انواع نسبی گرایی اخلاقی

خُلق درمعنای مصطلح، هر نوع صفت مثبت یا منفی پایدار در انسان است که موجب صدور برخی افعال بدون اندیشه و تأمل می گردد.
پنجشنبه، 7 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع نسبی گرایی اخلاقی
انواع نسبی گرایی اخلاقی

 

نویسنده: مسلم محمّدی




 

تعریف مفاهیم و واژها

اخلاق

اخلاق(1) جمع خُلق یا خُلُق (2) به معنای مجموعه ای از سرشت و سجیه های باطنی است که تنها با دیده بصیرت و چشم دل قابل درک اند؛ (3) درمقابل خَلق که به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر است، گفته می شود. (4)
خُلق درمعنای مصطلح، هر نوع صفت مثبت یا منفی پایدار در انسان است که موجب صدور برخی افعال بدون اندیشه و تأمل می گردد. (5)
سه نکته اساسی دراین تعریف قابل توجه است:

1. خُلق شامل صفات مثبت و منفی می شود.
2. از صفات پایدار، اصطلاحاً به عنوان ملکه یاد می شود، درمقابل خصیصه های گذرا که حال نامیده می شوند.
3. خلق، خود در رفتار نیست بلکه با توجه به فضیلت یا رذیلت بودن آن منشأ صدور کارهای خوب یا بد می شود.

از جمله وجوه اختلاف اساسی در تعریف اخلاق از منظر اندیشمندان مسلمان و فیلسوفان غرب همین نکته اخیر است، زیرا آنان بر خلاف متفکرین اسلامی خلق را مربوط به رفتارهای بیرونی افراد می دانند نه صفات پایدار انسانی. از همین رو تعریف علم اخلاق نیز از منظر این دو گروه متفاوت است. در متون اصلی و منابع اولیه اسلامی، علم اخلاق را دانشی می دانند که خلق های پسندیده و ناپسندیده را به انسان می آموزد و راه پیراستن نَفس از رذایل و آراستن آن به فضایل اخلاقی را می نمایاند. (6)
اما از نظر دانشمندان غربی، علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی، آن گونه که باید باشد. (7) یا این که اخلاق به عنوان نظام هایی از ارزش ها و عادات تحقق یافته در زندگی گروه های خاصی از انسان ها معرفی شده و پی گیری این گونه مباحث نوعی مردم شناسی به حساب آمده است، نه بحث های اخلاقی و فلسفی. (8)
از همین رو فلسفه اخلاق را نظریه هنجاری رفتار نامیده اند(9) فرانکنا نیز در کتاب معروف فلسفه اخلاق، بر همین مبنا اخلاق را به دو نوع تقسیم می کند: اخلاق و فضیلت ( صفات نفسانی) و اخلاق وظیفه و عمل، که اولی را با توجه به مجرد بودن نفس و دیگری را از این لحاظ می داند که خوب و بد و صواب و خطا در اصل مربوط به افعال و رفتار آدمی می باشد. (10)
البته باید گفت افعال خارجی و صفات و ملکات در یک دیگر، تأثیر متقابل دارند. (11) به این نحو که ابتدا دستیابی به ملکات، تکرار و تداوم اعمال را می طلبد، و درمرحله بعد تخلق باطنی و ملکه شدن سبب تضمین انجام کارهای خوب یا بد می شود.

فلسفه اخلاق

فلسفه اخلاق، (12) علمی است(13) که به مبادی تصوری و تصدیقی و معیارهای کلی علم اخلاق می پردازد. مبادی تصوری همچون: مفهوم خوب، بد، صواب، خطا و تمام مفاهیمی که در گستره مباحث اخلاقی مورد توجه قرار می گیرد، و مبادی تصدیقی به گزاره ها و آموزه هایی مانند عدل است، ظلم بد است و...می پردازد.
هم چنین گفته شده فلسفه اخلاق، تفکر فلسفی در زمینه اخلاق و مسائل اخلاقی و به سخن دیگر: علم مطالعه و بررسی تحلیلی و فلسفی درباره ارزش های خاص مربوط به انسان هاست. ( 14)
به بیان دیگر: فلسفه اخلاق، شاخه ای از فلسفه مرتبط با رفتار و منش نظام وار اصول و روش های تمییز صواب از خطا و خوب از بد است. (15)

