ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
نخستین شهرها در بینالنهرین یا عراق امروز پدیدار شدهاند و تاریخ آنها به 5 هزار سال پیش باز میگردد. چه شهرهایی پیشگامان این شهرهای کهن هستند؟ حفاری در یک روستای قدیمی در چند قدمی محلی که بعدها شهر باستانی لارسا در آنجا ساخته شده است، پرده را اندکی به کنار میزند.
اولین شهرها، در قلب کشور سومر واقع در جنوب عراق کنونی به وجود آمدند. ویرانههای این شهرها با 20 یا 30 متر ارتفاع، به بیابان برهوت بینالنهرین سفلی واقع در 20 کیلومتری رود فرات، چهرهی پست و بلندی بخشیده است. از دور و به فاصله چند ده کیلومتری میتوان این پستی و بلندی را با چشم دید. اینجا محل شهرهای اور، اوروک و نیز لارسا است که هیئت باستانشناسی فرانسه آنها را کشف کرده است. خرابههای عظیم آن شهرها مساحتی حدود 200 هکتار را در بر میگیرد.
تاریخ قدیمیترین این شهرها به 3 هزار سال قبل از میلاد باز میگردد. چه تمدنهایی در بنای این شهرها سهم داشتهاند؟ روستاهای کشاورز- دامدار، سلفِ این شهرها، چه شکلی داشتهاند و به چه شبیه بودهاند؟ چنان که خواهیم دید، کشف یک روستای باستانی در نزدیکی شهر لارسا، کمی پردهها را بالا میزند.
اما نخست باید کمی به گذشته بازگردیم. تاریخ از جای دیگری آغاز می شود: اولین کشاورزان در سوریه و فلسطین پیدا شدند. این شیوه جدید زندگی بعداً، یعنی از 7 هزارسال پیش از میلاد، در دامنه رشته کوههای آنتی توروس (واقع در شرق ترکیه و نزدیک مرزهای ایران و ارمنستان) و زاگرس توسعه یافت. این نواحی محلهایی مساعد بودند که غلات وحشی در آنجا میروییدند و حیوانات قابل اهلی شدن، نظیر بز و گوسفند، به وفور وجود داشتند. در این دوره، روستاهای کوچک کشاورزی، در جلگه حاصلخیز «جزیره» (واقع در استانی به همین نام در زمان خلفای عباسی)که به عراق و سوریه تعلق دارد و میان شهرهای حلب و موصل واقع شده است، به وجود آمدند. روستانشینان در این جلگه حاصلخیز و پرآب مستقر شدند و به بهرهبرداری از زمینهای بسیار مساعد و قابل کشت پرداختند.
این را نیز میدانیم که هزار سال بعد، کشاورزان در ناحیهای جنوبیتر، یعنی در مرکز عراق کنونی استقرار یافتند. در پیرامون شهر کنونی سامره، کاوشگاه باستانشناسی صوّان نیز حاوی خانههای بزرگ آجری است که با قواعد منظمی ساخته شدهاند و در درون حصاری با خندق گرد آمدهاند. آب و هوای اینجا در آن زمان بسیار خشک بود و روستاییان صوّان به آبیاری مزارع خود میپرداختند. مقدار زیاد و بیسابقه غلات یافت شده در این محل گواهی است بر این امر.
توضیح تصویر: در سه کیلومتری شهر لارسا، نشانههای مانده از یک روستای باستانی 5500 ساله، گواه بر وجود معماری پیشرفتهای است. در ساختمانی متأخرتر (4000-) این رشته از دیوارکها که با هم زاویه قائمه را تشکیل میدهند، زیربنای یک انبار جمعی هستند که بدین ترتیب مانع از نفوذ رطوبت به انبار میشدهاند.
اما در منطقه جنوبیتر، یعنی در کشور آینده سومر که بعدها نخستین شهرها به ظهور رسیدند، چه خبر بود؟ این ناحیه پست و مسطح چندان جالب توجه به نظر نمیرسد. دو رودخانه دجله و فرات گویی با خستگی خود را به سواحل خلیجفارس میکشانند و باتلاقهای وسیعی به وجود میآورند که در دهها کیلومتر در وسط بیابان گسترده میشوند. فضاهای جدا افتادهای هستند که جز زمین و آب هیچ ثروت طبیعی ندارند.
تا مدتها تصور میشد که کشاورزان بسیار دیر در نواحی سخت و دشمنخو مستقر شدهاند. باستان شناسانی که مشغول کاوش در شهرهای بزرگ سومری بودند، در حفاریهای عمیق خود به چند خرده سفال ماقبل تاریخ دست یافتند، اما ظاهراً اینها متعلق به دوران متأخرتر بودند.
ولی سپس کمکم این سؤال مطرح شد که مبادا رسوبات شدید دجله و فرات روی آثار باستانیتر را پوشانده باشند. از سوی دیگر در اثر فرونشستن سطح آب یا با کشفهای تصادفی هنگام حفر کانال، محلهایی باستانی در عمق چند متری زیر سطح کنونی دشت پدیدار شدند.
کشف روستای اوئیلی در 45 سال پیش، این استنباط را تأیید کرد. آن گاه هیئت باستانشناسی فرانسوی مستقر در لارسا، تپه کوچکی را که ارتفاعش بزحمت به 4 متر میرسید در سه کیلومتری شهر کشف کرد که پوشیده از خرده سفالهای پیش از تاریخ بود. معلوم شد که این برجستگی یا «تل» که اعراب بدوی آن را اوئیلی مینامیدند، بقایای روستایی است متعلق به حداقل 5500 سال پیش از میلاد مسیح. از بخت خوش، بر خلاف آنچه معمولاً پیش میآید، هیچ گونه لایهای این سطوح پیش از تاریخ را نپوشانده بود.
حفاریهای این محل در 1976 آغاز شدند و منظماً تا 1989 ادامه یافتند. جنگ خلیجفارس درست زمانی که سرانجام کاوشگران به نتایج مهمی دست یافته بودند، و در شرایط بسیار وحشتناکی کار میکردند، باعث قطع عملیات شد.
امروز میدانیم که آثار مرئیِ تپه اوئیلی در واقع بخشی است که از توده یخ جدا شده از یخچالهای طبیعی بیرون زده است. به علت انبوه رسوباتی که رودخانهها حمل کردهاند، سطح دشت اطراف پیوسته طی قرنها بالا آمده است و تاریخگذاری با رادیوکربن اخیراً این موضوع را تأیید کرده است. بدین ترتیب، اگر تصادفاً و از بخت خوش، تل اوئیلی هنوز در سطح به چشم میخورد، محلهای متعدد کوچکتری بدون شک در زیر لایههای رویی باقی ماندهاند.
لایههای باستانشناختی کشف شده در اوئیلی در عمق چهار متری زیر سطح دشت جای دارند. تل هنوز ضخیمتر است، اما وجود سفره آب مانع از حفاریهای عمیقتر میشود. بدین ترتیب، حتی اگر روزی کاوشها از سر گرفته شوند، احتمالاً هرگز به سطوح باستانیتر نمیرسیم، مگر آنکه سطح سفره آبهای زیرزمینی را بهطور مصنوعی پایینتر ببریم.
در تل اوئیلی چه چیزی را توانستهایم کشف کنیم؟با چند حفاری معدود، طبعاً فقط باید به کاوشهای حداقل قناعت کرد. با وجود این، از هماکنون میتوانیم تحول این روستاها را طی دو هزاره، از سال 5500 تا 3500 قبل از میلاد، دنبال کنیم که خود دستاوردی در خور توجه است.
وقتی معلوم شد که از 5500 ق. م. روستاییان خانههایی چنین فوقالعاده میساختهاند بسیار تعجبآور بود. تا اینجا از این دوره فقط چند بدنه ناچیز دیوار در اختیار داریم. پس تصور میرود که معماری این روستاها تحولی کند و تدریجی داشته است: از آغازهایی بدوی تا ساختمانهای حدود 4000 ق. م. ،یعنی تلهای مربوط به کشفیات شهر اریدو که چنان عظمتی دارند که حفاران نخست پنداشتهاند مربوط به معابدی هستند.
توضیح تصویر: دو خانه متعلق به آغاز دوره عبید (5500-) در زیر زمین کشف شدهاند. این خانهها بر اساس نقشهای واحد ساخته شدهاند. ستونهای کار گذارده شده در فواصل منظم در تالار مرکزی خانه، سقف را نگه میداشتهاند.
اما حفاریهای اوئیلی تصویر به کلی متفاوتی از واقعیت عرضه میکنند. یعنی روستاییان مورد نظر ما که به تمدن «عبید» تعلق داشتهاند می توانستهاند خانههایی بزرگ با معماری پیشرفته بسازند. دیوارها با آجرهای خشک کرده در آفتاب و در اندازههای استاندارد ساخته میشدند. خانه دارای 3 تالار وسیع «شبستان» گونه بوده، یعنی سقف آنها بر ستونهای متعدد قرار میگرفته است. کف زمین از خاک کوبیده و حتی گاه آجر فرش بوده است.
یکی از این خانهها براستی میتوانسته خانهی تقریباً راحتی باشد چون 140 مترمربع مساحت دارد. اتاق مرکزی خانه با 30ر7 متر طول و بیش از 4 متر عرض در واقع 32 مترمربع مساحت دارد. دیوارهای این تالار وسیع با جرزهای مستطیل روبهروی یکدیگر تزئین شدهاند. دو ردیف از 4 ستون با تیرک چوبی با پایههای آجری، اتاق را به 3 قسمت تقریباً برابر تقسیم میکنند. در وسط تالار یک اجاق وجود دارد با صفه کوچکی که نشانههای سوختگی بر آن بهجا مانده، و صفه بزرگتری که سوراخی وسط دارد و بدون شک برای قرار دادن سبوی سنگی بزرگ آب بوده است.
خانه دوم که متعلق به دوره متأخرتر است، بر اساس طرحی کمابیش مشابه اولی ساخته شده است، گرچه دیوارها نازکترند. در اینجا کف اتاق مرکزی 45 سانتیمتر بالا آورده شده است: این کف روی دیوارکهای کوچکی و جرزهای کلفتی قرار گرفته که پی شطرنج گونه خانه را به وجود آوردهاند. اما اتاق جانبی آن مجهز و متکی به همان شاهتیرها و ستونهای معمولی است.
تاریخگذاری با رادیواکتیوکربن روشن میسازد که این خانهها دست کم به 5500 ق. م. تعلق دارند. بنابراین، کشاورزان از این دوره، معماری حقیقی ظریف و با استانداردی را توسعه دادهاندکه با ساختمان ساده پناهگاههای حقیر بسیار فرق داشته است. در این منطقه، این کشف بسیارمهمی محسوب میشود.
همچنین سطوح متأخرتر، متعلق به پایان تمدن «عُبید»، مربوط به حدود 4000 ق. م. مورد کاوش قرار گرفته است. گرچه در این دوره استفاده از سقفهای متکی به ستون ظاهراً متروک شده است، اما در عوض سنت ساخت خانههای بزرگ سه تالاره همچنان برجاست. محلی را که ما میتوانستیم از زیر خاک آشکار سازیم، در مرحلهی دوم تبدیل شده بود به یک انبار غله جمعی که البته ما فقط زیربنای آن را یافتیم و عبارت است از رشتهی فشردهای از دیوارکهای با زاویه قائمه که انبار را سرپا نگه میدارند و مانع از نفوذ رطوبت زمین به آن میشوند.
سبک زندگی روستاییان عبید چگونه بوده است؟ نوع فعالیتهای آنها طی دوره دو هزار ساله تمدن عبید چندان تغییری نکرده است. کشاورزان و دامدارانی بودهاند که با تقسیم کار تخصصی که با زیست بوم خاص عراق سفلی به خوبی سازگار شده بودند. گندم، جو و درخت خرما میکاشتند. گاو و خوک پرورش میدادند که هر دو با این نواحی مرطوب به خوبی سازگارند، و بسیار کم به پرورش گوسفند و بز توجه داشتند. بسیار صید میکردند و هرگز به شکار نمیپرداختند. و این تصویری است که با تصویر امروزی جنوب عراق با دشتهای یکنواخت بدوی و بدویهای پرورش دهنده گوسفند و شتر بسیار فرق دارد.
روستاییان اوئیلی عملاً زندگی خودبسندهای داشتند. واردات از خارج عبارت بود از کمی زِفت یا قیر که برای استحکام سبدها سودمند بود و نیز عقیق سیاه که از آناتولی دور دست وارد میشد. آنها گرچه هنوز فلز را نمیشناختند، اما در عوض سفالگری شایان توجهی داشتند که تاریخ تکامل آن را طی بیش از دو هزار سال، از تولیدات مجلل آغازین تا ساخت سادهتر پایان دوره، میتوان دنبال کرد. از گل پخته برای ساختن تندیسکهای انسان یا حیوان نیز استفاده میکردند. ابزارهای کشاورزی نظیر کجبیل سنگی و بخصوص داسهای گلی را که با منابع موجود در منطقهشان بسیار سازگار بود، در محل میساختند.
اکنون از حفاریهای اوئیلی معلوم میشود که در بطن این جماعات کشاورز ناگهان نخستین شهرها به ظهور رسیدهاند. روستاییان در سه کیلومتری اوئیلی شروع به شهرنشینی کردند و شهر لارسا را به وجود آوردند. اما نشانههای مانده از این شهر، که سه هزار سال تاریخ دارد، ویرانههای روستای بنیانگذار خود را ناگزیر پوشاندهاند.
ساکنان اوئیلی بنا به علتی که برای ما معلوم نیست، این محل را حدود 3300 قبل از میلاد ترک کردهاند. آیا به لارسا در همان نزدیکی رفتهاند؟ ممکن است. اما در مورد این شهر، تاریخی دیگر مطرح است، تاریخی که گواهی میدهد ساکنان اینجا خط را ابداع کردهاند، دارای تراکم شهری بودهاند، و بناهای بزرگ عمومی ساختهاند... تمدن به شدت شهرنشین امروزی ما، میراثخوار آن تمدن است. این تکامل بنیادی در بطن روستاهای دوره عبید شکل گرفت، دورهای که در حال حاضر اوئیلی شناخته شدهترین و مهمترین گواه آن است.
توضیح تصویر: کشاورز-دامداران اوئیلی زندگانی خودبسندهای داشتند، سفالگری شایان توجهی را گسترش دادند و ابزارهای کشاورزی نظیر داس با گل پخته میساختند. در اینجا شکل یک بشقاب با ساختمانی ساده متعلق به پایان دوره عبید (4000-) دیده میشود.
اولین شهرها، در قلب کشور سومر واقع در جنوب عراق کنونی به وجود آمدند. ویرانههای این شهرها با 20 یا 30 متر ارتفاع، به بیابان برهوت بینالنهرین سفلی واقع در 20 کیلومتری رود فرات، چهرهی پست و بلندی بخشیده است. از دور و به فاصله چند ده کیلومتری میتوان این پستی و بلندی را با چشم دید. اینجا محل شهرهای اور، اوروک و نیز لارسا است که هیئت باستانشناسی فرانسه آنها را کشف کرده است. خرابههای عظیم آن شهرها مساحتی حدود 200 هکتار را در بر میگیرد.
تاریخ قدیمیترین این شهرها به 3 هزار سال قبل از میلاد باز میگردد. چه تمدنهایی در بنای این شهرها سهم داشتهاند؟ روستاهای کشاورز- دامدار، سلفِ این شهرها، چه شکلی داشتهاند و به چه شبیه بودهاند؟ چنان که خواهیم دید، کشف یک روستای باستانی در نزدیکی شهر لارسا، کمی پردهها را بالا میزند.
اما نخست باید کمی به گذشته بازگردیم. تاریخ از جای دیگری آغاز می شود: اولین کشاورزان در سوریه و فلسطین پیدا شدند. این شیوه جدید زندگی بعداً، یعنی از 7 هزارسال پیش از میلاد، در دامنه رشته کوههای آنتی توروس (واقع در شرق ترکیه و نزدیک مرزهای ایران و ارمنستان) و زاگرس توسعه یافت. این نواحی محلهایی مساعد بودند که غلات وحشی در آنجا میروییدند و حیوانات قابل اهلی شدن، نظیر بز و گوسفند، به وفور وجود داشتند. در این دوره، روستاهای کوچک کشاورزی، در جلگه حاصلخیز «جزیره» (واقع در استانی به همین نام در زمان خلفای عباسی)که به عراق و سوریه تعلق دارد و میان شهرهای حلب و موصل واقع شده است، به وجود آمدند. روستانشینان در این جلگه حاصلخیز و پرآب مستقر شدند و به بهرهبرداری از زمینهای بسیار مساعد و قابل کشت پرداختند.
این را نیز میدانیم که هزار سال بعد، کشاورزان در ناحیهای جنوبیتر، یعنی در مرکز عراق کنونی استقرار یافتند. در پیرامون شهر کنونی سامره، کاوشگاه باستانشناسی صوّان نیز حاوی خانههای بزرگ آجری است که با قواعد منظمی ساخته شدهاند و در درون حصاری با خندق گرد آمدهاند. آب و هوای اینجا در آن زمان بسیار خشک بود و روستاییان صوّان به آبیاری مزارع خود میپرداختند. مقدار زیاد و بیسابقه غلات یافت شده در این محل گواهی است بر این امر.
اما در منطقه جنوبیتر، یعنی در کشور آینده سومر که بعدها نخستین شهرها به ظهور رسیدند، چه خبر بود؟ این ناحیه پست و مسطح چندان جالب توجه به نظر نمیرسد. دو رودخانه دجله و فرات گویی با خستگی خود را به سواحل خلیجفارس میکشانند و باتلاقهای وسیعی به وجود میآورند که در دهها کیلومتر در وسط بیابان گسترده میشوند. فضاهای جدا افتادهای هستند که جز زمین و آب هیچ ثروت طبیعی ندارند.
تا مدتها تصور میشد که کشاورزان بسیار دیر در نواحی سخت و دشمنخو مستقر شدهاند. باستان شناسانی که مشغول کاوش در شهرهای بزرگ سومری بودند، در حفاریهای عمیق خود به چند خرده سفال ماقبل تاریخ دست یافتند، اما ظاهراً اینها متعلق به دوران متأخرتر بودند.
ولی سپس کمکم این سؤال مطرح شد که مبادا رسوبات شدید دجله و فرات روی آثار باستانیتر را پوشانده باشند. از سوی دیگر در اثر فرونشستن سطح آب یا با کشفهای تصادفی هنگام حفر کانال، محلهایی باستانی در عمق چند متری زیر سطح کنونی دشت پدیدار شدند.
کشف روستای اوئیلی در 45 سال پیش، این استنباط را تأیید کرد. آن گاه هیئت باستانشناسی فرانسوی مستقر در لارسا، تپه کوچکی را که ارتفاعش بزحمت به 4 متر میرسید در سه کیلومتری شهر کشف کرد که پوشیده از خرده سفالهای پیش از تاریخ بود. معلوم شد که این برجستگی یا «تل» که اعراب بدوی آن را اوئیلی مینامیدند، بقایای روستایی است متعلق به حداقل 5500 سال پیش از میلاد مسیح. از بخت خوش، بر خلاف آنچه معمولاً پیش میآید، هیچ گونه لایهای این سطوح پیش از تاریخ را نپوشانده بود.
حفاریهای این محل در 1976 آغاز شدند و منظماً تا 1989 ادامه یافتند. جنگ خلیجفارس درست زمانی که سرانجام کاوشگران به نتایج مهمی دست یافته بودند، و در شرایط بسیار وحشتناکی کار میکردند، باعث قطع عملیات شد.
امروز میدانیم که آثار مرئیِ تپه اوئیلی در واقع بخشی است که از توده یخ جدا شده از یخچالهای طبیعی بیرون زده است. به علت انبوه رسوباتی که رودخانهها حمل کردهاند، سطح دشت اطراف پیوسته طی قرنها بالا آمده است و تاریخگذاری با رادیوکربن اخیراً این موضوع را تأیید کرده است. بدین ترتیب، اگر تصادفاً و از بخت خوش، تل اوئیلی هنوز در سطح به چشم میخورد، محلهای متعدد کوچکتری بدون شک در زیر لایههای رویی باقی ماندهاند.
لایههای باستانشناختی کشف شده در اوئیلی در عمق چهار متری زیر سطح دشت جای دارند. تل هنوز ضخیمتر است، اما وجود سفره آب مانع از حفاریهای عمیقتر میشود. بدین ترتیب، حتی اگر روزی کاوشها از سر گرفته شوند، احتمالاً هرگز به سطوح باستانیتر نمیرسیم، مگر آنکه سطح سفره آبهای زیرزمینی را بهطور مصنوعی پایینتر ببریم.
در تل اوئیلی چه چیزی را توانستهایم کشف کنیم؟با چند حفاری معدود، طبعاً فقط باید به کاوشهای حداقل قناعت کرد. با وجود این، از هماکنون میتوانیم تحول این روستاها را طی دو هزاره، از سال 5500 تا 3500 قبل از میلاد، دنبال کنیم که خود دستاوردی در خور توجه است.
وقتی معلوم شد که از 5500 ق. م. روستاییان خانههایی چنین فوقالعاده میساختهاند بسیار تعجبآور بود. تا اینجا از این دوره فقط چند بدنه ناچیز دیوار در اختیار داریم. پس تصور میرود که معماری این روستاها تحولی کند و تدریجی داشته است: از آغازهایی بدوی تا ساختمانهای حدود 4000 ق. م. ،یعنی تلهای مربوط به کشفیات شهر اریدو که چنان عظمتی دارند که حفاران نخست پنداشتهاند مربوط به معابدی هستند.
اما حفاریهای اوئیلی تصویر به کلی متفاوتی از واقعیت عرضه میکنند. یعنی روستاییان مورد نظر ما که به تمدن «عبید» تعلق داشتهاند می توانستهاند خانههایی بزرگ با معماری پیشرفته بسازند. دیوارها با آجرهای خشک کرده در آفتاب و در اندازههای استاندارد ساخته میشدند. خانه دارای 3 تالار وسیع «شبستان» گونه بوده، یعنی سقف آنها بر ستونهای متعدد قرار میگرفته است. کف زمین از خاک کوبیده و حتی گاه آجر فرش بوده است.
یکی از این خانهها براستی میتوانسته خانهی تقریباً راحتی باشد چون 140 مترمربع مساحت دارد. اتاق مرکزی خانه با 30ر7 متر طول و بیش از 4 متر عرض در واقع 32 مترمربع مساحت دارد. دیوارهای این تالار وسیع با جرزهای مستطیل روبهروی یکدیگر تزئین شدهاند. دو ردیف از 4 ستون با تیرک چوبی با پایههای آجری، اتاق را به 3 قسمت تقریباً برابر تقسیم میکنند. در وسط تالار یک اجاق وجود دارد با صفه کوچکی که نشانههای سوختگی بر آن بهجا مانده، و صفه بزرگتری که سوراخی وسط دارد و بدون شک برای قرار دادن سبوی سنگی بزرگ آب بوده است.
خانه دوم که متعلق به دوره متأخرتر است، بر اساس طرحی کمابیش مشابه اولی ساخته شده است، گرچه دیوارها نازکترند. در اینجا کف اتاق مرکزی 45 سانتیمتر بالا آورده شده است: این کف روی دیوارکهای کوچکی و جرزهای کلفتی قرار گرفته که پی شطرنج گونه خانه را به وجود آوردهاند. اما اتاق جانبی آن مجهز و متکی به همان شاهتیرها و ستونهای معمولی است.
تاریخگذاری با رادیواکتیوکربن روشن میسازد که این خانهها دست کم به 5500 ق. م. تعلق دارند. بنابراین، کشاورزان از این دوره، معماری حقیقی ظریف و با استانداردی را توسعه دادهاندکه با ساختمان ساده پناهگاههای حقیر بسیار فرق داشته است. در این منطقه، این کشف بسیارمهمی محسوب میشود.
همچنین سطوح متأخرتر، متعلق به پایان تمدن «عُبید»، مربوط به حدود 4000 ق. م. مورد کاوش قرار گرفته است. گرچه در این دوره استفاده از سقفهای متکی به ستون ظاهراً متروک شده است، اما در عوض سنت ساخت خانههای بزرگ سه تالاره همچنان برجاست. محلی را که ما میتوانستیم از زیر خاک آشکار سازیم، در مرحلهی دوم تبدیل شده بود به یک انبار غله جمعی که البته ما فقط زیربنای آن را یافتیم و عبارت است از رشتهی فشردهای از دیوارکهای با زاویه قائمه که انبار را سرپا نگه میدارند و مانع از نفوذ رطوبت زمین به آن میشوند.
سبک زندگی روستاییان عبید چگونه بوده است؟ نوع فعالیتهای آنها طی دوره دو هزار ساله تمدن عبید چندان تغییری نکرده است. کشاورزان و دامدارانی بودهاند که با تقسیم کار تخصصی که با زیست بوم خاص عراق سفلی به خوبی سازگار شده بودند. گندم، جو و درخت خرما میکاشتند. گاو و خوک پرورش میدادند که هر دو با این نواحی مرطوب به خوبی سازگارند، و بسیار کم به پرورش گوسفند و بز توجه داشتند. بسیار صید میکردند و هرگز به شکار نمیپرداختند. و این تصویری است که با تصویر امروزی جنوب عراق با دشتهای یکنواخت بدوی و بدویهای پرورش دهنده گوسفند و شتر بسیار فرق دارد.
روستاییان اوئیلی عملاً زندگی خودبسندهای داشتند. واردات از خارج عبارت بود از کمی زِفت یا قیر که برای استحکام سبدها سودمند بود و نیز عقیق سیاه که از آناتولی دور دست وارد میشد. آنها گرچه هنوز فلز را نمیشناختند، اما در عوض سفالگری شایان توجهی داشتند که تاریخ تکامل آن را طی بیش از دو هزار سال، از تولیدات مجلل آغازین تا ساخت سادهتر پایان دوره، میتوان دنبال کرد. از گل پخته برای ساختن تندیسکهای انسان یا حیوان نیز استفاده میکردند. ابزارهای کشاورزی نظیر کجبیل سنگی و بخصوص داسهای گلی را که با منابع موجود در منطقهشان بسیار سازگار بود، در محل میساختند.
اکنون از حفاریهای اوئیلی معلوم میشود که در بطن این جماعات کشاورز ناگهان نخستین شهرها به ظهور رسیدهاند. روستاییان در سه کیلومتری اوئیلی شروع به شهرنشینی کردند و شهر لارسا را به وجود آوردند. اما نشانههای مانده از این شهر، که سه هزار سال تاریخ دارد، ویرانههای روستای بنیانگذار خود را ناگزیر پوشاندهاند.
ساکنان اوئیلی بنا به علتی که برای ما معلوم نیست، این محل را حدود 3300 قبل از میلاد ترک کردهاند. آیا به لارسا در همان نزدیکی رفتهاند؟ ممکن است. اما در مورد این شهر، تاریخی دیگر مطرح است، تاریخی که گواهی میدهد ساکنان اینجا خط را ابداع کردهاند، دارای تراکم شهری بودهاند، و بناهای بزرگ عمومی ساختهاند... تمدن به شدت شهرنشین امروزی ما، میراثخوار آن تمدن است. این تکامل بنیادی در بطن روستاهای دوره عبید شکل گرفت، دورهای که در حال حاضر اوئیلی شناخته شدهترین و مهمترین گواه آن است.
/ج