چکیده:
عبدالله بن عباس از جمله صحابه ی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه وآله میباشد که در میان مسلمین از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و تحولات بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نقش بسزایی ایفا نموده و از زمره مدافعان ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام محسوب میگردد که جاعلان و دروغ پردازان برای مخدوش نمودن این شخصیت دست یه ساختن دزدی او از بیت المال بصره نمودهاند که ما در این نوشتار به بررسی این نقلها پرداختهایم.1 - سخنان امیرالمومنین علیه السلام هنگام انتصاب عبد الله بن عباس بر بصره:
بعد از جنگ نهروان و فروکش کردن فتنه خوارج امیرالمومنین علی علیه السلام،عبدالله بن عباس را حاکم بصره نمود و بنا بر نقل شیخ مفید(ره)در میان مردم بصره به خطبه ایستاد و بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند:ای مردم بصره همانا من عبد الله بن عباس را حاکم بر شما قرار دادم،به سخنان او گوش فرا دهید و امرش را اطاعت نمایید،امر خداوند و رسولش را اطاعت میکنید،اگر در امر شما چیزی انجام داد یا حقی را ضایع نمود من را خبرکنید تا او را از حکمرانی بر شما عزل کنم و من امیدوارم که او را پرهیزکار و با تقوا بیابم و من او را بر شما تولیت ندادم مگر اینکه در مورد او این چنین گمان نمودهام از ما و شما بگذرد[1].2 - وصیت امیرالمومنین علی علیه السلام به عبدالله بن عباس:
امیرالمومنین علی علیه السلام در وصیتی به ابن عباس هنگام حاکمیت وی در بصره به او فرمودند:با مردم گشاده رو باش آنگاه آنان را ببینی یا درباره آنان حکمی دهی یا در مجلس ایشان نشینی،از خشم بپرهیز که نشانه سبکی سر است و شیطان آن را راهبر است،وجدان آنچه تو را به خدا نزدیک کند از آتش دور سازد،و آنچه تو را از خدا دور سازد به آتشت میاندازد[2]،ابن قتیبه و شیخ مفید(ره) با اندکی اختلاف در عبارات این سخنان را نقل نمودهاند[3].3 - عبدالله بن عباس بر منبر بصره:
شیخ مفید(ره)و شیخ طوسی(ره)به اسنادشان از یونس بن عبد الوارث از پدرش روایت میکند که گفت:هنگامی که ابن عباس در نزد ما بر منبر بصره سخن میگفت:رو به مردم کرد و سپس فرمود:ای امتی که در دینش سرگردان است به خدا قسم!اگر آن را که خدا مقدم ساخت،مقدم میساختید و آنکه را که خدا به عقب انداخت، به عقب میانداختید و جانشینی و ولایت را همان جایی قرار میدادید که خدا قرار داد و واجباب خداوند از مسیر خود منحرف نمیشد و ولی خدا گرفتار نمیشد و هیچ دو نفری در حکم خدا اختلاف نمیکردند پس سرنوشت ناگوار کوتاهیهای خود را در آنچه از پیش فرستادید بچشید و به زودی ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجاست [4].[5] .4 - دزدی از بیت المال :
نقل واقعه دزدی از بیت المال توسط ابن عباس در زمان حاکمیتش بر بصره در دوران امیر المومنین علی علیه السلام،روایتی است که از روات و مورخین عامه نشأت گرفته و چیزی جزء تخریب چهره صحابه جلیل القدر امیر المومنین علی علیه السلام در پی ندارد،این دسته از راویان که با ساختن نقلهایی،سعی در ایجاد تشکیک و سلب اعتماد از صحابه ائمه علیهم السلام را دارند،به هدف ضمنی خود اهل بیت علیهم السلام را نشانه گرفته اند،وگرنه چگونه ممکن است شخصیتی همچون ابن عباس که ذوب در محبت امیرالمومنین و اولاد طاهرینش علیهم السلام گردیده و در تمامی کارها مورد مشورت امیرالمومنین علی علیه السلام قرار گرفته میگرفته و او را امین خویش میدانسته دست به چنین کاری بزند،شخصیتی که معاویه و عمروعاص او را بعد از امیرالمومنین علی علیه السلام شخصیتی موثر و با نفوذ در میان شیعیان میدانستند و معاویه بعد از هر نماز او را همراه با امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام،قیس بن سعد و مالک اشتر لعن مینمود[6] ،آیا میتواند به مولی و امام خویش چنین خیانتی بنماید؟ یا اینکه این نقلها ساخته پرداخته ذهن مسموم عدهای به ظاهر مورخ است،که همتی جز سیاه جلوه دادن مقام اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آنان را ندارد،مضافا بر اینکه در اصل وقوع چنین واقعهای و فرار ابن عباس به سوی مکه نزد مورخین اقوال گوناگون و تشکیک وجود دارد،بدین معنا که برخی از مورخان همچون طبری و ابن اثیر نقل کردهاند که عدهای بر این عقیده هستند که با ابن عباس فرماندار بصره تاهنگام صلح حسن بن علی علیه السلام باقی ماند و بعد از آن به سوی مکه حرکت نمود[7]،ما برای بررسی بیشتر اقوال موجود در این باب را واکاوی مینماییم:الف:نقل کشی:
به اسنادش از زهری نقل میکند که حارث شنیدم که:هنگامی که علی، عبدالله بن عباس را بر بصره نهاده بود، ابن عباس تمام اموال بیت المال بصره که مبلغ آن ده هزار درهم میرسید را با خود به مکه برد و علی علیه السلام را ترک نمود،هنگامی که این خبر به علی علیه السلام رسید،بر منبر رفت و گریه نمود و گفت: اینکه پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله با این علم و منزلت چنین کاری را مرتکب میشود،چگونه میتوان به غیر او امان داشت؟ بار خدایا من از اینها خسته شدهام،من را از آنان راحت گردان و من را به سوی خود بدون ناتوانی و اندوه ببر[8].ب: بررسی نقل کشی:
اولا- نقلی که کشی از حارث نموده به دلیل مجهول بودن اکثر رواتش، دلیل محکم و متقنی نیست، بالخصوص اینکه روات آن همگی از اهل تسنن بوده و در رجال عامه ترجمه و توضیحی در مورد این اشخاص نیامده است.ثانیا- مرحوم آیه الله خوئی(ره)بعد از آوردن اشکال اوَل و اینکه روات آنم از اهل عامه میباشند،میگویند این روایت با سیره عملی ابن عباس و ملازمه او با امیرالمومنین علی علیه السلام تعارض و تنافی دارد و مورد پذیرش نیست[9].
ثالثا- در میان روات اهل تسنن چهار تن به زهری مشهور می باشند:1- عمر بن ابراهیم بن سعید زهری[10](متوفای 434ه)،2- عبید الله بن عبدالرحمن بن محمد بن عبیدالله زهری بغدادی[11](متوفای381ه)3- عبدالرحمن بن علی بن احمد زهری[12](متوفای 613ه)،4- حسن بن علی بن عمرو زهری[13](متوفای380ه)،با اندکی دقت روشن میگردد که از چهار شخصیت بالا تنها دو نفر میتوانند حداقل مظنون به راوی بودن در نقل بالا باشند، یکی عبیدالله بن عبد الرحمن و دیگری حسن بن علی بن عمرو، زیرا کشی بنا بر نظر شیخ طوسی(ره)در سال 368 هجری وفات نموده است[14]، و عقلا امکان ندارد که از دو نفر دیگر واقعه را نقل بنماید؛ مضافا بر اینکه زهری که ناقل روایت کشی بوده باید بسیار متقدم تر از کشی و یا حتی عبیدالله بن عبد الرحمن و حسن بن علی بن عمرو باشد،به دلیل اینکه میان کشی و او واسطه بسیاری وجود دارد و او با یک واسطه واقعه را نقل نموده است،لهذا این دو فرد نیز، زهری مورد استناد کشی نبودهاند بلکه هم عصر کشی میباشند،پس زهری که در سلسله سندی این واقعه آمده مجهول بوده و اطلاع چندانی از او در دست نیست.
رابعا- بنا بر تصریح نجاشی(متوفای450ه)محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی بسیار زیبا از ضعفاء نقل روایت میکرده و کتاب رجالش دارای اغلاط و اشتباهات زیادی میباشد[15].
ج:نقل طبری و بلادزی:
طبری(متوفای301ه)با اسنادش از عبدالرحمن بن عُبید نقل میکند:روزی عبدالله عباس بر ابو الاسود دوئلی گذشت،و به او گفت اگر جزء چهار پایان بودی،بار بردار نبودی،و اگر چوبان بودی به چراگاه نمیرسیدی و راه رفتن چهارپایان را نمیدانستی،بعد از آن ابوالاسود به علی نوشت:اما خداوند جل و علا ترا ولایتداری امین و چوپانی تسلط کرده،ترا آزمودهایم که سخت امینی و خیرخواه رعیت، غنیمتشان را تمام میدهی و خویشتن را از دنیای آنها بر کنار کردهای. اموالشان را نمی خوری و در قضاوتشان به رشوه متمایل نمیشوی، اما عموزادهات بی خبر از تو،هر چه را زیر دستش بوده خورده و من نمیتوانم آن را کتمان کنم،خدایت رحمت کند،در کار اینجا بیاندیش و رأی خود را به من بنویس تا آن را انجام دهم،علی به او نوشت:اما بعد،کسی همچون تو،خیر خواه امام و امت میباشی و امانتگذار و راهبر حق هستی،به یارت درباره آنچه که در مورد آنچه که در مورد کارش نوشته بودی نامه نوشتم،اما نگفتهام که تو نامه نوشتهای،مرا از آنچه که در آنجا میگذرد آگاه کن که این تکلیف بر عهده توست، والسلام، اما علی علیه السلام به ابن عباس در این موضوع نامه نوشت و ابن عباس به او نوشت:اما بعد:آنچه که به تو از من رسیده درست نیست ومن آنچه را که در دست دارم ضبط کردهام و مراقب و حافظ آنم، پندار ها را راست مگیر؛ و السلام، علی علیه السلام به او نوشت: به من بگو چه مقدار جزیه گرفتهای و از کجا گرفتهای در چه راهی مصرف کردهای؟ ابن عباس نوشت: فهمیدم که به شنیدهها در باب اینکه اموال مردم این سرزمین را بُردهام، اعتبار دادهای، هر که را می خواهی برای عمل خود به اینجا بفرست که من میروم، والسلام. پس ابن عباس دایی های خود از طایفه بنی هلال را فراخواند که از میان آنها ضحاک بن عباس و عبدالله بن زرین آمدند و او مالی با خود بُرد و در حدود بیست نفر با او به سوی مکه حرکت نمودند[16].بلاذری(279ه)این واقعه را از أعین از روح بن عباده از شعبه سماک نقل کرده است[17]،یعقوبی (متوفای292ه)بعد از ذکر واقعه، نامه ی بیست دوم کتاب شریف نهج البلاغه را نقل میکند که ابن عباس میگفت:هرگز به سخنی موعظه نشدم چنانکه به سخن امیر المومنین پند گرفتم[18]،،ابن جوزی(متوفای654ه)تنها به ذکر خروج ابن عباس از بصره با مال زیاد و حرکت کردن به سمت مکه اکتفا کرده است[19].د: بررسی نقل بلاذری و طبری:
اولا- نقل طبری مرسل بوده و همچنین بعضی از روات آن برای ما مشخص و معلوم نیستند همچون سلیمان بن ابی راشد و عبد الرحمن بن عبید ابی الکنود، و در نقل بلاذری هم همین مشکل وجود دارد یعنی أعین، و شعبه سماک هر دو مجهول بوده و همین امر پذیرش این نقل را سخت میکند.ثانیا- ابن ابی الحدید در شرح معروف خود بر نهج البلاغه میآورد که میان مردم در مورد مکاتباتی که بین امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و ابن عباس صورت گرفته اختلاف است و گروهی بر این عقیده هستند که میان این دو هیچ گاه فاصله و جدایی ایجاد نشده و ابن عباس هرگز امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را مخالفت نکرده است و تا هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرماندار بصره بوده است[20] ، و امر بر ابن ابیالحدید مشکل میگردد و در ادامه میآورد: اگر کسی اندک آشنایی با سیره و تاریخ داشته باشد میبیند، ابن عباس بعد از شهادت علی علیهالسلام مناظرات زیادی با معاویه داشته که در تمامی آنها به ثنای امیرالمؤمنین علیهالسلام و دفاع از آن امام و بیان فضائل و مناقب او میپردازد[21] پس نتیجه میگیرد که: اگر بین این دو، غبار و کدورتی وجود داشت، ابن عباس بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام این چنین از او دفاع نمینمود[22]. علامه شوشتری(ره) بعد از بیان سخنان ابن ابیالحدید میآورد: هنگامی که عقل و نقل با هم دیگر تعارض کنند، عقل مقدم میگردد. اگر ملازمت و اطاعت ابن عباس از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام چه در زمان آن حضرت و چه بعد از شهادت معلوم و واضح بوده و معاویه نتوانسته ابن عباس را به سوی خود جلب کند، نقل دزدی ابن عباس از بیتالمال دروغ و باطل میباشد و این نقل چگونه صحیح باشد، در صورتی که ابن عباس در مناظره ای که با معاویه داشته او را متهم نموده که عمال و کارگزارانش خائن هستند، حال اگر شخص ابن عباس نیز خائن و دزد بوده، پس چرا همین طعن را معاوه به او نزده است،[23] و یا سید مرتضی علمالهدی(متوفای 436 ه) از ابوعبیده نقل میکند که عمروبن عبید بر سلیمان بن علیبن عبدالله بن عباس در بصره داخل شد و از سخنان علی علیهالسلام در مورد ابن عباس که فرمودند: او برای ما در مورچه و شپش فتوا میدهد و اموال ما را در شب میبرد، سوال نمود، سلیمان جواب داد: این چگونه ممکن است! در صورتی که ابن عباس هرگز علی علیه السلام را تا هنگام شهادتش ترک ننمود و شاهد بر صلح امام حسن علیهالسلام بود و چگونه مال جمع کرده باشد در حالی که علی علیهالسلام به اموال نیاز داشت و هر پنجشنبه بیتالمال کوفه را خالی و آن را جارو میزد.[24]
ثالثا- ابن حجر عسقلانی(متوفای852 ه)در ذیل ترجمه ابن عباس میآورد که از سوی علی حاکم بر بصره بوده و از حاکمیت آنجا عزل نشد تا هنگامی که علی به شهادت رسید و به جای او عبدالله بن حارث حاکم بر بصره گردید[25]؛ابن ابی الحدید نقل میکند هنگامی که علی علیه السلام به شهادت رسید،عبدالله بن عباس در نزد مردم خارج شد و در خطبه ای مردم را به بیعت با حسن بن علی علیه السلام تحریض نمود[26]،و یا در جای دیگر در دوران امامت حسن بن علی علیه السلام،نامهای را از ابن عباس از بصره به سوی معویه نقل میکند،که در آن بشدت از معاویه انتقاد نموده است[27]،لهذا چگونه امکان دارد ابن عباس از بیت المال بصره دزدی کند و با گروهی به سوی مکه حرکت کند و در آنجا مقیم گردد!
رابعا- در بعضی از نقلها،عبیدالله بن عباس را دزد میدانند نه عبدالله بن عباس[28].
خامسا- برخی از محققان چنین اشکال کردهاند که: ما در سیره زندگانی ابن عباس مشاهده نمیکنیم که وی دارای املاک و مستغلات زیادی باشد و یا اینکه به شعراء یا فقرا هدایا و اموالی را هبه کند، پس ابن عباس اموال دزدی را کجا برده است؟!!آن هم بنا بر نقل بلاذری که ابن عباس در راهش به سوی مکه،هر فقیری که از او چیزی مسئلت مینمود یا درخواستی نمیکرد،مالی را عطا مینمود!! واگر هم اختلاس ابن عباس از بیت المال بنابر نقلی که میکنند شش ملیون در هم بوده،چگونه امیر المومنین علیه السلام برآن صبر نموده است[29].
نتیجه گیری:
اختلاس و دزدی عبدالله بن عباس از بیت المال بصره در زمان حاکمیتش در آن شهر از جعلیات و دروغ های تاریخی است که راویان مجهول به جهت تخریب چهره ی اصحاب و یار دیریین امیرالمومنین علی علیه السلام جعل نمودهاند که با سیره رفتاری ابن عباس در حلول حیاتش سازگاری ندارد.پینوشتها:
[1]- الجمل شیخ مفید(ره)ص316.
[2]- نهج البلاغه نامه 76/شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدج18ص70/بحار النوار ج 33ص 498ح 704.
[3]- الامامه والسیاسه ص89- الجمل ص420.
[4]- سوره شعرا آیه227.
[5]- امالی شیخ مفید م 34ح4/امالی طوسی ج1 م 3ح92 و م 4ح 154.
[6]- انساب الاشراف بلاذری ج 3 ص 126/وقعه الصفین ص 552.
[7]- تاربخ الرسل و الملوک ج 3 ص 154/المکمل فی التاریخ ج2 ص432.
[8]- رجال کشی ح109.
[9]- معجم رجال الحدیث ج11ص254.
[10]- سیر اعلام البلاء ج13ش3964.
[11]- سیراعلام النبلاء ج12ش3480.
[12]- سیراعلام النبلاء ج 16ش5454.
[13]- سیر اعلام النبلاء ج12ش3520.
[14]- رجال شیخ طوسی ص458.
[15]- رجال نجاشی ش 1018 ص372.
[16]- تاریخ الرسل و الملوک ج3ص154/الفتوح ص731/القصد الفرید ج5ص99-98.
[17]- انساب الاشرف ج2ص396.
[18]- تاریخ یعقوبی ج2ص122.
[19]- تذکره الخواص ص147.
[20]- شرح نهجالبلاغه، ج16، ص169.
[21]- شرح نهجالبلاغه، ج16، ص169..
[22]- شرح نهجالبلاغه، ج16، ص169..
[23]- قاموسالرجال، ج6، ش4383، ص426.
[24]- امالی مرتضی، ج1، ص186.
[25]- الاصابه ج3ش4779 ص 235/تذکره الخواص ص147.
[26]- شرح نهج البلاغه ج16ص203و208/فصول المهمه ص146.
[27]- شرح نهج البلاغه ج16ص209.
[28]- شرح نهج البلاغه ج16ص171-172.
[29]- ابن عباس و اموال بصره ص57-59.
/ج