واقع گرایی اخلاقی

واقع گرایی(16) یا رئالیسم اخلاقی به این معناست که اصول و ارزش های اخلاقی به صورت مستقل از آدمی وجود دارند؛ درمقابل، غیر واقع گرایی است که نه تنها ارزش ها را غیرمقتبس و مرتبط با عالَم واقع و هستی می داند، بلکه معتقد است افراد، اخلاق ساز و ارزش آفرینند.
واقع گرایی یعنی حقایق اخلاقی ، و به تَبَع آن اوصافی نظیر خوب و بد و فضیلت و رذیلت اخلاقی درعالم وجود دارد که از باورها، گرایش ها و امیال و احساسات ما مستقل اند. (17)
درمجموع واقع گرایی به این دو مقدمه معتقد است. نخست این که مدعیات اخلاقی، گزاره هایی را بیان می دارد که حقیقتاً صادق یا کاذب اند( شناخت گرایی) ؛ و دیگر این که : برخی از این گزاره ها حقیقتاً صادق هستند. (18) که لازمه صادق بودن، این است که واقعیت و وجود یک چیز به ادراک شدن وابسته نیست(19) بلکه به واقعیت و وجود متعلق است.

مطلق گرایی اخلاقی

مطلق گرایی اخلاقی، (20) به این معناست که دست کم برخی از اصول بنیادین و احکام اخلاقی غیر قابل تغییر هستند؛ مانند عدل خوب است. ظلم بد است.
ذاتی بودن حُسن و قُبح اخلاقی به این معناست که هیچ گونه دخل و تصرفی از نوع سلیقه، قرار داد،عرف، شرح یا عقل در آن راه ندارد.
از این رو در تعریف آن عبارت هایی از این دست آمده است: ارزش های اخلاقی، زمان و مکان شمول نبوده و دارای معیارهای دائم و واقعی هستند. (21) مطلق گرایان، به اصول اخلاقی غیر قابل اغماض و غیر قابل نقض اعتقاد دارند. (22) و یک دلیل در نظر عامل وقتی مطلق است که مستقل از اهداف آن عامل، معتبر باشد. (23) .

نسبی گرایی اخلاقی

نسبی گرایی اخلاقی (24) که روشن شدن زوایا و ابعاد آن، در فهم بهتر مباحث و مکتب های پیشِ رو کمک شایانی خواهد کرد. (25) .
نسبی گرایی اخلاقی یعنی هیچ یک از اصول و آموزه های اخلاقی، حُسن و قُبح ذاتی و حقیقی ندارند، ازاین رو عواملی مانند زمان، مکان، سلیقه، قرار داد و هم چنین عقل، عرف یا شرع در آن ها تأثیر گذار بوده و آن ها را دست خوش تغییر خواهد کرد. (26)
به بیان دیگر : نسبی گرایی نگرشی است که بنابرآن، هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد و داوری ها و آرمان های ما وابسته عوامل اجتماعی، تاریخی و شخصی اند؛ (27) و اصولاً اخلاق به حسب عوامل مختلف بیرونی، انعطاف پذیر است. از این رو نمی توان درمقایسه دو اخلاق متفاوت از صحت یکی و سُقم دیگری سخن گفت. (28) نسبی بودن اخلاق یعنی این که: حقیقتی نیست که برای همه وقت و همه جا خوب باشد، یک دستورالعمل کلی همیشگی وجود ندارد، بلکه در هر زمان دستور اخلاقی باید به یک نحو باشد. (29)
به بیان جامع تر یعنی اعتبار همه اصول اخلاقی به فرهنگ یا گزینش فردی بازمی گردد، که خود درواقع دو نوع نسبی گرایی را پدید می آورد؛ یکی قرار دادگرایی که اصول اخلاقی را مبتنی و متفرّع بر فرهنگ و جامعه دانسته، و دیگری ذهنیت گرایی که انتخاب افراد را در اعتبار بخشیدن به اصول اخلاقی تعیین کننده می داند. (30)
تقسیم انواع نسبی گرایی به قرار دادگرایی و ذهنیتگرایی که در واقع تقسیم به جامعه گرایی و فرد گرایی محسوب می شود، بسیاری از مکتب های نسبی گرایی اخلاقی را در بر می گیرد، زیرا بیش از همه موارد تأثیر گذار، نگرش های فردی و گروهی انسانی است که برای معادلات اخلاقی و ارزشی، تعیین کننده هستند، اما این یک تقسیم جامع و فراگیر درباره ی همه تفکرات و رویکردهای ارزشی به ویژه مکتب های موجود و معاصر نمی تواند محسوب شود، زیرا مکتبی مانند تجربه گرایی، به صورت مستقیم نمی تواند مشمول هیچ کدام از دوملاک متضاد یاد شده، یعنی فرد یا جامعه قرار بگیرد.

تقسیم برگزیده

به نظر می آید اگر بخواهیم نسبی گرایی ارزشی را با توجه به عوامل تأثیر گذار، از نوع تعریف به تقسیم (31) بیان کنیم، بهتر است آن را با سه خصیصه متفاوت و در قالب سه دسته جداگانه تفکیک سازیم تا بتواند ویژگی جامعیت افراد و مانعیت اغیار را تا حد زیادی در برداشته باشد؛ به این بیان که: مکتب های نسبی گرایی اخلاقی به صورت مستقیم، یا مشروط به تصمیم و اراده های شخصی افرادند؛ مانند هرمنوتیک و احساس گرایی، یا منوط به توافقات جمعی هستند؛ مانند جامعه گرایی و عاطفه گرایی، و یا در دسته سومی قرار می گیرند که فرد و جامعه به صورت مشخص و آشکار هیچ کدام به تنهایی تأثیر گذار و تعیین کننده نیستند؛ مانند مکتب تجربه گرایی یا آمپریسیسم که از جمله محصولات و پی آمدهای دوران رنسانس و انقلاب صنعتی غرب به حساب می آیند. دراین تفکر هیچ یک از ذهنیت های فردی و قرار دادهای گروهی به تنهایی بر باورهای اخلاقیِ وابسته به تجربه محوری تأثیر گذار نیستند. علاوه بر تجربه گرایی دیدگاه سودگرایی را نیز می توان درهمین گروه اخیربرشمرد.
اما تقسیم بندی مشهور و متعارفی که معمولاً برای نسبی گرایی اخلاقی بیان می شود و همواره درکتاب های مربوط به مباحث فلسفه اخلاق مورد توجه بوده، در این تحقیق مَدّ نظر است که آن ها را در مباحث پیش رو پس از تجزیه و تحلیل، بررسی خواهیم کرد تا زمینه و درآمدی برای ورود به بحث مکتب های اخلاقی در فصل های بعدی باشد.

انواع نسبی گرایی اخلاقی

اقسام سه گانه نسبی گروی اخلاقی عبارتند از : نسبی گرایی توصیفی، فرا اخلاقی و هنجاری.

نسبی گرایی توصیفی

در نسبیت گرایی توصیفی(32) ، با گزارش و توصیف اخلاقیات مختلف افراد و جوامع گوناگون، نتیجه گرفته می شود که درباره ی اخلاق اختلاف نظر بنیادین وجود دارد، و ارزش های اخلاقی ثابت و مطلقی وجود ندارد. دراین راه از داده های گروه های مانند جامعه شناسان، مردم شناسان و مورِّخان استفاده شده و سپس به عدم جزمیت و ثبات باورهای اخلاقی حکم می شود.
دراین مرحله نسبیت گرا درباره صحت نظریه ها، داوری نمی کند و تنها از وجود اختلاف نظرهای بنیادین میان آن ها گزارش داده، آن را توصیف می کند. (33)

نقد و بررسی

نسبیت توصیفی از آن جا که سنگ بنای دو نسبیت دیگر است اهمیت و جایگاه خاصی دارد، زیرا با اثبات اختلاف گزاره های مبنایی اخلاق، نسبیت فرا اخلاقی و سپس نسبیت هنجاری نیز اثبات می شوند، به همین تناسب نقد و داوری آن نیز در تسهیل فهم و بررسی دو قِسم دیگر موثر است.
نکته اساسی در باره ی نسبیت گرایی توصیفی، خلط میان اختلاف احکام ظاهری با اخلاقیات مبنایی است، زیرا همان گونه که اشاره شد سنگ بنای نسبیت توصیفی، گوناگونی اصول اخلاقی بنیادین است، نه صرف اختلاف نظرهای ظاهری اصول اولیه ای که به یک جا منتهی می شوند.
از این رو آنچه در نسبی گرایی توصیفی حائزاهمیت است. صرف اختلاف نظر در احکام فرعی اخلاقی و ارزشی نیست، بلکه ملاک این است که باورهای اخلاقی بنیادین و مبنایی افراد و جوامع متفاوت باشد؛ حتی آن جا که در برخی جوامع ابتدایی فرزندان معتقدند باید والدین خود را پیش از سن کهولت به دست مرگ بسپارند- درحالی که ما چنین اعتقادی نداریم- نسبی گرایی توصیفی را اثبات نمی کند. ممکن است دلیل این مردم، آن باشد که تصور کنند اگر زمانی که پدرانشان هنوز توانایی جسمانی دارند وارد عالم پس از مرگ شوند، وضعیت بهتری خواهند داشت. درچنین موردی اخلاق ما و آن ها از این حیث که هر دو بر این حکم مشتمل اند که فرزندان باید بهترین کار در حدّ توان را درحقّ والدین خویش انجام دهند به هم شبیه است، لذا این گوناگونی در باورهای واقع گوی آنهاست نه در باورهای اخلاقی آنان. (34)
این اصول و مبانی اخلاقی، کلیدی تا آنجا موثرند، که گفته شده حتی اگر برای اصول اخلاقی یا احکام ارزشی، مبنایی وجود داشته باشد که بتوان آن ها را به عنوان اصول معتبر مورد قبول همگان به صورت بالقوه، یا بالفعل، برای هر کسی توجیه کرد، در رد این نوع از نسبیت کفایت می کند. حال آن که اثبات لااقل برخی از گزاره های ریشه ای اخلاقی مانند حُسن و قُبح ذاتی عدل و ظلم، امری فطری و همگانی است و قابل انکار و تردید نخواهد بود. (35)
حتی بالاتر این که، با بر شمردن برخی نمونه هایی که نشان دهنده اختلاف های بنیادین باشد، نمی توان وجود اتفاق نظر را در موارد دیگر نفی کرد. (36)
بنابراین اثبات این ادعا بسیار مشکل است به ویژه این که مردم شناسان فرهنگی تمام موارد اختلافی را که به ما نشان می دهند تفاوتی در درک مفهومی و عقیده واقع گو وجود دارد، نه در اصول بنیادین و اساسی اخلاقی که مبنایی بودن آن ها نیز برایشان آشکار شده باشد. (37)

نسبی گرایی فرا اخلاقی

در نسبیت گرایی فرا اخلاقی(38) پس از توصیف و اثبات گوناگونی باورهای اخلاقی افراد و جوامع، چنین به دست می آید که هیچ کدام از گزاره های ارزشی ریشه در واقعیت ندارند و در نتیجه از ثبات و اطلاق بهره مند نخواهند بود، بلکه سلیقه و قرار دادهای بشری دراین باره تعیین کننده هستند.
نسبی گروی فرا اخلاقی این پیشنهاد را که همیشه یک ارزش یابی اخلاقی صائب وجود دارد انکار می کند. از این رو همانند نسبیت گروی توصیفی شخص را منطقاً به گزاره های اخلاقی متعهد نمی کند، (39) زیرا معتقد است که درمورد احکام اخلاقی یا ارزشی بنیادین لااقل هیچ رویّه ای عقلانی برخوردار ازاعتبار عینی برای توجیه یکی در مقابل دیگری وجود ندارد. درنتیجه ممکن است دو حکم بنیادین متعارض به یک اندازه معتبر باشند. (40)
به دیگر سخن: گزاره ها و اعتبارها در خود نه معنایی دارند و نه بیانگر حقیقتی هستند، بلکه معنایشان به تأویلی وابسته است که درافق دنیایی خاص ارائه می شود. (41) .

نقد و بررسی

قبل از هر چیز باید گفت وقتی نسبیت توصیفی که مقدمه محسوب شد، مورد تردید قرار گرفت و قابل اثبات نبود، خود می تواند دلیل آشکاری بر ناتمام بودن نسبیت گرایی فرا اخلاقی باشد.
البته از راه های دیگری نیز تلاش شده که نسبت فرا اخلاق به اثبات برسد که آنها نیز قابل خدشه هستند، از جمله این که: همه معرفت های اخلاقی نسبی هستند، که خود قضیه ای مطلق و در نتیجه متناقض و خود ستیز است. یا گفته شده: چون نسبیت از لوازم غیر واقع گرایی است و از سوی دیگر در اخلاق اختلاف نظرهای بنیادین وجود دارد که ارزش و لزوم اخلاقی تابع واقعیت نبوده، تابع سلیقه و قرار داد است، پس احکام اخلاقی مطلق نبوده و بسته به اختلاف سلیقه و قرار دادمتفاوت هستند که این دلیل نیز با اثبات واقع گرایی کار آیی ندارد. (42)
مهم تر از همه این که غیر واقع گرایی اخلاقی - همان گونه که در مباحث مربوط به آن خواهد آمد- آثار و عواقب زیان باری در پی خواهد داشت، زیرا پذیرش و پای بندی به آن هر گونه معیاری برای مقبولیت احکام اخلاقی و ترجیح یکی از آن ها بر دیگری را زیر سؤال برده و حقیقت و صدق اخلاقی را نیز بی معنا خواهد کرد. بنابراین، نسبت فرا اخلاقی قابل اثبات نیست و دلیلی برای دست کشیدن از این مدعا که « احکام ارزشی و اخلاقی اعتبار عینی دارند» دیده نمی شود. (43) .

نسبی گرایی هنجاری

نسبیت گرایی هنجاری(44) : حال که از توصیف و گزارش گوناگون بودن باورهای اخلاقی مردم به نسبیت فرا اخلاق- مفاهیم ارزشی ریشه در واقعیت ندارند. رسیدیم؛ نسبیت جدیدتری به نام نسبیت گرایی هنجاری پدید می آید که آنچه برای فرد یا جامعه درست یا خوب است، برای دیگری درست یا خوب نیست، حتی اگر موقعیت و شرایط مربوط، مشابه باشد.
شخص معتقد به نسبی گروی هنجاری در صورتی چیزی را نادرست و ناپسند می داند که شخص یا گروهی آن را چنین بپندارند، از این رو کسی که به دو قضیه متفاوت معتقد است نسبی گرای هنجاری خواهد بود. (45)
اصول مورد نظر فرد نسبی گرای هنجاری عبارت است از:

1. درباره رفتار دیگران نباید بر اساس نظریه اخلاقی خود داوری کرد.
2. هر فرد باید در انتخاب و عمل به نظریه اخلاقی مورد قبول خود آزاد باشد ( اصل آزادی اخلاقی) .
3. جامعه یا فرد باید مخالفان نظریه اخلاقی خویش را تحمل کند و به انتخاب و عمل آنها احترام بگذارد. ( اصل تساهل و تسامح اخلاقی) . (46)
4. اخلاق، امری شخصی است و افراد جامعه به یک اندازه آموزه های اخلاقی را می فهمند و درک هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارد.

در این صورت دیگر جامعه حق ندارد، افراد را به دلیل نقض قوانین اخلاقی و امثال آن سرزنش کند و عمل به هنجارهای مورد پذیرش خود را از همگان بطلبد. (47) .

نقد و بررسی

نسبیت گرایی هنجاری بیش از دو نوع دیگر، در جوامع بشری هنجار شکن و زیان بار است، زیرا نسبیت به صورت خاص و مصطلح، بیشتر در قالب نسبیت گرایی هنجاری بروز کرده، بسیاری از نقدهای متعارف و عمومی بر نسبیت گرایی اخلاقی، که برخی از آنها درمباحث آینده خواهد آمد نسبیت هنجاری را نیز در بر خواهد گرفت.
اولین نقد این که : هر دو نسبیت پیشین که مبانی و مقدمات نسبیت هنجاری بودند مورد تردید قرار گرفته، اثبات آن ها با پی آمدهای سوء متعددی رو به رو شد. علاوه بر این که از یک سو: نسبیت وصفی از نوع هست ها، و نسبیت هنجاری از سنخ بایدهاست، و از سوی دیگر: به نظر نسبی گرایان میان هست و باید تلازم و تقارنی نیست و این دو قابل استنتاج از یک دیگر نیستند. هم چنین استنتاج هنجاری از فرا اخلاق با این محذور نیز رو ربه روست که نسبیت فرا اخلاق اعتبار همه احکام اخلاقی را نفی می کند، اما نسبیت هنجارها عملاً و ناخواسته بر مطلق بودن اصول اخلاقی تأکید می کند، با توجه به این که اشکال عدم ربط منطقی میان هست و باید در این جا جریان دارد؛ نیز است دو اصل آزادی و تساهل مطلق در مواردی می توانند با هم متعارض باشند؛ مثلاً اگر در دو جامعه یکی نژاد پرستی را صحیح و دیگری ناصحیح بداند، اصل آزادی درگیری و اصل تساهل پرهیز از آن را وظیفه اخلاقی هر دو جامعه می داند و از بُعد عملی به آشوب و عدم پای بندی نسبیت گرایان به نظر خود در مقام عمل و عدم پای بندی به تساهل درمقابل تعرض کنندگان نیز گرفتار است. (48)
علاوه بر این که عدم دخالت در کار دیگران خود اصلی مطلق به شمار می رود، (49)
و به طور طبیعی خود ستیزی و تناقض را به همراه خواهد داشت. به عبارت دیگر نسبیت اخلاقی متعلق به فرا اخلاق است و مستلزم هیچ حکم اخلاقی نیست، فرا اخلاق نمی تواند تعیین کند که کدام ارزش اخلاقی را باید پذیرفت و کدام را نباید پذیرفت. (50) .
مهم تر از همه، نسبیت گرایی اخلاقی نفی کمال و جاودانگی دین را موجب خواهد شد، زیرا با توجه به گستره و جایگاه اخلاق دراندیشه دینی تا جایی که هدف بالذات تکوین و تشریع را میل به فضایل عالی و اخلاقی می داند به گونه ای که در تمام تعالیم دینی جهات اخلاقی لحاظ شده است، با توجه به این حقیقت، قبول تغییر پذیری و عدم ثَبات احکام اخلاقی، عصری و موقتی شدن آموزه ها و تعالیم دینی است، که به انکار کمال و خاتمیت دین منجر می شود. (51) مسئله خاتمیت و جاودانگی در اسلام ملازم است با این که ما اخلاقیات را مطلق بدانیم. (52)
هم چنین با اعتقاد به نسبیت اخلاقی امکان هر گونه داوری قاطع درباره ی یک موضوع اخلاقی از بین می رود و نمی توان درباره هیچ حقیقتی حکم مطلق داشت، که همان شکاکیت اخلاقی است. (53) چه بسا تقدم و رجحان یک ارزش اخلاقی درسایه ی زور و قدرت و مواردی از این دست باشد. (54) زیرا وقتی گفته می شود اخلاق متضمن معیارهای داوری است، اگر رفتارهای مردم مطابق مقتضیات اخلاق باشد، مورد ستایش است و اگر بر خلاف آن باشد، مجرم و مستحقّ مجازاتند. (55) .
درصورتی که قابل التزام خواهد بود که اخلاق بهره مند از اطلاق و دور از نسبی گرایی باشد.
یک نسبیت گرای هنجاری به همان اندازه برای جوامع انسانی هنجار آفرین است که برای خود هنجار شکن است، زیرا نفی هر گونه جزم گرایی در معرفت های اخلاقی، آزادی بی حد و مرز و لیبرالیسم اخلاقی و تساهل و تسامح در گستره باورهای ارزشی را در پی خواهد داشت که در نتیجه هر گونه احسان و مَحبت و همدلی را کم رنگ کرده، به ورطه نابودی خواهد کشاند. بایستگی های اخلاقی ماوراء الطبیعی را نیز بی معنا، و هر گونه توقع عدالت و احقاق حقوق انسان ها را امری موهوم و بی پایه خواهد کرد. (56) .

پی نوشت ها :

1- واژه Ethics از ریشه یونانی Ethos مشتق شده به معنای منش و رفتار، و واژه Morality از ریشه لاتینی Moral گرفته شده که آن نیز به معنای عادت و رفتار آمده است.
2- Charecter.
3- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج 1، ص 704؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 194 و طریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 693. همان گونه که در قرآن کریم نیز به همین معنا به کار رفته است. ( إنَّک لَعلی خُلُقٍ عَظِیم) قلم، آیه 4.
4- در سخن پیامبر اسلام (ص) نیز چنین تمایزی به چشم می خورد، هنگامی که در دعای خویش چنین می فرماید: « اللهم حَسن خَلقی و خُلقی» ، نک: ( فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج 2، ص 378 و طبرسی، مشکات الانوار، ص 223. یا آن گاه که خطاب به یکی از مسلمانان فرمود: « انک امرء قد احسن خلقک فاحسِن خلقک» ( مجلسی، بحار الانوار، ج 68، ص 304 و ورام، مجموعه ورام، ج1، ص 90.
5- نک: مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 51 و نراقی، جامع السعادات، ج 1، ص 55.
6- نک: طوسی، اخلاق ناصری، ص 41، نراقی، پیشین، ص 26- 27 و امام خمینی ، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 13.
7. ژکس، فلسفه اخلاق، ترجنه ابوالقاسم پور حسینی، ص 9.
8- کریپ، اخلاق و فرا اخلاق، ترجمه بهروز، جندقی، ص 291.
9- اسکروپیسکی، فلسفه اخلاق، ترجمه محسن جوادی، ص 139.
10- نک: فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه ان شاء الله رحمتی، ص 1220.
11- مشکینی ، درس های اخلاق، ص 39.
12- moral philosofia.
13- اصول و مبانی فلسفه اخلاق را می توان در آثار اندیشمندان کهن به ویژه آموزه های اسلامی رد یابی کرد، اما فلسفه اخلاق به عنوان یک علم رسمی در جهان امروز، از اوایل قرن بیستم میلادی و با نگارش کتاب مبانی اخلاق توسط جرج ادوارد مورد انگلیسی سیر بر آورد، وی دراین کتاب، مبادی تصوری و تصدیقی مورد بحث در این علم را به خوبی مورد توجه قرار داده است. نک: مور، مبانی اخلاق، ترجمه غلامحسین توکلی و علی عسکری یزدی، پژوهش گاه علوم و فرهنگ اسلامی.
14- ویلیامز، فلسفه اخلاق، ترجمه زهرا امیر جلالی، ص 29؛ فرانکنا، پیشین، ص 16 و مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، ص 20.
15- سینگر، نگرشی کلی به فلسفه اخلاق، ترجمه حمید شهریاری، ص 48.
16- realism Moral.
17. باچواروف، واقع گرایی اخلاقی، شک گرایی اخلاقی، ترجمه علی اکبر حسینی، ص 71.
18- ویلیامز، پیشین، ص 186، یادداشت های مترجم.
19- ناوتن، بصیرت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، ص 158.
20- ethical absolytism.
21- مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، ص 151.
22- پویمن، نقدی بر نسبیت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، ص 33.
23- اسکروپیکسی، همان، ص139.
24- Moralrelativism.
25- نسبیت در بدو پیدایی خود، در قالب نسبیت حقیقت بروز کرده، به این معنا که حقیقت مطلق در عالم وجود ندارد، اما این طرز نگرش [ در دوران رنسانس] و قرن اخیر در قالب دیگری به نام نسبیت حقیقت شکل گرفت. نک: ایزدپور، فهم دینی در بستر آگاهی های جدید، ص 127، از جمله وجوه مشترک و بر جسته این دو نوع نسبیت ( نسبیت درحقیقت و نسبیت در معرفت) ، این است که زمینه پیدایی نسبیت اخلاقی را فراهم خواهند آورد، چیزی که از آن به عنوان نسبیت گرایی اخلاقی یاد می کنیم، و همواره آثار سوء فراوانی به همراه داشته است.
26- در برخی کتاب ها فلسفه، اخلاق نسبی گرایی نوعی واکنش تلقی شده که محصول فرهنگ های گوناگون در رسم های اخلاقی مختلف زمان های گذشته است نه یک نظریه فلسفی یا اخلاقی مستقل. ر. ک: ویلیامز، پیشین، ص 69.
27- لاوین، از سقراط تا سارتر، ترجمه پرویز بابایی، ص 583.
28- جوادی، جاودانگی اصول اخلاقی و نظریه اعتباریات، ص 23.
29- مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 342-341.
30- پویمن، همان، ص 327.
31- برخی فیلسوفان اروپایی مانند دکارت توجه خاصی به بحث تقسیم و تحلیل « ANALYSE» داشته اند. این موضوع، یکی از قواعد چهار گانه منطق او بوده است که خود این تقسیم یا از نوع تقسیم کل به اجزا ( تقسیم طبیعی) یا از سنخ تقسیم کل به جزئیات ( تقسیم منطقی) هست که تقسیم فوق از نوع دوم می باشد. نک: کتاب ها و منابع علم و منطق.
32- descriptive.
33- مصباح، بنیاد اخلاق، ص 101.
34- فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه ان شاءالله رحمتی، ص 253.
35- همان، ص 255.
36- مصباح، بنیاد اخلاق، ص 103.
37. فرانکنا، همان، ص 256.
38- meta ethical relativism.
39- ادوارد، فلسفه اخلاق، ترجمه ان شاء الله رحمتی، ص 180- 181.
40- همان، ص 254.
41- احمدی، کتاب تردید، ص 7.
42- مصباح، بنیاد اخلاق، ص 105- 106.
43- فرانکنا، همان، ص 256.
44- normativerelativism.
45- ادواردز، همان، ص 182.
46- مصباح، بنیاد اخلاق، ص 108.
47- نویسندگان، فلسفه اخلاق، ص 101.
48- ر.ک: مصباح، بنیاد اخلاق، ص 109- 112.
49- ویلیامز، همان، ص 74.
50- فتحعلی، تساهل و تسامح، ص 48.
51- مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 185.
52- همو، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 139.
53- دیلمی و آذربایجانی، اخلاق اسلامی ( ویراست دوم) ، ص 28- 29.
54- بزرگ مقام ، اطلاق و نسبیت اخلاق، ص 30.
55- اتکینسون، در آمدی به فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوی نیا، ص 71.
56- نقل می کنند وقتی سدنی مورجِنبِسِر یکی از استادان درس فلسفه اخلاق دانشگاه کلمبیا، نتوانست به دانشجویان از نظر علمی نادرستی نظریه نسبی گرایی فردی را اثبات کند، و دانشجویان او تا پایان دوره بر آن نظریه پای می فشردند، در آزمون آخر ترم به همه آنان نمره مردودی داد، گرچه توضیحات او نشان می داد که غالباً امتحان را خوب پاسخ داده اند. وقتی دانشجویان همگی اعتراض کرده و این کار را مصداق بارز بی عدالتی دانستند، استاد با خونسردی کامل پاسخ داد: من نظریه نسبی گرایی فردی شما را پذیرفته ام و بر آن اساس، عدالت امری ذهنی و فردی است و اعتبار و واقعی ندارد. نک: پویمن، نقدی بر نسبیت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، ص 329.

منبع مقاله :
محمدی، مسلم، ( 1389) ، مکتب های نسبی گرایی اخلاقی ( از یونان باستان تا دوران معاصر) ، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول: 1389



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.