نظام دولتشهری و اندیشه سیاسی

گرچه پیشینه ایده های سیاسی به دوره های دیرینه ای در تاریخ بشر برمی گردد اما اندیشه سیاسی به معنی دقیق کلمه، یعنی اندیشه سیاسی در قالب جدید و جدا از اسطوره به دوره ای از زندگی در یونان باستان برمی گردد که می توان آن
يکشنبه، 7 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظام دولتشهری و اندیشه سیاسی
 نظام دولتشهری و اندیشه سیاسی

نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

نظام دولتشهری به عنوان پایگاه پیدایش و رونق اندیشه سیاسی

گرچه پیشینه ایده های سیاسی به دوره های دیرینه ای در تاریخ بشر برمی گردد اما اندیشه سیاسی به معنی دقیق کلمه، یعنی اندیشه سیاسی در قالب جدید و جدا از اسطوره به دوره ای از زندگی در یونان باستان برمی گردد که می توان آن را دوره دولتشهری در تاریخ یونان نام نهاد. شرایط زندگی سیاسی در دولتشهرها سرچشمه اصلی پیدایش اندیشه سیاسی به شکل تکامل یافته آن بوده است. با توجه به این مسئله لازم است در ابتدای این فصل نگاهی به وضع سیاسی دولتشهرها، به ویژه نهادها و تحولات سیاسی آنها، بیندازیم. آشنایی با اوضاع سیاسی دولتشهرها از این جهت نیز مهم است که گذشته از اینکه زمینه عینی پیدایش درخشانترین اندیشه ها و فرهنگها در تاریخ بشر بوده است در عین حال سازمان سیاسی آنها نیز سرچشمه الهام نظریات اندیشمندان بزرگ محسوب می شود.
پایگاه اصلی پویایی بی سابقه اندیشه سیاسی در یونان باستان را باید در زندگی سیاسی و اجتماعی دولتشهرها جستجو کرد. در دولتشهرها بود که برای نخستین بار در تاریخ بشر اقشار وسیع مردم در زندگی سیاسی مشارکت و نقش آفرینی کردند و نهادهای سیاسی پیشرفته ای را برای اداره ی زندگی جمعی فراهم آوردند. پیش از این، در تمدن های بزرگ شرق که بر مبنای نظامهای دین سالار سامان یافته بودند، چنین شرایطی پدید نیامده بود. در این امپراتوری ها، مثل امپراتوری های مصر، بین النهرین، ایران و چین باستان گروه های کوچک نخبگان سیاسی از میان کاهنان و خاندانهای اشرافی اداره سیاسی جامعه را به دست داشتند و توده های وسیع مردم در سرنوشت سیاسی خود نقش چندانی نداشتند. در آن امپراتوری ها تصمیم گیری سیاسی به حلقه کوچکی از درباریان محدود بود. اما در دولتشهرهای یونان باستان با اینکه مشارکت همگانی وجود نداشت اما حلقه تصمیم سازی سیاسی دامنه ی گسترده تری داشت. عواملی چون 1- مشارکت وسیع مردم 2- مبارزه طولانی مردم با اشرف برای کسب حقوق سیاسی 3- تلاطمهای پیاپی سیاسی 4- رشد یک فرهنگ یگانه، زمینه مساعدی را برای تحرک اندیشه سیاسی و نظریه پردازی سیاسی فراهم کرد.

اوضاع اجتماعی و سیاسی دولتشهرها

دنیای یونانی شامل شهرهایی بود که در دره ها، سواحل دریاها و جزایر پراکنده بودند. این شهر از لحاظ سیاسی مستقل بودند در حالی که سنت و نهادهای اجتماعی و سیاسی مشترکی داشتند. این شهرها در دوره های دورتر دارای نظام شاهی بودند، اما به تدریج نظامهای تازه ای از جمله نظام اشرافی، الیگارشی (حکومت گروه توانگران) حکومت جباری و حکومت دموکراسی (که بعداً درباره ی آنها بیشتر سخن خواهیم گفت) یکی پس از دیگری در این شهرها به صورت نظام حاکم درآمدند.
جامعه یونانی در زمانی که به عصر هومری معروف شده است یعنی در قرنهای یازدهم تا نهم پیش از میلاد بر پایه ی اقتصاد طبیعی و نظام طایفه ای استوار بود. در این عصر صورت بندی اشتراکی اولیه و نظام طایفه ای در حال تجزیه بود و مالکیت خصوصی بر زمین و برده در حال رشد و گسترش بود. با این دگرگونی ها بزرگان طایفه کم کم صاحب امکانات و اقتدار و بیش از پیش از توده های مردم متمایز و ممتاز شدند.
در دوره بعدی که به عصر هزیود (شاعر دیگر یونانی) معروف شده است و قرنهای هفتم و هشتم پیش از میلاد را دربر می گیرد جامعه پدر سالار پیشین کاملاً تجزیه شد و نظام برده داری به مرحله تکاملی خود وارد شد. جدا شدن صنایع دستی از کشاورزی و تمرکز آن در شهرها و به همین ترتیب گسترش دامنه ی بازرگانی و صنایع پیشه وری، همراه با رشد دریانوردی و رونق شهر باعث شد که رفته رفته شهرها به واحدهای اصلی اجتماعی تبدیل شوند. این شهرها به صورت واحدهای مستقلی درآمدند که هر یک دولتی خاص خود داشتند. به همین دلیل است که آنها را دولتشهر می خوانند. این دولتشهرها متشکل از شهر به عنوان هسته ی اصلی و یک سلسله روستاهای پیرامون آن بود که به کارهای کشاورزی اشتغال داشتند. تراکم زندگی در درّه هایی که کوههای بلند آنها را از هم جدا می کرد شرایط مساعدی برای نظام دولتشهرهای مستقل فراهم می کرد. این دولتشهرها گاهی به اتحادهایی متشکل از چند دولتشهر وارد می شدند، اما همواره به استقلال خود حساس بودند. از این پس تا اواخر قرن چهارم پیش از میلاد که سپاه مقدونی بر آتن پیروز شد و امپراتوری مقدونی شکل گرفت و دولتشهرها شکل شاخص زندگی اجتماعی و سیاسی در یونان بود.

فضای سیاسی دولتشهر

دولتشهرها مرکز کوران سیاسی و اجتماعی شدیدی بودند. اشراف سعی می کردند سازمانهای نظام پدر سالاری و طایفه ای پیشین را در خدمت خود بگیرند و به ابزار قدرت خود تبدیل کنند. آنها می خواستند شکل حکومت الیگارشی اشرافی یعنی سلطه چند خاندان اشرافی و سرکردگان طایفه را (که بازیل خوانده می شدند) بر جامعه تحمیل کنند و مردم را (که دموس نامیده می شدند) از عرصه قدرت کنار بگذارند و نقش مجمع خلق را که مردم در آن مشارکت داشتند محدود کنند و یا دستکم آن را به صورت بازیچه خود درآورند. اما مردم (دموس) نیز با تمام نیرو از حق خود در اداره ی دولتشهر دفاع می کردند. این وضع جامعه یونان را از لحاظ سیاسی به جامعه ای پرتلاطم و پویا تبدیل کرده بود. کشمکشهای سیاسی، تحولات اجتماعی و رونق کار و پیشه بازرگانی و صنایع پیشه وری فضای مساعدی برای تحرک فکری فراهم کرده بود.

دولتشهرهای عمده به مثابه ی الگوی الهامبخش اندیشه سیاسی

دولتشهرهای اسپارت و آتن برگترین دولتشهرهای یونان بودند. این دو دولتشهر در عین حال دو نظام متفاوت حکومتی و تا حدودی دو نظام متفاوت اجتماعی داشتند. اسپارت بیشتر یک جامعه کشاورزی و دارای نظام حکومتی محافظه کار بود. آتن بیشتر جامعه ای با زندگی بازرگانی، دریانوردی و پیشه وری بود. این دو دولتشهر از طرفی هر یک الگوی شکلهای متفاوتی از حکومت و الهام بخش رشته های متمایزی از اندیشه های سیاسی بودند. افلاطون و ارسطو که از آنها سخن خواهیم گفت از الگوهای زندگی سیاسی در این دو دولتشهر در نظریه پردازی خود درباره ی، نظامهای حکومتی بهره زیادی برده اند. در اینجا درباره نظام زندگی در هر یک از این دو دولتشهر توضیح فشرده ای آورده ایم.

اسپارت

دولت اسپارت نمونه ی شاخص یک حکومت الیگارشی (حکومت گروه معدود) و اشرافی (خاندانهای دارای تبار خاص) بود. ساکنان دولتشهر اسپارت به سه طبقه ی اجتماعی کاملاً متمایز تقسیم می شدند که حتی از لحاظ جغرافیایی جدا از یکدیگر زندگی می کردند. طبقه اول اسپارتی ها بودند که در شهر زندگی می کردند. اینها طبقه مسلط جامعه و از اشراف بودند. طبقه دوم ایلوت ها نام داشتند و کشاورزانی بودند که روی زمینهای متعلق به اسپارتی ها در پیرامون شهر کار می کردند. آنها وابسته به زمینی بودند که بر روی آن کار می کردند، به این معنا که همراه زمین خرید و فروش یا با ارث منتقل می شدند. ایلوت ها در مرتبه ای بالاتر از برده ها بودند. ارباب حق کشتن آنها را نداشت. اما اسپارتی ها برای ایجاد وحشت در دل ایلوتها هر سال به بهانه هایی به آنها شبیخون می زدند و گروهی از آنها را به شیوه کشتار جمعی می کشتند. طبقه سوم پری یک ها بودند که مردم آزاد محسوب می شدند. آنها از زمین و اموال منقول بهره مند بودند اما از حقوق سیاسی برخوردار نبودند. آنها در بخش مجزایی از قلمرو دولت اسپارت زندگی می کردند و به اسپارتی ها خراج می دادند.
زندگی اسپارتی ها، یعنی همان طبقه اول و طبقه حاکم، یکسره زندگی نظامی بود. همه برنامه های زندگی آنها از خرد و بزرگ به صورت یک زندگی نظامی و پادگانی تنظیم شده بود. دختران و پسران را از خردسالی تابع تعلیم و تربیت خاص و تمرینهای نظامی می کردند. نهادهای سیاسی اسپارت شامل یک شورای بزرگان مرکب از سی نفر از خاندانهای اشرافی بود و مجمع خلق مرکب از تمام اسپارتی هایی بود که به سن 30 سالگی رسیده بودند. گفته می شود که افلاطون در طرح ریزی دولت ایدال خود از الگوی اسپارت الهام گرفته است (در این باره بعدا‍ً بحث خواهیم کرد).

آتن

دولتشهر آتن در دوره تکامل خود بیشتر نمونه ی یک جمهوری دموکراتیک بود. آتن از لحاظ سیاسی زندگی پرماجرا و پرتلاطمی داشت و طی مراحل مختلف انواع نظامهای اشرافی، الیگارشی، جباری و دموکراسی را تجربه کرد. مبارزه ممتد بین طبقه اشراف و مردم و جا به جایی متوالی حکومتها و حزبهای صاحب نفوذ سبب شد که نظامهای سیاسی و شکلهای حکومتی گوناگون در این دولتشهر پدید آید و مکرراً تغییر کند. آتن در دوره شکوفایی خود از جمله در عصر پریکلس رهبر معروف آتن، نمونه یک نظام دموکرات در آن روزگار بود. بد نیست این نکته را یادآوری کنیم که در آن روز بردگان که اکثریت جمعیت را تشکیل می دادند و بار تولید مواهب مادی بر دوش آنها بود از هیچ حقی برخوردار نبودند. علاوه بر این مهاجران بیگانه و زنان نیز از حقوق سیاسی محروم بودند.
در دولتشهر آتن طبقات اصلی عبارت بودند از اشراف که آپاترید خوانده می شدند، کشاورزان کوچک که ژئومور نامیده می شدند و صنعتگران که دمیورگ نام داشتند و سرانجام برده ها. کشاورزان کوچک و صنعتگران و بازرگانان در مجموع دموس یا مردم را تشکیل می دادند. بین مردم (دموس) و اشراف منازعه ای طولانی بر سر قدرت جریان داشت. مردم آتن (دموس) بارها علیه اشراف دست به قیام زدند. این قیامها گاهی به حکومت جباری (تیرانی) و بیشتر وقتها به حکومت دموکراسی منجر می شد. قیام مردم از جمله اصلاحاتی را توسط سولون و پریکلس (دو تن از رهبران معروف آتن) انجامید. این اصلاحات در جهت مشارکت بیشتر مردم در اداره سیاسی دولتشهر بود. دموکراسی آتن در قرن پنجم پیش از میلاد، زمانی که پریکلس یکی از چهره های معروف تاریخ یونان به عنوان فرمانده کل در آتن انتخاب شد به متکامل ترین شکل خود رسید. در این نظام دموکراتیک قدرت عالی در دست مجمع خلق بود که الگزیا خوانده می شد و بسیاری از امور دولت را اداره می کرد. تمام آزادمردان از سن بیست سالگی عضو این مجمع محسوب می شدند. کارهای اجرایی در دست یک شورای پانصد نفره به نام بوله بود. اعضاء بوله از میان طوایف (هر طایفه 50 نفر)
به صورت ادواری و به قید قرعه انتخاب می شدند.
آتن در دوره شکوفایی خود مرکز فرهنگی سراسر یونان بود. بزرگان علم و ادب و هنر از سراسر یونان در این شهر جمع می شدند. در این شهر هر سال جشنهای باشکوه بسیاری برگزار می شد که برای آن هزینه های زیادی خرج می شد. در آتن تقریباً آموزش همگانی جریان داشت. کودکان و جوانان با هزینه های ناچیزی به سواد آموزی و تحصیل علم دسترسی داشتند.

اهمیت تحول دموکراتیک در دولتشهرها برای اندیشه سیاسی

پیشتر اشاره شد که زندگی متحول، پر تلاطم و مشارکت جویانه دولتشهرهای یونان از جهات بسیاری الهام بخش اندیشه سیاسی در یونان بود. در واقع چنین شرایطی بود که پایه های پیدایش اندیشه سیاسی به معنی درست این واژه را فراهم کرد. تحول از نظام امپراتوری به نظام دولتشهری و از حکومت اشرافی به حکومت دموکراسی نقش مهمی در یک نگرش تازه و نو به قانون و مبانی مشروعیت داشت. چنانکه پیش از این اشاره شد مسئله قانون و مشروعیت از مسایل مهم اندیشه سیاسی است. نظام دموکراسی، اصول آزادی و آیین مشارکت شهروندان در اداره شهر بی گمان این مفهوم را دربرداشت که قوانین صورت مقدس، ابدی و تغییر ناپذیر ندارند بلکه ناشی از اراده مردم برای تنظیم امور زندگی خوداند. چنین نگرشی یک نگرش کاملاً نو است. پیش از این در یونان نیز مثل فرهنگها و تمدنهای باستانی در شرق قانون را دارای منشاء ماوراءطبیعی می دانستند. دموکراسی در یونان باعث شد که مردم به این نتیجه برسند که قوانین از منشایی قدسی نیامده اند بلکه برای رفاه مردم ساخته می شوند. این امر در بالا بردن آگاهی سیاسی مردم نقش مهمی داشت. (1)
سامان دادن دولت بر پایه ی قانونی که توسط مردم اعتبار پیدا می کند در واقع یک انقلاب در زندگی فکری و اجتماعی به حساب می آید. از این انقلاب بود که انسان تازه ای ظهور کرد، انسانی که در قالب شهروند ظاهر شد. از این تحول این فکر زاده می شود که باید برای زندگی اجتماعی و سیاسی معیارهای کلی پیدا کرد. (2)
در دولتشهرها در واقع انسان زندگی تازه ای را بر پایه الگویی نو بنا می کند که می توان آن را زندگی آگاهانه نامید. انسان می خواهد کاملاً آگاهانه و یکسره آزاد از مرجعیت سنت زندگی خود را سامان دهد. این آگاهی به تدریج راه خود را در اندیشه سیاسی باز می کند.

پی نوشت ها :

1. کائوتانو موسکا، تاریخ عقاید و مکتبهای سیاسی، ترجمه ی حسین شهید زاده، تهران، مروارید، چاپ سوم، 1377 ص 39.
2. ورنریگر، پایدیا، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1376، ص 178.

منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.