شک گرایی فروخفته زمانه ما و با توجه به کوشش های متمایز او در چهار وادی فکری، بازشناخت. نخست این که او اعمال مادی و مناسبات قدرتی را به بحث می کشد که زمینه ساز رشد مطالعات ادبی، فلسفه، تاریخ و سیاست در غرب است. دوم، آثار او مطالعه در زمینه های حرفه ای از قبیل برنامه ریزی شهری، پزشکی، جرم شناسی، سلامت روانی، آموزش، بررسی های مدیریتی، معماری، سیاست گذاریِ عمومی، و مددکاری اجتماعی را نوسازی کرده است(برای نمونه مراجعه کنید به: Garland, 1977; Mckinlay and Starkey, 1998; Chambonet al., 1999). سوم، فوکو مبانی عمده سنت های انتقادی از قبیل ساختارگرایی، مارکسیسم، و انسان گرایی را به چالش کشیده، و زمینه نقد اساسی محدودیت های آن ها را فراهم کرده است. و چهارم این که فوکو، روشنفکری عمومی بود که فرهنگ مسلط را از طریق گرایش های سیاسی، سخنرانی ها، مصاحبه ها، و فعایت همجنس بازی اش زیرپا نهاد.
این دستاوردهای چهارگانه برای آن هایی که می خوا هند سرگذشت کاری فوکو را ترسیم کنند، ایجاد چالش کرده است، چنان که این امر را دیوید میسی در کتاب زندگی های میشل فوکو(1993)، و در توصیف تردستی های خلاق فوکو به صورت شخصیت های فکری، سیاسی، و عمومی گوناگون از خودش، به خوبی بازنموده است. علاوه بر این ها، مشکل کار در اینجاست که نوشته های تحسین آمیز فوکو، نمایانگر الگوی فکری یا جهت گیری سیاسی واحدی نیست، و هیچ یک از آثار او به تنهایی، شخصیت علمی او را معرفی نمی کند. جیمز میلر که او هم زندگی نامه فوکو را انتشار داده می نویسد: «فوکو هیچ نقد اجمالی از جامعه یا بحثی درباره نظام اخلاقیات، نظریه ای جامع درباره قدرت، و یا حتی(برخلاف برداشت های کنونی) روش عمومی و سودمند تاریخی به یادگار نگذاشت. به این ترتیب، آثار او واقعاً چه ارزشی دارد؟ برای ما چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ چگونه باید از آن ها استفاده برد؟» (1993:19).
فوکو پرورش یافته خانواده طبقه متوسطی بود، و از همان مطالعات اولیه دانشگاهی اش اشتیاق خود را به نگرش علمی بین رشته ای نشان داد. او تحصیلات خود را در دانشسرای عالی پاریس که از اعتبار بالایی برخوردار است به پایان رساند و در سال 1948 لیسانس فلسفه و در 1949 لیسانس روان شناسی گرفت. فضای داغ فکری دانشسرا، نمودی از گرایش های پس از جنگ نسبت به آرمان های مارکسیستی، زبان شناس ساختاری، و پدیدارشناسی هگلی در فرانسه بود، و در این شرایط بود که فوکو با متفکرین تأثیرگذاری چون ژرژ کانگییم صاحب نظر در تاریخ علم، و لویی آلتوسر نظریه پرداز مارکسیستی، آشنا شد. او در سال 1951 در آزمون اگرژه [صلاحیت تدریس] فلسفه پذیرفته شد(امتحان مشکلی که دربار اول مردود شد)، و در سال 1952 گواهینامه ممتاز در آسیب شناسی روانی را به دست آورد. از سال 1952 تا 1955 در بخش فلسفه دانشگاه لیل- شهری در شمال فرانسه- به تدریس روان شناسی پرداخت: در همین زمان، هم به عنوان یک محقق و انترن [پزشک کارآموز] غیررسمی در بیمارستان سن- آن فعالیت می کرد(Miller, 1993:63) و تجارب ارزشمند بالینی به دست آورد، که بعداً در کتاب های او در روان شناسی، پزشکی، و تیمارستان مبنای بحث عمده ای شد. فوکو نخستین کتاب خود را با عنوان بیماری روانی و شخصیت در سال 1954 نوشت. (کتاب در سال 1962 مورد تجدیدنظر قرار گرفت و با عنوان بیماری روانی و روان شناسی منتشر شد و به وسیله آنی شریدان به انگلیسی ترجمه و در سال 1976 منتشر شد. متن تجدیدنظر شده مزبور که پیش درآمد دیوانگی و تمدن به شمار می آمد، در عین حال تحت تأثیر تفکر حاکم بر این کتاب هم بود، ولی در معرفی آثار فوکو نادیده گرفته شده است.) سپس پنج سال به تدریس و مأموریت دپلماسی فرهنگی مشغول بود که در شهرهای اوپسالا، ورشو، وهامبورگ گذشت. این موقعیت، فرصت های فکری ارزشمندی را در اختیار او قرار داد. با استفاده از کتابخانه دانشگاه اوپسالا، به منابعی دسترسی یافت که توانست دیوانگی و تمدن: تاریخ دیوانگی در عصر خرد را بنویسد و کار در ورشو و هامبورگ به او کمک کرد تا بتواند این متن را در سال 1960 به پایان برساند. این کتاب را در آن سال به عنوان رساله دکتری در پاریس ارائه داد که از سوی ژرژ کانگییم پذیرفته شد، و از او ستایش به عمل آمد(1995). از سال 1960 تا 1966 فوکو به طور مرتب از پاریس به دانشگاه کلرمون- فرن(2) می رفت، و در همان دوران بود که تاریخ دیوا نگی از سوی محافل علمی مورد استقبال زیاد قرار گرفت. این کتاب دربرگیرنده همه نشانه هایی بود که بعداً به عنوان سبک درخشان فوکو، روش شناسی خلاق، و دانش خستگی ناپذیر فوکو شناخته شد، و در آن اندیشه های نوینی را برای تحلیل موضوعی به کار گرفت که در بین نظریه پردازان اجتماعی مهجور بود.
دیوانگی و تمدن بحث روشنی درباره معالجه دیوانگی در قرن های هیجدهم و نوزدهم و دوران توسعه تیمارستان و علوم روانی می باشد. همچنین این کتاب نقدی بر سنت های لیبرالی و فلسفه های خردگرایی عصر روشنگری است، و به این ترتیب راه را برای طرح گسترده تر آشکار سازیِ آن ابزارهای هستی شناختی فراهم می کند که به وسیله آن حقیقت، دانش، و قدرت درهم پیچیده شده اند. دومین جریان استقبال بین المللی از آثار فوکو، پس از انتشار دیوانگی و تمدن با ترجمه انگلیسی آن در سال 1965 تحقق یافت. ستایش از این کتاب با نقد آن همراه بود، و طی آن فوکو به جبرگرایی گفتمانی، تاریخ پژوهی سست، و ناتوانی در پذیرش روش های واقعاً مؤثر علم درمانی نوین متهم شد. انتقاد از آثار فوکو در طول زندگی کاری اش باز هم پیش می آمد، ولی این دور اولیه نقد، مربوط به ترجمه ناکامل متن اصلی [به انگلیسی] در سال 1965 و حذف بخش های مهمی از کتاب و منابع مربوط به آن بود(ن.ک: Gordon, 1990; Still and velody, 1992). با وجود نقدهای مزبور، کتاب دیوانگی و تمدن همچنان تأثیرگذار باقی ماند. در شرایط داخلی فرانسه در اواخر دهه 1960، این کتاب ها با جنبش های سال 1968 گره خورد، در حالی که خارج از فرانسه با جنبش شدیداً سیاسی شده «ضد روان پزشکی» عجین شد که پیکان حمله این جنبش در دست توامس ساز(3)، رونالد لین، ایوان ایلیچ، و دیوید کوپر بود. چنان که رابرت کَسِل می گوید، نخستین اثر عمده فوکو اهمیت دوگانه ای داشت: در اوایل دهه 1960 دستاوردی عمده برای «شناخت شناسی علوم انسانی»(4) شمرده شد(Castel, 1990:27) و در اواخر دهه 1960 به صورت ابزاری تحلیلی برای «فعالیت گرایی سیاسی و احساس عمومیت یافته ضد سرکوب درآمد» (Castel, 1990:29).
دومین اثر عمده فوکو، تولد درمانگاه: دیرینه شناسی درک پزشکی(1963) است که دو جنبه توسعه در کار فوو را نشان می دهد. یکی بیانگر تجارب او در زمینه ساختارگرایی و نشانه شناسی است(هرچند به آن وفادار نمی ماند)، که با توجه به نظام های زبان شناسی دلالت و گفتمان های چند بعدی ادراک صورت گرفته است. در این باره، فوکو راه و روال فکری ای را دنبال می کند که با اندیشمندان هم وطن او، کلود لوی- اشتراوس، رولان بارت، ژاک لاکان، و لویی آلتوسر هم سوی است. دوم، کتاب تولد درمانگاه، «دیرینه شناسی» را به مثابه روش شناسی تاریخی جدیدی پایه ریزی کرد. فوکو با تأثیرپذیری از اندیشه های گاستن باشلار و ژرژ کانگییم درباره گسیختگی تاریخی و نقد اندیشه پیشرفت گرایی و حال نگری در تاریخ علم(ن.ک: Gotting, 1989)، «دیرینه شناسی» را آن چنان که در تولد درمانگاه به کار گرفته، به مثابه راهی برای مرئی کردن لایه های گفتمانی می داند که در صورت بندی های جدید اقتدار پزشکی تجسّم یافته است. کتاب مزبور به ظاهر درباره تحول در عمل های پزشکی در فرانسه قرن هیجدهم تا اوایل قرن نوزدهم است. فوکو در زیر این پوشش رسمی، لایه های درونِ پزشکی نوین را که مؤلّفه های نو- زبان شناختی، فنی، شناخت شناسی، و عناصر سیاسی زندگی انسان هستند، آشکار می کند.
فوکو رهیافت دیرینه شناختی خود را در دو کتاب بعدی اش گسترش داده است، یکی: نظم امور: دیرینه شناسی علوم انسانی(1966) و دیگری دیرینه شناسی دانش(1969). (در همین دوره، فوکو تعدادی کتاب و مقاله هایی در زمینه هنر، ادبیات و فلسفه نوشت، چنان که مرگ لابیرنت: دنیای ریمون روسل([1964] 1986)، و نوشته هایی درباره آثار ژرژ باتای، موریس بلانشو و رنه مارگریت از این جمله اند. از آن جا که فوکو پس از دهه 1960 دوباره به این قلمروها نپرداخت، این آثار در مطالعات ادبی تأثیر چندانی از خود باقی نگذاشتند و به منزله کارهای اصلی او دیده نشده اند. برای آگاهی بیشتر درباره برخی از این نوشته ها به فوکو 1998 مراجعه کنید). فوکو در دیرینه شناسی دانش، روش شناسی دیرینه شناسی خود را دقیق تر کرده و اصول عمده که زمینه ساز صورت بندی های گفتمانی در علوم انسانی هستند و او در پی فهم آن ها بود تلخیص نموده است. اما دیرینه شناسی دانش برای بسیاری از اهل مطالعه و در مقایسه با کتاب نظم امور، ناشناخته ماند، در صورتی که نظم امور در میان عامه مردم و همچنین اهل علم، بیشترین فروش را داشت. در این کتاب، فوکو گسیختگی های موجود در علوم انسانی از ظهور آن ها در رنسانس عامه مردم و همچنین توسعه زمینه های اصلی این علوم- اقتصاد، زیست شناسی، و زبان شناسی- در طول قرن نوزدهم را دنبال می کند. تفسیر مجادله آمیز کتاب در مورد «مرگِ» هیأت «انسان» در تفکر امروز، واکنش انتقادی افرادی مانند ژان پل سارتر(1971) را در پی داشته که حاکی از رشد مخالفت های انسان گرایانه و مارکسیستی در برابر اندیشه فوکو است. با این وجود، فوکو در این دوران حساس 1966 تا 1968 در تونس مشغول آموزش بود. او پس از بازگشت به پاریس، از تصویر عامه گرای خود به عنوان یک ساختارگرا دست کشید. فوکو در پیشگفتار متن انگلیسی نظم امور(1971:xiv ) می نویسد: «در فرانسه بعضی مفسران نیمه آگاه اصرار دارند مرا یک ساختارگرا بدانند.» من نمی دانم چگونه می توانم به ذهن کوچک آن ها وارد کنم که من هیچ کدام از روش ها و مفاهیم یا واژه های عمده ای را که شاخص تحلیل ساختاری باشند، به کار نبرده ام.»
فوکو، با انتصاب در دانشگاه نوین تجربی ونسان، در مقام استاد فلسفه مسیر فکری متفاوتی با آن چه در دهه 1970 داشت، در پیش گرفت. گرچه منش رادیکال او با محیط بین رشته ای ونسان همخوانی داشت، به زودی برای ادامه کار در کالژ دو فرانس، که اعتبار بالایی دارد برگزیده شد و کرسی جدیدی در تاریخ نظام های فکری به او محول شد. او این مقام را تا پایان عمر حفظ کرد. کالژ دو فرانس استادانِ دارای کسی را ملزم می کرد که دوره های درسی خود را هر ساله مناسب با موضوع بحث، بازنگری و بازپروری کنند. خلاصه درس های فوکو، شرح های قابل توجهی از نوآوری های جسورانه او در قلمرو مباحثی است که تصویرگر نیمه دوم دوران کاری اوست و عبارتند از: جرم شناسی، رفتار جنسی، حکومت، و اخلاقیات (ن.ک: Foucault, 1997).
بین سال های 1969 تا 1975 فوکو با گروه های سیاسی از قبیل گروه اطلاعات زندان آشنا شد، و با آن ها ارتباط برقرار کرد و سپس سفری به لهستان و ایران داشت تا درباره سرکوب و انقلاب بنویسد. در این سال ها فوکو مقاله هایی نوشت، مصاحبه هایی انجام داد، و متونی از قبیل یادداشت های قاتل قرن نوزدهم پیر ریویه(5) را ویراستاری کرد. هرچند او در این دوران کتاب عمده ای ننوشت، اما در اندیشه تدوین روش شناسی نوینی بود که تحت تأثیر فردریش نیچه قرار داشت، به ویژه اثر معروف او: تبارشناسی اخلاق. فوکو در مقاله ای با عنوان «نیچه، تبارشناسی، تاریخ» ([1971] 1977c)، نقاط قوت آن چه را که روش تبارشناسی نیچه می نامید، بیان می کند: روش چند رشته ای کشف روندهای امکانیِ تاریخی که زیربنای گفتمان های کنونی درباره قدرت است. «تبارشناسی بحثی خاکستری، دقیق، و مستلزم مأخذشناسی بردبارانه ای است. این علم بر روی پوست نوشته های خطی غامض و پردردسری انجام می گیرد» (1977c:139)، و از این رو بیشتر به برهم ریختن «آنچه پیش از این ثابت انگاشته می شده» و واسازی «آن چه متحد و یکپارچه تلقی می شده» گرایش دارد و با پیگیری ریشه های سنتی و ایجاد شالوده هایی برای آن ها مخالف است(1977c:147). هدف آرمانی تبارشناسی این است که «تاریخ زمان حال» را به دور از روایت های آشنای تاریخی و آرمان گرایی های سیاسی که نمایاننده گذشته اند، بفهمد. پرادو، مقدمه ای روشن بر تحلیل تبارشناسی فوکو ارائه می دهد(1995). نویسندگان دیگر، رابطه فکری فوکو و نیچه را پی جویی یا رد کرده اند(Mahon, 1992; Owen, 1996; Nilson, 1998).
چرخش روش شناسی فوکو به تبارشناسی و به یک سلسله علایق موضوعی، در کتاب قابل توجهی تشریح شده که پس از وقفه ای در فعالیت نویسندگی فوکو، منتشر شده است؛ کتابی با عنوان: انضباط و تنبیه: تولد زندان(1975). ملاحظات سیاسی و فکری که در طول هفت سال گذشته در ذهن فوکو به شدت متبلور شده بود، در این کتاب به صورت جرح و تعدیل تبارشناسی تاریخ جرم شناسانه نظام زندان، مورد بحث قرار گرفته است. این کتاب هم از جمله مشهورترین آثار فوکو درآمده است؛ زیرا در آن، تجددخواهی براساس شکل های جدید قدرت، که در اثر زوال سلطه رژیم های اروپایی ظاهر گردیده، در قالب «جامعه منضبط»(6) بررسی می شود. تاریخ های تبارشناسی زمان حال، سلسله آثار جدید فوکو درباره تاریخ رفتار جنسی را به وجود آورده است: تاریخ رفتار جنسی، جلد 1: مقدمه(1976)؛ فایده لذت(1984)؛ و مراقبه از خویش(1984). این آثار، گذشته از تفاوت هایی که دارند، همه با تفکر بنیان کن نیچه درباره تبارهای روح غربی و نظام های جاودانه حقیقت، اخلاق، و هویت، هم سوی هستند. همچنین در این کتاب ها برخلاف آثار قبلی فوکو، زبان فهم پذیری به کار گرفته شده است. از این رو، آثار مزبور برای هر دوره درس دانشگاهی در جرم شناسی، رفتار جنسی، و رشته هایی که با انتظام و کنترل اجتماعی سروکار دارند، متونی ضروری و اجتناب ناپذیر هستند.
شگفتا که روزهای رقت بار پایانی عمر فوکو در ژوئن 1984 در بیمارستان معروف سالپتریه(7) سپری شد، که فوکو قبلاً در آثارش بارها از این بیمارستان به بدی نام برده است، زیرا کانونی برای استقرار زیست- قدرت(8) حکومت فرانسه بود. در آن روزها، او در تخت خود در بیمارستان دراز کشیده و نخستین بازخوانی دو جلد کتاب آخرش، تاریخ رفتار جنسی را می خواند.

نظریه اجتماعی ورهاوردها

بسیاری از آثاری که به تفسیر جایگاه و سهم فوکو در نظریه اجتماعی پرداخته اند، کوشیده اند آثار او را در ارتباط با نظریه پردازان دیگر یا مکاتب فکری(و یا برآمدی از آن ها) تقسیم بندی کنند؛ مثلاً در ارتباط با مارکسیسم(Poster, 1984)، نظریه انتقادی(Ransom, 1997)، مطالعات دورکیم(Cladis, 1999)، و به ویژه ماکس وبر (Turner, 1992; Szakolczai, 1990)، به دلیل تأکید ماکس وبر بر مهارت دیوان سالاری و زیبایی شناسی[هنر] حکومت خویشتن. آثار دیگری هم کارهای فوکو را به دیدگاه افرادی چون نیچه، ژاک دریدا(Boqne, 1990)، ژیل دلوز(Braidotti, 1991)، توماس کوهن(Dreqfus and Rabinow, 1983)، موریس مرلو- پونتی(Crossley, 1994)، و یورگن هابرماس(Kelly, 1994; Ashenden and Owen, 1999) ارتباط داده اند. آثار منتقدان فمینیستی هم در این باره بسیار مهم بوده اند(که بعداً بحث خواهد شد).
فوکو در سال های پایان عمرش کوشید نگرش علمی واحدی در کارهایش و مستقل از تفسیرکنندگان آثارش، پایه ریزی کند:
هدف من... این بوده است که تاریخی از شیوه های مختلف ارائه دهم که به وسیله آن ها، انسان ها در فرهنگ ما، ذهن های شناسنده ای بار می آیند. تلاش من در جهت بررسی سه شیوه عینی سازی بوده که موجودات بشری را به ذهن های شناسنده ای تبدیل می کنند. نخست، شیوه های کندوکاوی هستند که می کوشند به خودشان موقعیت علمی بدهند،... در قسمت دوم کارهایم به بررسی عینی سازی ذهن شناسنده ای پرداخته شده که من آن را «اَعمال تقسیم گر» نامیده ام. ذهن شناسنده یا از درون خودش تقسیم می شود یا از دیگران منقسم می گردد. و سوم، کوشیده ام راهی را مطالعه کنم... که طی آن یک فرد خودش را به ذهنی شناسنده تبدیل می کند(Foucault, 1983a:208).(9)
فوکو در جای دیگری هم این سازمان سه جزئی را تکرار کرده است(1983b:237; 1985:3-13; 1988b). از این رو باید ارزیابی او از آثار خودش را دنبال کنیم تا مسائلی را که بینش نظری او مطرح کرده بهتر بفهمیم. تفسیر رابینو(1984:7-11) از جمله آثاری است که منظور فوکو را به درستی برحسب اَعمال دسته بندی، اَعمال تقسیم بندی، و اعمال خود- ذهنی سازی تعبیر کرده است. علاوه بر این، فوکو چگونگی اجرای این سلسله اَعمال را به روشنی در سه زمینه ذهنیت تشریح نموده است: بدن، جمعیت، و فرد. فوکو از طریق آفرینش تاریخی از شیوه هایی که «انسان ها را ذهن های شناسنده بار می آورند»، علوم سیاسی نوین را به صورت شبکه ذهنی سازی اَعمال و زمینه ها، دوباره مفهوم سازی نموده است. در این مسیر او بُعد پرجوش و خروشی از نقد در نظریه اجتماعی معاصر را به این بحث می افزاید که در بحث بعدی به آن اشاره می شود.

اعمال ذهنی سازی

اعمال دسته بندی

فوکو در نوشته هایش تأکید دارد که موقعیت تخصصی یک رشته دانش، از زمینه هایی ریشه می گیرد که شرایط رشد آن دانش را فراهم می کند، و از اقتدار خودِ تخصص ها ناشی نمی شود. از این رو، او درک ما را از این بابت تقویت می کند که بدانیم فرایند تولید دانش در علوم انسانی(از قبیل روانپزشکی، پزشکی، رفتارشناسی جنسی و جرم شناسی) چگونه افراد را از طریق دسته بندی برحسب منطق های دوگانه حاکم بر تفکر غربی، به صورت انواع ذهن های شناسنده درمی آورد. منظور از منطق های دوگانه: استدلالی/ غیراستدلالی، عادی/ بیمارگونه، و زیستن/ مردن است. برای نمونه فوکو در نظم امور چنین بحث می کند که علم اقتصاد، ذهن شناسنده [سوژه] مولدی را به بار می آورد که با قواعد و قوانین اقتصادی جور است؛ زیست شناسی، ذهن شناسنده زنده ای را می پروراند که تابع قوانین طبیعی زیست شناختی است و او را یک اندام واره معرفی می کند؛ و زبان شناسی، ذهن شناسنده سخنگویی را پرورش می دهد که به وسیله ساختارهای دلالتی [زبانی] مشخص می شود. همچنین اقتصاد، زیست شناسی، و زبان شناسی به این دلیل با یکدیگر پیوند دارند که طرح های دسته بندی [مفاهیم در این علوم] بر مطالعه «انسان» استوارند، یعنی محور عمده ای که سازندگان دانش نوین بر گرد آن گفتمان های خود را شکل داده اند، و دخالت های خود در همه حوزه های وجود بشری را توجیه کرده اند.

اعمال تقسیم کننده

در آثار فوکو، اعمال تقسیم کننده شامل راهبردهای سیاسی است که مردم را به خاطر تأمین ثبات اجتماعی، از هم متمایز می نماید، بهنجار می کند، و نهادی شان می گرداند. فوکو در کتاب های دیوانگی و تمدن، تولد درمانگاه، و انضباط و تنبیه توضیح می دهد که دولت های اروپایی، چگونه مردم بی سامان و ظاهراً «غیر مولد» را به منزله مشکلات سیاسی قلمداد کرده و آن ها را به عنوان دیوانه، فقیر، و بزهکار گروهبندی مجدد نموده اند. این شیوه انتظام یافتگی جامعه با توسعه نهادهای قدرتمند- تیمارستان، بیمارستان، زندان، و مدرسه- همزان است. مهم تر از همه این که فوکو چگونگی تأمین قدرت اَعمال تقسیم کننده را روشن می سازد که در طول تاریخ و از دو منبع- یعنی کارگزاران دولتی تاجرپیشه، و آن فلسفه های سیاسی عصر روشنگری که شارح حقوق فردی و آزادی بشر بودند- به دست می آید. برای نمونه، در انضباط و تنبیه فوکو توضیح می هد که از اواخر قرن هیجدهم و در قرن نوزدهم، فنون انضباطی که مبتنی بر انواع امتحان ها، آموزش، ثبت سوابق، و نظارت بودند، چگونه با برنامه های اصلاحی جدیدی پیوند خوردند که ناظر بر بازپروری فردی بود. از این رو، همگرایی عجیبی بین اقدامات انضباطی و انسان گرایی لیبرالی شکل گرفت که شاخص تعریف مفهومی شد که فوکو آن را «تولد زندان» (عنوان فرعی کتاب انضباط و تنبیه) می نامد

اَعمال خود- ذهنی سازی

اَعمال ذهنی سازی خویشتن، شیوه ای فریبا از ذهنی سازی است، زیرا آن طور که فوکو توضیح می دهد، این اَعمال موجب آراستگی فنون مربوط به خود می شوند: یعنی «فنونی که افراد را توانا می سازد به وسیله خودشان و به کمک دسته ای از اَعمال خودشان بر بدن، روح، فکر، و رفتارشان تأثیر بگذارند؛ و این روشی است که با آن خود را متحول می سازند، اصلاح می کنند، و از بعضی جهات، کمال خشنودی، پالودگی و قدرت فوق طبیعی به دست می آورند» (Foucault and Sennett, 1982:10). فوکو در تاریخ رفتار جنسی، اعتراف را به منزله فنی بی نظیر و مربوط به «خود» می داند که ریشه در مسیحیت دارد، و پس از آن در پزشکی نوین و روانپزشکی مطرح شده است. اندیشمندان علوم اجتماعی، کارشناسان درمانی، و مهندسان مرتبط با امور پرورشی، به راه های مختلف، فنون مربوط به «خود» را به کار می گیرند(ن.ک: Martin el al., 1988). در آثار فوکو، اَعمال خود- ذهنی سازی در قلمرو روابط جنسی نمودهای فراوانی دارد، زیرا علوم رفتارشناختی جنسی از دیرباز غریزه جنسی را امری رازآلود، پنهانی، و خطرناک بازشناخته، و از این رو افراد [یا ذهن های شناسنده] را مجبور می کرده اند تا درباره آن با اصطلاحات خود- بازاندیشانه صحبت کنند. در نتیجه، این علوم با استوار کردن حقایق رفتار جنسی در کانون هویت انسانی، مهارت ها و برداشت های علمی خود را توسعه می دهند. این است که، به عقیده فوکو، بیش تر اندیشه های ریشه دار و استوار درباره خودمان را باید برحسب آن اَعمال خود- ذهنی سازی که مؤید آن اندیشه ها هستند مورد بررسی دقیق قرار دهیم.

زمینه های ذهنیت

بدن

هرچند تنها فوکو نیست که به بحث درباره قاعده سیاسی بدن می پردازد، ولی او در مطرح کردن راه های گوناگون تأثیر زیست- قدرت در استقرار نظام های نوین قدرت، منحصر به فرد است. فوکو در بحث درباره بدن، راه توسعه جامعه شناسی بدن در زمینه های گوناگون را هموار کرد(ن.ک: Sowicki, 1991; Jones and Porter, 1994; Terry and urla, 1995). انضباط و تنبیه و تاریخ رفتار جنسی دو کتاب عمده ای هستند که فوکو در آن ها به تحلیل بدن به مثابه زمینه ای برای ذهنیت پرداخته است. او در کتاب اول می نویسد، اَعمال تنبیهی که از طریق تأدیب بدنی و جسمانی کردن محیط های زندان صورت می گیرد، در واقع «روح» بزهکاری را ایجاد می کند. از این روست که مقدماتی ترین نیازهای بدن(غذا، فضا، تحرک، خواب، رفتارجنسی، زندگی خصوصی، نور، و گرما) همه دست آویزی می شوند که برای برنامه ها، مقررات، نظارت، برنامه هفتگی، و مجازات های روزمره به کار می روند. انضباط و تأدیب بدنی که در زندان صورت می گیرد، در جامعه منضبط گسترده تر [بیرون] هم نمونه هایی دارد. به راستی، موفقیت سلطه تجددگرایی بر بدن های کارآمد در صنعت، بدن های مطیع در زندان ها، بدن های پوشیده از لباس های یکسان در مدارس، همه مؤید نظریه فوکو است که بدن انسان، مقر بسیار تطابق پذیری برای گردش قدرت است.
همچنین در تاریخ رفتار جنسی، فوکو سلطه وحشتناکی را شرح می دهد که طی آن کاردانان قرن نوزدهم، سلسله مراتبی از بدن ها را برحسب امر جنسی ایجاد کرده و به این ترتیب مردم را به گروه هایی از افراد عادی، کجرو و منحرف تقسیم می کردند. علاوه بر این، گفتمان رفتار جنسی در دوران ویکتوریایی، بدن مرد بورژوایی را تصور می کند که از لحاظ سلامتی و پایداری، طاقت و بهره وری، و به لحاظ نژادی و آراستگی، الگویی آرمانی است. آنگاه این بدن مرد بورژوا را گونه ای سنجه می شناختند که بدن های زنان، مردم طبقه پایین و افراد غیراروپایی و سالخورده مادون آن قرار دارند. پس، از دید فوکو، پیوند میان بدن فردی و بدنه اجتماعی یا جمعیت، در شکل گیری سیاست نوین، تأثیر حیاتی دارد.

جمعیت

فوکو با پالودن پنداره جمعیت از مفاهیم سنتی جمعیت شناسی و پی گیری ریشه های گفتمانی و سیاسی آن تا شبکه های قدرت/ دانش که از توجه فلسفه روشنگری به سلامت و ثروت نشأت می گیرد، مفهوم جمعیت را به طور اساسی تاریخ مند می کند. قدرت مدیریتی بر مردم از طریق همسان سازی، معیاری کردن، و نظم بخشیدن به رفتار و مخاطرات عمومی اِعمال می شود، جمعیت به منزله زمینه ای از ذهنیت و تفکر نمود پیدا می کند. برای نمونه در تولد درمانگاه توضیح داده می شود که چگونه بحران پزشکی در وضعیت بهداشت شهری و شیوع بیماری ها در سده های هیجدهم و نوزدهم، حکومت متمرکز درمانگری را توانا ساخت تا وضعیت سلامت مردم و فضای اجتماعیِ فعالیت آن ها را به دست گیرد. فوکو در آثار بعدی مبحث پزشکی خود را گسترش داد و نشان داد که دولت نوین، چگونه با دخالت در زندگی مردم قدرت خود را افزایش داد، و این همان نکته ای است که فوکو با عنوان «زیست- سیاست(10) جمعیت»(1978) مطرح کرده است.
مفهوم زیست- سیاست فوکو، به دیدگاه کلی او از سیاست یا حکومتی گری(11) و هنر حکومت کردن (1991:90) و به مقاله های او درباره تبارشناسی قانون آزادی خواهی [لیبرال] انجامید (1981, 1988a). از قرن هفدهم، دولت های غربی، شیوه مدیریت مسائل اجتماعی خود را عقلانی کردند و این جریان به کمک فنون جدید حکومتی از قبیل آمار، پیمایش، پلیس، مقررات سلامتی، و رفاه متمرکز صورت گرفت. نیکلاس رُز در پژوهشی موردی و ابداعی در زمینه روان شناسی اجتماعی بریتانیایی ها توضیح می دهد «هنگامی که جمعیت [کشوری] تفکر سیاسی پیدا می کند، قانون برخی پدیده ها از قبیل تعداد سوژه ها [انسان ها یا ذهن های شناسنده]، سن آن ها، طول عمر، بیماری ، نوع مرگ، عادت ها، گناهان، و نرخ زایش ها آن ها را اُبژه [یا موضوع عینی] خود قرار می دهد.» به این جهت است که «تولد و تاریخ دانش های ذهنیت و بین ذهنیت، ناگزیر با برنامه هایی گره می خورند که دریافته اند برای حکومت بر سوژه ها [انسان ها] باید آن ها را بشناسند»(Rose, 1990:5).
بحث های فوکو، رُز، و مانند آن ها درباره حکومتی گری و تلقی جمعیت- به مثابه- سوژه، نظرگاه انتقادی جدیدی را در مقابل تفکر سیاسی دانش جمعیت شناختی قرار داده، و به شکل گیری شاخه ای فرعی از بررسی های نحوه حکومتی گری انجامیده است(Borchell et al., 1991; Barry et al., 1996; Dean, 1999; Rose, 1999). این گونه مطالعات، چشم انداز نظری فوکو درباره حکومتی کردن قدرت(12) را به راهی پروراند که رژیم های نولیبرالی، برنامه های مدیریت بیمه و مخاطرات، و بهره گیری از فنون اطلاعاتی و عقلانیت های بازاری در نهادهای دولتی را به نقد بکشد. ادبیات مربوط به حکومت گری، بر این نکته نیز تأکید دارد که سلوک فردی، آزادی، گزینش، و مسئولیت چگونه به منزله منابع سیاسی قلمداد شده و در شبکه پیچیده ای بافته شده اند که نام آن «اجتما عی» است(ن.ک: Petersen and Bunton, 1997; Cruikshank, 1999). در این زمینه تعریف میچل دین(13) مناسب می نماید: «عمل حکومتی گری»، محدوده فکری- فضایی جدیدی را در قلمرو اخلاق و سیاست تعریف می کند که می توان آن را «اَعمال خود» و «اَعمال حکومت» نامید، و این ها به صورتی در هم بافته شده اند که نقش هیچ یک در مقابل دیگری کاستی نمی گیرد(Dean, 1994:174). در حالی که بییشتر منتقدان مارکسیستی، مطالعات حکومتی گری را به نادیده گرفتن سیاست های رادیکالی، متهم کرده اند(برای نمونه، Frankel, 1997)، دانشوران مبحث حکومتی گری نیز در قبال نارسایی های این مقوله، عاری از نقد نیستند(ن.ک: Hindess, 1997; O’Malley et al., 1997).

فرد

با وجود دیدگاه رادیکالی سازه گرایی اجتماعی فوکو، آثار او بر دو جنبه مهم کارگزار فردی تأکید دارد. نخست این که آثار فوکو و طرفدارانش، گویای آن است که سوژه های ماتریس انتظامی تجددخواهی-، سربازان، زندانیان، منحرفان جنسی، بیماران، و کودکان- می توانند شرایط ذهنیت خود را واژگون کنند، و چنین هم می کنند. برای نمونه، جفری ویکس در مقاله ای درباره تاریخ رفتارشناسی جنسی در قرن نوزدهم می گوید در حالی که صاحب نظران رفتارشناسی جنسی «می خواستند با نام گذاری [های پزشکی] نظمی ایجاد کنند؛ ولی این اقدام شرایط مؤثری برای خود- تعریفی و مقاومت فردی و جمعی را نیز فراهم کرد» (1987:38). این امر برای جنبش همجنس بازی در قرن بیستم این امکان را فراهم نمود تا «نامگذاری» پزشکی در حول مقوله های محدود کننده همجنس بازی را معکوس نموده و خود را به مثابه کارگزار جمعی تحول اجتماعی بسیج نماید. دوم، فرد مورد نظر فوکو، ذهن شناسنده [سوژه] متداولی نیست که در کشاکش هستی شناختی بین آزادی و سلطه، درگیر باشد. این تصوری است که در گفتمان های سنتی فلسفی و اجتماعی آفریده شده و به الگوهای انعطاف ناپذیر نظری و آرمان گرایی های سیاسی محدود می شود. اما، فرد از نظر فوکو، فضایی شخصی است که در آن امکانات فعال و غیرفعال، و کنترل شده یا مخالف برای یک کارگزار انسانی، در بافت اعمال مادی ظاهر می شوند.
این انیدشه های مربوط به ذهنیت فردی، بیش تر در آثار بعدی فوکو درباره اخلاقیات و رفتار جنسی پیش از مسیحیت، مطرح می شوند(1993, 1986, 1985). در این آثار، تحقیق نوآورانه فوکو از «خود» و «بازی های» ذهنیِ «حقیقت»، بُعدی بسیار فعال از ذهنیت فرد را می سازند که کم تر در مناسبات قدرت و گفتمان علمی محدود می شود، و بیشتر به الزام های اجتماعی یک خودمختاری خودساخته گره خورده است. مهم تر این که فوکو در تفکر درباره پیکربندی های اخلاقیات جامعه باستان، می خواهد بداند که خودشناسی چگونه می تواند از اَعمال ذهنی سازی جدا باشد. او در یکی از آخرین مصاحبه هایش، جهت هایی را مطرح می کند که می توانست سرخط کارهای آینده او باشد: «می خواهم ذهنی سازی را فرایندی بدانم که به قوام یک سوژه، یا به زبانی دقیق تر، به تبلور ذهنیتی می انجامد که بی تردید فقط یکی از امکانات مسلم سازمان یابی آگاهی از «خود» [فرد] است» (1998:330). از این رو، ذهنیت فرد امری پیش آمدی و غیرثابت است، زیرا «امکانات دیگری برای سازمان دهی آگاهی از خود» نیز وجود دارد. تفسیرگران فوکو به طور کلی توافق دارند که اگر او زنده می ماند، بر این جنبه کارش بازنگری می کرد، و یک دسته پرسش های تازه ای را در جهت نوآوری سبک های دیگری برای زندگی می آفرید. پل وین، تاریخ شناس و دوست فوکو در این باره می نویسد فوکو در هشت ماه پایان زندگی اش، تألیف دو کتاب درباره تاریخ رفتار جنسی «نقشی برای او داشت که آثار فلسفی و سفرنامه های شخصی در فلسفه باستان ایفا می کردند: یعنی از خود درباره خود یا همان سبک سازی خود(14)» به وجحود می آورد(1993:8). وین با تأمل درباره درگذشت [فرجام] فوکو به این نتیجه گیری می رسد که «در میان اندیشمندان بزرگ زمانه ما، اصالت فوکو» به این خاطر است که او فرجام مندی ما را در جهت رسیدن به پایه یقین های تازه ای نمی رساند(1993:5).

ارزیابی پیشرفت ها و مجادله های عمده

مشاجره های فوکو در علوم انسانی و میراث روشنگری، زمینه مجادله گسترده ای را فراهم کرد، که به ویژه در مورد روش تاریخی و نظریه های سیاسی او قابل توجه است. منتقدانی که به روش تاریخی توجه دارند، فوکو را چنین دانسته اند که او راهبردهای باستان شناختی و دیرینه شناختی ضد پوزیتیویستی خود را پیش کشیده و تبیینِ علمی درست را واپس زده است. نتیجه آن از دید منتقدان، عامه گرای کردن نکات و مطالب غیردقیق مربوط به گذشته، براساس روش استنادیِ کم مایه و نامشخص بوده است. برای نمونه، آن جا که فوکو در کتاب های نظم امور و دیوانگی و تمدن، به بحث درباره قرن هفدهم و هیجدهم به منزله «عصر کلاسیک» می پردازد، مشخص نمی کند که آن «عصر» چگونه به «دوران نوین» قرن نوزدهم متحول شد. وانگهی، تاریخ شناسان، این فرض فوکو را به سختی می پذیرند که گسیختگی ها و عقب گردهای تاریخی را که او کشف کرده، برای همه ملت ها(15) مصداق داشته باشد، در حالی که در واقع بین ملت ها و مناطق مختلف، تفاوت های زیادی وجود دارد. برای نمونه، تاریخ گذشته تیمارستان ها و بیمارستان ها در انگلستان و دیگر کشورها، در مقایسه آن با فرانسه تفاوت زیاد دارد(ن.ک: Poter, 1987; Bynum, 1994). نقدهای دیگری هم از روش تاریخی فوکو ارائه شده که می توان در کتاب ارزشمند فوکو و تاریخ نویسی مطالعه کرد (Goldstein, 1994).
در مصاحبه ای با فوکو که همراه با نقد از روش تاریخی او صورت گرفته، فوکو می گوید «به خوبی آگاه» بوده که هرگز «چیزی جز افسانه ننوشته است»، هرچند افسانه ها «عاری از حقیقت نیستند»(1980:193). و به یک معنا، فوکو شکل بندی های شبه تاریخی از قبیل «جامعه منضبط» و «عصر کلاسیک» را ابداع کرده است. پژوهش های موردی او درباره درمانگاه، زندان، تیمارستان، رفتار جنسی، و اخلاق باستان، در واقع کتاب های جامع تاریخی نیستند، بلکه بیانگر آن هستند که در یک برهه تاریخی ویژه، چگونه برخی مسائل ویژه روی داده است. با این همه، نقادان فوکو این چالش ها را پیش کشیده اند تا فرض های روش شناختی خودشان را مطرح کنند، هرچند ممکن است نسبت به غفلت های تاریخی فوکو، حق با آن ها باشد.
به نظریه های سیاسی فوکو نقدهای گسترده تری شده است، به ویژه نسبت به اندیشه بی پروای او درباره قدرت که گفته می شود منکر زمینه های سیاسی کارگزار انسانی و مقاومت است. با وجودی که فوکو تأکید دارد قدرت هم سازنده است و هم سرکوبگر، ولی در آثار خود بیشتر طبقه بندی تاریخی و دسته بندی بدن ها و جمعیت ها برحسب سلطه شان را دنبال می کند. پژوهش های بعدی فوکو درباره اخلاقیات «خود» فردی، تقریباً جایگاه سوژه فعال را در زندگی سیاسی حل می کند. خلاصه، تحلیلگران آثار فوکو، اگر انتظار داشته باشند که او خود را پای بند به یک دستور کار سیاسی می کند یا نظریه ای درباره مقاومت مطرح می کند، به نتیجه نمی رسند. دانشوران و فعالان جنبش برابری زن، که گسترده ترین انتقاد را بر نظریه های سیاسی فوکو دارند، تحلیل فمینیستی- فوکو پیچیده ای را به راه انداخته اند(Bell, 1993; Menay 1993; Ramzanoglu 1993; Deveaux, 1994; Hekman, 1996). آن ها یا دیدگاه فوکو را به دلیل کم توجهی به نابرابری جنسیتی، تاریخ زنان، و خشونت های رفتار جنسی به باد انتقاد گرفته اند، یا فقط به طور موقتی تلاش های نظری او را پذیرفته اند تا برای رفع نارسایی ها، در آن ها بازنگری عمده ای به عمل آورند. فمینیست ها عقیده دارند بدن از یک سو، پایگاه قاعده سازی است که در آن هویت های جنسیتی حفظ می شوند و از سوی دیگر، هنگامی که این نظم و قواعد رعایت نمی شود بدن پایگاهی برای مقاومت می شود. برای نمونه، خانم لویس مک نی با این گفته فوکو موافق است که «رفتارهای جنسی در بدن به گونه ای شکل گرفته که قاعده سازی برای مناسبات اجتماعی را تسهیل نماید»(1993:32). او می افزاید که با این وجود، همه جنبه های رفتار جنسی، تنومندی، و تمناهای جنسی، محصول مناسبات قدرت نیستند. جودیت باتلر در بحثی مشابه می نویسد، نمایش های شعایری بدن که زنان را به هویت های افسانه ای زنانگی پیوند می زند، در عین حال می تواند نمایش های شالوده شکنان باشد که حالت اختیاری احراز این هویت ها را نشان می دهند(140-1 :1990). نویسندگان جنبش برابری زن، ضمن انتقاد از فوکو درباره بدن براساس سیاست و مناسبات جنسیتی قدرت و مقاومت، در واقع نظریه اجتماعی فوکویی را در جهتی بسیار نوآورانه گسترش داده اند.
به دلیل این که فوکو از وابستگی سیاسی و دلبستگی نظری خاصی پرهیز کرده، تفسیرگران او توانسته اند جهت گیری های سیاسی و علمی خود را بر پایه نیت های فوکو استوار سازند و نوعی مبادله انتقادی پویا با اندیشه های فوکو برقرار کنند. اما فوکو، خود نیز مجادله برانگیز بود، زیرا نسبت به اندیشه ها موضعی پرشور داشت. او در یکی از جالب ترین مصاحبه هایش می گوید که رؤیای «یک دوران جدید کنجکاوی» را در سر می پروراند (1989:199). از دید فوکو، کنجکاوی «برانگیزاننده توجه فرد است به این که چه وجود دارد و چه می تواند وجود داشته باشد؛ آن آمادگی برای این است که هر آن چه در پیرامون ما است را عجیب و منحصر به فرد بیابیم و در تب و تاب این باشیم که آن چه روی می دهد و آن چه در گذر است را به چنگ بیاوریم»(198-9 :1989). اگر مراقبت، آمادگی، شوق و کنجکاوی، رؤیاها و خط سیرهایی هستند که سرگذشت فوکو را می سازد، پس شاید این مفاهیم، کلیدهای حقیقی درک جایگاه او در نظریه اجتماعی معاصر باشد.

آثار اصلی فوکو

Foucauft, M. ([1954] 1976) Mental Illness and Psychology. New York: Harper & Row.
Foucault, M. (1986) Death and the Labyrinth: The Worid of Raymond Roussel. Garden City, NJ: Doubleday.
Foucault, M. ([1961] 1965) Madness and Civilization: A History of Insantly in the Agi of Reason. New York: Pantheon Books.
Foucault, M. ([1963] 1973) The Birth of the Clinic: An Archaeology of Medical Perception. New York: Pancthein Books.
Foucault, M. ([1966] 1971) The Order of Things: An Arcaeology of the Human Sceinces. New York: Pantheon Books.
Foucault, M. ([1969] 1972) The Archaeology of Knowledg. New York: Pantheon Books.
Foucault, M. ([1975] 1977a) Discipline and Punish: The Birth of the Prison. New York: Pantheon Books.
Foucault, M ([1976] 1978) The History of Sexuality Volome I; An Introduction. New York Pantheon Books.
Foucault, M. ([1984] 1985) The Use of Pleasure: The History of Sexuality Volume Two. New York: Pantheon Books.
Foucault, M. ([1984] 1986). The Care of the Sef: The History of Sexuality Volume Three. New York: Pantheon Books.

مقالات و مصاحبه ها

Foucault, M. (1977b) Language, Counter-Memory, Practice: Selected Essays and Interviews by Michel Foucault. (Ed. D.F. Bouchard.) Ithaca, NY: Comell University Press.
Foucault, M. (1980) Power/Knowledge: Selected Interviews & Other Writings 1972-1977. (Ed. C. Gordon.) New York: Pantheon Books.
Foucault, M. (1989) Foucault Live (Interviews. 1966-84). (Ed. S. Lotringer). New York: Serniotext(e).
Foucault, M. (1997) Essential Works of Foucault: 1954-1984. Vol. 1. Ethics, Subjectivity and Truth. (Ed. P. Rabinow.) New York: The New Press.
Foucault, M. (1998) Essential Works of Foucult 1954-1984, Vol. 2. Aesthetics, Method, and Epistemology. (Ed. P. Rabinow.) New York: The New Press.
Foucault, M. (2000) Essential Works of Foucault 1954-1984. Vol. 3.Power. (Ed. P. Rabinow.) New York: The Free Press.

دیگر آثار (قابل ارجاع) فوکو

Foucault, M. (ed.) (1975) I, Pierre Riviere, Having Slaughtered My Mother, My Sister and My Brother: A Case of Parricide in the 19th Century. New York: Pantheon Books.
Foucault, M. ([1971] 1977c) 'Nietzsche, Genealogy, History', in D. F. Bouchard (ed.), Language, Counter-Memory, Practice: Selected Essays and Interviews by Michel Foucault. Ithaca, NY: Cornell University Press.
Foucault, M. (1981) 'Omnes et singulatim: Towards a criticism of "Political Reason", in S. McMurrin (ed.). The Tanner Lectures on Human Values, vol. 2. Salt Lake City: University of Utah Press.
Foucault, M. (1983a) 'The subject and power', in H.L., Dreyfus and P. Rabinow (eds), Michel Foucault: Beyond Structuralism and Hermeneutics. Chicago: University of Chicago Press.
Foucault, M. (1983b) 'On the genealogy of ethics: an overview of work in progress', in H.L. Dreyfus and P. Rabinow (eds), Michel Foucault: Beyond Structuralism and Hermeneuctics. Chicago: University of Chicago Press.
Foucault, M. (1988a) 'The political technology of individuals', in L.H. Martin, H. Gutman and P.H. Hutton (eds), Technologies of the Self: A Seminar with Michel Foucault. London: Tavistock.
Foucault, M. (1988b) "The ethic of care for the self as a practice of freedom: an interview with Michel Foucault on January 20, 1984', In J. Bernauer and D. Rasmussen (eds). The
Final Foucault, Cambridge, MA: MIT Press.
Foucault, M. (1991) 'Governmentality', in G. Burchell, C. Gordon, and P. Miller (eds) The Foucalut Effect: Studies in Governmentality. Chicago: University of Chicago Press.
Foucault, M. (1993) 'About the beginnings of the hermeneutics of the self, Political Theory, 21(2):198-227.
Foucault, M. and Sennett, R. (1982) 'Sexuality and solitude'. Humanities in Review, 1:3-21.
منابع تحقیق :
Ashenden, S. and Owen, D. (eds) (1999) Foucault Contra Habermas: Recasting the Debate between Genealogy and Critical Theory. London: Sage.
Barry, A., Osborne, T. and Rose, N. (eds), (1996) Foucault and Political Reason: Liberalism, Neo-Liberalism and Rationalities of Government. London: UCL Press.
Bell, V. (1993) Interrogating Incest: Feminism, Foucault and the Law. London and New York: Routledge.
Boyne, R. (1990) Interrogating Incest: Feminism, Foucault and the Law. London and New York: Routledge.
Braidotti, R. (1991) Patterns of Dissonance. New York: Routledge.
Burchell, G., Gordon, C. and Miller, P. (eds) (1991) The Foucault Effect: Studies in Governmentality. Chicago: University of Chicago Press.
Butler, J. (1990) Gender Trouble,: Feminism and the Subversion of Identity. London and New York: Routledge.
Bynum, W. F. (1994) Science and the Practice of Medicine in the Nineteenth Century. Cambridge: Cambridge University Press.
Canguilhem, G. (1995) 'Georges Canguilhem on Michel Foucault 's Histoire de la folie', Critical Inquiry, 21(2):275-89.
Castel, R. (1990) 'The Tow Readings of Histoire de la folie in France', History of the Human Sciences, 3(1):27-30.
Chambon, A., Irving, A. and Epstein, L. (eds) (1999) Reading Foucalut for Social Work. New York: Columbia University Press.
Cladis, M.S. (ed.) (1999) Durkheim and Foucault: Perspectives on Education and Punishment. Oxford: Durkheim Press.
Crossley, N, (1994) The Politics of Subjectivity: Between Foucalult and Merleau-Ponty. Aldershot: Avebury.
Cruikshank, B. (1999) The Will to Empower: Democratic Citizens and Other Subjects. Ithaca,
"NY: Cornell University Press.
Dean, M, (1994) Critical and Effective Histories: Foucault's Methods and Historical Sociology. London and New York: Routledge.
Dean, M. (1999) Governmentality: Power and Rule in Modern Society. London: Sage.
Deveaux, M. (1994) 'Feminism and Empowerment: A Critical Reading of Foucault',Feminist Studies, 20(2) .223-47.
Dreyfus, H.L« and Rabinow, P. (1983) Michel Foucault: Beyond Structuralism and Hermeneutics. Chicago: University of Chicago Press.
Frankel, B. (1997) 'Confronting neoliberal regimes: the post-Marxist embrace of popularism and realpolitik'. New Left Review, 226:57-92.
Garland, D. (1997) '"Governmentality"and the Problem of Crime: Foucalut, Criminology, Sociology', Theoretical Criminology, 1(2):173-214.
Goldstein, J. (ed.) (1994) Foucault and the Writing of History. Oxford: Blackwell.
Gorden C. (1990) 'Histoire de la folie: an unknown book by Michel Foucaluti', History of the Human Sciences, 3(1):3-26.
Hekman, S. (ed.) (1996) Feminist Interpretations of Michel Foucault. University Park: Pennsylvania State University Press.
Hindess, B. (1997) 'Politics and governmentality'. Economy and Society, 26(2):257-72.
Jones, C. and R. Porter (eds) (1994) Reassessing Foucault: Power, Medicine and the Body. London: Routledge.
Kelly, M. (ed.) (1994) Critique and Power: Recasting the Foucault/Habermas Debate. Cambridge, MA: MIT Press.
Macey, D. (1993) The Lives of Michel Foucault. London: Hutchinson.
Mahon, M. (1992) Foucault's Nietzschean Genealogy: Truth, Power, and the Subject. Albany; State University of New York Press.
Martin, L. H, Gutman, H. and Hutton, P. H. (eds) (1988) Technologies of the Self: A Seminar with Michel Foucault. London: Tavistock.
Mckinlay, A. and Starkey, K. (eds) (1998) Foucault, Management, and Organization Theory. Thousand Oaks, CA: Sage.
MeNey, L. (1993) Foucault and Feminism. Boston: Northeastern University Press.
Miller, J. (1993) The Passion of Michel Foucault. New York: Simon & Shuster.
Nilson, H. (1998) Michel Foucault and the Games of Truth. London: Macmillan.
0'O'Malley, P., Weir, L. and Shearing, C. (1997) 'Govenmentality, criticism, polities', Economy and Society, 26(4):501-17.
Owen, D. (1996). Maturity and Modernity: Nietzsche, Weber, Foucault find the Ambivalence of Reason. London and New York: Routledge.
Peterson, A. and Bunton, R. (eds) (1997) Foucault, Health and Medicine. London and New York: Routledge.
Porter» R. (1987) Mind-Forg'd Manacles: A History of Madness in England from the Restoration to the Regency. London: Athlone.
Poster, M. (1984) Faucault, Marxism and History: Mode of Production versus Mode of Information. Cambridge: Polity Press.
Prado, C. G. (1995) Starting with Foucault: An Introduction to Genealogy. Boulder, CO; Westview Press.
Rabinow, P. (1984) 'Introduction', in P. Rabinow (ed.), The Foucault Reader. New York: Pantheon Books.
Ramazanoglu, C. (ed.) (1993) Up Against Foucault: Explorations of Some Tensions Between Foucalut and Feminism. Durham, NC: Duke University Press.
Rose, N. (1990) Governing the Soul: The Shaping of the Private Self. London: Routledge.
Rose, N. (1999) Powers of Freedom: Reframing Political Thought. Cambridge: Cambridge University Press.
Sartre, J-P. (1971) 'Replies to structuralism: an interview with Jean-Paul Sartre', Telos, 9:110-16.
Sawicki, J. (1991) Disciplining Foucault: Feminisme, Power and the Body. London and New York: Routledge.
Still, A. and Velody, I. (eds) (1992) Rewriting the History of Madness: Studies in Foucault's Histoire de la Folie. London and New York: Routledge.
Szakolczai, A. (1998) Max Weber and Michel Foucault: Parallel Life-Works. London: Routledge.
Terry, J. and Urla, J. (eds) (1995) Deviant Bodies. Bloomington and Indianapolis: Indiana University Press.
Turner, B. S. (1992) Regulating Bodies: Essays in Medical Sociology. London and New York: Routledge.
Veyne, P. (1993) The final Foucault and his ethics'. Critical Inquiry, 20(1):1-9.
Weeks, J. (1987) 'Questions of identity', in P. Caplan (ed.). The Cultural Construction of Sexuality. London: Tavistock.

پی نوشت ها :

1- Popular، به نظر می رسد ما نیاز به بازاندیشی در معنای این واژه داریم. بعضی آن را «عامه پسند» ترجمه کرده اند. آیا منظور روشنفکری است که شیوه زندگی عامه مردم را می پسندد یا عامه مردم او را می پسندند؟ آیا اصلاً عامه مردم فرانسه، فوکو را می شناختند که او را بپسندند یا نپسندند؟! بنابراین کاربرد واژه گاهی باعث کژفهمی می شود. فوکو می خواست با کالبدگشایی (شالوده شکنی= واسازی) قدرت به جامعه بنگرد و از این زاویه به مطالعه زندگی عامه مردم(که کمترین قدرت را دارند) می نگریست. بی تردید فوکو یکی از روشنفکران نامدار معاصر است که نمی تواند عضوی از مردم عامه باشد، نقدهای زیادی به جهان بینی فوکو شده ولی کسی او را «عوام فریب» ندانسته است. در حالی که در بعضی متون، مفاهیم عامه پسند، عامیانه، عامیانه گرا، به عوام فریبی نزدیک می شود. مترجم
2- Crermont-Ferrand
3- Szasz
4- منظور فوکو از علوم انسانی، گسترده تر از آن است که بین ما رواج دارد، و مشاهده خواهیم کرد که زیست شناسی و بسیاری از علوم دیگر زیرمجموعه آن هستند. – م.
5- Pierre Riviere
6- disciplinary society
7- Salpetriere
8- bio-power
9- همچنین برای مطالعه بیشتر این گفتار، به کل مقاله فوکو: «سوژه و قدرت» در منبع زیر مراجعه کنید: هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو، فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک، ترجمه حسین بشیریه، تهران: نشر نی، 1376. – م.
10- bio-politics
11- governmentality، معنای لغوی این واژه شاید چندان مشکل نباشد، ولی منظور فوکو و تحلیل گران او، نوعی «حکومت کردن» آمیخته با نظارت و سلطه است که پس زمینه دیدگاه فوکو است، و در بحث های بعدی هم معلوم است که منظور فوکو و مفسران دیدگاه او از این واژه چه بوده است. به همین خاطر ما این واژه را صرفاً برای این بحث و اینمقاله به صورت «حکومتی گری» ترجمه کرده ایم، که شاید با مفهوم «تحکّم» که در گفتار عمومی به کار می رود نزدیک باشد. – م.
12- governmentalization of power
13- Mitchell Dean
14- self-stylization
15- cross-nationally

منبع :الیوت، آنتونی، و برایان ترنر، (1390)، مترجم: فرهنگ ارشاد، برداشت‌هایی در نظریه اجتماعی معاصر، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.