نویسنده: دکتر کمال پولادی
زندگی و آثار سنت آگوستین
سنت آگوستین با آگوستینوس قدیس در چرخشگاه مهمی از اندیشه سیاسی قرار گرفته است و در تاریح اندیشه سیاسی بنیان گذار شیوه تازه ای در تفکر است که آثار پردامنه ای داشته است. آگوستین در سال 354 میلادی در یکی از شهرهای آفریقای شمالی از متصرفات امپراتوری روم به دنیا آمد. امپراتوری روم در این زمان اگرچه هنوز بر پهنه ی وسیعی از جهان متمدن غرب سلطه داشت اما دوره زوال قدرت خود را می گذراند. امپراتوری روم زیر حملات مداوم و بی امان اقوام وحشی در شمال اروپا قرار گرفته بود و متحمل شکستهای خفت باری شده بود. 45 سال از عمر آگوستین گذشته بود که شهر روم زیر حملات کوبنده قبایل گوت سقوط کرد و درهم کوبیده شد.
آگوستین در خانواده ای محتشم از وابستگان به دستگاه حکومتی روم متولد شد او از تحصیلات خوبی برخوردار شد. با فلسفه یونان و روم قدیم به خوبی آشنا شد. در جوانی به آیین بت پرستی تعلق داشت بعد به مانویت گروید و سرانجام به دین مسیح که دین مادرش بود درآمد. در میان مسیحیان خیلی زود رشد کرد و مراحل ترقی را در منصب روحانیت به سرعت پشت سر گذاشت و به مقام اسقفی شهر هیپو رسید.
آگوستین عمری را به مطالعه و نوشتن مشغول بود. کتاب اعترافات زندگینامه خود نوشت او و نخستین نوشته از این نوع است. مهمترین کتابش شهر خدا نام دارد که اندیشه های کلامی و فلسفی او را در بر دارد. این کتاب حاوی موضوعات گسترده در مسایل مختلف شرعی و کلامی دین مسیح است که آگوستین سیزده سال را صرف نوشتن آن کرد. در این فصل به مباحثی از این کتاب که اندیشه سیاسی آگوستین را در بر می گیرد می پردازیم.
رواقیان به سهم خود اندیشه افلاطونی را قدمی به سر منزل اندیشه مسیحی نزدیک کرده بودند. از نظر رواقیان کل کائنات جنبه الهی دارد. نظم الهی تکلیف و شیوه بستگی انسانها را به آنها ابلاغ می کند. انسان به دلیل یگانی اش با خداوند با دیگران یگانه می شود. تفاوت این تفکر با تفکر مسیخی در مرحله متکاملش تنها در این نقطه است که در تفکر رواقی خداوند وجودی غیر فعال و صرفاً موجود است اما در نگرش مسیحی خداوند فاعلیت دارد. به این ترتیب نگرش مسیحی درباره ی یگانگی انسانها از مجرای یگانگی آنها با خداوند در اصل نگرشی متعلق به فکر هلنی بود.
بیان این مطلب به معنی چشم پوشی از نقاط افتراق این دو تفکر نیست. دیدگاه مسیحیت درباره رابطه انسان با خداوند با دیدگاهی که شاخصه ی فلسفه یونانی است تفاوت مهمی نیز دارد. در دیدگاه یونانی گفته می شود که انسان از طریق عقل می تواند تا بارگاه خدایی عروج کند. اما در دیدگاه مسیحیت در وجه اصیل آن عروج انسان بدون عنایت الهی میسر نیست. داستان گناه نخستین که درباره ی آن سخن خواهیم گفت بیانگر عجز انسان است. انسان بدوی برخورداری از لطف خداوند قادر به رستگاری دنیوی و اخروی نیست.
نخستین مبلغان مسیحی اندیشه جهانی وطنی را که در میان اندیشمندان متأخر یونان و عصر یونان مآبی درباره ی برابری انسانها وجود داشت پذیرفته بودند. می توان گفت تفکر توحیدی و این فکر که خداوند پدر همگان است به اندیشه یکسانی فطرت انسان در همه جای جهان و اعتماد به برابری انسانها راه می برد.
آگوستین از یک سو به عنوان یک متکلم مسیحی همه مسایل را در یک طرح الهی ملاحظه می کند و همه چیز را تابع مشیت الهی می بیند و از سوی دیگر رفتار سیاسی و تحولات سیاسی دنیای موجود و واقعی را در قالب سبب علّی و رابطه علت و معلولی مشاهده می کند. به این ترتیب در نظریه ی سیاسی آگوستین ضمن آنکه یک طرح کلی الهی بر همه چیز حاکم است، در عین حال وقایع دنیای عینی یعنی دنیای موجود انسانها از قوانین علّی و قابل وارسی پیروی می کند.
آگوستین ابتدا به سرچشمه وحی و کتابهای مقدس (تورات و انجیل) مراجعه می کند و خط کلی تفکر خود را از آنجا می گیرد و بعد به جهان عینی موجود که ساخته بشر است برمی گردد و ضمن آنکه آنها را در قالب یک طرح کلی الهی مشاهده می کند برای آنها رابطه علت و معلول و سبب علّی نیز می جوید و می کوشد علل و عوامل طبیعی نوع رفتار انسانها و رویدادهای تاریخی دنیای آنها را مورد کند و کار قرار دهد. به این ترتیب او ضمن آنکه یک متکلم مسیحی است و قالب فکری خود را از کتابهای مقدس می گیرد بنیادهای یک واقع گرایی در نگرش به مسایل سیاسی را می ریزد. در این حوزه او همچون یک متفکر واقع گرا می اندیشد نه یک متکلم آرمان گرا. در این مقام او متفکری است که سیاست را نه در قالب اخلاق و میل کمال جویی انسان بلکه در قالب منازعه قدرت مشاهده می کند.
هسته اصلی نظریه ی سیاسی آگوستین جدا کردن دو جامعه خاکی و جامعه مینوی از یکدیگر است. جامعه خاکی یا زمینی از طغیان انسان در برابر فرمان الهی پدید آمده است. این جامعه اسیر همان طغیان است و نمی تواند راه رستگاری را تا انتها طی کند. چگونه جامعه ای که حاصل طغیان در برابر خداوند است می تواند جز با عنایت خاص خداوند به رستگاری برسد؟ رستگاری بشر تنها در جامعه فرجامین که جامعه ای مینوی است و به خواست خداوند پدید خواهد آمد جامعه امکان خواهد پوشید. جامعه زمینی به سبب شری که به خاطر طغیان دامن آن را گرفته است تابع فرآیندها و قوانینی خاص خود است. نهایت کاری که بشر می تواند در این جامعه به ثمر برساند شر کمتر است. جامعه کمال مطلوب تنها در شهر مینوی امکان پذیر است.
شیوه ی تحلیل آگوستین در زمان او تازه و کاملاً بدیع است. او تحلیل و نظریه سیاسی خود را برای نخستین بار به صورت فلسفه تاریخ ارائه می دهد. فلسفه تاریخ بعدها توسط هگل، مارکس، اشپنگلر و دیگران به کار برده شد و تکامل یافت. برحسب این شیوه رویدادها را به صورت فرآیندی دارای آغاز، تحول و فرجام در نظر می گیرند. این رویدادها از آغاز تا فرجام دارای معنایی خاص است که در غالب فرآیند هدفدار تاریخ قابل درک است. پیش از آگوستین تفکر غالب در میان نویسندگان یونانی این بود که تاریخ آغاز و انجام ندارد و چیزی جز دور مکرر زایش، رشد و مرگ نیست. ارسطو چنان که دیدیم صورت را در پدیده ها به عنوان غایت در نظر می گرفت و به این ترتیب از جهتی دارای نگرش غایت گرایانه بود. نگرش غایت گرایانه برای تاریخ مسیر و مقصد خاصی قایل است. اما ارسطو فقط برای فرآیندهای جداگانه جهان مقصود و مقصد قابل بود، در حالی که برای کل تاریخ معنای خاصی قایل نبود. در نظریه ارسطو دولت کمال مطلوب یک فرجام ضروری تاریخی به حساب نمی آید که ناگزیر روزی به تحقق خواهد پیوست. او مثل بسیاری از اندیشمندان یونانی چنین فکر می کرد که جامعه پس از رسیدن به مرحله کمال غالباً دوباره راه زوال را می پیماید.
اما معادشناسی مسیحی - یهودی یعنی عقیده به روزگاری که در آن انسانها به نجات و رستگاری خواهند رسید عنصری از اندیشه بود که امکان می داد سیاست را در چهارچوب فلسفه تاریخ مورد ملاحظه قرار داد. مسیحیان به دنبال جهان بینی کلیمی معتقد بودند که تاریخ ماجرایی است از حوادثی چون خلقت، هبوط، رنج کشیدن و سرانجام نجات برخی (مومنان مورد عنایت) و حرمان برخی دیگر (کافران).
این جهان بینی به آگوستین امکان داد معرفت سیاسی را در قالب فلسفه تاریخ قرار دهد و در این قالب هم طرح و نقشه ی الهی و هم قاعده علت معلولی رفتار سیاسی و حوادث تاریخی را ملاحظه کند. او در سیاست واقعی افتخار جویی را به عنوان انگیزه ی اصلی رفتار سیاسی انسان و تحولات سیاسی به شمار می آورد. او مسایل سیاسی را در قالب معمول که از زاویه کمال جویی مورد ملاحظه قرار می گرفت مورد تأمل قرار نمی دهد بلکه در قالب واقعگرایی سیاسی مورد مشاهده قرار می دهد.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382
سنت آگوستین با آگوستینوس قدیس در چرخشگاه مهمی از اندیشه سیاسی قرار گرفته است و در تاریح اندیشه سیاسی بنیان گذار شیوه تازه ای در تفکر است که آثار پردامنه ای داشته است. آگوستین در سال 354 میلادی در یکی از شهرهای آفریقای شمالی از متصرفات امپراتوری روم به دنیا آمد. امپراتوری روم در این زمان اگرچه هنوز بر پهنه ی وسیعی از جهان متمدن غرب سلطه داشت اما دوره زوال قدرت خود را می گذراند. امپراتوری روم زیر حملات مداوم و بی امان اقوام وحشی در شمال اروپا قرار گرفته بود و متحمل شکستهای خفت باری شده بود. 45 سال از عمر آگوستین گذشته بود که شهر روم زیر حملات کوبنده قبایل گوت سقوط کرد و درهم کوبیده شد.
آگوستین در خانواده ای محتشم از وابستگان به دستگاه حکومتی روم متولد شد او از تحصیلات خوبی برخوردار شد. با فلسفه یونان و روم قدیم به خوبی آشنا شد. در جوانی به آیین بت پرستی تعلق داشت بعد به مانویت گروید و سرانجام به دین مسیح که دین مادرش بود درآمد. در میان مسیحیان خیلی زود رشد کرد و مراحل ترقی را در منصب روحانیت به سرعت پشت سر گذاشت و به مقام اسقفی شهر هیپو رسید.
آگوستین عمری را به مطالعه و نوشتن مشغول بود. کتاب اعترافات زندگینامه خود نوشت او و نخستین نوشته از این نوع است. مهمترین کتابش شهر خدا نام دارد که اندیشه های کلامی و فلسفی او را در بر دارد. این کتاب حاوی موضوعات گسترده در مسایل مختلف شرعی و کلامی دین مسیح است که آگوستین سیزده سال را صرف نوشتن آن کرد. در این فصل به مباحثی از این کتاب که اندیشه سیاسی آگوستین را در بر می گیرد می پردازیم.
چرخشگاه اندیشه سیاسی
اندیشه سیاسی و به طور کلی تفکر آگوستین فصل جدیدی در سیر اندیشه سیاسی است. آگوستین نقطه ی اتصال تفکر یونان باستان و روم قدیم به تفکر سده های میانه است. او میراث بزرگ اندیشه ای را که در یونان باستان رشد کرده بود و در دوره یونانی مآبی در مسیر تحولات تازه ای قرار گرفته بود قدم دیگری در جهت تحول به جلو برد و به مسیر تازه ای انداخت. افلاطون دولت را به عنوان یک دستگاه بزرگ تربیتی تصویر کرده بود. دستگاهی که افلاطون برای نظام تربیتی خود طرح کرده بود در واقع به صورت دستگاهی حاکم بر روح آدمیان قابل تصور بود. و این همان دولتی است که بعدها کلیسا مدعی شد می خواهد آن را محقق کند. آگوستین بنیان چنین تفکری را طرح ریزی کرد.رواقیان به سهم خود اندیشه افلاطونی را قدمی به سر منزل اندیشه مسیحی نزدیک کرده بودند. از نظر رواقیان کل کائنات جنبه الهی دارد. نظم الهی تکلیف و شیوه بستگی انسانها را به آنها ابلاغ می کند. انسان به دلیل یگانی اش با خداوند با دیگران یگانه می شود. تفاوت این تفکر با تفکر مسیخی در مرحله متکاملش تنها در این نقطه است که در تفکر رواقی خداوند وجودی غیر فعال و صرفاً موجود است اما در نگرش مسیحی خداوند فاعلیت دارد. به این ترتیب نگرش مسیحی درباره ی یگانگی انسانها از مجرای یگانگی آنها با خداوند در اصل نگرشی متعلق به فکر هلنی بود.
بیان این مطلب به معنی چشم پوشی از نقاط افتراق این دو تفکر نیست. دیدگاه مسیحیت درباره رابطه انسان با خداوند با دیدگاهی که شاخصه ی فلسفه یونانی است تفاوت مهمی نیز دارد. در دیدگاه یونانی گفته می شود که انسان از طریق عقل می تواند تا بارگاه خدایی عروج کند. اما در دیدگاه مسیحیت در وجه اصیل آن عروج انسان بدون عنایت الهی میسر نیست. داستان گناه نخستین که درباره ی آن سخن خواهیم گفت بیانگر عجز انسان است. انسان بدوی برخورداری از لطف خداوند قادر به رستگاری دنیوی و اخروی نیست.
دولت جهانی و دولت آسمانی
اندیشه سنت آگوستین با اینکه فصل تازه ای در سیر تفکر بشر است. اما اندیشه ای نیست که خلق الساعه پدید آمده باشد و با مسیری که اندیشه سیاسی در روند تکاملی خود طی کرده است پیوند نداشته باشد. بسیاری از عناصر اصلی اندیشه آگوستین ادامه و در جهت تکامل اندیشه افلاطون و رواقیان از جمله نظر سیسرون درباره ی یگانگی به انسان، وحدت نوع بشر و تعلق همگان به یک دولت واحد جهانی است. «شهر آسمانی» یا جامعه ی مینوی آگوستین، که بعداً توضیح بیشتری درباره ی آن خواهیم داد، با آموزه ی مربوط به دولت جهانی وجوه مشترک زیادی دارد. در شهر آسمانی یا جامعه مینوی مورد نظر آگوستین نیز همگان صرف نظر از تمایزات نژادی، طبقاتی، قومی و غیره جای می گیرند.نخستین مبلغان مسیحی اندیشه جهانی وطنی را که در میان اندیشمندان متأخر یونان و عصر یونان مآبی درباره ی برابری انسانها وجود داشت پذیرفته بودند. می توان گفت تفکر توحیدی و این فکر که خداوند پدر همگان است به اندیشه یکسانی فطرت انسان در همه جای جهان و اعتماد به برابری انسانها راه می برد.
قوانین الهی و قوانین علّی
اندیشه سیاسی و فلسفه آگوستین حاصل تکامل اندیشه فلسفی یونان و آمیزش آن با جهان بینی توحیدی عبرانی است. اتصال شرق و غرب به واسطه گسترش امپراتوری اسکندر و امپراتوری روم از یک سو و تجارب و حوادثی که پس از فروپاشی نظام دولتشهری و پیدایش واحدهای بزرگ سیاسی بر مردم گذشته بود شرایط را برای آمیزش اندیشه غربی با جهانی بینی شرقی (از جمله یهودیت) آماده کرده بود. نظریه سیاسی آگوستین ترکیب بدیعی از دو نگاه متفاوت به مسایل سیاسی است.آگوستین از یک سو به عنوان یک متکلم مسیحی همه مسایل را در یک طرح الهی ملاحظه می کند و همه چیز را تابع مشیت الهی می بیند و از سوی دیگر رفتار سیاسی و تحولات سیاسی دنیای موجود و واقعی را در قالب سبب علّی و رابطه علت و معلولی مشاهده می کند. به این ترتیب در نظریه ی سیاسی آگوستین ضمن آنکه یک طرح کلی الهی بر همه چیز حاکم است، در عین حال وقایع دنیای عینی یعنی دنیای موجود انسانها از قوانین علّی و قابل وارسی پیروی می کند.
آگوستین ابتدا به سرچشمه وحی و کتابهای مقدس (تورات و انجیل) مراجعه می کند و خط کلی تفکر خود را از آنجا می گیرد و بعد به جهان عینی موجود که ساخته بشر است برمی گردد و ضمن آنکه آنها را در قالب یک طرح کلی الهی مشاهده می کند برای آنها رابطه علت و معلول و سبب علّی نیز می جوید و می کوشد علل و عوامل طبیعی نوع رفتار انسانها و رویدادهای تاریخی دنیای آنها را مورد کند و کار قرار دهد. به این ترتیب او ضمن آنکه یک متکلم مسیحی است و قالب فکری خود را از کتابهای مقدس می گیرد بنیادهای یک واقع گرایی در نگرش به مسایل سیاسی را می ریزد. در این حوزه او همچون یک متفکر واقع گرا می اندیشد نه یک متکلم آرمان گرا. در این مقام او متفکری است که سیاست را نه در قالب اخلاق و میل کمال جویی انسان بلکه در قالب منازعه قدرت مشاهده می کند.
هسته اصلی نظریه ی سیاسی آگوستین جدا کردن دو جامعه خاکی و جامعه مینوی از یکدیگر است. جامعه خاکی یا زمینی از طغیان انسان در برابر فرمان الهی پدید آمده است. این جامعه اسیر همان طغیان است و نمی تواند راه رستگاری را تا انتها طی کند. چگونه جامعه ای که حاصل طغیان در برابر خداوند است می تواند جز با عنایت خاص خداوند به رستگاری برسد؟ رستگاری بشر تنها در جامعه فرجامین که جامعه ای مینوی است و به خواست خداوند پدید خواهد آمد جامعه امکان خواهد پوشید. جامعه زمینی به سبب شری که به خاطر طغیان دامن آن را گرفته است تابع فرآیندها و قوانینی خاص خود است. نهایت کاری که بشر می تواند در این جامعه به ثمر برساند شر کمتر است. جامعه کمال مطلوب تنها در شهر مینوی امکان پذیر است.
دوگانگی سرشت انسان
سرشت انسان از دو بخش تشکیل شده است: بخش جسمانی و بخش روحانی یا به تعبیر دیگر بخش خاکی و بخش مینوی (آنجهانی). انسان بسته به اینکه با کدام بخش از سرشت خود عمل کند به دو شهر یا دو جامعه تعلق دارد و شهروند دو شهر است: شهر دنیایی و شهر مینوی یا آسمانی. تاریخ بشر را می توان با تفسیر جدال این دو شهر یا دو جامعه توضیح داد. آنچه از سرشت انسان ناشی می شود ابتدا جسمانی و بد است و آنگاه چنانچه لطف خداوند شامل شود روحانی و خوب می شود. در ابتدای خلقت همه عضو شهر الهی یا شهر مینوی بودند. بعد از گناهی که بشر به سبب نافرمانی مرتکب شد از شهر مینوی رانده شدند. از آن پس تنها در صورت عنایت خداوند بار دیگر به شهر مینوی تعلق خواهند گرفت. عروج به این جامعه به نژاد، طبقه یا کشور خاصی اختصاص ندارد. در جامعه مینوی یا شهر خدا دو مطلوب بزرگ انسانی یعنی صلح و عدالت تحقق خواهد یافت.جهان بینی و شیوه ی تحلیل آگوستین
سرچشمه ی جهان بینی آگوستین به عنوان یک متفکر مسیحی متون مقدس است. آگوستین می خواهد با مراجعه به این متون و با الهام از عقل الهی که منشأ آفرینش همه ی چیزها است پاسخ پرسشهای گوناگونی را که پیش روی او و مسیحیان قرار داشت پیدا کند. از جمله پرسشی که مبداء کار او در نوشتن کتاب شهر خدا محسوب می شود این اتهام کافران بود که علت بلاها و شکستهای روم را رها کردن خدایان قدیمی و روی آوردن به دین مسیح می دانستند. آگوستین کتاب خود را در رد این اتهام می نویسد و محور نظریه خود را شامل تقسیم تاریخ بشر به دو شهر و جدال این دو شهر بر همین اساس پایه ریزی می کند.شیوه ی تحلیل آگوستین در زمان او تازه و کاملاً بدیع است. او تحلیل و نظریه سیاسی خود را برای نخستین بار به صورت فلسفه تاریخ ارائه می دهد. فلسفه تاریخ بعدها توسط هگل، مارکس، اشپنگلر و دیگران به کار برده شد و تکامل یافت. برحسب این شیوه رویدادها را به صورت فرآیندی دارای آغاز، تحول و فرجام در نظر می گیرند. این رویدادها از آغاز تا فرجام دارای معنایی خاص است که در غالب فرآیند هدفدار تاریخ قابل درک است. پیش از آگوستین تفکر غالب در میان نویسندگان یونانی این بود که تاریخ آغاز و انجام ندارد و چیزی جز دور مکرر زایش، رشد و مرگ نیست. ارسطو چنان که دیدیم صورت را در پدیده ها به عنوان غایت در نظر می گرفت و به این ترتیب از جهتی دارای نگرش غایت گرایانه بود. نگرش غایت گرایانه برای تاریخ مسیر و مقصد خاصی قایل است. اما ارسطو فقط برای فرآیندهای جداگانه جهان مقصود و مقصد قابل بود، در حالی که برای کل تاریخ معنای خاصی قایل نبود. در نظریه ارسطو دولت کمال مطلوب یک فرجام ضروری تاریخی به حساب نمی آید که ناگزیر روزی به تحقق خواهد پیوست. او مثل بسیاری از اندیشمندان یونانی چنین فکر می کرد که جامعه پس از رسیدن به مرحله کمال غالباً دوباره راه زوال را می پیماید.
اما معادشناسی مسیحی - یهودی یعنی عقیده به روزگاری که در آن انسانها به نجات و رستگاری خواهند رسید عنصری از اندیشه بود که امکان می داد سیاست را در چهارچوب فلسفه تاریخ مورد ملاحظه قرار داد. مسیحیان به دنبال جهان بینی کلیمی معتقد بودند که تاریخ ماجرایی است از حوادثی چون خلقت، هبوط، رنج کشیدن و سرانجام نجات برخی (مومنان مورد عنایت) و حرمان برخی دیگر (کافران).
این جهان بینی به آگوستین امکان داد معرفت سیاسی را در قالب فلسفه تاریخ قرار دهد و در این قالب هم طرح و نقشه ی الهی و هم قاعده علت معلولی رفتار سیاسی و حوادث تاریخی را ملاحظه کند. او در سیاست واقعی افتخار جویی را به عنوان انگیزه ی اصلی رفتار سیاسی انسان و تحولات سیاسی به شمار می آورد. او مسایل سیاسی را در قالب معمول که از زاویه کمال جویی مورد ملاحظه قرار می گرفت مورد تأمل قرار نمی دهد بلکه در قالب واقعگرایی سیاسی مورد مشاهده قرار می دهد.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382