دیدگاه محقق سبزواری پیرامون نیروهای مسلّح
به نظر سبزواری وجود اهل شمشیر و سپاهیان و شجاعان و پاسبانان در نظام عالم از آن جهت ضروری است که بر طبع بنی آدم فساد و غلبه مستولی است و از همین رو بسیاری از مردمان ستمگر متغلّب به دنبال این هستند که تا هر چه در اختیار دیگران است به جور و تعدی بگیرند. دفع آفت این افراد را شمشیر می کند. پس بر پادشاه از همه چیز لازم تر، نسق و تربیت سپاه است، چه سپاهیان، حاملان ملک و ملتند و حارسانِ کیان اسلام و دافعان آفات ظالمان و متعلبانند و در حقیقت پادشاهی به وجود سپاه قائم است. پس بر پادشاه ضروری است که به اندازه ای که برای حفظ مملکت لازم است، سپاه داشته باشد، بلکه کوشش نماید تا روز به روز عدد سپاهیانش بیشتر شوند و در این راه باید از هزینه هایی که ضروری نیستند« مانند تکلفات و زیادتی ها در مأکول و ملبوس و انعامات و مقررات جماعتی که وجود ایشان در نظام ملک و ملت چندان مدخلی ندارد» کم کند و بر هزینه سپاه بیفزاید، زیرا رونق پادشاهی و ملک و مهابت پادشاه در نظر دشمنان و مخالفان به انتظام سپاه است.(1)اندیشه ی سیاسی سبزواری در این بخش یادآور اندیشه رئالیست هاست. در این جا برای تبیین بیشتر جهان بینی سیاسی وی، عباراتی از او را می آوریم. شایان ذکر است که اهمیت این تفکر سبزواری به این دلیل است که در میان حکما و فقهای شیعی کمتر کسی در این سنخ مباحث و در این چارچوب سخن گفتن به رتبه سبزواری می رسد.
سبزواری معتقد است: حتی در شرایط آرامش و صلح نیز دولت نباید از تشکیل ارتشی قوی غفلت کند:
شرط عقل نیست که اگر وقتی چند جهان ساکن باشد و از هیچ طرف شورش و فتنه ای نباشد ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت حاجت نکوشد و سپاه مستعد مکمل جهت روزگار ضرورت مهیا ندارد و تکیه بر آن کند که حاجتی به سپاه نیست و عالم آرمیده است و دشمنی در کمین نیست و اگر حاجتی بشود تحصیل سپاه آسان است و در آن وقت تهیه می توان کرد، چرا الحال اموال و خزاین صرف ایشان شود، چه این خیال وهمی است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست، زیرا که آرمیدگی طبیعی، مزاج این جهان نیست وبنای مزاج عالم کون و فساد بر تغییر و انقلاب و اضطراب است. دانایان و اصحاب تجارب دانند که اگر چند روزی مزاج جهان آرمیده باشد مواد فساد ذخیره است و قدری کلی از آن جمع می شود و هیچ کس و هیچ چیز بر یک حال نمی ماند... مانند بیماری که پیش تر از حدوث آن خبر به کسی نمی رسد.(2)
این فقره را گرچه طولانی شد، نقل کردیم به لحاظ اهمیتی که هم در تبیین اندیشه سیاسی سبزواری دارد و هم سقوط سلسله صفویه. سبزواری این مطالب را در سال 1073 قمری نوشته و به شاه عباس دوم تقدیم کرده است و سقوط این سلسله در سال 1135 قمری به دست عده ای اندک از اتباع خود این دولت اتفاق افتاده است. به راستی اگر به سخنان سبزواری توجه می شد چنین اتفاقی می افتاد؟ تفکر سبزواری از نظر دیگری نیز مهم است و آن این که برای تحلیل چرایی سقوط صفوی ها باید متون مربوط به این دوره احیا شده، به درستی و دقت تبیین شود که مسلّماً روضة الانوار در این بحث جایگاه ویژه ای خواهد داشت. برای عبرت از این تجربه تلخ، لازم است که در آن امعان نظر کنیم، چون به درستی که گذشته چراغ راه آینده است.
سبزواری برای تبیین مطالب خویش به ویژه در این بحث، به بدن انسان تمثیل می زند. وی برای این که شاه عباس دوم و دیگرانی که خواننده ی مطالبش هستند، اهمیت مطلب را دریابند، چنین مثال می زند: در وقت سلامتی بدن ها اگر کسی مغرور به صحّت شود و گوید: به دست آوردن و ذخیره کردن دارو نیاز نیست و وجود کسانی که داروها را از مکان های دور دست تهیه می کنند عبث است، چه فعلاً سلامتی حاصل است و اگر بیماری حادث شود، در آن وقت به دنبال به دست آوردن دارو خواهیم رفت، مرگ خویش را امضا کرده است؛ چون برخی از داروها را باید از مکان هایی دور دست چون مصر و شام و چین و هند بیاورند و به وقت بیماری، تا کسی بخواهد برود و دارو از این مکان ها بیاورد، مریض جان باخته است. بنابراین« بر پادشاه لازم است که پیش از وقوع وقایع و حدوث حوادث سرانجام لشکرها بنماید و لشکر همیشه مهیا و مستعد و حاضر داشته باشد... تا در وقت ظهور آثار فتنه و فساد مخالفان و خصمان، طریق دفع ایشان موقوف بر امور بعیده نباشد».(3)
مطالب سبزواری دقیقاً بازتاب اوضاع عصر اوست؛ چون می دانیم که شاه عباس دوم جنگ هایی برای فتح قندهار داشته است و توجه ویژه سبزواری به این بحث، نشان دهنده ی نگرانی وی از اوضاع عصر خویش می باشد.
فقره ی دیگری را نقل می کنیم تا ادّعای فوق وضوح بیشتری بیابد.
باید که ملک... آن قدر که ممکن باشد از خرج های خود کم کند و بر لشکر افزاید و بلادی که در سابق الأیام و ازمنه ی سالف صرف حوایج سپاهیان می شده و در آن بلاد لشکرها مقرر می بود، از استمرار نیندازد که مردمان پیشین را تجارب حاصل بوده و اندیشه های با صواب و فکرهای عمیق داشته اند. قواعدی که تمهید نموده اند مقرون به صواب است و مبنی بر قواعد و قوانین حزم و دور اندیشی است.(4)
سبزواری به چشم خود دیده که چگونه پس از عباس اوّل، شاه صفی اوّل وضع سپاهیان را به هم زده و کشور را در معرض آسیب های جدی قرار داده است. از این رو، گویا منظورش از زمان های گذشته، عمدتاً عصر شاه عباس اوّل باشد، گرچه دلیلی بر حصر مطلب به این دوره نیست. به هر حال در فقره ی فوق، نگرانی سبزواری به طور کامل مشهود است و حوادث بعدی که اتفاق افتاد، نشان داد این نگرانی ها بی مورد نبوده است.
شایان ذکر است که اصلاحات سبزواری در مورد نیروهای مسلح نیز در راستای اصلاح اوضاع نابسامان عصر خویش بوده است.
وظایف دولت در قبال سپاهیان
سبزواری برای دولت وظایفی را در قبال سپاهیان برمی شمارد که از این قرار است:1- تلاش برای افزایش کیفیت سپاهیان؛ به نظر سبزواری «تحصیل سپاه نیکو به از بسیاری سپاه است». این جمله ناظر به وضعیت آن روز سپاهیان است که عمدتاً بدون دیدن آموزش های لازم و به وقت ضرورت از هر قبیله ای عده ای جمع می شدند تا به دفاع از مرزهای کشور بپردازند. اصولاً پس از مرگ شاه عباس اوّل، توجه جدی به کیفیت سپاه نمی شد. کیفیت مطلوب سپاهیان از نظر سبزواری چنین است: سپاهیان باید افراد دلیر برگزیده ی شجاع، ثابت رأی، ثابت قدم، آشنا و دارای معرفت به امر جنگ باشند.
چون سپاه نیکو باشند و دلیر و شجاع، از کمی ایشان باکی نیست... و عدد سپاه هر چند بسیار باشند، چون یک دل و یک رأی و دلیر نباشند نفع ندهد.(5)
به نظر سبزواری نسبت پادشاه به سپاه چون نسبت باغبان است به بستان که نهال تازه می نشاند و آن را تربیت می کند و آب می دهد و به حد کمال می رساند و گیاهان و نهال های ضایع و بی حاصل را از باغ برمی چیند و بیرون می کند. همچنین اگر بعضی از لشکریان باشند که از ایشان فایده ای متصور نباشد، باید تبدیل به بهتر شوند و در غیر این صورت فساد ایشان به دیگران نیز سرایت می کند.
2- به هیچ یک از سپاهیان نباید اجازه ی انتخاب شغل دیگری داده شود؛ چه در این صورت کار خود را فراموش خواهند کرد.
3- پادشاه به سپاهیان علاوه بر عطایا و جوایزی که می دهد، حقوق ماهیانه نیز بپردازد؛«چه شرط انصاف نباشد که بذل جان خواهند و در بذل نان مضایقه کنند».
به نظر سبزواری پرداخت حقوق ماهیانه فواید زیادی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
الف)مملکت از یک ارتش دایمی بهره مند خواهد بود:
ب)سپاهیان به کاری غیر از سپاهیگری برای تأمین نیازهای خود نخواهند پرداخت؛
ج) هر ماه که حقوق می گیرند، محبت پادشاه برای ایشان تجدید و تکرار می شود و بنابر این سبب افزایش محبت پادشاه در دل ایشان می شود؛
د)پیوسته نیازمند پادشاه هستند؛
ه) لازم است به هر کس به میزان استحقاق اجرت داده شود. «نه بر سبیل انفاق یا شفاعت شافعی یا جهت دیگر».
4- سپاهیان باید مطمئن باشند که اگر کشته شوند و یا مشکل دیگری برای آنان پیش آید، پادشاه به بازماندگان آنان رسیدگی خواهد کرد.
5- سپاهیان باید اعتقاد داشته باشند که اطاعت کردن از پادشاه جهت آخرت ایشان مرضی و ممدوح است». اگر چنین اعتقادی داشته باشند، با طیب خاطر، خود را در معرض مخاطرات بزرگ قرار خواهند داد و خواهند گفت که اگر پیروز شویم، چه خوب و اگر کشته شویم، جایمان در بهشت خواهد بود.
سبزواری پس از بیان نکته پنجم که آن را به افلاطون الهی نسبت داده، چنین نتیجه می گیرد:
از این جا ظاهر می شود که لشکر می باید که بر دین و مذهب پادشاه باشد و پادشاه همیشه در خاطر ایشان جا می داده باشد که اصل و باعث کلی بر حروب[یعنی اهداف جنگ ها]می باید:
[الف] تقویت دین و مذهب و تحصیل زاد آخرت.
[ب] و دفع کفار؛
[ج] و مخالفان آن دین بوده باشد.(6)
اشاره به این مطلب لازم است که نظریه پردازی سبزواری در مورد تشکیل ارتش مستقل ملی، با ساختار و سازمان رسمی، به صورت رسمی و دایمی و یا حقوق ماهیانه و ویژگی هایی که برشمرده شد، معاصر با شروع رنسانس در مغرب زمین و ارائه مشابه همین پیشنهاد به وسیله ماکیاولی و امثال وی به شهر یاران مغرب زمین است، اما مع الاسف به همان میزان که به این پیشنهاد در کشورهای اروپایی عمل شد، در ایران به آن توجهی نشد و سلسله صفویه بهای گزافی برای این بی توجهی ها پرداخت و نه تنها طومار عمر خود را در هم پیچید، که خسارت های فراوانی نیز به ایران و ایرانیان وارد آورد.
مسأله کشورهای جهان سومی این نیست که طرح های خوبی ندارند، مسأله این است که طرح خوب، مجری خوب هم می خواهد. هم طرح باید علمی و خوب باشد، هم مجریان. خلل در هر یک در دیگری نیز تأثیر می گذارد.
به راستی که سبزواری، به عنوان یک مصلح، در ارائه یک طرح خوب از چیزی فرو گذار نکرده است.
شرایط فرماندهان نیروهای مسلح
سبزواری در بیان شرایط فرماندهان نیروهای مسلح، بسیار دقیق وارده شده است و به علت این که به گمان وی یکی از مشکلات حکومت صفوی، مشکلات مربوط به همین بخش بوده به ویژه که افراد نالایق را در رأس امور نظامی و امنیتی قرار می دادند، سعی کرده است به روشنی مطلب را بیان کند.از نظر سبزواری «امیر عسکر» باید دارای ویژگی هایی باشد که مهم ترین آنها از قرار زیر است:
1-شجاعت و دلیری. وی به سخنی از حکما استناد کرده است که گفته اند: «شیری که قائد و سرکرده ی هزار روباه باشد به از هزار شیر است که سر کرده ی آن روباهی باشد»؛
2- صاحب رأی و تدبیر و عقل. این شرط به این جهت لازم است تا بداند که در هر مقام اقدام به چه کاری باید بکند، چون دانایان عالم متفقند که اساس جنگ بر رأی و تدبیر و خدعه است، «پس باید که اوّل در تدبیرات و حیله ها بکوشند و باید که چون از همه راه عاجز شوند، کار شمشیر رسانند»؛
با دقت در این بند ملاحظه می شود که سبزواری در ردیف کسانی است که جنگ را ادامه سیاست می دانند؛
3- سخاوت. امیر عسکر از بذل اموال نباید مضایقه کند، البته این بذل و بخشش ها نباید به حد اسراف و تبذیر و تضییع اموال برسد؛
4- سردار لشکر باید صاحب نام و آوازه و شهرتی باشد که دشمنان از او حساب برند؛
5- امیر عسکر باید دوستدار پادشاه بوده، بر مذهب و دین او باشد. به مجاهده و کوشش در این راه دین اعتقاد راسخ داشته باشد و سپاهیان را نیز بر این اعتقاد تربیت نماید.
به نظر می رسد در این شرط اشاره به برخی از حوادث عصر صفوی است؛ می دانیم که برادران شرلی در خدمت شاه عباس اوّل بودند، حتی یکی از آنان از فرماندهان ارتش شاه عباس اوّل بود و در نهایت هم کشته شد. به هر حال، سبزواری در چند نوبت و از جمله در همین مورد، از این که در ارتش شاه کسانی باشند که بر دین و مذهب پادشاه نباشند هشدار داده است؛
6- امیر عسکر باید کسی باشد که سایر سپاهیان و به ویژه فرماندهان و سران سپاه او را دوست داشته باشند؛
7-امیر و فرمانده نیروهای مسلح (امیر لشکر) باید در تصمیم گیری مستقل باشد؛ چرا که اگر افراد تصمیم گیرنده مختلف باشند، موجب اختلال خواهد شد و هیچ چیزی برای ضعف و سستی سپاه مؤثرتر از اختلاف آرا نیست.
شاید بتوانیم «عدم ورود نیروهای مسلح به احزاب سیاسی» را نیز از همین شرط استفاده کنیم؛ چه ذیل این اصل می گوید: هر چیزی که باعث اختلاف میان سپاهیان شود نباید اتفاق بیفتد؛ چون موجب ضعف و سستی سپاه می شود؛
8- امیرلشکر باید صاحب حزم و احتیاط باشد تا بدون جهت و بی فایده سربازان را به کشتن ندهد و در تضییع سپاه بی پروا نباشد، و تا از شکست کامل و قطعی دشمن مطمئن نشده است حکم به پیروزی ندهد و صفوف لشکریان را متفرق نسازد، چه بسیار لشکرها که پس از شکست پیروز شده اند؛
9- پرهیز از استبداد. «باید که مستبد به رأی خود نباشد و با عقلا و ارباب تجارب در هر کار مشورت بنماید»؛
10- اطلاع تمام و کامل از خصوصیات اوضاع و احوال دشمنان ضروری است.(7)
در پایان بحث، ذکر این نکته لازم است که سبزواری از کلمات « لشکر»، «عسکر»، «سپاه»، «سپاهیان»، «سردارلشکر» و «امیر عسکر» استفاده کرده است، اما واژه های «ارتش » و «نیروهای مسلح» را به کار نبرده است، از این رو، هر جا این واژه ها به کار رفته، از جانب نگارنده بوده است.
شرایط محافظان قلاع(قلعه ها)، امیران سرحدها و امرای بلاد
سبزواری تصریح کرده است که شرایط امیر لشکر، برای نگهبانان قلعه ها، امرای شهرها و فرماندهان مناطق مرزی نیز لازم است.(8)ضرورت آمادگی دایمی نیروهای مسلح
سبزواری یکی از وظایف امیران شهرها به ویژه امیران سرحدها و مناطق مرزی را این می داند که لشکریان را بیکار نگذارند، چون در این صورت آمادگی خود را از دست داده، به راحتی و فراغت عادت کرده، رسم سپاهیگری را فراموش می کنند. بنابراین، به هر طریقی که امکان داشته باشد، باید سپاهیان را به فنون سپاهیگری چون تیراندازی و اسب تازی وادار کند.امروزه از این عمل با عنوان «مانور نظامی» در جهت آمادگی برای دفاع یا حمله یاد می شود.
به نظر سبزواری آمادگی دایمی نیروهای مسلح فواید زیادی دارد، از جمله،
1-« آن که سپاهیان از ورزش و عادت کارهای خود نمی افتند و به خواب و راحت و عطلت خو نمی گیرند»؛
2- به این ترتیب هم سپاهیان و هم مسؤولان مملکتی از اطراف و نواحی مختلف مملکت خود باخبر می شوند و به وقت وقوع حادثه یا امری غریب آمادگی لازم را دارند؛
3- دشمنان چون همیشه لشکریان را سوار و مستعد و مهیا ببینند، ناامید شده، طمع به مملکت نخواهند داشت؛
4- اگر در زمانی پادشاه بخواهد جهت تسخیر شهری یا تنبیه طایفه ای، لشکری روانه کند، از همین سپاهیان استفاده خواهد کرد. فایده این کار این است که در این صورت از اصل غافلگیری استفاده می کند، اما اگر بخواهد لشکری را روان کند که قبلاً مثل آن را روانه نکرده، در این صورت دشمنان متوجه خطر شده و آماده رویارویی خواهند شد.(9)
ذکر این نکته لازم است که سبزواری اساساً به صلح می اندیشد و نه جنگ؛ اما ساده اندیش هم نیست، یعنی متوجه است و لااقل احتمال می دهد که ممکن است دیگران به دنبال جنگ باشند. این مطلب را در موارد متعدد یادآور شده است:
و باید که امیر سرحد صاحب کفایت و کاردانی باشد و همیشه از اوضاع و اخبار دشمنان و سلاطین که بر سمت و حدود ولایت اویند متفحص باشد و جاسوسان و بریدان او همیشه در کار باشند... و باید که امیر سرحد را بأس و بطشی بوده باشد که خصمان و همسایگان او از دشمنان، از او در حساب باشند و او را به مداهنه و مساهله و غفلت و کاهلی فرا نگیرند که باعث آن شود که تعدی کنند و متعرض حواشی و جوانب ملک او شوند، بلکه اگر از دشمنان و بیگانگان نسبت به منسوبان ولایت او تعدی و تطاولی شود، در مقام تنبیه و تدارک در آید و اندک را بسیار عظیم شمرد و خرد را خرد نگیرد که چون این راه گشوده گردد، بیم آن هست که جزئی کلی گردد و اندک بسیار شود.
لیکن باید که در طریقه ی تدارک، قانون عقل و میزان حکمت از دست نگذارد و تا کار به قول و نصیحت ساخته شود به فعل نرساند و اگر کار به عصا منتظم شود، متحمل بارگران شمشیر نشود که اوّل تدبیر است آن گاه شمشیر ... و بالجمله در هر باب از قانون مصلحت و میزان عقل و حکمت بیرون نرود.(10)
واقعگرایی سبزواری توأم با اصلاحگری وی، به خوبی در فقرات مذکور روشن است و این که پیش از این گفتیم: وی جنگ را دنباله سیاست می داند نیز در جمله پرمعنای «اوّل تدبیر است آن گاه شمشیر» به خوبی نمایان است.
پی نوشت ها :
1-روضه، قسم دوم، باب سوم، فصل اول.
2-همان.
3و4-همان.
5-همان.
6- همان.
7و8- روضه، قسم دوم، باب سوم، فصل دوم.
9-همان.
10-همان.
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول