روش تاریخ نگاری و اندیشه سیاسی ابوعلی مسکویه

ابوعلی مسکویه، ‌احمد بن محمد بن یعقوب(320 ه ق -420 ه ق)که به اشتباه به او ابن مسکویه نیز می گویند(در حالی که مسکویه لقب خود اوست نه جد یا پدرش)(1) از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری است که در دستگاه...
يکشنبه، 26 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش تاریخ نگاری و اندیشه سیاسی ابوعلی مسکویه
روش تاریخ نگاری و اندیشه سیاسی ابوعلی مسکویه

 

نویسنده: مقصود علی صادقی




 

ابوعلی مسکویه، ‌احمد بن محمد بن یعقوب(320 ه ق -420 ه ق)که به اشتباه به او ابن مسکویه نیز می گویند(در حالی که مسکویه لقب خود اوست نه جد یا پدرش)(1) از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری است که در دستگاه آل بویه، مدت مدیدی از عمر علمی خود را سپری نموده است و از امکانات دربار آنان برای تألیف آثار خود سود جسته است. او در عصری می زیسته است که امروزه به رنسانس اسلامی شهرت یافته است، ‌که در انواع علوم در قلمرو گسترده ی جهان اسلام به رشد و بالندگی زیادی دست یافته اند.
از وی تألیفات متعددی در فلسفه ی علمی و علوم مختلف، همچون تاریخ، ادب، کلام و دیگر علوم رایج عصر خویش برجای مانده است. شماره تألیفات وی که نام آنها در مأخذ ذکر گردیده است به 31 اثر بالغ می شود. (2) معمولاً در حوزه ی تاریخ وقتی از مسکویه سخن می گویند، ‌او را از نخستین دانشمندان اسلامی می دانند که به فلسفه ی تاریخ عنایت داشته است. این برداشت شاید بیشتر ناشی از مقدمه ی مسکویه در تجارب الامم باشد که وی در آن هدف خود از تألیف کتاب را چنین بازگو نموده است:
«من چون سرگذشت مردمان و کارنامه ی شاهان را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه های تاریخ را خواندم، در آن چیزها یافتم که می توان از آنها، در آنچه مانندش همیشه پیش می آید و همتایش پیوسته روی می دهد، ‌پند گرفت. همچون گزارش آغاز دولتها و پیدایی پادشاهی ها و رخنه هایی که سپس در آنها راه یافته و کارسازی کسانی که آن رخنه ها چاره کردند تا به بهترین روز بازگشت و سستی کسانی که از آن بی هُش ماندند و رهایش کردند تا کارشان به آشفتگی و نیستی کشید و گزارش شیوه هائی از این دست، ‌همچون تلاش در آباد کردن کشور و یک سخن کردن مردم و راست آوردن پندار سپاهیان و فریب های جنگی و نیرنگهای مردان، ‌که گاه به زیان دشمن انجامید و گاه به زننده ی نیرنگ بازگشت... (3)»
اما با مطالعه ی دقیق کتاب وی، روشن می گردد که مسکویه، ‌چندان هم به خواست خود، ‌که در مقدمه متذکر شده است، ‌نایل نیامده است، گوئی منظور وی از تألیف خود، ‌تبیین سیر حوادث تاریخی و نتایج ناشی از آنها نیست، بلکه بیشتر بیان ترفندها و حیل سیاسی و نظامی است، که فرمانروایان پیشین به کار بسته اند تا به موفقیت رسیده اند و بنابراین، چنین نیرنگ هائی، ‌چون امروزه نیز برای فرمانروایان کار سازند، ‌آنها را در کتاب خود، ‌به عنوان پیشنهادی برای آنان آورده است. بدین سان وی از بسیاری حوادث مهم تاریخ که در شکل دادن به تاریخ بشر مؤثر بوده اند، چشم پوشی کرده است، زیرا در اینگونه رویدادها هیچگونه ترفند و راه حل سیاسی، که حکومت گران را به کار آید، ‌یافت نکرده است.
او از تاریخ ادیان و بسیاری از جنبه های اجتماعی جوامع بشری، در هر دوره، به راحتی چشم پوشی نموده است، زیرا آنچه به ادیان مربوط است از امور ماوراء طبیعی و غیر بشری محسوب می شود و در آن تجربه ای عملی یافت نمی شود تا بتوان در رویدادها و پیشامدها به کار بست.
آنچه در کتاب وی مشاهده می شود، بیشتر تجارت حکومت گران است تا تجارب امتها و شاید تا حدّی حق به جانب مسکویه باشد، ‌زیرا در جهان باستان آنچه در یک جامعه بیشتر منشأیت اثر داشته است، ‌همان حکومت بوده است و در واقع حکومت رکن اساسی جامعه به حساب می آمده است و بدین جهت پرداختن به اجتماعات و تاریخشان، ‌در بین مورخین قدیم کمتر اهمیت داشته است و بیان تاریخ سیاسی هر جامعه به معنای پرداختن به همه ی تاریخ آن اجتماع به حساب می آمده است.
همانگونه که پیشتر نیز یادآوری شد، اینکه مسکویه را دارای دیدگاه های فلسفه تاریخی دانسته اند، ‌بیشتر ناشی از ادعاهای وی در مقدمه و برخی جاهای دیگر از کتاب وی می باشد. وی در اخلاق و سیاست مُدن کتب دیگری نیز دارد که از آن جمله جاودان خرد می باشد که متنی پهلوی بوده است و از پیش از اسلام باقی مانده و وی ظاهراً بر ترجمه عربی آن مطالبی از سایر ملل نظیر هند، چین و یونان را نیز بدان افزوده است. (4)
وی در فلسفه ی عملی علاوه بر جاودان خرد آثار دیگری همچون سیاسة الملک داشته است که امروزه نسخه ای از آن در دست نیست(5) و در اخلاق نیز که از شاخه های فلسفه ی عملی به حساب می آید نیز آثار مهمی داشته است که برخی از آنان امروزه در دسترس بوده و به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها طهارة الاعراق یا تهذیب الاخلاق می باشد. (6)
ظاهراً مسکویه در فلسفه ی نظری کمتر دارای شهرت است و تألیفات مهمی در این باب از وی به جای نمانده است. وی با فیلسوف بزرگ عصر خود ابن سینا ارتباط داشته است و آنگونه که از سخن ابن سینا بر می آید اطلاعات وی در این زمینه چندان وسیع نبوده است. قفطی در تاریخ الحکما به نقل از ابن سینا درباره ی مسکویه چنین می گوید:
«این مسأله را بر سبیل محاضره با «ابوعلی مسکویه» در میان آوردم. به دشواری فهم می نمود. مکرر اعاده کردم. آخر واگذاشتم و چنانکه بایست فهم نکرد.» (7)
آنچه در پی خواهد آمد، ‌شامل دو بخش مجزا می باشد. نخست مواردی چند پیرامون شیوه ی تاریخ نگاری مسکویه بیان می شود و سپس در بخش دوم، اندیشه های سیاسی، اداری وی که در خلال کتابش یافت می شود، ‌به اجمال معرفی خواهد شد. این بخش در واقع معرفی برخی ترفندها و حیلی است که هدف مسکویه از تألیف کتاب تجارب الامم شناسایی و معرفی آنهاست.

شیوه ی تاریخ نگاری مسکویه

اصل کلی در کار مسکویه، همانگونه که پیشتر ذکر شد، ‌آوردن روایت هایی است که در آنها تدبیری سودمند یا نیرنگی وجود داشته باشد، ‌به همین دلیل از آوردن معجزات خودداری می نماید(8) و همچنین از حوادثی نظیر دوران طولانی بعثت رسول اکرم(ص)، ‌تقریباً چشم پوشی کرده و در کمال اختصار از آن گذشته است و تنها به چند مورد، مانند جنگ خندق و حُنین اکتفا می نماید و علت این امر را بعداً در خلال گزارش نبرد عرب با ایرانیان چنین آورده است:
«در آغاز کتاب شرط کرده ایم که تنها گزارش هائی را بیاوریم که در آن تدبیری سودمند برای آینده باشد یا نیرنگی که در جنگی زده اند و مانند آن. تا کسانی که روزی به چنان کارهائی دست می یازند از آن پند گیرند و ادب بیاموزند. از این رو، ‌این جنگها(جنگهای عرب و ایرانیان)را فرو نهاده ایم. لیک چکیده ی رویدادهائی را که اندک سودی در آن باشد خواهیم آورد. از همین رو، بسیاری از جنگها و نبردهای پیامبر(ص)را نیاورده ایم. چه، ‌همه شان به کارسازی و یاری خدا بود و از آن بود که خداوند یاری خویش را از دشمنان خود بازداشته بوده است. در چنین رویدادها آزمونی (تجربه ای )نباشد و از آن نیرنگی نمی توان آموخت و تدبیری از بشر باشد در آن نتوان یافت. (9)»
او بسیاری از از روایتهائی را که نویسندگان دیگر به شکل افسانه آورده اند، ‌سعی کرده است تا با جرح و تعدیل، ‌به عقل نزدیک تر نماید تا برای خواننده قابل قبول تر باشد. مثلاً هنگامی که از بیوراسب(ضحاک) یاد می کند برخلاف بسیاری از مورخین که معتقدند بر روی شانه های ضحاک دو مار وجود داشته است و تفاصیل زیادی نیز در این باره آورده اند، وی برای عقلانی کردن روایت آن را چنین بیان کرده است:
«... بر دوش وی دو زایده ی گوشتین برآمده بود که به خواست خود، آنها را چون دو دست خویش می جنبانید و به دروغ می گفت که دو ماراند، ‌تا فرو دستان و نابخردان از وی بهراسند. آنها را در زیر جامه ی خویش پنهان می داشت(10)
البته در عالم اساطیر و افسانه ها، ‌امور خارق العاده همیشه وجود دارد و امری پذیرفته است، ‌ولی مسکویه خواسته است افسانه ها را با عقل سازگارتر نماید و بدین ترتیب قلمرو افسانه و تاریخ واقعی را در هم آمیخته است که خود جای بحث مستقلی دارد.
وی همچنین از آوردن روایتهای مطوّل و بی فایده( از نظر خود)خودداری کرده است و معیار وی در آوردن خبرها، ‌بیان کامل واقعه نیست، ‌بلکه فایده ای است که بر اینگونه گزارشها مترتب می باشد. بدینگونه است که وقتی از جنگ منوچهر با افراسیاب سخن می گوید از آوردن روایتهای طولانی خودداری می کند:
«ایرانیان در این باره داستانها گویند که در گزارش آنها سودی نباشد و سرانجام جنگ میان افراسیاب و منوچهر پایان گرفت. (11)
وی از نقل آمارهای گزاف و دور از عقل نیز خودداری کرده است چنانکه در بیان جنگ افراسیاب و کیخسرو چنین گوید: « ایرانیان و تورانیان در هم آمیختند و از یکدیگر بسیار بکشتند و افراسیاب بشکست و بتارید. پارسیان شماره کشتگان را چندان کلان گفته اند که نوشتن آن را خوش نداشتم(12).»
کتاب تجارب الامم تاریخی عمومی است و نویسنده ی آن حوادث تاریخی را به ترتیب سنواتی ذکر کرده است، ‌البته نه به شیوه ی طبری و ابن اثیر که به صورت سالشماری به بیان حوادث تاریخی پرداخته اند، ‌بلکه مسکویه حوادث تاریخ جهان را از آغاز تاریخ شاهنشاهی پیشدادیان تا زمان خود به ترتیب ذکر نموده است. وی برخلاف بسیاری مورخان همچون مسعودی و یعقوبی که تواریخِ ملتهای گوناگون را به صورت نسبتاً‌ مجزا در کتاب خود آورده اند، چنین تقسیم بندی را رعایت نکرده است، بلکه درباره ی حوادث تاریخی پیش از اسلام، تاریخ ایران را محور قرار داده است و تاریخ دیگر ملل را در ارتباط با تاریخ ایران و به صورت ذیلی بر آن، ‌بیان داشته است.
بدین ترتیب او شرح حوادث تاریخی را از سلطنت هوشنگ پیشدادی آغاز می نماید (برخلاف بسیاری از مورخین دیگر که با آدم یا کیومرث شروع می کنند) و بخش نخست کتاب وی شامل وقایع تاریخی ایران و دیگر ملل پیش از ظهور اسلام و در برگیرنده تاریخ پیشدادیان، ‌کیانیان، ‌اشکانیان(ملوک الطوایف) و ساسانیان می باشد.
اما در حوادث تاریخی پس از اسلام آنچه چارچوبه ی اصلی کار وی را در نقل رویدادهای تاریخی تشکیل می دهد، تاریخ اسلام و خلافت اسلامی است. پنج مجلد از کتاب شش مجلدی وی شامل حوادث تاریخی پس از اسلام می باشد و قسمت انتهائی مجلد نخست نیز حوادث تاریخی سلام تا عصر امام حسن مجتبی(ع) را نیز در بر می گیرد.
رویدادهای تاریخی در کتاب وی به سال 369 پایان می یابد و با آنکه وی تا حدود 420 ه ق زنده بوده است ولی به دلیلی نامعلوم از ادامه حوادث بازمانده است. بدین جهت کتاب وی برای تحقیق در حوادث قرن چهارم هجری تا سال 369 ه ق از منابع بسیار معتبر به حساب می آید، ‌به ویژه برای تاریخ سلسله آل بویه، ‌به علت ارتباط وی با حکومت آنان و مشاهده مستقیم بسیاری از حوادث، منبع مفیدی است. (13)

اندیشه های سیاسی، اداری در تجارب الامم

همانگونه که پیش از این یادآوری شد، ویژگی مهم کتاب مسکویه، ‌اعتنای نویسنده ی آن به جنبه هایی از تاریخ است که در هر دوره می تواند کاربرد داشته باشد و هم از این روست که نام اثر خود را نیز تجارب الامم (آزمون های ملتها) نام نهاده است.
او هرگاه در شرح وقایع به مواردی برخورده است، ‌که برای سیاستمداران هر عصر بتوانند کارآمد باشند به تفصیل آن موارد را شرح داده است و موارد غیر کاربردی را یا مختصر نموده و یا به کلی در کتاب خود نیاورده است. در این قسمت سعی شده است مواردی که در آنها بطور مستقیم یا غیر مستقیم دستور العملهائی برای حکام و پادشاهان وجود دارد، ‌بیان شود. این موارد بیشتر از دوره تسلط اسکندر بر ایران، ‌دوره ساسانی و تا حدودی دوره اسلامی انتخاب شده اند.
گرچه بسیاری از این راه حلها و توصیه های سیاسی مستقیماً از طرف مسکویه بیان نشده اند، ‌بلکه از زبان شخصیت های تاریخی همچون ارسطو، اردشیر، انوشیروان و... ابراز شده اند، ‌اما به هر صورت مسکویه برای تحقق هدف خود از تألیف، آنها را برگزیده و در کتاب خود آورده است و آنها را تجارب قابل کاربرد در سیاست دانسته است. نکته قابل ذکر این است که همه این موارد از مجلد اول کتاب وی انتخاب شده است که این مجلد با ترجمه ابوالقاسم امامی پیشتر در زیرنویس یکی از صفحات معرفی شده است.
مسکویه وقتی از سقوط داریوش سوم (دارا)در اثر حمله ی اسکندر سخن می گوید عللی چند را که باعث این امر گردیدند بر می شمارد که مهمترین آنها را انتخاب وزیری نالایق، ‌بدگمانی نسبت به مردم، ‌کینه توزی و زورگوئی می داند که باعث پیوستن عده ای از یاران مهتر و سران سپاه اسکندر می گردد. (14)
در ادامه بحث وقتی به مشکلات اسکندر در راه حکومت کردن بر ایرانیان و نظرخواهی اسکندر از استاد خود ارسطو می پردازد، ‌اختلافات داخلی را بهترین راه برای حکومت بیگانگان بر یک ملت می داند و از زبان ارسطو در پاسخ اسکندر چنین می گوید:
«مرا رائی است که اگر به کار بندی از کشتنشان سودمندتر است که: شاهزادگان پارس و کسانی را که شایسته کشورداری و آماده این کاربینی، ‌به نزد خویش خوانی و سرزمین ها و استان ها بدیشان سپاری تا هر یک شاهی سرخود باشند، ‌که در آن هنگام با خود ناسازگار شوند و همگی از تو فرمان برند و از یکدیگر سخن نشنوند در هیچ کاری همداستان و هم سخن نگردند(15)»
مهمترین قسمت کتاب تجارب الامم که در آن صریحاً برای فرمانروایان، ‌جهت اداره حکومت، پیشنهاداتی شده است، ‌اندرز اردشیر می باشد. این پندنامه سیاسی که به عهد اردشیر(اندرز اردشیر، وصینامه اردشیر) موسوم است حاوی دستور العملهای مهم سیاسی است که منسوب به اردشیر بابکان مؤسس سلسله ی ساسانی می باشد. مسکویه با آنکه در بیشتر قسمتهای کتاب خود، ‌خویشتن را مقیّد به اختصار در نقل مطالب نموده است، ‌اما در اینجا متن مفصل اندرزنامه را از آغاز تا انجام آورده است و این امر با توجه به هدفی که وی از تألیف کتاب داشته است، امر غریبی نیست.
اردشیر در این نامه شاهان را به دو دسته تقسیم می کند، اول آنان که با جهد و تلاش پادشاهی را به دست آورده اند (مثل خود اردشیر) و با زحمات خود پایه های آن را استوار می دارند و شاهان آینده از مرده ریگ اینان استفاده می کنند. دسته دوّم کسانی هستند که پادشاهی را به راحتی از پدران خود میراث می بردند. او به دسته ی اخیر توصیه می کند تا زحمات گذشتگان را فرا یاد داشته باشند و از کاهلی در امر حکومت و خوش گذرانی و فساد بپرهیزند، ‌چه این امور باعث می گردند تا این پادشاهان از امور مملکت غافل شوند و نهایتاً ‌موجبات سرنگونی خویشتن را فراهم نمایند. او پیش بینی می کند این دسته از پادشاهان چون قدرت را به راحتی به چنگ آورده اند تصور می کنند که در راه حفظ آن تلاشی لازم نیست و این تلاش را پیشینیان انجام داده اند و اینان صرفاً بایستی از برخورداریهای حکومت بهره مند شوند. چنین است که از امور کشورداری غافل می گردند و در خوش گذرانی و عیاشی غرقه می شوند و آنچه گذشتگان با زحمات طاقت فرسا حاصل کرده و بدانان سپرده اند را به راحتی از دست می دهند(16).
در ادامه همین اندرزنامه او به پادشاهان توصیه می کند تا با عامه ی مردم در تماس باشند و در احوال آنان جستجو کنند، ‌زیرا ارکان دولت معمولاً ‌اموری را که با منافعشان در تعارض باشد به شاه اطلاع نمی دهند و صرفاً آنچه را دلخواه و مطبوع خود بدانند با شاه در میان می گذارند:
«بدانید، ‌اگر شهریار به کسانی جز ویژگان نیز روی آرد و جز وزیران را نیز به خود نزدیک کند و از آنان نیز سخن بشنود، درهائی تازه بر او گشاده شود و از آنچه بروی پوشیده مانده بوده است، ‌آگاه گردد. چه، گفته اند: هرگاه شهریار، از آنان که هنوز استوارشان نمی دارد پرهیز کند، ‌پرده ی تاریک بی خبری بر او افتد، ‌نیز گفته اند. هر چه مردم بیمناک تر(و از شاه دورتر)وزیران آسوده تر. » (17)
اردشیر بیکاری مردم را از عوامل انحطاط جوامع و حکومتها می داند و به فرمانروایان توصیه می کند تا مردم را مطابق استعداد و شأن آنها به کار بگمارند، ‌زیرا بیکاری باعث می شود تا مردم به جای آنکه سرگرم امور روزانه ی خود باشند، در کارها بنگرند و در ریشه ها بیندیشند و از آنجا که سرشتها ناهمگون است، از گونه گونی منشها، روشهای ناهمگون برخیزد و از ناهمگونی روشها دشمنی و کینه توزی و خرده گیری(18)»
او معتقد است در امر مملکت داری، ‌قبل از پرداختن به مسائل خارجی بایستی مشکلات داخلی را حل و فصل نمود:
«بدانید رزمتان با مردمان دیگر، پیش از جنگیدن با فرهنگ نادرستی که در مردم خودتان است، این نه پاسداری که از دست دادن است. با دلهائی که یکرنگ نیستند و دستهائی که دشمن یکدیگرند با دشمنان چگونه می رزمید؟(19)»
اردشیر به شاهان اندرز می دهد تا با کسانی که دین را وسیله ی مخالفت با پادشاه می نمایند چه سان برخورد کنند و ضمن آنکه این گروه را خطری برای یک حکومت می داند که پادشاه نبایستی آن را دست کم گیرد، ‌راه مقابله با آنان را تهمت بدعت بر آنان نهادن می داند. امری که در طول تاریخ بسیار رایج بوده است،
بدانید که خردمند ناکام، ‌شمشیر زبان بر شما آخته است، ‌و زبان از تیغ بُرنده تر است و سخت ترین زخمی که فرود آرد، ‌نیرنگی است که هم از راه دین زند، ‌دین را بهانه کند و وانماید که برای دین، ‌در خشم شود و بر دین بگرید و به سوی دین بخواند. چنین کس را پیروان و پذیرندگان و همدلان و یاران فزونتر باشد. چه خشم مردم را روی با شاهان و مهرشان را روی با ناتوانان و فرودستان است. از این روی، ‌شاهان پیشین، ‌خرد را در آنان که از ایشان بیم به دل می داشتند، به نیرنگ ویران می ساخته اند. چه خردمند را آبادی تن سود نبخشد اگر خرد را در او ویران کنند. شاهان، ‌کسانی را که از راه دین زخم می زدند، ‌به نیرنگ نوآور(بدعت گزار، ‌متبوع) می نامیدند. پس دین، خود مایه ی کشتن ایشان می شد و شاهان را از گزند ایشان آسوده می ساخته است. (20)»
او معتقد است پادشاهان بایتسی از چاپلوسان و متملقان بپرهیزند و نزدیکان را از کارهای ناشایست باز دارند. همچنین بر آن است که اگر قرار است در امر حکومت اصلاحی صورت گیرد ابتدا بایستی از خواص پادشاه اصلاح شروع شود تا عوام نیز به تبع آنان اصلاح شوند:
«از چاپلوسان بیشتر از آنان که از وی دوری کنند بترسد. از ویژگان بد، ‌بیش از توده ی بد بپرهیزد. شهریار تا آن گاه که راست آوردن ویژگان را نیاغازد، ‌نباید که در اندیشه راست آوردن توده برآید. بدانید هر پادشاهی را نزدیکانی و نزدیکان او را نزدیکانی است و هر یک از این نزدیکان را نیز نزدیکانی باشد، ‌تا آنجا که همه مردم، بدینگونه بهم بپیوندند. شاه اگر نزدیکان خویش را راست آرد، ‌هر یک از آنان نیز با نزدیکان خویش چنین کنند تا سرانجام مردم همگی راست آیند. (21)
از دیگر بخشهای مهم کتاب تجارب الامم، ‌زندگینامه ی خود نوشته ای است منسوب به انوشیروان، ‌که مسکویه آن را به تفصیل نقل کرده است. انوشیروان نیز همچون سلف خویش، اردشیر، اما بگونه ی غیرمستقیم، ‌در ضمن شرح اعمال خویش، روشهایی را که یک حکمران بایستی در پیش گیرد تا در امر کشورداری موفق باشد را بیان داشته است.
یکی از اصولی که وی بدان اهمیت بسیار داده است، ‌این است که منافع طبقات مختلف جامعه به همدیگر وابسته می باشد و کاستی و فزونی یکی، ‌باعث کاستی فزونی دیگر خواهد شد، ‌هر چند چنین به نظر آید که ضرر یک طبقه در جهت منفعت طبقه دیگر است. او معتقد است که میان منافع باج گزاران(تولید کنندگان) با منافع سپاهیان (مصرف کنندگان باج) تناسبی وجود دارد که نبایستی به نفع هیچ کدام، ‌این تناسب را به هم زد:
«چون نیک بیندیشیدم دریافتم که رزمندگان مزدور آبادگران، ‌و آبادگران مزدور رزمندگان اند چه رزمندگان مزد خویش از باج گزاران و مردم شهرها گیرند، ‌از آن روی که دشمن از ایشان برانند و در پشتیبانیشان بکوشند. پس بر آبادگران است که مزدشان را دست و بهنگام دهند. چه، ‌آبادانی شان جز به اینان انجام نگیرد که اگر در این کار سستی ورزند ناتوانشان کنند و دشمنشان نیرومند گردد. پس درست آن دیدیم که باج گزاران را از کار خویش بیش از آنچه زندگی بدان بر پای دارند و به آبادانی شهرهاشان پردازند نباشد. نیز روا ندانستم که به سود کشور و پاسداران کشور، دست آبادگران را تهی سازم و درمانده شان کنم، که اگر چنین کنم به سپاهیان و باجگزاران یکجا ستم کرده ام(22)» .
مسکویه آنگاه که به تاریخ اسلام می پردازد، از بسیاری حوادث چشم پوشی می کند. به گونه ای که کوتاهترین بخش کتاب وی‌، شرح زندگانی پیامبر اکرم(ص) می باشد و از مسائل مهمی همچون بعثت و هجرت پیامبر اسلام(ص) حتی ذکر مختصری هم نکرده است، زیرا اینگونه امور را ماوراء طبیعی می داند که در آنها توصیه ای سیاسی نمی توان یافت بلکه این امور، خارج از توان و اراده بشر هستند. اما دوران خلفای راشدین را به جهت وفور مسائل سیاسی و نظامی به تفصیل ذکر کرده است. مسکویه در جایی از فتوحات مسلمین سخن می گوید، به خصوص بر تدابیر خالدین ولید فرمانده مشهور سپاه اسلام، ‌تأکید می نماید. این دور اندیشی های نظامی اوست که در سه جبهه برای مسلمانان پیروزی می آفریند؛ ابتدا در نبرد با مرتدان و پیامبران دروغین، سپس در نبرد با ایرانیان و آنگاه در نبرد با رومیان در سرزمین شام. (23)

پی نوشت ها :

1. برای اطلاع بیشتر درباره ی نام مسکویه ر. ک، مسکویه، ‌ابوعلی، ‌تجارب الامم، ‌ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی، ‌تهران، انتشارات سروش، ج1، 1368 در مقدمه ی مفصل دکتر امامی بر این اثر ص 21 به بعد.
2. ر. ک. همان، ص 28 به بعد.
3. همان، ‌52-51.
4. برای اطلاع از اصل این کتاب و محتوای آن ر. ک. مقدمه محمدتقی دانش پژوه بر جاودان خرد مسکویه ترجمه ی شرف الدین عثمانی قزوینی، ‌تهران، انتشارات دانشگاه، ‌تهران، ‌1359، ‌ص بیست و چهار به بعد.
5. ر. ک، ‌مسکویه، ‌تجارب الامم، ‌ص 29.
6. این کتاب توسط بانو امین بنام اخلاق و راه سعادت به فارسی نیز ترجمه شده است.
7. ر. ک، ‌قفطی، ‌جمال الدین علی، ‌تاریخ الحکما، ‌ترجمه فارسی، به کوشش بهین دارایی، ‌تهران انتشارات دانشگاه تهران، 1371، ‌ص 452.
8. برای نمونه ر. ک مسکویه، تجارب الامم، ‌ص 69.
9. همان، ‌ص 255.
10. همان، ‌ص58.
11. همان ص، 62 همچنین در داستان نبرد زاب پور تهماسب با افراسیاب از چنین روشی پیروی کرده است ر. ک. همان، ‌ص 68.
12. برای اطلاع از محتویات مجلدات شش گانه تجارب الامم، ر. ک. همان، مقدمه دکتر امامی، ص40.
13. ر. ک. همان، ‌ص89.
14. همان، ص95.
15. ر. ک، ‌همان، ص115.
16. همان، ص 118.
17. همان ص 20- 119.
18. نیز. ر. ک. ص138.
19. همان، ص119، انوشیروان نیز عامل اصلی سقوط ملتها و حکومتها را فساد و تباهی داخلی می داند، ‌برای اطلاع بیشتر رجوع کنید ص 4-183.
20. همان، ‌ص 18-117.
همان، ‌ص 124.
21. همان، ‌ص 124.
22. همان، ‌ص179.
23. ر. ک. همان ص 257 به بعد.

منبع مقاله :
نشریه نامه فرهنگ، شماره 35



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط