1ـ کشتار بی رحمانه ی شیعیان در «کربلا»
کشتار وهّابیان در «عتبات عالیات» به راستی صفحه ی تاریخ را سیاه کرده و لکه ی ننگ همیشگی بر پیشانی وهّابیان نهاده است.صلاح الدّین مختار که خود وهّابی است، می نویسد:
در سال 1216 ه.ق. امیر سعود با لشکر انبوهی از مردم نجد، عشایر جنوب، حجاز و دیگر نقاط، به طرف عراق حرکت کرد و در ماه ذی قعده ی به کربلا رسید. آنان تمام برج و باروی شهر را خراب کرده و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند به قتل رساندند و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند. آنگاه سعود، خمس اموال غارت شده را برداشت و بقیه را به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم بین لشکریان تقسیم نمود. (1)
شیخ عثمان نجدی از مورّخان وهّابی می نویسد:وهّابیان، غافلگیرانه وارد کربلا شدند، بسیاری از اهل آن را در کوچه و بازار و خانه ها کشتند، روی قبر حسین (علیه السلام) را خراب کردند و آنچه در داخل قبّه بود، به چپاول بردند و هر چه در شهر از اموال، اسلحه، لباس، فرش، طلا و قرآن های نفیس یافتند، ربودند. نزدیک ظهر از شهر خارج شدند؛ در حالی که قریب به دو هزار نفر از اهالی کربلا را کشته بودند. (2)
2ـ قتل عام مردم طائف
شاید بعضی تصوّر کنند که وهّابیان فقط بلاد شیعه نشین را مورد تاخت و تاز قرار داده اند؛ ولی با نگاهی به عملکرد سیاه آنان در «حجاز» و «شام» روشن خواهد شد که حتی مناطق سنّی نشین نیز از حملات وحشیانه ی آنان در امان نبوده است.جمیل صِدْقی زَهاوی درباره ی حمله ی وهّابیان به «طائف» می نویسد:
از زشت ترین کارهای وهّابیان در سال 1217 ه.ق. قتل عامّ مردم طائف است که به صغیر و کبیر رحم نکردند؛ طفل شیرخواره را بر روی سینه ی مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، کشتند و حتی گروهی را که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند و کتاب هایی را هم که در میان آنها تعدادی قرآن و نسخه هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکندند و آنها را پایمال کردند. (3)
وهّابیان پس از قتل عامّ مردم «طائف»، طی نامه ای علمای «مکّه» را به آیین خود دعوت کردند. آنان در «کعبه» گرد هم آمدند تا به نامه ی وهّابیان پاسخ گویند که ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل «مسجدالحرام» شدند و آنچه بر آنان گذشته بود، بیان داشتند. مردم مکّه سخت به وحشت افتادند، چنان که گویی قیامت برپا شده است.آنگاه علما و مفتیان مذاهب اربعه ی اهل سنّت که از مکّه ی مکرّمه و سایر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده بودند، حکم به کافر بودن وهّابیان دادند و بر امیر مکّه واجب دانستند که به مقابله با آنان بشتابد و افزودند که بر مسلمانان واجب است در این جهاد شرکت نمایند و در صورت کشته شدن، شهید خواهند بود. (4)
3ـ تصمیم به کشتار عمومی علمای اهل سنّت
دریادار سرتیپ ایّوب صبری، سرپرست مدرسه ی عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی می نویسد:عبدالعزیز بن سعود که تحت تأثیر سخنان محمّد بن عبدالوهّاب قرار گرفته بود، در اولین سخنرانی خود در حضور شیوخ قبایل گفت: ما باید همه ی شهرها و آبادی ها را به تصرّف خود در آوریم و احکام و عقاید خود را به آنان بیاموزیم... برای تحقق بخشیدن به این آرزو ناگزیر هستیم که عالمان اهل سنّت را که مدّعی پیروی از سنّت سنیّه ی نبویّه و شریعت شریفه ی محمّدیّه هستند، از روی زمین برداریم.
و به عبارت دیگر، مشرکانی که خود را به عنوان علمای اهل سنّت قلمداد می کنند، از دم شمشیر بگذرانیم؛ به ویژه علمای سرشناس و مورد توجّه را؛ زیرا تا اینها زنده هستند هم کیشان ما روی خوشی نخواهند دید. از این رهگذر باید نخست کسانی که به عنوان عالم خودنمایی می کنند، ریشه کن نموده، سپس «بغداد» را تصرّف کرد. (5)همو می نویسد:
سعود بن عبدالعزیز در سال 1218 ه.ق. به هنگام تسلّط بر مکّه ی مکرّمه، بسیاری از دانشمندان اهل سنّت را بی دلیل به شهادت رساند و بسیاری از اعیان و اشراف را بدون هیچ اتّهامی به دار آویخت و هر که در اعتقادات مذهبی ثبات قدم نشان داد، به انواع شکنجه ها تهدید کرد. آنگاه منادیانی فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: ادخلوا فی دین سعود و تظلْوا بظلّه الممدود؛ هان ای مردمان! به دین سعود داخل شوید و در زیر سایه ی گسترده اش مأوا گزینید!! (6)
4ـ خطبه ی کفر آمیز سعود در مدینه ی منوّره
سعود بن عبدالعزیز، پس از تصرّف «مدینه ی منوّره»، همه ی اهالی مدینه را در «مسجد النّبی (ص)» گرد آورد و درهای مسجد را بست و این گونه سخن آغاز نمود:هان ای مردم مدینه! براساس آیه ی شریفه ی «الیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ (7)؛ دین و آیین شما امروز به کمال رسید و به نعمت اسلام مشرّف شدید»، حضرت احدیّت از شما راضی و خشنود گردید. ادیان باطل نیاکانِ خود را رها کنید و هرگز از آنها به نیکی یاد نکنید، از درود و رحمت فرستادن بر آنها به شدّت پرهیز نمایید؛ زیرا همه ی آنها به آیین شرک در گذاشته اند. (8)
5ـ تخریب آثار بزرگان مکّه
وهّابیان در سال 1218 ه.ق. پس از مسلّط شدن بر «مکّه»، تمام آثار بزرگان دین را تخریب نمودند. آنان در «معلّی» قبّه ی زادگاه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و همچنین قبّه ی زادگاه ابوبکر، امام علی (ع) و حضرت خدیجه (س) را ویران و با خاک یکسان کردند و تمام آثار باستانی که در اطراف «خانه ی خدا» و بر روی «زمزم» بود، تخریب کرده و در تمام مناطقی که مسلّط می شدند، آثار صالحان را نابود می کردند. آنان هنگام تخریب، طبل می زدند و به رقص و آوازخوانی می پرداختند. (9)آتش زدن کتابخانه های بزرگ دردناک ترین کاری بود که وهّابیت مرتکب شد و ننگ آن برای ابد بر پیشانی آنان باقی ماند، کتابخانه ی بزرگ «المکتبه العربیّه» یکی از این کتابخانه ها بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کم نظیر و بیش از 40 هزار نسخه ی خطّی منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخی از آثار خطّی دوران جاهلیّت و از جمله قرارداد یهودیان با کفّار قریش بر ضدّ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و همچنین آثار خطّی حضرت علی (علیه السلام)، ابوبکر، عمر، خالد بن ولید، طارق بن زیاد و برخی از صحابه ی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و «قرآن مجید» به خطّ عبدالله بن مسعود نیز وجود داشت.
انواع سلاح های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بت هایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود؛ مانند: لات، عزّی، منات و هُبَلْ نیز در این کتابخانه بودند.
6ـ تخریب آثار بزرگان مدینه
آل سعود در سال 1344 ه.ق. که تسلّط کامل بر «حجاز» یافت، تمام آثار صحابه را در «مدینه» نابود کرد؛ مانند «زادگاه امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در مدینه»، «قبور شهدای بدر»، «بارگاه ائمه ی بقیع (علیهم السلام)» امام حسن (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) و «بیت الاحزان» که امام علی (علیه السلام) برای حضرت زهرا (س) بنا نهاده بود و «مرقد مطهّر فاطمه بنت اسد»، مادر امیرمؤمنان (علیه السلام).پی نوشت ها :
1. تاریخ المملکه السّعودیه، ج 3، ص 73.
2. عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج 1، ص 121. حوادث سال 1216 ه.ق.
3. الفجر الصادق، ص 22.
4. سیف الجبر المسلول علی الأعداء، شاه فضل رسول قادری، ص 2.
5. تاریخ وهّابیان، ص 33.
6. همان، ص 74.
7. سوره ی مائده (5)، آیه ی 3.
8. تاریخ وهّابیان، ص 107.
9. کشف الارتیاب، ص 27، به نقل از تاریخ الجبرتی.
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم