صفات خدا در اندیشه شیخ مفید

«خدای عزّ و جلّ در الاهیّت و ازلیّت یگانه است. هیچ چیز به او شبیه نیست و نمی توان چیزی را همانند او دانست. تنها او شایسته ی پرستش است، و از این لحاظ به هیچ وجه و به هیچ مناسبت دومی ندارد»
پنجشنبه، 26 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صفات خدا در اندیشه شیخ مفید
 صفات خدا در اندیشه شیخ مفید

 

نویسنده: دکتر قاسمعلی کوچنانی




 

توحید

شیخ مفید در خصوص توحید با اعترافاتی ایمانی می گوید:
«خدای عزّ و جلّ در الاهیّت و ازلیّت یگانه است. هیچ چیز به او شبیه نیست و نمی توان چیزی را همانند او دانست. تنها او شایسته ی پرستش است، و از این لحاظ به هیچ وجه و به هیچ مناسبت دومی ندارد» (1).

دیدگاه اشعری در باب صفات خدا

«اشعری گفته است خدای عزّوجلّ صفاتی قدیم دارد و همیشه بنابر معانیی که نه او است و نه غیر او، شایسته ی آن است که به دانا (عالم) و زنده (حیّ) و شنوا (سمیع) و بینا (بصیر) و گوینده (متکلّم) و خواهنده (مرید) بودن وصف شود. و نیز اشعری مدعی آن بود که خدای عزّوجلّ سیمای (وجه) قدیم و شنوایی (سمع) قدیم و بینایی (بصر) قدیم و دو دست (یَدَین) قدیمی دارد. و همه ی اینها ازلی و قدیمی است، و این سخنی است که گذشته از اهل اسلام، هیچ یک از معتقدان به یگانگی خدا در گفتن آن بر او پیشی نداشته است.» (2)

توصیف و مرجع آن

شیخ مفید مقصود خود را از صفات بدین صورت بیان کرده است:
«صفت در حقیقت چیزی است که از معنی مستفادی مخصوص موصوف و آنچه با آن شریک است خبر می دهد. و چنین نخواهد شد مگر آنگاه که گفتن یا نوشتنی در کار باشد که بر اندیشه دلالت کند و جانشین آن شود. این مذهب توحید است، و گروهی از اهل تشبیه با آن مخالفت کرده اند.» (3)
دقّتی که مفید بر افزودن ملاحظه ای در خصوص مُحدث بودن زبان و لغت نشان می دهد، از توجه وی به اینکه نقطه ضعفی برای اعتقاد به قدیم بودن قرآن پیدا کند برخاسته است. (4)
شیخ مفید مرجع و محلّ اشاره ی صفت را اندیشه ای می داند که ذهن و عقل از شیء دارد. اشیاء دیگر نیز ممکن است با این اندیشه سازگاری داشته باشند، و بنابراین همان صفت را می توان در مورد آنها نیز به کار برد. مثلاً چون خدا و زید در یک اندیشه شریک اند که با صفت«زنده» بیان می شود، این صفت محمول هر دوی آنها واقع می شود. توصیف کردن، وظیفه ی کلام یا نوشتن است، و گفتن و نوشتن از وظایف عقلند که آنها را اختراع می کند یا به کار می برد. به همین جهت است که پیش از آنکه سخن گفتن وجود پیدا کرده باشد، صفت و وصف کردن وجود ندارد. (5)
به عقیده ی شیخ مفید، اسم غیر از مسمّی است، و صفت در حقیقت غیرموصوف است (6). و مجبّره با آن مخالفند.

صفات ذات و صفات افعال

صفات ذاتی خدا به صورت ازلی درباره ی او صدق می کند، و صفات افعالی به معنی فعل و عمل او در زمان است. مفید از سه صفت نام می برد که به صورت ازلی درباره ی خدا صدق می کند و متضادّ آنها هرگز محمول خدا واقع نمی شود. اینها از صفات ذاتند و از صفات ازلی متمایزند. وی می گوید:
«صفات خدای تعالی بر دو گونه است: یکی منسوب به ذات است که آن را صفات ذات می گویند، دومی منسوب به افعال است و صفات افعال است و صفات افعال نامیده می شود. معنی اصطلاح «صفات الذّات» ما این است که ذات شایسته ی معنای این صفات است- و نه معنایی جز اینها- به شایستگی و استحقاق ضروری. و معنی «صفات الافعال» آن است که این صفات به وجود فعل تحقّق پیدا می کند و پیش از وجود فعل چنین نیست. صفات ذات خدای تعالی توصیف کردن او است به اینکه زنده و توانا و دانا است. آیا نمی بینی که او پیوسته شایسته ی این صفات بوده و خواهد بود. و توصیف کردن خدای تعالی به صفات افعال همچون این گفته ی ما است که خدا روزی دهنده و زندگی بخش و میراننده و آغازکننده و بازگرداننده است. آیا نمی بینی که پیش از آنکه آفریدگان را بیافریند، درست نیست که او را خالق توصیف کنیم، و پیش از زنده کردنش مردگان را نمی توان او را زنده کننده خواند. و چنین است سخن در هرچه برشمردیم.
و فرق میان صفات ذات و صفات افعال آن است که در صفات ذات نمی توان صاحب آنها را به ضدّ آنها توصیف کرد و نه او را از داشتن خود آن صفات خالی شمرد، در صورتی که در صفات افعال وصف کردن کسانی که شایسته ی آنها هستند به ضدّ آنها یا تهی بودن آنها از خود آن صفات درست است. آیا نمی بینی که خدا را نمی توان بدان وصف کرد که میرنده و ناتوان و نادان است، و نیز وصف کردن او به اینکه از زنده و دانا و توانا بودن بیرون است درست نیست؟ ولی می توان او را بدین گونه وصف کرد که امروز آفریننده و روزی دهنده ی به زید و میراننده ی عمرو و آغازکننده ی فلان چیز خاص یا بازگرداننده ی آن به زندگی نیست. و او را عزّ و جلّ می توان بدان وصف کرد که روزی دهنده و بازدارنده و زنده کننده و میراننده و آغازکننده و بازگرداننده و هستی بخش و نابودکننده است.» (7)

علم خداوند

مفید گفته است که خدا از همه ی حوادث آینده و ممکن آگاه است، چه آنها که اتفاق خواهد افتاد و چه آنها که چنین نخواهد شد. (8)

شنوا و بینا (مُدرِک)

شایستگی خدای«قدیم» به این صفات، همه از جهت سمع (وحی) است نه قیاس و استدلال عقلی. و معنی در همه اینها تنها علم است نه چیزی بیشتر. آنچه در این تعبیرات علاوه بر علم می فهمیم، احساس است‌، و آن در حقّ «قدیم» غیرممکن است. و لفظ«مُدرک» که خدای تعالی بدان وصف شود، بدین معنی است که هیچ چیز از او پوشیده و پنهان نیست. و روا نیست که از ادراک در مورد خدا ادراک با چشم و حواس دیگر فهمیده شود که چنانکه گفتیم احساس است [و بر خدا روا نیست]. (9)

اراده

معتزله عموماً می گفتند که اراده صفتی از فعل است نه از ذات، ولی در اینکه چگونه فعلی است اختلاف داشتند. و اشعریان بر آن بودند که خدا مرید به اراده ی قدیم است. اغلب بغدادیان و همراه با ایشان شیخ مفید، اراده ی خدا را به فعل یا به امر او ارجاع می کردند. گفته ی مفید چنین است:
«خدا از جهت سمع (وحی) و پیروی [انسان] از قرآن و تسلیم [انسان] به چیزهایی که در آن آمده مرید است. و این را به استدلال عقلی واجب نمی دانم. من می گویم که اراده ی خدای تعالی برای افعالش خود آن افعال است، و اراده اش برای افعال آفریدگانش، فرمان دادن او به این افعال است‌، و از امامان راهنما از آل محمد صلی الله علیه و آله اخباری در این باره رسیده است.» (10)

کلام- تکلّم

یکی دیگر از صفات خدا که اشعری آن را قدیم خوانده، و مفید و معتزله مُحدَث دانسته اند، تکلّم و کلام او است. شیخ مفید کلام را همچون عرَض توصیف کرد، و اَعراض در نظام وی ابدیّت و بقا ندارد، با وجود این به جایگاهی برای وجود پیدا کردن در آن نیازمندند. خدا کلام خود را برای موسی علیه السلام در بوته ی درخت یا در هوای مماس با آن پدید آورد. و متکلّم معنایی بیش از«سازنده ی کلام» ندارد. (11)

توقیفی بودن اسماء و صفات

یکی از نقاط مورد نزاع میان معتزلیان بغداد و بصره مجوّزی است که برای نسبت دادن نامها به خدا لازم است. به اعتقاد بصریان، خدا را می توان به نامهایی خواند که در قرآن و حدیث نیامده است، ولی این نامها باید مترادف با نامهای موجود یا استقرار یافته به وسیله ی عقل باشد. (12)
بغدادیان با آن مخالفت کرده و گفته اند روا نیست خدای عزّوجلّ را به نامی بخوانیم که عقل بر درستی معنای آن دلالت می کند ولی خدا خود را به آن نام نخوانده است. به گفته ی ایشان، با آنکه معنی «عالِم» همان معنی«عارف» است، خدا را بدان جهت عالم می نامیم که خود را بدین نام خوانده است. به گفته ی ایشان، با آنکه معنی«عالم» همان معنی «عارف» است، خدا را بدان جهت عالم می نامیم که خود را بدین نام خوانده است، ولی او را به نام عارف نمی خوانیم. (13)
شیخ مفید نظر بغدادیان را همچون نظر خود عرضه می کند، و بر آن حجیّتی را که امامان برای نام نهادن بر خدا دارند می افزاید. گفته ی وی چنین است:
«نامیدن باری تعالی جز به آنچه خود بدان نام خویشتن را در کتابش یا بر زمان پیامبرش صلی الله علیه و آله خوانده، یا حجتهای او از جانشینان پیامبرش نامیده اند، جایز نیست. و نیز چنین است در صفات. و اخبار آل محمد صلی الله علیه و آله بر این دلالت دارد، و آن مذهب جماعتی از امامیّه است» (14).

عدل الهی

شیخ مفید بر آن است که خدا عادل است. وی بر آن است که خدا می تواند به ستم عمل کند، ولی چنین نمی کند. گفته ی وی چنین است:
«خدای جلّ جلاله بر خلاف عدل توانا است، به همان گونه که بر عدل توانا است. ولی او ستم و ظلم و کار بد نمی کند. گروه امامیّه و همه ی معتزله جز نظّام و جماعتی از مرجئه و زیدیّه و اصحاب حدیث و خوارج بر این اعتقادند. همه ی مُجبّره و نظّام و کسانی که در جهت خلاف عدل و توحید موافق ایشانند، در این اعتقاد مخالف ما هستند» (15).
قدرت خداوند در نظر شیخ مفید عام است ولی بر امور محال تعلّق نمی گیرد. او می گوید:« خدا بر آوردن آنچه می داند که اتّفاق نخواهد افتاد قادر است، البته از آنچه مستحیل نباشد، همچون جمع شدن اضداد با یکدیگر و محالهای دیگری از این گونه. اجماع اهل توحید جز نظّام و گروههای دور از متعارف کسانی که افعال آدمی را آفریده ی خدا می دانند چنین است» (16).
شیخ مفید به شدّت از اینکه خدا خلاف عدل عمل نمی کند به دفاع می پردازد و می گوید:
«خدای عزّوجلّ عادل و کریم است. هیچ کس را به بیش از توانایی وی مکلف نساخته، و جز بر چیزی که توانایی بر انجام دادن آن دارد فرمان نداده است. در فعل او هیچ ناشایستگی و زشتی وجود ندارد. از مشارکت با بندگانش در افعال به دور است، و از مجبور کردن آنان به کارهایی که می کنند منزّه است. هیچ کس را جز به گناهی که مرتکب شده کیفر نمی دهد، و هیچ بنده ای را جز برای کار بدی که کرده سرزنش نمی کند. به سنگینی ذره ای ستم نمی کند؛ اکثر امامیان بر این اعتقادند، و آثار متواتر در این خصوص از آل محمد صلی الله علیه و آله رسیده است.» (17)

پی نوشت ها :

1. اوائل، ص 17.
2. اندیشه های کلامی شیخ مفید، صفحات 179-180، به نقل از اوائل، ص17.
3. اوائل، ص 22.
4. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 182.
5. همان، ص 182.
6. اوائل، صفحات 97-98.
7. تصحیح، صفحات10-11.
8. اوائل، صفحات 21-22.
9. همان، صفحات 20-21.
10. همان، ص 19.
11. العکبریه، پرسش11. و المغنی، ج هفتم، صفحات 48-61.
12. المغنی، ج پنجم، ص 179.
13. مقالات الاسلامیین، ص 525.
14. اوائل، صفحات19-20.
15. همان، ص23.
16. همان، ص 23.
17. همان، صفحات24-25 نقل بطور خلاصه.

منبع مقاله :
کوچنانی، قاسمعلی(1388)، مدافع حریم تشیّع(مروری بر زندگی و آثار شیخ مفید)، تهران: همشهری، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط