پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی
پرسش:
ولایت مطلقه فقیه را بطور مختصر توضیح دهید. دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) در این باره کدام است؟ منظور از واژه «ولایت» و واژه «مطلقه» چیست؟پاسخ:
ولایت مطلقه فقیه یعنی کسی که از دیدگاه اسلام واجد شرایط حکومت است و از نظر علم، تقوا و مدیریت جامعه، شباهت بیشتری به معصوم دارد و می تواند حکومت تشکیل دهد، در تدبیر امور جامعه همه اختیارات امام معصوم (علیهم السلام) را خواهد داشت. و هیچ قانونی بدون اجازه او اعتبار و مشروعیت ندارد و هیچ کس بدون اجازه او حق اجرای قوانین را هم نخواهد داشت و تمام شؤون حکومت با اجازه او اداره می شود.در خصوص محدوده ولایت فقیه گروهی از فقیهان معتقدند که فقیه فقط می تواند در امور ضروری و اصطلاحاً «امور حسبیه» اعمال ولایت کند مثل قضاوت بین طرفین دعوا و از این قبیل موارد، اما گروهی دیگر از فقها محدوده ولایت را بسیار وسیعتر از این موارد می دانند، در بین بزرگان ما، کسی که علاوه بر تصریح به تئوری «ولایت مطلقه فقیه» به عنوان یک فرض فقهی، آن را عملاً نیز قابل تحقق می دانست حضرت امام (رحمه الله) بود. حدود چهل سال پیش ایشان در درسهایشان اشاره داشتند که این امکان وجود دارد که فقیهی بتواند در محدوده خاص جغرافیایی تشکیل حکومت دهد و در این صورت او و همه اختیارات حاکم شرعی را خواهد داشت و اختیارات او منحصر به امور حسبیه و ضروری نمی گردد. او هر جا مصالح جامعه اسلامی ایجاب کند می تواند در چارچوب موازین شرع و مبانی اسلامی اِعمال ولایت کند. به عبارت دیگر همان اختیاراتی را که امام معصوم (علیهم السلام) در اداره جامعه اسلامی دارد ولی فقیه نیز دارد و این است معنی ولایت مطلقه فقیه.
کراراً امام می فرمود: اگر حکومتی به اجازه و اذن ولی فقیه شکل نگیرد، طاغوت است. (1) مفاد این سخن این است که ما دو نوع حکومت بیشتر نداریم: یکی حکومت حق و دیگری حکومت طاغوت. حکومت حق حکومتی است که در رأس آن ولی فقیه است و او بر همه ی امور و مسائل حکومت اشراف دارد و همه ی امور در پرتو اذن و اجازه ی او مشروعیت می یابند. اگر چنین نبود، حکومت باطل و طاغوت است و به فرموده ی قرآن: «... فَماذا بَعدَ الحَقِّ إلاَّ الضَّلالُ»(2)
برای روش تر شدن نظر و دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) مناسب است گزیده ای از بیانات و عملکرد ایشان را نقل کنیم؛ امام می فرمایند:
«اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت [آگاهی به قانون الهی و عدالت] باشد، بپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد و بر همه ی مردم لازم است که از او اطاعت کنند».(3)
معمار بزرگ نظام اسلامی، امام خمینی (رحمه الله)، علاوه بر مقام اندیشه و دیدگاه علمی، در مقام عمل نیز جلوه هایی از «ولایت مطلقه ی فقیه» را به منصفه ی ظهور رساندند، که موارد زیر از آن جمله است:
الف) «منصوب کردن» مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر و رئیس دولت موقت. امام در تنفیذ حکم نخست وزیری وی می نویسند:
«... من که ایشان را نصب کردم یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است...»(4).
ب) تصریح به «نصب» در متن احکام تنفیذ ریاست جمهوری بنی صدر، شهید رجائی (رحمه الله) و مقام معظم رهبری (مدظله) از سوی حضرت امام (رحمه الله)؛ با این که مطابق اصل ششم قانون اساسی، رئیس جمهور با اتکاء به آراء عموی انتخاب می شود، با این حال امام (رحمه الله) به مقتضای «ولایت مطلقه فقیه» می فرمایند که: این افراد را به این سمت «منصوب» نمودم.
به عنوان نمونه، امام خمینی (رحمه الله) در حکم ریاست جمهوری شهید رجایی می نویسند:
«... ملت شریف و متعهد ایران... با اکثریت قاطع افزون از دوره ی سابق، جناب آقای محمد علی رجایی ایده الله تعالی را به ریاست جمهوری کشور اسلامی ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را به عهده او گذاشته است و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد، این جانب رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم»(5).
ج) فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی امام راحل (رحمه الله) (6) در تاریخ 1366/11/17، در حالی که وجود چنین مجمعی و یا اختیارات تشکیل آن در قانون اساسی و در ضمن اختیارات رهبر -تا قبل از بازنگری 1368- پیش بینی نشده بود.
بنابراین امام خمینی (رحمه الله) هم در مقام نظر معتقد به «ولایت مطلقه ی فقیه» بودند و هم در مقام عمل آن را اعمال نمودند.
تشکیک در ولایت مطلقه از سوی بداندیشان
گروهی از مخالفان و بداندیشان، جهت منحرف ساختن مردم و جوانان و مغشوش ساختن ذهن آنها و وارونه نشان دادن تئوری ولایت فقیه در نزد مردم، مغاله هایی را صورت داده اند: ابتدا در کلمه ی «ولایت» تشکیک می کنند و می گویند ولایت در مورد اطفال و سفیهان است. «ولیّ» یعنی «قیّم» و اطفال و سفیهانی که از عقل و تدبیر کافی برای اداره زندگی روزمره خود برخوردار نیستند، نیاز به قیم دارند. پس آن کسی که تئوری ولایت فقیه را مطرح می کند، بواقع مردم را سفیه و نیازمند قیم می داند.این مغالطه بسیار بیّن و روشن است و چنانکه ولایت اهل بیت (علیهم السلام) به معنای قیمومیت آنها بر مردم و نیاز مردم به قیم نیست، در اینجا نیز «ولایت» عیناً به مفهوم حکومت به کار می رود و معنای آن، تدبیر امور اجتماعی و مدیریت کلان جامعه است. «ولایت فقیه» به این معناست که اشخاص از طرف خداوند مأذون هستند که امور کلان جامعه را اداره کنند، نه این که افرادی که تحت حاکمیت ولایت فقیه و حکومت اسلامی هستند، از قبیل اطفال، مجانین و سفیهان هستند!
از سوی دیگر، در کلمه «مطلقه» مغالطه کرده و چنان از آن سوء استفاده کرده اند که در بعضی از نوشته های خود آورده اند که «ولایت مطلقه» مستلزم شرکت است! پس کسانی که قائل به ولایت مطلقه هستند مشرک اند چون به جز خداوند که «مطلق» است، آنها «ولیّ امر» را نیز مطلق قرار داده اند! گاهی انسان نمی داند در برابر این سخنان بچه گانه و بی مایه چه بگوید.
به اختصار عرض می کنم که اولاً در متون اسلامی هیچ جا کلمه «مطلق» درباره خداوند به کار نرفته و اصلاً از نظر ادبیات عرب، آوردن کلمه «مطلق» برای خدا صحیح نیست و ثانیاً بر فرض اینکه این کلمه را مسامحتاً در مورد خداوند به کار ببریم به این معنا خواهد بود که خداوند متعال نامحدود است و هیچ ضعف، نقص و کمبودی ندارد؛ و کسی درباره ی غیرخداوند چنین اعتقادی ندارد. مسلماً لازمه ی این سخن این نیست که دولت اسلامی از اختیارات کافی برای انجام وظایفش برخوردار نیست(7) و اساساً این دو هیچ ربطی به هم ندارند.
پی نوشت ها :
1. ر.ک: از جمله، صحیفه ی نور، ج9، ص 251.
2. یونس/32.
3. «حکومت اسلامی»، امام خمینی (رحمه الله)، ص 55؛ و «شؤون و اختیارات ولیّ فقیه»، امام خمینی (رحمه الله)، ص 33 و 34، 35 ،77.
4. صحیفه نور، ج6، ص 31.
5. صحیفه نور، ج15، ص 76، همچنین ر.ک: همان، ، ج11، ص260 و ج15، ص 179 و ج19، ص 221؛ در رابطه با احکام ریاست جمهوری بنی صدر و مقام معظم رهبری.
6. همان، ج20، ص 176.
7. پیش تر گفتیم که ولایت مطلقه ی فقیه یعنی آن که حاکم و رهبر امّت اسلامی برای انجام وظایف خود از اختیارات لازم برخوردار باشد.
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول