نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
آشنایی اسلام با مواریث دنیای قدیم چنان شگفت انگیز می نماید که شاید جز نهضت علمی صد ساله اخیر ژاپن هیچ نظیری در تاریخ عالم برای آن نتوان یافت. شوق و علاقه یی که مسلمین در دوران عظمت امپراطوری خویش به کسب و توسعه ی فرهنگ نشان دادند و توفیقی که در این راه پیدا کردند بی شک عظیم است و کمتر از نبوغ قوم یونانی خیره کننده نیست. این تمدن - باز تکرار باید کرد - نه عربی است نه هندی، نه ترکی است و نه ایرانی. اسلامی است و در عین حال جامع همه ی اینها. طول مدت بقای آن هم قابل ملاحظه است زیرا عمر آن در دوره ی کمال و شکفتگی خویش هم از حیات تمدن بالنسبه اصیل یونان قدیم درازترست و هم از طول تمام عمر تمدن مستعار امریکای جدید. ازین گذشته، هم ادامه دهنده مواریث و سنن قدیم بوده است هم مایه بخش ابداعات جدید و این دو نکته نشان می دهد که این فرهنگ در جای خود و در زمان خود از بزرگترین فرهنگهای انسانی بوده است.
اگر هنوز در مغرب زمین تاریخ نویس ساده دلی هست که خالصانه گمان می کند اسلام هیچ فرهنگ تازه یی بوجود نیاورده است و جز آنکه فرهنگ یونان قدیم را به دنیای غرب منتقل کند کاری نکرده است عذرش روشن است. قرنهای دراز اسلام برای کلیسا اسباب وحشت بوده است. در شام و فلسطین، در آسیای صغیر و بالکان، در سیسیل و فرانسه، در افریقیه و اندلس کشمکشهایی که بین اسلام و مسیحیت روی داده است البته در اذهان عامه ی مغربیان تأثیر نهاده است. خشم و ترس از اسلام، از خیلی قدیم، هم پیغمبر را نزد نصارای مغرب زمین مورد نفرت ساخت هم نام فرهنگ و تمدن اسلام را. برای قومی که قرنهای دراز، از بی خبری، پیغمبر اسلام را مروج بت پرستی می خوانده اند و تبری از وی را حتی در بلاد اسلامی که طبعاً بی مجازات سخت نمی مانده است نشان وفاداری بصلیب و خدمت به مسیح می شمرده اند تردید در اهمیت و ارزش اسلام و جنبه ی جهانی فرهنگ آن غریب نیست. وقتی فرنسیس بیکن و ولتر که داعیه ی آزادی و آزاد اندیشی دارند بی تحقیق و از روی تعصب از محمد به بدی یاد کرده اند (1) تکلیف کشیشی که در بیروت یا قاهره به دعوت و تبلیغ مسیحیت می رود پیداست. حتی تا امروز بسیاری خاور شناسان فرنگ هر جا در بیان احوال محمد به تأویل یا تفسیری دست می یابند که متضمن ایراد و اعتراض بروی باشد بر همان تکیه می کنند. (2) عناد با اسلام بسا که آنها را وا می دارد که با هر چه اسلامی است نیز مخالفت کنند و در کاستن ارزش آن مبالغه ی تمام ورزند.
با اینهمه، کسانی که توانسته اند خود را از این مرده ریگ تقالید و سنن قدیم کلیسا برهانند ارزش واقعی فرهنگ و تمدن اسلام را درست تخمین می کنند. حقیقت آنست که اسلام را در طی تاریخ تمدن عالم اگر درست در زمان و مکان خود در نظر آرند می توان منشأ یک فرهنگ عظیم خواند که فرهنگ و تمدن انسانی بدان مدیون است و دینی هم که دارد اندک نیست.
پینوشتها:
1. در مورد ولتر البته باید بین آنچه او به عنوان مورخ نوشته است با آنچه به عنوان نمایشنامه نویس دارد فرق گذاشت. درباره ی اقوال وی و همچنین در باب سخنان فرانسیس بیکن در باب محمد و اسلام رجوع شود به:
Hitti, Ph. Kh., Islam And The West, 1962 / 55 - 56, 59
2. در باب داوریهای تعصب آمیز گذشته ی اروپائی ها، مقایسه شود با: تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم / 581.
/م