از دیرباز تا ورزش باستانی (زورخانه)
پیش از اَشوزرتشت آرین ها باور داشتند که در بلندترین شب سال میترآ یا مهر کنار یک رود از دل تخته سنگی زاده شده است او خدای شکست ناپذیر، مهر و دوستی، محبت ، نور و عدالت، دارای هزار چشم که هیچ کاری از دیدگان او پنهان نمی ماند و خدای وفای به عهد و پیمان.میترآ گاو سپید مقدسی داشت که یک روز خورشید کلاغی را به نزد او می فرستد و به او فرمان میدهد که گاو خود را قربانی کند، میترا گاو خود را می کشد و از خون گاو، گیتی و هر آنچه در آن است به وجود می آید، پس از آن میترآ سوار بر ارابه آتشین خورشید می شود و به آسمان ها می رود و از آن پس میانجی است بین آفریدگار و آفریدگان. ایرانیانِ پیش از زرتشت هر سال شب میلاد میترآ (شب یلدا) را جشن بزرگی می گرفتند.
با آمدن اَشو زرتشت، پرستش خدایان پنداری نادرست خوانده شد و آنان را کنار گذاشتند اما از آنجاییکه باورهای کهنه دیرپا هستند مُغها (روحانیون کیش میترآ) زیرکانه پس از گذشت چند صده شماری از خدایان دیرن خود را بنام فرشته یا ایزد وارد ادبیات دینی کردند.
این ایزدان جدید وخدایان قدیم به صورت مخلوق و یاور اهورامزدا در آمدند و در این میان اهورا مزدا شد مهربان، چرا که مهر خدای نیست و در پناه اهورامزدا، با هزار چشم به کردار مردمان نظاره دارد و در روز پسین به همراه سروش در دادگاهی که رَشن (راستی) رئیس آن است به کرده های مردمان رسیدگی می کنند.
میترآ مظهر جنگ آوری و وفای به پادشاه هم بود و امپراتوران و افسران و سربازان سخت پیروان آیین مهر بودن بنابر این در ایران و رم معابد بزرگ و باشکوهی در کنار رودخانه ها برای میترآ ساخته شد.
در رم کیش کهن با پیروان فراوان، رقیب آیین نو پای مسیحیت بود و به تدریج با پیروز شدن امپراتورهای مسیحی آنان کوشیدند تا از قابیلت ها و سنت های دیرینه آیین میترآ به منظور گسترش مسیحیت استفاده کنند و اینچنین شد که عیسی تمام شکوه و عظمت میترآ را به خود گرفت.
در ایران، ایزد مهر در اوستا میترآ نامیده شد و به همراه خورشید، هر کدام یشت (سرود نیایش) جداگانه ای یافتند، میترا نگهبان نورو روشنایی، کشتزارهای پهناور، حرمت تعهد، وفای به پیمان و دشمن دروغ است او نیرومند، کوشا، با شکوه و بدون گذشت است مراسم مهری معمولاً می بایست در غارها انجام یابد. این غارها مظهر طاق آسمان وپهنه زمین بود. در نزدیک این معابد طبیعی یا در داخل آن می بایست آبی روان وجود داشته باشد، اما در شهر ها یا جلگه ها که غاری نبود، این معابد را به شباهت غارها، در زیرزمین بنا می کردند. معبد به وسیله پلکانی طولانی به سطح زمین می رسید. این معابد پنجره نداشتند و از نور خارج بهره ای نمی بردند. گاه پلکان به اطاقی ختم می شد که در آن، پیروان خود را برای اجرای مراسم آماده می ساختند و سپس از انجا به محوطه اصلی معبد وارد می شدند. طاق معبد را چون آسمان شب می آراستند. در داخل معبد در دو سو، دو ردیف سکو قرار داشت و در میان دو ردیف سکو، صحن مستطیل و گود معبد قرار گرفته بود که مراسم در آنجا انجام می یافت و تماشاگران بر نیمکت هائی که کنار سکوها، پای دیوار بود به تماشای این مراسم می پرداختند. در آخر صحن، در محرابی، منظره ای از مهر در حال کشتن گاو وجود داشت. در کنار در ورودی ظرفی پایه دار برای آب تبرک شده قرار داشت در ظرف مقابل، در پای تصویر مهر، دو آتشدان بود. بر دیوارهای معبد اغلب تصویرهای بسیار نقش شده بود. نکته عمومی درباره همه این معابد، کوچکی آنها بود بطوری که در این معابد جز گروه معدودی جا نمی گرفت. متاسفانه از مراسمی که در صحن گود این معابد برپا می شده است ، اطلاعی نداریم.
و اما امروز
همگان نام ورزش باستانی را هر روز و هر روز می شنویم و گاه بامدادان با صدای دلنشین شیر خدا کمی ورزش هم می کنیم و چه شگفت انگیز که میان آیین مهر و آیین زورخانه بسیار شباهت وجود دارد.زورخانه های ما شباهت های بسیار با معابد مهری دارند. زورخانه ها همیشه با پلکانی طولانی از زیرزمین به سطح خیابان می رسند. همه ی زورخانه ها که به آئین نیاکان و نه با معیارهای «مدرن» ساخته شده اند، در زیر زمین قرار دارند و معمولاً در زیر بناهای دیگر این زورخانه های کهن نوری اندک دارند.
در داخل زورخانه، بر خلاف معابد مهری، دو سکوی کناری و یک صحنه مستطیل گود میانی وجود ندارند وگود چند ضلعی یا مربع زورخانه از همه سو با سکو احاطه شده است، ولی، درست مانند معابد مهری، در کنار سکو، در پای دیوار، نیمکت قرار دارد که تماشاگران بر آنها می نشینند و به مراسم نگاه می کنند. به هر حال، نکته اصلی اشتراک گود، سکو و نیمکت است. در کنار در ورودی زورخانه، مانند معابد مهری، آبدانی وجود دارد که البته، امروزه مورد استعمال اصلی خود را از دست داده است. به جای آتشدان ها که در معابد مهری، در انتهای صحنه و در دو سوی تصویر مهر قرار دارد، در زورخانه، در جلو سردر، اجاقی است که امروزه از آن برای گرم کردن ضرب و تهیه نوشیدنی گرم استفاده می شود. به همان گونه که بر دیوارهای معابد مهری نقش هائی مقدس بود، در زورخانه ها نیز تصاویر و نقش هائی از رستم و دیگر پهلوانان وجود دارد. نکته همانند دیگر، کوچکی زورخانه ها است که تنها می توانند گروه کوچکی را در خود جای دهند.
یک چیز در معابد مهری هست که در زورخانه ها نیست و آن نقش مهر در حال کشتن گاو است. علت حذف کامل این صحنه (اگر کشتن گاو توسط مهر یک سنت ایرانی باشد) نه تنها به سبب مسلمانی مردم، بلکه، با اطمینان می توان گفت، بخصوص بدین جهت است که در زیر تاثیر آئین زردشتی در ایران، کشتن گاو به اهریمن نسبت داده شده و بدین روی، دیگر جائی برای وجود آن بر دیواره ها در ایران نبوده است.
کشتی گرفتن و آداب آن، بنا به افسانه های رومی درباره مهر، ایزد مهر، پس از زاده شدن، بر آن شد تا نیروی خود را بسنجد. بدین روی، نخست با ایزد خورشید زورآزمائی کرد و کشتی گرفت. درین کشتی گرفتن، خورشید تاب نیروی مهر را نیاورد و بر زمین افتاد. سپس، مهر او را یاری داد تا برخیزد. آنگاه دست راست خویش را به سوی خورشید کرد. دو ایزد با یکدیگر دست دادند و این نشان بیعت خورشید با مهر بود. سپس، مهر تاجی بر سر خورشید نهاد و از آن پس ،آن دو یاران یکدیگر ماندند.
نکته اصلی در کار زورخانه کشتی گرفتن است و چون پهلوانی فرو افتد، دقیقاً همان اداب دست دان را دو پهلوان بجای می آورند و با دست های چپ بازوهای راست یکدیگر را می گیرند و با دست های راست به یکدیگر دست می دهند و همان گونه که مهر و خورشید با هم پیمان دوستی بستند، دو کشتی گیر نیز هرگز نباید با یکدیگ دشمنی ورزند و اگر کینه ای پدید آید، باید یکدیگر را ببوسند و آشتی کنند و دوست بمانند.
جز کشتی گرفتن، دست دادن و پیمان دوستی بستن، شباهت های دیگری نیز میان این دو آئین وجود دارد، از جمله، یکی سنت برهنگی است:
پهلوان در گود، مانند مهر به هنگام زایش، جامه ای بر تن ندارد و تنها بر میان خود لنگی یا تنکه ای دارد که می تواند برابر برگ انجیر باشد. برهنگی از مراسم حتمی گود است.
رسم دیگر زورخانه زنگ زدن است و آن زنگی است که با زنجیری بر سردم زورخانه آویزان است و مرشد به هنگام ورود پهلوانان بزرگ آن را به صدا در می آورد تا همگان از ورود ایشان آگاه شوند. در معابد مهری نیز زنگی یافته شده است که گمان می کنند آن را به هنگام نشان دادن تصویر مهر در پایان یا در آغاز مراسم به صدا در می آورند. ولی ممکن است (اگر تصور ما در ارتباط آئین زورخانه با معابد مهری درست باشد) این زنگ را در معابد مهری به هنگام ورود بزرگان دین به آواز در می آورده اند.
وجود قمه، دشنه یا چاقو در میان ورزشکاران ما با دشنه ای که مهر به هنگام زادن با خود داشت و سلاح اصلی او بود همانندی دقیق دارد. پهلوانان مانیز جز با قمه و دشنه به نبرد نمی پرداخته اند.
مراتبی که در زورخانه ها وجود دارد، مانند کهنه سوار، مرشد، پیش کسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج و نوچه و جز آن، ما را به یاد مراتب هفتگانه پیروان مهر می اندازد و چه بسا این هردو از یک اصل و منشا بوده باشند.
در آداب زورخانه، چون پهلوانی به مقام استاد می رسید و کمال تن و روان می یافت از طرف پیشوایان طریقت به این افتخار دست می یافت که تاج فقر بر سر نهد. این مراسم در اداب مهری نیز وجود دارد.
نوچه ها، پیش خیزها، نوخاسته ها و ساخته ها در زورخانه همان مقامی را دارند که در آئین مهر تازه واردان داشته اند.
در آئین مهر رومی، پیروان مهر را با روحیه ای جنگی تربیت می کردند. در زورخانه نیز به صورتی نمادین، آداب نبرد آموخته می شود. در پی این سلسله ارتباط ها (اگر فرض ما درست باشد) می توان گمان برد که در معابد مهری اروپائی نیز آئین هائی شبیه به ورزشهای زورخانه ای بجای آورده می شده است.
در زورخانه نیز مانند آئین مهر، تنها کسانی که به سن بلوغ رسیده اند حق تشرف دارند. در سنت پهلوانی ایران، مردی می تواند به سلک پهلوانان در آید که شانه بر صورت وی بایستد، یعنی تازه وارد باید بر چهره خود ریش داشته باشد.
در زورخانه نیز مانند آئین مهر، زنان را راه نیست. در زورخانه نیز مانند آئین مهر، مقام اجتماعی و ثروت جائی و ارزشی ندارد. پهلوانان یکدیگر را برادر یا هم مسلک می خوانند و این همان است که در میان مهر پرستان نیز متداول بوده است. در زورخانه همواره و در هر کار حق تقدم با یش کسوتان است و این سنت نیز دقیقاً در آئین مهر دیده می شود.
http://www.aftabir.com منبع : آفتاب