به همین ترتیب در متون روایی نیز (از کتاب 1 به بعد) می بینیم که جوامع بشری چگونه در دوره های پیش از تاریخ از مرحله ی عصر حجر و از غارنشینی به تمدن اولیه روستایی (کتاب 1 و 2) و سپس به دوره ی فلز و جوامع شهری (کتاب 2 تا 4) و در انجام از جوامع ملی به جوامع بین المللی رشد و تکامل می یابند (کتاب 5 به بعد).(5)
افراد و نامهایی که در سیزده کتاب اساطیری شاهنامه مطرح می شوند (کتاب 1 تا 13)، جنبه ی تاریخی نداشته و بیشتر از روایات اساطیری ایران باستان نشأت گرفته اند. تعدادی از نامهایی که در کتابهای 14 تا 19 ذکر شده اند، نیز مانند: «گشتاسپ، زردشت، بهمن، اردشیر و دارا و ... هرچند مربوط به دورانهای تاریخی ایران باستان می باشند اما اخباری که در این خصوص در شاهنامه آمده از لحاظ تاریخی فقط تا حد کم صحت داشت و بیشتر جنبه ی افسانه ای و نیمه اساطیری دارند. در مقابل از کتاب 20 (اسکندر) تا کتاب 50 (یزدگرد سوم) افراد و نامهای زیادی مطرح می باشند که اغلب جنبه ی تاریخی دارند.
بر اساس این ساختار تطوری و تکاملی-تاریخی، می توان محتوای تمام پنجاه کتاب رؤیایی شاهنامه را به سه بخش عمده تقسیم کرد:
1- بخش غیرتاریخی و اساطیری (کتابهای 1 تا 13)
2- بخش نیمه تاریخی-نیمه افسانه ای و اساطیری (کتابهای 14 تا 19)
3- بخش تاریخی (کتابهای 20 تا 50) که افسانه هایی را نیز در بر می گیرد.
زنان در بخش اساطیری و در جامعه مرد سالارانه آن دوره به تدریج و ابتدا به صورت افرادی گمنام (بدون نام) و پشت صحنه در نقش مادر، کنیز یا خدمتکار مطرح هستند (مثلاً از مادر و همسر کیومرث، مادران و همسران سیامک، هوشنگ و تمهورث و حتی جمشید نامی برده نمی شود (کتاب 1 تا 4) تا این که از کتاب 5 (ضحاک) به بعد، برخی از زنان و بانوان با ذکر نام و نشان پای به صحنه می گذارند.
در میان صدها شخصیتی که در بخش اساطیری، نیمه تاریخی و تاریخی شاهنامه با ذکر نام مطرح هستند، زنان زیادی وجود دارند که به قشرهای مختلف اجتماعی تعلق دارند: قشر مرفه و بانفوذ درباری (به عنوان شاهزاده، قهرمان و پادشاه) تا اقشار کم درآمد و ضعیف در جوامع متمدن تک ملیتی و چند ملیتی.(6)
شرح حال و اخبار مربوط به تمامی این زنان و مردان را قبلاً در کتاب «نام شناسی حماسه های فارسی» گردآوری نموده ام که هنوز منتشر نشده اما با بهره گیری از اطلاعات، می توانم این نتیجه را بیان کنم که فردوسی در شاهنامه برای نشان دادن جایگاه و نقش اجتماعی زنان در هر مورد نمونه های برجسته ای را ارایه داده که می توان بر اساس آنها، «تیپولوژی» (نوع شناسی) هشت گروه از زنان را مشخص کرد:
1- به عنوان غنیمت جنگی، اسیر و کنیز(قربانی تجاوز جنسی)
2- به عنوان همسر یا معشوقه همطراز مرد
3- به عنوان مادر
4- به عنوان سیاستمدار، دیپلمات یا پادشاه
5- به عنوان قهرمان و دلاور جنگی
6- به عنوان هنرمند
7- به عنوان مستخدم و کارگر یا پیشه ور
8- به عنوان دلفریب، افسونگر و جادوگر
اکنون به شرح هر یک می پردازم:
1- زن به عنوان غنیمت جنگی، اسیر و کنیز (قربانی تجاوز جنسی)
جای شگفتی است، زنان در شاهنامه برای اولین بار در کتاب پنجم با ذکر نام وارد صحنه می شوند. اما به عنوان اسیر و قربانی تجاوز جنسی، نمونه ی بارز آن، دو خواهر زیبا و پاکدامن جمشید، شهرناز و ارنواز، هستند.این دو پس از سقوط جمشید از حکومت، به دست سربازان دستگیر شده و به عنوان غنیمت جنگی به ضحاک، حاکم جدید، تحویل داده می شوند. ضحاک آن دو را برخلاف میل شان به زنی گرفته و سعی دارد آنان را به کیش اهریمنی خود درآورد:
دو پاکیزه از خانه جمشید ... برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو خواهر بدند(7) ... سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز ... دگر ماه رویی به نام ارنواز
(8-6/5)
فردوسی بقیه ی ماجرا و شرح زجرهایی را که این دو شاهزاده در طول ازدواج اجباری شان با ضحاک کشیده اند که دو مار از دوشهایش سر برافراشته اند به صورت یک شکواییه از زبان آنان چنین بیان می دارد:
چو مایه کشیدیم رنج و بلا ... از این اهرمن کیش دوش اژها(8)
چو مایه جهان گشت بر ما به بد ... ز کردار این جادوی کم خرد
(5/372-273)
ز تخم کیان ما دو پوشیده پاک ... شده رام با او ز بیم هلاک
همی خفتن و خاست با جفت مار ... چگونه توان بردن ای شهریار
(5/386-387)
صرف نظر از این که اگر به این دو بیت از دیدگاه روان شناسی فروید نگاه کنیم، مسأله ی رابطه یک همسر «ماردوش» و دو دختر باکره که مورد تجاوز او قرار گرفته اند، نیز مطرح می شود که وارد این بحث روان شناسی نمی شوم اما یک چنین سرنوشتهای غم انگیز در شاهنامه نادر نیستند؛ مانند: سرگذشت مادر (بی نام) سیاوش که به ازدواج با یک مرد پیر که پدرش می خواست به او تحمیل کند، تن در نداده و از خانه پدری اش در توران فرار می کند و به ایران می آید.
در ایران یک شکارگاه بر سر راه دو پهلوان ایرانی، گیو و توس قرار می گیرد. هر دو پهلوان به این دختر به چشم یک طعمه ی شکار نگاه کرده و هر کدام مدعی آن می شود که این طعمه را او شکار کرده و بدین روی مالک آن است (20 به بعد/12 د).
سرانجام کار بالا می گیرد و گیو و توس آن دو دختر را به نزد شاه کاووس برده، ادعای خود را بیان می دارند تا او قضاوت کند که چه کسی حق تملک این دختر را دارد اما شاه تصمیم می گیرد که خود او را به تصاحب درآورد.
در این جاه شاه حداقل از دختر می پرسد که آیا مایل به ازدواج با اوست یا نه و چون جواب مثبت می شنود، او را به عقد خود در می آورد (که بعداً تنها پسر کی کاووس، یعنی سیاوش را به دنیا می آورد).
مثالهای دیگر همای و به آفرید هستند (دختران گشتاسپ، شاه ایران) که به عنوان غنیمت جنگی دستگیر و به مشکوی ارجاسپ، شاه توران، فرستاده می شوند تا به ازدواج او درآیند (2073 به بعد و 1140 به بعد/15).
بعد از پیروزی اردشیر بابکان بر اردوان آخرین شاه اشکانی، دختر او را که به اسارت گرفته بود (بی نام)، برخلاف میل آن دختر به زنی می گیرد. دختر برای گرفتن انتقام از اردشیر با برادران اش که فراری بودند، نقشه ی مسمومیت اردشیر را می ریزد و ...(15 به بعد/22 و 433 به بعد/21).
نوشه، دختر نرسی پادشاه ساسانی، توسط طائر، شاه اعراب به اسارت گرفته می شود. طائر او را به عنوان غنیمت جنگی (برخلاف میل نوشه) به زنی می گیرد. او دختری زیبا به نام مالکه را به دنیا می آورد که بعدها انتقام مادرش نوشه را از پدرش طائر می گیرد. مالکه به شاپور دوم کمک می کند تا طائر را بکشد (45 به بعد/29).
این دو مثال آخر نشان می دهند که بعضی از این قربانیان سعی می کنند تا انتقام خود را از متجاوز بگیرند البته نباید سرنوشت بسیاری از زنان و دختران بی نامی را از یاد برد که در جنگ اسیر شده و یا به قتل رسانده می شوند، دیگر فرقی نمی کند که به قشرهای پایین جامعه تعلق داشته باشند یا به دریا (مثل شهرناز و ارنواز یا همای و به آفرید) و نیز در داستان «ویران کردن رستم توران زمین را» می بینیم (12/454 اِ):
همه سر بریدند برنا و پیر ... زن و کودک خرد کرده اسیر
از جمله دیگر زنانی که آنها هم در زمره ی قربانیان تجاوز جنسی هستند، باید از کنیزان و بردگانی نام برد که به طور سنتی در بازارهای برده فروشی خرید و فروش می شدند.
منذر، مربی بهرام گور جوان در یمن از یک برده فروش می خواهد تا چهل کنیز جوان رومی را به قصر بیاورد. بهرام گور از میان آنان دو کنیز را انتخاب می کند تا هم اولین تجربه های جنسی اش را به دست بیاورد و هم شاید از آنان صاحب فرزند شود(150 به بعد/34).
این قبیل کنیزانی که در بازار بردگان خریداری می شدند، هرگاه برخلاف میل شان مورد استفاده ی جنسی مردان واقع شده باشند (دست کم از دید امروزی ها) در زمره ی قربانیان جنسی می باشند البته در مورد حکومت ساسانیان در کنار «ازدواج دایم»، «متعه» یا «ازدواج موقت» نیز یکی از رسومی بوده است که در سطح جامعه از اعتبار و رسمیت برخوردار بوده است.(9)
از آوردن مثال بیشتر بری زنانی که اسیر جنگی و قربانی جنسی بوده اند، صرف نظر کرده و به شرح موضوع دیگری می پردازیم که نوع دیگری از سوء استفاده ی جنسی است، یعنی:
1-1-ازدواج برای ارضای هوی و هوس جنسی (پلی گامی)
در روایات شاهنامه اشارات زیادی در مورد پلی گامی و کنیزداری وجود دارد: مردان حق دارند زنان و کنیزان متعددی داشته باشند اما نه برعکس.گودز که از قهرمانان اساطیری است، ده ها فرزند دارد که مسلماً همگی از یک زن متولد نشده اند.(10)
از بهرام گور صحبت کردیم، وی در طول کشورگردی هایش تعداد فراوانی از زنان را به همسری خود درمی آورد و آنان را به مشکوی خود می فرستد که شامل بیش از صد قصر بوده و در آنها نهصد و سی زن و کنیز او زندگی می کرده اند (35/946).
برده داری در دوران فردوسی هم یکی از سنتهای قدیمی ایرانی و انیرانی بوده است.(11) در شاهنامه، همان طور که دیدیم، تملک بر اسرای جنگی بر پایه حق غنیمت جنگی، مشروعیت داشته، دیگر فرقی نمی کرده، اسیر مرد، زن یا کودک باشد اما در این رابطه، مهم این است که زنانی که به عنوان غنیمت جنگی یا کنیز مورد تجاوز جنسی واقع می شدند، بدین خاطر از طرف جامعه طرد نمی گردیدند، بلکه کرامت انسانی خود را حفظ می کردند؛ نمونه ی این قبیل زنان قبلاً ارایه شد: شهرناز و ارنواز دو قربانی تجاوز جنسی ضحاک.
فریدون این دو بانو را به همراه سایر کنیزان ضحاک از قصر آزاد کرده و آنان را از عادات بدی که توسط ضحاک به آنان تحمیل شده بود، پالوده می گرداند. فریدون سپس با دو شاهزاده ازدواج می کند که از آن پس زندگی مشترک خوبی را با او سپری می کنند.(12)
ضمایر شخصی ولی استعاره ای که قبلاً به این دو شاهزاده نسبت داده شده است: «پاک»، «پاکیزه»، «پاکدامن» است که همگی دلالت بر اخلاق نیک و عفت آنان دارد و نیز بر زیبایی شان.
دیگر ضمایر به ویژه برای ارنواز که جوانتراست، عبارت اند از: «ماهرخ»، «ماهروی»، «خوبچهر»، «خوبرخ»، «پاکیزه» و «پوشیده روی».
زیبایی و پاکی ظاهری و باطنی موضوعی است که در سخنرانی ام در رم بخش مبسوطی را بدان اختصاص داده بودم.(13)
در این جا فقط به ذکر این نکته بسنده می کنم که در شاهنامه به زیبایی و پاکی ظاهری و باطنی توجه خاصی مبذول گردیده و به ویژه در مورد زیبایی و پاکی شخصیتهای ناموری مانند: ایرج، منوچهر، کی قباد، سیاوش، کی خسرو و بسیاری دیگر، همین طور در مورد زیبایی و پاکی بانوانی مانند: رودابه، سیندخت، تهمینه، گردآفرید، شیرین و دیگر بانوان.
فردوسی هم چنین زیبایی فریبنده ی زنان و مادرانی که پا به سن گذاشته اند را نیز مشروحاً توصیف کرده (14) و نیز ویژگی های زیبایی مردان و زنان قشرهای پایین جامعه (کنیزان، بندگان) را هم به خوبی نشان داده است.(15)
آن چه به ویژه با زیبایی زنان پیوستگی دارد، تأثیر فریبنده و دلربایانه ای است که زنان زیبا آگاهانه با ناخودآگاه روی مردان به جا می گذارند، مطالبی که در شاهنامه به ندرت موضوعیت می یابد، مانند: زن جادو در هفت خوان رستم، سودابه در داستان سیاوش.
در ارتباط با اصل اخلاقی «پاکی و پاکدامنی»، پوشاندن زیبایی های زنانه به وسیله حجاب (پوشش) به منظور جلوگیری از تأثیر فریبنده و گمراه کننده ی آن توجیه می شود «پوشیدگی و پوشیده رویی».
یکی دیگر از اهداف پوشش، محافظت از پاکی و پاکدامنی دوشیزگان مجرد می باشد. این موضوع به هنگام ازدواج در رابطه با موضوع عفت عروس از اهمیت ویژه ای برخوردار می گردد که موضوع نوع بعدی است.
2- زن به عنوان همسر یا معشوقه همطراز مرد
در شاهنامه از زنانی که به قشرهای پایین جامعه تعلق دارند و ازدواج کرده اند، اغلب به نام یاد نمی شود و همین طور در زمینه ی تحصیلات و معلومات عمومی این اقشار و یا ارزشهای اخلاقی آنان نیز اطلاعات منسجمی نیامده است اما ظاهراً آنها نیز مانند سایر شهروندان ایرانی پایبند فرهنگ ایرانی و هنجارهای اخلاقی آن هستند.(16)اینان در شاهنامه هر جا که در نقش همسر مطرح هستند، همسرانی همطراز با شوهران شان اند، مانند: «ماه آفرید، کنیز مورد علاقه شاهزاده ایرج و مادر بزرگ منوچهر، شاهنشاه ایران (594 به بعد/6):
زوج رختشور(گازر) که هر دو تصادفاً سرپرستی داراب پسر همای، شاه ایران را برعهده می گیرند (چون هما کودک اش را به آب سپرده بود و آنها او را از آب گرفته بودند (42 به بعد/17).
گازر همسرش را «سزاوار جفت» می نامید (17/47) که به معنی همطراز یا درخور شوهر است و یا یک زن ایرانی تبار که زندانبان شاپور دوم در روم بوده (بی نام)، وسایل فرار شاپور را فراهم ساخته و به اتفاق او به ایران فرار می کند.
شاپور پس از رسیدن به ایران با او به عنوان یک هسمر در خور پادشاه ایران ازدواج می کند(355-29/210) و یا زن پالیزبان که این دو فراری با هماهنگی کامل با شوهرش برای چند روزی پناه داده بود (29/266-307) و یا زنان متعدد بهرام گور که با آنها در طول سفرهایش آشنا شده و بلافاصله به عقد خود درآورده بود، مثلاً چهار دختر زیبای آسیابان: مشکناز، مشکنک، نازیاب و سوسنک (459 به بعد/35) که همگی از تحصیلات و معلومات خوبی در زمینه ی علوم ظریفه و مهارتهای هنری برخوردارند و به همین ترتیب سه دختر زیبای دهقان برزین: ماه آفرید، فرانک و شنبلید (890-35/813) یا آرزو، دختر زیبای ماهیار، گوهر فروش ثروتمند که در چنگ نواختن شهره بود (980 به بعد/35) و تعدادی دیگر.
زنان اشرافی و درباری که در بخش اساطیری وارد صحنه می شوند و به عنوان همسران همطراز و در خور شوهرشان به شمار می روند و مانند همه ی شاهزادگان و بانوان درباری از تحصیلات و معلومات ویژه قشر خود برخوردارند (17) به ترتیب عبارت اند از: شاهزادگان شهرناز و ارنواز (کتاب 5) که همان طور که نقل شد: «سر بانوان را چو افسر بدند» و پس از آزاد شدن به همسری فریدون، شاه ایران درآمدند (کتاب 5).
چند مثال دیگر: فرانک همسر آبتین و مادر فریدون (کتاب 5)، آرزو، ماه آزاده خوی، و سهی، دختران سرو، شاه یمن و همسران سلم، تور و ایرج پسران فریدون (365 به بعد/6)، سیندخت همسر مهراب، شاه کابل (427 به بعد/7) رودابه، همسر زال (384 به بعد7)، سودابه (سوداوه)، همسر کی کاووس، شاه ایران (79 به بعد/12 ب)، تهمینه دختر شاه سمنگان، همسر جهان پهلوان رستم و مادر سهراب (90 به بعد/12س)، فرنگیس (فری گیس) و جریره، هسمران سیاوش(1534 به بعد و 1511 به بعد/12 د)، منیژه همسر بیژن گیو (178 به بعد/113 اِ)، همای، دختر و همسر بهمن، شاه ایران (146 به بعد/ 16)، دختر مهرک (بی نام)، همسر شاپور اول، شاه ایران (196 به بعد/ 22)، مالکه، همسر شاپور دوم، شاه ایران (45 به بعد/29)، مریم (1571 به بعد/43)، و شیرین (3480 به بعد/43)، همسران خسرو پرویز، شاه ایران و بسیاری دیگر.
اگر داستان ازدواجهای این شاهزادگان و بانوان و شوهران شان را مطالعه کنیم، می بینیم اکثراً با مطالعه ی قبلی و از روی منطق و عقل صورت گرفته، یعنی به اصطلاح «ازدواج عاقلانه» ای بوده است و در بقیه ی موارد به دنبال یک ماجرای عاشقانه و پر نشیب و فراز انجام پذیرفته اند. بدین روی، من بین این نوع «ازدواج عاشقانه» مشکل ساز و «ازدواج عاقلانه» که کمتر مسأله ساز و در شاهنامه نوع غالب است، تفاوت قایلم. به همین دلیل ابتدا جزئیات بیشتری را در همین باره به دست می دهم.
1-2-ازدواج عاقلانه
فردوسی اولین مثال بارز و مشروح برای این نوع ازدواج را در بخش اساطیری (کتاب 6) ارایه داده است، جایی که شاه فریدون تصمیم می گیرد که برای سه پسرش، سه زن بگیرد (55 به بعد/6).بدین روی از مشاورین اش می خواهد تا در سراسر کشور جهانی اش سه عروس شایسته و همطراز پیدا کنند:
بدو گفت برگرد گرد جهان ... سه دختر گزین از نژاد مهان
به خوبی سزای سه فرزند من ... چنان چون بشایند پیوند من (57 به بعد/6)
سرانجام سه دختر سرو، شاه یمن، برگزیده می شوند. فردوسی در این جا با نشان دادن مشکلات وقتگیری که برای جست و جو و خواستگاری وجود دارد، معیارهایی را برمی شمرد که در رابطه با «ازدواج عاقلانه» برای گزینش نامزد و همسر بایست در نظر گرفت. این معیارها عبارت اند از:
1- اصل و نسب همطراز
2- تحصیلات و تعلیم و تربیت و منش خوب (درباری)
3- زیبایی، پاکی و پاکدامنی و در ارتباط با آن پوشیدگی (حجاب)
4- موافقت نه فقط والدین با ازدواج (به ویژه پدر) بلکه نیز خود عروس.
بررسی و امتحان مناسب بودن و شایستگی نامزدها مستقیماً از طریق آنان صورت نمی گیرد بلکه بر اساس یک سری تحقیقات غیر مستقیم درباره ی آنان. یکچنین امتحان شایستگی فقط مربوط به سه دختر سرو نمی شود بلکه شامل حال سه پسر فریدون نیز می گردد: سرو نیز، قبل از اعلام موافقت خود و دختران اش در مورد آنان تحقیق و بررسی می کند و سپس شخصاً با ایشان روبه رو شده و آنان را می آزماید (202 به بعد/6) تهمینه، دختر شاه سمنگان نیز همین روش را به کار می بندد(82 به بعد/12س).
این را اشاره کنم که تهمینه در شاهنامه، اولین زنی است که از مرد آینده اش که کسی جز بزرگترین پهلوان ایران یعنی رستم نیست، شخصاً خواستگاری می کند. وی به هنگام خواستگاری، مغرورانه برای رستم تعریف می کند که قبلاً در مورد رستم تحقیق کرده و این که تمام اطلاعات لازم در مورد او را جمع آوری کرده و به این نتیجه رسیده است که تنها کسی که در خور و لایق ازدواج با اوست، رستم می باشد و این که آرزومند است که از او صاحب پسری شود.
این دو مورد و دیگر مثالها همگی نشان می دهند که ایرانیان در دوران پیش از اسلام، قبل از ازدواج برای گزینش همسر مناسب و شریک زندگی خود اهمیت قایل بوده اند، سنتی که تا به امروز در ایران رایج است. پیران، سردار تورانی در جست و جوی همسری شایسته برای شاهزاده ی ایرانی سیاوش در توران است.
وی ابتدا دختر خود، جریره را به او پیشنهاد می کند اما معتقد است که فرنگیس دختر افراسیاب، شاه توران برای همسری سیاوش شایستگی و لیاقت بیشتری دارد (1534 به بعد و 151 به بعد/12د).
فردوسی زیبایی و شایستگی فرنگیس را مشروحاً بیان می کند، ابتدا به عنوان عروس و سپس مراسم با شکوه عروسی و سرانجام نقش فرنگیس را به عنوان یک همسر ایده آل که شوهرش او را بی نهایت دوست دارد و در ادامه این که فرنگیس چگونه در عنفوان جوانی بیوه می شود و با از خود گذشتگی و با شجاعت به تنهایی از پسر نوزادش سرپرستی نموده و به خاطر فرزند و شوهر مقتول اش از همه چیز صرف نظر می کند از ثروت، پدر، وطن و نیز با پذیرفتن مخاطرات عدیده.
فردوسی بدین وسیله یک نمونه ایده آل از یک «ازدواج عاقلانه» را ترسیم می کند که به یک عشق حقیقی و واقعی مبدل می شود. مثالهای دیگری که در بخش تاریخی شاهنامه ارایه شده اند، مطلب تازه ای را در بر ندارند (برای مقایسه نک: دستورات انوشیروان برای گزینش همسری از چین برای او-2185-به بعد/41).
در شاهنامه مثالهای دیگری هم برای نوعی از «ازدواجهای عاقلانه»، یعنی «ازدواج سیاسی» وجود دارد: مثل: ازدواج کی کاووس، شاه ایران با شاهزاده عربی سودابه (79 به بعد/12 ب) یا ازدواج سیاوش با جریره (1511 به بعد/12د) و فرنگیس (1534 به بعد/12د) یا ازدواج گشتاسپ، شاه ایران با شاهزاده رومی کتایون (222 به بعد/14) یا ازدواج دارا، شاه ایران با شاهزاده رومی ناهید (72 به بعد/18) یا ازدواج اسکندر رومی با شاهزاده ایرانی روشنک (44 به بعد/20) یا ازدواج بهرام گور با سپینود، شاهزاده هندی (490 به بعد/35 ب) و بالاخره و نه در پایان ازدواج سیاسی انوشیروان با شاهزاده چینی (2308 به بعد و 2095 به بعد/41) و یا ازدواج سیاسی خسروپرویز، شاه ایران با شاهزاده رومی مریم (1571 به بعد/43)
2-2-ازدواج عاشقانه
عشق نبایست با درد و رنج همراه باشد اما در شاهنامه به طور کلی در اشعار کلاسیک فارسی، اگر به کنایه بگویم: «عشق گلی است با خار.»در شاهنامه ازدواجهایی که از روی عشق صورت می گرفته اند اکثراً مشکل زا بوده و مشروحاً توصیف شده اند اما در این جا فقط به اشاراتی کوتاه به آنها بسنده می شود، مثلاً به ماجرای عشق زال و رودابه (384 به بعد/7) یا به عشق مشکل زای کی کاووس و سودابه (جنگ هاماوران، 79 به بعد/12ب)، عشق دختر مهرک و شاپور اول (200 به بعد/22).
در این ماجراها، زنان به خاطر عشق شان مشکلات زیادی را متحمل می شوند، مانند: فرنگیس (2452 به بعد/12 د)، منیژه (186 به بعد/13 اِ) گلنار (193 به بعد/21)، مالکه (45 به بعد/29)، شیرین (3480 به بعد/43) و تعداد زیادی از کنیزان (بی نام).(18)
اکنون می پردازم به نقش بنیادین همه ی زنان، یعنی:
3-زن به عنوان مادر و تنها سرپرست فرزند
اولین تصویر اساطیری و آیده آل از یک مادر واقعی را فردوسی بر مثال روایت «فرانک» ارایه می دهد که همسر آبتین و مادر فریدون است و تنها سرپرست او.ضحاک بر اساس یک پیشگویی، آبتین و خانواده او را به مرگ محکوم می کند. دژخیمان ضحاک همه جا در جست و جوی آبتین و به ویژه نوزادش فریدون بودند تا این که آبتین را می یابند و او را به قتل می رسانند.(115 به بعد/5).
فرانک سخت نگران جان نوزادش فریدون است و به عنوان تنها سرپرست او به دنبال یک مخفی گاه در ایران و یا شخص گمنام ولی قابل اعتمادی است که بتواند نوزادش را نزد خود مخفی کرده از او نگهداری کند و مراقب تغذیه و رشد او باشد. سرانجام سرش را به یک چوبان می سپارد (135 به بعد/5).
شبیه اما مشروحتر، فردوسی زندگی فرنگیس را توصیف می کند؛ وی نیز، مانند فرانک، باید کودک خود را به خاطر خطر جانی که از جانب افراسیاب تهدیدش می کند به چوپانی بسپارد (2647 به بعد/12د).
فردوسی بر مثال فرنگیس یک نمونه ایده آل دیگر را هم برای یک مادر فداکار و سرپرستی تنها و مسوول ترسیم می کند. این دو، فرانک و فرنگیس، سرانجام هر یک، یکی از بهترین دو شاه اساطیری ایران را تحویل جامعه می دهند: فریدون و کی خسرو، شاهان بزرگی که هرگز پدرشان را تجربه نکردند.
به عنوان مادران مهربان و تنها سرپرست فرزندان شان، باید هم چنین از تهمینه، همسر رستم و مادر سهراب و از جریره همسر دوم سیاوش و مادر فرود نام ببرم.(19) نمونه های دیگری نیز در شاهنامه وجود دارد که از آنها می گذرم.(20)
در مقابل چنین مادرانی، همای شاه ایران قرار دارد. وی هر چند با عدل و انصاف حکومت می کند اما به خاطر حب قدرت، تولد پسرش داراب را از جامعه مخفی می کند. هشت ماه تمام فرزندش را در یک مخفی گاه با علاقه مراقبت می کند، بعد او را در جعبه ای جا داده به همراه چند جواهر به رودخاه می سپارد با وجود این، داستان پایان خوشی دارد (1 به بعد/17 و 145 به بعد/16).
4-زن به عنوان سیاستمدار، دیپلمات یا پادشاه
اولین زنی که در شاهنامه به عنوان نمونه بارز یک دیپلمات (رایزن) دانا معرفی می شود، سیندخت، مادر رودابه و همسر مهراب، شاه کابل است (427 به بعد/7).عشق زال و رودابه به یک تنش سیاسی-دولتی کشانده می شود و مهراب توانایی آن را ندارد تا موافقت سام، پدر زال را که به شدت با ازدواج این زوج عاشق مخالف است، جلب نماید.
اما فردوسی نشان می دهد که چگونه سیندخت با ظرافت تام و زبردستی سیاسی ملموسی نه تنها موافقت سام را برای ازدواج این زوج جوان به دست می آورد بلکه با وساطت سام حتی نظر موافق منوچهر، شاه قدرتمند ایران را نیز جلب می کند(1244 به بعد/7).
گردیه، خواهر بهرام چوبینه، سردار توانای ایران ساسانی، نیز در چندین واقعه سیاسی-دولتی مبهم، نقش دیپلماتیک ارزنده ای را ایفا می کند (3160-2867، 2817 به بعد، 466 به بعد/43).
قبلاً به همای، شاه ایران، اشاره ای کردم (کتاب 17)، وی از هر جهت پادشاهی است، شایسته و عادل و حتی از بهمن، شاه سابق هم بهتر حکومت می کند.
در اواخر دوران حکومت ساسانیان دو زن به پادشاهی ایران می رسند: پوراندخت (کتاب 47) و آزرمیدخت (کتاب 48) البته هریک فقط برای مدتی کوتاه؛
اما کوتاهی مدت حکومت شان قاعدتاً نباید ربطی به جنسیت آنها داشته بوده باشد بلکه با دستگاه فاسد و مأیوس کننده ی اداری اواخر دوران ساسانی.
5- زن به عنوان قهرمان و دلاور جنگی
در شاهنامه، گردآفرید اولین نمونه ی بارز این گروه از زنان است. سهراب به دژ سفید در مرز ایران و توران حمله می کند و هجیر، برادر گردآفرید را به اسارت می گیرد. گردآفرید در لباس مردانه به مقابله با سهراب که جنگجویی بسیار قوی است، می آید و نه تنها می تواند قدرت مبارزه ی خود را به سهراب نشان بدهد بلکه موفق می شود با روش دیپلماتیک به سهراب جوان که با دیدن روی گردآفرید جذب زیبایی او شده است، پیشنهاد صلح بدهد و بدین ترتیب فرار ساکنین دژ را به ایران فراهم سازد (392-12/245 س).مثال بعدی بانو گشسپ، دختر رستم است که درباره ی او در شاهنامه اطلاعات ناچیزی آمده (543 به بعد/12 اِ) اما بخش عمده ی شرح زندگی او در نسخ خطی ناقص «بانو گشسپ نامه»، «فرازنامه» و «شهریارنامه» در دست است که دیگر به آن نمی پردازم و فقط اشاره می کنم که او مانند: «برون هیلده»، زن قهرمان حماسه های اساطیری ژرمنی است.
قبلاً از گردیه به عنوان یک دیپلمات سخن گفتم. او توانایی خود را در هنرهای رزمی و جنگی نیز به ثبوت می رساند. وی در جنگ با سردار چینی، طورگ بر او پیروز شده که و او را به قتل می رساند، همین طور چند جنگنده دیگر و بعداً حتی شوهر گستهم را؛ سپس با خسرو پرویز، شاه ایران، ازدواج می کند.(21)
6- زن به عنوان هنرمند
در شاهنامه به کرات از رامشگران یاد می شود که زنان نیز بخشی از آنان را تشکیل می دهند، حال یا به عنوان نوازنده، خواننده، چامه گوی و یا گاهی هم به عنوان آرتیست و رقصنده («پای کوب»-842 به بعد/35).رامشگران هنرشان را در جشنهای عمومی و علنی و یا خصوصی در مهمانی ها، چه در درون منازل و چه در صحرا و در مراسم عروسی و نیز هنگام استقبال از تازه واردین به شهر ارایه می دهند (465 به بعد/35).
آزاده، کنیز رومی بهرام گور در چنگ نوازی استاد است و بهرام را همه جا همراهی می کند (167 به بعد/34).
دهه ها هنرمند زن دیگر نیز با هنرنمایی های شان در چنگ نوازی، رقص و آواز و چامه گویی موجب مسرت خاطرشاه ایران می گردند به حدی که بهرام فوراً با آنها ازدواج کرده و آنان را به مشکوی خود که قبلاً ذکر آن رفت، می فرستد (نک بالا، 1/1).
در این جا نام چند هنرمند دیگر به مشکوی بهرام فرستاده می شوند، ذکر می گردد: «آرزو (11003 به بعد/35)، سوسنک، مشکناز، نازیاب، مشکنک (498-35/451)، ماه آفرید، فرانک و شنبلید (885 به بعد/35).
یکی از ابتکارهای قابل ذکر بهرام گور که از لحاظ سیاست فرهنگی او حایز اهمیت است، درخواست وی از شاه هند برای اعزام ده هزار هنرمند زن و مرد (لوریان) (22) به ایران می باشد تا این که با هنر رامشگری شان موجب مسرت مردم ایران می گردند (35/862 ب).
7- زن به عنوان مستخدم، کارگر یا پیشه ور
شغلهای زنانه ای که در شاهنامه بیش از همه ذکر می شود، عبارت اند از: پرستندگی و کنیزی (ندیمه-486 به بعد؛ 587-546؛ 455 به بعد/7). دایگی، پرستاری، (23) (1745-7/1743) و مامایی (1700-7/1694)، آرایشگری (1641 و بعد؛ 1525 و بعد؛ 275 به بعد؛ 220 به بعد/12 د)، آشپزی، خیاطی و پیک.(24)نام این زنان شاغل برده نمی شود اما فردوسی محصول کار آنها را اغلب توصیف می کند، مثلاً در روایات مربوط به تولد، تعلیم و تربیت شاهزادگان و قهرمانان و یا به هنگام وصف جشنها و آیینهای بار بانوان و شاهزادگان و یا در وصف آرایش مو و چهره و البسه و پوششهای گرانقیمت بانوان و شاهزادگان و عروسان درباری و یا در وصف سفره های رنگین (618 به بعد/12 د) و گاهی هم زنان در نقش شاهزادگان ثروتمند یا پیشه ور و تاجر یا صاحب ملک و خدم و حشم ظاهر می شوند، مثلاً فرانک مادر فریدون، تهمینه مادر سهراب، فرنگیس و جریره همسران سیاوش و گلشهر همسر پیران، سردار تورانی.(25)
8- زن به عنوان دلفریب، افسونگر و جادوگر
در شاهنامه زنان زیبای زیادی وارد صحنه می شوند اما در میان آنها فقط تعداد کمی وجود دارد که از زیبایی خود، آگاهانه برای فریفتن مردان استفاده می کنند، (26) امری که به خصوص در مورد سودابه به چشم می خورد؛ چون او با تمام وجودش سعی دارد با استفاده از تمام زیبایی های زنانه اش توجه و عشق سیاوش را به عنوان معشوق به دست آورد (225 به بعد؛ 157 به بعد/12 د).در برخی اتفاقات و عملیات سیاسی-دولتی به زنان افسونگر و جادوگری نیز برمی خوریم، مثلاً در «هفتخوان رستم» (423 به بعد/12) و در «هفتخوان اسفندیار»(1746 به بعد/15) همین طور در داستان سیاوش، زن جادوگری که حامله است را مشاهده می کنیم.
سودابه فریبکار موفق می شود با پرداخت مزدی گزاف این زن جادو را بر آن دارد تا سقط جنین کند. هدف سودابه در این بود که این جنینهای سقط شده را به عنوان بچه های خود قلمداد کرده و سیاوش را مسبب سقط آنان معرفی کند (417 به بعد/12د).
از دیدگاه فردوسی و به طور کلی در فرهنگ ایرانی، جادو و جادوگری همانند دروغ امری ناپسند و مردود است؛ زیرا از صفات اهریمن شمرده می شوند، همین طور افسون و افسونگری (=افسون سفید در جهت دفع بدی و افسون سیاه که منجر به شر است).
اما اگر افسون سفید که به اصطلاح منجر به خیر است به کار گرفته شود، توصیه هم شده است.(27) در خاتمه و به طور کلی باید به نکته ای مهم در خصوص عقیده فردوسی نسبت به زنان اشاره ای بکنم: تمام کسانی که سعی دارند به فردوسی در تمام شاهنامه از زنان با احترام و ستایش یاد می کند، خرده بگیرند که او بینشی ضد زن دارد، آن هم فقط بر اساس چند بیت (مثلاً بیت 7/455)(28) که اصالت آنها مورد تردید شاهنامه شناسان است در کاری سخت بیهوده می کوشند.
طبقه بندی هشتگانه بالا یک چنین ایرادهای بی پایه و تعمیمهای ناقص را رد می کند. این چند بیت کمی هم که در شاهنامه آمده و جایگاه و مقام اجتماعی زن را تا اندازه ای پایین می آورد (45 به بعد/12 اِ)، بیانگر نظر شخصی فردوسی نیست بلکه فردوسی به نقل روایتی پرداخته که باید در زمینه کلی روایات شاهنامه ارزیابی شود.
در این چند بیت مشخصاً عقیده رستم درباره ی سودابه مکار بیان می شود که رستم او را می کشد و به سزای اعمال اش می رساند. بنابراین، این گونه اشارات منفی که در زمینه کلی «روایت» در مورد «زن» نقل شده، فقط خطاب به زنان بد و جادوگر و ساحره دارد و دیگر هیچ. زنان، هم در روایات شاهنامه و هم از دیدگاه شخصی فردوسی از نظر کرامت انسانی شان، هوش و دانایی شان، حقوق اجتماعی شان و سایر وجنات خوب و بدشان چیزی از مردان کم ندارند.
هر چند حضور مردان در صحنه های سیاسی و جنگی شاهنامه نسبت به زنان فزونی دارد اما زنان هم نشان می دهند که حتی در این زمینه های به اصطلاح مردانه، نه تنها حرفی برای گرفتن دارند بلکه حتی بهتر هم عمل می کنند.
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی دانشگاه وین و انستیتیو ایران شناسی آکادمی علوم اتریش و امنای بنیاد فردوسی.
2. این مقاله به خواست بنیاد فردوسی در فروردین ماه 1390 خورشیدی به کوشش نگارنده از زبان آلمانی به فارسی برگردانده و تکمیل شده است؛ ارایه شده در گردهمایی هزاره شاهنامه در آکادمی علوم اتریش، با همکاری بنیاد فردوسی وین-اتریش، آبان ماه 1389 خ. نک به: نصرت اله رستگار 2010 و 2011 م.
3. نک به: نصرت اله رستگار (2005، 2006 و 2008 میلادی).
4. فردوسی این نظریه ی ادبی تطور (Evolution)را تقریباً 850 سال قبل از نظریه ی علمی تطور داروین ارایه کرده است.
5- در مورد شماره های کتابها از فریتس ولف: (1935: V-X)؛ «فرهنگ شاهنامه ی فردوسی»، تهران، نشر اساطیر، 1377؛ در مورد بیت شماری داستانهای شاهنامه از بیت شماری ژول مول (1878-1838م.) پیروی کرده ام. ابیات نقل شده را از متن فارسی ژول مول (1878-1838م.) آورده ام. شماره های کتاب پررنگ و قبل از/و پس از آن شماره بیت ذکر می شود.
6-مقایسه شود با خالقی مطلق، 1981.
7- در بعضی از نسخ خطی و چاپی به جای «خواهر»، «دختر» آمده است.
8- خالقی مطلق (ج1، ص 76، بیت 337) «نراژدها» آورده که بهتر از ضبط مول است.
9- مقایسه شود: صاحب زمانی، 1982 و سجادی، 1380؛ در مورد «ازدواج موقت» در ایران قبل از اسلام، نک به ماتسوخ، 1985؛ منابع بیشتر همان جا. ایشان در سخنرانی خود در سال 2008 م. در وین، مشخص نمودند که طبق اسناد زردتشی ایرانی که شکلهای متعددی ازدواج موقت را شناسایی کرده وآن را در یک سیستم پیچیده اما منطقی حقوق ازدواج برای انواع مختلف ازدواجها (برای مقاصد گوناگون) گنجانیده، منشای ازدواج موقت را از «حق عادت» سنتی که بعد از تسلط اسلام بر ایران هم برای مدتهای مدیدی رعایت می شود، توجیه می کند.
10- گودرز (طبق بیت 2929/13 گ)، «78 فرزند و نوه» دانسته اما این که چند زن و کنیز داشته، بیان نمی شود.
11-بندگان، غلامان، کنیزان، ریدگان که خریداری و یا از طرف صاحبان شان به کسی هدیه می شوند، مملوک ثروتمندان اند البته برای خرید، نگهداری و وظایف مختلف بندگان دستورالعملهایی وجود داشته است. رج به قابوس نامه، نشر علمی و فرهنگی، چاپ 3، صص 119-111، تهران، 1364.
12. شهرناز سلم و تور را به دنیا می آورد و دلنواز ایرج را (6/52). در این کتاب هر دو بانو به جز وظیفه ی همسری و مادری هیچ نقش برجسته ی اجتماعی دیگری را در سطح علنی جامعه ایفا نمی کنند.
13- نک: رستگار2008، تحت 1/4.
14- مثلاً در صحنه ای که سودابه سیاوش را نزد خود دعوت کرده و می خواهد او را به دام زیبایی خود بیاندازد (217 به بعد/12 د).
15- در این جا فقط به چند بیتی اشاره می کنم که در آنها زیبایی کنیزان و غلامان زال توصیف شده است (497 به بعد/7).
16- برای جزئیات بیشتر در مورد هویت ایرانی، نک: رستگار 2008 م.
17- در مورد تحصیلات و معلومات هر قشر، نک، بیات صمدی، 1970م؛ کناتس و نجم آبادی 1995م؛ رستگار 2006م، ص 168 به بعد، به ویژه ص 182 به بعد؛ در مورد فرهنگ و اخلاقیات ایران، همان جا ص 169 به بعد، تحت 2: «بزرگان و آزادگان» و نیز رستگار، 2008م.
18- مثلاً کنیزی (بی نام) که شاپور دوم را از زندان رومیان آزاد می کند و با او به ایران فرار می کند.
19- برای ابیات مربوط به نامهای ذکر شده، رج به فریتس ولف، 1935م، «فرهنگ شاهنامه فردوسی»، نشر اساطیر، تهران، 1377.
20- برای یافتن ابیات مربوط به این نامها رج به ف. ولف، همان جا.
21- در مورد ابیات مربوط به او و دیگر نامهای ذکر شده نک به ف. ولف. همان جا.
22- بازماندگان آنان امروزه در ایران کولیان یا لولیان نام دارند.
23- مثلاً برای نگهداری رستم به هنگام تولد رستم یک پزشک به همراه چند ماما کمک می کنند (1743 به بعد و 1678 به بعد/7) و نیز برای مراقبت و تربیت بهرام گور، چند دایه و پرستار و به کار گمارده می شوند (90به بعد و 55 به بعد/34).
24- در مورد پیک و نامه رسان نک: اهلرز، 2000 م.
25- برای ابیات مربوط به این نامها رج ف. ولف، همان جا.
26- در «برزونامه» از سوسن رامشگر یاد می شوند که به دنبال یک مأموریت سیاسی-دولتی با بهره گیری از زیبایی و مهارت خود در هنر موسیقی، موفق می شود پهلوانان و جنگ آوران ایرانی مانند: گیو و گودرز و توس و بیژن و چند نفر دیگر را مسحور نماید. در چنین حالتی، پیلسم، سردار تورانی می آید و آنان را به راحتی دستگیر می کند. نک به: سجادی، ص 202 به بعد، 1380.
27- نک به: رستگار، 2006، ص 185.
28- مقایسه شود: خالقی مطلق (ج1، ص 187) که این بیت را در متن نیاورده است. نک به: سجادی، 207 به بعد، 1380.
الف-متون چاپی شاهنامه
Primarliteratur (Sahname-Ausgaben)
1. BERTEL'S.E.E’.et al.eds,1960-1971:Firdousi:Shaname Kriticeskij tekst.
Tom-I-IX.Pamjantniki literatury narodov Vostoka,Teksty,Bol’naja serjia II.Moskva.
3. KHALEGHI-MOTLAGH.Dj.ed.1988-1997/2005:Abu’l-Qasem Ferdowsi:The SHAHNAMEH (The Book of Kings).Vols,1-5 ed,by Id.Costa Mesa-New york.Vol.6 ed.By Id & M.OMIDSALAR.New York.
3. MACAN,Turner,ed.1829:The Shah Name.4 Vols.Calcutta.
4. MOHL.J.ed,1838-1878:Le Livre des Rois,7 Vol, Paris.
5- VULLERS,J.A., ed,1877-1884, Firdusii Liber Regum qui inscribiutr Schahmname. Lugduni Batavorum.
ب- منابع دیگر
Sekundarliterature
1.BAYAT-SARMADI,D.,1970: Eriziehung und Bildung im Schhname von Firdusi.Eine Studie zur Geschichte der Erziehung im alten Iran,Islamkundiche Untersuchungen,4.Freiburg.
2. EHLERS,J.,2000:Mit goldenem Siegel,Über Briefe,Schreber und Boten im Schahname-Beitärge zur Iranistik,19.Wiesbaden.
3. KHALEGHI-MOTLAGH,J., 1981 :Die Frauen im Schahname Diss,Freidburg.
4. KNAUTH,W.& NADJMABADI,S.,1995:Altiranisches Fürstenideal von Xenephon bis Firdusi nach den eihemischen Quellen dargestellt,Wiesbaden,Stuttgart.
5. MACUCH,M.,1985: “Die Zeitehe im sasanidischen Recht-Ein Vorläufer der Šiitischen Muta-Ehe in Iran?” In: Archaeologische Mittelungen aus Iran. Hrsg, vom Deutschen Archaeologischen Institute, Abteilung Teheran Bd.18, Verlag von Dietrich Reimer in Berlin, pp.187-203. 6. MACUCH, M., 2008: “Die iransche Zeitehe, Eine vorislamische Institution im schiitschen Gewand”, vorgetragen am 10.01. 2008 im Rahmen der Vortragsreihe “Kulturwissenschaftliche Iranforschung” des Instituts für Iranistik der Österreichischen Akademie der Wissenchaften in Wien.
7. NADJMABADI, S., 1988 (Ubers): Das Qābūsnāme, Ein Denkmal persischer Lebensweisheit, überstzi un erklärt in Verbindung mit Wolfgang KNAUTH, L. Richert verlag,wiesbaden,Qabisname,Entesharte Elmi va Farhangi,Tehran 1364 h.s
8. RASTEGAR,N., 2005:Mašrū’īyat-e ukūmat az dīdgāh-e Firdusī kasb-e qodrat-e šāhān-e Irān-e bastān be ravāyat-e Šāhnāma” [“Herrschafts legitimation aus der Sicht Firdusīs,Machtergreifung iranischer Könige in der Überlieferung des Schahname”] Mirror of Hertage (Āyina-yi Mirās),New series Vol.3,2/29(1384-2005),pp.9-40,[auch erschiene in:Raz-ha ye Shahname, Bonyad-e Ferdowsi,Tehran 1390 h.š. <2011>])
9. RASTEGAR,N., 2006:,, Herrschaftslegitimation aus der Sicht Firdusīs, Machtergreifung Iranischer könige im Šāhnāme. Prolegomena zu einer historichvergleichenden Studeie,In:Proceeding of the 5th Confernce of the Societas Iranologica Europӕa held in Ravenna,6-11 October 2003,Vol,II: Classical and Contemporary Iranian studies,Antonion Panaino and Riccardo zipoli,eds., Mimesis Milano,2006,pp.165-188.
10-RASTEGAR,N., 2008: “Spuren iransicher Identität in Firdausīs Schahname,Erschienen in:Iranian Identity in the Course of History Ed,Gherardo Gnoli and Carlo G.Cereti (Serie Orientale Roma),Proceedings of the Conference Held in Rome 21-24 September 2005. Edited by Carlo G. Cereti. Roma, Istituto Italiano per I’Africa e l’Orietne Mai 2010 pp.265-287.
11. RASTEGAR,N., 2010.(Vortag):, Von Sklavinnen bis zu Könignnen in der iranischen Geschichte nach Firdousīs Šāhnāme”. Vorgetragen am 17. November 2010 in der Diplomatischen Akademie in Wien [im Rahmen der kulturwissenchaft-lichen Veranstaltungsreihe des Instituts für Iranistik der Österreichischen Akademie der Wissenschaften und der Österreichischen Orientgesllschaft Hammer-Purgstall. Festveranstalung 1000 Jahre Schahname (10.-22.November 2010.([
12. RASTEGAR,N., 2011: ,,Zum Stellenwert der Frauen in Firdausīs Schname. [Vorgetragen am 19.09 2007 an der 6th European Conference of Iranian Studies, 18.09.-22 September 2007, Vienna, Austria]; erscheint 2011 in: Volume 2 of the Proceedings of the 6th SIE Conference of Iranian Studies held in Vienna on 18-22 September 2007,A special issue of studia Asiatica Revue international d’études asiatiques /International Journal for Asian Studies [ISSN:1582-9111].Fasele-ye kaht-ha mesl-e bala vapá in yekanvakht bashad
13. SADJADI:H.1380 h.š.(2001),Setāyeš va nakuheš-e zanan dar Šāhnāme.Mó asese-ye pažuhešī-ye farhang o honar va ertabātāt Tehhran.
14- SAHEBZAMANI,N.1982: “Zan dar uqūq-e sāsānī. “Ins persische übersetzt und mit einem Vorwort und Anhang versehen von N. SAHEBZAMANI [festrede Christian BARTHOLOMEs am 11. Mai 1924 analässlich der Gründung der Akademiae der Wissenschaften Heidelberg, erscheinen in: Zeitschrift der Orientalisten Nr.1]. Persischer Text repoduziert durch die “Selbständige Iransiche Frauenbewegung im Ausland (Deutschland)1361 h.š(=1982)
15. WOLFF,F., 1935: Golssar zu Firdosis Schaname [mit Supplementband Verskonkordanz]. Olms Verlagsbuchhndlung [reprogr. Nachdruck Berlin 1935], Hildesheim,1965/Golssar zu Firdosis Schahname,Tehran,Asatir,1377 h.š
منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول