چالش های فراروی عراق جدید

تاریخ عراق به عنوان یکی از مراکز تمدن بشری، دارای تاریخ پر فراز و نشیبی بوده است. (1) این کشور به دلیل موقعیت و پتانسیل های ویژه، در طول تاریخ همواره مورد توجه و طمع استعمارگران قرار داشته است. بعد از جنگ جهانی
سه‌شنبه، 19 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش های فراروی عراق جدید
 چالش های فراروی عراق جدید

نویسنده: حسن روحانی




 

تاریخ عراق به عنوان یکی از مراکز تمدن بشری، دارای تاریخ پر فراز و نشیبی بوده است. (1) این کشور به دلیل موقعیت و پتانسیل های ویژه، در طول تاریخ همواره مورد توجه و طمع استعمارگران قرار داشته است. بعد از جنگ جهانی اول و با اشغال این کشور، قدرت های استعمارگر، نظام سیاسی را بر این کشور حاکم نمودند که رژیم دیکتاتوری و مستبد صدام مولود آن بود تا برای سالیان دراز عامل وحشت، ‌سرکوب و درد و مصیبت نه تنها برای ملت عراق، بلکه برای ملل منطقه گردد. بعدها در حالی که این رژیم در مواجهه با قیام های مردمی در آستانه سقوط قرار گرفت، باز همین قدرت های استعمارگر ترجیح دادند که این رژیم به حیات خود ادامه دهد. متعاقب حوادث 11 سپتامبر و تصمیم امریکا و انگلیس برای حضور گسترده تر در منطقه برای سلطه بر خاورمیانه، حذف رژیم صدام در دستور کار غرب برای تأمین اهداف بزرگ تر قرار گرفت.
امریکایی ها بر اساس توهمات خود که در طرح خاورمیانه بزرگ نهفته است، به دنبال تثبیت ارزش های سرمایه داری و غربی خود در عراق و منطقه و تغییر فرهنگ و افکار مسلمانان بودند تا از این طریق، تصویر مورد انتظار خود را در ذهنیت مسلمانان شکل دهند و زمینه را برای حضور دائمی و سلطه گسترده خود و رژیم صهیونیستی در منطقه به وجود آورند. بر همین اساس و علی رغم مخالفت افکار عمومی و تلاش های فراوان بسیاری از سازمان های بین المللی و منطقه ای و کشورها از جمله همسایگان عراق، متأسفانه امریکا و انگلیس به صورت یک جانبه حقوق و مقررات بین المللی را نقض و به عراق حمله نظامی کردند و آن را اشغال نمودند تا مردم عراق دوران پررنج و درد ناشی از این اشغال را از آن زمان تاکنون پیش روی داشته باشند.

اشتباه استراتژیک امریکا

اتخاذ رویکردهای ناصحیح و پراشتباه و عدم توجه امریکایی ها به واقعیات و بافت اجتماعی و مذهبی عراق، متأسفانه باعث ناامنی دائمی، نابودی زیرساخت ها و خسارات جبران ناپذیری بر مردم و منافع ملی عراق شده است. اگرچه امریکا و انگلیس با برنامه ریزی به عراق حمله کردند، ولی هیچ برنامه ای برای آینده عراق متناسب با واقعیات این کشور در دست نداشتند.
نومحافظه کاران امریکا به غلط اعتقاد داشتند که در عراق موفقیتی سریع کسب می کنند، یک دولت نظامی مستقر خواهند کرد که به تدریج به صورت یک دولت غیرنظامی و سپس با استقرار یک دولت دست نشانده با پوششی از تحرکات به ظاهر دموکراتیک، بر سرنوشت مردم عراق حاکم خواهند شد و از طریق آموزش آن دولت به استقرار فرهنگ غرب و آزادی های موردنظر خود دست خواهند یافت و با استفاده از پول نفت عراق به پیشرفت هایی سریع در ارتقای سطح زندگی در آن کشور نایل می شوند. سپس به سراغ طرح خاورمیانه بزرگ می روند و حکومت سکولار و حتی ضددینی و آزادی های (بی بند و باری) موردنظر خود را در سرتاسر منطقه گسترش می دهند.
استراتژی آنها البته تهدید علنی ایران و روسیه، سوریه و لبنان، مشروعیت زدایی حکومت عربستان و مصر و دیگر کشورهای منطقه با هدف تحقق رؤیای خاورمیانه بزرگ بود. آنان همچنین حساب کرده بودند که می توانند با بهره برداری از اثرات جانبی به اصطلاح آزادسازی عراق و گسترش فرهنگ غرب در خاورمیانه به حل بحران اسرائیل- فلسطین نزدیک تر شوند و اتحادیه اروپا، روسیه، چین و سایر کشورها را پشت سر گذارند و در همین حال به کسب نفوذ و کنترل بر منابع و سرنوشت کل منطقه نایل شوند.
آنها فکر می کردند با تسلط بر خاورمیانه، رهبری خود را بر جهان تثبیت می کنند و بر منابع اصلی نفت منطقه سلطه می یابند و قدرت هایی که در آینده به عنوان رقیب امریکا ممکن است در جهان سربرآورند، از اتحادیه اروپا گرفته تا چین و روسیه، فاصله شان را با امریکا به مراتب بیشتر خواهند کرد. بنابراین هجمه به عراق مقدمه ای برای سلطه بر منطقه؛ و سلطه منطقه، مقدمه ای برای سلطه جهانی خواهد شد.
استراتژی خیال پردازانه آنان البته در همان ابتدا و پیش از تشکیل حکومت نظامی در عراق، به واسطه هوشیاری ملت عراق و رهبری آیه الله سیستانی در نطفه خفه شد؛ چرا که عراق خواهان یک انتخابات دموکراتیک واقعی تحت نظارت سازمان ملل بود.
درواقع آنچه مورد تصور امریکا و انگلستان نسبت به عراق بود، با هوشیاری مردم عراق و با راهبری حکیمانه آیه الله سیستانی نقش بر آب شد. ایشان از روز اول با شعار دموکراسی و انتخابات با نظارت سازمان ملل به جنگ سیاسی با اشغالگران پرداخت و آن زمانی که حتی سازمان ملل با فشار امریکا اعلام کرد که انتخابات در عراق امکان ناپذیر است، او با تواضع گفت که نمایندگان سازمان ملل را به خانه خود می پذیرد و آماده است با آنها به بحث و گفتگو بنشیند، تا به آنها ثابت کند عراق برای یک انتخابات سراسری آمادگی دارد. رهبری این عالم بزرگ و هوشمندی و درایت مردم عراق، همه نقشه های امریکا و انگلستان را نسبت به عراق و منطقه و دیگر کشورها به چالش کشاند و امروز شاهدیم که امریکا در عراق و در منطقه از هر زمان دیگری منفورتر است.

اشتباه محاسبات امریکا

امروز، سه سال از حمله ایالات متحده امریکا به عراق می گذرد، با این حال تاکنون نه سلاح های کشتار جمعی در این کشور یافت شده و نه آرامش، امنیت و ثبات به آن بازگشته است؛ مرگ و ویرانی، خشونت و آشوب بیداد می کند؛ دموکراسی برقرار نشده؛ برخلاف آنچه وعده داده بودند، بهای نفت پایین نیامده، بلکه هر روز افزایش بالاتری داشته است؛ صدها هزار غیرنظامی عراقی و هزاران نظامی امریکایی کشته و مجروح شده اند. به قول یکی از مفسران سیاسی وابسته به جریان محافظه کار امریکا«جورج بوش با نفرت همه گیر دموکرات ها و بی اعتنایی روزافزون جمهوری خواهان رو به روست».
براساس نظرسنجی که اخیراً توسط سی. ان. ان، یو. اس. ای. تودی(2)و مؤسسه گالوپ انجام گرفته، نگرش مردم امریکا به سیاست های جورج بوش در عراق به شدت تغییر کرده است. در سال 2003 در ابتدای جنگ، 73 درصد از مردم امریکا معتقد بودند که«حمله به عراق ارزشش را داشته است». در سال 2006 فقط 37 درصد از مردم امریکا معتقد بودند که ادامه جنگ عراق ارزشش را دارد. به همین نحو در سال 2003، 69 درصد از مردم امریکا« از پیروزی مطمئن بودند». حال آنکه در سال 2006، تنها 22 درصد از موفقیت امریکا در عراق مطمئن اند. دلایل این تغییر عمده در نگرش مردم امریکا چیست؟
بیان این آمار به زبان ساده این است که از زمان آغاز جنگ در سال 2003، بدبینی مردم آمریکا نسبت به جنگ عراق، آشکارا سیر صعودی داشته است. تغییر در نظرات شهروندان و نگاه افکار عمومی از سیاست های امریکا به مراتب تندتر و شدیدتر است. در خاورمیانه و کشورهای مسلمان نیز تظاهرات گسترده ای در اعتراض به حمله امریکا به عراق صورت گرفته است. تهدید معروف بوش که «یا با ما هستید یا علیه ما»، شاید متحدانی را در رابطه با سیاست های او در قبال عراق به همراه داشته، اما او را در اغلب نقاط دنیا به فردی تنها و تندرو تبدیل کرد. باید این واقعیت را یادآور شد که در چهارگوشه جهان، هیچ کشوری جز انگلستان واقعاً خواهان حمله به عراق نبود.

بوش، چوپان دروغگو

حقیقت این است که دلیل اصلی ابراز انزجار و مقاومت عمومی در برابر سیاست های بوش در عراق، بهانه های واهی، فریبکاری و دروغگویی های امریکا بود که موج عظیمی از مقاومت های سیاسی و مردمی علیه تهاجم به بغداد را ایجاد کرد. مطبوعات امریکا خود اذعان کرده اند که تاریخ نگاران در آینده از نحوه القای حقانیت حمله به عراق به افکار عمومی، به عنوان یکی از بارزترین موارد ایجاد احساسات جنگ طلبانه از راه دروغ و فریب افکار عمومی یاد خواهند کرد.
جورج بوش و مشاوران نزدیک وی نظیر چنی(3)، رایس(4) و رامسفلد(5) به دو دلیل عمده، امریکا را به جنگ با عراق کشاندند. نخست آنکه جان شهروندان امریکا و بقیه را از تسلیحات کشتار جمعی عراق نجات دهند و دیگر آنکه صدام حسین و گروه القاعده را به عنوان عامل حملات تروریستی یازده سپتامبر مجازات کنند. پس از سه سال جنگ و اشغالگری، هنوز پنتاگون در عراق به دنبال سلاح های کشتارجمعی وعده داده شده است. سازمان CIA و FBI و نیز هیئت تحقیق حملات یازده سپتامبر در کنگره امریکا(6) نیز این نظریه توطئه را که بغداد با القاعده ارتباط داشته است، رد کرده اند تا ناخودآگاه دومین بهانه اصلی جورج بوش نیز از اعتبار ساقط شود.
بنابراین، کاهش شدید میزان مقبولیت بوش، مصداق بارز حکایت چوپان دروغگوست. (7) آیا مردم امریکا این بار هم فریب این چوپان دروغگو را خواهند خورد و باور خواهند کرد که ایران، آن هم تحت نظارت دقیق جامعه جهانی و آژانس بین المللی انرژی اتمی به دنبال تسلیحات هسته ای است؟ نمی توان گفت که پاسخ به این سؤال کاملاً منفی است، ولی تا این حد مشخص است که دولت امریکا در متقاعد ساختن جامعه بین المللی راهی بس دشوارتر پیش رو خواهد داشت.

معضل امنیت در عراق

امروز، عراق و ملت بزرگ این سرزمین با چند چالش مهم رو به رو هستند:
چالش اول، معضل امنیت در عراق است. امروز ناامنی در کشور عراق به گونه ای است که در هیچ خیابان و منطقه ای، مکان امنی یافت نمی شود. علی رغم آنکه اشغالگران مسئول امنیت این کشور هستند، امریکایی ها هیچ گونه توجهی به امنیت مردم عراق ندارند و صرفاً در فکر امنیت خود در عراق هستند. در فکر امنیت پادگان های خود، در فکر امنیت ستون های نظامی که از این سمت به آن سمت عراق در حرکت هستند، می باشند. امریکا حتی از ایجاد امنیت سربازان خود عاجز است. آن گاه که ده ها نفر از شیعیان و کردها و سنی های عراق کشته می شوند، برای امریکایی ها اهمیتی ندارد. وقتی که مساجد و اماکن دینی تخریب می شود، برای امریکایی ها اهمیتی ندارد؛ و آن گاه که افراد پلیسی که آموزش کافی ندارند و تازه شروع به کار کرده اند، کشته می شوند، برای امریکایی ها اهمیتی ندارد. مشکل اصلی برای امنیت عراق، ‌وجود اشغالگران در عراق است. عاملی که به صورت انگیزه برای افرادی درآمده است که به خشونت در عراق دست بزنند. همچنین رفتار آمریکا در زمینه امنیت عراق، سؤالات فراوانی را به همراه دارد:
1. چرا امریکایی ها اجازه نمی دهند که دولت عراق خود به امنیت کشور خود بپردازد؟ چرا تروریست ها و اطلاعات مربوط به تروریست ها را در اختیار دولت عراق نمی گذارند؟ چرا بسیاری از تروریست ها را بعد از یک بازجویی چند روزه آزاد می کنند؟! تروریستی که عامل تخریب مرقد مقدس دو امام شیعیان در سامرا بود، فردی بود که در زندان امریکایی ها بود و چند روز قبل از این جنایت بزرگ توسط امریکایی ها آزاد شده بود. امنیت سامرا برعهده امریکایی ها بود. سؤال این است که چطور 60 تروریست مسلح در ماجرای سامرا، ده ساعت مشغول فعالیت بمب گذاری در مرقد مطهر سامرا بودند و چطور امریکایی ها هیچ عکس العملی نشان ندادند؟!
2. امریکایی ها به خوبی می دانند که چه کشورهایی به تروریست ها کمک مالی می کنند و چگونه افراد را از کشور خود اعزام می کنند. برخی از این کشورها رابطه صمیمی با امریکا دارند. چرا امریکا در این زمینه چشم پوشی می کند؟! امریکایی ها باید به این سؤال مهم پاسخ دهند که چرا در زمینه امنیت عراق اقدام جدی به عمل نمی آورند؟ آیا امریکایی ها فکر می کنند استقرار امنیت در عراق، مشروعیت ادامه حضور آنها در این کشور را زیر سؤال می برد؟ آیا امریکایی ها فکر می کنند اگر عراقی با ثبات و امن باشد، دیگر هیچ گروه و دسته ای به آنها نیازمند نیست و به آنها توجهی نمی کند؟
3. چرا امریکا مانع اقدامات و برنامه ریزی دولت عراق در زمینه امنیت است؟ مگر بارها و بارها دولت عراق، مسئولین عراق و احزاب سیاسی عراق اعلام نکرده اند که ما قادر به ایجاد امنیت در عراق هستیم. چرا امریکایی ها اجازه نمی دهند که مردم عراق امنیت کشور خود را برعهده گیرند؟! چرا امریکا مانع کمک کشورهای همسایه عراق در زمینه امنیت است؟!
4. امریکایی ها به خوبی می دانند که نیروهای بعثی که آنها اصرار به حضورشان در مناصب حکومتی دارند و فشار می آورند که در مسئولیت های مختلف به کار گماشته شوند، رابطه نزدیک با تروریست ها دارند. چرا امریکایی ها از نیروهای بعثی حمایت می کنند؟
اینها و ده ها سؤال دیگر در این زمینه وجود دارد. در واقع، تأمین امنیت مردم عراق به وظیفه ای چندپاره تبدیل شده است. مسئولیت تأمین امنیت و آرامش در عراق ظاهراً برعهده نیروهای امریکایی، انگلیسی و عراقی است. ولی واقعیت آن است که نیروهای امریکایی و انگلیسی که خود، بخشی از مشکل و عامل اصلی خشونت ها و اقدامات تروریستی هستند، باعث شده اند که نیروهای تعلیم نیافته و فاقد تجهیزات عراقی به هدف هایی آسان برای تروریست ها بدل شوند که به آنها به چشم همدستان نیروهای اشغالگر نگاه می شود. نتیجه این امر افزایش موج تنش، خشونت، مرگ، ویرانی و قربانی شدن مردمی است که می خواهند به مملکت خود خدمت کنند و آرامش و امنیت را برای مردم خود تأمین نمایند. امنیت عراق با خروج اشغالگران و با پایان دادن مداخلات امریکا در امور عراق به خوبی امکان پذیر است. البته اگر دولت عراق مایل باشد، کشورهای منطقه می توانند از لحاظ اطلاعاتی و یا انتقال تجربه به آنها کمک کنند.

چالش ساختار قومی در عراق

چالش دوم در عراق، مسئله وحدت و انسجام ملی و همچنین در کنار آن، تمامیت ارضی است. عراق از لحاظ قومی و از لحاظ مذهبی دارای تکثر است. در عراق اکثریت 65 درصدی شیعیان و اقلیت کردها و سنی ها زندگی می کنند. برای ثبات در عراق، راهی جز تعاطف و وحدت بین گروه ها وجود ندارد. هرگونه اختلافف و تشتت به ضرر مردم عراق است. نکته حائز اهمیت آنکه برخی افراد در کشورهای منطقه و حتی در خود عراق اصرار دارند که بگویند عراق وارد جنگ داخلی شده است. در حالی که به خوبی می دانند در عراق جنگ داخلی وجود ندارد. ماجرای سامرا را به وجود آوردند تا در عراق جنگ مذهبی و داخلی به وجود آورند. اما هوشیاری حوزه علمیه نجف و آیه الله سیستانی و مردم عراق، شیعیان، اهل سنت و کردها باعث شد این توطئه خنثی شود. هنوز هم افراد بیماری در داخل عراق و افرادی در بیرون از عراق می خواهند با اصرار بگویند در عراق جنگ داخلی است. ما می دانیم به دنبال چه هدفی هستند! ما می دانیم که می خواهند دستاوردهای سه ساله مردم عراق را از بین ببرند. می دانیم که می خواهند بگویند این قانون اساسی باید تغییر کند. می خواهند بگویند این نظام، نظام کارآمدی نیست. اما واقعیت این است که حفظ منافع مردم عراق و ثبات منطقه تنها در سایه اتحاد مردم عراق و ائتلاف گروه ها امکان پذیر است. این اتحاد تنها در سایه انعطاف، تسامح، تعامل و عقلانیت و ایجاد دولت ملی و ائتلاف ملی و اتحاد همه گروه های قومی و مذهبی امکان پذیر است.
ما بسیار خوشحالیم که بیداری مردم عراق باعث شده است که عراق قدم به قدم به سمت وحدت و یکپارچگی و انسجام حرکت کند. البته خوشایند اشغالگران نیست که در داخل عراق وحدت باشد. شما دیدید که امریکایی ها برای تشکیل دولت عراق چه موانعی را به وجود آوردند و چگونه تلاش می کردند که نه تنها وحدتی بین کردها و سنی ها و شیعیان نباشد، بلکه حتی در تلاش بودند که ائتلاف شیعیان را هم به هم بزنند که خوشبختانه ناموفق بودند. وحدت، یکپارچگی و تمامیت ارضی عراق هم برای خود عراق و هم برای منطقه اهمیت فراوانی دارد. تجزیه کشور عراق، به نفع کردها، ‌سنی ها و شیعیان نیست و به نفع کشورهای منطقه هم نخواهد بود. یکپارچگی به نفع همه است. عراق یکپارچه، عراقی که همه گروه ها و اقوام به نسبت جمعیت خودشان حق حضور دارند و همه گروه ها با هم تعامل دارند، به نفع ملت عراق و کشورهای منطقه است.
در حال حاضر عراق، روند انتقال سیاسی خود را طی می کند. در این روند، ‌ویژگی های جدیدی حائز اهمیت است. از جمله این ویژگی ها، تعریف جدید از ساخت قدرت و سیاست داخلی و ایجاد تعادل در سهم گروه های مختلف سیاسی و قومی در حکومت مرکزی می باشد. برای سالیان دراز، حضور مسلط و تعریف شده یک اقلیت، ‌مبنای تنش و بی ثباتی نه تنها در صحنه داخلی کشور، ‌بلکه در سطح روابط با کشورهای منطقه بود. حاصل آن سرکوب گروه های سیاسی دیگر همچون شیعیان و کردها، ایجاد فضای وحشت و ترور و به طور کلی بی اعتمادی متقابل و همچنین ماجراجویی های خارجی دولت بعثی در تجاوز به همسایگان بود. جمهوری اسلامی ایران و کویت دو قربانی این مسئله می باشند. روند انتقال سیاسی عراق بی تردید مستلزم بازتعریف نقش گروه های مختلف سیاسی در ساختار قدرت این کشور می باشد تا از این طریق، تعادل و تناسب حفظ گردد. از سوی دیگر، این روند انتقال، نیازمند بازتعریف روابط منطقه ای و بین المللی عراق می باشد. در این روند، عراقی موردنظر منطقه است که تهدیدگر نباشد و در خدمت نظم و امنیت به ایفای نقش مثبت خود بپردازد.
در شرایط حساس کنونی، بی تردید رمز اساسی حفظ هویت واقعی عراق و بقای این کشور به عنوان یک کشور عربی و اسلامی در حفظ وحدت و وفاق گروه های داخلی، ‌تداوم گفتگوهای سیاسی و حل مسالمت آمیز مسائل و عدم توسل به زور و خشونت بوده و ملت عراق همانند دیگر ملت ها، بدون هرگونه حضور و مداخله خارجی، حق تعیین سرنوشت کشور خویش را دارا می باشد. اقداماتی نظیر تشویق و تحریک گروه ها علیه یکدیگر و ایجاد اختلافات طایفه ای نه تنها برای آینده عراق، بلکه برای ثبات و امنیت همسایگان و منطقه نیز مخاطره آمیز خواهد بود.

چالش کارآمدی دولت

چالش سوم، کارآمدی دولت است. همه باید در داخل عراق تلاش کنند و دیگران از خارج عراق کمک کنند تا این کشور بتواند دارای دولتی کارآمد باشد. امریکایی ها در داخل عراق ده ها سازمان و شرکت به وجود آورده اند؛ سازمان هایی که فلسفه وجودی آنها نه برای مردم، نه همسایگان و نه دیگران مشخص نیست. سازمان ها و شرکت هایی که نه تنها برای تاراج عراق تحت عنوان بازسازی عراق، بلکه حتی سازمان هایی را برای امنیت عراق نیز به وجود آورده اند. بسیاری از شرکت ها وابسته به دیک چنی، معاون رئیس جمهور امریکاست. برخی از شرکت ها وابسته به وزیر دفاع(رامسفلد)و برخی از شرکت ها نیز وابسته به چند مشاور ارشد بوش هستند که اصرار به حمله امریکا به عراق را داشتند.
اگر کنگره آمریکا و عراق، ‌حساب این شرکت ها را مورد بررسی قرار دهند، برایشان روشن می شود که اصرار آنها برای ماندن امریکا در عراق چیست. آمار نشان می دهد که 73 درصد سربازان امریکایی در عراق معتقدند که هرچه سریع تر باید از عراق خارج شوند. علی رغم عدم رغبت سربازان امریکا و علی رغم عدم میل مردم امریکا و مردم عراق و منطقه، چرا همچنان امریکا اصرار به حضور در عراق دارد؟ دخالت های امریکا مانع اصلی کارآمدی دولت است. امریکایی ها در داخل عراق فکر می کنند چند دولت وجود دارد و مداوم در حال امتیاز گرفتن و امتیازدهی به گروه ها هستند. آنها فکر می کنند گروه هایی که در داخل عراق وجود دارند، به منزله دولت هایی هستند که برای تعامل آنها باید از این گروه به آن گروه امتیازدهی کنند. مداوم با این گروه علیه گروه دیگر سخن می گویند. کارآمدی دولت عراق تنها در سایه اجرای قانون اساسی امکان پذیر است. امریکایی ها می خواهند در کنار قانون اساسی هر روز مقررات و قوانین ویژه ای را وضع کنند. ما معتقدیم تنها در سایه اجرای قانون در عراق می توان دولتی کارآمد را به وجود آورد و اگر دخالت دیگران نباشد، مردم و مسئولین عراق خود قادرند کشور را به خوبی اداره کنند.

خروج اشغالگران، مهم ترین چالش

چهارمین و مهم ترین چالش برای مردم عراق، بحث خروج اشغالگران است. متأسفانه تاکنون هیچ زمان بندی برای بحث خروج اشغالگران در عراق تهیه نشده است. اشغالگران اگر هرچه سریع تر از این سرزمین خارج شوند و دست از مداخلات خود در امور سیاسی و اقتصادی بردارند، ثبات عراق و به دنبال آن ثبات منطقه تحقق خواهد یافت. تدارک برای حضور دائمی در عراق اشتباه بزرگ دیگری از سوی امریکاست که افزایش خشونت ها و گسترش بی ثباتی در منطقه را در پی خواهد داشت. امریکا هم اکنون در پی احداث بزرگ ترین پایگاه نظامی برون مرزی با ده ها میلیارد دلار و نیز بزرگ ترین سفارتخانه خود در کشور عراق است که هزینه ای بالغ بر یک میلیارد دلار را بر کاخ سفید تحمیل خواهد کرد. این طرح قبل از هر چیز بیانگر احساس ناامنی شدید امریکا در سایر پایگاه های نظامی ساخته شده در منطقه خلیج فارس است. این طرح همچنین نشان می دهد که دولت ایالات متحده حضور دائمی در منطقه را دنبال می کند.
در حال حاضر یکی از اصلی ترین ریشه های تنش و بی اعتمادی در روابط بین ملت های منطقه و همچنین روابط دولت ها، حضور نیروهای امریکایی در خاک عراق است. این حضور نه تنها منجر به شکاف و بی اعتمادی در میان گروه های مختلف سیاسی-مذهبی داخل عراق می شود، ‌بلکه بهانه ای نیز به دست گروه های خشونت طلب و افراطی می دهد تا با ایجاد هرج و مرج، سعی در دسترسی به اهداف نامشروع داشته باشند.
از سوی دیگر، ‌سیاست های خصمانه امریکا در برخورد با دولت های منطقه، زمینه های بی ثباتی بیشتر و بی اعتمادی را در سرتاسر منطقه فراهم کرده است. این سیاست ها چه در قالب تهدیدات امنیتی نسبت به برخی حکومت های منطقه و چه در قالب زیر سؤال بردن مشروعیت سایر حکومت ها با پیگیری سیاست های مربوط به تغییر فرهنگ ها موجب گسترش بی ثباتی در سطح منطقه شده است.
همان گونه که تحولات سه سال گذشته نشان داده است، ایدئولوژی و مذهب فراتر از تصور امریکا ریشه در بطن جامعه دارد. هرگونه تلاش در جهت تزریق تفکر دموکراسی غربی در میان توده های مذهبی و سنتی جوامع خاورمیانه و به خصوص عراق، ناشی از عدم فهم درست خواسته های مردم منطقه و مسائل‌ آنها می باشد. بی تردید حضور مؤثر نیروهای مداخله گر خارجی در شکل دهی ساخت قدرت و سیاست منطقه، منجر به شکاف میان دولت ها و ملت های منطقه شده است. نتیجه این امر در درازمدت به نفع نظم طبیعی منطقه نخواهد بود، ‌چرا که منجر به گسترش بی اعتمادی میان حکومت ها و ملت ها از طریق یارگیری و وابستگی به حمایت نیروهای خارجی خواهد شد.

چالش بازسازی

و بالاخره چالش پنجم، مسئله بازسازی عراق است که باید همه کشورهای منطقه به عراق کمک کنند تا دولت عراق بتواند ویرانی های این کشور را بازسازی کند. در این زمینه کشورهای همسایه به ویژه ایران می توانند کمک مؤثری باشند. اشغالگران نباید مانع شوند تا دولت عراق خود در زمینه بازسازی کشور تصمیمات لازم را اتخاذ کند.
جمهوری اسلامی ایران برای کمک به ملت و دولت عراق همواره اعلام آمادگی نموده است تا آنها بتوانند از این مرحله سخت و حساس انتقالی با موفقیت عبور نمایند. لذا ایران در روند بازسازی عراق مصمم به کمک می باشد و هم اینک مجموعه کاملی از برنامه های همکاری اقتصادی شامل کمک توسعه ای، سرمایه گذاری، ‌تجارت، گردشگری، طرح های تأمین مالی و همانند آن را در نظر گرفته است و در حال کار با دولت عراق می باشد. همچنین در زمینه رفع نیازمندی های اقتصادی و معیشتی روزمره مردم عراق شامل تأمین سوخت، ‌برق رسانی و نظایر آن نیز تاکنون از هیچ کمکی دریغ ننموده و امیدوار است که این روند با حمایت همه جانبه ملت و دولت عراق به پیش رود.
با توجه به تجربیات و امکانات بالقوه و نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی ایران و عراق، جایگاه ویژه ای در کار توسعه و بازسازی عراق برای ایران متصور است. این امر قطع نظر از مزایایی که جمهوری اسلامی ایران برای این کار، ‌دارا می باشد، بدین دلیل است که اساساً ایران و عراق دو شاخه از یک درخت تناور فرهنگی و تمدنی می باشند که هر حادثه ای برای یکی از این دو، دیگری را متأثر می سازد. به علاوه مزیت های ایران در این امر غیرقابل انکار است و فقط عناد و دشمنی اشغالگران باعث می شود این مزیت ها در نظر گرفته نشود. وجود راه های ارتباطی هوایی، دریایی و زمینی برای حمل و نقل منابع و نیروی انسانی متخصص، تجربیات دوران بازسازی بعد از جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران و از همه مهم تر، قرابت دینی و روحی مردم عراق و ایران، همگی از مزیت های کشور ما می باشد.

خواست مردم عراق، استقلال کامل

ما به تمدن مردم عراق ایمان داریم و می دانیم مردم عراق در پی استقلال کامل سرزمین خود هستند و به خوبی می توانند کشور خود را اداره کنند. عراق اکنون در مقطع حساس تاریخی ایستاده است. ادامه سیاست خارجی مداخله جویانه امریکا به زیان مردم عراق، کل منطقه و حتی مردم امریکا خواهد بود و موجب تداوم آن چیزی خواهد شد که جز نمایی ظاهری از صلح و امنیت و عدالت نیست. ایالات متحده شاید در عرصه نظامی پیروز میدان به حساب آید؛ با این حال باید از درایت کافی برای ایجاد آرامش و ثبات آن هم بدون استفاده از قوه قهریه و خونریزی نیز برخوردار می بود. مقامات امریکایی باید بدانند که مردم لایق و دلاور عراق نخواهند پذیرفت که یک ابرقدرت جایگزین صدام شود و به جای یک دیکتاتور، اشغالگر و تجاوزگری مستقر شود که حق خود می داند انسان ها را بکشد، از موضع برتر با آنان سخن بگوید و به آنان امر و نهی کند، آنان را تحقیر و ارعاب کند و نهایتاً امیال و اولویت های خود را بر سرنوشت سیاسی عراق تحمیل کند.
آنان باید این نکته را درک کنند که اگر هرچه زودتر از عراق خارج شوند، خشونت و تروریسم زودتر مهار خواهد شد و مردم عراق از هر گروه قومی و مذهبی که باشند، زودتر به حل اختلافات خود به شکلی متمدنانه و سازگار با فرهنگ و تمدن غنی و باشکوه عراق نایل خواهند شد.

مردم عراق، علاقه مند به کمک و نه مداخله

عراق اینک نیازمند حمایت و پشتیبانی سیاسی، اقتصادی و معنوی ماست؛ نه مداخلات و امر و نهی. عراق اینک به شدت محتاج حمایت ما برای تأمین امنیت، تحکیم وحدت داخلی و ارتقای معیشت شهروندان خود است. برقراری حاکمیت قانون و دموکراسی، استقرار حکومت برآمده از رأی مردم و تضمین حقوق تمامی گروه های قومی و مذهبی از مهم ترین نیازهای کنونی کشور عراق است. در این روند مشخصاً بایستی حقوق اقلیت ها به ویژه در روند تصمیم گیری لحاظ شود. عراق همچنین می تواند به عنوان کشوری مهم و مستقل در منطقه خلیج فارس نقشی مهم و سازنده در پیشبرد صلح و ثبات منطقه ایفا کند. مردم عراق ثابت کرده اند از توانایی لازم برای غلبه بر تمام مشکلات موجود برخوردارند.

سخن آخر

جمهوری اسلامی ایران از پدیدارشدن افق های ایجاد عراقی جدید که بر اساس حسن همجواری و پایبندی به معاهدات دوجانبه و چندجانبه شکل گرفته باشد، استقبال می کند و آمادگی خود را برای تحرک بیشتر در توسعه روابط دوجانبه با انتخاب دولت دائمی در این کشور اعلام می دارد و علی رغم اینکه بیشترین خسارات مادی و معنوی را از رژیم گذشته عراق متحمل گردیده است، همواره به عنوان یک کشور دوست و برادر در کنار مردم عراق قرار خواهد داشت و امیدوار است با تشکیل دولت دائمی که برآمده از آرای مردم است، گامی اساسی در جهت تقویت ثبات و امنیت در عراق، پایان دادن به جنایات تروریستی و همچنین خروج نیروهای خارجی از خاک این کشور بردارد و عراق آینده، ‌شاهد پیشرفت های چشمگیری در روند بازسازی و توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همچنین گشایش فصل تازه ای از مناسبات منطقه ای با همسایگانش باشد.
جمهوری اسلامی ایران به توانایی ملت عراق و رهبران مذهبی و سیاسی این کشور در اداره امور خود، باور دارد و گشایش جدید در انتخاب رهبران این کشور را ناشی از همین درایت و بلوغ سیاسی می داند و همچون گذشته، آماده همکاری با دولت جدید این کشور می باشد.

پی نوشت ها :

1. آیین گشایش کنفرانس بین المللی تحولات عراق، میهمانان داخلی و خارجی، مرکز تحقیقات استراتژیک، 4 اردیبهشت 1385.
2. U. S.A Today
3. Chaney
4. Rice
5. Rumsfeld
6. Congressional Investigation
7. Crying Wolf

منبع :روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران: انتشارات کمیل، چاپ سوم 1391.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط