تربیت فرزندم (2)

قال ابوعبدالله(ع):إحمل نفسک لنفسک فان لم تفعل لم یحملک غیرک.امام صادق(ع)فرمودند:بار مسئولیت خویشتن را خودت باید بر دوش بگیری واگر از انجام وظیفه شانه خالی کنی دیگری بار مسئولیت تو را حمل نخواهد کرد.
شنبه، 4 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربیت فرزندم (2)
تربیت فرزندم (2)

 

نویسنده: راضیه محمد زاده




مسئولیت پذیری

قال ابوعبدالله(ع):إحمل نفسک لنفسک فان لم تفعل لم یحملک غیرک.امام صادق(ع)فرمودند:بار مسئولیت خویشتن را خودت باید بر دوش بگیری واگر از انجام وظیفه شانه خالی کنی دیگری بار مسئولیت تو را حمل نخواهد کرد.
امام محمد باقر(ع)فرمودند:از مردی که در امور دنیا تنبل و کسل باشد بدم می آید.کسی که در کسب و کار تنبل باشد در امور آخرت نیز تنبل خواهد بود(1).
بسیاری از کودکان اعم از دختر و پسر دوست دارند در محیط خودشان کارهایی انجام دهند و مسئولیت هایی داشته باشند.در منزل دختران به شستن لباس و ظرف ها و پختن غذا و کمک در نظافت منزل علاقه نشان می دهند و پسرها هم دوست دارند مستقلاً کارهایی را انجام دهند.
در محیط مدرسه نیز برخی از بچه ها تمایل به همکاری با معلمان و مدیران دارند، از قبیل سرپرستی کلاس ها و جبران عقب ماندگی دانش آموزان ضعیف و ....
در مقابل کودکانی هستند که از قبول هر نوع مسئولیتی شانه خالی می نمایند و هر گاه کاری به آنها محول می شود، آن کار را بطور ناقص انجام می دهند.این عده جزء افرادی هستند که خصوصیات اجتماعی کم تر در آنها وجود دارد و مشخص می شود که درمحیط خانوادگی کم تر به پرورش این جنبه پرداخته شده است.این عده از کودکان در زندگی آینده ی خود از لحاظ اجتماعی از موفقیت کم تری بر خوردارند.بهتر است از خود بپرسیم که مسئولیت چیست؟ مسئولیت درختی است که زمینه اش شناخت است و ریشه اش اعتقادها و بهارش بحران ها و حوادث و گرفتاری ها.هنگامی که زمینه ها غنی شوند و سرشار و ریشه ها محکم و زنده، در هر بهاری این درخت شکوفه می دهد و بار می آورد و حتی هیچ آفتی نمی بیند.
چون آفت ها از کمبود تغذیه و فقر زمینه مایه می گیرند. در زمینه ای که انسان مجهول است و هستی مجهول، و نقش انسان هم مجهول، در این زمینه ریشه ی اعتقادی زنده نخواهد ماند و در این کویر اعتقادی درختی سبز نخواهد شد و مسئولیتی نخواهد رویید.

ریشه ی مسئولیت پذیری

قطعاً فطری است؛ اما چگونه باید کسب شود؟ آیا از راه علم و تجربه؟ نه.زیرا علوم در حال تکامل هستند و بالطبع متغیر و بر مبنای حس و تجربه اند و برداشت ها و دریافت های علمی از نظر یکی قانع کننده است و از نظر دیگری قانع کننده نیست، آینده نگری علوم جای تردید است و دلایل متعدد دیگر.تعالیم مربوط به مسئولیت باید از سوی خدا باشد، زیرا بر اساس عقل و فطرت، خالق و آفریننده ی انسان به وجود او و نیازهایش بیش از همه آگاهی دارد.بخشی از تعالیم مذهبی ما در زمینه ی اخلاق است که خیر و صلاح بشر را به دنبال دارد.مسئولیت از طرفی بحثی مذهبی است و ازسویی بحثی اخلاقی و از جهتی بحث تربیتی و روانی.لذا انسان مسئول است و تمامی اعضاء بدنش نیز مسئولند.
إنّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً.
به راستی که گوش و چشم و دل، همگی مسئول اند.(2)

والدین و نقش آنان در آموزش مسئولیت

پدران و مادرانی که به سعادت و خوش بختی فرزندان خویش علاقه دارند و سعادت و ترقی کشورشان را می خواهند، کار کردن را نیز جزء برنامه ی تربیتی قرار می دهند و کودکان خویش را طوری تربیت می کنند که از همان کودکی به کار کردن علاقه مند گردند و عادت کنند تا وقتی بزرگ شوند نه تنها از کار کردن عار و ننگ نداشته باشند بلکه بدان افتخار کنند.بسیاری از والدین از این موضوع مهم غفلت کرده و درباره ی آن عنایتی به خرج نمی دهند و تا مدت ها همه ی کارهای کودک را خودشان انجام می دهند و هیچ گونه مسئولیتی بر عهده اش نمی گذارند و فکر می کنند بدین سان به کودک خود خدمت می کنند درحالی که خدمت نیست بلکه خیانتی بزرگ است هم به کودک، هم به کشور و اجتماع.گاهی می گویند در کار کردن نباید عجله کرد.کارکردن برای بچه دشوار است، وقتی بزرگ شد، خودش دنبال کار می رود.در حالی که کاری که مناسب با سن و توانایی کودک باشد با طبیعت کودکی مخالف نیست.کودک باید به کار کردن عادت کند و گرنه وقتی بزرگ شد خیلی دیر و دشوار زیر بار کارکردن می رود.والدین عاقل از ابتدا کاری را که در حد توانایی کودک باشد، بر عهده ی او گذاشته و با بهانه های واهی افرادی سست عنصر تربیت نمی کنند.کودک رونوشتی از محیط اطراف خود است؛ بنابراین باید داده های مناسبی برای او تهیه کرد.والدین کودک، مسئول طرز فکر و اعمال او هستند و در برابر فرزند خود سعی دارند نمونه ای از نظم، کار و تلاش باشند و هرگز اضطراب و بدبینی خود را در مقابل کودکشان نشان نمی دهند و در برابرش همیشه آرام و مطمئن ظاهر می شوند.
انتقال احساسات والدین، افکار ناصحیح، ترس ها و کشمکش های درونی به کودک اشتباهی بزرگ است و در نهایت ارزش ها و آینده ی کودک را به نابودی می کشاند.والدین مهم ترین افرادی هستند که می توانند روحیه ی آموزشی و فرهنگی را در کودکان خود برانگیزند.اکثراً همکاری در تشریک مساعی پدر و مادر است که دانش آموزی موفق به وجود می آورد.موقعیت دلخواه آن است که والدین هر دو نسبت به انگیزش یادگیری اقدام کنند.

ایجاد مسئولیت در کودکان

به وجود آمدن احساس مسئولیت ناشی از تمایل به همکاری با دیگران، کمک به غیر و مواجه شدن با مشکلات است.این احساس باعث می شود که انسان هرگز از انجام یک کار عادی و خسته کننده ملول نگردد و برای کارهایش ارزش قائل شود علاقه به همکاری و کمک به دیگران و حل مشکلات در کودکانی مشاهده می شود که در خانواده ی آنان کارها بر محور همکاری در جریان است.ایجاد اعتماد و اطمینان یکی از مؤثرترین عوامل در توسعه ی رابطه ی بین والدین و فرزندان است.با دل گرم کردن فرزند، بر نقاط قوت و محاسن فرزندان تأکید شده و اعتماد به نفس ایجاد می شود.باید به جای تمرکز بر اشتباهات فرزندان، به آنچه انجام داده اند و مورد قبول است، تکیه کرد.
بر اساس بینش اسلامی زندگی درکلمه ی «وظیفه»خلاصه می شود.وظیفه ی انسان در برابر خود و دیگران.وقتی زندگی وظیفه باشد، انسان نمی تواند بی تفاوت باشد.تلاش های انسان جهت دار است هرگز خیانت نمی کند و در برابر مشقّات دل شکسته نمی شود و مسئولیت ناشی از این احساس است که باعث می شود زندگی را وظیفه بدانیم و در آن صورت است که مفهوم موفقیت، سعادت و پیروزی، در انجام وظیفه و یا مسئولیت خلاصه می شود.
با توجه به اینکه تعالیم مربوط به مسئولیت، اکتسابی است و انجام مسئولیت، تلاشی پیگیر و مداوم و مجاهدت و عمل همیشگی لازم دارد، می بینیم مسئولیت مهمترین وظیفه ی ماست که از بدو تولد تا زمان مرگ با ما همراه است و باید به گونه ای باشد که احساس رنج نکنیم و این کار نیاز به عاملی دارد بنام «تربیت»تربیت به معنای تعالی و رشد و نمو دادن از اهداف عمده ی هر مربی است که دو مقصود از آن حاصل می شود:
1)هدایت فرد به سوی اهدافی که سزاوار مقام انسان است.
2)همراهی کودک به نوعی که دست او را بگیریم و راهنمایی اش کنیم.
به عبارت دیگر غیر مستقیم امکانات و شرایط رشد او را فراهم سازیم.مهم ترین هدف، پرورش و ایجاد روح مسئولیت در فرد است.
و انبیاء الهی هستند که خطوط اصلی این مسئولیت را ترسیم می کنند و آن را تعلیم می دهند.
و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه
و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب و حکمت می آموزد(3).

تذکراتی در مورد آموزش مسئولیت به کودکان

1-سنین عمر و نیروی بدنی و ادارکی کودک را در نظر بگیرید.درصورت آمادگی برای انجام کار و استعداد لازم، انجام کار را بر عهده اش بگذارید؛ به خصوص در مورد کارهایی که به خودش مربوط است تا از کودکی به کار کردن عادت کند.
2-مقدار توانایی و صبر و حوصله ی کودک را در نظر بگیرید و کارهای دشوار و خسته کننده را بر عهده اش نگذارید.اگر کار خسته کننده باشد ممکن است کودک سرکش شود.
3-سعی کنید در موقع واگذاری مسئولیت با کودک تفاهم نمایید.در مورد تلاش مادر و زحمات پدر در داخل و خارج منزل به او توضیح دهید که به عنوان فردی از افراد خانواده باید همکاری داشته باشد.
4-در قبول مسئولیت به کودک حق انتخاب بدهید.(نوع مسئولیت را به عهده ی او بگذارید).
5-حدود مسئولیت را دقیقاً برای او روشن سازید.
6-در صورتی که توانایی کافی دارد برایش وظایف دائمی تعیین کنید.(مثل خرید نان)
7-سعی کنید کارهایی را به عهده ی او بگذارید که برایش پسندیده باشد تا با علاقه انجامش دهد.حضرت علی علیه السلام فرمودند:«برای هر یک ازکارکنان منزل را کاری را معین کن و مسئولیتش را بر عهده اش بگذار؛ وقتی وظیفه ی خود را فهمیدند به امید دیگران از زیر کار شانه خالی نمی کنند»(4).
8-در صورت تقسیم کار بین چند کودک، عدالت را رعایت کنید.
9-مشارکت شما و هم کاری با کودک او را به انجام کار علاقه مندتر خواهد کرد.
10-تعاون و هم کاری والدین بهترین الگو برای کودکان است.
11-وقتی بزرگ شدند و یکی از مشاغل و کارهایی را که سود مالی دارد توانستند انجام دهند، بهتر است در زمان تعطیلات آنها را به کارهای تولیدی تشویق کنید تا کمکی برای جامعه باشند و هم به بودجه ی خانواده کمک نمایند و هم به کارکردن عادت کنند.

رفتار با اطفال غیر مسئول

وقتی که کودکی حاضر نیست وظایف خود را انجام دهد، ما باید بفهمیم که آیا عدم انجام وظیفه از جانب کودک ناشی از توقع زیاد ما بوده یا نه؟ چون گاهی شده است که یک کودک غیر مسئول را با کودک فوق العاده کاردان و قابل اعتماد مقایسه می کنیم.
ممکن است کودکی در شرایط مخصوص کاملاً غیر مسئول باشد ولی در وضع دیگری دارای احساس مسئولیت باشد.اگر کودکی علاوه بر غیرقابل اعتماد بودن، خونسرد و بی عاطفه و بی حال باشد، یا دائماً با دیگران دعوا کند، یا نتواند با افراد کنار آید و یا از چیزهای موهوم ترس داشته باشد، اشکال چنین کودکی علت روانی عمیق دارد و باید سریعاً مورد مشاوره قرار گیرد.
حال اگر عدم مسئولیت کودکی علایمی غیر از موارد بالا داشته باشد و به نظر می رسد که کودک به رشد خود به طور رضایت بخشی ادامه می دهد، در این صورت کمک های اولیه ی معلمین یا والدین کافی به نظر می رسد.صحبت در تنهایی با والدین، انجام دادن بعضی از کارها از روی تفنن می تواند به ایجاد احساس مسئولیت در کودکان کمک کند.
کودکی که مدام از پدر یا مادر می شنود که «بگذار ببینم چه کاری در این مورد می توان انجام داد»از کودکی که معمولاً می شنود که «فایده ای ندارد، علاجی نیست»و مشابه این جملات، بیش تر و بهتر می تواند در زندگی آینده با مشکلات برخورد کند و به حل آنها اقدام نماید.باید کودکان را در مسیر موفقیت قرار دهیم، ترس از شکست را در آنان کاهش دهیم و استعدادهای ویژه ی آنان را تشویق نماییم و همواره به آنان و نظرات مثبت شان احترام گذاریم.طریقه ی برقراری ارتباط با دیگران را به آنان بیاموزیم و برای آنها هدف به وجود بیاوریم و با طی این مراحل از آنها انتظار پیشرفت داشته باشیم.

تذکراتی چند در رابطه با مسئولیت

اجتناب از تلقین و تعمیم

هرگز احساسات خود، افکار ناصحیح، ترس ها و کشمکش های درونی خود را به کودک انتقال ندهید.جهت دادن به کودک در اکثر موارد در مسیر آن دسته از خواسته های والدین قرار می گیرد که ایشان نتوانسته اند آنها را انجام داده یا به پایان برسانند و در نهایت اشتباه والدین، ارزش ها و آینده ی کودک را به نابودی می کشاند.

عدم توجه به حرف های مردم

بسیاری از والدین تردید می کنند که به فرزندانشان اجازه دهند با نتایج رفتارشان روبه رو شوند؛ زیرا می ترسند با عدم موافقت خود، والدین، همسر، دوستان و همسایگان و معلمین مواجه شوند.
والدین با درک این مطلب که کودکان انسان های مستقلی هستند و رفتار آنان پای والدین نوشته نخواهد شد می توانند جرأت و جسارت بدست آورند؛ گرچه ممکن است برخی از اطرافیان همه ی اعمال فرزند را از چشم والدین ببینند ولی این نظر واقع بینانه نیست.

پرهیز از دعوا و بی تفاوت شدن

برای فرزندانمان محدودیت هایی قایل شویم و به آنها اجازه دهیم که تصمیم بگیرند که در برابر این محدودیت ها چگونه باید رفتار کنند و به تصمیم صحیح فرزندانمان علاقه نشان دهیم.ما مجبور نیستیم که برنده باشیم زیرا در مسابقه شرکت نکرده ایم.هدف این است که کمک کنیم تا مسئولیت رفتارشان را خودشان به عهده بگیرند.

شرکت همه در مسئولیت

وقتی میان عده ای از کودکان حادثه ای اتفاق می افتد، سعی نکنیم که مقصر را پیدا کنیم، زیرا این مسئله باعث ایجاد تنش بین کودکان می شود؛ بگذاریم همه در مسئولیت شریک و سهیم باشند و خودشان تصمیم بگیرند که مشکلشان را حل کنند و به حرفها و بدگویی های آنان از یکدیگر توجه نکنیم.

قاطعیت به همراه مهربانی

اکثر والدین یا قاطع هستند یا مهربان و معدودند کسانی که هم زمان قاطع و مهربان باشند.تُن صدا نشان دهنده تمایل ما به مهربان بودن است در حالی که پیگیری ما با عمل مناسب قاطع بودنمان را نشان می دهد.هرگز قاطع بودن را با سخت گیری و خشونت یکی نکنید.سخت گیری با کودک ارتباط پیدا می کند در حالی که قاطع بودن با رفتار و احساس ما مربوط است.ایجاد ترس اگر چه ظاهراً برای به دست آوردن یک نظم، قراردادی است، ولی در عمل شوق و احساس مسئولیت را از بین می برد.به عبارتی ترس و تنبیه نباید بر محیط تربیتی کودک حاکم باشد زیرا شوق مسئولیت را از بین می برد.

نشانه های انسان مسئول

-انسان مسئول از نظر روحی قوی است.
-با دل و جرأت است.
-هم چون مأموری در چارچوب وظیفه اش عمل می کند.
-نه جاه و مقام و نه افتخار و پیروزی نمی تواند او را خرسند سازد.خرسندی او فقط در انجام وظیفه است.
-اگر زمینه ی مسئولیتی پیش آید درصورت توانایی حتماً انجام می دهد و اگر نتواند، زجر می کشد.
-روش او روش پیامبران است.همان گونه که پیامبر نقش هدایت مردم را به عهده دارد و از هدایت نشدن آنها غصه می خورد، انسان مسئول هم غصه می خورد که دیگران وظیفه شناس نیستند.
-انسان مسئول هرگز هدفش را گم نمی کند.

غرض نهایی در پرورش مسئولیت

اهم مسائل عبارتند از:
1-در پرورش مسئولیت کوشش شود که کودک متکی به خدا و عنایت او باشد.
2-مسئولیت در فرد عمیق باشد؛ به گونه ای که از پذیرش و عمل به آن و جدانش راضی باشد و خود را سربلند احساس کند.
3-انجام عمل مسئولیتی و وظیفه ای، به صورت عادت درآید به نحوی که ترک آن عمل رنج آور باشد نه عمل به آن.
4-مسئولیت، دارای جهت باشد.
5-مسئولیت توأم با آگاهی و ایمان باشد و گرنه خطر آفرین می شود.
6-مسئولیت را باید به عنوان یک وظیفه به کودک یاد داد که در این صورت فعالیت ها، صورت ذاتی به خود می گیرد.
7-و بالاخره شکل پرورش مسئولیت باید به گونه ای باشد که فرد ضمن اتکای به خود، به حق متکی باشد.هم خود تلاش کند و هم از خدای خود مدد بخواهد.

آثار مسئولیت پذیری

1)انسان را از گوشه ی خلوت و انزوا خارج کرده و به طرف جامعه و زندگی سوق می دهد.
2)عدم بی تفاوتی در برابر سرنوشت جامعه.
3)مسلمان را با پیوند الهی به جامعه ی اسلامی و همه ی مسلمانان می پیوندد.
4)احساس مسئولیت در برابر همه ی بشریت را در دل انسان پرورش می دهد.
5)نجات و آزادی مستضعفین و مظلومین و محرومین.
6)مبارزه با ستمکاران و طاغوت.
7)از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه نشر حق.
8)سود رسانی به دیگران.
9)اهتمام به امور مسلمین.
10)یاری مظلومان.
11)جهاد و پیکار با دشمنان(5).

اعتماد به نفس

عن علی(ع)قال:من کثر فکره فی العواقب لم یشجع.
علی(ع)فرموده است:کسی که بیش از حد به عواقب کارها فکر کند شهامت اتخاذ تصمیم را از دست می دهد.(6)
قال علی(ع):الشّرف بالهمم العالیه
علی(ع)می فرمود:شرف و فضیلت آدمی به همتهای بلند و اراده های نیرومند است(7).
وعنه (ع)العاقل یعتمد علی عمله و الجاهل یعتمد علی امله.
و نیز از آن حضرت است که فرمود:اشخاص عاقل به سعی و کوشش خود تکیه می کنند ولی مردان نادان به آمال و آرزوهای خویشتن متکی هستند.(8)
قال لقمان:یا بنیّ الزم نفسک التؤده فی امورک.
لقمان به فرزندش گفت:همواره نفس خود را به ادعای وظایف شخصی و انجام کارهای خویش الزام کن(9).
عن ابی عبدالله(ع)قال:ینبغی للمؤمن أن یکون فیه ثمانی خصال، وقوراً عنه المزاهز، صبوراً عندالبلاء و ...
امام صادق(ع)می فرماید:هشت خصلت پسندیده، شایسته ی مردان باایمان است اول آرامش نفس و اطمینان خاطر در فتنه ها و حوادث، دوم بردباری و صبر در معایب و بلایای سنگین و ...(10).
آنان که درگیر پرورش و تربیت کودکان و نوجوانانند، به خوبی می دانند که زیربنای اکثر مشکلات موجود در این گروه، عدم وجود اعتماد به نفس می باشد.
یکی از بارزترین علت رفتارهای کودکان را می توان وجود همین احساس حقارت دانست.تصویری که فرد از خویشتن دارد با احساس بی ارزشی و فقدان احترام به خود نظریات، رفتارها و همه ی اعمال ما را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.با بررسی پاسخ کودکان و نوجوانان به سه سؤال که «که هستم؟» «عملکردم چگونه است؟» «در مقایسه با گروه های مشابه در کجا قرار گرفته ام»؛ می توان به این تصویر یعنی برداشت فرد از قابلیت ها و توانایی هایش در روبه رو شدن با مشکلات و مسائل زندگی پی برد.
کودکانی که دچار عدم اعتماد به خود می شوند در مورد نحوه ی عملکرد خویش، خوشبین نخواهند بود و اکثراً احساس عدم قابلیت، حقارت و ناامیدی کرده و خیلی زود دچار یأس گشته، از تلاش دست بر می دارند.
چه کنیم تا از بروز این احساس در فرزندانمان جلوگیری کنیم؟ و شاید بهتر است بگوییم چه کنیم که خود نیز بر این احساس فایق آییم؟
برای پی بردن به ریشه های این بی اعتمادی بهتر است قبل از هر چیز شناختی نسبت به نفس و عزت آن داشته باشیم و در واقع اهمیت عزت نفس.
و به دنبال آن تعاریف اعتماد به نفس، علل پیدایش، عوامل مؤثر، سطوح اعتماد به نفس در افراد و بسیاری ازمطالب دیگر که در این فصل آورده شده است.
زندگی همه اش مبارزه و پیکار و کوشش و تلاش است.هر انسانی در طول عمر با صدها بلکه هزارها مشکل مواجه می شود. برای اینکه زنده بماند و زندگی کند ناچار است با قوای طبیعی عالم بجنگد و آن ها را مسخر گرداند.در صحنه ی نبرد زندگی کسی پیروز است که نفسی بزرگ و همتی عالی و اراده ای نیرومند داشته باشد.ریشه ی خوشبختی یا بدبختی هر کس در وجودش نهفته است.
پیروزی های درخشانی که نصیب مردان بزرگ گشته مرهون اتکا به نفس و اراده ی قوی و کوشش های مداوم آنان بوده است.مردان نیرومند و باشخصیت از مشکلات زندگی نمی هراسند، با استقلال نفس و اعتماد به خدا، به جنگ آنان می روند و با پشتکار و فعالیت، آنها را مغلوب می سازند.همت و اراده ی عالی هر دشواری را آسان،بلکه محالات دیگران را نیز ممکن می گرداند.
انسان با اراده، در دریای ژرف زندگی، مانند پر کاهی نیست که با موج دریا بازی کند و این طرف و آن طرف برود، بلکه شناگر ماهری است که با بازوهای نیرومند و اراده ی آهنین خویش و توکل به خدا به هر طرف خواست شنا می کند بلکه حوادث جهان را از مسیرشان منحرف می سازد.
آئین مقدس اسلام نیز سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی انسانها را در نتیجه ی اعمال و سعی و کوشش می داند.خدا در قرآن می فرماید:
«انسان جز نتیجه ی سعی و کوشش خود چیزی ندارد و نتیجه ی کوشش خود را خواهد دید»(11).
کسی که استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد برای حل مشکلات در انتظار دیگران نمی نشیند، بلکه با همت عالی و اراده ی آهنین وارد میدان عمل می شود، و تا به هدف نرسد دست از کوشش و فعالیت بر نمی دارد.
اما مردان بی استقلال و ضعیف النفس که به خویشتن اعتماد ندارند و خود را کوچک و ناتوان می شمرند، در برابر مشکلات زندگی، خود را می بازند و جرأت مبارزه و کوشش ندارند، از کارهای دشوار و قبول مسئولیت ها فرار می کنند و با منفی بافی و یأس کارهای ممکن را محال جلوه می دهند، و عمری را با محرومیت و گوشه گیری به سر می برند.
ریشه ی این کمال انسانی یعنی اعتماد به نفس در وجود هر فردی نهفته است، لیکن احتیاج به پرورش و تکامل دارد، بهترین و حساس ترین دوران پرورش آن در زمان کودکی است.اساس استقلال و اعتماد به نفس و پشتکار، از دوران کودکی در روح افراد پی ریزی می شود.چنانچه عدم اعتماد به نفس و بی ارادگی و در انتظار دیگران نشستن نیز از تربیت های غلط دوران کودکی سرچشمه می گیرد، پدران و مادرانی که به فرزندان خود علاقه دارند و احساس مسئولیت می کنند باید فرزندان را بسازند و برای زندگی آینده آماده نمایند.در این صورت هم وظیفه ی خود را انجام داده اند و هم اسباب سرافرازی خود را فراهم کرده اند.
حضرت سجاد علیه السلام فرمودند:فرزندت را آن چنان تربیت کن که مایه ی آبرومندی و سربلندی تو باشد(12).
هر فرد برای تأمین نیازهای خود نوعی از رفتار را مؤثرتر از نوع دیگر می یابد.این رفتارها به صورت خصیصه و صفات ویژه ی وی در می آید و برخی از این خصایص، مرکز ثقل شخصیت فرد می شود که سایر خصایص بر محور آن می چرخند.تربیت این خصایص زیربنای شخصیت ویژه منحصر به فرد هر شخص را تشکیل می دهد.این خصایص ویژه در نقش های مختلف بروز می کند.نقش ها مجموعه ای از رفتارها هستند که فرد با توجه به خصایص ویژه ی خود و بر اساس انتظارات اجتماعی ایفا می کند.مفهوم خود از مجموعه ی خصایص ویژه و نقش هایی که فرد ایجاد می کند، تشکیل می یابد.توسعه ی مفهوم خود به تدریج به تشکیل «هویت شخصی»می انجامد.
اگر هویت شخص نوجوان در طی زمان و بر اساس تجربیات حاصل از برخورد صحیح اجتماعی به تدریج ایجاد شود و نوجوان بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین می شود.ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد، جایگزین اعتماد گردد و به جای تماس با مردم، نوجوان گوشه گیر و منزوی شود، هماهنگی و تعادل روانی وی به هم می خورد(13).
ارزیابی نادرست خویشتن وقتی برای نوجوان پیش می آید که به آنچه خود را شایسته ی آن می داند نرسیده باشد.این احساس به وسیله ی خانواده، گروه هم سن، و جامعه ایجاد می شود خانواده نقش مهمی در ایجاد این احساس دارد.وقتی فرد در خانه تحقیر می شود، احساس بی ارزشی می کند.مدرسه پس از خانواده عامل مهمی در شکل گیری این احساس است.برخورد معلمین و هم سالان نیز در پذیرش و عدم پذیرش فرد در گروه تأثیر می گذارد.
همه ی افراد صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی، جهت نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند اعتماد به نفس هستند.اعتماد به نفس واقعاً بر همه ی سطوح زندگی اثر می گذارد.در حقیقت بررسی های گوناگون روان شناسی، حاکی از آن است که چنانچه نیاز به اعتماد به نفس ارضا نشود، نیازهای گسترده تر نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه محدود می ماند.به خاطر بیاورید، هنگامی که کسی کارتان را تحسین می کند یا وقتی می دانید طرحی را به بهترین نحو به پایان رسانیده اید، چه احساس خوشی به شما دست می دهد و مهم تر از این ها انسانی که احساس می کند به تکالیفش در مقابل پروردگار جهانیان عمل نموده است و خداوند از او راضی می باشد، بهترین احساس را درباره ی خود دارد.
افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند.آنها می توانند با اطمینان، با مشکلات و مسؤولیت های زندگی مواجه شوند و از عهده ی آن برآیند.(14)
هر چه میزان اعتماد به نفس و علو طبع ما ارتقاء یابد، به همان نسبت قدرت بیشتری خواهیم داشت تا در امور زندگی سازنده تر باشیم و لاجرم بلند همت و موفق تر خواهیم شد.هر قدر مناعت طبع ما بالاتر باشد، احتمال پرورش و تقویت روحی ما زیادتر شده و از اعمال زیان آور و مخرب بر حذر خواهیم بود.زیرا این دو به هم مربوط می شوند.سلامتی به طرف عقل سالم کشیده می شود و حیات،آزادگی و وسعت فکری به پوچ بودن و بیهودگی و خلاء در زندگی رجحان پیدا می کند.
به هر میزان که اعتماد به نفس آدمی بالا برود، به همان اندازه انسان تمایل پیدا می کند تا با دیگران با احترام رفتار کند، با مردم مهربانی کرده و نسبت به آنها حسن نیت به خرج دهد و چون سایرین را خصم خویش نمی داند و از طرف آنها تهدید نمی شود، هیچ فردی را غریبه و بیگانه نمی داند و در نیازهایی که خود آن را ساخته است ترسی به دل راه نمی دهد.چرا که عزت نفس پایه و اساس احترام به دیگران است.(15)اعتماد به نفس سالم پایه و اساس استفاده از فرصت های مناسب و به موقع زندگی است که موجب آرامش و صفای روح شده و شادمانی های زندگی را برای ما فراهم می سازد.
اعتماد به نفس پایین، تعادل و پویایی انسان را برهم زده و بازدهی توانایی های مختلف از قبیل یادگیری و خلاقیت انسان را به طریق منفی تحت تأثیر قرار می دهد.

اهمیت اعتماد به نفس

همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به نحو سالم و متعادل آن در انسان بوجود می آید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است.معمولاً اگر در این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و یا خودبزرگ بینی در فرد ایجاد می شود.بدین معنا که شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و متزلزل می شود و یا بسیار خود بزرگ بین، خود مدار و خود نما خواهد شد.هر دوی این قطب های احساسی نشان دهنده ی این واقعیت است که فرد به علت ایجاد اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنش های دیگران نسبت به خود نیست.دلیل اصلی احساس حقارت و خود بزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست.(16)
احساس ما از خویشتن و آنچه در مورد آن می اندیشیم، بر کلیه ی جوانب تجربه ی ما از زندگی اثر جدی و قطعی دارد.شیوه ی ما در کار و حرفه ی ما در مسائل عشقی و عاطفی، در نقش پدر و مادر، در رابطه با فرزندان و در پیشرفت امور زندگی همه متأثر و در گرو احساس ما از نقش خویشتن است.هم چنین راهگشای مهم درک ما از خود و دیگران است.
اعتماد به نفس یک نیاز اصولی و اساسی برای برخورداری از یک زندگی خوشایند است.اعتماد به نفس دارای دو رکن اصلی است که عبارتند از:«احساس ارزشمندی»و «احساس شایستگی»به عبارت دیگر اعتماد به نفس عبارت است از«مجموع اعتماد به نفس و احترام به خویشتن»و بازتابنده ی قضاوت ضمنی در رو در رویی و مبارزه با مسائل و مشکلات زندگی و حق انسان برای نیک بختی و بهروزی.
هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد برای برخورد با مشکلات زندگی مجهزتر هستیم (البته گاهی هم عزت نفس ما را به سختی می اندازد).
هر چه حرمت نفس ما بالاتر باشد در کار خود خلاق تر بوده و لذا احتمال موفقیت ما بیشتر است، بلند همت تر و بلند پروازتر هستیم.این بلند همتی لزوماً در مسائل مادی یا شغلی و جاه و مقام نیست بلکه در امید ما برای تجربه های روحانی، خلاق و احساساتی در طریق زندگی است.
هرچه حرمت نفس ما بالاتر باشد، لذت ما از ظرافت حقایق زندگی، حتی ساده ترین آنها بیشتر است.(17).
حس احترام به خویشتن و اعتماد به نفس ما در کودکی ممکن است به وسیله ی بزرگ ترها پرورش یافته و یا بالعکس صدمه دیده باشد.و این خود وابسته به این است که در کودکی به ما محبت و احترام ارایه شده و برای ما ارزش قایل شده باشند.
با توجه به نکاتی که به صورت کلی بیان شد اهمیت و نقش اعتماد به نفس به خوبی نمایان است.بیشتر صاحب نظران در ارزیابی بالینی و یا غیر بالینی خود از عزت نفس به عنوان یک نکته ی کلیدی که می تواند اغلب جوانب زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، یاد می کنند و با افزایش آن، در دیگر زمینه های زندگی فرد تغییر ایجاد می کنند، هم چنین برخورداری از اعتماد به نفس (ارزیابی مثبت از خود)به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی -اجتماعی افراد می دانند.در اهمیت اعتماد به نفس همین بس که رضایت ما از زندگی شدیداً به احساسات ما در مورد میزان ارزش خویش بستگی دارد.به طوری که هرگاه افراد احساس می کنند که عزت نفسشان در معرض خطر قرار گرفته است سعی می کنند تا با استفاده از انواع رفتارها و راهبردها، احساس ارزشمندی خویش را حفظ کرده، از خود دفاع کنند.(18)

تعاریف اعتماد به نفس

اعتماد به نفس چیست؟ فردی که اعتماد به نفس دارد با علاقه و شادابی و ایمان و اطمینان به خود و در جهت برنامه ی خود حرکت می کند.اهدافش متناسب با توانایی هایش است، خودش از کار خودش راضی است (چون خالق از او راضی است)مورد علاقه ی دیگران است و در کارش هم پیشرفت می کند.
بچه هایی هستند که با تمرکز درس می خوانند، اجتماعی هستند، شاداب هستند، متناسب با سن خود رفتار می کنند، در تلاش و پیشرفت هستند، از آنچه به دست می آورند راضی هستند، در مقابل مشکلات واکنش نشان می دهند، در جایی که اضطراب آور باشند مضطرب می شوند.
کسی که اعتماد به نفس ندارد معمولاً خجول، ترسو و گوشه گیر است.بی جهت مضطرب است، به دنبال هدف نمی رود، غم زده و افسرده است، جرأت ابراز وجود ندارد، امید زیادی به آینده ندارد، اگر مطلبی را می داند با جرأت بیان نمی کند، سؤال نمی کند، جرأت مطرح کردن ضعف هایش را ندارد.سایه ی دیگران می شود، وابسته می شود، کنجکاو نیست، خلاقیت ندارد.(19).
اعتماد به نفس عبارت است از مجموعه ویژگی هایی که فرد برای توصیف خویشتن به کار می برد.یعنی یک دیدگاه عینی درباره ی مهارت ها، صفات، و ویژگی هایی که در یک فرد وجود دارد یا فرد فاقد آنهاست.(20)
در خانواده ای که صمیمیت، محبت و مهربانی وجود دارد کودک می تواند هم ثبات اعتماد به نفس را حس کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود.از یک سو او می تواند با اطمینان به شخصیت خود با مشکلات رو به رو شود، ازسوی دیگر بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرار داده، سعی می کند آنها را به نحو مطلوبی تغییر دهد.(21)
کسی که اعتماد به نفسش با عواطف و تجاربش سازگار نیست باید از خود در مقابل واقعیت دفاع کند، زیرا این واقعیت منجر به اضطراب می شود.اگر این ناهم سازی خیلی زیاد باشد ممکن است دفاع های روانی شخص در هم شکند که محصول آن اضطراب شدید و یا انواع دیگری از اضطراب های روانی خواهد بود.(22)
تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس:اعتماد به نفس، حس عمودی از نظر خود و محیط است و به «خود اثربخشی»بندورا نزدیک است.در حالی که عزت نفس بیشتر حس افقی از قبول کردن خویش و احساس ارزشمندی است.بنابراین اعتماد به نفس می تواند در عزت نفس شرکت داشته باشد اما این دو مترادف نیستند(23).

اعتماد به نفس بر چهار پایه استوار است

الف)روابط کودکان با والدینشان (این که آنها از والدینشان اطاعت کنند و والدین نیز آنان را تأیید نمایند).
ب)تأثیر کنترل عکس العمل های منفی خود (اینکه آنان اغلب اوقات کنترلشان را از دست بدهند و عصبانی شوند.)
ج)پذیرش خود (میزانی که آنها از خودشان خشنود و راضی هستند).
د)سلوک اجتماعی (این که آنها با دیگران ارتباط و آمیزش برقرار کنند و در مدرسه عملکردی قابل قبول داشته باشند.)(24)

علل پیدایش اعتماد به نفس

دلیل عمده ی ایجاد اعتماد به نفس را باید در رابطه ی فرد با جامعه اش بخصوص در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست و جو کرد.این رابطه را می توان به چند نوع بیان نمود که عبارتند از:
الف)واکنش دیگران:مهمترین منشأ پدید آمدن اعتماد به نفس و واکنش دیگران نسبت به فرد، به خصوص کودک است.این را نظریه ی «آینه ی خودنما»می نامند.نظریه ی مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنش های دیگران توجه کرده، تصویر خود را در آن واکنش ها می بینیم.بسیاری از این تحقیقات حاکی از این مطلب است که تصویر و خودپنداره ی هر فرد می تواند ارزیابی و تصویری را که او از خود دارد، تغییر دهد.اگر اولیا به کودک بگویند که او باهوش و زرنگ است و یا اینکه او قابل اطمینان نیست و ...این نوع مفاهیم به تدریج قسمتی از خود پنداره یا هویت کودک می گردد.(25)
واکنش دیگران مهم ترین منشأ پیدایش تصویر خود و ارزش خود می باشد.تصویر هر فرد از خود وابسته به تصویری است که دیگران از او داشته اند حتی تصویر دیگران از یک فرد می تواند ارزیابی و تصویری را که او از خود دارد تغییر بدهد.(26)
در پاسخ به این سؤال که منشأ اعتماد به نفس چیست، کوپر اسمیت در مورد «ادراک افراد از والدین خود»اطلاعاتی به دست آورد که با توجه به کسانی که با مادران مصاحبه کرده بودند و پاسخ هایی که این مادران به پرسش نامه ای در زمینه ی نگرش ها و رو ش های تربیت داده بودند، درجه بندی شده بود.این نتایج نشان داد که به نحوی که معمولاً تصور می شود، شاخص های اعتبار اجتماعی مانند ثروت، میزان تحصیلات و شغل، تأثیر کامل و معناداری بر اعتماد به نفس ندارد، به نظر می رسد افراد در قضاوت از خویشتن تحت تأثیر «فرایند ارزیابی انعکاس یافته» قرار دارند که در آن عقاید آنها درباره ی خود از کسانی اخذ می شود که برایشان مهم اند و سپس این عقاید را در قضاوت هایشان از خود به کار می گیرند.(27)
ب)مقایسه کردن با دیگران:به تدریج که کودک رشد می کند، خود را با دیگران مانند برادر، خواهر، دوستان و هم سالان و ...مقایسه می کند.این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خود پنداره و اعتماد به نفس در کودکان است.اگر برادر و خواهرهای کودک باهوش و زرنگ هستند و او دائماًَ از آنها عقب می افتد، کودک خود را کم هوش تصور می کند.نکته ی تربیتی و حائز اهمیت در این باره آن است که والدین و یا معلمان هیچ گاه نباید کودک را با دیگرانی که بیش تر از او درخشیده اند مقایسه کنند،زیرا اولاً هیچ دو موجودی را درجهان نمی توان پیدا کرد که کاملاً شبیه هم باشند (حتی دوقلوهای همسان)، تا بتوان آنها را با مقایسه کرد، ثانیاً این کار سبب ایجاد احساس حقارت و خود کم بینی در کودک می شود.اگر قرار است مقایسه ای صورت گیرد، بهتر آن است که کودک را با خودش، به ویژه با موفقیت های او مقایسه کنیم.
ج)همانند سازی با الگوها:کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانند سازی کرده، آنان را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود بر می گزیند.آنها را می ستاید و میل دارد شبیه آنان شود.والدین، معلمان و مربیان مهم ترین این الگوها هستند.شکل گیری خود ایده آل بر اساس در هم آمیختن ویژگی های این الگوها در ذهن کودک، انجام می شود.تحقیقات نشان می دهد که همانندسازی نیز سبب اعتماد به نفس می گردد، یعنی فرد احساس می کند که مانند الگوی خود شده است.قسمت مهمی از نظام خود از طریق همانند سازی کودم با ولیّ هم جنس خود شکل می گیرد که در اصل نقش جنسی او را تعیین می کند.اگر کودک دختر باشد و ارتباط صمیمی، سالم و مستمری با مادر برقرار کند، احساس و نقش زنانه را می آموزد و اگر پسر باشد نقش سالم و صحیح مردانه را کسب می کند(28).
د)نیاز به احساس ارزش و اعتماد به نفس:همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است.معمولاً اگر بر این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی در فرد ایجاد می شود.بدین معنی که شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و متزلزل می شود و یا بسیار خود بزرگ بین، خود مدار و خود نما خواهد شد.هردوی این قطب های احساسی نشان دهنده ی این واقعیت است که فرد به علت ایجاد اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنش های دیگران نسبت به خود نیست(29).

عوامل مؤثر در اعتماد به نفس

هدف زندگی:یکی از علل عمده ی احساس حقارت و ترس، ناامنی و عدم اعتماد به نفس، نرسیدن به هدف یا اهدافی که فرد برای خود در نظر می گیرد می باشد.به کودکان و نوجوانان باید آموخت که هدف خود را طوری قرار دهند که رسیدن به آن حتمی باشد.در تحقیقاتی که در مورد نوجوانان نموده اند، مشاهده کرده اند که فشار اولیا به نوجوانان در انتخاب رشته ی تحصیلی یا شغلی یکی از علل اصلی ایجاد عصبانیت ها و احساس ناامنی در آنها می باشد.اولیایی که خود را شکست خورده می پندارند، گاهی سعی می کنند آن را به وسیله ی کودکان خود جبران نمایند(30).
نقص بدنی:نقص بدنی غالباً موفقیت تحصیلی را مختل می سازد و نیز سبب می شود که فرد نتواند با هم سالانش بازی کند و در نتیجه سازگاری اجتماعی او مختل می شود.به علاوه این تصور را پیدا می کند که دیگران او را دوست ندارند و این نیز به نقص روان شناختی مهم یعنی خجالت کشیدن و احساس حقارت منجر می شود(31).
تأثیر نقص های بدنی روی فرد به نوع نقص، زمان پیدایش آن، نظر دیگران نسبت به آن و دید فرد نسبت به خویشتن مؤثر واقع شده کمتر احساس نقص و کمبود خواهد کرد.مهم تر از همه ی این عامل ها، نظر و گرایش خود فرد نسبت به آن نقص است(32).
ضریب هوشی:به نظر می رسد افراد با ضریب هوشی بالاتر توانمندی بیشتری برای درک اعتماد به نفس خویشتن خواهد داشت.هوشمندان، مساعد درک و دست یابی بهتر برای اعتماد به نفس هستند.دانش روان شناسی لازمه ی درک مسایل مشکل و منطقی و فعالیت قشر عالی مغز را داشتن ضریب هوشی مناسب می داند(33).

علایم و نشانه های ضعف اعتماد به نفس

علائم و نشانه های فیزیکی:

معمولاً یک یا چند علامت از نشانه های فیزیکی زیر می تواند نشانه ی کمبود یا نداشتن اعتماد به نفس باشد:
لرزش خفیف دست ها، ظاهری شلخته و نامرتب، صدای ضعیف و غیر مطمئن، لبهای آویزان، پشت قوز کرده، صورت پژمرده و سیمای غمگین، چشمان بی فروغ، گرفتگی مرتب عضلات، عدم توانایی مستقیم و خیره نگاه کردن به دیگران.

علائم و نشانه های شخصیتی

افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس را می توان در یک یا چند طبقه ی زیر جای داد:
-افرادی که بیش از حد حساس و زودرنج هستند و احساساتشان سریعاً جریحه دار می شود.
-افراد کم رو و گوشه گیر
-افراد مهاجم
-افرادی که در همه ی زمینه ها تشنه ی رقابت هستند.
-افرادی که برای محافظت از خود همواره نقابی به روی صورت می کشند و واقعیت خود را پنهان می سازند.
-افرادی که لاف می زنند و به دیگران فخر می فروشند.
-افرادی که تشنه ی محبت و توجه دیگرانند.
-افرادی که نیاز شدید و بیش از حد به غلبه یافتن در بحث و گفتگو دارند.
-افرادی که به سختی نیاز به کامل و بی عیب بودن را درخود احساس می کنند.
-افرادی که محتاج تصدیق دیگران هستند.
-افرادی حراف، پرخور، سیگاری و مشروب خوار
-کسانی که قادر نیستند به دیگران فرصت و امکان عرض اندام دهند.
-افراد شاکی نسبت به خود و دیگران که شدیداً منتقد و معترض هستند.
-افرادی که قادر نیستند به اشتباهات خود اقرار کنند.
-افرادی که سعی دارند با کوچک و تحقیرساختن دیگران خود را خوب و بهتر جلوه دهند.

نشانه های روانی ضعف اعتماد به نفس

افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس معمولاً:
-مشوش و نگرانند.
-به خود اطمینان ندارند.
-احساس عدم لیاقت می کنند و در مشکلات خود غرق می شوند.
-خود را شکست خورده و بد شانس احساس می کنند.
-نسبت به دیگران مشکوکند.
-به اندک بهانه ای احساس خطاکاری می کنند.
-حرص و طمع مال اندوزی دارند.
-نیاز شدید و بی پایان به پیروزی های مداوم و همه جانبه در زندگی دارند.
-معتقدند که همیشه حق با آنهاست.
-تصور می کنند که مجبورند همه ی توقعات دیگران را برآورده کنند(34).

به طور کلی عدم اعتماد به نفس در اثر عوامل زیر به وجود می آید

1-تأخیر در رشد «من»
2-الگوی نقش منفی.
3-فقدان بارز خود مثبت.
4-باز خورد منفی افکار منفی، در نتیجه ی کاهش حس ارزشمندی.
5-عدم رضایت در رابطه ی والد -فرزندی
6-عقب افتادگی ذهنی خفیف یا متوسط
7-اختلالات عصبی خاص نظیر صرع
8-نظام خانوادگی معیوب
9-کاهش بازخوردهای مثبت
10-تفسیر ناصحیح از شکست ها
11-انتظارات غیر منطقی از خود و دیگران.
12-از دست دادن عملکردهای مستقل
13-ضعف حافظه
14-ناتوانی در ارتباط کلامی
15-احساس طرد شدن توسط افراد با اهمیت
16-شکست های متعدد
17-من رشد نکرده و من برتر متنبه کننده
18-اختلال شناختی -داشتن دید منفی از خود
19-اضطراب در حد شدید یا اضطراب واپس زده
20-نیازهای وابستگی کامیاب نشده
21-والدین ناتوان در اعتماد بخشی
22-تکرار بازخوردهای منفی که منجر به از بین رفتن احساس ارزش به خود می شود
23-عدم توانایی در انجام مهارت های مربوط به مرحله ی جدایی -یگانگی رشد و تکامل
24-تثبیت در مراحل رشد اولیه
25-عدم وجود نظم و انضباط از طرف والدین(35).
کوپر اسمیت، چهار عامل را در تحول اعتماد به نفس کودک مهم می داند:
الف)ارزشی که کودک از سوی دیگران از طریق ابراز مهر و محبت، تحسین و توجه دریافت می کند.
ب)تجربه ی همراه با موفقیت کودک، مقام یا موقعیتی که فرد خودش را در ارتباط با محیط می بیند.
ج)تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست.
د)شیوه ی کودک در ارتباط با پسخوراند (بازخورد)منفی یا انتقاد(36)
بدون شک باید توجه داشت که نقش والدین در هر کدام از عوامل فوق بارز است.هم چنین میزان اعتماد به نفس و شایستگی خود والدین حایز اهمیت است.چرا که کودک نظاره گر چگونگی درگیری والدین با مسایل زندگی و روش های آنان در رویارویی با دشواری ها و میزان شایستگی آنها هستند.پژوهش ها نشان داده اند افرادی که دارای اعتماد به نفس پایین تری هستند نسبت به آنان که خود پنداره ی مثبتی دارند بیشتر تحت تأثیر ارتباط قانع کننده قرار می گیرند و بیشتر به هم رنگی و هم نوایی درموقعیت اجتماعی تن در می دهند.(37)
کودکان و نوجوانان زمانی از اعتماد به نفس بهره مند می شوند که بتوانند در چهار شرط متمایز احساسات مثبتی را تجربه کنند این شرایط عبارتند از:
1-همبستگی:نوجوان در پیوندهایی که با افراد خانواده، دوستان و دنیای اطراف خویش دارد، تغییرات چشمگیری را می آزماید.پیوندهای کودکی اش گسسته می شود و او درجستجوی پیوند های نو با بزرگ سالان بر می آید و به تدریج از وابستگی به استقلال می رسد.او در این دوره به ارزیابی وجود والدین خویش می پردازد و به سبب رشد آگاهی، ممکن است نتیجه ی ارزیابی والدین که زمانی کمال مطلوبش بوده اند، برایش ناگوار باشد.او آنان را با سایر بزرگ سالان مقایسه می کند و ناگزیر به برخی از کاستی ها و اشتباهاتشان پی می برد.این آگاهی ممکن است سبب شود که وی احساس ناامنی کند و خشمگین شود، ممکن است به آنها پرخاش کند و عقاید و معیارها و سبک زندگیشان را رد کند(38).
2-بی همتایی:نوجوانی که از حسن سالم بودن برخوردار است، خصایص و صفات ویژه ی خود را می شناسد و محترم می شمرد، و به دلیل دارا بودن چنان صفات ارزشمندی از جانب دیگران تأیید می شود(39).
3-قدرت:برای برخوردار شدن از اعتماد به نفس، شخص باید دارای منابع، فرصت ها و قابلیت های تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش باشد.هنگامی که نوجوان در زندگی خود از چنین صفاتی برخوردار باشد، احساس قدرت خواهد کرد.
نوجوان در صورتی احساس قدرتمند بودن خواهد کرد که دارای فرصت ها، منابع و قابلیت هایی باشد که بتواند به طرق مثبت بر زندگی خویش تأثیر بگذارد.هنگامی که این حس به نحوی مداوم و مناسب رشد کند، اعتماد به نفس افزایش می یابد، لیکن چنانچه پیوسته فرصت اعمال قدرت از نوجوان گرفته شود، اعتماد به نفس وی کاهش می یابد(40).
4-الگوها:برای داشتن اعتماد به نفس زیاد نوجوان باید به حد کافی نمونه ها یا الگوهای انسان فلسفی و عملیاتی را پیش رو داشته باشد تا آنها را به عنوان سرمشق، جهت ارزشهای معنادار، هدف ها، آرمان ها، و معیارهای شخصی به کار برد(41).
ادامه دارد...

پی نوشت ها :

1-کافی، ج 5، ص 85.
2-سوره ی مبارکه ی اسراء آیه ی 36.
3-سوره ی مبارکه ی جمعه آیه ی 2.
4-غررالحکم، صفحه 124.
5-با استفاده از:
امینی، ابراهیم، آیین تربیت.
قائمی، علی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، نقش مادر در تربیت
صاد، عین، مسئولیت و سازندگی.
به پروژه، احمد، اصول برقراری رابطه ی انسانی با کودک.
رشیدپور، مجید، تربیت کودک از دیدگاه اسلام.
خمارلو، توران، جستجو در راه و روش های تربیت.
قراچه داغی، محمدی، کتاب درون.
شباهنگ، مجید، احساس مسئولیت در اطفال
جزوه ی پرورش مسئولیت در کودکان و نوجوانان، مدرسه نیکان.
6-حدیث اخلاق، ص 153.
7-غررالحکم، ص 87.
8-همان مدرک، ص 43.
9-بحارالانوار، ج 5، ص 323.
10-کافی، ج 2، ص 47.
11-سوره ی نجم آیه ی 39.
12-امینی، ابراهیم، آئین تربیت ص 175.
13-دکتر احمدی، احمد، روان شناسی نوجوانان و جوانان، ص 28.
14-دکتر هریس و کلارک، کلمز، چگونه عزت نفس خود را تقویت کنیم، کیوانی، اسماعیل، ص 17.
15-دکتر براندن، دکتر ناتانیل، چگونه عزت نفس خود را تقویت کنیم، ص 17، ترجمه ی کیوانی، اسماعیل.
16-دکتر شاملو، سعید، ص 411.
17-ناتانیل براندن، رمز خویشتن داری یا روان شناسی اعتماد به نفس، ترجمه هاشمی، جمال.
18-بیابانگرد اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 13-14.
19-دکتر مهاجر، مدرسه نیکان.
20-پپ و همکاران، 1989.
21-بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 33.
22-اتکینسون، هلیگارد، ترجمه ی براهنی.
23-اسلامی نسب، علی، روان شناسی اعتماد به نفس، ص 48.
24-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان ونوجوانان.
25-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان، ص 36.
26-دکتر شاملو، سعید، ص 137.
27-اسلامی نسب، علی، روان شناسی اعتماد به نفس، ص 90.
28-ماسن، 191/4.
29-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان، صفحات 38 -36.
30-دکتر شاملو، سعید، ص 85.
31-دکتر شعاری نژاد، علی اکبر، روان شناسی، ص 211.
32-دکتر شعاری نژاد، علی اکبر، ص 20.
33-اسلامی نسب، علی، روان شناسی اعتماد به نفس، ص 90.
34-جع آوری از کتاب مختلف.
35-اسلامی نسب، علی، روان شناسی اعتماد به نفس، ص 101(البته توضیح این نکته ضروری به نظر می رسد که مشاهده ی یکی از این نشانه ها به تنهایی الزاماً به معنی ضعف اعتماد به نفس نیست خوب است بدانیم که اظهار نظر قطعی در مورد یک ویژگی خاص مثبت یا منفی احتیاج به طی مراحل کارشناسی و یا مشاوره های دقیق دارد.)
36-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش اعتماد به نفس در کودکان، ص 39.
37-همان مأخذ.
38-روش های افزایش عزت نفس در کودکان، علیپور، پروین، ص 39.
39-علیپور، پروین، ص 50.
40-علیپور، پروین، ص 64 -60.
41-علیپور، پروین، ص 70.

منبع: محمد زاده، راضیه،(1340)، مادر اگر این گونه می بود، تهران: چاپ اول، (1383).


 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما