مروری بر ویژگی شهید آبشناسان در گفتگو با سرتیپ دوم ستاد فرهاد بهروزی فرمانده پیشین لشکر 23 نیروی مخصوص
درآمد
سرتیپ دوم ستاد فرهاد بهروزی یکی از فرماندهان زبده نیروی مخصوص ارتش جمهوری اسلامی است که نقش عمده ای در هشت سال دفاع مقدس به ویژه در عملیات فتح المبین و مبارزه با ضد انقلاب در استان های کردستان و آذربایجان غربی داشته است. بهروزی با شروع جنگ تحمیلی ابتدا به عنوان فرمانده گردان 135 تیپ 55 هوابرد در منطقه ایلام مستقر شد و با گذشت زمان به فرماندهی تیپ پنجم لشکر 21 منصوب شد. سپس به جانشینی لشکر 23 نیروی مخصوص و بعد به فرماندهی این لشکر منصوب شد. متعاقب آن با تصویب فرماندهی کل قوا مسئولیت جانشینی فرمانده منطقه شمال غرب کشور را به عهده گرفت. آخرین سمت نظامی سرتیپ دوم فرهاد بهروزی، جانشین معاونت آموزشی نیروی زمینی بوده و در سال 1378 بازنشسته شده است. ایشان در این گفتگو یکی از مهمترین مراحل سرنوشت سازندگی جهادی شهید حسن آبشناسان را برای خوانندگان شرح داده است:از چه زمانی با شهید سرلشکر حسن آبشناسان آشنا شدید؟
بعد از پیروزی انقلاب موقعی که رئیس رکن سوم لشکر 23 بودم از من خواسته شد با هماهنگی شهید آبشناسان برای تشکیل و آموزش واحدهای نیروی مخصوص در سپاه پاسداران کمک کنیم. به همین منظور یک جلسه مقدماتی در ورزشگاه تختی با او تشکیل دادیم. من در آنجا ملاقات کردم و حاج حسین گیل هم بود. این آقایان در آنجا فعالیت می کردند. البته من از سالها پیش آبشناسان را می شناختم. قبلاً مسابقاتی در سطح کشورهای عضو پیمان ناتو به نام تجسس و نجات برگزار شد. من و آبشناسان از ایران در آن مسابقات شرکت کردیم.تعریف تجسس و نجات چیست؟
تجسس و نجات این است که امکان دارد حادثه ای برای یک واحد نظامی یا یک واحد امداد در زمین، در کوهستان، در دریا و در زمین های ناهموار که قابل پرش توسط چترباز و نیروی دریایی و تکاوران دریایی نیست پیدا کند. این واحد تجسس و نجات توسط هواپیما عملیات جستجو را آغاز می کند و واحدهای گم شده و آسیب دیده را پیدا می کند و نجات می دهد. این می شود تجسس و نجات. یک چنین مسابقاتی در سطح کشورهای عضو پیمان سنتو که از اقمار ناتو بود سالانه برگزار می شد و تیم های مختلفی از ارتش های عضو پیمان در آن شرکت می کردند.یکبار این مسابقات در انگلیس برگزار شد که تیم کوهستانی مرکز پیاده شیراز به فرماندهی سرهنگ آبشناسان به عنوان سرپرست تیم در آن مسابقات شرکت کرد. البته من قبل از سفر به انگلیس او را می شناختم. چون هوابرد شیراز و مرکز پیاده شیراز با توجه به ماهیت یگان هوابرد که چتربازی است و مرکز پیاده شیراز مسئولیت آموزش چتربازی را به یگان های هوابرد داشت، آن دو مرکز روابط نزدیکی با یکدیگر داشتند. خب آبشناسان آنجا در کمیته تکاور فعالیت داشت و من از دور او را می شناختم. ولی در انگلیس از نزدیک تجدید دیدار شد که من او را آنجا زیارت کردم. با چه علاقه ای عشق داشت به کار کوهستان و عملیات. به هر صورت در این عملیات من آنجا با ایشان آشنا شدم.
در اینگونه مسابقات رتبه ای هم به تیم های شرکت کننده تعلق می گرفت. می خواهم بپرسم که آیا آبشناسان در آن مسابقه جایزه هم دریافت کرد؟
یک مسابقه به آن صورت که فکر می کنید نبود که رتبه اول و رتبه دوم به کسی داده شود. آنجا عملیاتی بود که تقریباً می شود گفت جنبه آموزشی داشت که به صورت مسابقه بود. ولی بنا نبود که کسی اول بشود یا دوم و مدالی دریافت کند. یک تلاش مشترک بود. مثلاً چه کسی زودتر وارد عمل می شود. چه کسی دیرتر وارد عمل می شود تا اشکالات او را برطرف کنند. آموزش ها را بهتر کنند. نقاط ضعف را برطرف کنند. نقاط مثبت همدیگر را بگیرند. یک چنین چیزی بود. به طور مسلم تیم هایی که از ایران شرکت می کردند با توجه به آموزش هایی که داشتند، آن خوی ایرانی آنجا خیلی خوب بود.بفرمایید در اولین جلسه مقدماتی که برای آموزش نیروهای سپاه در ورزشگاه تختی تشکیل شد چه گذشت؟
ما رفتیم آنجا جناب آبشناسان هم تشریف داشتند. یارجانی رئیس رکن سه هم بود. من آن موقع افسر عملیات لشکر 21 بودم. به منظور بررسی راه های آموزش واحد نیروی مخصوص سپاه جلسه مشترکی تشکیل دادیم. شهید آبشناسان آنجا تلاش زیادی کرد و متعهد شد این دوره آموزشی را راه اندازی کند. اعلام آمادگی کرد که می تواند مسئولیت آموزش را به عهده بگیرد. برای آموزش های دیگری هم از نیروی مخصوص کمک بگیرد تا این دوره شکل بگیرند. در آن جلسه با برادران سپاهی تلاش به عمل آمد واحد تکاور و واحد نیروی مخصوص سپاه به تدریج سازماندهی و تشکیل شوند. به هر صورت شهید آبشناسان فعالیت های اصلی خودش را هم داشت. مدتی هم در معاونت آموزشی نیروی زمینی فعالیت می کرد.دلیل انتخاب شهید آبشناسان برای مدیریت دوره آموزشی سپاه چه بود؟
او استاد کمیته رنجر بود. تخصصی که در عملیات سخت و آموزش های عملیات رنجر و تکاور در مرکز پیاده شیراز داشت. قطب واحدهای پیاده نیروی زمینی مرکز پیاده شیراز بود. همه رنجرها و همه تکاورها و همه کسانی که شما می بینید آرم رنجر روی سینه شان آویخته شده است، همه آنها در مزکر پیاده شیراز آموزش دیدند. بالطبع اساتیدی را که برای این امر در نظر می گیرند، شایسته ترین و بهترین ها را در آنجا بکار می گمارند. بالطبع شهید آبشناسان که در کمیته رنجر حضور داشت و با توجه به تخصصی که داشت از او برای همکاری با سپاه دعوت به عمل آمد.آنچه که مسلم است، آموزش هایی که به برادران سپاه توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران داده می شد، سعی می شد توسط بهترین و آگاه ترین و مسلط ترین نفرات باشد. چرا؟ چون بالاخره بچه های این کشور هستند و بایستی آموزش ها را به بهترین وجه فرا می گرفتند. به خاطر همین تلاش می شد بهترین بروند و این آموزش ها را ارائه دهند. به هر صورت شهید آبشناسان هم مستثنی از این قاعده نبود. او یکی از شایسته ترین اساتید آموزش های نامنظم از جمله تکاوری بود. البته نیروی مخصوص یک مقوله جدایی است که من نمی خواهم در آن بحث وارد بشوم.
یکی از زمینه های آموزش های مخصوص، همان آموزش رنجر است. کارهای دیگری هم آنها باید بکنند. مأموریت های دیگری دارند که من وارد آن نمی شوم. ولی آنچه مسلم است آبشناسان به عنوان یکی از شایسته ترین افرادی بود که در کمیته رنجر شیراز بود و به خاطر همین سوابق او را معرفی کردند که به سپاه اعزام شد.
در مرحله قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید آبشناسان همکاری نداشتید؟
خیر من در آستانه پیروزی انقلاب همکاری با او نداشتم. چون من در هوابرد شیراز بودم و او احتمالاً در مرکز پیاده شیراز یا تهران در معاونت آموزشی حضور داشت و من برخورد کاری با او نداشتم. عمده ترین برخورد کاری ام زمانی بود که با توجه به آشنایی که از قبل داشتم ایشان به عنوان فرمانده لشکر نیروی مخصوص انتخاب شد. آن موقع من به عنوان رئیس رکن سوم لشکر بیشترین فعالیت و همکاری نزدیک را با شهید آبشناسان داشتم.در اوایل جنگ تحمیلی در جبهه های جنوب هم با شهید آبشناسان همکاری داشتید؟
با توجه به شنیده ها، آبشناسان در اوایل جنگ تحمیلی در ستاد جنگ های نامنظم در جبهه دزفول فعالیت می کرد. اگر ذهنم یاری کند، سرهنگ میرانی فرمانده ستاد جنگ های نامنظم بود که افسران نخبه ای از جمله شهید بزرگوار آبشناسان و افسران دیگری از گوشه و کنار جذب آن ستاد کرده بود. از آنها خواسته بودند در این ستاد فعالیت نمایند. یکی از دوستان ما به نام سروان حقیقی از شجاعت فوق العاده آبشناسان تعریف می کرد که چگونه در منطقه دزفول و دشت عباس در عمق خاک دشمن نفوذ می کرد. به منظور صدمه زدن و ضربه زدن به نیروهای ارتش بعثی در عمق، حتی تا 50 کیلومتری پیش می رفت.تا عمق 50 کیلومتری اغراق نیست؟
ببینید وقتی شما به وسیله موتورسیکلت نفوذ می کنید، خیلی راحت می توانید از عمق استفاده کنید و بروید و صدمه بزنید. وقتی شما به لب جبهه می رسید امکانات، عمق هایی که برای یگان ها در نظر می گیرند زیاد است. به طور مثال یک لشکر یک عمق را برای خودش در نظر می گیرد. در آن عمق شما می توانید فعالیت تان را محدود کنید. چرا؟ چون بالاخره عقبه خودش را تأمین می کند. وقتی از آن عقبه رد شدید دیگر آن تأمین آنچنانی وجود ندارد. یعنی راحت تر می توانید کار کنید. فقط کافی است شما از این خط نفوذ کنید...البته در آن اوایل که عملیات ارتش عراق توسط لشکرهای زرهی و پیاده انجام شد، می دانید که واحد زرهی در دشت صاف خیلی راحت می تواند عملیات انجام بدهد. منتهای مراتب واحد زرهی برای تأمین خود نیاز به پشتیبانی پیاده دارد. این است که خیلی راحت می شود از میان آنها نفوذ کرد. وقتی که هم در عمق نفوذ کردید می توانید از وسایل خودتان استفاده کنید.
لذا شهید آبشناسان و تیم هایی که همراه او بودند می رفتند در عمق خاک دشمن و عملیات تخریبی و مین گذاری بر علیه ستون های پشتیبانی دشمن انجام می دادند. به خاطر اینکه امنیت عقبه دشمن را به هم بزنند. وقتی شما از عقبه واحد خودتان مطمئن نباشید، سعی می کنید در خط مقدم با احتیاط حرکت کنید. یعنی امکان دارد کار کوچک باشد. به طور مثال می گویند این آقا رفت و یک ماشین را از بین برد. ولی اهمیت این کار در این است که در دل فرماندهان دشمن احساس ناامنیتی ایجاد می کند. یعنی عدم امنیت به وجود می آورد. آنگاه وقتی فاصله یگانهای دشمن با مبدأ زیاد می شود، طول خطوط مواصلاتی شان آسیب پذیر می شود.
بنابراین وقتی عقبه دشمن آسیب پذیر باشند، پیشروی آنها خیلی مشکل می شود. به طور مثال وقتی دشمن از بغداد تا کرخه در غرب دزفول خط مواصلاتی دارد. در طول این خط عظیم مواصلاتی نمی تواند یگان مستقر کند. پس هرچه عمق بیشتر می شود آسیب پذیرتر می شود. و این همان کاری است که ستاد جنگ های نامنظم انجام می داد. شاید خیلی ساده به نظر بیاید. ولی شما وقتی عقبه یگانی را با عملیات نامنظم به خطر می اندازید. دست و دل فرمانده دشمن در خط مقدم می لرزد که بتواند برود جلوتر. چرا؟ چون هرچه جلوتر می رود عمق او هم زیادتر می شود، طولش زیادتر می شود، خطر را بیشتر احساس می کند. لذا می بینید که هر کدام از اینها کار عظیم و بزرگی بوده است.
شهید آبشناسان در ستاد جنگ های نامنظم یکی از فرماندهان آن محورها بود که خیلی کار مین گذاری می کرد و بر علیه ستون های موتوری کمین می گذاشت. با همان تیم هایی که در اختیار داشت که یکی شان از همان افسران شایسته و شجاعی که در این مأموریت ها شرکت می کرد، سروان حقیقی بود.
امکان دارد نحوه انتقال تان به کردستان و همکاری تان با شهید آبشناسان را بازگو کنید؟
لشکر 23 نیروی مخصوص به منظور حفظ امنیت در مناطق کردنشین و با توجه به فعالیتی که برای برگزاری ارتباط با نیروهای ناراضی کرد عراقی داشت به کردستان اعزام شد. کردهای ناراضی عراقی هم در منطقه کردستان عراق جنگ های نامنظم داشتند. در آنجا یگان های ارتش به منظور برقراری امنیت بیشتر مستقر شده بودند و آنجا پایگاه داشتند. ما هم از لشکر 23 در منطقه پسوه به منظور تأمین منطقه مستقر بودیم که بعد از گذشت مدتی طرح هایی در سطح یگان های ارتش مطرح شد و فرماندهان ارتش با توجه به بن بستی که در جبهه جنوب به وجود آمده بود، خواستند جبهه جدیدی را در غرب و شمال غرب باز کنند. در آن مرحله عملیات مسلم بن عقیل به مورد اجرا گذاشته شد که عملیات موفقی بود. در آن عملیات ارتفاعات مشرف به مندلی تأمین شد.بعد قرار شد جبهه جدیدی در شمال غرب ایجاد شود که چاه های نفت عراق در کرکوک آسیب پذیر بود. عراق به منظور تأمین چاههای نفت کرکوک یکسری کارهایی در منطقه شمال غرب انجام داده بود. می خواست این مناطق را تأمین کند. اگر ارتش عراق در آنجا عملیاتی را انجام می داد عملیات تعرضی نبود. عملیات دفاعی و تأمینی بود که می خواست خودش را تأمین کند. چه بسا اگر در جنوب به بن بست برخورد می کرد. ما می توانستیم از غرب به بغداد نزدیک بشویم چون فاصله مرز تا بغداد صد کیلومتر بیشتر نبود. این است که در غرب و شمال غرب عملیات ارتش عراق تأمینی و دفاعی و حالت بازدارندگی داشت که ما نرویم جلو.
به هرحال قرار شد در شمال غرب جبهه جدیدی بر علیه ارتش عراق در منطقه اشنویه در داخل کردستان عراق باز بشود. به خاطر همین بود که همزمان شد با تعویض فرمانده لشکر 23 که با توجه به پیش بینی هایی که می شد و با توجه به سوابقی که شهید آبشناسان داشت، و مدتی مسئول قرارگاه شمال غرب بود. او را به عنوان فرمانده لشکر 23 انتخاب کردند. افزون بر سوابق و خصوصیات آبشناسان و با توجه به شجاعت، و با توجه به آشنایی او به جنگ های نامنظم و فرماندهی منطقه شمال غرب، در زمان فرماندهی شهید صیاد شیرازی بر نیروی زمینی، او را به عنوان فرمانده لشکر 23 انتخاب کردند. اولین مأموریتی که به آبشناسان ابلاغ شد برنامه ریزی و طرح ریزی عملیاتی در منطقه اشنویه بود.
بفرمایید طرح اولیه عملیات قادر را چه کسی تهیه کرد؟ قرارگاه شمال غرب بود؟ آبشناسان بود؟ چه کسی بود؟
من آن موقع به عنوان رئیس رکن سه لشکر بودم. فقط می دانستم یک طرح کلی به منظور گشایش جبهه جدید در منطقه شمال غرب با توجه به آن بن بستی که در جبهه جنوب به وجود آمده در دست بررسی است. هدف از بازگشایی این جبهه جدید تهدید چاه های نفت و منابع نفتی عراق بود. حال در شورای عالی دفاع این تصمیم گرفته شد، پیشنهاد نیروی زمینی بود، فرمانده لشکر پیشنهاد کرد این مسئله ای است که نمی توانم بگویم چه کسی این کار را کرد. ولی می توانم بگویم طرحی بود که به تصویب مراتب تصمیم گیری و مدیریت جنگ رسیده بود، که آن موقع نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع آیت آلله خامنه ای یا آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی که در جبهه ها فعالیت داشت. به هرحال این طرح به تصویب رسیده بود.گفته شده که این طرح را آقای هاشمی رفسنجانی پیشنهاد داده بود؟
هاشمی رفسنجانی و دیگر مسئولین محترم آنقدر منطقی بودند که کار نظامی را به نظامی ها بسپارند. امکان داشت که طرح کلی را بگویند که اگر ما بخواهیم منابع نفتی عراق را تهدید کنیم باید نیروهای خودمان را از جبهه جنوب برداریم و به جبهه غرب منتقل کنیم.ولی آنچه مسلم است جبهه جدیدی را در شمال غرب باز کردند و فرماندهی عملیات و طرح ریزی و برنامه ریزی آن را به شهید آبشناسان احاله کردند که او به منظور فرماندهی عملیات و برای اجرای این مأموریت در منطقه اشنویه به فرماندهی لشکر 23 نیروی مخصوص منصوب شد.
منبع مقاله :
ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، شماره 83