حاج سیاح و حسن و قبح اخلاقی تمدن جدید

حاج سیاح، در سال 1276 ه. ق. و با خروج از ایران به مقصد اروپا به قصد سیاحت و با نیت افزودن بر آگاهی‌های خود از آنچه بر سایر مناطق عالم در جریان است، سفر خود را آغاز کرد. وی با سفر به عثمانی، روسیه، بلغارستان،
چهارشنبه، 13 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حاج سیاح و حسن و قبح اخلاقی تمدن جدید
حاج سیاح و حسن و قبح اخلاقی تمدن جدید

نویسنده: بهزاد جامه‌بزرگ




 
حاج سیاح، در سال 1276 ه. ق. و با خروج از ایران به مقصد اروپا به قصد سیاحت و با نیت افزودن بر آگاهی‌های خود از آنچه بر سایر مناطق عالم در جریان است، سفر خود را آغاز کرد. وی با سفر به عثمانی، روسیه، بلغارستان، مجارستان، اتریش، ایتالیا، آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئیس و... توانست از بیش از 200 شهر اروپایی دیدار کند و اطلاعات برگرفته از مشاهداتش را در خصوص جنبه‌های مختلف شهر‌ها و ممالک اروپایی، در قالب سفرنامه، ثبت و منتشر کند تا از این طریق بر آگاهی‌های سایر ایرانیان، از آنچه در ولایات خارج از ایران می‌گذرد، بیفزاید.
بر خلاف شهر‌های ایران، که حتی تصور آسایش و راحتی ساکنین آن به سبب فقدان ملزومات اولیه‌ی زندگی شهری دشوار می‌نمود، شهر‌های اروپا با برخورداری از نهادها و ابزار تجهیزات جدید در کمال راحتی و آبادانی به سر می‌بردند، به طوری که قطعه‌ای خالی از ثمر دیده نمی‌شد. [1]
حاج سیاح با مشاهده‌ی شهرهای اروپایی وین، گراتس، تورین، لندن، ژنو و برخورداری آن‌ها از برخی دستاوردها و جاذبه‌هایی نظیر راه آهن، مدارس شهریه، کارخانجات، نظافت و پاکیزگی، مشورت‌خانه، تماشاخانه، چراغ‌های گاز، کتابخانه، اونیورسیته، تلگراف، هتل‌ها، کلیسای بزرگ، مریض‌خانه، باغچه‌ها، پل‌ها و سنگفرش کوچه‌ها و خیابان‌ها متحیر می‌شود.[2]
از این رو، با جمع این همه اسباب آسایش و آرامش در شهرهای اروپا، دلیلی برای غم و اندوه اهالی اروپا وجود نداشت:
از چیزهایی که آن شب آنجا دیده شد، قول این سیاح فقیر حیران است... با خود گفتم سبحان ا... این‌ها چگونه می‌میرند! معروف است که غصه از عمر می‌کاهد، اینان که ابداً غصه ندارند باید هرگز نمیرند. [3]
حاج سیاح اگرچه با سیاحت مفصل اروپا و درک برخی تفاوت‌های موجود میان جامعه‌ی خود با اروپا و مشاهده‌ی پیشرفت‌های جوامع اروپایی به مرحله‌ی طرح پرسش از عقب‌ماندگی‌های ایران نسبت به اروپاییان رسید؛ اما به واسطه‌ی محدود شدن غالب مشاهدات وی به توصیف ظواهر از ارائه‌ی درکی صحیح نسبت به فرهنگ و تمدن جدید غربی باز می‌ماند.
مشاهده‌ی کارخانجات و صنایع انگلستان و به خصوص صادرات گسترده‌ی محصولات و صنایع انگلیسی به سایر نقاط عالم، برای غالب ناظران ایرانی، چیزی جز حیرت و تعجب در پی نداشت؛ اما حاج سیاح با فرا رفتن از وادی حیرت و شگفتی، با متوجه شدن مناسبات استعماری و استثماری حاکم بر روابط بازرگانی میان دول قدرتمند اروپایی و سایر ممالک و بهره‌کشی از «ممالک آسیا»، در جهت تأمین مواد اولیه‌ی تولیدات کارخانجات انگلیسی، به تبیین این مناسبات می‌پردازد:
ممالک اطراف عالم آنچه زحمت می‌کشند، از جهت تحصیل اشیا از معادن و غیره خزانه‌اش آنجاست، خاصه‌ی ممالک آسیا، که فی‌الواقع کارکنان آن مردمان هستند، چنانچه سر تا سر سال به زحمت پنبه یا پشم تحصیل می‌نمایند و به قیمت بسیار کمی آنجا می‌فرستند، فوراً همان پنبه یا پشم را مصنوعاً به ایشان رد می‌کنند، اما یک من را فرضاً اگر هزار دینار بخرند، ممکن است از یک تومان الی ده تومان، بلکه صد تومان به آن‌ها بفروشند. به خروار می‌خرند و به مثقال می‌فروشند. [4]
بنابراین صنایع انگلیسی‌ها، که در کارخانجات این مملکت با استفاده از منابع اولیه‌ی سایر ممالک «خاصه ممالک آسیا» تولید می‌گردد، «به تمام روی زمین می‌رود» و بدین ترتیب در تمام دنیا جایی نبود که مصنوعات آن‌ها آنجا نباشد. بر این اساس، سایر ممالک اگر می‌خواستند «صاحب صنعت و نان» بشوند، لازم بود که با اتخاذ شرایط گمرکی سخت، ضمن حمایت از صنعتگران داخل خود در مقابل سیل ورودی «امتعه‌ی دولت انگلیس» و امثالهم ایستادگی کنند.[5]
مفاهیم و نهادهای سیاسی جدید غرب به عنوان ارکان نظام سیاسی جدید، به واسطه‌ی نمودی که در اداره‌ی حکومت و اوضاع اجتماعی و سیاسی ممالک اروپایی داشت، نمی‌توانست ناظران ایرانی تمدن جدید غرب را نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت بگذارد. حاج سیاح، که به مناسبت حضور در شهر پاریس و مشاهده‌ی قرابت «آن مایه صنعت و این پایه آزادی»، «متصل از روی تعجب به ذکر سبحان ا... مشغول بود» در خصوص آزادی و قانون جاری در آن دیار می‌نویسد:
«ابداً نمی‌توان کسی با کسی سؤال و جواب کند، هر کس به تکلیف خود عالم. اگر گناهی کند، جزا داده می‌شود، بلکه خود جزای خود را می‌داند، نظم و قانون ولایت را سلطان مشاهده می‌کردم؛ زیرا که برای هر گناهی عدالت‌خانه‌ای معین دارند.»[6]
بدین ترتیب، با هم‌نشینی قانون و آزادی، نظمی حاصل می‌گردد که قادر است آن ملک را بدین درجه‌ی ترقی و آبادی برساند.[7]
حاج سیاح، به فراخور مشاهدات در برخی قسمت‌های دیگر از سفرنامه‌اش در خصوص آزادی، اظهار نظر می‌کند که در فهم تلقی وی از این مفهوم، اساس اندیشه‌ی سیاسی جدید یاری‌رسان است. حاج سیاح در فلورانس ایتالیا، با مشاهده‌ی چاپ کتابی که حاوی اهانت به کلیسا و کشیشان بود، می‌نویسد: «دیدم کتاب بر ضد دولت و پاپ چاپ می‌زدند و می‌گفتند این آزادی است، هر چه بخواهند می‌نویسند»[8] یا در جای دیگر «این ولایت آزادی است، هر که هر چه بخواهد می‌گوید»[9]یا «مردم آنجا غالباً با غذا شراب می‌خوردند. انسان از هر جهت آزاد است... ابداً کسی را با کسی دیگر کاری نیست، مردم به کار و صنعت خود مشغول‌اند.»[10]
عبارات فوق مبین آن است که حاج سیاح درک عمیقی از آزادی به عنوان مفهومی در اندیشه‌ی سیاسی نداشت، هرچند که درک وی در مرتبه‌ی بالاتری از برخی ایرانیانی که آزادی را به معنای خودسری می‌گرفتند قرار می‌گیرد، ولی با این حال هیچ گاه دریافت‌های سطحی وی از مفهوم آزادی به عمق معنا و جایگاه این مفهوم در اندیشه‌ی سیاسی جدید ارتقا نمی‌یابد.
حاج سیاح در خصوص نهادهای جدید نیز درک دقیقی ارائه نمی‌کند. وی در لندن، با مشاهده‌ی پارلمان انگلستان، ضمن رعایت ایجاز و اختصار در توصیف نهاد قانون‌گذاری انگلستان، به بیان اینکه «وضع آن [کرسی‌ها] به طور صندلی است، نه تخت مخصوص و کرسی‌ها مردف چیده است، چندین غرفه هم دارد جهت بعضی که در هم می‌نشینند و گفت‌وگو می‌نمایند، در مصلحت امور جمهور مردم، از هر طبقه که باشند» بسنده می‌کند.[11]
با مشاهده‌ی عدالت‌خانه‌ی انگلستان نیز، بدون ارائه‌ی تبیین یا تحلیلی یا به اشاره‌ی اهمیت چنین نهادی در ساختار حکومتی انگلستان، تنها به ذکر عبارات ذیل می‌پردازد:
«جمعی را دیدم هر یک به جای خود در نهایت ادب و سکوت نشسته، چون یکی تکلم می‌کند، دیگران همه گوش می‌دهند، احدی قدرت سخن ندارد مگر بعد از اتمام سخن آن کس. وکیل دعوا و حاکم به لباس عدل کلاه سفید بر سر بسته، مانند سر پیره زنان که موی‌ها بر یکدیگر پیچیده و یک شنل سیاه پوشیده است. دفترخانه‌ی کوچکی در پیش رو نهاده فراز میزی با کتاب قانون، که هر کس سخنی بگوید و خلاف قاعده می‌نماید، به کتاب رجوع نموده جزا می‌فرمایند.»[12]
ایجاد فضای رقابت میان دول اروپایی، که تحت تأثیر شرایط جدید حاکم بر اروپا ایجاد شده بود، رقابت این دولت‌ها را بر سر کسب منافع بیشتر در زمینه‌های مختلف در پی داشت. تشکیل قوای نظامی قدرتمند و برخورداری از ابزار و ادوات نوین جنگی مجرایی بود تا دول قدرتمند اروپایی، ضمن تأمین امنیت خود با تصرف مناطق بیشتری از عالم، شرایط را برای تأمین منافع افزون‌تر در عرصه‌ی مناسبات جهانی فراهم کنند. حاج سیاح، که از این الزامات عصر جدید بی‌اطلاع بود، این مشی اروپاییان در ترقی دادن «علم آدم‌کشی» را در تعارض با اخلاف صلح میان ممالک می‌دانست. حاج سیاح در گفت‌وگو با یکی از طلاب «مدرسه‌ی حربیه» ورسای فرانسه، در انتقاد از اهتمام اروپاییان در دستیابی به ابزارهای جنگی مترقی، که منجر به قتل آدم‌های بیشتری می‌شود، با ساده‌انگاری ناشی از فقدان درک شرایط جدید، شخصی فرانسوی را دعوت به استفاده از شمشیر به جای سلاح‌های نوین به منظور مقابله با دشمن می‌کند:
ما مردم آسیا خیلی شاکریم، از صنایع شما مثل کبریت و چراغ گاز و سایر صنایع، ولی شما اوقات را صرف کشتن انسان می‌کنید که هر قدر زودتر بکشید، بهتر است و ما به خلاف، در فکر آنیم که بر فرض لزوم مجروح بشود نه کشته و وضع شمشیر برای همین است... ما علم آدم‌کشی را نمی‌خواهیم و لفظ قتل را به قدر امکان از زبان جاری نمی‌کنیم. [13]
همو، در ادامه‌ی درک نادرست خود از رقابت تسلیحاتی موجود بین دول قدرتمند اروپایی و همچنین بدون به یاد آوردن ضرباتی که کشورش به واسطه‌ی ضعف از همین ناحیه در چندین نوبت از قوای روس و انگلیس پذیرا شده بود، شرح گفت‌وگوی خود با پادشاه بلژیک را نقل می‌کند که در آن به انتقاد از ترقی اروپاییان در ساخت «آلات قتالی» می‌پردازد:
مشکل حاج سیاح، در فهم بنیادهای تمدن غرب، مسئله‌ی تفاوت شرایط تاریخی جدید و قدیم بود. از این رو، ضعف اصلی در ادراک حاج سیاح، که ناتوانی در فهم مبانی امور بود، باعث می‌شد تا وی نتواند شرایط علی‌حده‌ی ایران معاصر را در برابر شرایط تاریخی جدید دریابد.
... مردم آسیا از بعضی صنایع یوروپ دلتنگ می‌باشند و متصل می‌گویند و به جایی نمی‌رسد. گفت کدام است؟ عرض کردم، آن‌ها می‌گویند جنگ برای اصلاح کلی است. ما آنچه می‌توانیم می‌کوشیم که شمشیر را هم از میان برداریم که آلت قتل نباشد، در میان برادران، که روزی ده یا صد کشته می‌شد و هر گاه سالی جنگ می‌کردند قلیلی مقتول می‌گردید و اهالی یوروپ زحمت کشیده آلات قتالی را روز‌به‌روز ترقی می‌دهند و الیوم به جایی رسیده که روزی صد هزار نفر کشته می‌شود، بلکه زیاده و آن‌ها به همین شمشیر و کمان راضی هستند لیکن چه چاره.»[14]
حاج سیاح در حالی به نفی و رد برخورداری از آلات حربیه‌ی جدید می‌پردازد که از یاد برده است که در گذشته‌ی نه چندان دور، کشورش به واسطه‌ی ضعف از همین ناحیه در چندین مرتبه پذیرای ضربات سنگینی از ناحیه‌ی دولتین روس و انگلیس شده است؛ ضعف بزرگی که کماکان وجود آن، ایران را در مناسبات بین‌المللی در موضع ضعف قرار می‌داد. در هر صورت، حاج سیاح از موضع دفاع از مصالح بشری به نقد تمدن اروپایی می‌پرداخت و مصالح کشورش را در طول آن مورد توجه قرار می‌داد؛ اما مشکل حاج سیاح در فهم بنیادهای تمدن غرب، مسئله‌ی تفاوت شرایط تاریخی جدید و قدیم بود. از این رو، ضعف اصلی در ادراک حاج سیاح، که ناتوانی در فهم مبانی امور بود، باعث می‌شد تا وی نتواند شرایط علی‌حده‌ی ایران معاصر را در برابر شرایط تاریخی جدید دریابد. بنابراین، به جای اندیشیدن تمهیدی برای دفع نقص قوای نظامی کشورش، با ساده‌انگاری با نفی دستاوردهای نظامی اروپاییان، به تجویز استفاده از شمشیر در نبردهای نظامی می‌پردازد.
حاج سیاح اگرچه با سیاحت مفصل اروپا و درک برخی تفاوت‌های موجود میان جامعه‌ی خود با اروپا و مشاهده‌ی پیشرفت‌های جوامع اروپایی به مرحله‌ی طرح پرسش از عقب‌ماندگی‌های ایران نسبت اروپاییان رسید؛[15] اما به واسطه‌ی محدود شدن غالب مشاهدات وی به توصیف ظواهر از ارائه‌ی درکی صحیح نسبت به فرهنگ و تمدن جدید غربی باز می‌ماند و در معدود تلاش‌هایی که در جهت تعیین نسبت شرایط جدید با اوضاع ایران دارد به انجام مقایسه‌هایی در شئون سطحی و ظاهری جامعه در نزد طرفین بسنده می‌کند:
واله و حیران آن قوم و حرکات ایشان بودم که به چه درجه طالب خوشحالی مخلوق هستند و در ضمن این عیش، تمام مردم را تربیت می‌نمایند؛ این‌ها کیستند و ما کیستیم! درست مشهور بود که این مردم زندگانی به خوشحالی و خرمی دارند، ماها حسرت و اندوه با ترس.»[16](*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]محمدعلی سیاح محلاتی، سفرنامه‌ی حاج سیاح به فرنگ، علی دهباشی، تهران: سخن، 1386، ص 240.
[2]همان، صص 90 ،94 ،96 ،100 ،116 ،124 ،214 تا 218 و 251.
[3]همان، ص 162.
[4]همان، ص 217 و 218.
[5]همان، ص 343.
[6]همان، صص 159 و 160.
[7]همان، ص 158.
[8]همان، ص 269.
[9]همان، ص 166.
[10]همان، ص 151.
[11]همان، ص 208 (تنها اشاره‌ی حاج سیاح به نهاد قانون‌گذاری در اروپا به پارلمان انگلستان می‌باشد.)
[12]همان، صص 200 و 201.
[13]همان، ص 171.
[14]همان، ص 226.
[15]همان، ص 207.
[16]همان، ص 291.

منبع:برهان



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط