تأملی در نقش والدین در تربیت فلسفی کودکان
چکیده:
پروژه فلسفه و کودک با هدف اصلی پرورش تفکر خلاقانه و مسئولانه در کودکان بر آن است تا مسیر جدیدی در تربیت فلسفی کودک گشوده و پنجره تازه ای را به روی آینده ای پربار باز کند.اما بنظر می رسد در این طرح عظیم، نقش والدین بخصوص مادران بعنوان اولین و مهمترین نهاد تربیتی مغفول و مجهول مانده و شایسته است که متولیان امر، این مهم را مدنظر قرار داده و در معرفی این برنامه به والدین و آشنا نمودن هرچه بیشتر آنها با این طرح و اهداف آن سعی بلیغ نمایند.
روشها و راهکارهای متعددی برای آشناسازی والدین در سطح وسیع می توان ارائه داد که از جمله آنها: تهیه و تنظیم کتاب های کمک آموزشی و توزیع آن در سطح اجتماع؛ ساختن فیلم هایی با محتوای تربیتی و پخش آن از تلویزیون؛ طراحی مسابقات تلویزیونی؛ آموزش والدین با دایر کردن کلاس های تربیت فلسفی در اماکن فرهنگی و .... می باشد.
مقدمه:
خداوند انسان را آفرید و سرمایه های وجودی فراوانی در درون وی قرار داد تا بتواند بوسیله آنها رشد و تعالی یافته و درجات ترقی را یکی پس از دیگری پیموده و به رفیع ترین جایگاه در نظام هستی نائل شود. یکی از این سرمایه ها، قدرت تفکر و توانایی اندیشیدن است. انسان بواسطه این قدرت می تواند استدلال کرده، داوری و قضاوت نموده، امور مختلف را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده و در نهایت درست را از نادرست باز شناخته و مسیر صحیح و صراط مستقیم را یافته و در آن گام زند. این توانمندی از اختصاصات انسان است و دیگر موجودات عالم امکان از چنین موهبتی بی بهره اند.اما این توانایی به صورت بالقوه در وجود انسان قرار داده شده و باید جامه فعلیت به تن کند تا بتواند رشد دهنده آدمی باشد. بعبارت بهتر، قدرت تفکر به صورت استعداد در نهاد انسان تعبیه شده که باید به طریقی آن را شکوفا نموده و به منصه ظهور رسانید. اما چگونه می توان این قدرت را از قوه به فعلیت عبور داده و به این استعداد درونی تحقق خارجی بخشید؟ چه راه ها و روش هایی برای شکوفایی این توانمندی وجود دارد؟ همچنین چه عوامل و عناصری در شکوفایی این استعداد نقش داشته و در آن موثرند؟ چگونه است که بعضی انسان ها خلاق و مبتکرند و برخی دیگر فاقد چنین مهارتی هستند؟
طرح فلسفه و کودک تلاش نموده تا با شکل دادن شیوه و روشی خاص در راستای تحقق و شکوفایی خلاقیت کودک گام هایی بردارد. اما آنچه به نظر می رسد از نظرها مغفول مانده، توجه به نقش عظیم والدین به خصوص مادر است که سهم بسیاری در تربیت و بالندگی کودک دارند.
این مقاله درصدد آن است که با تبیین نقش والدین در تربیت کودک و لزوم توجه طراحان و متولیان برنامه فلسفه و کودک به این نقش، مسئولان را متوجه خلاء موجود در این زمینه نموده و راهکارهایی را برای ترقی و تعالی این طرح ارائه دهد تا با عنایت الهی در پرتوی آن بتوان فرزندانی خلاق، خردمند و فهیم بار آورد به جامعه عرضه نمود.
والدین؛ اولین و مهمترین مربیان کودک
کودک از لحظه ای که قدم در این عالم می گذارد، خود را در آغوش مادر یافته و چشمانش به روی او باز می شود. بیشترین ساعات عمر یک کودک با والدین بخصوص مادر سپری می شود. حتی مطالعاتی که درباره طفل قبل از تولد بعمل آمده، نشان می دهد که اوضاع و احوال مادر در دوران جنینی نیز روی کودک مؤثر است. (1) بر این مبنا، دوران جنینی را باید آغاز دوران تربیتی کودک دانست، چرا که اعمال و رفتار و افکار مادر همه و همه همانند غذایی که می خورد، بر وجود کودک تأثیر مستقیم گذاشته و شکل دهنده وجود او خواهد بود. در واقع فرآیند تربیت قبل از تولد آغاز می شود که متولیان تربیتی باید این مهم را مورد عنایت خاص خود قرار دهند. از این رو بدیهی است که کودک بیشترین تأثیر و تعامل را از ناحیه والدین خود داشته باشد. این تعامل و تأثیرپذیری تا بدانجاست که اکثر خصوصیات مادر از خصایص فیزیکی مانند طرز سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن و .... گرفته تا ویژگی های اخلاقی مانند صداقت، مهربانی، صبر و حوصله و .... ناخودآگاه به فرزند منتقل می شود.بر این اساس، نقش مادر بعنوان کسی که بیشترین ارتباط ( اعم از روحی و جسمی) را با کودک دارد، در تربیت فلسفی کودک انکارناپذیر است. هرچه والدین از آگاهی بیشتری نسبت به روش های صحیح تربیتی برخوردار باشند، مربیان نیکوتری خواهند بود و فرزندان بهتری به بار خواهند آورد. برخی از روانشناسان رابطه والدین و کودک را به رابطه باغبان و گل تشبیه کرده و معتقدند هرگاه باغبانی که متولی پرورش گل ها و گیاهان است، از خصوصیات گیاه موردنظر خود آگاه نباشد و نداند که چه نوع خاک یا آب و هوایی برای رشد گیاه او لازم است، نخواهد توانست در کار خود موفق گردد. همین امر در مورد اولیاء و مربیان کودک نیز صدق می کند. (2) با توجه به این سخن باید گفت، غفلت از نقش و جایگاه والدین در برنامه تربیتی، در واقع فراموش کردن اهمیت وجود باغبان در پرورش گیاهان است.
توجه به این نکته خالی از لطف نیست که مراد از کودک صرفاً سنین آغازین رشد انسان نیست بلکه در فرآیند تربیت به فرزند از لحظه تولد تا هر زمان که تحت نظر و ولایت والدین است، کودک اطلاق می شود، از این رو کودک در این گونه مباحث، مفهوم عامی داشته و معادل فرزند می باشد.
نقش برنامه فلسفه و کودک در تربیت فلسفی کودکان و هدف از طراحی این برنامه
هنوز از زمانی که روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت دریافتند که در آموزش، تنها محتوا مهم نیست بلکه فرآیند تعلیم هم نقش بسزایی دارد، نمی گذرد. کشف چنین امر مهمی موجب گردید تا دقت وتأمل در باب روش و شیوه آموزش در دستور کار متخصصان و صاحب نظران قرار گیرد. در اثناء این تحقیقات، طرحی بنام طرح « فلسفه و کودک» با هدف افزیش مهارت های تفکری در کودک شکل گرفت. در این برنامه سعی می شود تا با تشکیل حلقه هایی بنام « حلقه کندوکاو» (3) به کودک یاد داده شود(4) چگونه خودش بطور مستقل فکر کند، تصمیم بگیرد، مسائل و مشکلات خود را حتی المقدور خود حل کند و بکوشد تا بهترین راه را برای حل مشکلش بیابد. به عبارت بهتر، برنامه فلسفه و کودک به کودکان نمی گوید به چه چیزی فکر کنند، بلکه می آموزد که چگونه فکر کنند و چگونه اندیشه شان را در مقام عمل بکار گیرند. در واقع تعلیم اندیشیدن جایگزین تعلیم اندیشه می گردد. در این برنامه، کودکان تشویق می شوند حتی درباره افکار خود بیندیشند و درباره تأملاتشان تأمل کنند و آنها را مورد ارزیابی و داوری قرار دهند.
یکی از محققان فلسفه و کودک، در مقام توصیف این پروژه می گوید:
در این طرح، کودک از خلق پرسش، تلاش برای مباحثه و اینکه راهی برای استقلال فکری یافته است، لذت می برد. بدین ترتیب کودکان می آموزند که چگونه خلاقانه فکر کرده و چگونه فکرشان را مورد چالش قرار دهند. (5)
ناگفته پیداست که در پرتوی آموختن شیوه درست اندیشیدن است که فرد خلاق و خودآگاه بار می آید و می تواند پلکان ترقی را یکی پس از دیگری بپیماید. همچنین در سایه این برنامه، کودک علاوه بر اندیشیدن « هم اندیشی» و « جامع اندیشی» را نیز می آموزد. کودکان به کشف ایده ها و مطالب جدید به صورت جمعی تشویق می شوند و یاد می گیرند که در یک حلقه کندوکاو چگونه با دیگران فکر کرده و از افکار و نظرات آنها بهره مند شود. (6) یک کودک هم اندیش می داند که اختلاف نظرها امر خوب و پسندیده ای است، از این رو در برابر آن موضع نمی گیرد و عصبانی نمی شود. کودکان در حلقه کند و کاو احساس اتحاد و همبستگی را عمیقاً تجربه می کنند. جامع اندیشی نیز به معنای کل نگری است، یعنی مخاطب این برنامه می آموزد که باید همه موارد و عوامل مربوط به یک موضوع را در نظر آورد و به دانستن یک یا چند مورد اکتفا نکند، چرا که در این صورت حکمی که صادر می کند یا قضاوتی که می کند، به دور از واقعیت خواهد بود.
از دیگر میوه های این برنامه بحث اخلاق است. فلسفه و کودک در واقع روشی است که در پرتوی آن نه تنها مبانی فکری بلکه ارزش های انسانی و هنجارهای اخلاقی را می توان در وجود کودک متبلور ساخت. بدیهی است که در این برنامه به کودک آموزش داده نمی شود که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، بلکه به آنها امکان داده می شود تا در باب خوب و بد امور تفکر کرده و آن را تعیین کنند.
بر همگان روشن است که چنین خصلت هایی موجب می شود که دیگر استعدادهای نهفته فرد نیز فرصت شکوفایی یافته و توانمندی های درونیش تحقق خارجی بیابند. چنین عملی در واقع حیات بخشیدن به یک انسان است. چرا که تفکر مایه حیات بوده و متفکر، زنده حقیقی است. از طرف دیگر، حیات بخشیدن به یک فرد در فرهنگ قرآنی به معنای زنده کردن و احیاء همه مردم است؛ « وَ مَن أحیَاهَا فَکَانّمَا أحیَا النّاسَ جَمِیعاً» . (7) نتیجه آنکه آموختن تفکر و روش اندیشیدن به کودک که هدف اصلی پروژه فلسفه و کودک است، در واقع حکم زنده کردن همه انسان ها را داشته و از چنین ارزش والایی برخوردار است.
نقش و جایگاه والدین در طرح فلسفه و کودک
دانستیم که نقش والدین در تربیت و پرورش کودک از اهمیت بسزایی برخوردار است، به گونه ای که هیچ نظام تربیتی و فرآیند آموزشی نباید از آن غفلت کند. از این رو، انتظار می رود که در پروژه فلسفه و کودک که با هدف پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی و بارورسازی قدرت اندیشیدن در کودکان طراحی گردیده است، بخش وسیعی به وظیفه والدین ( بخصوص مادر) و جایگاه آنها اختصاص یافته و برنامه هایی ویژه پدر و مادر پیش بینی شده باشد.ناگفته پیداست که اگر والدین به عنوان مهمترین مربیان کودک با این طرح و فلسفه وجودی و برنامه های مختلف آن ناآشنا باشند، تحقق کامل و صحیح این برنامه میسر نخواهد بود. والدین اگر ندانند که با سؤالات کودکان خود چگونه برخورد کنند، خلاقیت کودک جوانه نزده، پژمرده خواهد شد و حس کنجکاوی وی که موهبتی الهی است، سرکوب خواهد گردید. چه بسیارند مادرانی که پرسش های فرزندان خود را جدی نگرفته و کاملاً سرسری از آن می گذرند. همچنین هستند والدینی که به اهمیت توجه به این سؤالات واقفند اما نمی دانند چگونه با آنها برخورد کنند، چرا که نحوه پاسخ دهی و جهت دهی به سئوالات کودکان، خود مهارت و توانمندی عظیمی است که والدینی اغلب از آن بی بهره اند. فراموش نشود که پرورش کودک خلاق به بحث سؤالات محدود نمی شود بلکه جنبه های مختلف و متنوعی دارد که والدین می بایست با تمامی آن موارد آشنا شده و آموزش های لازم در این زمینه را بیابند.
حاصل آن که به نظر می رسد طرح بزرگ کند و کاو فلسفی برای کودکان یا همان پروژه فلسفه و کودک از خلاء وجود برنامه هایی ویژه والدین به شدت رنج می برد؛ برنامه هایی که بطور خاص برای مادر و پدر به منظور آشنایی آنان با اهداف این پروژه طراحی شده باشد. برای تدوین چنین برنامه ای ابتدا باید والدین را با اصول کلی این طرح و اهداف آن آشنا نمود. سپس مواردی را که لازم است مادر و پدر در خودشان پرورش دهند تا فرزندان خلاق و متفکر داشته باشند، به آنها گوشزد کرد. این نکته بسیار مهمی است؛ چرا که تا والدین خودشان خصلت هایی مانند خلاقیت، انتقادپذیری، تلاش برای دلیل آوری و..... را نداشته باشند، هرگز نمی توانند کودکانی با این ویژگی ها بار آورند. همچنین این ویژگی ها هرچه بیشتر در وجود والدین نهادینه شود؛ تأثیراتش بر وجود کودک به مراتب بیشتر خواهد شد. دلیل این امر نیز کاملاً روشن است، زیراعمال و رفتار بزرگترها اولین الگو و سرمشق کودکان است. به عبارت دیگر، کودکان در وهله اول به رفتار دیگران نگاه می کنند نه آنچه می گویند، از این رو اگر رفتار کسی صادقانه نباشد، هرچقدر هم دعوت به صداقت کند، سودی نخواهد داشت. اصولاً هر صفتی که می خواهیم فرزندانمان واجد آن باشند، قبل از آن باید خود بدان آراسته شده باشیم، تا صفتی در وجود خودمان یافت نشود، آن را از کودکانمان نباید متوقع باشیم.
در ادامه این برنامه لازم است والدین با عوامل و مواردی که تفکر و خلاقیت را در فرد نابود می کند، آشنا شوند؛ برای مثال اکثر مادران عادت دارند وقتی از کودکشان چیزی پرسیده می شود، به وی مهلت نداده و به سرعت به جای او پاسخ می دهند، غافل از این که این مورد بسیار کوچک، تأثیر عمیقی بر رفتار کودک می گذارد، بطوری که وی عادت می کند همیشه برای یافتن پاسخ سؤالات به دهان مادر نگاه کند، نه توان فکری خودش.
ارائه راهکارهایی برای ارتقاء نقش والدین در طرح فلسفه و کودک
راهکارهای بسیاری را می توان برای ارتقاء نقش والدین در پروژه عظیم فلسفه و کودک برشمرد. آنچه مهم است این است که پژوهشگران و محققان این عرصه با توجه به تحقیقات علمی در این زمینه مواردی را جهت اصلاح این نقشه برگزیده و سپس به صورت عملی و کاربردی در آورده و به بازار علم عرضه نمایند. موارد زیر تعداد محدودی از دریای بیکران راه ها و روش هایی است که متخصصان فن می توانند از آن بهره جسته و برنامه فلسفه و کودک را جامع و غنی سازند:تهیه و تنظیم کتاب های آموزشی برای والدین به زبان ساده و شیوا به گونه ای که برای هر مادری با هر سن و سال و با هر سطحی از تحصیلات کارآیی داشته باشد. محتوای این کتاب ها باید ضمن آشنا ساختن مادر با هدف و ساختار این برنامه، بصورت عملی و کاربردی به والدین بیاموزد که با کودک خویش چگونه باید رفتار کنند. در عین حال محتوای این کتاب ها باید چنان عمیق باشد که بتواند مادر را در مشکلات فکری مختلفی که ممکن است با آن روبرو شود، راهنمایی نماید. همچنین باید طوری طراحی شده باشد که احتیاج به معلم نداشته و به صورت خودآموز باشد.
امروزه تأثیر فلیم در آموزش و یادگیری بر کسی پوشیده نیست. از این رو، استفاده از فیلم های آموزشی بری تحقق این هدف می تواند بسیار موثر باشد. در این فیلم ها باید ابتدا والدین به صورت تئوری آموزش دیده و از کم و کیف این برنامه مطلع شوند. سپس با نمایش مواردی از حلقه های کندوکاو بصورت عملی و اجرایی با ابعاد این فرآیند آشنا گردند تا بتوانند آن را در محیط خانواده و بر روی کودک خویش پیاده نمایند.
به منظور افزایش سطح تعلیمات در جامع می توان از پتانسیل رسانه های گروهی بخصوص تلویزیون که مخاطب بسیار زیادی دارد، استفاده نمود. از این رو، تولید و سفارش مجموعه های تلویزیونی با موضوعات مختلف و با روش خاص فلسفه و کودک می تواند تأثیر زیادی در آشناسازی اقشار مختلف جامعه با این برنامه داشته باشد؛ بطور مثال می توان فیلمی مستند تهیه کرد و در آن گوشه ای از رفتار طبیعی یک خانواده را که در آن پدر و مادر و فرزندان با هم تعامل دارند و در موضوعات روزمره گفتگو می کنند، به تصویر کشید. سپس متخصصان فن فلسفه و کودک این فیلم را آنالیز کرده و روشن سازند که کدام رفتارهای این خانواده با کودکشان صحیح و بجا بوده و کدام ها نیاز به اصلح و احیاناً تغییر دارد. همچنین اصلاح رفتار و گفتار توسط والدین چگونه باید انجام پذیرد و چه چیزی باید جایگزین رفتارهی نادرست گردد تا عملکرد این خانواده بهتر شده و در نتیجه فرزندانی که در حال رشد و بالندگی در این محیط هستند، خلاق و مسئول بار آیند. این در حالی است که خانواده های امروز جامعه ما از خلاء چنین آموزش هایی بسیار رنج می برند و نسبت بدان احساس نیاز می کنند. از این رو، تولید چنین برنامه هایی تأثیر بسیار زیادی بر جامعه خواهد داشت و مخاطبان فراوانی را به خود جلب خواهد نمود.
_ آماده سازی مسابقات تلویزیونی که در آنها بطور عملی از خانواده ها خواسته می شود با کودکانشان به کندوکاو فلسفی بپردازند. می توان از متخصصان و صاحب نظران در این فن دعوت کرد تا برای راهنمایی و ارزیابی عملکرد والدین و فرزندان به برنامه موردنظر بیایند. این کار، هم برای شرکت کنندگان در مسابقه مفید و موثر است و هم برای کسانی که در خانه مخاطب این برنامه هستند. چرا که به صورت عینی و عملی چگونگی کار با کودکانشان را فرا می گیرند.
یکی از ابزارهای مفیدی که در برنامه فلسفه و کودک استفاده فراوانی دارد و برای تحقق اهداف این برنامه بسیار کارآمد است، «بازی» است. از بازی در بحث های تربیتی و روانشناسی با عنوان « فعالیت هدفدار» یاد شده(8) و بر نقش آن در رشد تفکر و خلاقیت کودک تأکید فراوانی گردیده است. از اینرو بنظر می رسد باید به گونه ای بازی های فکری طراحی شده در این برنامه را در سطح وسیعی به خانواده ها آموزش داد تا والدین بتوانند در پرتوی آن برای آشکارسازی توانمندی های کودکانشان اقدام عملی نمایند. روشن است که بازی بدلیل آن که هم از سوی کودکان و هم از سوی بزرگسالان با استقبال شدیدی همراه است، بهتر و بیشتر از هر امر دیگری می تواند در این زمینه ثمربخش باشد.
تأسیس آموزشگاه هایی در فرهنگسراها یا دیگر اماکن فرهنگی به منظور ارائه نحوه تربیت فلسفی کودکان تا هرکس بطور مستقل به این موضوع علاقمند بوده و به ضرورت پرورش خلاقانه کودکان پی برده است ( این فرد ممکن است خود، فرزند داشته باشد یا اینکه مسئول تربیت کودکانی باشد) بتواند با شرکت در این گونه کلاس ها با شیوه آموزش فلسفی آشنا شده و شخصاً در تربیت صحیح کودکان بکوشد.
پی نوشت ها :
1- علی، شریعتمداری، روانشناسی تربیتی، ص 92.
2- اسماعیل، بیابانگرد، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، ص9.
3. Community of Enquiry, Thinking Circle.
4- در حلقه کندوکاو کودکان به همراه مربیانشان به صورت دایره وار نشسته و قسمتی از کتابی را با هم می خوانند. سپس به کودکان فرصت داده می شود تا سؤالاتی را درباره آن مطلب یا داستان طرح نموده و با یکدیگر در مورد آن بحث کنند.
(teaching thinking, Robert Fisher, pubished by continuum, p54).
5. Philosophy for Childern, John Wilson, In: Tinking children and education, Mathew Lipman, p430.
6. Studies in Philosophy for Children, Harry Stottlemeier's Discovery, p29.
7- مائده، 32.
8- مهرناز، شهرآرای، روانشناسی یادگیری کودک و نوجوان، ص113.
1- قرآن کریم.
2- بیابانگرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
3- شریعتمداری، علی، روانشناسی تربیتی، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1377.
4- شهر آرای، مهرناز، روانشناسی یادگیری کودک و نوجوان، تهران، انتشارات رشد، 1386.
منابع انگلیسی:
1. Teaching thinking, Robert Fisher, published by continuum, 2003.
2. Philosophy for children, John Wilson, I: Thinking children and education, Matthew Lipman, 1993.
3. Studies in Philosophy for Children, Harry Stottlemeier's Discovery, Edited by Ann Margaret Sharp and Ronald F.Reed, Temple University Press, 1992.
منبع مقاله : (1392) ، فصلنامه تخصصی فلسفه و کودک، تهران، بنیاد حکمت اسلامی.