نویسنده : غلامرضا گلى زواره
*اسپانیا، پیش از آن که به سهولت به دست مسلمانان فتح شود، از ضعف هاى شدیدى رنج مى برد.
*در آستانه ورود مسلمانان به اندلس، مسیحیان نه تنها قدرت سیاسى، بلکه اقتدار معنوى خود را نیز از دست داده بودند.
شبه جزیره ایبرى یکى از نواحى پرتراکم کوهستانى اروپاست. دو سوم از مساحت آن بیش از پانصد متر از سطح دریا ارتفاع دارد. ارتفاع یک سوم وسعت آن متجاوز از هزار متر مى باشد. آرایش ویژه ارتفاعات، این سرزمین را به مناطق طبیعى گوناگون تقسیم کرده است. شبکه هاى کوهستانى موجب پیدایش نواحى محصورى گردیده که در زمان هاى گذشته به علت دشوارى امکانات ارتباطى، عملاً نفوذناپذیر و منزوى باقى مى ماندند.
از سوى دیگر جهت گیرى رشته کوه هاى شبه جزیره مذکور به گونه اى است که تأثیر قاطعى بر توزیع باران هاى منطقه اى برجاى مى گذارد. تنوع مناظر طبیعى آن معلول همین ویژگى است. این سیماى جغرافیایى نقش قاطعى در تعیین رفتار اجتماعى و سیاسى مردم ایفا مى کرد و براى هر کدام از مناطق، شخصیت و هویت ویژه اى را ترسیم کرده است.
تصرف این شبه جزیره توسط رومیان، بهبود نسبى در ارتباطات پدید آورد. سه قرن مبارزه سرسختانه و گاه خشونت بار موجب گشت که سرانجام جمعیت پراکنده این سرزمین در یک کلِّ جغرافیایى و تاریخى به نام هیسپانیا متمرکز گردد. از این زمان شبه جزیره ایبرى بر خلاف گوناگونى طبیعى و چشم انداز جغرافیایى متعدد، از نظر فرهنگى و اجتماعى یکپارچه زیست. این قلمرو به نام اندلس هم معروف است که تعبیرى از اندولسیا (ANDALUSIA) مى باشد و برخى گفته اند از واندالیتیا (Vandaalitia) یا واندالیسیا (Vandalucia) یعنى سرزمین واندال ها (Vandals) مشتق گردیده است(1)
در آستانه ورود مسلمانان به اسپانیا و اندلس، یک نوع مذهب مسیحى به نام آریانیزم در شبه جزیره ایبرى رواج داشت. این تفکر، عقیده داشت عیسى علیه السلام با همه پاکى و تقدس، خدا و یا پسر خدا نمى باشد. بنیان گذار این مذهب، یکى از روحانیان مسیحى اسکندریه به نام آریوس (Arius) مى باشد. در همان ایام کاتولیک ها بر این مذهب غلبه یافتند و کنفرانس ششم طلیطله مقرر کرد که هر پادشاهى باید سوگند یاد کند که انتشار هیچ مذهبى جز کاتولیک را تحمل نخواهد کرد. به دنبال آن تأکید گردید هرگونه سؤال یا انتقادى علیه رسالت کلیسا، رسوم انجیلى، گفته هاى روحانیون و مراسم مقدس دینى، بر هر کس اگرچه تحت فشار مصادره اموال یا زندان ابد باشد، ممنوع است. اربابان کلیسا بالاترین قدرت را در دستگاه حکومت براى خود در نظر گرفته بودند.
اسقف ها و سران کلیساها در مجالس ملّى که براى طرح و تصویب مهم ترین امور کشور تشکیل مى شد، مى نشستند و انتخاب پادشاه را تصویب مى کردند و براى خود حقّى قائل بودند، که اگر فرمانروا از تسلیم بودن به دستورهاى آنان سر باز زند، عزلش کنند. کشیش ها براى فشار و ستم علیه یهودیان - که جمعیت بزرگى را در اسپانیا تشکیل مى دادند - از اختیارات خود بهره مى بردند. علیه آنان که از غسل تعمید امتناع مى کردند، دستورهاى سخت و مجازات هاى وحشیانه اى صادر مى کردند. پروفسور توماس آرنولد پس از این گزارش مى افزاید: چون شرایط مزبور براى مردم، فرساینده بود، از رزمندگان مسلمان به عنوان نجات دهندگان خود از این ستم هاى بى رحمانه - درودگویان - استقبال کردند و شهرهاى گشوده شده را براى آنان پاسدارى نمودند و دروازه هاى شهرهاى در محاصره قرارگرفته را به روى مهاجمین گشودند. بردگانى که تحت حکومت مسیحیان کاتولیک، به وضع سخت و فلاکت بارى دچار بودند و از مسیحیت آگاهى اندکى داشتند، در برابر آزادى مذهبى و مزایاى بسیار دیگرى که با زمام دارى مسلمانان نصیب آنان مى شد، از مسلمانان به گرمى استقبال کردند. این بردگانِ پایمال شده نخستین گروندگان به اسلام در اندلس بودند. دیگر بت پرستان بومى، همین راه را رفتند.
آنان که به کیش اسلام روى مى آوردند، به چهره هاى حامىِ پرشورِ این آیین جلوه گر شدند و به پاى بندى در دین، معروف و با طرز زندگى توأم با عیاشى اشراف از درِ مخالفت درآمدند. گروهى از آلمان ها که در کناره هاى مصب(جاى ریختن آب) رود ویستول ساکن بودند و در سده هاى سوم تا پنجم میلادى، ایتالیا، فرانسه و اسپانیا را مورد یورش قرار دادند و به گت ها موسوم شدند که به هنگام فتح مسلمانان در اندلس چنان از هم گسیخته بودند و فساد و رشوه خوارى و شهوت پرستى در میان آنان رواج یافته بود که مسلمانى در نظر این گمراهانِ رو به تباهى به صورتى جلوه گر شد که گویى عذاب الهى بر آنان نازل مى گردد(2)
مونتگمرى وات خاطرنشان مى کند:
اسپانیایى که به این سهولت به دست مسلمین فتح شد، از ضعف هاى شدیدى رنج مى برد. به اعتقاد وى ویزیگوت ها (Visigths) نخست در سال 414 میلادى به اسپانیا آمدند و حکومت خود را با ترتیب هاى گوناگون سیاسى حفظ مى کردند؛ ولى در آنان وحدت واقعى وجود نداشت؛ زیرا این ها پیرو مذهب آرین بودند در حالى که اکثریت را کاتولیک ها تشکیل مى دادند. در سال 589 م سران ویزیگوت ها گرایش قبلى - آریانیزم: ARIANISM - را رها کردند و کاتولیک شدند.
این موضوع به تأسیس حکومت ثابت و ممتدى که تمامى شبه جزیره ایبرى را در بر مى گرفت، کمک کرد. در آغاز قرن هشتم میلادى اشراف ویزیگوت و اعیان اسپانیایى-رومى با یکدیگر ترکیب گردیده و طبقه اعیان را به وجود آوردند. علاوه بر آنان، جمعیت این ناحیه مرکب بود از آزادمردان اسپانیایى-رومى و از سِرف یا زمینْ بردگان که جانشین کولنى هاى رومى بودند.
این دو گروه انسانى، زندگى مشکلى داشتند و احساس محرومیت مى کردند. از این رو نارضایتى بسیارى وجود داشت و آنان مسلمین را نجات بخش خود دانسته و از هرگونه کمکى به فاتحان مسلمان دریغ نمى کردند. مراجع کلیسا تحت تأثیر ملاحظات کلامى و دینى، یهودیان را مخالف خود تلقى مى کردند. از طرف دیگر ویزیگوت ها با زمینه فکرى عقب افتاده اى که داشتند، برایشان مشکل بود که منافع تجارت و زندگى شهرى را به طور کلّى درک کنند؛ که این وضع از عوامل بدرفتارى با یهودیانى بود که تاجر پیشه بودند. بسیارى از این افراد از فتوحات مسلمین در اسپانیا استقبال کردند و حاضر شدند تمامى اطلاعاتى را که در اختیار دارند، به مسلمانان ارائه دهند.
در مجموع به نظر مونتگمرى وات، ضعف نظام سیاسى که مقدمه یورش مسلمین به شبه جزیره ایبرى بود، به سه عامل اصلى ارتباط داشت: تفرقه در میان طبقات اعیان بر سر جانشینى، نارضایتى دیگر بخش هاى جامعه بر سر امتیازات طبقات حاکم و در نتیجه غیرقابل اعتماد بودن سپاه و تعقیب و تفتیش عقاید دینى یهودیان(3)
ایگناسیو اولاگوئه هم معتقد است: در آستانه ورود مسلمانان به اندلس، مسیحیان نه تنها قدرت سیاسى، بلکه اقتدار معنوى خود را نیز از دست داده بودند و افزون بر این، دگرگونى هاى اقلیمى، ساختار اجتماعى خاصى را که شالوده دولت مسیحى ویزیگوت ها محسوب مى شد، به ویرانى کشانیده بود(4)
آرى! هنگامى که شمال آفریقا در پرتو دولت اسلامى از نعمت آزادى عقیده برخوردار بود و براى مردم تحت قلمرو خویش احترام قائل بود و حقوق فردى و اجتماعى آنان را در نظر داشت و مراحل ترقى، رشد و تعالى را طى مى کرد؛ در شبه جزیره ایبرى سلاطین گوت با ستم هاى خود اوضاع آشفته اى را به وجود آورده بودند. طبقات متوسط بر اثر پرداخت مالیات هاى سنگین و دیگر عوارض دولتى که بر آنان تحمیل مى گردید، راه پریشانى را پیش گرفتند. صاحبان حرفه ها و مشاغل به علت تبعیض هایى که باید ناگزیر تحمل کنند، از فعالیت هاى هنرى و صنعتى دست برداشتند. جهالت، خرافات و اوهام موجب پیدایش انحطاط اخلاقى و معنوى گردید.
معترضین به این وضعِ آزاردهنده که از ستم کشیش ها و سلاطین به ستوه آمده بودند خیلى زود با مجازات هاى سخت سرکوب مى شدند و تمام املاک و دارایى هاى آنان ضبط گردیده خود نیز قتل عام مى شدند؛ و اگر از این کشتار خونین رهایى مى یافتند، باید برده مسیحیان مى شدند.
سرانجام ناتوانى و فتور مسیحیت، مداخلات نامعقول اسقف ها از طریق شوراهاى کلیسایى، لجاجت آنان در دشمن تراشى و ابراز خشونت نسبت به افرادى که چیزى جر یک زندگى آرام نمى خواستند، سوءاستفاده از قدرت سیاسى، سوداى جنون آمیز قدرت نمایى و نقایص و معایب و خطاهاى دیگر به حدى رسید که مردم در انتظار یک منجى لحظه شمارى کنند(5)
برگرفته از سایتwww.shareh.com :
*در آستانه ورود مسلمانان به اندلس، مسیحیان نه تنها قدرت سیاسى، بلکه اقتدار معنوى خود را نیز از دست داده بودند.
شبه جزیره ایبرى یکى از نواحى پرتراکم کوهستانى اروپاست. دو سوم از مساحت آن بیش از پانصد متر از سطح دریا ارتفاع دارد. ارتفاع یک سوم وسعت آن متجاوز از هزار متر مى باشد. آرایش ویژه ارتفاعات، این سرزمین را به مناطق طبیعى گوناگون تقسیم کرده است. شبکه هاى کوهستانى موجب پیدایش نواحى محصورى گردیده که در زمان هاى گذشته به علت دشوارى امکانات ارتباطى، عملاً نفوذناپذیر و منزوى باقى مى ماندند.
از سوى دیگر جهت گیرى رشته کوه هاى شبه جزیره مذکور به گونه اى است که تأثیر قاطعى بر توزیع باران هاى منطقه اى برجاى مى گذارد. تنوع مناظر طبیعى آن معلول همین ویژگى است. این سیماى جغرافیایى نقش قاطعى در تعیین رفتار اجتماعى و سیاسى مردم ایفا مى کرد و براى هر کدام از مناطق، شخصیت و هویت ویژه اى را ترسیم کرده است.
تصرف این شبه جزیره توسط رومیان، بهبود نسبى در ارتباطات پدید آورد. سه قرن مبارزه سرسختانه و گاه خشونت بار موجب گشت که سرانجام جمعیت پراکنده این سرزمین در یک کلِّ جغرافیایى و تاریخى به نام هیسپانیا متمرکز گردد. از این زمان شبه جزیره ایبرى بر خلاف گوناگونى طبیعى و چشم انداز جغرافیایى متعدد، از نظر فرهنگى و اجتماعى یکپارچه زیست. این قلمرو به نام اندلس هم معروف است که تعبیرى از اندولسیا (ANDALUSIA) مى باشد و برخى گفته اند از واندالیتیا (Vandaalitia) یا واندالیسیا (Vandalucia) یعنى سرزمین واندال ها (Vandals) مشتق گردیده است(1)
در آستانه ورود مسلمانان به اسپانیا و اندلس، یک نوع مذهب مسیحى به نام آریانیزم در شبه جزیره ایبرى رواج داشت. این تفکر، عقیده داشت عیسى علیه السلام با همه پاکى و تقدس، خدا و یا پسر خدا نمى باشد. بنیان گذار این مذهب، یکى از روحانیان مسیحى اسکندریه به نام آریوس (Arius) مى باشد. در همان ایام کاتولیک ها بر این مذهب غلبه یافتند و کنفرانس ششم طلیطله مقرر کرد که هر پادشاهى باید سوگند یاد کند که انتشار هیچ مذهبى جز کاتولیک را تحمل نخواهد کرد. به دنبال آن تأکید گردید هرگونه سؤال یا انتقادى علیه رسالت کلیسا، رسوم انجیلى، گفته هاى روحانیون و مراسم مقدس دینى، بر هر کس اگرچه تحت فشار مصادره اموال یا زندان ابد باشد، ممنوع است. اربابان کلیسا بالاترین قدرت را در دستگاه حکومت براى خود در نظر گرفته بودند.
اسقف ها و سران کلیساها در مجالس ملّى که براى طرح و تصویب مهم ترین امور کشور تشکیل مى شد، مى نشستند و انتخاب پادشاه را تصویب مى کردند و براى خود حقّى قائل بودند، که اگر فرمانروا از تسلیم بودن به دستورهاى آنان سر باز زند، عزلش کنند. کشیش ها براى فشار و ستم علیه یهودیان - که جمعیت بزرگى را در اسپانیا تشکیل مى دادند - از اختیارات خود بهره مى بردند. علیه آنان که از غسل تعمید امتناع مى کردند، دستورهاى سخت و مجازات هاى وحشیانه اى صادر مى کردند. پروفسور توماس آرنولد پس از این گزارش مى افزاید: چون شرایط مزبور براى مردم، فرساینده بود، از رزمندگان مسلمان به عنوان نجات دهندگان خود از این ستم هاى بى رحمانه - درودگویان - استقبال کردند و شهرهاى گشوده شده را براى آنان پاسدارى نمودند و دروازه هاى شهرهاى در محاصره قرارگرفته را به روى مهاجمین گشودند. بردگانى که تحت حکومت مسیحیان کاتولیک، به وضع سخت و فلاکت بارى دچار بودند و از مسیحیت آگاهى اندکى داشتند، در برابر آزادى مذهبى و مزایاى بسیار دیگرى که با زمام دارى مسلمانان نصیب آنان مى شد، از مسلمانان به گرمى استقبال کردند. این بردگانِ پایمال شده نخستین گروندگان به اسلام در اندلس بودند. دیگر بت پرستان بومى، همین راه را رفتند.
آنان که به کیش اسلام روى مى آوردند، به چهره هاى حامىِ پرشورِ این آیین جلوه گر شدند و به پاى بندى در دین، معروف و با طرز زندگى توأم با عیاشى اشراف از درِ مخالفت درآمدند. گروهى از آلمان ها که در کناره هاى مصب(جاى ریختن آب) رود ویستول ساکن بودند و در سده هاى سوم تا پنجم میلادى، ایتالیا، فرانسه و اسپانیا را مورد یورش قرار دادند و به گت ها موسوم شدند که به هنگام فتح مسلمانان در اندلس چنان از هم گسیخته بودند و فساد و رشوه خوارى و شهوت پرستى در میان آنان رواج یافته بود که مسلمانى در نظر این گمراهانِ رو به تباهى به صورتى جلوه گر شد که گویى عذاب الهى بر آنان نازل مى گردد(2)
مونتگمرى وات خاطرنشان مى کند:
اسپانیایى که به این سهولت به دست مسلمین فتح شد، از ضعف هاى شدیدى رنج مى برد. به اعتقاد وى ویزیگوت ها (Visigths) نخست در سال 414 میلادى به اسپانیا آمدند و حکومت خود را با ترتیب هاى گوناگون سیاسى حفظ مى کردند؛ ولى در آنان وحدت واقعى وجود نداشت؛ زیرا این ها پیرو مذهب آرین بودند در حالى که اکثریت را کاتولیک ها تشکیل مى دادند. در سال 589 م سران ویزیگوت ها گرایش قبلى - آریانیزم: ARIANISM - را رها کردند و کاتولیک شدند.
این موضوع به تأسیس حکومت ثابت و ممتدى که تمامى شبه جزیره ایبرى را در بر مى گرفت، کمک کرد. در آغاز قرن هشتم میلادى اشراف ویزیگوت و اعیان اسپانیایى-رومى با یکدیگر ترکیب گردیده و طبقه اعیان را به وجود آوردند. علاوه بر آنان، جمعیت این ناحیه مرکب بود از آزادمردان اسپانیایى-رومى و از سِرف یا زمینْ بردگان که جانشین کولنى هاى رومى بودند.
این دو گروه انسانى، زندگى مشکلى داشتند و احساس محرومیت مى کردند. از این رو نارضایتى بسیارى وجود داشت و آنان مسلمین را نجات بخش خود دانسته و از هرگونه کمکى به فاتحان مسلمان دریغ نمى کردند. مراجع کلیسا تحت تأثیر ملاحظات کلامى و دینى، یهودیان را مخالف خود تلقى مى کردند. از طرف دیگر ویزیگوت ها با زمینه فکرى عقب افتاده اى که داشتند، برایشان مشکل بود که منافع تجارت و زندگى شهرى را به طور کلّى درک کنند؛ که این وضع از عوامل بدرفتارى با یهودیانى بود که تاجر پیشه بودند. بسیارى از این افراد از فتوحات مسلمین در اسپانیا استقبال کردند و حاضر شدند تمامى اطلاعاتى را که در اختیار دارند، به مسلمانان ارائه دهند.
در مجموع به نظر مونتگمرى وات، ضعف نظام سیاسى که مقدمه یورش مسلمین به شبه جزیره ایبرى بود، به سه عامل اصلى ارتباط داشت: تفرقه در میان طبقات اعیان بر سر جانشینى، نارضایتى دیگر بخش هاى جامعه بر سر امتیازات طبقات حاکم و در نتیجه غیرقابل اعتماد بودن سپاه و تعقیب و تفتیش عقاید دینى یهودیان(3)
ایگناسیو اولاگوئه هم معتقد است: در آستانه ورود مسلمانان به اندلس، مسیحیان نه تنها قدرت سیاسى، بلکه اقتدار معنوى خود را نیز از دست داده بودند و افزون بر این، دگرگونى هاى اقلیمى، ساختار اجتماعى خاصى را که شالوده دولت مسیحى ویزیگوت ها محسوب مى شد، به ویرانى کشانیده بود(4)
آرى! هنگامى که شمال آفریقا در پرتو دولت اسلامى از نعمت آزادى عقیده برخوردار بود و براى مردم تحت قلمرو خویش احترام قائل بود و حقوق فردى و اجتماعى آنان را در نظر داشت و مراحل ترقى، رشد و تعالى را طى مى کرد؛ در شبه جزیره ایبرى سلاطین گوت با ستم هاى خود اوضاع آشفته اى را به وجود آورده بودند. طبقات متوسط بر اثر پرداخت مالیات هاى سنگین و دیگر عوارض دولتى که بر آنان تحمیل مى گردید، راه پریشانى را پیش گرفتند. صاحبان حرفه ها و مشاغل به علت تبعیض هایى که باید ناگزیر تحمل کنند، از فعالیت هاى هنرى و صنعتى دست برداشتند. جهالت، خرافات و اوهام موجب پیدایش انحطاط اخلاقى و معنوى گردید.
معترضین به این وضعِ آزاردهنده که از ستم کشیش ها و سلاطین به ستوه آمده بودند خیلى زود با مجازات هاى سخت سرکوب مى شدند و تمام املاک و دارایى هاى آنان ضبط گردیده خود نیز قتل عام مى شدند؛ و اگر از این کشتار خونین رهایى مى یافتند، باید برده مسیحیان مى شدند.
سرانجام ناتوانى و فتور مسیحیت، مداخلات نامعقول اسقف ها از طریق شوراهاى کلیسایى، لجاجت آنان در دشمن تراشى و ابراز خشونت نسبت به افرادى که چیزى جر یک زندگى آرام نمى خواستند، سوءاستفاده از قدرت سیاسى، سوداى جنون آمیز قدرت نمایى و نقایص و معایب و خطاهاى دیگر به حدى رسید که مردم در انتظار یک منجى لحظه شمارى کنند(5)
پی نوشت ها :
1) هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامى در اسپانیا، ایگناسیو اولاگوئه، ص 211-209. و آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، دکتر ابراهیم آیتى، ص 204.
2) چگونگى گسترش اسلام، توماس آرنولد، ترجمه حبیب اللَّه آشورى، ص 302-297.
3) اسپانیاى اسلامى، مونتگمرى وات، ترجمه دکتر محمدعلى طالقانى، ص 11-8.
4) هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامى در اسپانیا، ص 238-237.
5) همان و نیز آندلس، دکتر آیتى، ص 8-7.
برگرفته از سایتwww.shareh.com :