موقعیّت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران

در علوم استراتژیک، موقعیّت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می شود، مانند: موقعیّت تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی. یکی از مهم ترین گونه های تبیین موقعیّت هر کشور، موقعیّت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط
يکشنبه، 24 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موقعیّت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران
 موقعیّت ژئودکترین جمهوری اسلامی ایران

 

نویسنده: دکتر حسن عباسی




 

در علوم استراتژیک، موقعیّت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می شود، مانند: موقعیّت تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی. یکی از مهم ترین گونه های تبیین موقعیّت هر کشور، موقعیّت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین می شود، سپس سایر مؤلّفه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نسبت با محیط جغرافیایی تعریف می گردد. در بررسی موضوع محور، ابتدا محورهای موضوعی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا موضوع نظامی تبیین و سپس سایر مؤلّفه های قدرت موضوعی، از جمله «محیط» در نسبت با آن بررسی می شود.
مثلاً اگر موقعیّت یک کشور، از حیث سیاسی بررسی شد، سایر مؤلّفه ها در نسبت با آن تعریف می شود، از جمله مؤلّفه جغرافیایی. یا اگر این بررسی از حیث اقتصادی انجام شد، دیگر مؤلّفه ها، از جمله محیط جغرافیایی، در نسبت با موضوع اقتصاد تعریف می شوند؛ اما در بررسی محیط محور ابتدا ابعاد محیطی و جغرافیایی تبیین می گردد، سپس سایر مؤلّفه ها در نسبت با آن سنجش و ارزش گذاری می شود.
موقعیّت محیطی یا به تعبیر غربی ها «Situation» در سه مرحله سنجش و برآورد می شود. مرحله نخست یا مرحله تبیین قدرت محیطی، مرحله تبیین موقعیت کشور مورد مطالعه در سه مؤلّفه قدرت محیطی، یعنی زمین (1)، دریا (2) و هوا (3) است. در مؤلفه های زمین (Geo)، سرزمین هر کشور از حیث کیفیّت، ابعاد، مساحت و همچنین منطقه ای، از کره زمین، که آن کشور در آن واقع شده، منبع متفاوتی از قدرت محیطی محسوب می شود و هیچ دو کشوری موقعیت سرزمینی یکسانی ندارند. در مؤلفه دریا (Hydro)، نیز وضعیت کشورها متفاوت است؛ در دسترسی به دریا و موقعیّت دریایی آنها. مؤلّفه هوا نیز متأثر از محل و منطقه ای است که آن کشور در آن قرار دارد.
اما در مرحله دوم، که مرحله تبیین قدرت موضوعی است، باید به تبیین موقعیّت آن کشور از حیث قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی پرداخت.
در مرحله سوم، آنچه در تبیین قدرت موضوعی برآورد شد، با آنچه در تبیین قدرت محیطی سنجش شد، با یکدیگر تلفیق می شوند. نتیجه این انطباق و تلفیق را می توان موقعیّت آن کشور نامید.
از انطباق قدرت موضوعی سیاست با جغرافیا، ژئوپلیتیک (4) شکل می گیرد. هنگامی که از ژئوپلیتیک یک کشور سخن به میان می آید، منظور انطباق قدرت سیاسی با قدرت جغرافیایی آن کشور است. از انطباق قدرت موضوعی اقتصاد، با جغرافیا، ژئواکونومی (Geoeconomy) پدید می آید.
برای تقسیم بندی انجام شده می توان گفت: موقعیّت ژئواستراتژیک، ژئوتاکتیک یا ژئوتکنیک، تقسیم بندی موضوعی نیستند، بلکه در سطح بندی محیط مطرح هستند؛ یعنی یک موقعیت محیطی، استراتژیک است، دیگری تاکتیکی. به موقعیت محیطی استراتژیک، ژئواستراتژیک، هیدرواستراتژیک و آئرواستراتژیک گفته می شود و به موقعیت محیطی تاکتیکی، ‌ژئوتاکتیک یا هیدروتاکتیک و آئروتاکتیک.
امروز «ایران»، حسّاس ترین و ویژه ترین موقعیت را در چند صد سال اخیر داراست که هم می توان آن را یک سرمایه عظیم به حساب آورد و هم زمینه طمع دشمنان. این موقعیت در چند محور قابل معرفی است:
1. در حال حاضر ایران، از نظر ژئودکترین، به هارتلند یا قلب حیاتی سرزمین جهانی تبدیل شده است. در سطح کره زمین، بخش محدودی به خشکی ها اختصاص دارد. در میان خشکی های کره زمین، قطعه بزرگ و یکپارچه «آسیا»، «اروپا»، به عنوان جزیره اصلی کره زمین مطرح است که به جزیره جهانی معروف است.
حدود یکصد سال قبل، هالفورد مکیندر قلب جزیره جهانی را منطقه «آسیای مرکزی» معرفی کرد که شامل «قزّاقستان»، «ترکمنستان»، «ازبکستان»، «قرقیزستان»، «تاجیکستان»، بخش هایی از شمال «افغانستان» و شمال «خراسان ایران» و بخش هایی از «روسیه» در مرز کشور قزّاقستان می شود.
آمریکا و ناتو با انگیزه دستیابی به جزیره جهانی و البته به بهانه مقابله با القاعده و طالبان، افغانستان را اشغال کرد تا از آن طریق بتواند «آسیای میانه» یا همان هارتلند را کنترل کند؛ امّا مسائلی پدید آمد که قدرت های استکباری فهمیدند که هارتلند جهان، پس از فروپاشی شوروی، به دلایل گوناگون از آسیای میانه، به ایران منتقل شده است. اکنون ایران به عنوان قلب سرزمین حیاتی (جزیره جهانی) در جهان ژئودکترین مطرح است و برآورد می شود که از سال 2005 م. به مدت بیش از پنجاه سال، جمهوری اسلامی ایران می تواند این موقعیت را حفظ کند.
2. همچنین در حال حاضر، ایران از نظر هیدرودکترین به هارت سی یا قلب حیاتی دریای جهانی تبدیل شده است. هارت سی جهان از بدو جنگ دوم جهانی در منطقه عمومی غرب «اقیانوس اطلس شمالی» شکل گرفت. دلیل آن هم تردّد گسترده ناوگان تجاری «آمریکا» و «اروپا» در این منطقه، میان «اروپای غربی» و سواحل شرقی آمریکا و «کانادا» بود.
پس از پایان جنگ سرد در 1990 م. از اهمیت و حسّاسیت «دریای ساراگاسو» در «اقیانوس اطلس شمالی» به عنوان هارت سی جهان کاسته شد و به مرور نقش «خلیج فارس»، «تنگه هرمز»، «دریای مکران» (که عمّان خوانده می شود)، «دریای کوروش» (که آن نیز به غلط دریای عربی خوانده شده) و «دریای قزوین» (که خزر خوانده می شود)، در جهان برجسته شد. از آنجا که این آب ها، در جوار ایران و بخش های عمده آن، متعلّق به ایران هستند و تحت نفوذ جمهوری اسلامی می باشند، بنابراین هارت سی از اقیانوس اطلس شمالی به سواحل جنوبی و شمالی ایران منتقل شد.
پنجاه سال قبل، فاصله میان قلب حیاتی سرزمین جهانی با قلب حیاتی دریای جهانی بیش از 10000 کیلومتر بود؛ اما اکنون این دو در یک نقطه، یعنی ایران بر هم منطبق شده اند. پس امروز جمهوری اسلامی ایران هم زمان هم قلب حیاتی سرزمین جهانی است و هم قلب حیاتی دریای جهانی و حدّاقل تا پنجاه سال آینده این موقعیت برای ایران محفوظ است.
3. فضای ایران نیز آئرواستراتژیک است و پس از منطقه فضایی تحت کنترل نوراد (فرماندهی عالی دفاع هوافضایی آمریکای شمالی)، دومین منطقه فضایی حسّاس جهان است.
4. از نظر قدرت اقتصادی، موقعیت ژئواکونومیک و هیدرواکونومیک ایران، بسیار حسّاس است. شریان های انرژی فسیلی جهان، همچون رگ های این قلب تپنده، از جوار ایران به اعضا و جوارج جهان پمپ می شود. بازار منطقه، بازار هدف کالاهای شرق و غرب است. همچنین منابع زیرزمینی منطقه، منابع اقتصاد استراتژیک کشورهای مختلف است.
5. از نظر قدرت سیاسی، در محیط استبدادی و استعمارزده منطقه، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به دلیل وجود حکومت مستقر و مستقل، بسیار حائزاهمیت است. غرب تلاش می کند در تبلیغات خود دولت «ترکیه» و دولت غاصب و جعلی اسرائیل را تنها دمکراسی های منطقه بخواند و زیر بار فشار روانی اتّهام حمایت از دولت های مرتجع و استبدادی کشورهای عربی، رژیم اسرائیل را نماد دمکراسی واقعی بخواند. حال آنکه جمهوری اسلامی به عنوان یگانه حکومت مردم سالاری دینی در جهان، از حیث استقلال سیاسی می درخشد و این موضوع که حکایت از عدم تعهد واقعی به قدرت های بیگانه دارد، موقعیت ایران را در منطقه و جهان حائز اهمیت روزافزون نموده است. اکنون ایران بازیگری مهم در پهنه منطقه است که در معادلات جهانی نمی توان آن را نادیده گرفت.
6. از نظر فرهنگی، موقعیّت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه فرهنگی فارسی زبانان از «کردستان عراق» تا «افغانستان» و قلب «آسیای میانه»، نفوذ فرهنگی دارد. همچنین با یک دامنه فرهنگی شیعی، از افغانستان و «پاکستان» در شرق، تا «عراق» و «لبنان» ‌در غرب و «آذربایجان» در شمال و «بحرین» در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تأثیر این نفوذ را می توان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه «جنوب غرب آسیا» دید.
7. از نظر اجتماعی، موقعیت ژئوسوشال ایران، با توجه به تنوع اقوام و طوایف گوناگون، جمعیت مناسب و نیروی جوان، موقعیتی ممتاز است.
8. از نظر نظامی نیز، موقعیت ژئومیلیتاری و همچنین هیدرومیلیتاری ایران، از حیث قدرت بازدارندگی زمینی، دریایی، موشکی و عملیات ویژه، یکی از استثنایی ترین موقعیت های اقتدار نظامی منطقه ای را برای کشور در 300 سال اخیر پدید آورده است.
با جمع بندی از آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که اگر نظام جهانی یک پیکر واحد در نظر گرفته شود، جمهوری اسلامی ایران، قلب این پیکره جهانی محسوب می شود. در مقابل، آمریکا طیّ نیم قرن تلاش نموده است تا به مغز جهان تبدیل شود. اکنون ایالات متحده، با وجود سازمان گسترده ای همچون «NSA» توانسته است به ایجاد اینترنت در جهان مبادرت نموده و حافظه جهان را در 9 هکتار مساحتی که سوپر کامپیوترهای آژانس امنیت ملی «آمریکا» (NSA) در زیرزمین اشغال کرده اند، پدید آورد. این حافظه جهانی، روزانه سه میلیارد پیام را دسته بندی و ذخیره می کند.
موقعیت «ایران» به عنوان قلب در کنار موقعیت «آمریکا» به عنوان مغز این پیکره، شرایطی را پدید آورده که در بدن یک انسان می توان دید: قلب انسان بدون مغز، زنده می ماند، مانند بیمارانی که مرگ مغزی می شوند؛ اما مغز انسان بدون قلب او زنده نمی ماند. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران متضمّن سه نکته است:
الف) در میان 200 کشور جهان، جمهوری اسلامی، قلب جهان (5)محسوب می شود؛
ب) آمریکا مغز جهان (6) محسوب می شود؛
ج) قلب، بدون مغز زنده می ماند؛ اما مغز بدون قلب زنده نمی ماند.
به یک نکته باید توجه داشت و آن هم اینکه وقتی کشوری دارای موقعیت جهانی است، به عنوان ثقل جهانی یا منطقه ای عمل می کند. مانند آمریکا که چون موقعیّت جهانی دارد؛ بنابراین خود را مرکز عالم می پندارد و سایر نقاط و مناطق را با خود می سنجد. برای نمونه، در قاعده مرکز- پیرامون که آمریکا خود را مرکز عالم می شناسد، در یکصد سال اخیر، جزیره جهانی یا قاره های به هم پیوسته «آسیا»، «اروپا» که در موقعیت شرق آمریکا قرار دارند، با نام کلی «خاور» می شناسد، سپس آن را به سه قسمت: «خاور نزدیک»، «خاورمیانه» و «خاور دور»تقسیم می کند. در یکصد سال اخیر که منطقه ما از سوی آمریکایی ها خاورمیانه خوانده شده است، هریک از مردم این منطقه که واژه خاورمیانه را برتافته و بازگو کند، در واقع پذیرفته است که در حاشیه قطب! عالم امروز، یعنی آمریکا قرار دارد. حتی در 6 سال اخیر، «آمریکا» تلاش نمود با طرح خاورمیانه بزرگ، ابعاد آنچه را در یکصد سال گذشته توسط آدمیرال آلفرد ماهان تعریف شده بود، گسترش دهد.
موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان هارتلند جهان، در برابر موقعیت آمریکا به عنوان برین لند جهان، مفهوم «خاورمیانه» را متزلزل ساخته است و اکنون این پرسش مطرح است که «شرق میانه چه کشوری؟!». مانع اصلی طرح خاورمیانه بزرگ، جمهوری اسلامی بوده است؛ بنابراین موقعیت فعلی ایران، به عنوان قطب جهان خداگرا و همچنین هارتلند جهان، نظام بین الملل را وارد صورت بندی جدیدی نمود که در سوی دیگر آن، آمریکا به عنوان قطب جهان بشرگرا و برین لند جهان مطرح است. اکنون اگر کسی آمریکا را به تبع موقعیت آن، مرکز عالم اومانیسم بداند، مفاهیمی همچون خاور نزدیک، خاورمیانه و خاوردور موضوعیّت دارند؛ اما هنگامی که موقعیت ایران کنونی، آن را مرکز عالم خداگرا قرار داده، می توان از «باختر نزدیک»، کشورهای اروپایی ارتدوکس و کاتولیک، «باختر میانه» کشورهای پروتستان مرکز و شمال اروپا با محوریّت «آلمان» و «باختر دور»، کشورهای آنگلوساکسن، شامل «انگلیس»، «آمریکا»،‌ «کانادا»، «استرالیا» و «نیوزیلند» نام برد.
به آنچه که از موقعیت ویژه ایران در جهان گفته شد، نکته ویژه ای را باید اضافه نمود و آن این است که موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متأثّر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حدّاکثر در حدّ یک انقلاب ملّی رقم می خورد.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دو قطبی درون پارادایم اومانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب: لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم می کرد، خارج کرد و به جهان دوقطبی جامع تری رساند: جهان دوقطبی اومانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی). پس موقعیّت ژئوکالچر ایران در جهان امروز مقوّم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا و بشرگراست.
و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمی گرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها خود یک قطب این نظام دوقطبی است؛ بلکه خود این نظام را شکل داده است. این یعنی بازیگری در عرصه جهانی است.
با پدید آمدن نظام دوقطبی خداگرا و بشرگرا، موقعیّت ژئوپارادایم ایران نیز به عنوان مرکز جهان خداگرا، مقوّم رویکرد انقلاب اسلامی در جهان اسلام، به ویژه در حوزه الهام بخشی برای رهایی از سلطه بیگانگان گردید که نمونه های آن در «لبنان» و «فلسطین» مشاهده می شود. در این میان می بایست به این نکته توجه ویژه داشت که ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متضمن حضور دین در عرصه زندگی بشر و تقویت قطب خداگرا و بسط جامعه موحّدان و متّقیان در عالم است. موقعیت ایران کنونی، متضمّن این حرکت بوده است و برای نهادینه سازی و تقویت آن باید تلاش کرد. گام بعدی که بسیار دشوار است، دینی سازی سبک زندگی بشر است. به این ترتیب رویکرد جدّی انقلاب اسلامی، پس از تحقّق نظام ژئوپارادایم، اومانیسم و تئوئیسم، مسئله تحقق سبک زندگی مهدوی است. اگر سبک زندگی بشر مهدوی شود، زمینه سازی برای ظهور به نتیجه خواهد رسید. موقعیت ویژه ایران امروز، در این مسیر بسیار مؤثّر است.

پی نوشت ها :

1. Geo
2. Hydro
3. Aero
4. Geopolitic.
5. Global heart
6. Global brain

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.