ارتباط سرمایه های گوناگون
نزد محققان مسائل اجتماعی، همواره این پرسش مطرح بوده که چه ممیزه هایی انواع سرمایه ها را از یکدیگر جدا نموده و علاوه بر آن، چه پیوندهایی بین این سرمایه وجود دارد. دستامد پژوهش های تایمون و استامپ (جدول شماره 1) و فلورا (شمای 1) کوشیده است تا این پرسش را پاسخ گوید.(1)(جدول شماره 1): انواع سرمایه و ویژگی های نسبی اشکال مختلف سرمایه
|
فیزیکی |
مالی |
انسانی |
بازار |
فکری |
دانش |
اجتماعی |
انتقال پذیری |
بالا |
بالا |
معمولی |
معمولی |
معمولی |
بالا |
پایین |
قابلیت کنترل |
بالا |
بالا |
معمولی |
پایین |
معمولی |
بالا |
پایین |
قابلیت تعویض |
پایین |
بالا |
معمولی |
معمولی |
معمولی |
معمولی |
پایین |
آنتروپیک |
معمولی |
معمولی |
بالا |
معمولی |
پایین |
پایین |
بالا |
هم افزایی |
پایین |
بالا |
بالا |
پایین |
معمولی |
معمولی |
بالا |
برگرفته از: تایمون و استامپ، 2003(2)
همان طور که در (شمای1) دیده می شود و بیشتر محققان علوم اجتماعی نیز معتقدند، سرمایه های موجود در جهان، همگی به نحوی قابل تبدیل به یکدیگر می باشند. در این راستا، تحقیقات متعددی انجام شده است که از آن جمله می توان به کار باتلر و همکارانش در ترسیم چگونگی تغییرات سرمایه ای مختلف اشاره نمود. باتلر به همراه شماری از محققین به منظور نمایش سرمایه های موجود و همچنین نحوه ی ارتباط آنان در راستای ارتقاء توسعه اقتصادی جوامع، الگویی را مطابق با (جدول شماره 2) ارائه می دهد که ضمن معرفی مفاهیم سرمایه های مختلف، فرایندهایی را که می تواند در ارتقاء توسعه اقتصادی سرمایه قابل ارزیابی باشد، مطرح می کند و همچنین شاخص های اجرایی در متن جامعه را مورد توجه قرار می دهد. طبق این الگو در سه بخش «زمینه»، «فرایند» و «نتیجه» می توان ارتباط موجود بین سرمایه های مختلف را جهت ارتقاء توسعه اقتصادی جوامع به نمایش گذارد. (4)
(جدول شماره 2):الگوی سه بخشی باتلر
زمینه |
فرایند |
نتیجه |
سرمایه طبیعی کیفیت هوا، آب، منابع طبیعی، تنوع زیستی زمین و خاک |
سرمایه گذاری در سرمایه طبیعی حفظ، نگهداری، بازسازی و ارتقاء عوامل محیطی |
تغییرات در سرمایه طبیعی |
شاخص ها: سلامتی محیط زیست با سود چندگانه اجتماع |
||
اندازه گیری: فرصت های گشت و گذار، کیفیت آب و خاک و هوا، میزان آلودگی، حیات وحش، سیاست توسعه زمین |
||
سرمایه فرهنگی ارزش ها، شناخت و آشنایی با مراسم و میراث فرهنگی |
سرمایه گذاری در سرمایه فرهنگی تسهیم هویت فرهنگی(میراث فرهنگی، تاریخ، قومیت...) |
تغییرات در سرمایه فرهنگی |
شاخص: آگاهی و هوشیاری فرهنگی |
||
اندازه گیری: تشکیل فستیوال های جدید |
||
سرمایه انسانی جمعیت، آموزش، مهارت، خلاقیت، تنوع جمعیتی |
سرمایه گذاری در سرمایه انسانی بهره مندی از نیروی کار متخصص |
تغییرات در سرمایه انسانی |
شاخص: به کارگیری افراد ماهر و کارآمد، (مدیریت بحران، نوآوری، حل مشکل)، افزایش ابتکار عمل، مسئولیت پذیری و نوآوری |
||
سرمایه اجتماعی اعتماد، روابط متقابل، ساختار شبکه ای، گروه های مشارکت، اشتراک هدف، رهبری، جمع گرایی، پذیرش راهکارها، تنوع راه حل |
سرمایه گذاری در سرمایه اجتماعی پذیرش خطرات احتمالی بروز عقاید گوناگون، مشارکت جوانان و سازمان ها در توسعه اقتصادی، افزایش گروه های تصمیم گیرنده |
تغییرات در سرمایه اجتماعی |
شاخص: افزایش شبکه ها و اجتماعات، اعتماد و مشارکت |
||
سرمایه سیاسی حدود سازمان های اجتماعی که از حکومت استفاده می کنند، توانایی دولت در بهره مندی از منابع انباشته |
سرمایه گذاری در سرمایه سیاسی میزان و حدود وابستگی گروه های خواستار توسعه اقتصادی با حکومت مرکزی، منطقه ای و ناحیه ای |
تغییرات در سرمایه سیاسی |
شاخص: افزایش توانایی منابع امنیتی در خصوص مقامات اجتماعی انتخاب شده |
||
اندازه گیری: اجتماعات جدید و ارتباطات حکومتی در سطوح مختلف |
||
سرمایه مالی وضعیت مالیات، عوارض، سرمایه گذاری، معافیت، کمک های بشردوستانه، اوراق قرضه، فقر |
سرمایه گذاری در سرمایه مالی نوع حمایت های منطقه ای و خارجی از برنامه توسعه اقتصادی، مکانیسم های حمایتی مالی از بدهی به دارایی کشور |
تغییرات در سرمایه مالی |
شاخص:اقتصاد متنوع و زنده و پویا |
||
سرمایه ساختمانی خانه سازی، حمل و نقل، ارتباطات زیربنایی و سخت افزاری، ساختمان ها، تسهیل کننده هایی چون آب، برق، تلفن و... |
سرمایه گذاری در سرمایه ساختمانی تلاش هایی در راستای ایجاد فعالیت های زیربنای توسعه اقتصادی |
تغییرات در سرمایه ساختمانی |
شاخص: اقتصاد متنوع و زنده و پویا |
صورت های سرمایه فرهنگی
سرمایه فرهنگی ممکن است ملموس باشد، یعنی به شکل بناها، محل ها، مکان ها، مناطق، آثار هنری مثال نقاشی ها و مجسمه ها، مصنوعات و نظایر آنها باشد؛ با این حال سرمایه فرهنگی محدود به میراث فرهنگی ملموس نیست. چنین سرمایه ای واجد همان ویژگی های ظاهری سرمایه مادی یا انسانی است؛ یعنی مانند سرمایه فیزیکی (مادی) که به وسیله فعالیت انسانی به وجود می آید، برای دوره ای از زمان می پاید، اگر دوام نیابد، می تواند از بین برود، به مرور زمان موجب جریانی از خدمات شود، می تواند از طریق سرمایه گذاری منابع جاری در تولید آن افزایش یابد و معمولاً می تواند خرید و فروش شود و دارای ارزش مالی قابل اندازه گیری باشد. در واقع می توان ارزش فرهنگی آن را- خواه به صورت موجودی یا جریان- با استفاده از انواع نماگرها تعیین نمود. در عین حال باید اشاره کرد که سرمایه فرهنگی ممکن است ناملموس باشد، یعنی به صورت سرمایه معنوی به شکل ایده ها، اعمال، عقاید و ارزش هایی باشد که در یک گروه، مشترک است. این صورت از سرمایه ی فرهنگی مطابق با تفسیر و نگرش سازنده از فرهنگ است. این صورت از سرمایه فرهنگی به شکل آثار هنری از قبیل موسیقی و ادبیات نیز وجود دارد که در زمره کالاهای عمومی است. در این معنا، موجودی سرمایه می تواند بر اثر بی توجهی از بین برود یا از طریق سرمایه گذاری جدیدی افزایش یابد. این موجودی هم به مرور زمان موجب پیدایش جریانی از خدمات می شود. همچنین حفظ سرمایه موجود و هم آفرینش سرمایه جدید از این نوع، نیازمند منابع است.برای خلاصه کردن بحث، می توان هم سرمایه فرهنگی مادی و هم سرمایه فرهنگی غیرمادی موجود در یک زمان مفروض را به عنوان موجودی سرمایه ای در نظر گرفت که هم برحسب شرایط اقتصادی و هم بر حسب شرایط فرهنگی به نوبه خود به عنوان یک دارایی، ارزش گذاری می شود. این موجودی، موجب پیدایش جریانی از خدمات سرمایه ای می شود که ممکن است مستقیماً مورد مصرف نهایی قرار گیرد یا ممکن است با دیگر نهاده ها ترکیب شود تا کالاها و خدمات بیشتری را تولید نماید که هم ارزش اقتصادی دارد و هم ارزش فرهنگی.
ممکن است این کالاها و خدمات، بیشتر خودشان مورد مصرف نهایی قرار گیرند یا به نوبه ی خود با نهاده های بیشتری ترکیب شوند، و به همین ترتیب در هر مرحله از این توالی تولید، ممکن است کالاها و خدمات فرهنگی تولید شده، به موجودی سرمایه افزوده شوند و سطح یا ارزش آن را در ابتدای دوره بعدی بالا ببرند. به همین منوال، موجودی سرمایه ممکن است به مرور زمان از بین برود و حفظ کردن آن نیاز به صرف منابع داشته باشد. تأثیر خالص همه این جمع و تفریق ها از موجودی سرمایه در یک دوره زمانی مفروض، نشان دهنده سرمایه گذاری/سرمایه برداری در سرمایه فرهنگی طی آن دوره است که هم بر حسب شرایط اقتصادی و هم بر حسب شرایط فرهنگی قابل اندازه گیری است و ارزش اولیه موجودی در ابتدای دوره بعدی را معیّن می کند. (5)
اکنون از نزدیک تر به ارزش اقتصادی و فرهنگی و رابطه میان آنها، در زمینه سرمایه فرهنگی، نگاه کنیم. یک مورد از سرمایه ی فرهنگی ملموس تعریف شده ی پیشین (مانند یک بنای تاریخی) را در نظر بگیرید. این دارایی ممکن است دارای ارزشی اقتصادی باشد که صرفاً از وجود فیزیکی آن به عنوان یک بنا (صرف نظر از ارزش فرهنگی آن) ناشی شود؛ ولی ارزش اقتصادی این دارایی می تواند، (شاید تا حد زیادی) به دلیل ارزش فرهنگی آن افزایش یابد. بنابراین می توانیم یک رابطه ی علّی مشاهده کنیم: ممکن است ارزش فرهنگی، موجب ارزش اقتصادی شود. بنابراین، برای مثال ممکن است افراد تمایل داشته باشند که برای محتوای فرهنگی تجسم یافته این دارایی، مبلغی را بپردازند که بیشتر از قیمتی است که فقط برای وجود فیزیکی آن می پرداختند. به عبارت دیگر، ممکن است یک بنای تاریخی، ارزش فرهنگی (خالص) را مطابق یک یا تعداد بیشتری از معیارهای پیشنهادی قبلی مجسم کند و در عین حال به عنوان یک دارایی، واجد ارزشی اقتصادی باشد که هم از محتوای فیزیکی آن ناشی می شود و هم از محتوای فرهنگی آن. ارزش دارایی دیگر شکل های سرمایه فرهنگی ملموس را می توان به همین ترتیب تفسیر کرد. برای مثال، آثار هنری از جمله نقاشی ها ممکن است بخش عمده ای از ارزش اقتصادی را از محتوای فرهنگی خود به دست آورند، زیرا ارزش فیزیکی (مادی) خالص آنها (تکه هایی از بوم، قطعاتی از چوب) احتمالاً چشم پوشیدنی هستند. (6)
از طرف دیگر، سرمایه فرهنگی ناملموس، رابطه ی متفاوتی میان ارزش فرهنگی و اقتصادی دارد. برای مثال، موجودی (ذخیره) عقاید و آداب و رسوم فرهنگی یا موجودی موسیقی و ادبیات، یا موجودی زبان، ارزش فرهنگی زیادی دارند، ولی هیچ گونه ارزش اقتصادی ندارند، زیرا نمی توانند به عنوان دارایی مورد داد و ستد قرار گیرند، مگر زمانی که حقوق مربوط به عایدات آتی (برای مثال، حق امتیاز ادبی یا هنری) خرید و فروش شود. در عوض، این موجودی ها موجب پیدایش جریان های خدمات می شوند که هم ارزش اقتصادی و هم ارزش فرهنگی دارایی ها را به وجود می آورند. در اینجا نیز بخشی از ارزش اقتصادی چنین جریان هایی در چارچوب های کاملاً فیزیکی یا مکانیکی وجود دارد، یعنی در قالب کالاهای عمومی که بنا به دلایل کاملاً اقتصادی مورد تقاضا هستند، برای مثال کارکرد فایده گرایانه زبان، یا استفاده از موسیقی. ولی در اینجا نیز احتمال دارد که ارزش اقتصادی جریان خدمات حاصل از این دارایی های فرهنگی، در اکثر کاربردهایشان، به عنوان نتیجه ی ارزش فرهنگی آنها زیاد شود.
این بررسی ها نشان می دهند که میان ارزش فرهنگی و اقتصادی اقلام سرمایه ی فرهنگی، همبستگی وجود دارد، اما این رابطه به هیچ وجه رابطه ی کاملی نیست. (7)
بوردیو از سه گونه سرمایه فرهنگی سخن می گوید:
الف-متجسّم (8):
که مشتمل بر هر دو گونه ی مکتسبات آگاهانه و میراث بری های منفعلانه ی یک شخص می باشد. (9) نکته ای که بوردیو بر آن تأکید می گذارد، آن است که سرمایه فرهنگی به صورت خودانگیخته (همچون کادو) منتقل نمی گردد، بلکه دستامدی است که در طول زمان خود را در یک شخص (شخصیت و نحوه تفکر) مجسّم می سازد. بوردیو همچنین از سرمایه ی زبانی (10) نام می برد و آن را نوعی از انواع سرمایه ی فرهنگی مضمون می خواند که یک معنای ارتباط و خودْعَرضه داشتن یک فرد را از فرهنگ پیرامون او متبادر می سازد. (11)ب-عینیت یافته: (12)
که سرمایه های فرهنگی است که به صورت اعیان فیزیکی به تملک درآمده است (مانند ابزارهای اندازه گیری علمی یا آثار هنری).ج-نهادینه شده: (13)
گونه ای سرمایه فرهنگی است که اغلب به صورت اعتبارها یا کیفیات علمی یک فرد شناخته می شود. بوردیو از دامنه ی سرمایه فرهنگی نهادینه شده مثال می زند و می گوید وجود این سرمایه، باعث می شود که تبدیل سرمایه فرهنگی به سرمایه اقتصادی (به واسطه خدمت اکتشافی که به فروشندگان می دهد تا سرمایه خود را به خوبی توصیف کنند و به خریداران می دهد تا نیاز سرمایه ای خود را به خوبی تبیین نمایند) با سهولت بیشتری صورت پذیرد. (14)در خصوص سرمایه فرهنگی عینیت یافته، باید گفت که این نوع از سرمایه فرهنگی چند خصوصیت دارد که فقط در رابطه با سرمایه فرهنگی در شکل مضمون (یا شامل) آن به تعریف درمی آید. سرمایه ی فرهنگی که به شکل اشیاء مادی و رسانه هایی چون نوشته ها، نقاشی ها، بناهای تاریخی و ابزارها عینیت پیدا می کند، در حالت مادیت خود قابل انتقال است. برای مثال، مجموعه ای از تابلوهای نقاشی را می توان درست همانند سرمایه اقتصادی (اگر نگوییم بهتر از آن، زیرا انتقال سرمایه در اینجا نهانی تر است) منتقل کرد. در واقع کالاهای فرهنگی را می توان هم به طور مادی به تملک درآورد (که مستلزم سرمایه اقتصادی است) و هم به طور نمادین (که مستلزم سرمایه فرهنگی است). این بدان معناست که مالک ابزار تولید باید راهی بیابد که یا سرمایه مضمون را که پیش شرط یک مالکیت مشخص است از آن خود کند یا خدمات صاحبان این سرمایه را.
در زمینه تعاملات سرمایه فرهنگی نظراتی وجود دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره می شود:
الف-سوروکا (2004) می نویسد: «کسب سرمایه فرهنگی ضروری است، اما شرط کافی برای داشتن سطح بالایی از سرمایه اجتماعی نیست»؛ اما همان طور که دیدیم، بوردیو (1986) اظهار می دارد همه اشکال سرمایه به هم وابسته اند؛ به عنوان مثال، سرمایه اجتماعی می تواند به سرمایه اقتصادی تعبیر شود، اگر پیوندهای شخصی به یک تاجر، جهت بستن یک قرارداد مهم کمک کند. سرمایه ی اجتماعی می تواند به سرمایه فرهنگی تعبیر شود، اگر آگاهی و شناخت شخص، او را برای مثال با جهان تئاتر آشنا سازد. با این حال، سرمایه فرهنگی برعکسِ سرمایه اقتصادی نمی تواند به ارث برده شود و یا به صورت خیلی ملموس در تصرف و مالکیت فرد باشد، بلکه به طور ضمنی و طی فرایند جامعه پذیری انتقال پیدا می کند. به عبارت اُخری می توان گفت سرمایه فرهنگی دائماً خود را بازتولید می کند. آزاده (1379) می نویسد: «بدین ترتیب اگرچه افراد در طول زندگی خود، دائماً مجهز به ابعاد فرهنگی جدیدی می شوند که به گونه ای آزادانه از بین تجربیات مطلوب برمی گزینند، ولی این انتخاب ها تنها از بین جنبه هایی از فرهنگ صورت می گیرد که با جهت گیری و عادات وی منطبق باشد. بنابراین تنها چیزهایی را می آموزند که شبیه عادات و سلایق آنان می باشد و تغییر چندانی در سرمایه فرهنگی آنان ایجاد نمی کند. » (15)
ب-با عطف نظر به ابعاد مادی سرمایه فرهنگی، مصرف کالاها و فرآورده های فرهنگی می تواند به عنوان یکی از شاخصه های اصلی این سرمایه می باشد. کالاهای فرهنگی شامل آن دسته از کالاها خواهد بود که تعریف کننده ی شیوه متمایزی از زیست می باشد و لذا دربرگیرنده اندیشه ویژه ای نیز خواهد بود. از این رو می توان به مصرف مدل های پوشش، وسیله های تزئینی بدن، رفتن به فضاهای منتشرکننده تفکری ویژه همچون قهوه خانه ها، سینماها، فرهنگسراها، سالن های ورزشی، کتابخانه ها، مساجد و دیگر فضاهای معروف به اماکن فرهنگی اشاره کرد.
ج-کالاهای فرهنگی به دلیل برخورداری از بار نمادین بسیار قدرتمند می توانند طبقه بندی و سلسله مراتبی بودن اعضای جامعه را در فضاهای تعاملی اجتماعی مشخص سازند. زمانی که نسبت تقاضا و برآورده شدن مصرف این نوع از کالاهای فرهنگی در اعضایی از جامعه بالا رفت، می توان گفت این افراد دارای سرمایه اجتماعی بالاتری می باشند. تهیه کردن کالاهای فرهنگی، سرمایه مادی را می طلبد. اما قطع نظر از بُعد مادی سرمایه فرهنگی، بُعد عینی- ذهنی آن را می توان در انواع مهارت ها مشاهده نمود. از دیدگاه روان شناسی اجتماعی هرچه تعداد و کیفیت مهارت های یک فرد بیشتر باشد، جایگاه و موقعیت اجتماعی او نیز افزایش می یابد؛ چرا که افراد بیشتری برای برخورداری و رفع نیاز به وی رجوع خواهند کرد و او خواهد توانست فضای ویژه ای را به خود اختصاص دهد و شروع به آفرینندگی در شیوه های مخصوص به خود در میدان فعالیت های فرهنگی نماید. در عین حال، کسب مهارت ها (در اکثر موارد) نیاز به مصروف داشتن زمان و منابع اقتصادی دارد که چه بسا، بسیاری از آن محروم باشند و نتوانند آنها را کسب نمایند.
د-بُعد ذهنی سرمایه فرهنگی شامل دانش، اطلاعات و فایل هایی در ذهن می باشد که می تواند به طور مستقل و بدون توسل به سرمایه های فرهنگی مادی دست به آفرینش و ایجاد شیوه های جدیدی در روند زندگی جمعی بزند و یا حداقل با در دست داشتن خزانه اطلاعاتی در مواقع حساس و یا موقعیت هایی که برای آن، واکنش از قبل تعریف شده ای، تعیین نگردیده است، اقدام به واکنشی مناسب و یا با هزینه کم بنماید.
هـ- چرخش کنونی سرمایه های فرهنگی به سوی بُعد اطلاعاتی آن لزوم ایجاد ارتباطات بسیار گسترده را نشان می دهد. کنشگران اجتماعی تنها با افزایش دایره ی فعالیت ها و افزایش محدوده ی شبکه های ارتباطی است که می توانند به تولیدکنندگان دانسته ها دست یابند. البته پیش شرط و پیش نیاز سرمایه های فرهنگی معنوی، تهیه و تدارک سرمایه های فرهنگی مادی است. به عبارت دیگر، همان لوازم معیشت پایدار است که رویکرد «توسعه انسانی» سازمان ملل متحد آنها را شامل«درآمد»، «سواد» و «بهداشت و سلامتی» می داند. (16)
و- بوردیو و پاسرون در تحقیقی که مبتنی بر فرض عدم تساوی سرمایه فرهنگی نزد افراد، چنین نتیجه گیری کردند که نابرابری فرهنگی فقط با بررسی رفتار و اعمال فرهنگی مقدور برای افراد و گروه ها مشخص می شود. از دیدگاه این دو، تئاتر رفتن، مجله و روزنامه خواندن، سینما رفتن، دوربین عکاسی داشتن و امثال آن می تواند به عنوان نشانه ها و امکانات سرمایه فرهنگی به شمار آید؛ امکاناتی که به طور یکسان در دسترس همه نیست. بوردیو در تحقیقی که در سال 1966 درباره بازدیدکنندگان موزه های اروپا انجام داد، نوشت که علاقه به هنر و کیفیت دلبستگی به آثار هنری، ارتباط نزدیکی با موقعیت و امکانات خانوادگی و طبقاتی افراد دارد. (17)
وقتی یک کارگر نمایشگاه نقاشی را تماشا می کند، غالباً نیاز به یک راهنما دارد که برای او تابلوها و سبک ها و ریزه کاری ها را توضیح دهد، ولی یک تحصیل کرده نیازی به راهنما ندارد. وی نتیجه می گیرد کشش و علاقه افراد و گروه ها از منبع و میراثی بهره می گیرد که مانند یک سرمایه اختصاصی و خانوادگی حفظ شده است. سرمایه اجتماعی مانند گروه همفکران سیاسی و اجتماعی، گروه دوستان و هم کلاسان قدیم، گروه هم رزمان و امثال آن در شمار عوامل تشکیل دهنده سرمایه فرهنگی است. در سرمایه گذاری فرهنگی، کاری که دولت برای آموزش نظریه ها و تکنیک ها در مدارس و دانشگاه ها می کند، همانند سرمایه گذاری های اقتصادی، قسمتی از ثروت و ذخیره مملکت محسوب می شود که افراد به عنوان تولیدکننده و مصرف کننده به آن دسترسی دارند. (18)
درنگی در نسبت سرمایه اجتماعی و فرهنگی
همان طور که گذشت، دو مضمون سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی فرهنگی توسط پوتنام و بوردیو مطرح شد و به عبارت دیگر هر کدام از منظری، به آن پرداختند و به همین جهت، همپوشانی هایی را نیز از جانب این دو در قبال تعریف این دو گونه سرمایه شاهد هستیم. با این حال، ضروری به نظر می رسد تا تدقیق بیشتری از این تعاریف صورت بپذیرد و مرزبندی های روشن تری از این دو به دست داده شود.همان گونه که لوئیجی گیزو (19) و همکاران نشان داده اند، کانونی ترین مؤلفه ای که در تعریف سرمایه اجتماعی شاهد هستیم، مسئله اعتماد است. گیزو و همکاران با عطف توجه به این مؤلفه- به عنوان بنیادی ترین عنصر سرمایه اجتماعی- نشان داده اند که چگونه فقدان این عنصر، منجر به عقب ماندگی اقتصادی در بخش جنوبی ایتالیا در مقایسه با بخش شمالی آن شده است. آنان ترس از معاملات غیرنقدی، اصرار بر معاملات نقد، نگرانی از تبادل چک و دیگر ابزارها و اسناد مالی، کم بودن اعتبار افراد و مؤسسات و... را محصول فقدان اعتماد اجتماعی، و ریشه اقتصاد عقب مانده تر جنوب ایتالیا را در همین نکته دانسته اند. آنان در مقدمه تحقیق خود به گفته ای از آرو (20) (اقتصاددان) اشاره می کنند که می گوید: « به نحو اجتناب ناپذیری قائل به این هستم که عقبگرد اقتصادی هر جامعه در دنیای امروز، با فقدان اعتماد متقابل آحاد آن جامعه، توضیح داده شدنی است.» (21) محققان مذکور همچنین به تعبیری از وی تحت عنوان «فامیل گرایی غیراخلاقی» اشاره می کنند که منعکس کننده اعتماد زیاد در داخل طایفه، قوم یا فامیل خودی است (و پارتی بازی های آن گونه را به دنبال دارد) و بی اعتمادی در خارج از این دایره را منعکس می سازد. لوئیجی گیزو با قبول فاکتورهایی که پوتنام از سرمایه اجتماعی می دهد (مانند مشارکت در مؤسسات مردم نهاد، مشارکت در انتخابات ها، نسبت روزنامه خوان ها، تعداد مؤسسات خیریه و...) نهایتاً با یک کار آماری جالب نشان داده که نقش این عامل بر عقب ماندگی اقتصادی، قاطع است. یک عامل مشخص که توجه این محققان را به خود جلب نموده، کاسته شدن اعتماد و کاهش چرخش اقتصادی منطقه جنوب ایتالیاست. (22)
بوردیو وقتی از سرمایه اجتماعی سخن می گوید، به امتیازات و فرصت هایی اشاره می کند که از رهگذر عضویت مردم در اجتماعات به دست می آید؛ (23) که نسبت به تعریفی که پوتنام به دست می دهد، دامنه محدودتری را می پوشاند. اما در تعریف سرمایه فرهنگی، بوردیو در درجه نخست به معلومات کسب شده مانند با فرهنگ بودن، دست داشتن در حوزه خاصی از دانش و... اشاره دارد و در درجه بعد به عینیت یافته های فرهنگی مانند اموال فرهنگی از قبیل تابلوها، کلکسیون های مختلف، اجناس عتیقه و... نهایتاً به اَشکال نهادینه شده مانند مدارک تحصیلی و موقعیت های شغلی همچون معلم، پزشک، کشیش، شهردار و... می پردازد. البته شکل اخیر سرمایه فرهنگی است که می تواند سرمایه های اقتصادی، اجتماعی و نمادین را با خود به همراه بیاورد و بعضاً شکل سوداگرانه اش مورد انتقاد جدی قرار گرفته است.
نگاه اسمیت به سرمایه فرهنگی، متوجه منش عادتی آن است و آن را شامل ابعادی همچون: دانش عینی درباره هنرها و فرهنگ، سلیقه ها و ترجیحات فرهنگی ویژگی های صوری (مانند دانش مدارج دانشگاهی و گذراندن آزمون های موسیقی)، مهارت ها و بلد بودن فرهنگی (مانند توانایی نواختن آلات موسیقی) و توانایی تمیز و تشخیص«خوب» و «بد» می داند.
بوردیو سرمایه فرهنگی را بعدی از یک منش عادتی گسترده تری می بیند که بازتاباننده ی محل اجتماعی صاحب آن سرمایه است. وی در یک پژوهش نشان می دهد طبقات و گروه های شغلی خاصی در جامعه فرانسه (از قبیل کارگران، دانشگاهیان، تکنسین ها) گرایش به سلایق متمایزی در موسیقی، هنر، غذا و غیره دارند. این گفته، مؤید نظر وی است مبنی بر اینکه سرمایه فرهنگی (که سلیقه تنها یکی از شاخص های آن است) به وسیله محل اجتماعی شکل می گیرد. در عین حال بوردیو استدلال می کند که گروه های نخبه تعیین می کنند چه چیزی پذیرفتنی یا سرمایه فرهنگی باارزش است و چه چیزی بی ارزش است.
در اینجا موضوع مهم، نحوه و چرایی برتری دادن به «فرهنگ والا» در برابر فرهنگ مردمی است، آن هم از راه تمایزگذاری میان امر باارزش و امر مبتذل. از نظر اسمیت، گروه های نخبه با تعریف مشروع و نامشروع، ارزش مهارت ها و دانش خاص خودشان را محفوظ نگه می دارند و از این طریق منزلت یا شأن خود را تحکیم می بخشند. فرهنگ والا که پالوده، روشنفکرانه، پایدار و جدی است در تقابل با فرهنگ مردمی (که مبتذل و زودگذر است) قرار می گیرد. (24)
دقت در تعاریف سرمایه های پیش گفته، مؤدی به این است که اول، سرمایه اجتماعی عمدتاً در پیوندهای اجتماعی و به طور مشخص در اعتماد اجتماعی تجلی و بروز پیدا می کند و تأثیرات آن در توسعه اقتصادی، بسیار تعیین کننده است. دوم اینکه ما مجاز هستیم تا به تأسی از شیوه کار بوردیو، سرمایه اجتماعی را در سه شکل مضمون، عینی و نهادینه شده نیز در جامعه بیابیم و تعاریفی از آنها به دست بدهیم؛ و سوم، در تعریف سرمایه فرهنگی، نخست اینکه از جنبه سلبی بهتر است آن را از ابعادی همچون سلایق، خالی کنیم (چرا که دچار بی معیاری می شویم، ضمن آنکه دلیلی برای مبنا قرار دادن سلایق لایه های فرادست جامعه به عنوان سرمایه های بالاتر فرهنگی در اختیار نداریم) و دوم اینکه از جنبه ایجابی بهتر است آن را در ظرفیت ها، هنجارها و توانش های معقول فرهنگی افراد و جوامع، خلاصه کنیم. این نحوه نگرش، ما را از گم گشتگی در تعاریف و بازشناسی مؤلفه ها، مانع می گردد.
سرمایه اجتماعی و تعلیم و تربیت
عطف توجه به مفهوم سرمایه فرهنگی، این امکان را به وجود آورده است تا دستاورد آموزشی نابرابر کودکان برخاسته از طبقات متفاوت اجتماعی تبیین شود؛ آن هم با ارتباط برقرار کردن میان توفیقات دانشگاهی و توزیع سرمایه فرهنگی در بین طبقات و اقشار اجتماعی. این نقطه عزیمت، گسستی بود بر پیش داوری های ذاتی عرف عام که توفیق یا ناکامی تحصیلی را معلول استعدادهای طبیعی می داند. مطالعات بیکر (1964) و همکارانش درباره ارتباط میان قابلیت تحصیلی و سرمایه گذاری دانشگاهی نشان داد آنان آگاهی ندارند که قابلیت یا استعداد، خود محصول سرمایه گذاری بر روی سرمایه فرهنگی است.تعجبی ندارد که بیکر و همکارانش وقتی می کوشیدند تا فواید سرمایه گذاری آموزشی را ارزیابی کنند، کاری از دستشان برنمی آمد، جز اینکه سوددهی هزینه های آموزشی برای جامعه را در کلیت آن (نرخ بازدهی اجتماعی) یا فایده اجتماعی آموزش را از طریق سنجش تأثیرات آن بر بهره وری ملی محاسبه کنند. این تعریفِ نوعاً کارکردگرایانه از کارکردهای تعلیم و تربیت، سهم و نقشی را که نظام آموزشی در بازتولید ساختار اجتماعی ادا می کند، نادیده می گیرد. از جمله، از این واقعیت غفلت می کند که بازده آموزشی، به عمل آموزشی برخاسته از سرمایه گذاری فرهنگی مصروفه به وسیله خانواده بستگی دارد و این دستاورد مهمی است که ملهم از بسط نظریه سرمایه فرهنگی به دست می آید و می تواند برای مسئولان و برنامه ریزان توسعه، جالب توجه باشد.
فرجام
1. مضامین و نظریه های سرمایه های اجتماعی و فرهنگی که توسط پوتنام و بوردیو ارائه شده اند، افق های نوینی را در امر توسعه و به ویژه در فراهم آوردن بنیان های عدالت اجتماعی گشوده اند. این رویکردها به خصوص بر نقش و اهمیت این سرمایه ها تأکید ویژه می گذارند.2. دیدگاه های مطروحه، مؤید این معنا هستند که انواع سرمایه ها اعم از اقتصادی (متشکل از سرمایه ی بازار، سرمایه ی فکری و سرمایه ی دانشی) اجتماعی، فرهنگی و نمادین، همانند انواع انرژی ها در حوزه فیزیک و مهندسی، قابل تبدیل به یکدیگر می باشند.
3. پوتنام و بوردیو، سرمایه اجتماعی را متشکل از منابعی می دانند که بر عضویت در تشکل ها، روابط و شبکه های تأثیرگذار مبتنی است. بوردیو ضمن تقسیم سرمایه فرهنگی به اَشکال مضمون، عینیت یافته و نهادینه شده، در درجه نخست به معلومات کسب شده (مانند فرهنگ مندی، برخورداری از دانش در حوزه های خاص و...) اشاره می کند. با این حال وقتی از تبدیل سرمایه ها به یکدیگر سخن می گوییم، رویکرد درست آن است که در تدقیق و شفاف سازی مرزبندی های این سرمایه ها بکوشیم.
4. دقت در تعاریف سرمایه های پیش گفته مؤدی به این است که اول، سرمایه اجتماعی عمدتاً در پیوندهای اجتماعی و به طور مشخص در «اعتماد اجتماعی» تجلی پیدا می کند و تأثیرات بسیار تعیین کننده ای بر روند توسعه دارد (که البته ما هر روز شاهد ضعف بیشتر آن در جامعه خود می باشیم). دوم، در تعریف سرمایه فرهنگی از جنبه ایجابی بهتر است آن را در هنجارها و توانش های فرهنگی و دانشی افراد و جوامع، ردیابی کنیم.
5. عطف توجه به مفهوم سرمایه فرهنگی، این امکان را پدید آورده تا بتوان شناخت بهتری نسبت به بی عدالتی های حوزه تعلیم و تربیت به دست آورد. این توجه، منعکس کننده این نکته حیاتی است که بازده آموزشی به عمل آموزشی برخاسته از سرمایه اجتماعی مصروفه توسط خانواده بستگی دارد.
6. درباره کارکردهای سرمایه فرهنگی باید گفت اولاً کسب مشروعیت از طریق بقیه ی سرمایه ها منوط به تبدیل شدن آنها به سرمایه فرهنگی است؛ یعنی کسی که به واسطه سرمایه فرهنگی منزلت دارد، می تواند روایت و برداشت خود را از دنیای اجتماعی بر دیگران تحمیل کند. ثانیاً داشتن سرمایه فرهنگی بدان معناست که فرد می تواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصه ی فرهنگ انجام دهد. به بیان خود بوردیو، «زیبایی شناسی محض، از اخلاق یا همان خلق و خوی فاصله گرفتن گزینشی از الزامات دنیای طبیعی و اجتماعی منشأ می گیرد»؛ و درباره اثرات کمبود سرمایه فرهنگی باید گفت: از دیدگاه انسان شناسی مخرب ترین کمبود سرمایه (در مقایسه فقدان سرمایه های محیطی، فیزیکی، مالی)، کمبود سرمایه های اجتماعی- فرهنگی و به تعبیری انسان شناسانه تر، سرمایه انسانی می باشد.
7. میزان مصرف کالاها و فرآورده های فرهنگی به عنوان یکی از شاخصه های اصلی تعیین سرمایه فرهنگی می باشد. کالاهای فرهنگی شامل آن دسته از کالاها خواهد بود که تعریف کننده ی شیوه ی متمایزی از زیست هستند و لذا دربرگیرنده اندیشه ویژه ای نیز می باشند. می توان به مصرف مدل های پوشش، وسیله های تزئینی، داشتن ابزارها و تکنولوژی ها (وسایل خانگی، وسیله های ارتباطی و...)، رفتن به فضاهای منتشرکننده افکار (سینماها، فرهنگسراها، قهوه خانه ها، سالن های ورزشی، کتابخانه ها و دیگر فضاهای معروف به اماکن فرهنگی و یا اماکن دینی و مذهبی مانند مساجد، مراکز زیارتی، حسینیه ها) و امثال آنها اشاره کرد. کالاهای فرهنگی به دلیل داشتن بار نمادین بسیار قدرتمند، می توانند طبقه بندی و سلسله مراتبی بودن اعضای جامعه را در فضاهای تعاملی اجتماعی مشخص سازند. زمانی که نسبت تقاضا و مصرف این نوع از کالاهای فرهنگی در اعضایی از جامعه بالا رفت، می توان گفت این افراد دارای سرمایه بالاتری می باشند. در عین حال تهیه کردن برخی از کالاهای فرهنگی، سرمایه های مادی را می طلبد. طبقات کم درآمد اجتماع به دلیل کمبود سرمایه های مادی نمی توانند شماری از کالاهای فرهنگی را به دست آورند.
8. در ابعاد عینی- ذهنی، سرمایه فرهنگی را می توان در انواع مهارت ها ردیابی کرد. از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، هرچه تعداد (فراوانی تجمعی) و کیفیت مهارت های یک فرد بیشتر باشد، جایگاه و موقعیت اجتماعی او نیز افزایش می یابد؛ چرا که افراد بیشتری برای برخورداری و رفع نیاز به وی رجوع خواهند کرد و او خواهد توانست فضای ویژه ای را به خود اختصاص دهد و شروع به آفرینندگی در شیوه های مخصوص به خود در میدان فعالیت های فرهنگی کند. در این مورد نیز کسب مهارت ها (در اکثر موارد) نیاز به هزینه کردن زمان و منابع اقتصادی دارد که طبقات کم درآمد از آن محروم اند و لذا نمی توانند درصدد کسب آنها برآیند.
بُعد ذهنی سرمایه ی فرهنگی شامل دانش، اطلاعات و فایل هایی در ذهن می باشد که می تواند به طور مستقل و بدون توسل به سرمایه های فرهنگی مادی، دست به آفرینش و ایجاد شیوه های جدیدی در روند زندگی جمعی بزند و یا حداقل با در دست داشتن خزانه اطلاعاتی در مواقع حساس یا تنش زا و یا موقعیت هایی که برای آن واکنش از قبل تعریف شده ای، تعیین نگردیده است، اقدام به واکنشی مناسب و یا با هزینه بسیار کمی کند. چرخش کنونی سرمایه های فرهنگی به سوی بُعد اطلاعاتی آن، لزوم ایجاد ارتباطات بسیار گسترده را نشان می دهد. کنشگران اجتماعی تنها با افزایش دایره فعالیت ها و افزایش محدوده شبکه های ارتباطی است که می توانند به تولیدکنندگان دانسته ها دست یابند. در این مورد نیز به دلیل فقر در انواع سرمایه ها نزد طبقات کم درآمد و نبود مراکز و افراد درگیر در شبکه های جدید اطلاعاتی در محله های آنان، افراد از این بُعد ذهنی سرمایه فرهنگی نیز محروم می مانند و به این ترتیب محرومیت از سرمایه های فرهنگی مادی آغاز می شود و سرمایه های فرهنگی معنوی را نیز دربرمی گیرد.
آنچه حتی ممکن است از اطلاعات نیز تأثیرگذارتر باشد، عدم دسترسی به تجارب دیگر انسان ها از دیگر جوامع، از زندگی یا تجارب زیسته (25) است؛ یعنی محرومیت از درک«فرهنگ های دیگر» که در داخل خود، اندیشه ها، اندوخته ها و نهایتاً سرمایه های مادی و معنوی فراوانی دارند.
تنها با فراهم کردن سرمایه های فرهنگی معنوی (اگرچه بسیار هم اهمیت دارند) نمی توان طبقات کم درآمد را از این سرمایه بهره مند ساخت، چرا که تهیه و تدارک سرمایه های فرهنگی مادی یا به عبارتی، لوازم معیشت پایدار نقش پیش نیاز را در رویکرد«توسعه انسانی»، (شامل «درآمد»، «سواد» و «بهداشت و سلامتی») ایفا می کند.
پی نوشت ها :
1. این مقاله در شماره 53 مجله راهبرد، زمستان 1388 منتشر شده است.
2. Tymon and Stump, Ibid, pp. 3-12
3. Alice Flora, Cultural Capital and Other Capital, Nuffield College Oxford, 2005, Retrieved at: www. soc. sagepub. com
4. Cornelia Butler, Community Capitals, North Central Regional Center for Rural Development, Iowa State University, 2005
5. نگاه کنید به: تراب علی ایزدی، سیری در سرمایه اجتماعی، تهران: نشر داریان، 1386. تراسبی نیز در تقسیم بندی مشابهی سرمایه فرهنگی را به دو صورت طبقه بندی می کند: ملموس و غیرملموس. بنگرید به: دیوید تراسبی، پیشین، صص 68-70.
6. ایزدی، همان.
7. نگاه کنید به: زاهد مدنی، نگاهی نو به سرمایه دانش: ضرورت قرن 21، نشر اکابیر، 1386.
8. Embodied
9. میراث در اینجا، اشاره به ارث بری خونی ندارد، بلکه دریافتی های یک شخص در طول زمان است که از فامیل و خانواده به صورت جامعه پذیری، فرهنگ و سنت کسب می نماید.
10. Linguistic Capital
11. بنگرید به:
Bourdieu and J. C. Passeron, Reproduction in Education, Society, and Culture, London: Sage Publications Inc: 1990
12. Objectified
13. Institutionalized
14. P. Bourdieu, Distinction: A Social Critique of the Judgment of Taste, Cambridge: Harvard University Press, 1977, p. 42
15. نگاه کنید به: محمد کیاسی، بررسی عوامل مؤثر بر شکل گیری اعتماد اجتماعی، تهران: نشر بام روز، 1387، ص 45.
16. ایزدی، همان.
17. روح الامینی، همان، ص 116.
18. همان، ص 117.
19. Luigi Guiso
20. Arrow
21. Kenneth, Arrow, "Gifts and Exchanges", in: Philosophy and Public Affairs, 1979, pp. 343-362
22. نگاه کنید به:
L. Guiso, P. Sapienza, L. Zingales, The Role of Social Capital in Financial Development, www. faculty. chicagobooth. edu/finance/papers/trust. pdf. Retrieved: Oct29, 2009
23. Bourdieu, The Forms of Capital, Ibid, p. 249
24. فیلیپ اسمیت، درآمدی بر نظریه ی فرهنگی، ترجمه: حسن پویان، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، 1384، ص 224.
25. Lived Experiences
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.